Notes added: 0
Generate JSON

Updated .

1. Overview
This is a graphical interface with all the annotated MWEs and their contexts. For example:
  1. Click on an MWE to expand its box (or expand all) and see all the sentences where it was annotated.
  2. Mouse over a tag (to the left of a sentence), to see where this sentence comes from.
  3. Click on the icon to the right of a sentence.
  4. Mark this MWE occurrence for re-annotation (e.g. by clicking on "Annotate as LVC.full").
    • If you want to add/remove tokens from the MWE, use "custom annotation".
    • You can also mark something for non-annotation, or as a "special case".
  5. Generate a list of MWEs marked for re-annotation by clicking on "Generate JSON" on the right.
    • The MWEs are stored locally on your browser (not on a server). To avoid problems, generate the JSON file often.
    • This JSON file can then be converted to a webpage that describes what needs to be annotated in each file.
Loading MWEs. Please wait.
2. MWEs
بد آ LVC.full (1)
[3, 1729, [9, 11]] LVC.full – من از پاکی متنفر م ، از خوبی بد م می‌آید .
به خود آ LVC.full (1)
[2, 68, [23, 24, 25]] LVC.full پاکت سیگار مچاله‌شده اش را , که آن هم « سیگار پیروزی » نام داشت , از جیب ش بیرون کشید و تا به خود بیاید سیگار اول به زمین افتاد .
خوش آ LVC.full (4)
[3, 130, [4, 6]] LVC.full حزب از این‌جور آدم‌ها خوش ش نمی‌آید .
[3, 158, [7, 9]] LVC.full گرچه مطمئن بود سایم زیاد از او خوش ش نمی‌آید و او را خوار می‌شمرد و یا اگر دلیل خوبی داشت حتما او را به‌عنوان مجرم فکری لو می‌داد ، ولی باز هم دچار نوعی اندوه شد .
[3, 2194, [4, 6]] LVC.full فقط من از موش‌ها خوش م نمی‌آید .
[3, 2210, [6, 8]] LVC.full من هم از همین خصوصیت اش خوش م می‌آید .
آمد بو LVC.full (1)
[2, 3, [3, 9]] LVC.full در راهرو , بوی کلم پخته و حصیر کهنه می‌آمد .
بد آمد LVC.full (2) Skipped (1)
[3, 1299, [14, 18]] Skipped امیدوار بود در ساعت ناهار بتواند مدت کمی تنها باشد ، اما از بخت بد ش پارسونز کودن آمد و درست روی صندلی پهلویی او ولو شد ، بوی تند عرق ش بر بوی غذا غلبه کرده بود و بی‌وقفه درباره مقدمات هفته ابراز تنفر حرف زد .
[3, 1522, [14, 16]] LVC.full ازطرفی زود به سر قرار رسیده بود و می‌خواست کمی وقت‌کشی کند و ازطرفی بد ش نمی‌آمد دسته‌گلی بچیند و هنگام ملاقات به دختر هدیه کند .
[3, 1600, [3, 5]] LVC.full – از تو بد م می‌آمد .
به خود آمد Skipped (4) LVC.full (3)
[2, 219, [3, 4, 5]] LVC.full وینستون یک لحظه به خود آمد و دریافت او هم مانند دیگران در حال فریادزدن است و با پاشنه پا به چوب حایل پایین صندلی ش می‌کوبد .
[2, 225, [9, 13, 16]] Skipped باوجوداین , درست لحظه‌ای بعد , با جمعیت پیرامون ش هم‌عقیده شد و به نظر ش آمد همه چیزهایی که درباره گلدشتاین می‌گفتند درست است .
[3, 35, [0, 2, 5]] Skipped به نظر می‌آمد با نگاه ش می‌گفت : « من تو را می‌شناسم .
[3, 637, [6, 9, 11]] Skipped البته ، این موضوع به خودی خود کشف مهمی به حساب نمی‌آمد .
[3, 978, [24, 25, 26]] LVC.full وینستون یکی دو دقیقه نشست و به لیوان خالی جلو یش خیره شد و بعد بدون اینکه خودش هم متوجه شود ناگهان در خیابان به خود آمد .
[3, 1294, [1, 2, 3]] LVC.full وقتی به خود آمد و دست ش را به‌طرف کاغذ برد تا آن را به‌درون دخمه بیندازد ، گرچه می‌دانست ابراز هیجان زیاد خطرناک است بااین‌حال نتوانست از نگاه مجدد به پیام خودداری کند ؛ زیرا می‌خواست یقین حاصل کند که واقعا آن کلمات آنجا هستند یا نه .
[3, 2422, [8, 11, 15]] Skipped جولیا که از این بذله‌گویی او خوش ش آمد ، دست ش را با لطف به دور او حلقه کرد .
بیرون آمد Skipped (13) LVC.full (3)
[1, 33, [7, 8]] Skipped وینستون از خانم پارسونز خداحافظی کرد و بیرون آمد .
[1, 183, [4, 5]] LVC.full وینستون عریان از رختخواب بیرون آمد ( زیرا اعضای ساده حزب هر سال فقط یک کوپن سه‌هزارتایی برای لباس دریافت می‌کردند و یک دست لباس خواب 600 تا قیمت داشت ) و زیرپوش کهنه و زیرشلواری اش را ازروی صندلی برداشت .
[1, 340, [27, 28]] Skipped وینستون شماره‌های قبلی روزنامه تایمز را روی صفحه سخنگو گرفت و چند دقیقه بعد شماره‌های موردنظر را که درخواست کرده بود از لای غلتک لاستیکی مخصوص روزنامه بیرون آمد .
[1, 406, [12, 13]] Skipped در مدتی که وینستون سرگرم کار بود سه پیغام از غلتک لاستیکی بیرون آمده بود ؛ اما چون مطالب آن خیلی ساده بود قبل‌از مراسم دو دقیقه ابراز تنفر آنها را انجام داد .
[2, 238, [27, 28]] LVC.full سپس چهره گوسفند به یک سرباز مهاجم اوراسیایی تغییر شکل یافت و مسلسل دستی اش به گونه‌ای سهمگین و وحشتناک می‌غرید و گویی داشت از صفحه سخنگو بیرون می‌آمد , به‌همین‌جهت افراد ردیف جلو در جا یشان خود را عقب کشیدند .
[2, 356, [11, 12]] LVC.full در سن سی‌وپنج‌سالگی , با بی‌میلی و حسرت از انجمن جوانان بیرون آمد – اگرچه تا آن موقع هم یک سال بیش از موعد قانونی در انجمن مانده بود .
[3, 142, [13, 14]] Skipped موضوع کمابیش وحشتناک این بود که از تمام صداهایی که از دهان ش بیرون می‌آمد نمی‌شد یک کلمه مجزا تشخیص داد .
[3, 143, [11, 12]] Skipped وینستون فقط یک عبارت را که خیلی سریع از دهان ش بیرون آمد فهمید : « حذف نهایی و کامل گلدشتاینیسم . »
[3, 150, [5, 6]] Skipped این حرف‌ها از مغز انسان بیرون نمی‌آمد بلکه فقط از حنجره اش بود .
[3, 151, [5, 6]] Skipped چیزهایی که از آن دهان بیرون می‌آمد کلمات بود ولی گفتاری با معنی واقعی نبود : سروصدایی بود که مانند صدای مرغابی ناخودآگاه درمی‌آمد .
[3, 235, [5, 6]] Skipped کارگران از کارخانه‌ها و ادارات بیرون آمدند و در خیابان‌ها رژه رفتند .
[3, 301, [9, 10]] Skipped در همین لحظه با پرشی ناگهانی از افکار ش بیرون آمد .
[3, 707, [6, 7]] Skipped اما امروز بعدازظهر هنگامی‌که از وزارتخانه بیرون آمد ، لطافت هوای بهار وسوسه اش کرد .
[3, 742, [13, 14]] Skipped در همان لحظه ، مردی با لباس مشکی که از یک کوچه فرعی بیرون آمده بود ، به‌طرف وینستون دوید درحالی‌که هیجان‌زده به آسمان اشاره می‌کرد فریاد زد : « آقا ، کشتی بخار ه !
[3, 884, [10, 11]] Skipped روزی دوازده ساعت کار می‌کردند ، ساعت نه از مدرسه بیرون می‌آمدند و ساعت ده در اتاقی می‌خوابیدند .
[3, 1766, [22, 23]] Skipped جولیا انگار که در حال اعلام یکی از اصول کلی و مهم باشد گفت : « هرگز از راهی که از خانه بیرون آمده ای ، به آنجا برنگرد . »
خوش آمد LVC.full (5)
[2, 152, [8, 10]] LVC.full وینستون , از همان اولین برخورد از او خوش ش نیامد .
[2, 155, [5, 7]] LVC.full وینستون تقریبا از هیچ زنی خوش ش نمی‌آمد , خصوصا اگر جوان و زیبا بود .
[3, 2277, [4, 6]] LVC.full کارگرها از این شعر خوش شان آمده بود و در خیابان‌ها ، هنگام نیمه‌شب این شعر با شعر « خیال بیهوده‌ای بود » ، که هنوز مورد توجه توده مردم بود ، رقابت می‌کرد .
[3, 2422, [6, 8]] LVC.full جولیا که از این بذله‌گویی او خوش ش آمد ، دست ش را با لطف به دور او حلقه کرد .
[3, 2695, [21, 23]] LVC.full با صحبت‌کردن به زبان نوین گویی اندکی از حالت رسمی او کاسته است ، اما ظاهر ش انگار که از مزاحمت خوش ش نیامده باشد ، عبوس‌تر از همیشه بود .
پدید آمد LVC.full (3)
[3, 72, [17, 18]] LVC.full صورت لاغر و تیره اش جان گرفته بود و در چشم‌ها یش به‌جای تمسخر ، حالتی رویایی پدید آمده بود .
[3, 394, [15, 16]] LVC.full حتی تشکیلاتی مانند انجمن جوانان ضدسکس با هدف تبلیغ تجرد محض برای هر دو جنس پدید آمده بود .
[3, 1752, [14, 15]] LVC.full اما احساس عطوفتی که ناخودآگاه درزیر بوته‌های قهوه‌ای‌رنگ ، هنگام آوازخواندن طرقه در او پدید آمده بود ، دیگر وجود نداشت .
گرد آمد LVC.full (1)
[3, 1440, [6, 7]] LVC.full جمعیت عظیمی در سمت چپ میدان گرد آمده بودند .
به آمد حساب LVC.full (6)
[3, 165, [19, 20, 21]] LVC.full اگرچه هیچ قانون مکتوب یا نانوشته‌ای رفتن به آن کافه را ممنوع نمی‌کرد ، ولی آنجا به نوعی بدشگون به حساب می‌آمد .
[3, 637, [9, 10, 11]] LVC.full البته ، این موضوع به خودی خود کشف مهمی به حساب نمی‌آمد .
[3, 705, [44, 45, 46]] LVC.full از او انتظار داشتند زمانی را که در حال کارکردن ، خوردن و یا خوابیدن نیست در یکی از تفریحات عمومی شرکت کند ؛ هر کاری غیراز این ، حتی یک پیاده‌روی ساده ، که نشانه تمایل فرد به تنهایی بود همیشه کمی خطرناک به حساب می‌آمد .
[3, 1196, [22, 23, 24]] LVC.full به نظر او لختی و واماندگی بدن انسان ، درست در لحظه‌ای که به تلاش ویژه‌ای نیاز داری نوعی خیانت از‌جانب بدن به حساب می‌آمد .
[3, 1486, [12, 13, 14]] LVC.full خارجی‌ها ، چه اوراسیایی و چه ایستاسیایی ، برای آنها نوعی حیوان به حساب می‌آمدند .
[3, 1650, [28, 29, 30]] LVC.full این مسئله فقط عارضه‌ای بود که از نفرت او نسبت‌به حزب و روش‌های آنها ناشی می‌شد و درست مانند بوی ناخوشایند نفس اسب ، امری عادی و طبیعی به حساب می‌آمد .
به آورد حساب LVC.full (1)
[1, 132, [6, 7, 8]] LVC.full حال که دیگر خود را مرده به حساب می‌آورد مسئله بسیار مهم این بود که تا جایی که می‌تواند بیشتر زنده بماند .
کن حساب LVC.full (1)
[3, 1039, [1, 2]] LVC.full نمی‌توانم حساب کنم ولی خیلی پول ه .
آمد سراغ Skipped (3) LVC.full (1)
[2, 191, [9, 11]] LVC.full هروقت چهره گلدشتاین را می‌دید عواطف مغشوش و دردناکی سراغ ش می‌آمد .
[3, 1534, [48, 50]] Skipped ابتدا احساس آرامش می‌کرد ولی وقتی به اندام باریک و بلند او نگاه کرد که در جلوی او در حرکت بود و حمایل سرخ ش را دید که محکم به دور بدن ش پیچیده و انحنای بدن او را به خوبی نمایان می‌کرد ، دوباره احساس حقارت به سراغ ش آمد .
[3, 1953, [8, 11]] Skipped او می‌فهمید دیر یا زود پلیس افکار به سراغ او خواهد آمد و او را خواهد کشت و این سرنوشت محتوم او ست .
[3, 2185, [21, 23]] Skipped برای چند لحظه احساس می‌کرد هنوز در کابوسی است که در تمام طول زندگی ش هر چند وقت یک بار به سراغ ش می‌آمد .
به آمد سراغ LVC.full (2) Skipped (1)
[3, 1534, [47, 48, 50]] Skipped ابتدا احساس آرامش می‌کرد ولی وقتی به اندام باریک و بلند او نگاه کرد که در جلوی او در حرکت بود و حمایل سرخ ش را دید که محکم به دور بدن ش پیچیده و انحنای بدن او را به خوبی نمایان می‌کرد ، دوباره احساس حقارت به سراغ ش آمد .
[3, 1953, [7, 8, 11]] LVC.full او می‌فهمید دیر یا زود پلیس افکار به سراغ او خواهد آمد و او را خواهد کشت و این سرنوشت محتوم او ست .
[3, 2185, [20, 21, 23]] LVC.full برای چند لحظه احساس می‌کرد هنوز در کابوسی است که در تمام طول زندگی ش هر چند وقت یک بار به سراغ ش می‌آمد .
به آمد هیجان LVC.full (2)
[3, 907, [2, 3, 4]] LVC.full پیرمرد دوباره به هیجان آمد و گفت :
[3, 2458, [6, 7, 8]] LVC.full مجددا قلب وینستون به طور دردناکی به هیجان آمد .
به آ هیجان LVC.full (1)
[3, 1895, [23, 24, 25]] LVC.full اگر در درون ت شاد باشی ، چرا باید برای برادر بزرگ و برنامه سه‌ساله و هفته ابراز تنفر و بقیه کارهای آنها به هیجان بیایی ؟
به آور هیجان LVC.full (1)
[3, 2106, [5, 6, 7]] LVC.full هنوز هم قلب من و به هیجان میاره !
به آورد هیجان LVC.full (1)
[2, 126, [18, 19, 20]] LVC.full فریادهای مرد عظیم‌الجثه چاقی که هلیکوپتر به‌دنبال او بود و سعی داشت شناکنان فرار کند , تماشاچیان را به هیجان آورد .
آور دوام LVC.full (1)
[3, 2331, [20, 21]] LVC.full وینستون و جولیا ، هر دو می‌دانستند و همواره در یاد شان بود ، که این وضع نمی‌تواند مدت زیادی دوام بیاورد .
آورد ایمان LVC.full (1)
[3, 796, [26, 27]] LVC.full وقتی آن را به زبان می‌آوردی منطقی به نظر می‌رسید ؛ وقتی به آدم‌هایی که در پیاده‌رو از کنار ت می‌گذشتند نگاه می‌کردی به این حرف ایمان می‌آوردی .
آورد شانس LVC.full (1)
[3, 1772, [2, 3]] LVC.full اما اگر شانس می‌آوردند دروسط جمعیت می‌توانستند با خیال راحت حدود پانزده دقیقه صحبت کنند و قرار ملاقات بعدی را بگذارند .
آورد هجوم LVC.full (4)
[2, 102, [5, 6]] LVC.full ناگهان فکری به ذهن ش هجوم آورد , خاطرات ش را برای چه کسی می‌نویسد ؟
[3, 314, [6, 7]] LVC.full افکار قبلی دوباره به مغز ش هجوم آوردند ؛ اگر واقعا او عضو پلیس افکار نبود ، پس حتما از جاسوسان تازه‌کار بود که از پلیس هم خطرناک‌تر بودند .
[3, 1286, [21, 22]] LVC.full بدون تردید فکر احمقانه‌ای بود ، ولی به‌محض‌اینکه دختر تکه‌کاغذ را در دست ش گذاشت ، این فکر به مغز ش هجوم آورد .
[3, 2272, [8, 9]] LVC.full آخر شب‌ها که خیل کارگران پرهیاهو به خیابان‌ها هجوم می‌آوردند ، شهر چهره‌ای پرجنب‌وجوش می‌یافت .
به‌روی آورد کاغذ LVC.full (1)
[2, 114, [17, 18, 19]] LVC.full فقط باید گفتگوی پایان‌ناپذیر و بی‌امان درون ش را که سال‌ها در مغز ش جریان داشت , به‌روی کاغذ می‌آورد .
بیرون آورد Skipped (9) LVC.full (3)
[2, 62, [5, 6]] LVC.full از داخل قفسه یک بطری بیرون آورد که حاوی ماده‌ای بی‌رنگ بود و روی برچسب سفید و ساده آن نوشته بود : « جین پیروزی » .
[2, 71, [20, 21]] LVC.full از کشوی میز یک قلمدان , شیشه‌ای جوهر و یک کتابچه سفید قطور با جلد قرمز و طرح مرمرین , بیرون آورد .
[2, 77, [5, 6]] LVC.full کتابچه‌ای هم که از کشو بیرون آورده بود , در شکل‌گیری این اندیشه , نقش داشت .
[3, 529, [17, 18]] Skipped از کشو میز نسخه‌ای از کتاب تاریخ بچه‌ها را که از خانم پارسونز امانت گرفته بود ، بیرون آورد و شروع به کپی‌کردن بخشی از آن در دفتر خاطرات ش نمود :
[3, 1186, [7, 8]] Skipped نشست و دفتر خاطرات را از کشو بیرون آورد .
[3, 1224, [10, 11]] Skipped درست مانند چند روز پیش ، سکه‌ای از جیب ش بیرون آورد و تماشا کرد .
[3, 1617, [10, 11]] Skipped توی جیب یونیفرم ش را گشت و تکه‌ای شکلات کوچک بیرون آورد .
[3, 2066, [14, 15]] Skipped کیف را باز کرد و آچارهایی را که در قسمت بالای کیف بود ، بیرون آورد .
[3, 2102, [5, 6]] Skipped دو گیره دیگر از دهان بیرون آورد و با احساس شروع به خواندن کرد :
[3, 2165, [7, 8]] Skipped سر ش را از تخت‌کوب پایین دیوار بیرون آورده بود
[3, 2220, [20, 21]] Skipped با پا یش به تخته‌کوب زیر تابلو ضربه‌ای زد و گفت : « آن جانور از اینجا سر ش را بیرون آورد . »
[3, 2485, [17, 18]] Skipped ابراین بی‌هوا دست به جیب‌ها یش برد و دفترچه یادداشتی با جلد چرمی و یک خودنویس طلایی بیرون آورد .
پدید آورد LVC.full (4)
[3, 1443, [20, 21]] LVC.full کارگری تنومند با زنی هم‌هیکل خودش ، که به نظر می‌رسید همسر ش باشد ، دیواری از گوشت بین آنها پدید آورده بودند .
[3, 1812, [18, 19]] LVC.full محل کار ش کارگاهی کم‌نور بود که در آن صدای ضربات چکش با موسیقی صفحه سخنگو آمیزه‌ای ناراحت‌کننده پدید می‌آورد .
[3, 1889, [12, 13]] LVC.full منظور آنها نه‌فقط این بود که غریزه جنسی دنیای دیگری برای خود پدید می‌آورد که حزب قادر به کنترل آن نیست و تا حد ممکن باید آن را نابود کند ، بلکه نکته مهم‌تر آن بود که محرومیت جنسی باعث افزایش شور و جنون می‌شود که بسیار مطلوب است ، زیرا می‌توان آن را به اشکال دیگری نظیر علاقه به جنگ و پرستش رهبر تغییر داد .
[3, 2553, [7, 8]] LVC.full گویی آشوبی که گرسنگی در شکم ش پدید می‌آورد این حق را به او می‌داد .
بر آورد زبان LVC.full (1) Skipped (1)
[3, 164, [2, 3, 4]] Skipped چیزهایی را بر زبان می‌آورد که نگفتن ش بهتر بود ، کتاب‌های زیادی خوانده بود ، به کافه « درخت شاه‌بلوط » که پاتوق نقاشان و موسیقی‌دان‌ها بود ، زیاد رفت‌وآمد می‌کرد .
[3, 351, [13, 14, 15]] LVC.full وسوسه‌های وصف‌ناپذیر او را بر آن می‌داشت تا با صدای بلند کلمات رکیک بر زبان آورد .
به آورد زبان LVC.full (1) Skipped (1)
[3, 164, [3, 4, 8]] Skipped چیزهایی را بر زبان می‌آورد که نگفتن ش بهتر بود ، کتاب‌های زیادی خوانده بود ، به کافه « درخت شاه‌بلوط » که پاتوق نقاشان و موسیقی‌دان‌ها بود ، زیاد رفت‌وآمد می‌کرد .
[3, 796, [3, 4, 5]] LVC.full وقتی آن را به زبان می‌آوردی منطقی به نظر می‌رسید ؛ وقتی به آدم‌هایی که در پیاده‌رو از کنار ت می‌گذشتند نگاه می‌کردی به این حرف ایمان می‌آوردی .
آورد گیر LVC.full (4)
[3, 1341, [12, 13]] LVC.full اگر موفق می‌شد فقط برای سی ثانیه دختر را سر میزی تنها گیر می‌آورد ، آن هم جایی تقریبا در وسط سالن که خیلی به صفحه‌های سخنگو نزدیک نبود سروصدای اطرافیان نیز به حد کافی بلند بود – ممکن بود بتوانند چند کلمه‌ای ردوبدل کنند .
[3, 1388, [5, 6]] LVC.full فقط باید دختر را تنها گیر می‌آورد .
[3, 1624, [7, 8]] LVC.full پرسید : « این را از کجا گیر آوردی ؟ »
[3, 2290, [18, 19]] LVC.full تیراژ این پوستر از عکس‌های برادر بزرگ نیز پیشی می‌گرفت و آن را برروی هر نقطه خالی که گیر می‌آوردند ، می‌چسباندند .
آور گیر LVC.full (1)
[3, 2085, [7, 8]] LVC.full – چه‌طور توانستی همه این چیزها را گیر بیاوری ؟
کرد گیر LVC.full (1) Skipped (1)
[3, 1583, [9, 10]] LVC.full دختر برخاست و شاخه‌گلی را که در موها یش گیر کرده بود بیرون کشید و گفت :
[3, 2552, [19, 23]] Skipped او می‌دانست که این کارها یش باعث گرسنه‌ماندن آن دو نفر می‌شود ، ولی نه‌تنها نمی‌توانست جلوی خود را بگیرد ؛ بلکه احساس می‌کرد حق این کار را هم دارد .
به آورد یاد LVC.full (28) Skipped (2)
[1, 30, [1, 2, 3]] LVC.full وینستون به یاد آورد که آن شب قرار بود در پارک چند زندانی اوراسیایی را که متهم به جنایت جنگی شده بودند ، اعدام کنند .
[1, 62, [2, 3, 4]] LVC.full او نه‌فقط به یاد نمی‌آورد اولین بار که ابراین را دیده بود قبل یا بعداز این رویا بود ؛ بلکه حتی نمی‌دانست چه موقع برای اولین بار تشخیص داده بود که صدای درون رویا یش متعلق به ابراین است .
[1, 201, [22, 23, 25]] LVC.full درد ناشی از سرفه , تاثیر رویا را از خاطر وینستون نزدوده بود و حرکات موزون نرمش نیز به نحوی آن را به یاد ش می‌آورد .
[1, 215, [5, 6, 7]] LVC.full او خود حمله هوایی را به یاد نمی‌آورد .
[1, 247, [40, 41, 42]] LVC.full وینستون همان‌طور که شانه‌ها یش را به سختی به عقب می‌کشید ( درحالی‌که دست‌ها یش را برروی ران‌ها قرار داده بود بدن را از کمر می‌چرخاند , نرمشی که فکر می‌کرد برای عضلات پشت مناسب است ) برای هزارمین بار به یاد آورد که ترسناک‌ترین چیز این بود که همه این مسائل حقیقت داشته باشد .
[1, 286, [9, 10, 11]] LVC.full وینستون هواپیما‌ها را از وقتی که خیلی کوچک بود به یاد می‌آورد .
[2, 40, [8, 9, 10]] LVC.full تلاش کرد خاطراتی از دوران کودکی اش را به یاد آورد و ببیند آیا لندن همیشه همین‌طور بوده است یا نه .
[2, 43, [5, 6, 7]] LVC.full اما فایده نداشت , چیزی به یاد نمی‌آورد .
[2, 318, [8, 9, 10]] LVC.full به‌محض‌آنکه دستگیره در را گرفت باز کند , به یاد آورد که دفتر خاطرات روی میز باز است .
[3, 311, [1, 2, 3]] LVC.full متاسفانه به یاد نمی‌آورد که دخترک قبل‌از آمدن وینستون آنجا بود و یا بعدا آمد .
[3, 431, [40, 41, 42]] LVC.full او خود را می‌دید که در نور کم‌رنگ اتاق ایستاده بود و بوی شپش و عطر ارزان‌قیمت در مشام ش پیچیده بود و قلب ش سرشار از احساس رنجش و شکست بود و در همان حال اندام سفید کاترین را به یاد آورد که همواره در دام قدرت افسون‌کننده حزب محصور بود .
[3, 477, [0, 1, 2]] LVC.full به یاد آورد یک بار که در خیابانی پررفت‌وآمد قدم می‌زد ، ناگهان صدای فریاد صدها زن را که کمی جلوتر در خیابانی فرعی فریاد می‌زدند ، شنیده بود .
[3, 586, [0, 1, 2]] LVC.full به یاد آورد که با چه علاقه مفرطی آنها را از گوشه چشم نگاه می‌کرد .
[3, 711, [3, 4, 5]] LVC.full این کلمات را به یاد می‌آورد ؛ حقیقتی اسرارآمیز و کلامی پوچ و بیهوده .
[3, 801, [5, 6, 7]] LVC.full در همین لحظه ، وینستون به یاد آورد آنجا کجا ست .
[3, 979, [0, 1, 2]] LVC.full به یاد آورد : حداقل درعرض این بیست سال ، دیگر نمی‌شد جوابی برای سوال مهم و اساسی اش که « آیا زندگی حالا بهتر بود یا زندگی قبل‌از انقلاب ؟ » پیدا کند .
[3, 1085, [3, 4, 5]] LVC.full گرچه مجسمه را به یاد نمی‌آورد ولی تصویر به گونه‌ای مبهم برای ش آشنا بود .
[3, 1136, [5, 6, 7]] LVC.full با‌این‌حال ، تا جایی که به یاد می‌آورد ، در زندگی واقعی اش هیچ وقت صدای ناقوس‌های کلیسا را نشنیده بود .
[3, 1501, [3, 4, 5]] LVC.full در همان لحظه به یاد آورد که او حتی رنگ چشم‌های دختر را ندیده بود .
[3, 1616, [8, 9, 10]] Skipped بعد گویی با لمس کمر ش چیزی را به یاد آورد .
[3, 1623, [20, 21, 22]] Skipped اولین لحظه که بوی آن به دماغ ش خورد ، او را به یاد خاطره‌ای انداخت که جزئیات اش را به یاد نمی‌آورد ، ولی آزاردهنده بود .
[3, 1925, [18, 19, 20]] LVC.full وینستون نزدیک او بود و دست ش را به کمر او گرفت تا نگه ش دارد و ناگهان به یاد آورد در آن لحظه کاملا تنها هستند .
[3, 2225, [12, 13, 14]] LVC.full قطعه شعر مربوط به آن را که از آقای چارینگتون آموخته بود به یاد آورد و با حالتی تقریبا حسرت‌زده خواند : « ناقوس‌های سنت‌کلمنتس چی میگن ، پرتقال‌ها و لیموها دراومدن ! »
[3, 2329, [4, 5, 6]] LVC.full هر بار که شعری به یاد می‌آورد با لبخندی پوزش‌خواهانه به وینستون می‌گفت : « فکر کردم باید برای تان جالب باشد . »
[3, 2376, [15, 16, 17]] LVC.full سرانجام موفق شد حافظه او را به کار بیندازد تا جایی که به طور مبهم به یاد آورد که زمانی ایستاسیا دشمن آنها بود و نه اوراسیا .
[3, 2528, [11, 12, 13]] LVC.full در خواب آخرین صحنه‌ای را که از مادر ش دیده بود به یاد آورد و در لحظات بعداز بیداری خاطرات جزیی مربوط به همان صحنه در ذهن ش زنده شد .
[3, 2544, [4, 5, 6]] LVC.full محل زندگی شان را به یاد می‌آورد که اتاقی تاریک با هوای دم‌کرده و نیمی از فضای آن را یک تخت با روتختی سفید اشغال کرده بود .
[3, 2546, [5, 6, 7]] LVC.full اندام خوش‌ترکیب مادر ش را به یاد می‌آورد که برروی شعله‌پخش‌کن خم می‌شد و چیزی را در قابلمه‌ای به هم می‌زد .
[3, 2548, [22, 23, 24]] LVC.full او نق‌نق‌کنان بارها و بارها با داد و فریاد از مادر ش ، غذای بیشتر می‌خواست ( حتی طنین صدا یش را به یاد می‌آورد که به‌دلیل دوران بلوغ ناهنجارتر شده بود و گاهی هم نعره می‌کشید ) یا ، با گریه و زاری سعی می‌کرد سهم بیشتری از غذا به دست آورد .
[3, 2556, [6, 7, 8]] LVC.full آن تکه کوچک شکلات را خوب به یاد می‌آورد .
آ یاد LVC.full (1)
[3, 1037, [0, 2]] LVC.full یاد م می‌آید که زمانی چیزی شبیه به آن هشت پوند قیمت داشت .
آمد یاد Skipped (6) LVC.full (2)
[3, 1113, [0, 2]] LVC.full یاد م اومد !
[3, 1132, [15, 17]] Skipped همان‌طورکه با هم مشغول صحبت بودند ، چند لحظه یک بار شعر نیمه‌کاره پیرمرد به یاد وینستون می‌آمد : ناقوس‌های سنت‌کلمنتس چی میگن ، پرتقال‌ها و لیموها دراومدن !
[3, 1172, [3, 5]] Skipped همین‌که برگشت به یاد ش آمد که دخترک که سه دقیقه قبل از کنار ش گذشته بود و اگر می‌دوید شاید می‌توانست به او برسد .
[3, 1750, [2, 4]] Skipped ناگهان به یاد ش آمد که نه نام خانوادگی او را می‌داند ، نه محل سکونت ش را .
[3, 2534, [0, 2]] LVC.full یاد ش می‌آمد که تمام بعدازظهرها به‌همراه پسرهای دیگر در سطل‌های زباله و توده‌های آشغال به‌دنبال یافتن تکه‌های برگ کلم ، پوست سیب‌زمینی و حتی خرده‌ریزه‌های نان بیات می‌گشتند ؛ و یا سر راه کامیون‌هایی که غذای چارپایان را حمل می‌کردند منتظر می‌شدند تا شاید هنگام ردشدن از چاله‌ها و گودال‌های جاده ، دراثر تکان‌خوردن ، مقداری از کنجاله‌ها بر زمین بریزد و نصیب آنها شود .
[3, 2547, [12, 14]] Skipped بیش از همه گرسنگی همیشگی اش و دعواهای خشونت‌آمیز هنگام غذاخوردن به یاد ش می‌آمد .
[3, 2611, [2, 4]] Skipped ناگهان به یاد ش آمد که کارگران این وضعیت خود را حفظ کرده اند .
[3, 2618, [7, 9]] Skipped در همین افکار بود که بی‌دلیل به یاد ش آمد چند هفته پیش با دیدن دست جداشده‌ای برروی پیاده‌رو مانند یک بوته کلم ، آن را با پا به جوی آب انداخته بود .
است یاد LVC.full (8) Skipped (3)
[1, 157, [3, 9]] Skipped او نمی‌توانست به یاد بیاورد که چه اتفاقی افتاده است , اما در رویای خود می‌دانست که زندگی مادر و خواهر ش به نحوی فدای زندگی او شده است .
[1, 247, [35, 41]] Skipped وینستون همان‌طور که شانه‌ها یش را به سختی به عقب می‌کشید ( درحالی‌که دست‌ها یش را برروی ران‌ها قرار داده بود بدن را از کمر می‌چرخاند , نرمشی که فکر می‌کرد برای عضلات پشت مناسب است ) برای هزارمین بار به یاد آورد که ترسناک‌ترین چیز این بود که همه این مسائل حقیقت داشته باشد .
[3, 801, [6, 10]] Skipped در همین لحظه ، وینستون به یاد آورد آنجا کجا ست .
[3, 876, [0, 2]] LVC.full یاد تان هست آن موقع ، قبل‌از انقلاب اوضاع چگونه بود .
[3, 912, [0, 2]] LVC.full یاد م ه ، آره – خیلی سال پیش بود – گاهی‌اوقات یکشنبه عصرها می‌رفتم هایدپارک تا به سخنرانی آدم‌هایی که به آنجا می‌اومدند گوش کنم .
[3, 914, [9, 11]] LVC.full و یک نفر بین اونها بود که اسم ش یاد م نیست ، ولی مبلغ خوبی بود ، به اونها نوکر خشک‌وخالی نمی‌گفت .
[3, 1098, [0, 2]] LVC.full یاد م نیست بقیه اش چه‌طور بود ، ولی آخر اش این‌جوری تموم می‌شد : این هم شمعی که راه ت و به‌سوی تخت روشن می‌کنه ، این هم ساطوری که سر ت و قطع می‌کنه .
[3, 1116, [5, 7]] LVC.full تا همین جا اش و یاد م ه .
[3, 2229, [1, 3]] LVC.full یاد م نیست ادامه اش چه‌طوری بود .
[3, 2230, [1, 3]] LVC.full ولی یاد م ه آخر اش می‌گفت : این هم شمعی که راه ت و به‌سوی تخت روشن می‌کنه ، این هم ساطوری که سر ت و قطع می‌کنه
[3, 2457, [3, 5]] LVC.full اسم ش الان یاد م نیست . »
انداخت یاد Skipped (4) LVC.full (1)
[2, 167, [6, 11]] Skipped این حرکت او آدم را به یاد اشراف‌زاده‌ای از قرن هجدهم می‌انداخت که انگار می‌خواهد انفیه‌دان ش را تعارف کند .
[3, 890, [7, 9]] LVC.full – کلاه سیلندری ، چه خوب که یاد م انداختی .
[3, 1623, [13, 15]] Skipped اولین لحظه که بوی آن به دماغ ش خورد ، او را به یاد خاطره‌ای انداخت که جزئیات اش را به یاد نمی‌آورد ، ولی آزاردهنده بود .
[3, 2079, [9, 13]] Skipped بوی قوی و گرم آن که وینستون را به یاد زمان بچگی اش می‌انداخت ، اتاق را پر کرده بود .
[3, 2752, [5, 10]] Skipped این صحنه وینستون را به یاد خاطراتی مبهم از چیزی انداخت که مدت‌ها قبل برروی دیوار یا یک تابلوی آگهی دیده بود – یک بطری بزرگ که با چراغ‌های الکتریکی درست شده بود و با روشن و خاموش‌شدن چراغ‌ها به نظر می‌رسید که محتوای آن در گیلاسی می‌ریخت .
به آمد یاد LVC.full (6)
[3, 1132, [14, 15, 17]] LVC.full همان‌طورکه با هم مشغول صحبت بودند ، چند لحظه یک بار شعر نیمه‌کاره پیرمرد به یاد وینستون می‌آمد : ناقوس‌های سنت‌کلمنتس چی میگن ، پرتقال‌ها و لیموها دراومدن !
[3, 1172, [2, 3, 5]] LVC.full همین‌که برگشت به یاد ش آمد که دخترک که سه دقیقه قبل از کنار ش گذشته بود و اگر می‌دوید شاید می‌توانست به او برسد .
[3, 1750, [1, 2, 4]] LVC.full ناگهان به یاد ش آمد که نه نام خانوادگی او را می‌داند ، نه محل سکونت ش را .
[3, 2547, [11, 12, 14]] LVC.full بیش از همه گرسنگی همیشگی اش و دعواهای خشونت‌آمیز هنگام غذاخوردن به یاد ش می‌آمد .
[3, 2611, [1, 2, 4]] LVC.full ناگهان به یاد ش آمد که کارگران این وضعیت خود را حفظ کرده اند .
[3, 2618, [6, 7, 9]] LVC.full در همین افکار بود که بی‌دلیل به یاد ش آمد چند هفته پیش با دیدن دست جداشده‌ای برروی پیاده‌رو مانند یک بوته کلم ، آن را با پا به جوی آب انداخته بود .
به آور یاد LVC.full (8)
[1, 157, [2, 3, 4]] LVC.full او نمی‌توانست به یاد بیاورد که چه اتفاقی افتاده است , اما در رویای خود می‌دانست که زندگی مادر و خواهر ش به نحوی فدای زندگی او شده است .
[1, 206, [4, 5, 6]] LVC.full ممکن بود حوادثی را به یاد بیاوری که اصلا اتفاق نیفتاده بودند , یا جزئیات وقایعی را به یاد بیاوری ولی نتوانی از موضوع کلی آنها سر دربیاوری .
[1, 206, [17, 18, 19]] LVC.full ممکن بود حوادثی را به یاد بیاوری که اصلا اتفاق نیفتاده بودند , یا جزئیات وقایعی را به یاد بیاوری ولی نتوانی از موضوع کلی آنها سر دربیاوری .
[1, 212, [7, 8, 9]] LVC.full وینستون نمی‌توانست به طور مشخص زمانی را به یاد بیاورد که کشور ش در حال جنگ نبوده باشد .
[1, 236, [3, 4, 5]] LVC.full اما وینستون نمی‌توانست به یاد بیاورد که آن آدم‌های رذل چه کسانی بودند .
[1, 316, [4, 5, 6]] LVC.full ملوان‌های دژ شناور را به یاد بیاورید که آنها چه چیزهایی را باید تحمل کنند .
[3, 1144, [11, 12, 13]] LVC.full می‌خواست کاری کند که آقای چارینگتون بقیه آن شعر را هم به یاد بیاورد و برای ش بخواند .
[3, 2330, [11, 12, 13]] LVC.full ولی هرگز نمی‌توانست بیش از چند خط از هر شعر را به یاد بیاورد .
به افتاد یاد LVC.full (8) Skipped (2)
[1, 157, [2, 3, 8]] Skipped او نمی‌توانست به یاد بیاورد که چه اتفاقی افتاده است , اما در رویای خود می‌دانست که زندگی مادر و خواهر ش به نحوی فدای زندگی او شده است .
[1, 206, [4, 5, 10]] Skipped ممکن بود حوادثی را به یاد بیاوری که اصلا اتفاق نیفتاده بودند , یا جزئیات وقایعی را به یاد بیاوری ولی نتوانی از موضوع کلی آنها سر دربیاوری .
[3, 290, [4, 5, 17]] LVC.full بنابه دلایلی وینستون ناگهان به یاد خانم پارسونز با آن موهای کم‌پشت و خطوط غبارآلود صورت ش افتاد .
[3, 355, [0, 1, 3]] LVC.full به یاد مردی افتاد که چند هفته پیش در خیابان از کنار ش گذشته بود : مردی با ظاهری کاملا معمولی ، یکی از اعضای حزب ، حدود سی‌و‌پنج الی چهل‌ساله ، بلندقد و لاغر که یک کیف دستی با خود داشت .
[3, 369, [6, 7, 11]] LVC.full درکنار زن درون آشپزخانه ، همزمان به یاد همسر ش کاترین افتاد .
[3, 401, [1, 2, 4]] LVC.full مجددا به یاد کاترین افتاد .
[3, 588, [6, 7, 14]] LVC.full هنوز هم مردم با دیدن آنها به یاد حال‌وهوای مبارزات مخفی و جنگ داخلی می‌افتادند .
[3, 1431, [13, 14, 25]] LVC.full قدم‌زنان به‌سمت شمال میدان رفت و با دیدن کلیسای سنت‌مارتین و ناقوس‌ها یش به یاد شعر « به من سه فارتینگ بدهکار ی ! » افتاد و لبخند کم‌رنگی بر لبان ش نشست .
[3, 2053, [10, 11, 15]] LVC.full همان‌طور که لب تخت نشسته بود و انتظار می‌کشید دوباره به یاد سرداب‌های وزارت عشق افتاد .
[3, 2127, [0, 1, 9]] LVC.full به یاد آشپزخانه نیمه‌تاریک و دهان حفره‌مانند آن زن افتاد .
به انداخت یاد LVC.full (4)
[2, 167, [5, 6, 11]] LVC.full این حرکت او آدم را به یاد اشراف‌زاده‌ای از قرن هجدهم می‌انداخت که انگار می‌خواهد انفیه‌دان ش را تعارف کند .
[3, 1623, [12, 13, 15]] LVC.full اولین لحظه که بوی آن به دماغ ش خورد ، او را به یاد خاطره‌ای انداخت که جزئیات اش را به یاد نمی‌آورد ، ولی آزاردهنده بود .
[3, 2079, [8, 9, 13]] LVC.full بوی قوی و گرم آن که وینستون را به یاد زمان بچگی اش می‌انداخت ، اتاق را پر کرده بود .
[3, 2752, [4, 5, 10]] LVC.full این صحنه وینستون را به یاد خاطراتی مبهم از چیزی انداخت که مدت‌ها قبل برروی دیوار یا یک تابلوی آگهی دیده بود – یک بطری بزرگ که با چراغ‌های الکتریکی درست شده بود و با روشن و خاموش‌شدن چراغ‌ها به نظر می‌رسید که محتوای آن در گیلاسی می‌ریخت .
به دار یاد LVC.full (2) Skipped (1)
[3, 957, [6, 7, 8]] LVC.full حالا با توجه به خاطراتی که به یاد دارید زندگی در آن سال‌ها از الان بهتر بود یا بدتر ؟
[3, 1925, [15, 18, 19]] Skipped وینستون نزدیک او بود و دست ش را به کمر او گرفت تا نگه ش دارد و ناگهان به یاد آورد در آن لحظه کاملا تنها هستند .
[3, 2371, [12, 13, 14]] LVC.full وینستون هنگامی‌که به طور اتفاقی درطی صحبت‌های جولیا دریافت که او اصلا به یاد ندارد که چهار سال پیش اوشنیا با ایستاسیا می‌جنگیده و با اوراسیا در صلح بوده است ، واقعا یکه خورد .
به داشت یاد LVC.full (18) Skipped (2)
[1, 144, [5, 6, 7]] LVC.full پدر ش تا آنجا که به یاد داشت سیه‌چرده و لاغر بود , همیشه لباس‌های کاملا تیره می‌پوشید ( وینستون خصوصا کف کفش‌های او را به یاد داشت که خیلی نازک بود ) و عینک می‌زد .
[1, 144, [25, 26, 27]] LVC.full پدر ش تا آنجا که به یاد داشت سیه‌چرده و لاغر بود , همیشه لباس‌های کاملا تیره می‌پوشید ( وینستون خصوصا کف کفش‌های او را به یاد داشت که خیلی نازک بود ) و عینک می‌زد .
[1, 147, [6, 7, 8]] LVC.full تنها چیزی که از خواهر ش به یاد داشت موجودی ریز و ضعیف و همیشه ساکت بود که چشم‌های درشتی داشت .
[1, 163, [26, 27, 28]] LVC.full مادر ش خود را به نوعی قربانی مفهومی از صداقت کرد که برای ش جنبه درونی و تغییرناپذیر داشت , و وینستون از چندوچون ماجرا چیزی به یاد نداشت .
[1, 207, [14, 15, 16]] LVC.full و یا دوره‌های زمانی بلندی در میانه بود که اصلا هیچ چیز از آنها به یاد نداشت .
[1, 216, [1, 2, 3]] LVC.full ولی به یاد داشت که پدر ش دست او را در دست داشت و با عجله از پلکانی مارپیچ که درزیر پا جرق‌جروق می‌کرد پایین رفته بودند و او آن‌قدر خسته شده بود که عاقبت مجبور شدند بایستند و استراحت کنند .
[1, 238, [20, 21, 22]] LVC.full طی دوران کودکی ش چندین ماه شهر لندن کانون جنگ‌های خیابانی بود و او صحنه‌هایی از آن را به خوبی به یاد داشت .
[2, 43, [2, 5, 6]] Skipped اما فایده نداشت , چیزی به یاد نمی‌آورد .
[2, 81, [15, 16, 17]] LVC.full آن را پشت ویترین مغازه خرت‌وپرت‌فروشی یکی از محله‌های فقیرنشین شهر پیدا کرده بود ( به یاد نداشت دقیقا کدام محله ) و در همان موقع اشتیاق غیرقابل‌مقاومتی برای تملک آن در خود احساس کرده بود .
[2, 184, [15, 16, 17]] LVC.full گلدشتاین , خائن منحرفی بود که سال‌ها قبل ( چه مدت , هیچ کس دقیقا به یاد نداشت ) , جزو رده‌های بالای حزب و تقریبا هم‌رده با برادر بزرگ بود .
[3, 605, [2, 3, 4]] LVC.full وینستون اکنون به یاد نداشت که در آن ساعت از روز توی کافه چه کار می‌کرد .
[3, 949, [9, 10, 11]] LVC.full پیرمرد هیچ چیز به‌دردخوری جز یک مشت مسایل پیش‌پاافتاده به یاد نداشت .
[3, 982, [5, 6, 7]] LVC.full هزاران نکته جزئی بی‌فایده را به یاد داشتند ، دعوا با همکاران ، جستجو برای یافتن تلمبه گمشده دوچرخه ، حالت چهره خواهری که سال‌ها پیش فوت کرده ، گردوخاک در صبح یک روز طوفانی هفتاد سال پیش ؛ اما چیزی از واقعیات به‌دردخور در یاد آنها نمانده بود .
[3, 1827, [7, 8, 9]] Skipped جولیا چیزی از سال‌های قبل‌از دهه شصت به یاد نداشت و پدربزرگ ش تنها کسی بود که از روزهای قبل‌از انقلاب برای ش صحبت می‌کرد ، زمانی‌که جولیا هشت‌ساله بود او هم ناپدید شد .
[3, 2142, [16, 17, 18]] LVC.full وینستون در زمان بچگی گاهی روی چنین تخت‌هایی خوابیده بود ، ولی جولیا تا جایی که به یاد داشت ، هرگز چنین چیزی را تجربه نکرده بود .
[3, 2357, [20, 21, 22]] LVC.full او از نسل بعداز انقلاب بود و جوان‌تر از آن بود که چیزی از مبارزات عقیدتی دهه پنجاه و شصت به یاد داشته باشد .
[3, 2368, [35, 36, 37]] LVC.full برای مثال ، طبق چیزی که در مدرسه به او آموخته بودند ، قبول داشت که حزب هواپیما را اختراع کرده است ( در دوران مدرسه وینستون در اواخر دهه پنجاه ، آن‌گونه که خود به یاد داشت ، حزب تنها مدعی اختراع هلیکوپتر بود ؛ ده دوازده سال بعد ، در دوران مدرسه جولیا ، این ادعا درمورد هواپیما تکرار شد ؛ یک نسل دیگر حتما ادعای اختراع موتور بخار را مطرح می‌کرد . ) .
[3, 2531, [7, 8, 9]] LVC.full پدر ش مدتی قبل‌از آن تاریخ – به یاد نداشت چه مدت قبل – ناپدید شده بود .
[3, 2532, [8, 9, 10]] LVC.full شرایط ناراحت‌کننده و پرجاروجنجال آن زمان را خوب به یاد داشت : روزی چند بار وحشت از حمله هوایی و پناه‌بردن به ایستگاه‌های مترو ؛ توده‌های آشغال که همه جا پر بود .
[3, 2597, [6, 7, 8]] LVC.full با چیزهایی که از مادر ش به یاد داشت ، گمان نمی‌کرد او زنی غیرمعمول یا خیلی باهوش بوده باشد ؛ ولی از نوعی نجابت و اصالت برخوردار بود ، زیرا روش‌ها و معیارهای مخصوص به خود را داشت .
داد یاد LVC.full (1)
[3, 2235, [11, 12]] LVC.full وینستون پرسید : « چه کسی این شعر را به تو یاد داد ؟ »
دار یاد Skipped (3) LVC.full (1)
[3, 957, [7, 8]] Skipped حالا با توجه به خاطراتی که به یاد دارید زندگی در آن سال‌ها از الان بهتر بود یا بدتر ؟
[3, 1925, [15, 19]] Skipped وینستون نزدیک او بود و دست ش را به کمر او گرفت تا نگه ش دارد و ناگهان به یاد آورد در آن لحظه کاملا تنها هستند .
[3, 2240, [7, 8]] LVC.full وینستون گفت : « من لیمو را یاد دارم .
[3, 2371, [13, 14]] Skipped وینستون هنگامی‌که به طور اتفاقی درطی صحبت‌های جولیا دریافت که او اصلا به یاد ندارد که چهار سال پیش اوشنیا با ایستاسیا می‌جنگیده و با اوراسیا در صلح بوده است ، واقعا یکه خورد .
ده یاد LVC.full (1)
[3, 834, [5, 6]] LVC.full می‌خوای الفبا هم به ت یاد بدم .
ماند یاد LVC.full (1) Skipped (1)
[3, 937, [5, 7]] LVC.full انگار همین دیروز بود خوب یاد م مونده .
[3, 982, [45, 47]] Skipped هزاران نکته جزئی بی‌فایده را به یاد داشتند ، دعوا با همکاران ، جستجو برای یافتن تلمبه گمشده دوچرخه ، حالت چهره خواهری که سال‌ها پیش فوت کرده ، گردوخاک در صبح یک روز طوفانی هفتاد سال پیش ؛ اما چیزی از واقعیات به‌دردخور در یاد آنها نمانده بود .
کرد زنده یاد LVC.full (1)
[3, 1907, [21, 24, 25]] LVC.full اما گرمای نفس‌گیر بعدازظهر باعث شد عرق بر پیشانی وینستون بنشیند ، و این همان چیزی بود که در آن لحظه یاد کاترین را زنده کرد .
گرفت یاد LVC.full (1) Skipped (1)
[2, 318, [4, 9]] Skipped به‌محض‌آنکه دستگیره در را گرفت باز کند , به یاد آورد که دفتر خاطرات روی میز باز است .
[3, 1902, [12, 13]] LVC.full از طرف دیگر بچه‌ها به طور مرتب برضد والدین آموزش می‌دیدند و یاد می‌گرفتند جاسوسی آنها را بکنند و انحراف آنان را گزارش دهند .
گیر یاد LVC.full (2)
[3, 66, [14, 15]] LVC.full وقتی کار تمام شود افرادی مثل تو باید دوباره از اول همه آن را یاد بگیرند .
[3, 1107, [8, 9]] LVC.full اگر کسی می‌خواست با مطالعه معماری تاریخ را یاد بگیرد ، چیزی بیش از آنچه در کتاب‌ها نوشته شده بود ، نمی‌آموخت .
است شکر آن باقی جای LVC.full (1)
[1, 21, [4, 5, 6, 7, 8]] LVC.full وینستون فکر کرد : جای شکر اش باقی ست اسلحه‌ای که پسرک در دست دارد واقعی نیست .
بس است LVC.full (1)
[3, 782, [6, 7]] LVC.full سومی گفت : « اوه ، بس ه دیگه ، غلاف کنید ! »
طرف است Skipped (4) LVC.full (2)
[1, 98, [11, 13]] LVC.full چه‌گونه می‌شد اطمینان یافت که حداقل یکی از انسان‌های دوروبر ش طرف او ست ؟
[2, 41, [16, 20]] Skipped آیا لندن در زمان‌های گذشته نیز مملو از این خانه‌های قدیمی و پوسیده قرن نوزدهم بوده است که از هر طرف با الوارهای فراوان به دیوارهای سست شان شمع زده باشند , پنجره‌های شان با مقوا و سقف‌های شان با آهن‌پاره و حلبی پوشانده شده باشند , و دیوارهای سست باغ‌ها از هر طرف شکم داده باشند ؟
[2, 267, [1, 3]] LVC.full من طرف تو هستم ! »
[3, 734, [7, 8]] Skipped همیشه مسیر تان به خانه از این طرف ه ؟ »
[3, 1689, [3, 5]] Skipped نمی‌دانست بالاخره آن اطراف میکروفنی هست یا نه .
[3, 2189, [8, 11]] Skipped زیرا او در واقع خودش می‌دانست که آن طرف دیوار چی ست .
قادر است LVC.full (3)
[1, 313, [17, 18]] LVC.full و درحالی‌که بدن ش را بالا می‌آورد اضافه کرد : « هر فرد زیر چهل‌وپنج سال کاملا قادر است قوزک پا یش را بگیرد .
[3, 1889, [16, 20]] LVC.full منظور آنها نه‌فقط این بود که غریزه جنسی دنیای دیگری برای خود پدید می‌آورد که حزب قادر به کنترل آن نیست و تا حد ممکن باید آن را نابود کند ، بلکه نکته مهم‌تر آن بود که محرومیت جنسی باعث افزایش شور و جنون می‌شود که بسیار مطلوب است ، زیرا می‌توان آن را به اشکال دیگری نظیر علاقه به جنگ و پرستش رهبر تغییر داد .
[3, 2403, [19, 23]] LVC.full البته من می‌دانم که گذشته دستکاری شده ، ولی باوجوداینکه خودم این تحریف را انجام می‌دادم ، هیچ وقت قادر به اثبات آن نیستم .
لازم است LVC.full (2) Skipped (1)
[1, 263, [58, 59]] LVC.full دانستن و ندانستن , آگاهی از صداقت کامل و گفتن دروغ‌های ساختگی , اعتقاد هم‌زمان به دو عقیده که یگدیگر را خنثی می‌کردند درحالی‌که می‌دانی متضاد هم هستند , استفاده از منطق علیه منطق , ادعای پایبندی به اخلاق و زیر پا گذاشتن آن , اعتماد به ناممکن‌بودن دمکراسی و پذیرش حزب به‌عنوان پاسدار دمکراسی , فراموش‌کردن هرآنچه لازم است به فراموشی سپرده شود و باز در موقع لزوم آن را به‌یادآوردن و مجددا به‌فراموشی‌سپردن و بالاتر از همه به‌کاربستن همین فرایند درمورد خود – که نشان‌دهنده نهایت هوشمندی بود : به شیوه‌ای آگاهانه القای ناآگاهی کردن و بعد یک بار دیگر , ناآگاه‌شدن از هیپنوتیزمی که درمورد خود انجام داده ای .
[1, 341, [20, 21]] Skipped پیام‌هایی که دریافت کرده بود مربوط به مقالات و موضوع‌های خبری بودند که مقامات تشخیص داده بودند بنابه دلایلی , لازم است تغییر داده شود یا به زبان رسمی اصلاح شود .
[3, 1842, [6, 7]] LVC.full حتی آن‌قدر که برای این کار لازم است .
متاسف است LVC.full (3) Skipped (1)
[3, 1937, [1, 2]] LVC.full متاسف ی که نکردی ؟
[3, 1939, [2, 3]] LVC.full در کل متاسف م که این کار را نکردم .
[3, 1946, [3, 4]] LVC.full – پس چرا متاسف ی که این کار را نکردی ؟
[3, 2192, [4, 5]] Skipped وینستون گفت : « متاسف م .
متشکر است LVC.full (1)
[3, 1258, [0, 1]] LVC.full متشکر م : رفیق ! »
متعلق است LVC.full (1)
[1, 62, [35, 38]] LVC.full او نه‌فقط به یاد نمی‌آورد اولین بار که ابراین را دیده بود قبل یا بعداز این رویا بود ؛ بلکه حتی نمی‌دانست چه موقع برای اولین بار تشخیص داده بود که صدای درون رویا یش متعلق به ابراین است .
متنفر است LVC.full (3) Skipped (1)
[2, 224, [13, 14]] LVC.full به همین دلیل در یک لحظه وینستون متوجه شد که ابدا از گلدشتاین متنفر نیست بلکه کاملا برعکس , از برادر بزرگ , حزب و پلیس افکار تنفر دارد ; و همان موقع دل ش برای چهره تنهای روی صفحه سخنگو , سنت‌شکنی که مورد تمسخر قرار گرفته بود , او که تنها پاسدار حقیقت و عقلانیت در جهانی پر از دروغ بود سوخت .
[3, 1729, [4, 5]] Skipped – من از پاکی متنفر م ، از خوبی بد م می‌آید .
[3, 1819, [3, 4]] LVC.full چه‌قدر از آنها متنفر م ! )
[3, 2350, [18, 19]] LVC.full به‌علاوه برای او مسلم بود که همه ، یا دست‌کم بیشتر افراد ، به طور پنهانی از حزب متنفر ند و اگر بدانند زیر پا گذاشتن قوانین برای آنها خطری ندارد ، حتما این کار را خواهند کرد .
متوجه است LVC.full (4) Skipped (1)
[3, 100, [1, 2]] LVC.full متوجه نیستی که تنها هدف زبان نوین محدودکردن عرصه تفکر است ؟
[3, 209, [5, 11]] LVC.full فکر و ذکر آنها فقط متوجه جاسوسان و جنگ و جدال است .
[3, 1914, [2, 6]] Skipped کاترین به‌محض‌اینکه متوجه شد گم شده اند ، فوق‌العاده ناراحت شد .
[3, 2636, [0, 1]] LVC.full متوجه هستی که چه‌قدر تنها خواهیم شد ؟
[3, 2781, [1, 2]] LVC.full حتما متوجه هستید که من باید درباره موارد خاصی از شما سوال کنم .
مجبور است Skipped (5) LVC.full (1)
[1, 351, [23, 27]] Skipped تنها کاری که او باید انجام می‌داد این بود که هشداری به این مضمون را به‌جای تعهد قبلی جایگزین کند که مثلا ممکن است حوالی ماه آوریل مجبور به کاهش سهمیه شکلات شویم .
[3, 862, [6, 7]] LVC.full از قیمت اش که بگذریم هی مجبور ی بری دستشویی . »
[3, 968, [4, 5]] Skipped شبی شش هفت بار مجبور م برم دستشویی .
[3, 1475, [1, 2]] Skipped ممکن است مجبور بشوی منتظر بمانی .
[3, 1636, [4, 9]] Skipped فقط می‌دانست یادآور عملی است که دوست نداشت ولی مجبور بود انجام دهد .
[3, 2159, [1, 2]] Skipped آدم مجبور است قبل‌از این ساعت خودش را به آنجا برساند ؛ چون … هی !
مراقب است LVC.full (3) Skipped (1)
[2, 11, [8, 10]] LVC.full شرح زیر تصویر چنین بود : برادر بزرگ مراقب تو ست .
[2, 22, [20, 22]] LVC.full یکی از این پوسترها روی دیوار خانه روبرویی بود و زیر آن همان عبارت نوشته شده بود : برادر بزرگ مراقب تو ست .
[3, 1067, [38, 40]] LVC.full حس می‌کرد دقیقا می‌داند نشستن روی چنین صندلی راحتی نزدیک آتش چه احساسی دارد ، درحالی‌که پاها را به حفاظ آتش تکیه داده ای و کتری برروی آتش غلغل می‌کند و تیک‌تاک ساعت در اتاق می‌پیچد و کسی مراقب تو نیست و صدایی به گوش نمی‌رسد .
[3, 1658, [1, 3]] Skipped ممکن است کسی مراقب باشد .
مشغول است LVC.full (1) Skipped (1)
[1, 473, [7, 10]] LVC.full احساس خاصی به او می‌گفت تیلاتسون هم مشغول همان کار است .
[2, 286, [14, 17]] Skipped دریافت در تمام مدتی که مایوسانه در فکر فرورفته بود انگار به گونه‌ای غیرارادی مشغول نوشتن بوده است .
مطرح است LVC.full (1)
[3, 2648, [7, 8]] LVC.full آنچه که بگویی یا انجام دهی ، مطرح نیست ؛ فقط احساسات مهم است .
مطمئن است Skipped (9) LVC.full (1)
[3, 682, [5, 11]] Skipped حالا دیگر بیش از پیش مطمئن بود که ابراین با او ست .
[3, 1318, [16, 22]] Skipped به‌دلیل سراسیمگی دخترک ، در آن هنگام که می‌خواست کاغذ را به دست او بدهد ، مطمئن بود که این احتمال منتفی است .
[3, 1477, [0, 1]] Skipped مطمئن هستی همه چیز را به خاطر می‌سپاری ؟
[3, 1547, [0, 1]] Skipped مطمئن نیستم ولی احتمال اش وجود داشت .
[3, 1759, [22, 23]] Skipped جولیا گفت : « ما یک بار دیگر هم می‌توانیم به اینجا بیاییم ، استفاده از هر پناهگاهی اصولا تا دو بار مطمئن است .
[3, 1778, [0, 1]] Skipped مطمئن ی ؟
[3, 1936, [4, 5]] Skipped یا شاید نمی‌کردم … مطمئن نیستم .
[3, 2183, [14, 19]] Skipped جولیا او را محکم در آغوش گرفت تا با گرمای بدن ش او را مطمئن سازد که در امان است .
[3, 2405, [9, 10]] LVC.full تنها مدرک ، در ذهن من است و من مطمئن نیستم سایر مردم هم خاطرات مشترکی با من دارند یا نه .
[3, 2632, [1, 2]] Skipped من مطمئن م که زنده می‌مانیم .
ممکن است LVC.full (15) Skipped (2)
[1, 351, [22, 23]] LVC.full تنها کاری که او باید انجام می‌داد این بود که هشداری به این مضمون را به‌جای تعهد قبلی جایگزین کند که مثلا ممکن است حوالی ماه آوریل مجبور به کاهش سهمیه شکلات شویم .
[2, 112, [22, 23]] LVC.full هفته‌ها بود که خود را برای این لحظه آماده کرده بود و در تمام این مدت به فکر ش هم نرسیده که ممکن است به‌جز شهامت به چیز دیگری هم نیاز داشته باشد .
[3, 274, [2, 3]] LVC.full هیچ کس ممکن نیست احساس کند که شرایط فعلی غیرقابل‌تحمل است مگر آنکه در حافظه اش خاطراتی از دورانی داشته باشد که وضع بدین منوال نبوده است .
[3, 354, [5, 6]] LVC.full هیجانات درونی در هر لحظه ممکن است خود را به صورتی مشخص آشکار سازند .
[3, 456, [16, 17]] LVC.full آرایش صورت ش چنان غلیظ بود که گویی ماسکی مقوایی بر صورت دارد و هر لحظه ممکن است ترک بردارد و بشکند .
[3, 878, [11, 12]] LVC.full فقط در کتاب‌ها راجع‌به آن دوران چیزهایی نوشته اند ، ولی ممکن ه حرف‌های توی کتاب‌ها حقیقت نداشته باشد .
[3, 1024, [27, 28]] LVC.full فقط برروی میز کوچکی در گوشه مغازه تلی از خرت‌وپرت جمع بود – انفیه‌دان‌های لاک الکلی ، سنجاق‌سینه‌های عقیق و امثال آن – که به نظر می‌رسید ممکن است چیز باارزشی بین آنها باشد .
[3, 1317, [6, 7]] LVC.full دیگر به این احتمال که دخترک ممکن است برای ش دام گذاشته باشد ، توجهی نداشت .
[3, 1475, [0, 1]] LVC.full ممکن است مجبور بشوی منتظر بمانی .
[3, 1548, [1, 2]] LVC.full همیشه ممکن است یکی از آن خوک‌ها ، صدای آدم را شناسایی کند .
[3, 1658, [0, 1]] LVC.full ممکن است کسی مراقب باشد .
[3, 1889, [20, 24]] Skipped منظور آنها نه‌فقط این بود که غریزه جنسی دنیای دیگری برای خود پدید می‌آورد که حزب قادر به کنترل آن نیست و تا حد ممکن باید آن را نابود کند ، بلکه نکته مهم‌تر آن بود که محرومیت جنسی باعث افزایش شور و جنون می‌شود که بسیار مطلوب است ، زیرا می‌توان آن را به اشکال دیگری نظیر علاقه به جنگ و پرستش رهبر تغییر داد .
[3, 2418, [14, 15]] LVC.full گروه‌های کوچکی از مردم با هم متحد می‌شوند و کم‌کم رشد می‌کنند و حتی ممکن است بتوانند شواهد معدودی را هم جمع کنند ، تا نسل بعدی بتوانند بفهمند کار ما به کجا رسیده .
[3, 2434, [6, 7]] LVC.full درست همان‌گونه که دانه غله ، ممکن است بدون هضم‌شدن از بدن پرنده‌ای خارج شود .
[3, 2627, [8, 9]] Skipped اگر از افرادی مثل من دوری کنی ، ممکن است پنجاه سال دیگر عمر کنی . »
[3, 2634, [0, 1]] LVC.full ممکن است شش ماه یا یک سال دیگر بتوانیم با هم باشیم .
[3, 2727, [4, 5]] LVC.full با آگاهی از اینکه ممکن است گفته‌ها یش ضعیف یا متظاهرانه برداشت شود ، به صحبت ادامه داد :
موافق است LVC.full (1)
[3, 137, [30, 31]] LVC.full و هرازچندگاهی وینستون می‌شنید که زن با صدای زنانه جوان و کمی لوس ش می‌گفت : « به نظر من کاملا حق با شما ست ، من هم با شما موافق م . »
موجود است Skipped (3) LVC.full (2)
[1, 129, [7, 8]] LVC.full پیامد هر عملی در خود آن عمل موجود است .
[1, 417, [24, 25]] LVC.full گزارش دستور روزانه برادر بزرگ در تایمز تاریخ سوم دسامبر سال 1983 بیش از اندازه بد است و به افرادی اشاره شده است که موجود نیستند .
[3, 409, [16, 17]] Skipped وینستون از همان اوایل ازدواج با او خیلی زود فهمید که کاترین ، احمق‌ترین و تهی‌مغز‌ترین موجودی است که تا آن لحظه از عمر ش با او روبرو شده است – البته احتمالا دلیل این امر آن بود که با او بیش از دیگران آشنایی پیدا کرده بود .
[3, 1860, [21, 24]] Skipped وینستون با خود می‌اندیشید ، در نسل جوان که مانند جولیا پس‌از انقلاب به عرصه رسیده اند و چیزی غیراز وضعیت موجود را ندیده اند ، چند نفر شان مانند او حزب را به صورت واقعیتی ثابت و غیرقابل‌تغییر پذیرفته اند و بدون عصیان درمقابل اقتدار آن ، فقط مانند خرگوشی که از برابر سنگ‌ها فرار می‌کند ، می‌خواهند با زیر پا گذاشتن قانون زندگی خود را حفظ کنند .
[3, 1885, [9, 11]] Skipped اما نمی‌شود کاملا مطمئن هم بود ؛ چون آدم‌ها موجوداتی نیرنگ‌باز ند .
پایبند است LVC.full (1)
[3, 161, [5, 6]] LVC.full نمی‌شد گفت به عقاید مرسوم پایبند نیست .
در است امان Skipped (4) LVC.full (1)
[3, 1549, [2, 3, 4]] Skipped اما اینجا در امان یم . »
[3, 1551, [12, 13, 14]] Skipped با گیجی حرف دختر را تکرار کرد و پرسید : « اینجا در امان یم ؟ »
[3, 1632, [5, 6, 9]] Skipped می‌خواهم بگویم تنها راه برای در امان بودن همین است . »
[3, 1659, [5, 6, 7]] Skipped تا وقتی پشت شاخه‌ها باشیم در امان یم .
[3, 2183, [17, 18, 19]] LVC.full جولیا او را محکم در آغوش گرفت تا با گرمای بدن ش او را مطمئن سازد که در امان است .
در مان امان LVC.full (2)
[2, 74, [12, 13, 14]] LVC.full وینستون در این گوشه از اتاق می‌توانست از محدوده دید صفحه سخنگو در امان بماند .
[3, 40, [16, 17, 18]] LVC.full وینستون سر ش را کمی به عقب کشید تا از شر کنجکاوی آن چشم‌های سیاه درشت در امان بماند .
اطمینان Skipped (13) LVC.full (1)
[1, 65, [11]] Skipped وینستون هیچ‌گاه ، حتی بعداز برخورد رودرروی امروز نتوانسته بود با اطمینان بگوید ابراین دوست است یا دشمن .
[1, 98, [2]] Skipped چه‌گونه می‌شد اطمینان یافت که حداقل یکی از انسان‌های دوروبر ش طرف او ست ؟
[1, 276, [9]] Skipped گمان می‌کرد حول‌وحوش سال‌های دهه شصت بوده است ولی اطمینان نداشت .
[1, 474, [7]] Skipped نمی‌شد فهمید کدام نسخه را می‌پذیرفتند ولی اطمینان داشت که نسخه خودش برنده خواهد شد .
[2, 100, [1]] Skipped حتی اطمینان نداشت که سال , سال 1984 باشد .
[2, 273, [11]] Skipped امکان نداشت که باوجود دستگیری‌های فراوان و اعتراف‌ها و اعدام‌ها با اطمینان گفت انجمن برادری فقط یک افسانه است .
[3, 148, [3]] Skipped هرچه بود با اطمینان می‌شد گفت تک‌تک کلمات ش اعتقاد راسخ به عقاید مرسوم و اینگسوس ناب بود .
[3, 313, [29]] Skipped به احتمال قوی هدف او این بود که به حرف‌های وینستون گوش بدهد و راجع‌به اینکه او به حد کافی با فریادهای بلند ابراز تنفر می‌کند یا نه ، اطمینان حاصل کند .
[3, 670, [40]] Skipped گویی نیرویی مهیب تو را تحت سیطره خود می‌گرفت و به‌درون مغز ت رسوخ می‌کرد ، مغز ت را در هم می‌کوبید ، به طرزی باورنکردنی تو را می‌ترساند و حتی تو را قانع می‌کرد که به احساس خود نباید اطمینان کنی .
[3, 684, [12]] Skipped حزب به افراد القا می‌کرد که نباید به چشم و گوش خود اطمینان کنند .
[3, 857, [14]] Skipped کار به شدت خطرناکی بود ، ولی نکته‌ای که او به‌محض ورود از آن اطمینان حاصل کرد ، این بود که حداقل در کافه صفحه سخنگویی وجود نداشت .
[3, 1140, [20]] Skipped ولی ابلهانه‌ترین کار او در وهله اول این بود که بعداز خرید کتابچه سفید بدون آنکه از قابل‌اعتمادبودن صاحب مغازه اطمینان حاصل کند ، دوباره به آنجا رفته بود !
[3, 2314, [4]] Skipped همین‌که از وجود اتاق اطمینان داشتند ، حس می‌کردند در آنجا هستند .
[3, 2609, [10]] LVC.full راهنمای آنها علایق و وابستگی‌ها یشان بود که به آن اطمینان داشتند .
افت اتفاقی LVC.full (1)
[1, 354, [14, 15]] LVC.full او به‌طورکلی می‌دانست در شبکه پیچیده‌ای که غلتک‌های لاستیکی به آنجا ختم می‌شوند چه اتفاقی می‌افتد , ولی از جزئیات آن خبر نداشت .
افت دهان راه آب LVC.full (1)
[3, 2242, [9, 10, 12, 13]] LVC.full لیمو آن‌قدر ترش است که با بوییدن آن ، آب دهان آدم راه می‌افتد . »
به افت دام LVC.full (1)
[2, 195, [24, 25, 27]] LVC.full ولی درعین‌حال به قدر کافی معقول بودند تا آدم را به این فکر وادارد که شاید , بعضی افراد که چندان منطقی فکر نمی‌کنند به دام آنها بیفتند .
به افتاد Skipped (31) LVC.full (2)
[1, 109, [7, 9]] Skipped دربرابر ساختمان هرمی‌شکل عظیم ، دل ش به لرزه افتاد .
[1, 157, [2, 8]] Skipped او نمی‌توانست به یاد بیاورد که چه اتفاقی افتاده است , اما در رویای خود می‌دانست که زندگی مادر و خواهر ش به نحوی فدای زندگی او شده است .
[1, 206, [4, 10]] Skipped ممکن بود حوادثی را به یاد بیاوری که اصلا اتفاق نیفتاده بودند , یا جزئیات وقایعی را به یاد بیاوری ولی نتوانی از موضوع کلی آنها سر دربیاوری .
[1, 439, [9, 13]] Skipped ولی به احتمال قریب به یقین این اتفاق فقط به این علت اتفاق افتاده بود که تصفیه و سربه‌نیست‌کردن یک بخش , جزء ضروری از سازوکار دولت بود .
[2, 68, [28, 30]] Skipped پاکت سیگار مچاله‌شده اش را , که آن هم « سیگار پیروزی » نام داشت , از جیب ش بیرون کشید و تا به خود بیاید سیگار اول به زمین افتاد .
[2, 94, [0, 2]] LVC.full به دلشوره افتاد .
[2, 218, [1, 6]] Skipped کتاب به بینی گلدشتاین خورد و افتاد ; ولی صدای گلدشتاین بی‌وقفه ادامه داشت .
[2, 258, [4, 7]] Skipped یک لحظه چشم ش به چشم ابراین افتاد .
[2, 332, [5, 7]] Skipped وینستون در راهرو به‌دنبال او به راه افتاد .
[3, 157, [2, 5]] Skipped وینستون دوباره به این فکر افتاد که سایم را حتما سربه‌نیست خواهند کرد .
[3, 355, [0, 3]] Skipped به یاد مردی افتاد که چند هفته پیش در خیابان از کنار ش گذشته بود : مردی با ظاهری کاملا معمولی ، یکی از اعضای حزب ، حدود سی‌و‌پنج الی چهل‌ساله ، بلندقد و لاغر که یک کیف دستی با خود داشت .
[3, 369, [6, 11]] Skipped درکنار زن درون آشپزخانه ، همزمان به یاد همسر ش کاترین افتاد .
[3, 401, [1, 4]] Skipped مجددا به یاد کاترین افتاد .
[3, 479, [4, 6]] Skipped قلب ش به شدت به تپش افتاد .
[3, 489, [2, 4]] Skipped جاروجنجال عجیبی به راه افتاده بود .
[3, 709, [10, 12]] Skipped یک‌مرتبه از ایستگاه اتوبوس خارج شد و در خیابان‌های لندن به راه افتاد ، اول جنوب ، بعد شرق و سپس شمال ، در خیابان‌های ناآشنا قدم می‌زد و برای ش مهم نبود به کدام طرف می‌رود .
[3, 738, [3, 5]] LVC.full ناگهان همه خیابان به جنب‌وجوش افتاد .
[3, 759, [22, 25]] Skipped درعرض سه یا چهار دقیقه ، از محل اصابت موشک دور شد ، درحالی‌که زندگی فلاکت‌بار آن خیل عظیم همچنان بدون توجه به اتفاقی که افتاده بود ، ادامه داشت .
[3, 1025, [8, 13]] Skipped وینستون همان‌طور که به‌سمت میز می‌رفت چشم ش به چیز گرد و صافی افتاد که درزیر نور چراغ درخشش ملایمی داشت و آن را برداشت .
[3, 1155, [3, 5]] Skipped بعد به کندی به راه افتاد و بدون آنکه حتی یک لحظه به اشتباه ش در انتخاب مسیر دقت کند به‌طرف راست پیچید .
[3, 1234, [15, 17]] Skipped تقریبا چهار متر با هم فاصله داشتند که ناگهان دختر سکندری خورد و با صورت به زمین افتاد .
[3, 1259, [10, 13]] Skipped با گفتن این حرف ، انگار که واقعا هیچ اتفاقی نیفتاده باشد ، به طرفی که قبلا می‌خواست برود ، به راه افتاد .
[3, 1259, [20, 22]] Skipped با گفتن این حرف ، انگار که واقعا هیچ اتفاقی نیفتاده باشد ، به طرفی که قبلا می‌خواست برود ، به راه افتاد .
[3, 1331, [5, 10]] Skipped مسلما امکان تکرار تماس ، به صورتی که امروز اتفاق افتاد ، دیگر وجود نداشت .
[3, 1390, [9, 11]] Skipped مرد ریزنقش روی زمین ولو شد و سینی اش به زمین افتاد و سوپ و قهوه اش به کف سالن ریخت .
[3, 1399, [15, 18]] Skipped در همین موقع چشم ش به آمپل‌فورت ، همان شاعری که گوش‌های پرمویی داشت ، افتاد که سینی به دست دنبال جایی برای نشستن بود و شاید اگر او را نمی‌دید به کلی از تلاش برای صحبت با دختر دست می‌کشید .
[3, 1400, [10, 12]] Skipped آمپل‌فورت کمابیش به وینستون نزدیک بود و اگر چشم ش به او می‌افتاد ، حتما می‌آمد و پهلو یش می‌نشست .
[3, 1432, [3, 5]] Skipped سپس چشم ش به دختر افتاد که در پای بنای یادبود ایستاده و مشغول خواندن پوستری بود که دور ستون بالا رفته بود .
[3, 1451, [5, 7]] Skipped تصادفا هنگامی‌که یکی از کامیون‌ها به دست‌انداز می‌افتاد ، صدای دلنگ‌دلنگ فلز به گوش می‌رسید : همه زندانی‌ها پابند آهنی داشتند .
[3, 1797, [11, 16]] Skipped ناگهان متوجه چهره رنگ‌پریده جولیا شد که درکنار او روی زمین افتاده بود و رنگ ش به سفیدی گچ شده بود .
[3, 2053, [10, 15]] Skipped همان‌طور که لب تخت نشسته بود و انتظار می‌کشید دوباره به یاد سرداب‌های وزارت عشق افتاد .
[3, 2148, [5, 8]] Skipped اشعه طلایی خورشید هنگام غروب به پایین تخت افتاده بود و بخاری دیواری را روشن کرده بود .
[3, 2431, [36, 39]] Skipped امکان داشت آنها را وادار کنند تا فجیع‌ترین حالت‌های نقض واقعیت را نیز بپذیرند ، زیرا آنها به زشتی کاری که از آنان خواسته می‌شد ، پی نمی‌بردند و آن‌قدر به رویدادهای اجتماعی علاقمند نبودند که به آنچه اتفاق می‌افتاد اهمیت بدهند .
به افتاد تپش LVC.full (1)
[3, 479, [4, 5, 6]] LVC.full قلب ش به شدت به تپش افتاد .
افتاد اتفاق LVC.full (18) Skipped (1)
[1, 31, [6, 7]] LVC.full چنین صحنه‌هایی معمولا ماهی یک بار اتفاق می‌افتاد .
[1, 157, [7, 8]] LVC.full او نمی‌توانست به یاد بیاورد که چه اتفاقی افتاده است , اما در رویای خود می‌دانست که زندگی مادر و خواهر ش به نحوی فدای زندگی او شده است .
[1, 160, [23, 24]] LVC.full نکته‌ای که ناگهان به مغز وینستون خطور کرد این بود که مرگی چنان غم‌انگیز و دردناک که سی سال پیش برای مادر ش اتفاق افتاد , در این زمان دیگر امکان نداشت اتفاق بیفتد .
[1, 206, [9, 10]] LVC.full ممکن بود حوادثی را به یاد بیاوری که اصلا اتفاق نیفتاده بودند , یا جزئیات وقایعی را به یاد بیاوری ولی نتوانی از موضوع کلی آنها سر دربیاوری .
[1, 425, [39, 40]] Skipped تصفیه‌های گسترده هزاران نفر از مردم که به عنوان محاکمه خائنان و مجرمین فکری انجام می‌شد و با اعتراض‌های ننگین و سرانجام اعدام آنها به آخر می‌رسید , نمایش‌های خاصی بود که تقریبا در هر دو سال یک بار اتفاق می‌افتاد .
[1, 439, [12, 13]] LVC.full ولی به احتمال قریب به یقین این اتفاق فقط به این علت اتفاق افتاده بود که تصفیه و سربه‌نیست‌کردن یک بخش , جزء ضروری از سازوکار دولت بود .
[2, 144, [19, 20]] LVC.full اگر چنین چیز مبهم و گنگی را بتوان گفت که امکان وقوع دارد , همان روز صبح در وزارتخانه اتفاق افتاده بود .
[2, 269, [13, 14]] LVC.full کل ماجرا همین بود و او اصلا مطمئن نبود که واقعا چنین چیزی اتفاق افتاده است .
[2, 302, [9, 10]] LVC.full فقط افراد ناپدید می‌شدند , همیشه هم شب‌ها این اتفاق می‌افتاد .
[3, 759, [23, 25]] LVC.full درعرض سه یا چهار دقیقه ، از محل اصابت موشک دور شد ، درحالی‌که زندگی فلاکت‌بار آن خیل عظیم همچنان بدون توجه به اتفاقی که افتاده بود ، ادامه داشت .
[3, 1259, [9, 10]] LVC.full با گفتن این حرف ، انگار که واقعا هیچ اتفاقی نیفتاده باشد ، به طرفی که قبلا می‌خواست برود ، به راه افتاد .
[3, 1261, [2, 3]] LVC.full وقتی این اتفاق افتاد ، آنها درست جلوی صفحه سخنگو بودند .
[3, 1331, [9, 10]] LVC.full مسلما امکان تکرار تماس ، به صورتی که امروز اتفاق افتاد ، دیگر وجود نداشت .
[3, 1398, [26, 27]] LVC.full ممکن بود عقیده اش عوض شده باشد ، محال به نظر می‌آمد که این کار با موفقیت به پایان برسد ؛ چنین چیزهایی در زندگی واقعی اتفاق نمی‌افتاد .
[3, 2431, [38, 39]] LVC.full امکان داشت آنها را وادار کنند تا فجیع‌ترین حالت‌های نقض واقعیت را نیز بپذیرند ، زیرا آنها به زشتی کاری که از آنان خواسته می‌شد ، پی نمی‌بردند و آن‌قدر به رویدادهای اجتماعی علاقمند نبودند که به آنچه اتفاق می‌افتاد اهمیت بدهند .
[3, 2435, [1, 2]] LVC.full بالاخره اتفاق افتاد .
[3, 2530, [6, 7]] LVC.full دقیقا نمی‌دانست چه وقت آن صحنه اتفاق افتاده ، ولی سن خودش در آن زمان حتما بیش از ده یا دوازده سال بود .
[3, 2649, [16, 17]] LVC.full اگر آنها بتوانند کاری کنند که من دیگر تو را دوست نداشته باشم ، خیانت واقعی اتفاق افتاده .
[3, 2678, [1, 2]] LVC.full به‌ندرت اتفاق می‌افتاد کسی بتواند محل اقامت اعضای رده‌بالای حزب را ببیند و یا حتی به محله‌های آنان پا بگذارد .
افت اتفاق LVC.full (3)
[1, 160, [32, 33]] LVC.full نکته‌ای که ناگهان به مغز وینستون خطور کرد این بود که مرگی چنان غم‌انگیز و دردناک که سی سال پیش برای مادر ش اتفاق افتاد , در این زمان دیگر امکان نداشت اتفاق بیفتد .
[1, 164, [8, 9]] LVC.full ولی می‌دانست که این روزها چنین چیزهایی دیگر اتفاق نمی‌افتد .
[3, 2537, [12, 13]] LVC.full حتی وینستون می‌فهمید که او در انتظار وقوع حادثه‌ای است که باید اتفاق بیفتد .
به افتاد لرزه LVC.full (1)
[1, 109, [7, 8, 9]] LVC.full دربرابر ساختمان هرمی‌شکل عظیم ، دل ش به لرزه افتاد .
به درآورد لرزه LVC.full (1)
[3, 1241, [5, 6, 7]] LVC.full هیجان عجیبی قلب وینستون را به لرزه درآورد .
به انداخت تاخیر LVC.full (1)
[3, 2056, [9, 10, 11]] LVC.full نمی‌توان از آن اجتناب کرد ولی می‌توان آن را به تاخیر انداخت : ولی در عوض انسان هرازگاهی با عملی آرزومندانه و آگاهانه با دست خود این فاصله را کمتر می‌کند .
دور انداخت LVC.full (2) Skipped (2)
[1, 176, [10, 11]] LVC.full ولی رفتار دختر در آن لحظه که لباس‌ها یش را دور می‌انداخت برای ش جالب بود .
[3, 758, [8, 12]] Skipped با ضربه پا آن را به‌داخل جوی آب انداخت و سپس به‌منظور دوری از جمعیت ، وارد خیابان فرعی در سمت راست شد .
[3, 2408, [11, 12]] LVC.full – فایده‌ای نداشت ، چون من چند دقیقه بعد آن را دور انداختم .
[3, 2573, [4, 7]] Skipped مادر ش دست به دور بدن طفل انداخت و صورت ش را به سینه فشرد .
عقب انداز LVC.full (1) Skipped (1)
[3, 1963, [10, 11]] Skipped معلوم است ، باید تا جایی که می‌توانیم مرگ را عقب بیندازیم .
[3, 2639, [22, 23]] LVC.full هیچ چیزی وجود ندارد که با انجام‌دادن آن ، گفتن یا نگفتن اش حتی بتوانیم به اندازه پنج دقیقه مرگ تو را عقب بیندازیم .
آگاه باش LVC.full (1)
[1, 124, [8, 9]] LVC.full همین‌قدر که از رسالت حفظ این میراث انسانی آگاه باشد ، کافی بود و نیازی نبود تلاش کند تا دیگران صدا یش را بشنوند .
باش دارا LVC.full (1)
[3, 2748, [5, 8]] LVC.full او مانند مستخدمی بود که دارای مزیت خاصی باشد .
باش مستلزم LVC.full (1)
[3, 2538, [42, 46]] LVC.full تمام کارهایی را که لازم بود انجام می‌داد ، می‌پخت ، می‌شست ، وصله می‌زد ، تخت را مرتب می‌کرد ، اتاق را جارو و پیش‌بخاری را گردگیری می‌کرد و همه این کارها را خیلی آهسته و بدون هیچ حرکت اضافی که مستلزم صرف انرژی بیشتر باشد ، انجام می‌داد .
برخوردار باش LVC.full (1)
[1, 356, [40, 41]] LVC.full این تغییرات نه‌تنها درمورد روزنامه‌ها , بلکه درمورد کتاب‌ها , فصلنامه‌ها , جزوه‌ها , پوسترها , اعلامیه‌ها , فیلم , انواع آهنگ‌ها , کارتون , عکس و هرنوع محصول ادبی و مدرکی که ممکن بود از اهمیت سیاسی یا عقیدتی برخوردار باشد , انجام می‌شد .
به باش معنی LVC.full (1)
[2, 275, [11, 12, 18]] LVC.full هیچ دلیل و مدرکی وجود نداشت فقط نگاه‌های زودگذر که می‌توانست به معنی همه چیز یا هیچ چیز باشد : زمزمه‌هایی که از گوشه‌وکنار شنیده می‌شد , نوشته‌های بدخط و کمرنگ روی دیوار توالت‌ها – یک بار دو نفر غریبه با هم ملاقات کردند و با دست‌های خود حرکت کوچکی انجام دادند که گویی علامت شناخت یکدیگر بود .
مجبور باش LVC.full (1)
[3, 2048, [16, 17]] LVC.full بیش از همه آرزو کرد جایی داشتند که می‌توانستند در آن با هم تنها باشند و مجبور نباشند هر بار فقط برای ارضای غریزه با هم ملاقات کنند .
باش فاقد LVC.full (1)
[3, 1466, [22, 26]] LVC.full یک سفر نیم‌ساعته با قطار ؛ بعداز خروج از ایستگاه به‌سمت چپ می‌پیچید ، دو کیلومتر در امتداد جاده ؛ دروازه‌ای که فاقد میله بالای در می‌باشد ؛ راهی از درون مزرعه ؛ کوچه‌ای پرعلف ؛ راهی بین علف‌ها ؛ درخت خشکیده‌ای که رو یش خزه بسته .
بود فاقد LVC.full (1)
[3, 1764, [10, 12]] LVC.full معلوم بود قریحه‌ای ذاتی برای این کار داشت که وینستون فاقد آن بود و به نظر می‌رسید به‌دلیل پیاده‌روی‌های دسته‌جمعی متعددی که داشت ، اطلاعات گسترده‌ای نیز راجع‌به حومه‌های لندن جمع‌آوری کرده بود .
بر لذت LVC.full (2) Skipped (2)
[2, 232, [8, 13]] Skipped می‌توانست به او تجاوز کند و در اوج لذت , گلو یش را ببرد .
[3, 1852, [11, 12]] Skipped زندگی را خیلی ساده می‌گرفت : تو می‌خواهی از زندگی ات لذت ببری ؛ « آنها » ، یعنی حزب ، می‌خواهد جلوی این کار را بگیرد ؛ بنابراین سعی می‌کنی به بهترین نحوی که می‌توانی قوانین را زیر پا بگذاری ، همین .
[3, 1968, [2, 3]] LVC.full از زنده‌بودن لذت نمی‌بری ؟
[3, 2766, [13, 14]] LVC.full واقعیت این بود که بعداز سال‌ها نوشیدن جین به زحمت می‌توانست از شراب لذت ببرد .
برد به قلم دست LVC.full (1)
[2, 142, [6, 7, 8, 9]] LVC.full موضوع جالب این بود که تا دست به قلم برده , چنین خاطره‌ای در ذهن ش نقش بسته بود و ازطریق قلم برروی کاغذ جاری شده بود .
برد رنج LVC.full (1)
[3, 273, [8, 9]] LVC.full وقتی کسی از فقر ، مشقت و کثافت رنج می‌برد ، از زمستان‌های تمام‌نشدنی ، از کثیفی جوراب‌ها یش ، از آسانسورهایی که هیچ‌وقت کار نمی‌کردند ، آب سرد ، صابون زمخت ، از سیگارهایی که زود خرد می‌شدند و از غذاهایی که مزه‌ای عجیب و مزخرف داشتند عذاب می‌کشید ، آیا همین امر ثابت نمی‌کرد که روال طبیعی کارها به این گونه نبوده است ؟
برد فرو LVC.full (1)
[2, 2, [14, 15]] LVC.full وینستون اسمیت , درحالی‌که برای فرار از باد سرد موذی , سر در گریبان فرو برده بود , به سرعت از‌لای درهای شیشه‌ای به‌‌درون عمارت پیروزی خزید و گردبادی از گردوخاک را با خود به درون آورد .
برد یورش LVC.full (1)
[1, 110, [8, 9]] LVC.full مستحکم‌تر از آن بود که بتوان به آن یورش برد .
برد پی LVC.full (6)
[3, 169, [13, 14]] LVC.full باوجوداین وینستون شک نداشت که اگر سایم به گوشه‌ای از افکار ناگفته او پی می‌برد فورا او را به پلیس افکار لو می‌داد .
[3, 408, [17, 18]] LVC.full نیمرخ عقابی‌شکل و جسورانه‌ای داشت ، و تا زمانی‌که به پوشالی‌بودن شخصیت نهفته در پشت آن قیافه پی نمی‌بردی خیلی اصیل به نظر می‌آمد .
[3, 528, [17, 18]] LVC.full نکته‌ای که مدام توجه آدم را به خود جلب می‌کرد این بود که از هیچ طریق نمی‌شد پی برد قبل‌از انقلاب زندگی چگونه بوده است .
[3, 627, [8, 9]] LVC.full همین‌که کاغذ را صاف کرد به اهمیت آن پی برد .
[3, 2431, [26, 27]] LVC.full امکان داشت آنها را وادار کنند تا فجیع‌ترین حالت‌های نقض واقعیت را نیز بپذیرند ، زیرا آنها به زشتی کاری که از آنان خواسته می‌شد ، پی نمی‌بردند و آن‌قدر به رویدادهای اجتماعی علاقمند نبودند که به آنچه اتفاق می‌افتاد اهمیت بدهند .
[3, 2725, [6, 7]] LVC.full وینستون تازه به مبهم‌بودن انگیزه خود پی برد و تامل کرد .
بر پی LVC.full (1)
[3, 645, [36, 41]] LVC.full حفظ ظاهر بی‌تفاوت در چهره ، زیاد سخت نبود ، همچنین با کمی کوشش می‌شد تنفس را نیز کنترل کرد ، اما ضربان قلب را نمی‌شد کاری کرد و صفحه سخنگو آن‌قدر دقیق بود که بتواند پی به تندشدن ضربان قلب ببرد .
برده پی LVC.full (1)
[1, 137, [14, 15]] LVC.full مخفی‌کردن آن کاملا بیهوده بود ، اما حداقل می‌توانست بفهمد که به وجود آن پی برده اند یا نه .
دست از سر برداشت VID (1)
[3, 2680, [14, 15, 16, 18]] VID باوجوداینکه دلیل موجهی برای آمدن ش داشت ، با هر قدمی که برمی‌داشت ترس دست از سر ش برنمی‌داشت .
برداشت قدم LVC.full (3) Skipped (1)
[1, 128, [13, 19]] LVC.full به نظر ش می‌آمد حال که تنظیم افکار ش را آغاز کرده است قدم سرنوشت‌سازی را در زندگی خود برداشته است .
[3, 1163, [4, 5]] LVC.full با زحمت به جلو قدم برداشت .
[3, 2345, [14, 17]] Skipped گاهی هم درباره شرکت در فعالیت‌های ضدحزب صحبت می‌کردند ، ولی نمی‌دانستند چگونه باید قدم اول را برداشت .
[3, 2680, [10, 12]] LVC.full باوجوداینکه دلیل موجهی برای آمدن ش داشت ، با هر قدمی که برمی‌داشت ترس دست از سر ش برنمی‌داشت .
زد قدم LVC.full (4)
[3, 477, [9, 10]] LVC.full به یاد آورد یک بار که در خیابانی پررفت‌وآمد قدم می‌زد ، ناگهان صدای فریاد صدها زن را که کمی جلوتر در خیابانی فرعی فریاد می‌زدند ، شنیده بود .
[3, 709, [26, 27]] LVC.full یک‌مرتبه از ایستگاه اتوبوس خارج شد و در خیابان‌های لندن به راه افتاد ، اول جنوب ، بعد شرق و سپس شمال ، در خیابان‌های ناآشنا قدم می‌زد و برای ش مهم نبود به کدام طرف می‌رود .
[3, 712, [9, 10]] LVC.full در محله‌ای فقیرنشین با زاغه‌های آفتاب‌خورده در جهت شمال‌شرق قدم می‌زد که زمانی نام ش ایستگاه سنت‌پانکراس بود .
[3, 2047, [16, 17]] LVC.full ای کاش ، به‌همراه او در خیابان‌ها ، چون الان ، اما آزادانه و بدون ترس قدم می‌زدند و راجع‌به چیزهایی جزیی صحبت می‌کردند و برای خانه شان خرت‌وپرت می‌خریدند .
زن قدم LVC.full (1)
[3, 1158, [25, 26]] LVC.full حتما در حال تعقیب او بوده است ، زیرا باورکردنی نبود که درست در همان موقع از شب ، در همان خیابانی که وینستون بود قدم بزند ، جایی که از تمام محله‌های مسکونی اعضای حزب کیلومترها فاصله داشت .
بست بود Skipped (6) LVC.full (1)
[2, 134, [24, 25]] Skipped بعد دست یک بچه به هوا پرتاب شد و بالا و بالا و بالاتر رفت , انگار یک هلیکوپتر که دوربینی به دماغه اش بسته بود , آن را دنبال می‌کرد .
[2, 142, [17, 18]] Skipped موضوع جالب این بود که تا دست به قلم برده , چنین خاطره‌ای در ذهن ش نقش بسته بود و ازطریق قلم برروی کاغذ جاری شده بود .
[3, 45, [4, 5]] Skipped کارگری که پیشبند سفید بسته بود و ملاقه‌ای در دست داشت ، گفت : « نفر بعدی ! »
[3, 248, [10, 11]] Skipped در آن لحظه گوش ش را به‌روی همه صداهای اضافی بسته بود و فقط به سخنانی که از صفحه سخنگو پخش می‌شد ، گوش می‌کرد .
[3, 805, [17, 18]] Skipped در آن‌طرف کوچه ، مشروب‌فروشی کوچکی بود که شیشه‌های پنجره اش ازفرط کثیفی و خاک‌گرفتگی انگار یخ بسته بودند .
[3, 1537, [30, 31]] LVC.full دربین راه با دیدن آفتاب ماه مه احساس کثیفی و بی‌رنگی به او دست داد ، موجودی متعلق به فضاهای دربسته که خاک دودآلود شهر لندن منافذ پوست ش را بسته بود .
[3, 2177, [6, 7]] Skipped وینستون که چشم‌ها یش را کاملا بسته بود ، گفت : « لطفا ادامه نده . »
بست خزه LVC.full (1)
[3, 1466, [45, 46]] LVC.full یک سفر نیم‌ساعته با قطار ؛ بعداز خروج از ایستگاه به‌سمت چپ می‌پیچید ، دو کیلومتر در امتداد جاده ؛ دروازه‌ای که فاقد میله بالای در می‌باشد ؛ راهی از درون مزرعه ؛ کوچه‌ای پرعلف ؛ راهی بین علف‌ها ؛ درخت خشکیده‌ای که رو یش خزه بسته .
بست دل LVC.full (1)
[1, 117, [27, 28]] LVC.full وقتی‌که هرگونه ردپایی از انسان و حتی یادداشتی معمولی که بر تکه‌ای کاغذ نگاشته شده است ، کاملا از بین برود ، دیگر چگونه می‌توان به آینده دل بست ؟
کرد خوش دل LVC.full (1)
[3, 1219, [28, 29, 30]] LVC.full مکانی که در آن اثری از تاریکی نیست ، آینده خیالی بود که انسان هرگز آن را نمی‌دید ، اما با نوعی پیش‌آگاهی اسرارآمیز ، به وجود آن دل خوش می‌کرد .
بست یخ LVC.full (1)
[3, 805, [16, 17]] LVC.full در آن‌طرف کوچه ، مشروب‌فروشی کوچکی بود که شیشه‌های پنجره اش ازفرط کثیفی و خاک‌گرفتگی انگار یخ بسته بودند .
کرد یخ LVC.full (1)
[3, 2513, [15, 16]] LVC.full حتی هنگامی‌که با ابراین صحبت می‌کرد و معنای کلمات به‌کاررفته را می‌فهمید ، بدن ش یخ کرده و لرزشی ، وجود ش را فراگرفته بود .
بند شرط LVC.full (1)
[3, 2243, [4, 5]] LVC.full جولیا گفت : « شرط می‌بندم پشت این قاب پر از شپش است .
باقی بود LVC.full (2) Skipped (2)
[2, 244, [10, 11]] LVC.full ظاهرا تصویر برادر بزرگ چند ثانیه دیگر هم برروی صفحه باقی بود , چنان‌که گویی تاثیر او بر مردمک چشم آدم‌ها آن‌قدر پایدار است که بلافاصله پاک نمی‌شود .
[3, 809, [5, 7]] Skipped در خود حزب افراد کمی باقی مانده بودند که بتوان گفت افکار شان پیش‌از انقلاب شکل گرفته است .
[3, 2346, [13, 14]] LVC.full حتی اگر انجمن افسانه‌ای برادری واقعا وجود داشت ، مشکل پیوستن به آن باقی بود .
[3, 2667, [28, 31]] Skipped آنها می‌توانستند به کوچکترین جزئیات اعمال و گفته‌ها و اندیشه‌های فرد دست پیدا کنند ؛ اما باطن فرد ، که عملکرد اش حتی برای خود او هم اسرارآمیز بود ، دست‌نخورده باقی می‌ماند .
برخوردار بود LVC.full (3) Skipped (1)
[1, 356, [34, 40]] Skipped این تغییرات نه‌تنها درمورد روزنامه‌ها , بلکه درمورد کتاب‌ها , فصلنامه‌ها , جزوه‌ها , پوسترها , اعلامیه‌ها , فیلم , انواع آهنگ‌ها , کارتون , عکس و هرنوع محصول ادبی و مدرکی که ممکن بود از اهمیت سیاسی یا عقیدتی برخوردار باشد , انجام می‌شد .
[3, 562, [50, 51]] LVC.full آمارهایی که ثابت می‌کردند مردم امروز غذا و لباس بیشتر ، خانه‌های بهتر و خلاقیت بیشتر داشتند و مدت بیشتری عمر می‌کردند و ساعات کار شان کمتر شده بود و درضمن سالم‌تر ، بزرگ‌تر ، قوی‌تر و شادتر بودند و به‌نسبت مردم پنجاه سال پیش از سواد و هوش بیشتری برخوردار بودند .
[3, 1027, [12, 13]] LVC.full رنگ و ترکیب بلور همچون ، قطره‌های باران ، از لطافت خاصی برخوردار بود .
[3, 2597, [27, 28]] LVC.full با چیزهایی که از مادر ش به یاد داشت ، گمان نمی‌کرد او زنی غیرمعمول یا خیلی باهوش بوده باشد ؛ ولی از نوعی نجابت و اصالت برخوردار بود ، زیرا روش‌ها و معیارهای مخصوص به خود را داشت .
بسته بود Skipped (10) LVC.full (1)
[1, 405, [28, 31]] Skipped حتی یک بخش کامل در این تشکیلات ( که در زبان نوین « هرزه‌نما » نامیده می‌شد ) وجود داشت که کار ش تولید مبتذل‌ترین نوع عکس‌های هرزه بود که درداخل بسته‌های مهروموم‌شده برای مردم ارسال می‌شد و به‌جز افرادی که با تولید این عکس‌ها سروکار داشتند , بقیه اعضای حزب مجاز به تماشای آنها نبودند .
[2, 134, [24, 25]] Skipped بعد دست یک بچه به هوا پرتاب شد و بالا و بالا و بالاتر رفت , انگار یک هلیکوپتر که دوربینی به دماغه اش بسته بود , آن را دنبال می‌کرد .
[2, 142, [17, 18]] Skipped موضوع جالب این بود که تا دست به قلم برده , چنین خاطره‌ای در ذهن ش نقش بسته بود و ازطریق قلم برروی کاغذ جاری شده بود .
[2, 335, [32, 33]] LVC.full دائما از سقف و دیوارها گچ می‌ریخت , لوله‌ها با هر یخ‌بندانی می‌ترکید , هروقت برف می‌آمد بام‌ها چکه می‌کرد , سیستم‌های گرمایی در بهترین حالت که به‌دلیل طرح‌های صرفه‌جویی اقتصادی کاملا بسته نبود , با نصف ظرفیت کار می‌کرد .
[3, 45, [4, 5]] Skipped کارگری که پیشبند سفید بسته بود و ملاقه‌ای در دست داشت ، گفت : « نفر بعدی ! »
[3, 248, [10, 11]] Skipped در آن لحظه گوش ش را به‌روی همه صداهای اضافی بسته بود و فقط به سخنانی که از صفحه سخنگو پخش می‌شد ، گوش می‌کرد .
[3, 805, [17, 18]] Skipped در آن‌طرف کوچه ، مشروب‌فروشی کوچکی بود که شیشه‌های پنجره اش ازفرط کثیفی و خاک‌گرفتگی انگار یخ بسته بودند .
[3, 1537, [30, 31]] Skipped دربین راه با دیدن آفتاب ماه مه احساس کثیفی و بی‌رنگی به او دست داد ، موجودی متعلق به فضاهای دربسته که خاک دودآلود شهر لندن منافذ پوست ش را بسته بود .
[3, 2067, [3, 6]] Skipped زیر آنها چند بسته کاغذی تمیز بود .
[3, 2069, [0, 6]] Skipped بسته‌ای سنگین پر از ماده‌ای شن‌مانند بود که زیر فشار دست جابجا می‌شد .
[3, 2177, [6, 7]] Skipped وینستون که چشم‌ها یش را کاملا بسته بود ، گفت : « لطفا ادامه نده . »
بعید بود Skipped (6) LVC.full (2)
[1, 435, [0, 1]] Skipped بعید نبود ده‌ها نفر از افراد همان موقع در حال کارکردن برروی نخسه‌های مشابهی از سخنان برادر بزرگ باشند , و در همان زمان مغز متفکری در مرکزیت حزب در حال انتخاب بهترین نسخه بود و آن را ویرایش مجدد می‌کرد و با توجه به فرایند پیچیده ارجاع متقاطع , دروغ منتخب را به بایگانی اسناد می‌فرستاد و آن را تبدیل به حقیقت می‌کرد .
[3, 1077, [0, 1]] Skipped بعید بود در تمام اوشنیا بتوان کتابی یافت که قبل‌از 1960 چاپ شده باشد .
[3, 1159, [4, 5]] Skipped تصادفی‌بودن این اتفاق بسیار بعید بود .
[3, 1535, [3, 4]] Skipped حتی حالا هم بعید نبود که دختر برگردد و با دیدن او خود را کنار بکشد .
[3, 2018, [0, 1]] Skipped بعید بود بتواند بیش از چند هفته به اینجا رفت‌وآمد کنند و دستگیر نشوند .
[3, 2459, [0, 1]] Skipped بعید بود منظور او کسی دیگر به‌جز سایم باشد .
[3, 2584, [0, 1]] LVC.full بعید نبود او را به یکی از اردوگاه‌های کار اجباری فرستاده باشند .
[3, 2713, [3, 4]] LVC.full حتی الان هم بعید نبود او فقط مردی پرمشغله باشد که از وقفه‌ای که در کار ش افتاده عصبانی باشد .
به متکی بود LVC.full (1)
[2, 355, [38, 40, 41]] LVC.full مردی چاق و تنومند , ولی فعال و به نحوی باورنکردنی خنگ و احمق , نمونه کاملی از اشتیاق ابلهانه – یکی از آن آدم‌های زحمتکش و سرسپرده مطلق که حزب برای ثبات خود بیش از پلیس افکار به آنها متکی بود .
بهره‌مند بود LVC.full (1) Skipped (1)
[3, 748, [14, 15]] Skipped باوجوداینکه سرعت موشک‌ها بیش‌تر از سرعت صوت بود ، ولی گویا کارگران از غریزه‌ای بهره‌مند بودند که چند ثانیه قبل‌از آمدن موشک باخبر می‌شدند .
[3, 885, [25, 26]] LVC.full درکنار این عده ، تعداد کمی هم بودند ، فقط چند هزار نفر – که به آنها سرمایه‌دار می‌گفتند – که از قدرت و ثروت بهره‌مند بودند .
به‌دنبال بود LVC.full (3) Skipped (2)
[1, 217, [9, 12]] Skipped مادر ش نیز با آن رفتار متین و دلپذیر به‌دنبال شان رفته بود .
[2, 126, [6, 8]] LVC.full فریادهای مرد عظیم‌الجثه چاقی که هلیکوپتر به‌دنبال او بود و سعی داشت شناکنان فرار کند , تماشاچیان را به هیجان آورد .
[3, 321, [4, 6]] LVC.full شاید هم واقعا دختر به‌دنبال او نبود ؛ شاید دو روز پیش هم تصادفی نزدیک او نشسته بود .
[3, 826, [3, 5]] LVC.full پیرمردی که وینستون به‌دنبال ش بود در‌جلوی بار ایستاده و مشغول مجادله با مرد تنومند پشت بار بود که بینی عقابی و بازوهایی قوی داشت .
[3, 1770, [1, 4]] Skipped قرار بود او ظاهرا به‌دنبال نخ خیاطی و یا بند کفش درمیان غرفه‌ها پرسه بزند .
بود اقتضا LVC.full (1)
[1, 202, [19, 22]] LVC.full همان‌طور که بدون اراده دست‌ها یش را باز و بسته می‌کرد و چهره اش را با ظاهری شاداب که اقتضای شرایط نرمش بود , آراسته بود , افکار ش درپی بازگشت به خاطرات مبهم اوایل کودکی بود .
بود حاضر LVC.full (8) Skipped (2)
[1, 386, [3, 4]] LVC.full کارمندان بخش اسناد حاضر نبودند به راحتی درباره کار شان صحبت کنند .
[3, 381, [7, 10]] LVC.full مناطق فقیرنشین پر بود از زنانی که حاضر به خودفروشی بودند .
[3, 439, [7, 8]] LVC.full اگر حزب تصمیم می‌گرفت ، همه آنها حاضر بودند عقیم شوند .
[3, 1042, [12, 13]] Skipped این حقیقت که این شیء متعلق به دورانی کاملا متفاوت با زمان حاضر بود ، به آن رنگ و بویی می‌داد که حتی بیش از زیبایی اش باعث شده بود وینستون آرزوی تملک آن را داشته باشد .
[3, 1722, [6, 7]] LVC.full اگر می‌توانست ، با چه لذتی حاضر بود همه آنها را سیفلیس یا جذام‌آلوده کند !
[3, 1723, [0, 1]] LVC.full حاضر بود هر کاری برای تضعیف‌کردن و به گند کشاندن و تیشه‌به‌ریشه‌زدن آنها انجام دهد !
[3, 1801, [2, 8]] Skipped شب‌هایی هم بود که آنها سر قرار خود حاضر می‌شدند ، اما به‌دلیل وجود گشتی‌هایی که همان لحظه از گوشه‌ای سرمی‌رسیدند و یا هلیکوپتری که بالای سر شان در پرواز بود ، مجبور می‌شدند بدون دادن آشنایی ، از کنار یکدیگر عبور کنند .
[3, 1863, [15, 20]] LVC.full حتی اگر به نحوی از دست کاترین ، همسر وینستون ، خلاص می‌شدند هیچ کمیته‌ای حاضر به تایید چنین ازدواجی نبود .
[3, 2109, [17, 18]] LVC.full آدم احساس می‌کرد ، اگر شب ماه ژوئن بی‌سحر بود و مقدار لباس‌ها تمام‌نشدنی ، آن زن حاضر بود هزاران سال کهنه پهن کند و آوازهای بی‌سروته بخواند .
[3, 2367, [1, 2]] LVC.full اغلب حاضر بود اسطوره‌سازی رسمی حزب را بپذیرد ، چون تفاوت بین حقیقت و دروغ برای ش چندان مهم نبود .
بود حاکی LVC.full (5)
[2, 192, [34, 43]] LVC.full چهره لاغر و یهودی او , همراه‌با آن موهای پف‌کرده سفید و ریش بزی کوچک – چهره‌ای باهوش ولی ذاتا منزجرکننده با دماغ لاغر و دراز ش که عینکی بر‌روی آن قرار می‌گرفت , حاکی از نوعی خرفتی صاحب ش در اثر پیری بود .
[3, 1001, [4, 8]] LVC.full بینی درازی داشت که حاکی از خیراندیشی اش بود و چشمان مهربان ش از پشت عینک ته‌استکانی تغییر حالت یافته بود .
[3, 1240, [11, 14]] LVC.full به وینستون چشم دوخته بود و ظاهرا نگاه ملتمسانه اش بیشتر حاکی از ترس بود تا درد .
[3, 2690, [20, 24]] LVC.full صورت ش به پایین خم شده بود ، طوریکه به راحتی خط بینی اش را می‌دید ، درعین صلابت ، حاکی از هوشمندی نیز بود .
[3, 2705, [6, 10]] LVC.full جولیا جیغ بسیار خفیفی کشید که حاکی از تعجب ش بود .
بود شاهد Skipped (3) LVC.full (1)
[1, 387, [48, 51]] Skipped در سالن طویل و بدون‌پنجره‌ای که اتاقک‌های کارمندان در آن قرار داشتند با آن صدای خش‌خش کاغذ و همهمه صداهایی که در گفته‌نگار سخن می‌گفتند ده‌ها نفر از افراد را حتی به نام نمی‌شناخت و فقط رفت‌وآمد شان را در راهروها می‌دید یا در مراسم دودقیقه‌ای ابراز تنفر شاهد حرکات شان بود .
[3, 863, [11, 14]] Skipped وینستون محتاطانه گفت : « از زمان جوانی تا حالا حتما شاهد تغییرات زیادی بودید . »
[3, 984, [4, 6]] Skipped و هنگامی‌که حافظه ضعیف بود و شواهد نوشتاری نیز تحریف شده بود – همه مجبور به قبول این ادعای حزب بودند که شرایط زندگی افراد بعداز انقلاب بهتر شده است ، زیرا هیچ معیاری برای آزمودن درستی آن وجود نداشت و بعدها هم نمی‌توانست به وجود بیاید .
[3, 1873, [16, 17]] LVC.full جولیا طوری همه چیز را برای ش می‌گفت که گویی آنها را احساس کرده و یا شاهد بوده است .
بود عبارت LVC.full (2) Skipped (1)
[1, 10, [12, 13]] LVC.full هر دو بچه لباسی شبیه یونیفرم جاسوسان را به تن داشتند که عبارت بود از : پیراهن خاکستری و شورت آبی و دستمال‌گردن قرمز .
[2, 22, [13, 16]] Skipped یکی از این پوسترها روی دیوار خانه روبرویی بود و زیر آن همان عبارت نوشته شده بود : برادر بزرگ مراقب تو ست .
[3, 556, [3, 4]] LVC.full اما واقعیت فعلی عبارت بود از شهرهای آلوده و در حال پوسیدن که مردم گرسنه در آنها با کفش‌های سوراخ لخ‌لخ‌کنان این‌سو آن‌سو می‌رفتند و در خانه‌های نیمه‌ویران قرن‌نوزدهمی که همیشه بوی کلم و مستراح می‌داد روزگار می‌گذراندند .
بود قایل LVC.full (1)
[3, 673, [6, 7]] LVC.full فلسفه آنها نه‌تنها برای تجربه ارزشی قایل نبود ، بلکه واقعیت بیرونی را هم تلویحا انکار می‌کرد .
بود مورد Skipped (17) LVC.full (1)
[1, 427, [0, 2]] Skipped مواردی هم بود که حتی مرگ آنها نیز قطعی نبود .
[1, 464, [11, 13]] Skipped هنگامی‌که در حال پرواز برفراز اقیانوس هند و حامل پیامی مهم بود , مورد تعقیب هواپیماهای جت دشمن قرار می‌گیرد .
[2, 42, [3, 8]] Skipped از محل‌هایی که مورد اصابت بمب قرار گرفته بود , گردوغبار به هوا بلند شود و درخت‌های بید در زمین‌های پرسنگ‌وکلوخ رشد کرده باشند ؛ و هر جا که بمب‌ها , محوطه وسیع‌تری را از بین برده است , انبوهی از خانه‌های چوبی شبیه لانه مرغ , بر زمین سبز شده باشد ؟
[2, 201, [8, 10]] LVC.full او خیلی بیش از اوراسیا و یا ایستاسیا مورد تنفر بود , زیرا هروقت اوشنیا با یکی از این دو قدرت در جنگ بود , معمولا با دیگری در صلح بود .
[2, 224, [44, 48]] Skipped به همین دلیل در یک لحظه وینستون متوجه شد که ابدا از گلدشتاین متنفر نیست بلکه کاملا برعکس , از برادر بزرگ , حزب و پلیس افکار تنفر دارد ; و همان موقع دل ش برای چهره تنهای روی صفحه سخنگو , سنت‌شکنی که مورد تمسخر قرار گرفته بود , او که تنها پاسدار حقیقت و عقلانیت در جهانی پر از دروغ بود سوخت .
[3, 468, [9, 13]] Skipped زیرا فقط آنجا ، درمیان خیل عظیم توده‌هایی که مورد بی‌توجهی قرار گرفته بودند و هشتادو‌پنج درصد جمعیت اوشنیا را تشکیل می‌دادند ، امکان داشت نیرویی برای نابودی حزب ظهور کند .
[3, 786, [14, 18]] Skipped قرعه‌کشی بخت‌آزمایی ، با جایزه‌های زیادی که هر هفته می‌داد ، تنها فعالیت عمومی مورد توجه جدی کارگران بود .
[3, 1076, [21, 23]] Skipped جریان جستجو ، شکار و نابودکردن کتاب‌ها با همان جدیتی که در سایر جاها انجام می‌شد ، در محله‌های کارگری نیز مورد توجه بود .
[3, 1307, [35, 37]] Skipped این کار شامل دستکاری در یک‌سری گزارش‌های تولید می‌شد که مربوط به دو سال پیش بود و باید به گونه‌ای تغییر می‌کرد که موجبات بدنامی یکی از اعضای برجسته رده‌بالای حزب را ، که درحال‌حاضر مورد سوءظن بود ، فراهم می‌نمود .
[3, 1785, [23, 29]] Skipped این موقعیت در یکی دیگر از مخفی‌گاه‌های جولیا بود ، برج ناقوس کلیسایی در ناحیه نسبتا متروکه حومه شهر که سی سال پیش مورد اصابت بمب اتمی قرار گرفته بود .
[3, 1884, [5, 8]] Skipped باید بگویم در خیلی از موارد موثر هم بود .
[3, 1888, [26, 32]] Skipped به‌محض‌آنکه موضوع غریزه جنسی مطرح می‌شد ، او هوش و ذکاوت زیادی از خود بروز می‌داد و برخلاف وینستون ، خیلی خوب معنی حقیقی پاکدامنی جنسی مورد نظر حزب را درک کرده بود .
[3, 2271, [23, 26]] Skipped وینستون علاوه‌بر کار معمول روزانه اش ، می‌بایست مدت زیادی را صرف بررسی نسخه‌های قبلی تایمز می‌کرد و عناوین خبری را که قرار بود در سخنرانی‌ها مورد استفاده قرار بگیرند ، تغییر داده و یا به آنها شاخ و برگ بدهد .
[3, 2277, [26, 30]] Skipped کارگرها از این شعر خوش شان آمده بود و در خیابان‌ها ، هنگام نیمه‌شب این شعر با شعر « خیال بیهوده‌ای بود » ، که هنوز مورد توجه توده مردم بود ، رقابت می‌کرد .
[3, 2343, [5, 9]] Skipped تنها فکر عملی ، خودکشی بود که آن هم مورد نظر هیچ‌یک از آنها نبود .
[3, 2395, [10, 12]] Skipped وینستون سعی کرد به او بفهماند : « این یک مورد استثنایی بود .
[3, 2406, [9, 10]] Skipped در تمام طول زندگی ام فقط در آن یک مورد بود که سال‌ها بعداز وقوع حادثه ، یک مدرک واقعی و عینی داشتم . »
[3, 2545, [27, 32]] Skipped یک شعله‌پخش‌کن در حفاظ جلوی آتش قرار داشت و گنجینه‌ای برای نگهداری از غذاها بود و در حیاط ، لگن قهوه‌ای سفالی برای شستشو قرار داشت که مورد استفاده ساکنین چند اتاق بود .
بیزار بود LVC.full (2)
[2, 350, [18, 19]] LVC.full دولاشدن معمولا او را به سرفه می‌انداخت , و از هر کاری که باید با دست انجام می‌داد بیزار بود .
[3, 1854, [2, 3]] LVC.full از حزب بیزار بود و با زننده‌ترین کلمات احساس خود را بیان می‌کرد ، او حتی یک انتقاد معمولی هم نسبت‌به آن نمی‌کرد .
جمع بود Skipped (3) LVC.full (1)
[3, 714, [6, 8]] Skipped بین قلوه‌سنگ‌های سنگفرش ، آب فاضلاب جمع شده بود .
[3, 1024, [10, 11]] LVC.full فقط برروی میز کوچکی در گوشه مغازه تلی از خرت‌وپرت جمع بود – انفیه‌دان‌های لاک الکلی ، سنجاق‌سینه‌های عقیق و امثال آن – که به نظر می‌رسید ممکن است چیز باارزشی بین آنها باشد .
[3, 1434, [6, 9]] Skipped تا وقتی جمعیت بیشتری در آنجا جمع نمی‌شد درست نبود نزدیک‌تر برود .
[3, 1485, [3, 6]] Skipped حالت غالب بر جمع فقط کنجکاوی بود .
حاوی بود LVC.full (2)
[1, 331, [3, 8]] LVC.full هریک از آنها حاوی پیغامی یک یا دوخطی بود که به زبان اختصاری دست‌وپاشکسته نوشته شده بود و در واقع به همان زبان قدیمی بود که هنوز در مکاتبات داخلی وزارتخانه کاربرد داشت .
[2, 62, [8, 11]] LVC.full از داخل قفسه یک بطری بیرون آورد که حاوی ماده‌ای بی‌رنگ بود و روی برچسب سفید و ساده آن نوشته بود : « جین پیروزی » .
خواهان بود LVC.full (2)
[2, 196, [13, 20]] LVC.full او به برادر بزرگتر ناسزا می‌گفت , دیکتاتوری حزب را محکوم می‌کرد , خواهان خاتمه فوری صلح با سرزمین اوراسیا بود , دم از آزادی بیان , آزادی مطبوعات , آزادی اجتماعات و آزادی اندیشه می‌زد و دیوانه‌وار فریاد می‌کشید به انقلاب خیانت شده است – و همه اینها را در قالب یک سخنرانی عجولانه و به تقلید از روش معمول سخنرانان حزبی ارائه می‌داد , و حتی از کلمات زبان نوین , بیش از اعضای حزب که معمولا در زندگی روزانه به کار می‌بردند , استفاده می‌کرد .
[3, 146, [7, 15]] LVC.full احتمالا داشت گلدشتاین را محکوم می‌کرد و خواهان سختگیری‌های بیشتر درمورد جرایم فکری و خرابکاران بود ، یا در حال انتقاد شدید از فجایعی بود که ارتش اوراسیا به وجود آورده بود .
در بود صدد LVC.full (1)
[2, 76, [4, 5, 8]] LVC.full شاید کاری که هم‌اکنون در صدد انجام آن بود , به‌دلیل همین موقعیت خاص اتاق به ذهن ش خطور کرده بود .
درپی بود LVC.full (2)
[1, 202, [29, 36]] LVC.full همان‌طور که بدون اراده دست‌ها یش را باز و بسته می‌کرد و چهره اش را با ظاهری شاداب که اقتضای شرایط نرمش بود , آراسته بود , افکار ش درپی بازگشت به خاطرات مبهم اوایل کودکی بود .
[3, 2608, [2, 5]] LVC.full چراکه آنها درپی تغییر تاریخ نبودند .
دنبال بود LVC.full (1) Skipped (1)
[2, 134, [25, 29]] Skipped بعد دست یک بچه به هوا پرتاب شد و بالا و بالا و بالاتر رفت , انگار یک هلیکوپتر که دوربینی به دماغه اش بسته بود , آن را دنبال می‌کرد .
[3, 1399, [20, 24]] LVC.full در همین موقع چشم ش به آمپل‌فورت ، همان شاعری که گوش‌های پرمویی داشت ، افتاد که سینی به دست دنبال جایی برای نشستن بود و شاید اگر او را نمی‌دید به کلی از تلاش برای صحبت با دختر دست می‌کشید .
دچار بود Skipped (2) LVC.full (1)
[2, 8, [21, 24]] LVC.full آپارتمان وینستون در طبقه هفتم قرار داشت , و او اگرچه سی‌ونه سال بیشتر نداشت ولی چون بالای قوزک راست ش دچار زخم واریسی بود , آهسته بالا می‌رفت و چند بار نیز دربین راه نفس تازه کرد .
[2, 140, [5, 8]] Skipped وینستون که انگار عضلات ش دچار انقباض شده بود , از نوشتن دست کشید .
[3, 1348, [4, 10]] Skipped جسم و روح وینستون دچار چنان حساسیت و زودرنجی شده بود که کوچکترین صدا ، حرکت ، برخورد ، یا هر کلمه‌ای که می‌گفت و می‌شنید ، برای ش عذاب‌آور بود .
راضی بود LVC.full (1)
[3, 382, [9, 10]] LVC.full بعضی از آنها حتی به یک شیشه جین هم راضی بودند ، چون کارگران حق نوشیدن جین نداشتند .
ساکن بود LVC.full (1) Skipped (1)
[2, 328, [9, 10]] LVC.full خانم پارسونز زن همسایه‌ای بود که در همان طبقه ساکن بودند .
[3, 2545, [29, 32]] Skipped یک شعله‌پخش‌کن در حفاظ جلوی آتش قرار داشت و گنجینه‌ای برای نگهداری از غذاها بود و در حیاط ، لگن قهوه‌ای سفالی برای شستشو قرار داشت که مورد استفاده ساکنین چند اتاق بود .
سرگرم بود LVC.full (1) Skipped (1)
[1, 406, [4, 6]] Skipped در مدتی که وینستون سرگرم کار بود سه پیغام از غلتک لاستیکی بیرون آمده بود ؛ اما چون مطالب آن خیلی ساده بود قبل‌از مراسم دو دقیقه ابراز تنفر آنها را انجام داد .
[3, 510, [9, 19]] LVC.full همیشه چند تن از ماموران پلیس افکار دربین آنها سرگرم پخش شایعات غلط و نشان‌کردن و حذف چند نفری بودند که نظر شان ممکن بود خطرناک باشد ؛ اما هیچ کوششی به‌منظور تعلیم عقاید حزب به آنان صورت نمی‌گرفت .
شامل بود LVC.full (2) Skipped (2)
[2, 48, [5, 17]] LVC.full آن‌طور که می‌گفتند وزارت حقیقت شامل سه‌هزار اتاق دربالای طبقه همکف و همین تعداد اتاق در زیرزمین بود .
[3, 1047, [19, 22]] Skipped هر چیز زیبایی به نوعی همیشه مورد سوءظن واقع می‌شد و چون چیزهای قدیمی نیز به‌تبع قدمت شان زیبا بودند ، همه شامل این قاعده ناگفته می‌شدند .
[3, 1277, [10, 12]] Skipped خوشبختانه کاری که مشغول آن بود ، یک کار معمولی بود که شامل اصلاح فهرست بلندی از ارقام می‌شد و نیاز به توجه ویژه‌ای نداشت .
[3, 2261, [3, 11]] LVC.full یکی از اعلان‌ها شامل فهرستی چاپی از اسامی اعضای کمیته شطرنج بود که سایم نیز در آن عضویت داشت .
عاری بود LVC.full (1)
[2, 20, [47, 52]] LVC.full آن پایین , در خیابان گردبادهای کوچکی از زمین برمی‌خاست و خار و خاشاک و کاغذپاره‌ها را به هوا بلند می‌کرد , و باوجوداینکه هوا آفتابی بود و آسمان رنگ آبی تندی داشت , گویی همه چیز , به‌جز پوسترهایی که همه جا چسبانده شده بود , عاری از رنگ و شادابی بود .
علاقمند بود LVC.full (1)
[3, 2431, [33, 34]] LVC.full امکان داشت آنها را وادار کنند تا فجیع‌ترین حالت‌های نقض واقعیت را نیز بپذیرند ، زیرا آنها به زشتی کاری که از آنان خواسته می‌شد ، پی نمی‌بردند و آن‌قدر به رویدادهای اجتماعی علاقمند نبودند که به آنچه اتفاق می‌افتاد اهمیت بدهند .
قادر بود LVC.full (4)
[3, 1823, [1, 2]] LVC.full او قادر بود تمام فرایند شکل‌گیری یک داستان را ، از صدور دستورالعمل توسط کمیته طراحی تا آخرین مراحل حک و اصلاح در گروه بازنویسی ، به خوبی شرح دهد .
[3, 1906, [5, 13]] LVC.full او آن‌چنان کودن بود که قادر به تشخیص انحراف عقاید وینستون نسبت‌به حزب نبود ، وگرنه بدون شک او را به پلیس افکار لو می‌داد .
[3, 2430, [10, 14]] LVC.full از قرار معلوم جهان‌بینی حزب را به کسانی که خود قادر به درک جهان نبودند به خوبی می‌شد تحمیل کرد .
[3, 2445, [0, 3]] LVC.full قادر به صحبت‌کردن نبود .
قطع بود LVC.full (1) Skipped (1)
[2, 7, [38, 39]] LVC.full زحمت امتحان‌کردن آسانسور را به خود نداد , چون در بهترین شرایط هم به‌ندرت درست کار می‌کرد , چه رسد به حالا که جریان برق , به‌منظور صرفه‌جویی برای استقبال از هفته ابراز تنفر در ساعاتی از روز قطع بود .
[2, 115, [6, 8]] Skipped ولی حالا گفتگوی درونی اش هم قطع شده بود .
قطعی بود Skipped (2) LVC.full (1)
[1, 427, [8, 9]] LVC.full مواردی هم بود که حتی مرگ آنها نیز قطعی نبود .
[3, 590, [15, 16]] Skipped به‌هرحال آنها دشمنانی یاغی و مطرود محسوب می‌شدند که نابودی شان درعرض یکی دو سال قطعی بود .
[3, 1213, [15, 16]] Skipped اگر کسی یک بار به جرم فکری متهم می‌شد ، مرگ ش بعداز مدتی معین قطعی بود .
مال بود LVC.full (1)
[1, 107, [10, 12]] LVC.full هیچ چیز جز چند سانتیمتر مکعب فضای درون مغز ت مال خودت نبود .
متعلق بود LVC.full (2) Skipped (2)
[1, 62, [29, 35]] Skipped او نه‌فقط به یاد نمی‌آورد اولین بار که ابراین را دیده بود قبل یا بعداز این رویا بود ؛ بلکه حتی نمی‌دانست چه موقع برای اولین بار تشخیص داده بود که صدای درون رویا یش متعلق به ابراین است .
[1, 179, [3, 7]] LVC.full این حرکت هم متعلق به زمان‌های گذشته بود .
[2, 135, [5, 9]] Skipped بعد افرادی که در جایگاه متعلق به حزب نشسته بودند شروع به کف‌زدن کردند .
[3, 2598, [2, 5]] LVC.full احساسات ش متعلق به خودش بود و وقایع بیرون تاثیری بر آن نمی‌گذاشت .
متفاوت بود Skipped (4) LVC.full (1)
[1, 241, [17, 20]] Skipped در تمام اظهارنظرهای رسمی و غیررسمی به‌هیچ‌وجه نمی‌پذیرفتند که روزگاری این سه قدرت نسبت‌به یکدیگر در وضعیتی متفاوت با امروز بوده اند .
[3, 736, [6, 8]] Skipped البته به خانه رفتن از راه‌های متفاوت غیرقانونی نبود .
[3, 1042, [9, 13]] LVC.full این حقیقت که این شیء متعلق به دورانی کاملا متفاوت با زمان حاضر بود ، به آن رنگ و بویی می‌داد که حتی بیش از زیبایی اش باعث شده بود وینستون آرزوی تملک آن را داشته باشد .
[3, 1765, [10, 11]] Skipped راهی که وینستون از آن برمی‌گشت کاملا با راه رفت متفاوت بود و از یک ایستگاه دیگر سر درمی‌آورد .
[3, 1804, [6, 12]] Skipped وقت آزاد شان برحسب فشردگی کار متفاوت و بعضا ناهماهنگ با یکدیگر بود .
متنفر بود LVC.full (3)
[1, 270, [4, 5]] LVC.full وینستون از این نرمش متنفر بود .
[3, 162, [20, 21]] LVC.full مشتاقانه به اصول اینگسوس اعتقاد داشت ، به برادر بزرگ احترام می‌گذاشت ، به‌خاطر پیروزی‌ها شادی می‌کرد و از بدعت‌گذاردن متنفر بود و از این جهات هیچ‌یک از اعضای ساده حزب با او برابری نمی‌کردند .
[3, 1877, [5, 6]] LVC.full ولی او از این کار متنفر بود و هیچ چیز هم نمی‌توانست مانع از انجام اش شود .
مجاز بود Skipped (3) LVC.full (1)
[1, 405, [51, 55]] Skipped حتی یک بخش کامل در این تشکیلات ( که در زبان نوین « هرزه‌نما » نامیده می‌شد ) وجود داشت که کار ش تولید مبتذل‌ترین نوع عکس‌های هرزه بود که درداخل بسته‌های مهروموم‌شده برای مردم ارسال می‌شد و به‌جز افرادی که با تولید این عکس‌ها سروکار داشتند , بقیه اعضای حزب مجاز به تماشای آنها نبودند .
[2, 82, [2, 3]] LVC.full اعضای حزب مجاز نبودند به مغازه‌های عادی ( که می‌گفتند سروکار شان با بازار سیاه است ) بروند , اما این اصل چندان رعایت نمی‌شد ؛ چون چیزهایی مانند بند کفش و یا تیغ ریش‌تراشی را از هیچ جای دیگر نمی‌شد تهیه کرد .
[3, 520, [1, 2]] Skipped آنها مجاز بودند در مسائل اخلاقی ، از قوانین پدران شان پیروی کنند .
[3, 522, [10, 11]] Skipped روابط جنسی آزاد دربین آنها مجازات نداشت و طلاق نیز مجاز بود .
مجبور بود LVC.full (10) Skipped (4)
[1, 216, [32, 35]] Skipped ولی به یاد داشت که پدر ش دست او را در دست داشت و با عجله از پلکانی مارپیچ که درزیر پا جرق‌جروق می‌کرد پایین رفته بودند و او آن‌قدر خسته شده بود که عاقبت مجبور شدند بایستند و استراحت کنند .
[2, 281, [7, 12]] LVC.full اما در قفس تنهایی خود که همه مجبور به زندگی در آن بودند , همان نگاه هم به‌یادماندنی بود .
[3, 500, [1, 7]] LVC.full زنان مجبور به کار در معادن زغال‌سنگ بودند ( در حقیقت زنان هنوز هم در معادن زغال‌سنگ کار می‌کردند ) .
[3, 533, [6, 7]] LVC.full بچه‌هایی به سن و سال شما مجبور بودند برای دریافت تکه‌ای نان خشکیده و آب روزانه ، دوازده ساعت برای اربابان دیوصفتی کار کنند که در صورت آهسته کارکردن آنها را با شلاق کتک می‌زدند .
[3, 671, [14, 15]] LVC.full در نهایت ، حزب اعلام می‌کرد دو به‌علاوه دو می‌شود پنج ، و آدم مجبور بود این حرف را باور کند .
[3, 795, [0, 1]] LVC.full مجبور بودی به این گفته اعتماد کنی .
[3, 905, [1, 2]] LVC.full شما مجبور بودید موقع ردشدن از کنار آنها کلاه‌های خود را بردارید .
[3, 984, [14, 20]] LVC.full و هنگامی‌که حافظه ضعیف بود و شواهد نوشتاری نیز تحریف شده بود – همه مجبور به قبول این ادعای حزب بودند که شرایط زندگی افراد بعداز انقلاب بهتر شده است ، زیرا هیچ معیاری برای آزمودن درستی آن وجود نداشت و بعدها هم نمی‌توانست به وجود بیاید .
[3, 1296, [1, 2]] Skipped هم مجبور بود فکر ش را روی چند کار پیش‌پاافتاده متمرکز کند و هم از آن بدتر می‌باید عصبانیت خود را از صفحه سخنگو پنهان کند .
[3, 1343, [18, 19]] Skipped روز بعد ، دختر هنگامی به غذاخوری آمد که سوت پایان وقت ناهار را زده بودند و وینستون مجبور بود آنجا را ترک کند .
[3, 1504, [11, 12]] LVC.full درحالی‌که دست‌ها یشان در دست هم بود ، درمیان فشار جمعیت مجبور بودند با نگاه ثابت به جلو نگاه کنند و وینستون به‌جای نگاه‌کردن به چشم‌های دختر باید چشم‌های زندانی پیری را می‌دید که از زیر انبوه موها با اندوه به او خیره شده بود .
[3, 1636, [9, 10]] LVC.full فقط می‌دانست یادآور عملی است که دوست نداشت ولی مجبور بود انجام دهد .
[3, 1801, [30, 32]] Skipped شب‌هایی هم بود که آنها سر قرار خود حاضر می‌شدند ، اما به‌دلیل وجود گشتی‌هایی که همان لحظه از گوشه‌ای سرمی‌رسیدند و یا هلیکوپتری که بالای سر شان در پرواز بود ، مجبور می‌شدند بدون دادن آشنایی ، از کنار یکدیگر عبور کنند .
[3, 2617, [6, 7]] LVC.full عواطف اولیه‌ای را که خود او مجبور بود با کوشش آگاهانه دوباره بیاموزد ، آنها در خود داشتند .
مراقب بود Skipped (3) LVC.full (2)
[2, 11, [4, 8]] Skipped شرح زیر تصویر چنین بود : برادر بزرگ مراقب تو ست .
[2, 22, [16, 20]] Skipped یکی از این پوسترها روی دیوار خانه روبرویی بود و زیر آن همان عبارت نوشته شده بود : برادر بزرگ مراقب تو ست .
[3, 315, [22, 26]] LVC.full نمی‌دانست دختر چه مدت به او نگاه می‌کرده است ، شاید حدود پنج دقیقه ، و احتمال داشت در این مدت او مراقب حالت چهره اش نبوده باشد .
[3, 2487, [8, 10]] Skipped طوری که اگر کسی در آن سوی صفحه مراقب آنها بود به راحتی می‌توانست نوشته را بخواند .
[3, 2554, [7, 8]] LVC.full در فاصله وعده‌ها ، اگر مادر ش مراقب نبود ، مدام به گنجه کهنه غذاها دستبرد می‌زد .
مشغول بود LVC.full (30) Skipped (4)
[1, 41, [14, 23]] LVC.full به‌جای آن صدای قاطع یکی از مقامات ارتشی ، با نوعی رضایت سبعانه ، مشغول خواندن گزارشی از تجهیزات یک دژ شناور جدید بود که به تازگی بین ایسلند و جزایر فارو لنگر انداخته بود .
[1, 366, [5, 13]] LVC.full وینستون در همان حال که مشغول تنظیم مجدد ارقام مربوط به وزارت فراوانی بود با خود اندیشید , این کار در حقیقت سندسازی هم نیست .
[1, 382, [21, 23]] LVC.full او درحالی‌که روزنامه تاشده‌ای روی پا یش بود و دهان ش را کاملا به میکروفن گفته‌نگار نزدیک کرده بود , بی‌وقفه مشغول کار بود .
[1, 388, [12, 21]] LVC.full او می‌دانست که در کابین پهلویی او , زن موحنایی کوچک‌اندام هم مشغول یافتن و پاک‌کردن نام افراد سربه‌نیست‌شده از مطبوعات بود .
[1, 394, [12, 15]] LVC.full بیرون از اینجا , در طبقات بالا و پایین خیل کارمندان دیگری مشغول انجام کارهایی بودند که از نظر تنوع غیرقابل‌تصور بود .
[1, 396, [2, 5]] LVC.full قسمت‌هایی هم مشغول تامین برنامه بودند که مهندسان , تهیه‌کنندگان و گروهی از هنرپیشگان را در خدمت داشتند که به‌دلیل مهارت در تقلید صدا برای این قسمت انتخاب شده بودند .
[1, 430, [7, 12]] LVC.full در اتاقک آن‌طرفی رفیق تیلاتسون مرموز , مشغول پچ‌پچ در گفته‌نگار خود بود .
[2, 28, [11, 22]] LVC.full پشت‌‌سر وینستون , صدایی که از صفحه سخنگو پخش می‌شد همچنان مشغول پرحرفی درباره چدن خام و موفقیت کامل برنامه سه‌ساله نهم بود .
[2, 57, [25, 27]] LVC.full حتی در خیابان‌هایی که به آنجا ختم می‌شد , دائما نگهبان‌هایی با چهره‌های خشن که به یونیفرم سیاه ملبس بودند و باتون‌های تاشو داشتند , مشغول گشت‌زنی بودند .
[2, 145, [17, 34]] LVC.full حدود ساعت یازده صبح در « بخش اسناد و مدارک » , محل کار وینستون , عده‌ای مشغول بیرون‌آوردن صندلی‌ها از داخل اتاقک‌ها و چیدن آنها در وسط سالن , روبروی صفحه سخنگوی بزرگ بودند تا برای برگزاری دو دقیقه ابراز تنفر آماده شوند .
[2, 189, [8, 10]] LVC.full او هنوز زنده بود و اینجا و آنجا مشغول توطئه‌چینی بود : شاید جایی در آن‌سوی دریا , تحت حمایت اربابان خارجی اش ؛ شاید هم – آن‌گونه که گاهی شایع می‌شد – در مخفیگاهی در خود اوشنیا .
[2, 286, [14, 16]] LVC.full دریافت در تمام مدتی که مایوسانه در فکر فرورفته بود انگار به گونه‌ای غیرارادی مشغول نوشتن بوده است .
[2, 344, [14, 19]] LVC.full در اتاق دیگر یک نفر با شانه و تکه‌ای دستمال کاغذی در دست , مشغول همراهی با مارش نظامی بود که همچنان از صفحه سخنگو پخش می‌شد .
[3, 186, [23, 26]] LVC.full سایم یک نوار کاغذی درآورده بود که برروی آن یک ستون طولانی از کلمات نوشته شده بود و با مداد جوهری درلای انگشتان مشغول خواندن آن بود .
[3, 505, [4, 5]] LVC.full به کار و تولیدمثل مشغول بودند سایر فعالیت‌ها یشان اهمیتی نداشت .
[3, 626, [14, 23]] LVC.full پنج سال پس‌از این ماجرا ، در سال 1973 ، وینستون در اتاقک خود مشغول بازکردن بسته‌ای از اسناد تازه‌رسیده توسط قلتک لاستیکی بود که ناگهان به تکه‌کاغذی برخورد که مشخص بود آنها فراموش کرده اند آن را بردارند .
[3, 641, [2, 6]] Skipped وینستون مجددا مشغول کار ش شده بود .
[3, 763, [14, 17]] LVC.full نفر وسط روزنامه‌ای در دست داشت که دو نفر دیگر با نزدیک‌آوردن سر خود مشغول خواندن آن بودند .
[3, 785, [4, 6]] LVC.full هنوز با چهره‌های برافروخته مشغول جروبحث بودند .
[3, 826, [10, 17]] LVC.full پیرمردی که وینستون به‌دنبال ش بود در‌جلوی بار ایستاده و مشغول مجادله با مرد تنومند پشت بار بود که بینی عقابی و بازوهایی قوی داشت .
[3, 1132, [3, 5]] LVC.full همان‌طورکه با هم مشغول صحبت بودند ، چند لحظه یک بار شعر نیمه‌کاره پیرمرد به یاد وینستون می‌آمد : ناقوس‌های سنت‌کلمنتس چی میگن ، پرتقال‌ها و لیموها دراومدن !
[3, 1277, [3, 5]] LVC.full خوشبختانه کاری که مشغول آن بود ، یک کار معمولی بود که شامل اصلاح فهرست بلندی از ارقام می‌شد و نیاز به توجه ویژه‌ای نداشت .
[3, 1283, [12, 14]] Skipped احتمال ضعیف‌تر ، احتمال نامعقولی بود که ذهن ش را به خود مشغول کرده بود ، ولی او سعی می‌کرد فکر ش را از آن دور سازد و آن اینکه پیغام اصلا ازطرف پلیس نباشد ، بلکه ازطرف یک تشکیلات مخفی باشد .
[3, 1402, [4, 6]] LVC.full هر دوی آنها همچنان مشغول خوردن بودند .
[3, 1432, [13, 16]] LVC.full سپس چشم ش به دختر افتاد که در پای بنای یادبود ایستاده و مشغول خواندن پوستری بود که دور ستون بالا رفته بود .
[3, 1482, [11, 13]] LVC.full کامیون‌ها هنوز در حال عبور بودند و جمعیت به طور سیری‌ناپذیر مشغول تماشا بود .
[3, 1524, [6, 11]] LVC.full تازه دسته‌گل بزرگی چیده بود و مشغول بوییدن عطر بی‌رمق آنها بود که صدایی از پشت سر ش او را میخکوب کرد ، بدون شک صدای پایی برروی شاخه‌های خشک بود .
[3, 1635, [11, 13]] Skipped اما هنوز هم آن خاطره قدیمی ذهن او را به خود مشغول کرده بود ، احساس مبهمی که نمی‌توانست آن را تشخیص دهد ، مثل چیزی که از گوشه چشم به آن نگاه کنی .
[3, 1834, [13, 14]] LVC.full در مدت یک سالی که در این بخش کار می‌کرد به تولید کتاب‌هایی مشغول بود که آنها را در پاکت‌های سربسته با عناوینی مانند « داستان‌های معرکه » و یا « شبی در دبیرستان دخترانه » می‌گذاشتند و عمده خریداران آنها جوانان خانواده‌های کارگر بودند که گمان می‌کردند این کتاب‌ها ممنوع هستند .
[3, 2101, [8, 16]] LVC.full آن پایین در حیاط ، زن تنومند همچنان مشغول رفت‌وآمد بین بند‌های لباس و لگن رختشویی بود .
[3, 2270, [13, 19]] LVC.full واحد جولیا در بخش ادبیات داستانی ، تولید داستان‌ها را متوقف کرده و مشغول تولید جزوات مربوط به فجایع بودند .
[3, 2280, [9, 16]] LVC.full یگان‌های داوطلبان که توسط پارسونز سازماندهی شده بودند ، مشغول آماده‌سازی خیابان برای هفته ابراز تنفر بودند .
[3, 2541, [33, 35]] Skipped ساعت‌ها بی‌حرکت روی تخت می‌نشست و خود را با پرستاری از خواهر کوچک وینستون که بچه‌ای دوسه‌ساله ، لاغر ، بیمار و فوق‌العاده ساکت و صورت ش از لاغری به میمون شباهت یافته بود ، مشغول می‌کرد .
[3, 2658, [12, 15]] LVC.full او به صفحه سخنگو فکر کرد و گوش‌های تیز آن که همیشه مشغول به کار بود .
مطمئن بود Skipped (10) LVC.full (7)
[1, 69, [6, 7]] LVC.full وینستون معنی آن را نمی‌دانست اما مطمئن بود که به‌هرحال به واقعیت می‌پیوندد .
[1, 211, [5, 6]] Skipped ولی درمورد لندن , تقریبا مطمئن بود که همیشه به همین نام خوانده می‌شده است .
[1, 379, [17, 18]] Skipped همه چیز در جهانی از ابهام کم‌رنگ می‌شد تا جایی که حتی از درستی تاریخ روز نیز مطمئن نبودی .
[2, 37, [1, 2]] Skipped این‌طوری مطمئن‌تر بود ؛ گرچه به خوبی می‌دانست که این کار فایده‌ای ندارد و کماکان تحت کنترل است .
[2, 101, [2, 3]] LVC.full ازآنجاکه تقریبا مطمئن بود سی‌ونه سال دارد و باور داشت که سال تولد ش 1944 یا 1945 بوده است , حدس زد که باید حدود سال 1984 باشد ؛ اما این روزها هیچ تاریخی را نمی‌شد دقیق و بدون یکی دو سال جابجایی تعیین کرد .
[2, 269, [7, 8]] Skipped کل ماجرا همین بود و او اصلا مطمئن نبود که واقعا چنین چیزی اتفاق افتاده است .
[3, 97, [4, 5]] LVC.full ولی چون به خودش مطمئن نبود نمی‌خواست لب به سخن باز کند .
[3, 145, [14, 15]] LVC.full باوجوداین گرچه واقعا نمی‌شد شنید مرد چه می‌گوید ، می‌شد از ماهیت حرف‌ها یش مطمئن بود .
[3, 158, [1, 2]] LVC.full گرچه مطمئن بود سایم زیاد از او خوش ش نمی‌آید و او را خوار می‌شمرد و یا اگر دلیل خوبی داشت حتما او را به‌عنوان مجرم فکری لو می‌داد ، ولی باز هم دچار نوعی اندوه شد .
[3, 675, [4, 5]] Skipped زیرا به‌هرحال چگونه می‌شود مطمئن بود که دو به‌علاوه دو می‌شود چهار ؟
[3, 682, [5, 6]] Skipped حالا دیگر بیش از پیش مطمئن بود که ابراین با او ست .
[3, 1318, [16, 17]] Skipped به‌دلیل سراسیمگی دخترک ، در آن هنگام که می‌خواست کاغذ را به دست او بدهد ، مطمئن بود که این احتمال منتفی است .
[3, 1391, [15, 16]] LVC.full به سختی از جا یش بلند شد و نگاه ملامت‌باری به وینستون انداخت ، زیرا مطمئن بود وینستون به او پشت‌پا زده است .
[3, 1831, [15, 20]] Skipped او حتی برای کارکردن در بخش هرزه‌نما انتخاب شده بود ( و این خود دلیلی مطمئن برای حسن شهرت ش بود ) .
[3, 1885, [3, 5]] Skipped اما نمی‌شود کاملا مطمئن هم بود ؛ چون آدم‌ها موجوداتی نیرنگ‌باز ند .
[3, 2505, [0, 1]] Skipped مطمئن نبود ، شاید فردا و شاید بعداز تاخیری طولانی .
[3, 2583, [7, 8]] LVC.full تا امروز هم از مرگ مادر ش مطمئن نبود .
معتقد بود LVC.full (2)
[3, 1807, [1, 2]] LVC.full او معتقد بود : این کارها پوشش است و بنابراین ارزش اش را دارد .
[3, 2363, [1, 2]] LVC.full او معتقد بود ، بمب‌هایی که هر روز نقاطی از لندن را به آتش می‌کشیدند ، توسط خود دولت اوشنیا و فقط به منظور تداوم ترس و وحشت در مردم بر سر آنان ریخته می‌شد .
ملبس بود LVC.full (1)
[2, 57, [18, 19]] LVC.full حتی در خیابان‌هایی که به آنجا ختم می‌شد , دائما نگهبان‌هایی با چهره‌های خشن که به یونیفرم سیاه ملبس بودند و باتون‌های تاشو داشتند , مشغول گشت‌زنی بودند .
مملو بود Skipped (3) LVC.full (1)
[1, 224, [31, 34]] Skipped پیرمرد لباس آراسته تیره‌ای به تن داشت و یک کلاه سیاه پارچه‌ای , موهای کاملا سفید ش را به عقب کشیده بود ؛ چهره اش سرخ بود و چشمان آبی‌رنگ ش مملو از اشک بود .
[2, 41, [6, 15]] LVC.full آیا لندن در زمان‌های گذشته نیز مملو از این خانه‌های قدیمی و پوسیده قرن نوزدهم بوده است که از هر طرف با الوارهای فراوان به دیوارهای سست شان شمع زده باشند , پنجره‌های شان با مقوا و سقف‌های شان با آهن‌پاره و حلبی پوشانده شده باشند , و دیوارهای سست باغ‌ها از هر طرف شکم داده باشند ؟
[3, 1505, [17, 23]] Skipped وینستون درمیان سایه و آفتاب در مسیر به پیش می‌رفت و هر جا که گل‌های زرد شکفته بودند ، انگار پا بر چاله‌های مملو از طلا می‌گذاشت .
[3, 1769, [15, 18]] Skipped خیابانی در یکی از فقیرترین محله‌های شهر که بازارچه‌ای در فضای باز داشت و معمولا مملو از جمعیت بود .
ممکن بود LVC.full (24) Skipped (1)
[1, 43, [4, 5]] LVC.full یکی دو سال دیگر ممکن بود همین بچه‌ها رفتار مادر خودشان را هم برای یافتن نشانه‌های رفتار غیرقانونی زیر نظر بگیرند .
[1, 134, [0, 1]] LVC.full ممکن بود یک آدم فضول سرسپرده در وزارتخانه « شاید یک زن ، کسی مانند آن زن موحنایی یا دختر مومشکی از بخش ادبیات داستانی » توجه ش به این نکته جلب می‌شد که چرا او در ساعت ناهار چیز می‌نوشته ، چرا از یک قلم قدیمی استفاده کرده و چه می‌نوشته است و بعد هم موضوع را به واحد مربوط گزارش می‌داد .
[1, 206, [0, 1]] LVC.full ممکن بود حوادثی را به یاد بیاوری که اصلا اتفاق نیفتاده بودند , یا جزئیات وقایعی را به یاد بیاوری ولی نتوانی از موضوع کلی آنها سر دربیاوری .
[1, 302, [4, 5]] LVC.full یک پرش کوچک چشم ممکن بود آدم را لو دهد .
[1, 356, [33, 34]] LVC.full این تغییرات نه‌تنها درمورد روزنامه‌ها , بلکه درمورد کتاب‌ها , فصلنامه‌ها , جزوه‌ها , پوسترها , اعلامیه‌ها , فیلم , انواع آهنگ‌ها , کارتون , عکس و هرنوع محصول ادبی و مدرکی که ممکن بود از اهمیت سیاسی یا عقیدتی برخوردار باشد , انجام می‌شد .
[1, 360, [4, 5]] LVC.full با انجام این کار ممکن نبود بتوان ثابت کرد دست‌کاری یا تقلبی صورت گرفته است .
[2, 56, [25, 26]] LVC.full ورود به آنجا فقط برای انجام کارهای اداری و آن هم پس‌از عبور از موانع پیچ‌درپیچ ، سیم‌های خاردار ، درهای فولادی و مسلسل‌های مخفی ممکن بود .
[2, 298, [0, 1]] Skipped ممکن بود آدم برای مدتی یا حتی چند سال از دست شان فرار کند ولی دیر یا زود موفق به دستگیری اش می‌شدند .
[3, 251, [1, 2]] LVC.full آیا ممکن بود تنها درعرض بیست‌وچهار ساعت موضوع را فراموش کرده باشند ؟
[3, 510, [23, 24]] LVC.full همیشه چند تن از ماموران پلیس افکار دربین آنها سرگرم پخش شایعات غلط و نشان‌کردن و حذف چند نفری بودند که نظر شان ممکن بود خطرناک باشد ؛ اما هیچ کوششی به‌منظور تعلیم عقاید حزب به آنان صورت نمی‌گرفت .
[3, 731, [6, 7]] LVC.full اگر با دیدن گشتی‌ها می‌دویدی ، ممکن بود ترا متوقف کنند و بعد : « رفیق ، میشه مدارک تان را ببینم ؟
[3, 811, [3, 4]] LVC.full تنها کسی که ممکن بود که بتواند گزارشی صادقانه از شرایط موجود در اوایل این قرن ارائه کند ، یکی از افراد طبقه کارگر بود .
[3, 951, [9, 10]] LVC.full پس روایت حزب از تاریخ ، حداقل تا حدودی ممکن بود درست باشد ؛ شاید هم کاملا درست بود .
[3, 1108, [3, 4]] LVC.full همه چیزهایی که ممکن بود به روشنگری درباره گذشته کمک کند ازقبیل مجسمه‌ها ، کتیبه‌ها سنگ‌های یادبود ، و نام خیابان‌ها به گونه‌ای حساب‌شده تغییر می‌کردند .
[3, 1138, [15, 16]] LVC.full پیش خود فکر کرد با حفظ یک فاصله زمانی مناسب – مثلا یک ماه – ممکن بود دوباره دل به دریا بزند و به آنجا برگردد .
[3, 1281, [5, 6]] LVC.full نمی‌توانست بفهمد به چه دلیل ممکن بود آنها بخواهند به این روش به کسی پیغام بدهند ، ولی هر چه بود حتما دلایلی برای خود داشتند .
[3, 1341, [38, 39]] LVC.full اگر موفق می‌شد فقط برای سی ثانیه دختر را سر میزی تنها گیر می‌آورد ، آن هم جایی تقریبا در وسط سالن که خیلی به صفحه‌های سخنگو نزدیک نبود سروصدای اطرافیان نیز به حد کافی بلند بود – ممکن بود بتوانند چند کلمه‌ای ردوبدل کنند .
[3, 1352, [8, 9]] LVC.full اصلا به فکر ش نمی‌رسید که چه اتفاقی ممکن بود برای دختر پیش آمده باشد .
[3, 1398, [0, 1]] LVC.full ممکن بود عقیده اش عوض شده باشد ، محال به نظر می‌آمد که این کار با موفقیت به پایان برسد ؛ چنین چیزهایی در زندگی واقعی اتفاق نمی‌افتاد .
[3, 1420, [10, 11]] LVC.full آنها دیگر با هم صحبت نکردند و تا آنجا که ممکن بود از نگاه‌کردن به یکدیگر خودداری کردند .
[3, 1514, [7, 8]] LVC.full البته در اینجا صفحه سخنگو نبود ولی ممکن بود میکروفن‌های مخفی صدای آدم را ضبط و شناسایی کنند ؛ به‌علاوه سفرکردن به تنهایی و بدون جلب توجه ، کار ساده‌ای نبود .
[3, 1993, [7, 8]] LVC.full دربین تمام جرایمی که یک عضو حزب ممکن بود انجام دهد ، این یکی را کمتر از بقیه می‌شد لاپوشانی کرد .
[3, 2338, [1, 2]] LVC.full همچنین ممکن بود با مرگ کاترین با نقشه‌ای ماهرانه موفق می‌شدند با یکدیگر ازدواج کنند .
[3, 2415, [13, 14]] LVC.full اگر به فرض من شهامت نشان‌دادن آن را به چند نفر داشتم ، ممکن بود اینجا و آنجا باعث ایجاد تردیدهایی شود .
[3, 2697, [5, 6]] LVC.full به نظر ش رسید که ممکن بود تصورات او فقط اشتباهی احمقانه باشد .
منتظر بود LVC.full (2)
[3, 2436, [2, 4]] LVC.full پیامی که منتظر اش بود رسید .
[3, 2712, [3, 4]] LVC.full به طرزی آمرانه منتظر بود تا وینستون شروع به صحبت کند ، اما درباره چه چیز ؟
موافق بود LVC.full (1) Skipped (1)
[3, 419, [10, 11]] LVC.full ولی کاترین ، در کمال تعجب با این مسئله هم موافق نبود .
[3, 932, [3, 4]] Skipped من با اون موافق نبودم ، ولی اغلب انجام ش می‌دادم .
وفادار بود LVC.full (1)
[3, 2613, [3, 4]] LVC.full آنها نسبت‌به یکدیگر وفادار بودند .
پایبند بود LVC.full (2) Skipped (1)
[3, 37, [10, 11]] LVC.full سایم با نوعی روشنفکری و تعصب کین‌توزانه به اعتقادات مرسوم پایبند بود .
[3, 436, [7, 8]] Skipped به پاکدامنی خود همانند وفاداری به حزب پایبند بودند .
[3, 2612, [9, 10]] LVC.full آنها به حزب ، کشور و یا یک عقیده پایبند نبودند .
پراکنده بود Skipped (2) LVC.full (1)
[1, 170, [3, 8]] Skipped علفزار خرگوش‌زده قدیمی بود که در آن ردپاهایی پراکنده همراه‌با چند سوراخ موش در اینجا و آنجا دیده می‌شد .
[2, 341, [20, 21]] LVC.full وسایل بازی – چوب‌های هاکی و دستکش‌های بوکس , توپ فوتبال ترکیده , یک شلوارک عرق‌آلود پشت‌روشده – همه جا پراکنده بود و روی میز , ظرف‌های کثیف غذا و کتاب‌های تمرین با ورق‌های جمع‌شده بود .
[3, 1484, [8, 10]] Skipped آن هم ازطرف اعضای حزب که درمیان جمعیت پراکنده شده بودند و خیلی زود سروصدا یشان خوابید .
کافی بود Skipped (9) LVC.full (4)
[1, 124, [11, 12]] Skipped همین‌قدر که از رسالت حفظ این میراث انسانی آگاه باشد ، کافی بود و نیازی نبود تلاش کند تا دیگران صدا یش را بشنوند .
[2, 195, [4, 6]] Skipped ولی درعین‌حال به قدر کافی معقول بودند تا آدم را به این فکر وادارد که شاید , بعضی افراد که چندان منطقی فکر نمی‌کنند به دام آنها بیفتند .
[2, 200, [27, 28]] Skipped تحمل چهره گوسفندوار و ازخودراضی گلدشتاین و قدرت مهیب ارتش اوراسیا در پشت‌سر ش , واقعا مشکل بود ؛ به‌علاوه , فقط چهره و یا فکر گلدشتاین کافی بود تا همه خودبه‌خود عصبانی شوند .
[3, 171, [1, 2]] Skipped اشتیاق کافی نبود .
[3, 270, [9, 10]] LVC.full تاآنجاکه می‌توانست دقیقا به خاطر بیاورد ، هیچ‌وقت غذا کافی نبود ، هیچ کس جوراب و لباس خواب سالم و وصله‌نخورده نداشت .
[3, 473, [1, 2]] LVC.full فقط کافی بود به پا خیزند و همان‌گونه که اسب‌ها با لرزش بدن مگس‌ها را می‌پرانند ، تکانی به خود بدهند .
[3, 640, [24, 25]] Skipped اگر امکان داشت آن را برای همه دنیا چاپ کند و اهمیت ش را روشن نماید ، همین یک سند برای نابودکردن ارکان حزب کافی بود .
[3, 737, [1, 2]] LVC.full ولی کافی بود پلیس افکار راجع‌به این موضوع چیزی بشنود و توجه ش جلب شود .
[3, 1161, [1, 2]] Skipped همین کافی بود که او را زیر نظر گرفته بود .
[3, 1197, [3, 8]] Skipped اگر به حد کافی سرعت عمل نشان داده بود ، می‌توانست دختر مومشکی را همان جا برای همیشه ساکت کند ؛ اما درست به‌دلیل خطر فوق‌العاده‌ای که این کار در بر داشت ، قدرت انجام آن را از دست داده بود .
[3, 1341, [34, 36]] Skipped اگر موفق می‌شد فقط برای سی ثانیه دختر را سر میزی تنها گیر می‌آورد ، آن هم جایی تقریبا در وسط سالن که خیلی به صفحه‌های سخنگو نزدیک نبود سروصدای اطرافیان نیز به حد کافی بلند بود – ممکن بود بتوانند چند کلمه‌ای ردوبدل کنند .
[3, 2264, [1, 2]] LVC.full همین کافی بود .
[3, 2426, [12, 13]] Skipped او می‌دانست کی وقت خنده است و کی وقت تعجب و همین کافی بود .
کم بود Skipped (26) LVC.full (1)
[1, 18, [0, 2]] Skipped کمی ترس‌آور بود .
[1, 226, [1, 3]] Skipped باوجوداینکه کمی مست بود , ولی غمی سنگین و غیرقابل‌تحمل او را عذاب می‌داد .
[2, 79, [9, 12]] Skipped ورق‌های صاف و نرم آن که براثر مرور زمان کمی زرد شده بودند , از آن‌نوع کاغذهایی بودند که بیش از چهل سال , دیگر تولید نمی‌شد .
[2, 334, [11, 13]] Skipped آپارتمان‌های عمارت پیروزی قدیمی بودند , حوالی سال 1930 ساخته شده بودند و کم مانده بود بندبند شان از هم جدا شود .
[3, 141, [3, 7]] Skipped سر ش را کمی به عقب برده بود و در زاویه‌ای نشسته بود که نور در عینک ش منعکس می‌شد و وینستون به‌جای چشم‌ها یش فقط دو لکه نور می‌دید .
[3, 214, [2, 5]] Skipped وینستون که کمی جا خورده بود پرسید : « چرا این کار را کردند ؟ »
[3, 302, [6, 8]] Skipped دختری که سر میز پهلویی نشسته بود با کمی چرخش برگشته و در حال نگاه‌کردن به او بود .
[3, 403, [1, 4]] Skipped عجیب بود که خیلی کم به او فکر می‌کرد .
[3, 457, [14, 16]] Skipped رگه‌های سفیدی در موها یش موج می‌زد ، اما از همه وحشتناک‌تر دهان ش بود که کمی باز مانده بود و چیزی غیراز سیاهی در آن به چشم نمی‌خورد .
[3, 470, [15, 18]] Skipped حتی اگر انجمن افسانه‌ای موسوم به « برادری » وجود داشت ، که امکان ش بود ، احتمال کمی داشت که اعضای آن بتوانند در گروههایی بیش از دو یا سه نفر دور هم جمع شوند .
[3, 562, [26, 28]] Skipped آمارهایی که ثابت می‌کردند مردم امروز غذا و لباس بیشتر ، خانه‌های بهتر و خلاقیت بیشتر داشتند و مدت بیشتری عمر می‌کردند و ساعات کار شان کمتر شده بود و درضمن سالم‌تر ، بزرگ‌تر ، قوی‌تر و شادتر بودند و به‌نسبت مردم پنجاه سال پیش از سواد و هوش بیشتری برخوردار بودند .
[3, 577, [15, 21]] Skipped گلدیشتاین گریخته و پنهان شده بود و هیچ کس نمی‌دانست کجا ست ، و عده کمی از آنها هم ناپدید شده بودند .
[3, 645, [8, 12]] Skipped حفظ ظاهر بی‌تفاوت در چهره ، زیاد سخت نبود ، همچنین با کمی کوشش می‌شد تنفس را نیز کنترل کرد ، اما ضربان قلب را نمی‌شد کاری کرد و صفحه سخنگو آن‌قدر دقیق بود که بتواند پی به تندشدن ضربان قلب ببرد .
[3, 705, [40, 42]] Skipped از او انتظار داشتند زمانی را که در حال کارکردن ، خوردن و یا خوابیدن نیست در یکی از تفریحات عمومی شرکت کند ؛ هر کاری غیراز این ، حتی یک پیاده‌روی ساده ، که نشانه تمایل فرد به تنهایی بود همیشه کمی خطرناک به حساب می‌آمد .
[3, 809, [4, 7]] Skipped در خود حزب افراد کمی باقی مانده بودند که بتوان گفت افکار شان پیش‌از انقلاب شکل گرفته است .
[3, 885, [5, 7]] Skipped درکنار این عده ، تعداد کمی هم بودند ، فقط چند هزار نفر – که به آنها سرمایه‌دار می‌گفتند – که از قدرت و ثروت بهره‌مند بودند .
[3, 1139, [11, 12]] Skipped خطر این کار احتمالا نسبت‌به طفره‌رفتن از حضور در مرکز اجتماعات کمتر بود .
[3, 1299, [1, 7]] Skipped امیدوار بود در ساعت ناهار بتواند مدت کمی تنها باشد ، اما از بخت بد ش پارسونز کودن آمد و درست روی صندلی پهلویی او ولو شد ، بوی تند عرق ش بر بوی غذا غلبه کرده بود و بی‌وقفه درباره مقدمات هفته ابراز تنفر حرف زد .
[3, 1371, [5, 9]] Skipped مرد جوانی به نام ویلشر بود که وینستون خیلی کم او را می‌شناخت .
[3, 1510, [1, 4]] Skipped وینستون کمی زود رسیده بود .
[3, 1511, [10, 15]] Skipped در طول مسیر مشکلی پیش نیامد و دختر آن‌چنان باتجربه بود که موجب شد او کمتر از حد معمول بترسد .
[3, 1522, [6, 9]] Skipped ازطرفی زود به سر قرار رسیده بود و می‌خواست کمی وقت‌کشی کند و ازطرفی بد ش نمی‌آمد دسته‌گلی بچیند و هنگام ملاقات به دختر هدیه کند .
[3, 2036, [7, 12]] Skipped در آغاز ، احساسات واقعی ، خیلی کم در علاقه اش دخیل بود .
[3, 2263, [6, 7]] LVC.full فقط یک نام در پایین فهرست کم بود .
[3, 2361, [9, 14]] Skipped از بعضی جهات او بسیار تیزهوش‌تر از وینستون و کمتر مستعد پذیرفتن تبلیغات حزب بود .
[3, 2512, [11, 14]] Skipped اما وحشتناک بود ؛ یا به تعبیر دقیق‌تر ، پیش‌زمینه مرگ بود ؛ مثلا کمی کمتر زنده‌بودن .
[3, 2670, [7, 9]] Skipped صدای صفحه سخنگو در حد زمزمه آرامی کم شده بود ؛ فرش آبی تیره ، چنان نرمی و ضخامتی داشت که گویی از مخمل بافته شده بود .
بود حال Skipped (43) LVC.full (1)
[1, 83, [3, 5]] Skipped اثر جین در حال ازبین‌رفتن بود و تنها احساس سبکی به جا گذاشته بود .
[1, 150, [7, 9]] LVC.full آنها در اتاق بزرگ یک کشتی در حال غرق‌شدن بودند و ازمیان تیرگی آب‌ها به او نگاه می‌کردند .
[1, 181, [3, 7]] Skipped صفحه سخنگو در حال پخش سوت کرکننده‌ای بود که به مدت سی ثانیه به طور یکنواخت ادامه یافت .
[1, 212, [14, 16]] Skipped وینستون نمی‌توانست به طور مشخص زمانی را به یاد بیاورد که کشور ش در حال جنگ نبوده باشد .
[1, 435, [30, 34]] Skipped بعید نبود ده‌ها نفر از افراد همان موقع در حال کارکردن برروی نخسه‌های مشابهی از سخنان برادر بزرگ باشند , و در همان زمان مغز متفکری در مرکزیت حزب در حال انتخاب بهترین نسخه بود و آن را ویرایش مجدد می‌کرد و با توجه به فرایند پیچیده ارجاع متقاطع , دروغ منتخب را به بایگانی اسناد می‌فرستاد و آن را تبدیل به حقیقت می‌کرد .
[2, 55, [3, 7]] Skipped وینستون تا به حال به آنجا نرفته بود و حتی از پانصدمتری اش هم رد نشده بود .
[2, 129, [17, 19]] Skipped بعد قایق نجاتی را نشان داد که پر از بچه بود و هلیکوپتری بالای سر آن در حال پرواز بود .
[2, 247, [1, 3]] Skipped پیدا بود در حال رازونیاز و عبادت است .
[2, 252, [5, 7]] Skipped گویی درون بدن وینستون در حال سردشدن بود .
[3, 146, [15, 19]] Skipped احتمالا داشت گلدشتاین را محکوم می‌کرد و خواهان سختگیری‌های بیشتر درمورد جرایم فکری و خرابکاران بود ، یا در حال انتقاد شدید از فجایعی بود که ارتش اوراسیا به وجود آورده بود .
[3, 246, [2, 7]] Skipped وینستون در حال کشیدن یک سیگار پیروزی بود و دقت می‌کرد آن را سرازیر نکند .
[3, 257, [5, 9]] Skipped صفحه سخنگو ، همچنان در حال برشمردن ارقام باورکردنی بود .
[3, 260, [13, 16]] Skipped دقیقه به دقیقه و سال به سال همه چیز و همه کس در حال رشد برق‌آسا بودند .
[3, 302, [13, 17]] Skipped دختری که سر میز پهلویی نشسته بود با کمی چرخش برگشته و در حال نگاه‌کردن به او بود .
[3, 341, [2, 6]] Skipped وینستون در حال نوشتن دفتر خاطرات بود :
[3, 431, [31, 35]] Skipped او خود را می‌دید که در نور کم‌رنگ اتاق ایستاده بود و بوی شپش و عطر ارزان‌قیمت در مشام ش پیچیده بود و قلب ش سرشار از احساس رنجش و شکست بود و در همان حال اندام سفید کاترین را به یاد آورد که همواره در دام قدرت افسون‌کننده حزب محصور بود .
[3, 506, [14, 17]] Skipped همچون گله‌های گوساله که در دشت‌های آرژانتین رها شده باشند ، آنها را به حال خود گذاشته بودند تا به روش‌های زندگی آبااجدادی که در نظر شان طبیعی هم بود ، برگردند .
[3, 556, [4, 10]] Skipped اما واقعیت فعلی عبارت بود از شهرهای آلوده و در حال پوسیدن که مردم گرسنه در آنها با کفش‌های سوراخ لخ‌لخ‌کنان این‌سو آن‌سو می‌رفتند و در خانه‌های نیمه‌ویران قرن‌نوزدهمی که همیشه بوی کلم و مستراح می‌داد روزگار می‌گذراندند .
[3, 557, [10, 12]] Skipped به نظر می‌رسید منظره‌ای وسیع از لندن را که در حال نابودی بود ، می‌دید .
[3, 654, [16, 18]] Skipped آن زمان که او کشف خود را به انجام رسانده بود اوشنیا دیگر با اوراسیا در حال جنگ نبود و آن سه مرد می‌بایست با دادن اطلاعات به عاملان اوراسیا ، به کشور خود خیانت کرده باشند .
[3, 741, [17, 19]] Skipped کمی جلوتر از وینستون ، زن جوانی با عجله بیرون پرید و بچه لاغری را که در حال بازی بود ، بغل زد و لای پیش‌بند ش پیچید و دوباره به‌درون خانه برگشت .
[3, 1043, [13, 15]] Skipped حالت صافی و براقی بلور شبیه هیچ‌یک از بلورهایی نبود که تا به حال دیده بود .
[3, 1152, [2, 4]] Skipped هوا در حال تاریک‌شدن بود ولی تشخیص دختر دشوار نبود .
[3, 1158, [2, 5]] Skipped حتما در حال تعقیب او بوده است ، زیرا باورکردنی نبود که درست در همان موقع از شب ، در همان خیابانی که وینستون بود قدم بزند ، جایی که از تمام محله‌های مسکونی اعضای حزب کیلومترها فاصله داشت .
[3, 1201, [20, 22]] Skipped در میدان جنگ ، در سلول شکنجه ، یا کشتی در حال غرق‌شدن ، مسئله‌ای که فرد به‌خاطر آن در حال جنگ بود معمولا فراموش می‌شد ، زیرا بدن آن‌قدر باد می‌کرد که همه فضا را پر می‌کرد و یا وقتی کسی از ترس در حال فلج‌شدن است و یا از درد جیغ می‌کشد ، زندگی مبارزه‌ای لحظه‌به‌لحظه برعلیه گرسنگی ، سرما ، بی‌خوابی ، زخم معده و یا دندان‌درد است .
[3, 1482, [3, 5]] Skipped کامیون‌ها هنوز در حال عبور بودند و جمعیت به طور سیری‌ناپذیر مشغول تماشا بود .
[3, 1492, [3, 7]] Skipped کاروان کامیون‌ها در حال رسیدن به انتها بود .
[3, 1691, [11, 13]] Skipped شاید در طرف دیگر دستگاه ، مرد ریزنقش سوسک‌مانندی مشتاقانه در حال گوش‌کردن بود و صدای پرنده را می‌شنید .
[3, 1762, [2, 5]] Skipped گویی به حال آماده‌باش درآمده بود .
[3, 1795, [3, 9]] Skipped در سکوت در حال عبور از یک خیابان فرعی بودند ( جولیا به‌غیراز خیابان‌های اصلی در هیچ جا صحبت نمی‌کرد ) که ناگهان غرش وحشتناکی شنیدند ، زمین لرزید و هوا به تاریکی گرایید و وینستون وحشت‌زده و مجروح خود را افتاده برروی زمین دید .
[3, 1919, [4, 8]] Skipped وینستون که تا به حال چنین چیزی ندیده بود ، کاترین را صدا زد تا بیاید و نگاهی به آنها بیندازد .
[3, 2110, [11, 13]] Skipped ناگهان این حقیقت جالب به نظر ش رسید که تا به حال نشنیده بود که یکی از اعضای حزب به تنهایی و خودبه‌خود آواز بخواند .
[3, 2268, [5, 7]] Skipped تدارکات هفته ابراز تنفر در حال اجرا بود و کارکنان تمام وزارتخانه‌ها اضافه‌کاری می‌کردند .
[3, 2276, [11, 13]] Skipped صدها نفر با فریاد بلند در زمینه صدای پاهایی که در حال رژه‌رفتن بودند ، آواز می‌خواندند و صدایی دهشتناک ایجاد می‌کردند .
[3, 2287, [21, 26]] Skipped زیرنویس نداشت و فقط چهره غول‌آسایی از یک سرباز اوراسیایی را به بلندی سه یا چهار متر نشان می‌داد که در حال گام برداشتن به جلو بود و در چهره مغول‌وار ش هیچ احساسی دیده نمی‌شد و دست ش روی ماشه یک مسلسل بود .
[3, 2358, [14, 18]] Skipped چیزی به نام جنبش مستقل سیاسی در تصور او نمی‌گنجید ؛ و در هر حال ، حزب شکست‌ناپذیر بود .
[3, 2438, [1, 7]] Skipped در حال عبور از راهروی طولانی وزارتخانه بود و تقریبا به همان نقطه‌ای رسیده بود که جولیا پیام ش را در کف دست او گذاشته بود .
[3, 2465, [3, 8]] Skipped هر دو در حال قدم‌زدن به‌طرف انتهای راهرو بودند ، اما در این لحظه ابراین توقف کرد .
[3, 2503, [14, 18]] Skipped توطئه‌ای که او رویا اش را دیده بود ، وجود داشت و وینستون در حال نزدیک‌شدن به آن بود .
[3, 2508, [6, 10]] Skipped او از فکر به واژه رسیده بود و اکنون در حال رسیدن از واژه به عمل بود .
[3, 2610, [28, 33]] Skipped چیزی که برای آنها اهمیت داشت ، روابط افراد با یکدیگر بود ؛ اقدامی عاجزانه ، در آغوش گرفتنی ، اشکی ، چند کلمه به انسانی که در حال مرگ است ، اینها بود که برای آنها به خودی خود ارزشمند بود .
[3, 2660, [7, 9]] Skipped با تمام هوش شان آنها تا به حال نتوانسته بودند ، بفهمند دیگری در چه فکری است .
[3, 2688, [3, 5]] Skipped وینستون تا به حال ندیده بود که دیوارهای راهرویی از تماس با بدن آدم‌ها کثیف نشده باشد .
[3, 2689, [9, 12]] Skipped ابراین برگه‌ای در دست داشت و با علاقه در حال مطالعه آن بود .
در بود حال Skipped (26) LVC.full (12)
[1, 83, [2, 3, 5]] LVC.full اثر جین در حال ازبین‌رفتن بود و تنها احساس سبکی به جا گذاشته بود .
[1, 150, [6, 7, 9]] Skipped آنها در اتاق بزرگ یک کشتی در حال غرق‌شدن بودند و ازمیان تیرگی آب‌ها به او نگاه می‌کردند .
[1, 181, [2, 3, 7]] LVC.full صفحه سخنگو در حال پخش سوت کرکننده‌ای بود که به مدت سی ثانیه به طور یکنواخت ادامه یافت .
[1, 212, [13, 14, 16]] LVC.full وینستون نمی‌توانست به طور مشخص زمانی را به یاد بیاورد که کشور ش در حال جنگ نبوده باشد .
[1, 435, [29, 30, 34]] Skipped بعید نبود ده‌ها نفر از افراد همان موقع در حال کارکردن برروی نخسه‌های مشابهی از سخنان برادر بزرگ باشند , و در همان زمان مغز متفکری در مرکزیت حزب در حال انتخاب بهترین نسخه بود و آن را ویرایش مجدد می‌کرد و با توجه به فرایند پیچیده ارجاع متقاطع , دروغ منتخب را به بایگانی اسناد می‌فرستاد و آن را تبدیل به حقیقت می‌کرد .
[2, 12, [10, 11, 18]] LVC.full از داخل آپارتمان , صدای زنگداری به گوش می‌رسید که در حال خواندن ارقامی درمورد تولید چدن خام بود .
[2, 129, [16, 17, 19]] LVC.full بعد قایق نجاتی را نشان داد که پر از بچه بود و هلیکوپتری بالای سر آن در حال پرواز بود .
[2, 247, [1, 2, 3]] Skipped پیدا بود در حال رازونیاز و عبادت است .
[2, 252, [4, 5, 7]] LVC.full گویی درون بدن وینستون در حال سردشدن بود .
[3, 146, [18, 19, 24]] LVC.full احتمالا داشت گلدشتاین را محکوم می‌کرد و خواهان سختگیری‌های بیشتر درمورد جرایم فکری و خرابکاران بود ، یا در حال انتقاد شدید از فجایعی بود که ارتش اوراسیا به وجود آورده بود .
[3, 246, [1, 2, 7]] Skipped وینستون در حال کشیدن یک سیگار پیروزی بود و دقت می‌کرد آن را سرازیر نکند .
[3, 257, [4, 5, 9]] Skipped صفحه سخنگو ، همچنان در حال برشمردن ارقام باورکردنی بود .
[3, 260, [12, 13, 16]] Skipped دقیقه به دقیقه و سال به سال همه چیز و همه کس در حال رشد برق‌آسا بودند .
[3, 302, [12, 13, 17]] Skipped دختری که سر میز پهلویی نشسته بود با کمی چرخش برگشته و در حال نگاه‌کردن به او بود .
[3, 341, [1, 2, 6]] Skipped وینستون در حال نوشتن دفتر خاطرات بود :
[3, 431, [31, 33, 35]] Skipped او خود را می‌دید که در نور کم‌رنگ اتاق ایستاده بود و بوی شپش و عطر ارزان‌قیمت در مشام ش پیچیده بود و قلب ش سرشار از احساس رنجش و شکست بود و در همان حال اندام سفید کاترین را به یاد آورد که همواره در دام قدرت افسون‌کننده حزب محصور بود .
[3, 556, [4, 9, 10]] Skipped اما واقعیت فعلی عبارت بود از شهرهای آلوده و در حال پوسیدن که مردم گرسنه در آنها با کفش‌های سوراخ لخ‌لخ‌کنان این‌سو آن‌سو می‌رفتند و در خانه‌های نیمه‌ویران قرن‌نوزدهمی که همیشه بوی کلم و مستراح می‌داد روزگار می‌گذراندند .
[3, 557, [9, 10, 12]] Skipped به نظر می‌رسید منظره‌ای وسیع از لندن را که در حال نابودی بود ، می‌دید .
[3, 654, [15, 16, 18]] Skipped آن زمان که او کشف خود را به انجام رسانده بود اوشنیا دیگر با اوراسیا در حال جنگ نبود و آن سه مرد می‌بایست با دادن اطلاعات به عاملان اوراسیا ، به کشور خود خیانت کرده باشند .
[3, 741, [16, 17, 19]] Skipped کمی جلوتر از وینستون ، زن جوانی با عجله بیرون پرید و بچه لاغری را که در حال بازی بود ، بغل زد و لای پیش‌بند ش پیچید و دوباره به‌درون خانه برگشت .
[3, 1152, [1, 2, 4]] Skipped هوا در حال تاریک‌شدن بود ولی تشخیص دختر دشوار نبود .
[3, 1158, [1, 2, 5]] Skipped حتما در حال تعقیب او بوده است ، زیرا باورکردنی نبود که درست در همان موقع از شب ، در همان خیابانی که وینستون بود قدم بزند ، جایی که از تمام محله‌های مسکونی اعضای حزب کیلومترها فاصله داشت .
[3, 1201, [19, 20, 22]] Skipped در میدان جنگ ، در سلول شکنجه ، یا کشتی در حال غرق‌شدن ، مسئله‌ای که فرد به‌خاطر آن در حال جنگ بود معمولا فراموش می‌شد ، زیرا بدن آن‌قدر باد می‌کرد که همه فضا را پر می‌کرد و یا وقتی کسی از ترس در حال فلج‌شدن است و یا از درد جیغ می‌کشد ، زندگی مبارزه‌ای لحظه‌به‌لحظه برعلیه گرسنگی ، سرما ، بی‌خوابی ، زخم معده و یا دندان‌درد است .
[3, 1482, [2, 3, 5]] Skipped کامیون‌ها هنوز در حال عبور بودند و جمعیت به طور سیری‌ناپذیر مشغول تماشا بود .
[3, 1492, [2, 3, 7]] Skipped کاروان کامیون‌ها در حال رسیدن به انتها بود .
[3, 1691, [10, 11, 13]] Skipped شاید در طرف دیگر دستگاه ، مرد ریزنقش سوسک‌مانندی مشتاقانه در حال گوش‌کردن بود و صدای پرنده را می‌شنید .
[3, 1795, [2, 3, 9]] LVC.full در سکوت در حال عبور از یک خیابان فرعی بودند ( جولیا به‌غیراز خیابان‌های اصلی در هیچ جا صحبت نمی‌کرد ) که ناگهان غرش وحشتناکی شنیدند ، زمین لرزید و هوا به تاریکی گرایید و وینستون وحشت‌زده و مجروح خود را افتاده برروی زمین دید .
[3, 2268, [4, 5, 7]] Skipped تدارکات هفته ابراز تنفر در حال اجرا بود و کارکنان تمام وزارتخانه‌ها اضافه‌کاری می‌کردند .
[3, 2276, [10, 11, 13]] Skipped صدها نفر با فریاد بلند در زمینه صدای پاهایی که در حال رژه‌رفتن بودند ، آواز می‌خواندند و صدایی دهشتناک ایجاد می‌کردند .
[3, 2287, [20, 21, 26]] Skipped زیرنویس نداشت و فقط چهره غول‌آسایی از یک سرباز اوراسیایی را به بلندی سه یا چهار متر نشان می‌داد که در حال گام برداشتن به جلو بود و در چهره مغول‌وار ش هیچ احساسی دیده نمی‌شد و دست ش روی ماشه یک مسلسل بود .
[3, 2358, [12, 14, 18]] Skipped چیزی به نام جنبش مستقل سیاسی در تصور او نمی‌گنجید ؛ و در هر حال ، حزب شکست‌ناپذیر بود .
[3, 2438, [0, 1, 7]] LVC.full در حال عبور از راهروی طولانی وزارتخانه بود و تقریبا به همان نقطه‌ای رسیده بود که جولیا پیام ش را در کف دست او گذاشته بود .
[3, 2465, [2, 3, 8]] LVC.full هر دو در حال قدم‌زدن به‌طرف انتهای راهرو بودند ، اما در این لحظه ابراین توقف کرد .
[3, 2503, [13, 14, 18]] Skipped توطئه‌ای که او رویا اش را دیده بود ، وجود داشت و وینستون در حال نزدیک‌شدن به آن بود .
[3, 2508, [9, 10, 16]] LVC.full او از فکر به واژه رسیده بود و اکنون در حال رسیدن از واژه به عمل بود .
[3, 2610, [27, 28, 33]] Skipped چیزی که برای آنها اهمیت داشت ، روابط افراد با یکدیگر بود ؛ اقدامی عاجزانه ، در آغوش گرفتنی ، اشکی ، چند کلمه به انسانی که در حال مرگ است ، اینها بود که برای آنها به خودی خود ارزشمند بود .
[3, 2660, [7, 9, 13]] Skipped با تمام هوش شان آنها تا به حال نتوانسته بودند ، بفهمند دیگری در چه فکری است .
[3, 2689, [8, 9, 12]] LVC.full ابراین برگه‌ای در دست داشت و با علاقه در حال مطالعه آن بود .
در است حال Skipped (5) LVC.full (4)
[2, 219, [12, 13, 15]] LVC.full وینستون یک لحظه به خود آمد و دریافت او هم مانند دیگران در حال فریادزدن است و با پاشنه پا به چوب حایل پایین صندلی ش می‌کوبد .
[2, 247, [2, 3, 7]] LVC.full پیدا بود در حال رازونیاز و عبادت است .
[3, 414, [22, 23, 26]] Skipped از همه عجیب‌تر این بود که حتی وقتی می‌خواست وینستون را محکم در آغوش بگیرد به نظر می‌آمد با تمام قوا همزمان در حال عقب‌راندن او ست .
[3, 1158, [1, 2, 6]] Skipped حتما در حال تعقیب او بوده است ، زیرا باورکردنی نبود که درست در همان موقع از شب ، در همان خیابانی که وینستون بود قدم بزند ، جایی که از تمام محله‌های مسکونی اعضای حزب کیلومترها فاصله داشت .
[3, 1201, [44, 45, 47]] Skipped در میدان جنگ ، در سلول شکنجه ، یا کشتی در حال غرق‌شدن ، مسئله‌ای که فرد به‌خاطر آن در حال جنگ بود معمولا فراموش می‌شد ، زیرا بدن آن‌قدر باد می‌کرد که همه فضا را پر می‌کرد و یا وقتی کسی از ترس در حال فلج‌شدن است و یا از درد جیغ می‌کشد ، زندگی مبارزه‌ای لحظه‌به‌لحظه برعلیه گرسنگی ، سرما ، بی‌خوابی ، زخم معده و یا دندان‌درد است .
[3, 2402, [7, 9, 11]] Skipped تنها چیزی که وجود دارد ، زمان حال پایان‌ناپذیر است که در آن همیشه حق به جانب حزب است .
[3, 2439, [11, 12, 14]] Skipped در این موقع احساس کرد فردی تنومندتر از او پشت‌سر ش در حال حرکت است .
[3, 2574, [12, 13, 15]] LVC.full در آن حرکت چیزی وجود داشت که به او می‌گفت خواهر ش در حال مرگ است .
[3, 2610, [27, 28, 30]] LVC.full چیزی که برای آنها اهمیت داشت ، روابط افراد با یکدیگر بود ؛ اقدامی عاجزانه ، در آغوش گرفتنی ، اشکی ، چند کلمه به انسانی که در حال مرگ است ، اینها بود که برای آنها به خودی خود ارزشمند بود .
در باش حال LVC.full (1) Skipped (1)
[1, 212, [13, 14, 17]] Skipped وینستون نمی‌توانست به طور مشخص زمانی را به یاد بیاورد که کشور ش در حال جنگ نبوده باشد .
[3, 1766, [3, 4, 12]] LVC.full جولیا انگار که در حال اعلام یکی از اصول کلی و مهم باشد گفت : « هرگز از راهی که از خانه بیرون آمده ای ، به آنجا برنگرد . »
سر آمد حال LVC.full (1)
[3, 61, [5, 6, 7]] LVC.full به‌محض اشاره به زبان نوین سر حال آمد .
در بود میان Skipped (4) LVC.full (1) VID (1)
[2, 207, [5, 6, 7]] LVC.full چیزهایی هم راجع‌به کتابی مخوف در میان بود , که گلدشتاین نویسنده آن بود و چکیده‌ای از انواع سنت‌شکنی‌ها در آن بیان شده بود و مخفیانه اینجا و آنجا دست‌به‌دست می‌شد .
[3, 406, [8, 9, 10]] Skipped حزب اجازه طلاق نمی‌داد ولی وقتی‌که پای بچه‌ای در میان نبود افراد را به جدایی تشویق می‌کرد .
[3, 1239, [4, 9, 11]] Skipped رنگ چهره اش پریده بود و سرخی دهان ش در آن میان بیشتر به چشم می‌آمد .
[3, 1740, [2, 3, 4]] Skipped دیگر مشکلی در میان نبود چیزی نگذشت که با خستگی مطبوعی از یکدیگر جدا شدند .
[3, 1802, [5, 6, 7]] VID حتی زمانی‌که مسئله خطر هم در میان نبود ، باز پیداکردن وقت برای دیدار کار مشکلی بود .
[3, 2669, [3, 4, 7]] Skipped اتاقی که آنها در میان آن ایستاده بودند ، مستطیل‌شکل و با نور ملایمی روشن شده بود .
آمد به میان صحبتی LVC.full (1)
[3, 2606, [16, 17, 18, 19]] LVC.full هر طور که بود آدم نابود می‌شد و دیگر از او یا از کارها یش هیچ صحبتی به میان نمی‌آمد به کلی از صفحه روزگار و تاریخ محو می‌شد .
به آمد میان Skipped (3) LVC.full (1)
[3, 789, [14, 15, 16]] LVC.full افرادی که به زحمت سواد خواندن و نوشتن داشتند ، وقتی پای قرعه‌کشی بخت‌آزمایی به میان می‌آمد توانایی انجام محاسبات پیچیده را می‌یافتند و نمونه‌های عالی از اعجاز حافظه را نشان می‌دادند .
[3, 1239, [11, 13, 15]] Skipped رنگ چهره اش پریده بود و سرخی دهان ش در آن میان بیشتر به چشم می‌آمد .
[3, 1850, [12, 13, 14]] Skipped چون در غیر این صورت اگر اعتراف می‌کرد حتما نام من هم به میان می‌آمد . »
[3, 2606, [17, 18, 19]] Skipped هر طور که بود آدم نابود می‌شد و دیگر از او یا از کارها یش هیچ صحبتی به میان نمی‌آمد به کلی از صفحه روزگار و تاریخ محو می‌شد .
به کشید میان LVC.full (1)
[1, 443, [31, 32, 33]] LVC.full گهگاه نیز بعضی افراد که همه آنها را مرده می‌پنداشتند ناگهان شبه‌وار ظاهر می‌شدند و قبل‌از ناپدیدشدن همیشگی , با حضور در دادگاه و شهادت خود پای صدها تن دیگر را به میان می‌کشیدند .
داد در میان نبود LVC.full (1)
[3, 406, [3, 8, 9, 10]] LVC.full حزب اجازه طلاق نمی‌داد ولی وقتی‌که پای بچه‌ای در میان نبود افراد را به جدایی تشویق می‌کرد .
در گذاشت میان LVC.full (1)
[3, 2050, [6, 7, 8]] LVC.full وقتی پیشنهاد ش را با جولیا در میان گذاشت او چنانکه گویی از قبل آمادگی داشت ، آن را پذیرفت .
جست دوری LVC.full (1)
[3, 1532, [19, 20]] LVC.full پیدا بود که به راه آشنا ست زیرا برحسب عادت گودال‌های باتلاقی را به خوبی می‌شناخت و از آنها دوری می‌جست .
دل خواست Skipped (4) VID (3)
[3, 42, [0, 2]] Skipped دل م می‌خواست تکان‌خوردن آنها را ببینم .
[3, 1181, [1, 3]] VID فقط دل ش می‌خواست سریعتر به خانه برسد و آرام در گوشه‌ای بنشیند .
[3, 1379, [1, 3]] VID وینستون دل ش می‌خواست با کلنگ به وسط سر ش بکوبد .
[3, 1601, [0, 2]] Skipped دل م می‌خواست اول به ت تجاوز کنم و بعد تو را بکشم .
[3, 1718, [3, 5]] Skipped فقط ده بار دل ش می‌خواست دختر می‌گفت صدها و هزارها بار .
[3, 2325, [1, 3]] Skipped فقط دل ش می‌خواست آنها را تحسین کند .
[3, 2596, [1, 3]] VID وینستون دل ش می‌خواست باز هم درباره مادر ش صحبت کند .
خور غبطه LVC.full (1)
[1, 466, [12, 13]] LVC.full برادر بزرگ در ادامه می‌گفت : همه به وجود این‌گونه انسان‌ها , غبطه می‌خورند .
خور گول LVC.full (1)
[2, 203, [7, 11]] LVC.full همیشه آدم‌های ساده‌لوح تازه‌ای پیدا می‌شدند که گول حرف‌های او را بخورند .
به هم خورد Skipped (3) LVC.full (1)
[3, 55, [5, 6, 8]] Skipped درمیان خوراک ، تکه‌های صورتی‌رنگی هم به چشم می‌خورد که احتمالا گوشت بود .
[3, 267, [18, 19, 20]] Skipped میز و صندلی‌های شکسته و قرشده ، آن‌چنان نزدیک به هم بودند که وقتی همه می‌نشستند آرنج‌ها یشان به هم می‌خورد ؛ قاشق‌های خم‌شده ، سینی‌های ازشکل‌افتاده و کج‌وکوله ، لیوان‌های سفید زمخت ، همه جا چرب و همه چیز چرک و تیره ؛ و بوی ترش جین و قهوه نامرغوب و بوی زخم گوشت پخته و لباس‌های چرک در هم آمیخته بود .
[3, 2027, [15, 16, 17]] LVC.full جولیا به‌محض‌اینکه موقعیت را برای حرف‌زدن مناسب دید به نجوا گفت : « همه چیز به هم خورد ، فردا را می‌گویم . »
[3, 2042, [15, 16, 17]] Skipped اما در همان لحظه در اثر فشار جمعیت به هم نزدیک‌تر شدند و دست‌ها یشان به هم خورد .
خورد سکندری LVC.full (1)
[3, 1234, [10, 11]] LVC.full تقریبا چهار متر با هم فاصله داشتند که ناگهان دختر سکندری خورد و با صورت به زمین افتاد .
خورد یکه LVC.full (2)
[3, 1997, [12, 13]] LVC.full حتی وقتی فهمید او اتاق را برای خلوت‌کردن با کسی می‌خواهد نه یکه خورد و نه ناراحت شد .
[3, 2371, [32, 33]] LVC.full وینستون هنگامی‌که به طور اتفاقی درطی صحبت‌های جولیا دریافت که او اصلا به یاد ندارد که چهار سال پیش اوشنیا با ایستاسیا می‌جنگیده و با اوراسیا در صلح بوده است ، واقعا یکه خورد .
خورد تکان LVC.full (5)
[1, 171, [10, 12]] LVC.full در حاشیه ناهموار روبرو شاخه‌های درختان نارون با وزش نسیم تکان ملایمی می‌خوردند و توده برگ‌ها یشان چون گیسوی زنان این‌سو و آن‌سو می‌رفت .
[3, 619, [2, 3]] LVC.full سه مرد تکان نخوردند .
[3, 1926, [8, 9]] LVC.full نه آدمی آن اطراف بود ، نه برگی تکان می‌خورد و نه پرنده‌ای می‌پرید .
[3, 1950, [7, 8]] LVC.full احساس کرد شانه‌های دختر به نشانه مخالفت تکان خورد .
[3, 2145, [18, 19]] LVC.full ازآنجاکه جولیا سر ش را روی دست او گذاشته و به خواب رفته بود ، از جا یش تکان نخورد .
داد تکان LVC.full (5)
[2, 24, [24, 25]] LVC.full در پایین آن , نزدیک سطح خیابان , پوستر دیگری به چشم می‌خورد که گوشه آن پاره شده بود و باد آن را طوری تکان می‌داد که کلمه اینگسوس به طور متناوب آشکار و پنهان می‌شد .
[2, 300, [16, 17]] LVC.full یک تکان ناگهانی که آدم را از خواب می‌پراند , دست خشنی که شانه آدم را تکان می‌داد , نوری که در چشم می‌تابید , چهره‌های خشنی که اطراف تختخواب حلقه زده بودند .
[3, 284, [2, 3]] LVC.full عالمانه سری تکان داد و گفت : « وزارت فراوانی امسال خیلی خوب کار کرده ، راستی ، اسمیت عزیز تو تیغ ریش‌تراش نداری که به من بدهی ؟ »
[3, 750, [8, 9]] LVC.full صدای غرشی شنید که انگار کف خیابان را تکان داد ؛ بارانی از ذرات ریز بر پشت ش ریخت .
[3, 1531, [10, 11]] LVC.full دختر سر ش را به علامت هشدار و حفظ سکوت تکان داد ، سپس علف‌ها را کنار زد و به سرعت از راه باریکه به‌سمت جنگل رفت .
ده تکان LVC.full (1) Skipped (1)
[3, 473, [17, 20]] Skipped فقط کافی بود به پا خیزند و همان‌گونه که اسب‌ها با لرزش بدن مگس‌ها را می‌پرانند ، تکانی به خود بدهند .
[3, 1670, [11, 12]] LVC.full زیر درخت‌های بید توی آب شنا می‌کنند و دم‌ها یشان را تکان می‌دهند .
خورد جا LVC.full (2) Skipped (2)
[3, 214, [3, 4]] LVC.full وینستون که کمی جا خورده بود پرسید : « چرا این کار را کردند ؟ »
[3, 1663, [13, 17]] Skipped چراگاهی قدیمی و خالی از علف که کپه‌های خاک و ردپاهایی در همه جای آن به چشم می‌خورد .
[3, 2145, [16, 19]] Skipped ازآنجاکه جولیا سر ش را روی دست او گذاشته و به خواب رفته بود ، از جا یش تکان نخورد .
[3, 2706, [2, 3]] LVC.full وینستون چنان جا خورده بود که باوجود ترس شدید ش ، نتوانست جلوی زبان خود را بگیرد و گفت :
آمد جا LVC.full (1)
[3, 1255, [2, 3]] LVC.full رنگ‌ورو یش جا آمد و حال ش هم بهتر شد .
از پرید جا LVC.full (1)
[2, 310, [5, 6, 7]] LVC.full لحظه‌ای بعد , با وحشت از جا پرید .
بر ماند جا LVC.full (1)
[3, 2309, [20, 21, 22]] LVC.full چاق شده بود و زخم واریس ش تا حدودی بهبود یافته و فقط لکه‌های قهوه‌ای‌رنگ از آن در بالای قوزک بر جای مانده بود .
بر گذاشت جا LVC.full (1)
[3, 308, [5, 6, 7]] LVC.full ولی نوعی دلشوره از خود بر جای گذاشته بود .
به ماند جا LVC.full (1)
[3, 587, [22, 23, 24]] LVC.full مردانی بسیار مسن‌تر از خود او ، بازماندگان دنیای کهن و شاید آخرین چهره‌های بزرگی که از نخستین روزهای تاریخ قهرمانانه حزب به جا مانده بودند .
به گذاشت جا LVC.full (2)
[1, 83, [10, 11, 12]] LVC.full اثر جین در حال ازبین‌رفتن بود و تنها احساس سبکی به جا گذاشته بود .
[3, 2433, [25, 26, 27]] LVC.full آنها هر چه را که به خورد شان می‌دادند می‌بلعیدند ، و آنچه که بلعیده بودند آسیبی به آنها نمی‌رسانید ، زیرا ته‌مانده‌ای از خود به جا نمی‌گذاشت .
داد خود را به جا LVC.full (1) Skipped (1)
[1, 85, [10, 11, 12, 13, 16]] LVC.full سرود « اوشنیا , این به‌خاطر تو ست » , جای خود را به موزیک ملایم‌تری داد .
[3, 282, [11, 12, 13, 14, 17]] Skipped اطلاعیه وزارت فراوانی با صدای شیپور دیگری به پایان رسید و جای خود را به موزیک دیگری داد .
در چرخید جا LVC.full (1)
[2, 25, [19, 20, 21]] LVC.full در فاصله‌ای دور , هلیکوپتری برفراز بام خانه‌ها پرسه می‌زد , گهگاه مانند خرمگسی , در یک نقطه , در جا می‌چرخید و بعد مجددا چرخی زده و به سمتی دیگر پرواز می‌کرد .
کرد خوش جا LVC.full (1)
[3, 1703, [13, 14, 15]] LVC.full هر دو نفس‌نفس می‌زدند ، ولی آن تبسم طنزآلود دوباره بر لبان دختر جا خوش کرده بود .
خورد پیچ LVC.full (1)
[3, 800, [1, 3]] LVC.full خیابان پیچ تندی می‌خورد و به یک رشته پلکان منتهی می‌شد که به کوچه‌ای پایین‌تر از سطح زمین می‌رسید و در آنجا بساطی‌ها ، سبزی می‌فروختند .
شد پیچ LVC.full (1)
[3, 1086, [6, 7]] LVC.full پیرمرد گفت : قاب به دیوار پیچ شده ، ولی اگر بخواهی می‌تونم برای ت باز ش کنم . »
به خورد چشم LVC.full (8)
[2, 24, [10, 11, 12]] LVC.full در پایین آن , نزدیک سطح خیابان , پوستر دیگری به چشم می‌خورد که گوشه آن پاره شده بود و باد آن را طوری تکان می‌داد که کلمه اینگسوس به طور متناوب آشکار و پنهان می‌شد .
[2, 342, [15, 16, 17]] LVC.full برروی دیوارها پرچم‌های سرخ انجمن جوانان و جاسوسان و یک پوستر تمام‌قد از برادر بزرگ به چشم می‌خورد .
[3, 55, [6, 7, 8]] LVC.full درمیان خوراک ، تکه‌های صورتی‌رنگی هم به چشم می‌خورد که احتمالا گوشت بود .
[3, 163, [7, 8, 9]] LVC.full ولی رک‌گویی خاصی در همه رفتار ش به چشم می‌خورد .
[3, 457, [26, 27, 28]] LVC.full رگه‌های سفیدی در موها یش موج می‌زد ، اما از همه وحشتناک‌تر دهان ش بود که کمی باز مانده بود و چیزی غیراز سیاهی در آن به چشم نمی‌خورد .
[3, 630, [8, 9, 10]] LVC.full دربین آنها عکس جونز ، آرونسن و رادرفورد به چشم می‌خورد .
[3, 1128, [30, 31, 32]] LVC.full اما باز هم چند دقیقه‌ای این پا و آن پا کرد تا بیشتر با پیرمرد صحبت کند و فهمید نام پیرمرد با نام « ویکس » که بر سردر مغازه به چشم می‌خورد یکی نیست .
[3, 1663, [15, 16, 17]] LVC.full چراگاهی قدیمی و خالی از علف که کپه‌های خاک و ردپاهایی در همه جای آن به چشم می‌خورد .
افتاد چشم LVC.full (5) Skipped (1)
[1, 100, [3, 13]] LVC.full به‌جای جواب , چشم ش به سه شعار روی دیوار سفید وزارت حقیقت افتاد : جنگ صلح است آزادی بردگی است نادانی توانایی است .
[2, 258, [2, 7]] LVC.full یک لحظه چشم ش به چشم ابراین افتاد .
[3, 1025, [6, 13]] LVC.full وینستون همان‌طور که به‌سمت میز می‌رفت چشم ش به چیز گرد و صافی افتاد که درزیر نور چراغ درخشش ملایمی داشت و آن را برداشت .
[3, 1399, [3, 15]] LVC.full در همین موقع چشم ش به آمپل‌فورت ، همان شاعری که گوش‌های پرمویی داشت ، افتاد که سینی به دست دنبال جایی برای نشستن بود و شاید اگر او را نمی‌دید به کلی از تلاش برای صحبت با دختر دست می‌کشید .
[3, 1400, [8, 12]] Skipped آمپل‌فورت کمابیش به وینستون نزدیک بود و اگر چشم ش به او می‌افتاد ، حتما می‌آمد و پهلو یش می‌نشست .
[3, 1432, [1, 5]] LVC.full سپس چشم ش به دختر افتاد که در پای بنای یادبود ایستاده و مشغول خواندن پوستری بود که دور ستون بالا رفته بود .
به آمد چشم LVC.full (1) Skipped (1)
[3, 1239, [13, 14, 15]] LVC.full رنگ چهره اش پریده بود و سرخی دهان ش در آن میان بیشتر به چشم می‌آمد .
[3, 1400, [8, 10, 15]] Skipped آمپل‌فورت کمابیش به وینستون نزدیک بود و اگر چشم ش به او می‌افتاد ، حتما می‌آمد و پهلو یش می‌نشست .
به زد چشم LVC.full (1) Skipped (1)
[1, 321, [12, 13, 14]] LVC.full گردوخاک روی قسمت دهنی دستگاه را فوت کرد و عینک ش را به چشم زد .
[3, 1273, [21, 22, 23]] Skipped به اتاقک خود برگشت ، نشست و تکه‌کاغذ را خیلی سرسری بین بقیه کاغذهای روی میز انداخت ، عینک ش را به چشم زد و دستگاه گفته‌نگار را به‌سمت خود کشید .
به زن چشم LVC.full (1)
[2, 260, [14, 15, 16]] LVC.full عینک ش را برداشته بود و می‌خواست دوباره آن را با همان ژست همیشگی به چشم بزند .
دوخت چشم LVC.full (6) Skipped (1)
[3, 307, [5, 6]] LVC.full فقط یک لحظه به او چشم دوخته بود .
[3, 959, [5, 6]] LVC.full پیرمرد متفکرانه به تخته دارت چشم دوخت .
[3, 1153, [4, 5]] LVC.full مستقیم به چهره وینستون چشم دوخت ، سپس گویی او را ندیده است ، سریع از کنار او رد شد و رفت .
[3, 1189, [15, 16]] LVC.full درحالی‌که بیهوده تلاش می‌کرد به صدا اعتنایی نکند ، نشست و به روکش مرمرین کتابچه چشم دوخت .
[3, 1240, [2, 3]] LVC.full به وینستون چشم دوخته بود و ظاهرا نگاه ملتمسانه اش بیشتر حاکی از ترس بود تا درد .
[3, 1425, [11, 12]] LVC.full بر بالای این ستون ، مجسمه برادر بزرگ به‌سمت آسمان جنوب چشم دوخته بود .
[3, 1491, [14, 16]] Skipped گاه‌گاهی از بالای گونه‌های کاملا کشیده شان با شور و حرارت عجیبی چشم در چشم وینستون می‌دوختند و سپس رو می‌گرداندند .
شد در چشم چشم LVC.full (1)
[2, 261, [6, 7, 8, 9]] LVC.full در مدتی کمتر از یک ثانیه چشم در چشم شدند و همان موقع وینستون فهمید که – بله , او می‌داند !
به داد خرج LVC.full (1)
[3, 39, [7, 8, 9]] LVC.full در صحبت‌کردن با او باید تلاش زیادی به خرج می‌دادی تا وادار ش کنی از چنین موضوع‌هایی دست بکشد و به ریزه‌کاری‌های زبان نوین بپردازد که هم در آن تبحر داشت و هم به آن علاقه‌مند بود .
به داد خورد LVC.full (3)
[3, 437, [32, 33, 35]] LVC.full با استفاده از روش شرطی‌سازی در روانشناسی در سنین پایین ، با استفاده از بازی ، آب سرد و مزخرفاتی که در دوران مدرسه ، در انجمن جاسوسان و در انجمن جوانان به خورد آنها می‌دادند ، با سخنرانی ، آواز ، شعار و سرود ، احساسات طبیعی را در وجود آنها محو می‌کردند .
[3, 1883, [20, 21, 23]] LVC.full مباحثات جنسی ماهی یک بار برای بچه‌های بالای شانزده سال و در « انجمن نوجوانان » سال‌ها این چیزها را به خورد بچه‌ها می‌دادند .
[3, 2433, [5, 6, 8]] LVC.full آنها هر چه را که به خورد شان می‌دادند می‌بلعیدند ، و آنچه که بلعیده بودند آسیبی به آنها نمی‌رسانید ، زیرا ته‌مانده‌ای از خود به جا نمی‌گذاشت .
جلو داد LVC.full (2) Skipped (2)
[3, 828, [8, 9]] Skipped پیرمرد درحالی‌که سینه اش را با حالتی پرخاش‌جویانه جلو می‌داد گفت : « دارم با زبون آدم از ت می‌پرسم .
[3, 847, [6, 7]] LVC.full پیرمرد باز هم سینه اش را جلو داد و گفت : « لطف می‌کنید . »
[3, 870, [9, 10]] LVC.full سپس لیوان ش را برداشت و سینه اش را جلو داد و گفت : « حالا می‌خوام به سلامتی شما نوش جان کنم ! »
[3, 2153, [13, 18]] Skipped جولیا بیدار شد و چشمان ش را مالید و بعد روی آرنج تکیه داد تا نگاهی به اجاق جلوی بخاری بیندازد .
داد التیام LVC.full (1)
[3, 464, [6, 7]] LVC.full این کار هم درد ش را التیام نداد .
داد تطبیق LVC.full (1)
[1, 357, [12, 13]] LVC.full روز به روز و حتی دقیقه به دقیقه گذشته را با امروز تطبیق می‌دادند .
داد تکیه LVC.full (8) Skipped (1)
[2, 98, [2, 3]] LVC.full به عقب تکیه داد .
[2, 245, [9, 10]] LVC.full زن موحنایی خود را به پشتی صندلی جلویی اش تکیه داد .
[2, 309, [3, 4]] LVC.full به پشتی صندلی تکیه داد , از خودش شرمنده بود , قلم را زمین گذاشت .
[3, 830, [16, 17]] LVC.full مرد پشت بار درحالی‌که به‌سمت جلو خم شده بود و نوک انگشتان ش را روی میز تکیه داده بود گفت : « بفرما ببینم یه چتول چی ه ؟ »
[3, 974, [6, 7]] Skipped وینستون به لبه پنجره پشت‌سر ش تکیه داد .
[3, 1022, [6, 7]] LVC.full به‌خاطرآنکه قاب‌عکس‌های خاک‌گرفته بی‌شماری به دیوارها تکیه داده شده بودند فضای کف مغازه بسیار محدود شده بود .
[3, 1067, [21, 22]] LVC.full حس می‌کرد دقیقا می‌داند نشستن روی چنین صندلی راحتی نزدیک آتش چه احساسی دارد ، درحالی‌که پاها را به حفاظ آتش تکیه داده ای و کتری برروی آتش غلغل می‌کند و تیک‌تاک ساعت در اتاق می‌پیچد و کسی مراقب تو نیست و صدایی به گوش نمی‌رسد .
[3, 2153, [12, 13]] LVC.full جولیا بیدار شد و چشمان ش را مالید و بعد روی آرنج تکیه داد تا نگاهی به اجاق جلوی بخاری بیندازد .
[3, 2199, [8, 9]] LVC.full با حالتی شرمگین برخاست و به بالای تخت تکیه داد .
داد جواب LVC.full (1)
[3, 1552, [1, 2]] LVC.full دختر جواب داد : « بله .
داد دستور LVC.full (1)
[3, 904, [0, 1]] LVC.full دستور می‌دادند شلاق اتان بزنند .
داد روحیه LVC.full (1) Skipped (1)
[3, 2285, [25, 26]] LVC.full در آن واحد همه جا بود ، می‌کشید ، هل می‌داد ، اره می‌کرد ، چکش می‌زد ، مرتب می‌کرد با نصیحت‌های رفیقانه به بقیه روحیه می‌داد و از بندبند وجود ش جریان پایان‌ناپذیر عرق بدبو بیرون می‌زد .
[3, 2536, [2, 7]] Skipped گویی کاملا روحیه خود را از دست داده بود .
داد زحمت LVC.full (1)
[2, 7, [0, 6]] LVC.full زحمت امتحان‌کردن آسانسور را به خود نداد , چون در بهترین شرایط هم به‌ندرت درست کار می‌کرد , چه رسد به حالا که جریان برق , به‌منظور صرفه‌جویی برای استقبال از هفته ابراز تنفر در ساعاتی از روز قطع بود .
داد سرایت LVC.full (1)
[2, 222, [30, 31]] LVC.full به نظر می‌رسید اشتیاق شدیدی که آمیزه‌ای از ترس و انتقام‌جویی بود , میل به کشتن , شکنجه‌کردن و خردکردن صورت‌ها با پتک را مثل جریان برق به همه مردم سرایت می‌داد و موجب می‌شد انسان حتی برخلاف میل خودش شکلک درآورد و مانند روانی‌ها جیغ بکشد .
داد سلام LVC.full (1)
[3, 182, [7, 8]] LVC.full با چهره‌ای بشاش به هر دوی آنها سلام داد و همین‌که کنار میز نشست بوی عرق ش بلند شد .
داد سینه Skipped (2) LVC.full (1)
[3, 828, [2, 9]] LVC.full پیرمرد درحالی‌که سینه اش را با حالتی پرخاش‌جویانه جلو می‌داد گفت : « دارم با زبون آدم از ت می‌پرسم .
[3, 847, [3, 7]] Skipped پیرمرد باز هم سینه اش را جلو داد و گفت : « لطف می‌کنید . »
[3, 870, [6, 10]] Skipped سپس لیوان ش را برداشت و سینه اش را جلو داد و گفت : « حالا می‌خوام به سلامتی شما نوش جان کنم ! »
داد شکست LVC.full (1)
[3, 2657, [20, 21]] LVC.full اگر آدم احساس کند که انسان ماندن ، حتی اگر بی‌نتیجه باشد ، ارزشمند است ، در واقع آنها را شکست داده است . »
داد شکم LVC.full (1)
[2, 41, [54, 55]] LVC.full آیا لندن در زمان‌های گذشته نیز مملو از این خانه‌های قدیمی و پوسیده قرن نوزدهم بوده است که از هر طرف با الوارهای فراوان به دیوارهای سست شان شمع زده باشند , پنجره‌های شان با مقوا و سقف‌های شان با آهن‌پاره و حلبی پوشانده شده باشند , و دیوارهای سست باغ‌ها از هر طرف شکم داده باشند ؟
داد فشار LVC.full (2)
[3, 2043, [7, 8]] LVC.full جولیا سرانگشتان او را طوری به ملایمت فشار داد که بیشتر از میل غریزی ، عاطفه را در وجود ش برانگیخت .
[3, 2702, [9, 10]] LVC.full ایستاد به پهلو برگشت و کلیدی را برروی دیوار فشار داد .
داد قورت LVC.full (2)
[2, 66, [8, 9]] LVC.full مانند اسیدنیتریک بود و تازه وقتی آن را قورت می‌دادی گویی با گرزی پلاستیکی به پشت سر ت کوبیده باشند .
[3, 71, [13, 14]] LVC.full با لذت نان ش را گاز زد و دو لقمه از آن را قورت داد ، بعد با حالتی فضل‌فروشانه به صحبت ش ادامه داد .
داد قول Skipped (3) LVC.full (1)
[1, 349, [8, 9]] LVC.full چندی قبل در ماه فوریه , وزارت فراوانی قول داده بود ( زبان رسمی آن « تعهد بی‌قیدوشرط » بود ) سهمیه شکلات تا پایان سال 1984 کاهش نخواهد یافت .
[3, 199, [0, 6]] Skipped قول دو دلار را به من داده بودی .
[3, 584, [23, 24]] Skipped هر سه نفر آنها مقالات طولانی و شرم‌آوری در روزنامه تایمز نوشتند و به تحلیل دلایل پشت‌کردن شان به آرمان‌های حزب پرداختند و قول دادند گذشته را جبران کنند .
[3, 992, [10, 11]] Skipped در خرید دفتر حسابی بی‌احتیاطی کرده بود و به خود قول داده بود که دیگر طرف این مغازه هم نیاید .
داد لقب Skipped (2) LVC.full (1)
[1, 327, [5, 10]] Skipped به این شکاف‌ها بنابه دلایلی لقب « دخمه خاطره » داده بودند .
[3, 411, [10, 11]] LVC.full وینستون در فکر خود او را « ضبط‌صوت انسان‌نما » لقب داده بود .
[3, 1833, [11, 16]] Skipped جولیا می‌گفت افرادی که در این بخش کار می‌کردند به آن لقب « خانه فساد » داده بودند .
داد هل LVC.full (6)
[1, 407, [27, 28]] LVC.full وقتی مراسم ابراز تنفر به پایان رسید او به اتاقک خود بازگشت , لغت‌نامه زبان نوین را از قفسه برداشت , گفته‌نگار را به سمت دیگر میز هل داد , عینک ش را پاک کرد و به کار اصلی صبحگاهی اش پرداخت .
[3, 46, [11, 12]] LVC.full وینستون و سایم سینی‌ها یشان را به‌زیر نرده‌های فلزی روی پیشخوان هل دادند .
[3, 644, [21, 22]] LVC.full توده کاغذهای باطله را روی زانو گذاشت و به‌منظور ایجاد فاصله هرچه بیشتر با صفحه سخنگو صندلی ش را به عقب هل داد .
[3, 1289, [12, 13]] LVC.full همه کاغذها را جمع کرد و از شیار غلتک لاستیکی به درون هل داد .
[3, 1931, [5, 7]] LVC.full جولیا گفت : « چرا هل ش ندادی ؟
[3, 2285, [9, 10]] LVC.full در آن واحد همه جا بود ، می‌کشید ، هل می‌داد ، اره می‌کرد ، چکش می‌زد ، مرتب می‌کرد با نصیحت‌های رفیقانه به بقیه روحیه می‌داد و از بندبند وجود ش جریان پایان‌ناپذیر عرق بدبو بیرون می‌زد .
داد گرسنگی LVC.full (1)
[3, 499, [11, 12]] LVC.full قبل‌از انقلاب سرمایه‌داران آنها را استعمار می‌کرده اند ، به آنها گرسنگی می‌دادند و آنها را شلاق می‌زدند .
روحیه خود را از دست داد VID (1)
[3, 2536, [2, 3, 4, 5, 6, 7]] VID گویی کاملا روحیه خود را از دست داده بود .
داد اجازه Skipped (4) LVC.full (2)
[1, 358, [16, 17]] LVC.full به‌این‌طریق می‌توانستند با شواهد مستند , صحت همه پیش‌بینی‌های حزب را نشان دهند ؛ آنها به‌هیچ‌وجه اجازه نمی‌دادند هیچ عنوان خبری و یا اظهارنظری که با نیازهای روز مطابقت نداشت در بایگانی بماند .
[1, 442, [7, 8]] LVC.full بعضی وقت‌ها آنها را آزاد می‌کردند و اجازه می‌دادند یکی دو سال قبل‌از اعدام آزاد باشند .
[3, 406, [1, 3]] Skipped حزب اجازه طلاق نمی‌داد ولی وقتی‌که پای بچه‌ای در میان نبود افراد را به جدایی تشویق می‌کرد .
[3, 523, [20, 25]] Skipped در واقع ، حتی اگر در کارگران نشانه‌هایی از نیاز و علاقه به امور مذهبی مشاهده می‌شد ، به آنها اجازه انجام مراسم دینی هم می‌دادند .
[3, 993, [5, 7]] Skipped حالا به‌محض‌اینکه به افکار ش اجازه جولان داده بود ، پاها یش به دلخواه خود او را به اینجا کشانده بودند .
[3, 1845, [11, 17]] Skipped جولیا ادامه داد : « آنها حتی به زنان متاهل هم اجازه کار در این بخش را نمی‌دادند ، اما درمورد دخترها تصور شان این است که آنها خیلی پاک و بی‌گناه هستند .
ده اجازه LVC.full (1) Skipped (1)
[1, 358, [12, 16]] Skipped به‌این‌طریق می‌توانستند با شواهد مستند , صحت همه پیش‌بینی‌های حزب را نشان دهند ؛ آنها به‌هیچ‌وجه اجازه نمی‌دادند هیچ عنوان خبری و یا اظهارنظری که با نیازهای روز مطابقت نداشت در بایگانی بماند .
[3, 2483, [0, 1]] LVC.full اجازه دهید آدرس م را به شما بدهم .
داد ادامه LVC.full (21)
[1, 123, [5, 6]] LVC.full اما تاوقتی به بیان حقیقت ادامه می‌داد ، به طرز مبهمی تداوم آن پایدار می‌ماند .
[1, 267, [3, 4]] LVC.full بعد با اشتیاق ادامه داد : « رفقا , لطفا درست از ناحیه کمر خم شوید .
[2, 194, [9, 10]] LVC.full گلدشتاین کماکان به حملات کینه‌توزانه خود به آرمان‌های حزب ادامه می‌داد – حملاتی آن‌چنان اغراق‌آمیز و لجوجانه که حتی یک بچه را هم نمی‌توانست فریب دهد .
[2, 249, [6, 7]] LVC.full آنها تقریبا سی ثانیه به نجوا ادامه دادند .
[2, 293, [4, 5]] LVC.full به نوشتن دفتر خاطرات ادامه می‌داد یا نمی‌داد هیچ فرقی نمی‌کرد .
[3, 63, [0, 1]] LVC.full ادامه داد : « چاپ یازدهم ، چاپ نهایی کتاب است .
[3, 71, [23, 24]] LVC.full با لذت نان ش را گاز زد و دو لقمه از آن را قورت داد ، بعد با حالتی فضل‌فروشانه به صحبت ش ادامه داد .
[3, 99, [15, 16]] LVC.full سایم یک لقمه دیگر از نان ش را گاز زد و جوید و به صحبت ادامه داد :
[3, 215, [2, 3]] LVC.full پارسونز پیروزمندانه ادامه داد : « دختر م حتم داشته که او از عوامل دشمن است و مثلا شاید با چتر نجات فرودآمده باشد .
[3, 362, [6, 7]] LVC.full نفسی عمیق کشید و به نوشتن ادامه داد :
[3, 445, [2, 3]] LVC.full به نوشتن ادامه داد :
[3, 692, [7, 8]] LVC.full حقیقت‌گرایی درست است و باید آن را ادامه داد .
[3, 1529, [5, 6]] LVC.full باز هم به چیدن گل ادامه داد تا اینکه دستی به نرمی شانه اش را لمس کرد .
[3, 1545, [1, 2]] LVC.full دختر ادامه داد : « نمی‌خواستم آنجا هیچ صحبتی بکنم .
[3, 1684, [21, 22]] LVC.full گهگاه چند لحظه‌ای سکوت می‌کرد ، پرها یش را مرتب می‌ساخت بعد سینه خال‌خالی اش را باد می‌کرد و آواز را ادامه می‌داد .
[3, 1845, [1, 2]] LVC.full جولیا ادامه داد : « آنها حتی به زنان متاهل هم اجازه کار در این بخش را نمی‌دادند ، اما درمورد دخترها تصور شان این است که آنها خیلی پاک و بی‌گناه هستند .
[3, 2221, [2, 3]] LVC.full و بعد ادامه داد : « اینجا کجا ست ؟
[3, 2427, [7, 8]] LVC.full اگر وینستون به صحبت درباره این مسائل ادامه می‌داد ، او بنابه عادت ناراحت‌کننده‌ای که داشت ، خواب ش می‌برد .
[3, 2446, [8, 9]] LVC.full ولی ابراین در همان مسیر به راه ش ادامه داد و دوستانه دستی بر بازوی وینستون گذاشت ، به‌طوری‌که شانه به شانه هم پیش می‌رفتند .
[3, 2466, [17, 18]] LVC.full با ژست مخصوص دوستانه و آرامش‌بخش همیشگی ، عینک ش را برروی بینی جابه‌جا کرد و سپس ادامه داد :
[3, 2727, [16, 17]] LVC.full با آگاهی از اینکه ممکن است گفته‌ها یش ضعیف یا متظاهرانه برداشت شود ، به صحبت ادامه داد :
دار ادامه LVC.full (3)
[3, 105, [11, 12]] LVC.full اما این جریان تا مدتها بعداز مرگ من و تو هم ادامه دارد .
[3, 225, [10, 11]] LVC.full پارسونز گفت : « منظور م این است که جنگ ادامه دارد . »
[3, 2400, [46, 47]] LVC.full همه سندها و گزارش‌ها یا تحریف یا نابود شده ، همه کتاب‌ها بازنویسی شده ، تصاویر دوباره نقاشی شده ، ساختمان‌ها ، خیابان‌ها ، مجسمه‌ها تغییر نام پیدا کرده اند و همه تاریخ‌ها عوض شده اند و این جریان روز به روز و دقیقه به دقیقه ادامه دارد .
داشت ادامه LVC.full (3)
[1, 237, [9, 10]] LVC.full از همان زمان , جنگ به معنای واقعی همواره ادامه داشت , گرچه به سخن دقیق‌تر همیشه به همان شکل اولیه نبود .
[2, 218, [12, 13]] LVC.full کتاب به بینی گلدشتاین خورد و افتاد ; ولی صدای گلدشتاین بی‌وقفه ادامه داشت .
[3, 759, [28, 29]] LVC.full درعرض سه یا چهار دقیقه ، از محل اصابت موشک دور شد ، درحالی‌که زندگی فلاکت‌بار آن خیل عظیم همچنان بدون توجه به اتفاقی که افتاده بود ، ادامه داشت .
ده ادامه LVC.full (4)
[3, 412, [16, 17]] LVC.full باوجوداین اگر در زمینه سکس با او مشکلی نداشت باز هم می‌توانست به زندگی با او ادامه دهد .
[3, 418, [25, 26]] LVC.full اما حتی پس‌از آن هم اگر برسر مسئله نداشتن رابطه جنسی با یکدیگر به توافق می‌رسیدند ، وینستون باز هم می‌توانست به زندگی با او ادامه دهد .
[3, 2177, [13, 14]] LVC.full وینستون که چشم‌ها یش را کاملا بسته بود ، گفت : « لطفا ادامه نده . »
[3, 2337, [9, 10]] LVC.full آنها می‌توانستند رابطه پنهانی خود را به همین صورت ادامه دهند و در تمام عمر خوشبختی پایان‌ناپذیری داشته باشند .
کرد پیدا ادامه LVC.full (1)
[3, 1791, [32, 33, 34]] LVC.full مکالمه شان با دیدن روشنایی پنجره یک خانه یا ردشدن یک نفر با یونیفرم حزب و یا نزدیک‌شدن به صفحه‌های سخنگو قطع می‌شد و یا لحظه‌ای بعد ، از وسط یک جمله ادامه پیدا می‌کرد ، سپس در نقطه خاصی ، به طور توافقی از هم فاصله می‌گرفتند و حرف شان را می‌بریدند و مجددا بقیه صحبت را بدون مقدمه روز بعد انجام می‌دادند .
کن پیدا ادامه LVC.full (1)
[3, 2624, [17, 18, 19]] LVC.full وینستون گفت : « ما تا حالا خیلی خوشبخت بودیم ولی این وضع نمی‌تواند برای مدتی طولانی ادامه پیدا کند .
یافت ادامه LVC.full (1)
[1, 181, [16, 17]] LVC.full صفحه سخنگو در حال پخش سوت کرکننده‌ای بود که به مدت سی ثانیه به طور یکنواخت ادامه یافت .
داد ارائه LVC.full (3)
[2, 196, [63, 64]] LVC.full او به برادر بزرگتر ناسزا می‌گفت , دیکتاتوری حزب را محکوم می‌کرد , خواهان خاتمه فوری صلح با سرزمین اوراسیا بود , دم از آزادی بیان , آزادی مطبوعات , آزادی اجتماعات و آزادی اندیشه می‌زد و دیوانه‌وار فریاد می‌کشید به انقلاب خیانت شده است – و همه اینها را در قالب یک سخنرانی عجولانه و به تقلید از روش معمول سخنرانان حزبی ارائه می‌داد , و حتی از کلمات زبان نوین , بیش از اعضای حزب که معمولا در زندگی روزانه به کار می‌بردند , استفاده می‌کرد .
[3, 688, [3, 4]] LVC.full آنها استدلال‌های ظریفی ارائه می‌دادند که او حتی از درک آنها عاجز بود ، چه رسد به اینکه توانایی جوابگویی به آنها را داشته باشد .
[3, 1830, [5, 6]] LVC.full همیشه از خود شخصیتی نمونه ارائه داده بود .
شو ارائه LVC.full (1)
[3, 237, [11, 12]] LVC.full در اینجا برخی اقلام که جدول آنها تکمیل شده است ، ارائه می‌شود .
کن ارائه LVC.full (1)
[3, 811, [16, 17]] LVC.full تنها کسی که ممکن بود که بتواند گزارشی صادقانه از شرایط موجود در اوایل این قرن ارائه کند ، یکی از افراد طبقه کارگر بود .
داد انجام LVC.full (22) Skipped (2)
[1, 263, [109, 110]] LVC.full دانستن و ندانستن , آگاهی از صداقت کامل و گفتن دروغ‌های ساختگی , اعتقاد هم‌زمان به دو عقیده که یگدیگر را خنثی می‌کردند درحالی‌که می‌دانی متضاد هم هستند , استفاده از منطق علیه منطق , ادعای پایبندی به اخلاق و زیر پا گذاشتن آن , اعتماد به ناممکن‌بودن دمکراسی و پذیرش حزب به‌عنوان پاسدار دمکراسی , فراموش‌کردن هرآنچه لازم است به فراموشی سپرده شود و باز در موقع لزوم آن را به‌یادآوردن و مجددا به‌فراموشی‌سپردن و بالاتر از همه به‌کاربستن همین فرایند درمورد خود – که نشان‌دهنده نهایت هوشمندی بود : به شیوه‌ای آگاهانه القای ناآگاهی کردن و بعد یک بار دیگر , ناآگاه‌شدن از هیپنوتیزمی که درمورد خود انجام داده ای .
[1, 351, [5, 6]] LVC.full تنها کاری که او باید انجام می‌داد این بود که هشداری به این مضمون را به‌جای تعهد قبلی جایگزین کند که مثلا ممکن است حوالی ماه آوریل مجبور به کاهش سهمیه شکلات شویم .
[1, 406, [31, 32]] LVC.full در مدتی که وینستون سرگرم کار بود سه پیغام از غلتک لاستیکی بیرون آمده بود ؛ اما چون مطالب آن خیلی ساده بود قبل‌از مراسم دو دقیقه ابراز تنفر آنها را انجام داد .
[2, 275, [50, 51]] LVC.full هیچ دلیل و مدرکی وجود نداشت فقط نگاه‌های زودگذر که می‌توانست به معنی همه چیز یا هیچ چیز باشد : زمزمه‌هایی که از گوشه‌وکنار شنیده می‌شد , نوشته‌های بدخط و کمرنگ روی دیوار توالت‌ها – یک بار دو نفر غریبه با هم ملاقات کردند و با دست‌های خود حرکت کوچکی انجام دادند که گویی علامت شناخت یکدیگر بود .
[2, 350, [16, 17]] LVC.full دولاشدن معمولا او را به سرفه می‌انداخت , و از هر کاری که باید با دست انجام می‌داد بیزار بود .
[3, 261, [14, 15]] LVC.full وینستون قاشق به دست گرفته بود و مثل کاری که سایم چند دقیقه قبل انجام می‌داد ، قطراتی از آب خوراک را که روی میز ریخته بود به هم وصل می‌کرد و به آنها طرح می‌داد .
[3, 461, [7, 8]] LVC.full اما جلو رفتم و کار خود را انجام دادم .
[3, 523, [21, 25]] Skipped در واقع ، حتی اگر در کارگران نشانه‌هایی از نیاز و علاقه به امور مذهبی مشاهده می‌شد ، به آنها اجازه انجام مراسم دینی هم می‌دادند .
[3, 932, [8, 10]] LVC.full من با اون موافق نبودم ، ولی اغلب انجام ش می‌دادم .
[3, 1014, [11, 12]] LVC.full مرد با دست سفید و لطیف ش حرکتی حاکی از عذرخواهی انجام داد و گفت : « چه بهتر ، چون فکر می‌کنم نمی‌تونستم رضایت شما را جلب کنم .
[3, 1197, [34, 39]] Skipped اگر به حد کافی سرعت عمل نشان داده بود ، می‌توانست دختر مومشکی را همان جا برای همیشه ساکت کند ؛ اما درست به‌دلیل خطر فوق‌العاده‌ای که این کار در بر داشت ، قدرت انجام آن را از دست داده بود .
[3, 1264, [7, 8]] LVC.full به طور حتم این کار را عمدا انجام داده بود .
[3, 1465, [13, 14]] LVC.full دختر طوری با نظم و دقت ارتشی‌وار ، کارهایی را که وینستون باید انجام می‌داد ، توضیح داد که باعث تعجب او شده بود .
[3, 1791, [62, 63]] LVC.full مکالمه شان با دیدن روشنایی پنجره یک خانه یا ردشدن یک نفر با یونیفرم حزب و یا نزدیک‌شدن به صفحه‌های سخنگو قطع می‌شد و یا لحظه‌ای بعد ، از وسط یک جمله ادامه پیدا می‌کرد ، سپس در نقطه خاصی ، به طور توافقی از هم فاصله می‌گرفتند و حرف شان را می‌بریدند و مجددا بقیه صحبت را بدون مقدمه روز بعد انجام می‌دادند .
[3, 1915, [14, 15]] LVC.full چند لحظه دوری از سروصدای دیگران باعث شده بود احساس کند که کار اشتباهی انجام داده است .
[3, 2162, [23, 24]] LVC.full حرکت ش درست شبیه پرت‌کردن لغت‌نامه به‌سمت گلدشتاین بود که یک روز صبح در وزارتخانه و در جریان مراسم دو دقیقه ابراز تنفر انجام داده بود .
[3, 2381, [10, 11]] LVC.full گاهی درباره بخش اسناد و دستکاری‌های گسترده‌ای که در آنجا انجام می‌داد برای جولیا سخن می‌گفت .
[3, 2403, [14, 15]] LVC.full البته من می‌دانم که گذشته دستکاری شده ، ولی باوجوداینکه خودم این تحریف را انجام می‌دادم ، هیچ وقت قادر به اثبات آن نیستم .
[3, 2523, [16, 17]] LVC.full در رویای ش چیزی بود ، در واقع حرکتی بود که مادر وینستون با دست ش انجام می‌داد و سی سال بعد هم ، زن یهودی که در فیلم مستند ، می‌خواست برای پسر کوچک ش بیش از آنکه بمب‌ها بر سر شان بریزد ، پناهگاهی درست کند ، همان حرکت را مجددا انجام داد .
[3, 2523, [53, 54]] LVC.full در رویای ش چیزی بود ، در واقع حرکتی بود که مادر وینستون با دست ش انجام می‌داد و سی سال بعد هم ، زن یهودی که در فیلم مستند ، می‌خواست برای پسر کوچک ش بیش از آنکه بمب‌ها بر سر شان بریزد ، پناهگاهی درست کند ، همان حرکت را مجددا انجام داد .
[3, 2538, [6, 7]] LVC.full تمام کارهایی را که لازم بود انجام می‌داد ، می‌پخت ، می‌شست ، وصله می‌زد ، تخت را مرتب می‌کرد ، اتاق را جارو و پیش‌بخاری را گردگیری می‌کرد و همه این کارها را خیلی آهسته و بدون هیچ حرکت اضافی که مستلزم صرف انرژی بیشتر باشد ، انجام می‌داد .
[3, 2538, [48, 49]] LVC.full تمام کارهایی را که لازم بود انجام می‌داد ، می‌پخت ، می‌شست ، وصله می‌زد ، تخت را مرتب می‌کرد ، اتاق را جارو و پیش‌بخاری را گردگیری می‌کرد و همه این کارها را خیلی آهسته و بدون هیچ حرکت اضافی که مستلزم صرف انرژی بیشتر باشد ، انجام می‌داد .
[3, 2605, [20, 21]] LVC.full وقتی کسی در چنگ حزب گرفتار می‌شد ، هر آنچه را که احساس می‌کرد یا نمی‌کرد ، هر کاری را انجام می‌داد یا نمی‌داد ، واقعا تفاوتی نمی‌کرد .
[3, 2605, [20, 23]] LVC.full وقتی کسی در چنگ حزب گرفتار می‌شد ، هر آنچه را که احساس می‌کرد یا نمی‌کرد ، هر کاری را انجام می‌داد یا نمی‌داد ، واقعا تفاوتی نمی‌کرد .
ده انجام LVC.full (18)
[1, 20, [13, 14]] LVC.full گویی می‌دانست به زودی آن‌قدر بزرگ خواهد شد که بتواند این کار را انجام دهد .
[1, 295, [4, 5]] LVC.full بهتر از این می‌توانید انجام دهید .
[1, 306, [2, 3]] LVC.full می‌خواهم این‌جوری انجام بدهید .
[1, 312, [8, 9]] LVC.full شما هم اگر بخواهید می‌توانید این کار را انجام بدهید . »
[2, 35, [28, 29]] LVC.full مردم ازروی عادتی که تبدیل به غریزه شده بود , همواره باید با این تصور زندگی می‌کردند که هر حرفی که می‌زنند شنیده می‌شود و هر حرکتی که انجام می‌دهند – به‌جز در تاریکی – زیر نظر است .
[2, 279, [9, 10]] LVC.full حتی اگر می‌دانست که چه‌طور باید این کار را انجام دهد , باز هم خطر این کار , غیرقابل‌تصور بود .
[2, 337, [7, 8]] LVC.full مگر آنکه خود شخص بتواند تعمیرات را انجام دهد .
[3, 81, [7, 8]] LVC.full « ناخوب » می‌تواند کار آن را انجام بدهد – تازه بهتر هم هست چون دقیقا متضاد کلمه « خوب » است و واژه « بد » این معنا را نمی‌رساند .
[3, 352, [32, 33]] LVC.full یا سر ش را به دیوار بکوبد یا میز را به گوشه‌ای پرت کند و شیشه جوهر را از پنجره بیرون بیندازد یا هر کار پرسروصدا ، وحشیانه و یا درد‌آوری را انجام دهد تا شاید بتواند آن خاطره عذاب‌آور را از خود دور کند .
[3, 1010, [18, 19]] LVC.full درحالی‌که از بالای عینک ش وینستون را نگاه می‌کرد پرسید : « کاری هست که بتوانم برای تان انجام دهم ؟
[3, 1577, [17, 18]] LVC.full دخترک هیچ مقاومتی از خود نشان نمی‌داد و وینستون می‌توانست هر کاری را که می‌خواهد با او انجام دهد .
[3, 1636, [11, 12]] LVC.full فقط می‌دانست یادآور عملی است که دوست نداشت ولی مجبور بود انجام دهد .
[3, 1723, [13, 14]] LVC.full حاضر بود هر کاری برای تضعیف‌کردن و به گند کشاندن و تیشه‌به‌ریشه‌زدن آنها انجام دهد !
[3, 1993, [9, 10]] LVC.full دربین تمام جرایمی که یک عضو حزب ممکن بود انجام دهد ، این یکی را کمتر از بقیه می‌شد لاپوشانی کرد .
[3, 2630, [8, 9]] LVC.full هر کاری که تو بکنی ، من هم انجام می‌دهم .
[3, 2637, [16, 17]] LVC.full هر زمانی که ما را دستگیر کنند ، عملا هیچ‌کدام از ما نمی‌توانیم کاری برای دیگری انجام دهیم .
[3, 2648, [4, 5]] LVC.full آنچه که بگویی یا انجام دهی ، مطرح نیست ؛ فقط احساسات مهم است .
[3, 2651, [4, 5]] LVC.full تنها کاری که نمی‌توانند انجام دهند همین کار است .
شد انجام LVC.full (12) Skipped (3)
[1, 20, [7, 13]] Skipped گویی می‌دانست به زودی آن‌قدر بزرگ خواهد شد که بتواند این کار را انجام دهد .
[1, 126, [52, 56]] Skipped از عصر یکسانی و عدم‌تفاوت ، از دوران انزوا ، از عصر برادر بزرگ ، از عصر دوگانه‌باوری ، به آینده یا به گذشته ، به زمانی که تفکر آزاد است ، و انسان‌ها با یکدیگر متفاوت هستند و تنها زندگی نمی‌کنند – به زمانی که حقیقت وجود دارد و آنچه را انجام می‌گیرد نمی‌توان مانع شد – سلام !
[1, 356, [43, 44]] LVC.full این تغییرات نه‌تنها درمورد روزنامه‌ها , بلکه درمورد کتاب‌ها , فصلنامه‌ها , جزوه‌ها , پوسترها , اعلامیه‌ها , فیلم , انواع آهنگ‌ها , کارتون , عکس و هرنوع محصول ادبی و مدرکی که ممکن بود از اهمیت سیاسی یا عقیدتی برخوردار باشد , انجام می‌شد .
[1, 425, [14, 15]] LVC.full تصفیه‌های گسترده هزاران نفر از مردم که به عنوان محاکمه خائنان و مجرمین فکری انجام می‌شد و با اعتراض‌های ننگین و سرانجام اعدام آنها به آخر می‌رسید , نمایش‌های خاصی بود که تقریبا در هر دو سال یک بار اتفاق می‌افتاد .
[2, 299, [5, 6]] LVC.full دستگیری‌ها , بدون استثنا شبانه انجام می‌شد .
[3, 421, [16, 17]] LVC.full بنابراین نمایش عذاب‌آور به طور منظم هر هفته یک شب – مگر به دلایل طبیعی – انجام می‌شد .
[3, 422, [13, 14]] LVC.full کاترین حتی عادت داشت صبح آن روز ، کاری را که باید شب انجام می‌شد به وینستون یادآوری کند که او فراموش نکند .
[3, 523, [16, 21]] Skipped در واقع ، حتی اگر در کارگران نشانه‌هایی از نیاز و علاقه به امور مذهبی مشاهده می‌شد ، به آنها اجازه انجام مراسم دینی هم می‌دادند .
[3, 657, [10, 11]] LVC.full تغییر گذشته نه یک بار ، بلکه به طور مداوم انجام می‌شد .
[3, 791, [10, 11]] LVC.full وینستون با اجرای برنامه قرعه‌کشی بخت‌آزمایی که توسط وزارت فراوانی انجام می‌شد ، هیچ کاری نداشت ، ولی می‌دانست ( در واقع همه توی حزب می‌دانستند ) که جوایز اغلب خیالی هستند .
[3, 1076, [14, 15]] LVC.full جریان جستجو ، شکار و نابودکردن کتاب‌ها با همان جدیتی که در سایر جاها انجام می‌شد ، در محله‌های کارگری نیز مورد توجه بود .
[3, 1209, [22, 23]] LVC.full اما قبل‌از مرگ ( چیزی که هیچ کس راجع‌به آن حرف نمی‌زد ولی همه از آن باخبر بودند ) باید مراسم اعتراف‌گیری انجام می‌شد : به زمین افتادن و فریادهای ملتمسانه برای بخشش ، صدای شکستن استخوان‌ها ، دندان‌های شکسته و لخته‌های خون برروی موها .
[3, 1876, [19, 20]] LVC.full وینستون برای جولیا درباره مراسم خشک بچه درست‌کردن ، که به اجبار کاترین هر هفته در شب خاصی باید انجام می‌شد صحبت کرد و گفت : « اگر به‌خاطر این مسئله نبود می‌توانستم باز هم با او زندگی کنم .
[3, 2288, [5, 6]] LVC.full بزرگ‌نمایی پوستر با دستگاه عمق‌دهنده انجام شده بود .
[3, 2296, [4, 5]] LVC.full تظاهرات اعتراض‌آمیز دیگری نیز انجام شد .
گیر انجام LVC.full (1)
[1, 126, [52, 53]] LVC.full از عصر یکسانی و عدم‌تفاوت ، از دوران انزوا ، از عصر برادر بزرگ ، از عصر دوگانه‌باوری ، به آینده یا به گذشته ، به زمانی که تفکر آزاد است ، و انسان‌ها با یکدیگر متفاوت هستند و تنها زندگی نمی‌کنند – به زمانی که حقیقت وجود دارد و آنچه را انجام می‌گیرد نمی‌توان مانع شد – سلام !
داد تشخیص LVC.full (4)
[1, 62, [27, 28]] LVC.full او نه‌فقط به یاد نمی‌آورد اولین بار که ابراین را دیده بود قبل یا بعداز این رویا بود ؛ بلکه حتی نمی‌دانست چه موقع برای اولین بار تشخیص داده بود که صدای درون رویا یش متعلق به ابراین است .
[1, 341, [14, 15]] LVC.full پیام‌هایی که دریافت کرده بود مربوط به مقالات و موضوع‌های خبری بودند که مقامات تشخیص داده بودند بنابه دلایلی , لازم است تغییر داده شود یا به زبان رسمی اصلاح شود .
[2, 242, [21, 22]] LVC.full صحبت‌ها یش فقط چند کلمه تشویق‌کننده بود , مانند چیزهایی که در بحبوحه میدان جنگ می‌گویند , تک‌تک آنها را نمی‌توان تشخیص داد ولی صرف بیان‌شدن شان اعتمادبه‌نفس ایجاد می‌کند .
[3, 142, [19, 20]] LVC.full موضوع کمابیش وحشتناک این بود که از تمام صداهایی که از دهان ش بیرون می‌آمد نمی‌شد یک کلمه مجزا تشخیص داد .
ده تشخیص LVC.full (1)
[3, 1635, [21, 22]] LVC.full اما هنوز هم آن خاطره قدیمی ذهن او را به خود مشغول کرده بود ، احساس مبهمی که نمی‌توانست آن را تشخیص دهد ، مثل چیزی که از گوشه چشم به آن نگاه کنی .
داد تشکیل LVC.full (3)
[3, 468, [20, 21]] LVC.full زیرا فقط آنجا ، درمیان خیل عظیم توده‌هایی که مورد بی‌توجهی قرار گرفته بودند و هشتادو‌پنج درصد جمعیت اوشنیا را تشکیل می‌دادند ، امکان داشت نیرویی برای نابودی حزب ظهور کند .
[3, 508, [28, 29]] LVC.full افق زندگی آنها را کار سنگین ، نگهداری از زن و فرزند ، دعوا با همسایه‌ها ، فیلم ، فوتبال ، آبجو و بیشتر از همه ، قمار تشکیل می‌داد .
[3, 787, [23, 24]] LVC.full شاید میلیون‌ها نفر از کارگران بودند که اگر نگوییم قرعه‌کشی بخت‌آزمایی تنها دلیل زنده‌ماندن شان بود ، حداقل مهمترین بخش زندگی شان را تشکیل می‌داد .
شد تشکیل LVC.full (2)
[1, 281, [12, 13]] LVC.full وینستون حتی نمی‌توانست به خاطر بیاورد که خود حزب در چه تاریخی تشکیل شده بود .
[2, 197, [44, 45]] LVC.full جالب این بود که در تمام این مدت , برای آنکه مبادا کسی به واقعی‌بودن گزافه‌گویی‌های دلفریب گلدشتاین شک کند , در زمینه پشت‌سر ش برروی صفحه سخنگو ستون‌های بی‌پایان ارتش اوراسیا را نشان می‌دادند که از مردمانی جدی و خشک با چهره‌های آسیایی تشکیل شده و پشت‌سر هم از کناره‌های صفحه , می‌آمدند و می‌رفتند .
شو تشکیل LVC.full (1)
[3, 2417, [12, 13]] LVC.full ولی آدم می‌تواند تصور کند که هسته‌های اولیه مقاومت در بعضی جاها تشکیل می‌شود .
داد توضیح LVC.full (3) Skipped (1)
[3, 1465, [16, 17]] LVC.full دختر طوری با نظم و دقت ارتشی‌وار ، کارهایی را که وینستون باید انجام می‌داد ، توضیح داد که باعث تعجب او شده بود .
[3, 1518, [47, 48]] LVC.full واگنی که وینستون در آن بود ، صندلی‌های چوبی داشت و توسط خانواده بزرگی اشغال شده بود که همگی ، از مادربزرگ بی‌دندان تا بچه شیرخواره ، به‌همراه عروس و داماد و دختر و پسر برای گشت‌وگذار عصر به حومه شهر می‌رفتند و آن‌گونه که برای وینستون توضیح دادند می‌خواستند از بازار سیاه کمی هم کره بخرند .
[3, 2369, [5, 6]] LVC.full و هنگامی‌که وینستون برای ش توضیح داد که هواپیما قبل‌از تولد خود او و چند سال قبل‌از انقلاب وجود داشته است ، به نظر ش موضوع چندان جالبی نیامد .
[3, 2384, [9, 10]] Skipped وینستون درباره جونز ، آرونسن و رادرفورد برای ش توضیح داد و قضیه کاغذ مچاله‌شده‌ای را که دربین روزنامه‌ها یافته بود ، بیان کرد .
ده توضیح LVC.full (1)
[3, 2078, [8, 9]] LVC.full اما نیازی نبود علت اش را برای وینستون توضیح دهد .
از داد دست LVC.full (4) Skipped (2)
[1, 186, [6, 10, 11]] Skipped این حمله تقریبا همیشه بعداز بیدارشدن از خواب به او دست می‌داد و طوری ریه‌ها یش را تخلیه می‌کرد که می‌بایست به پشت می‌خوابید و چند نفس عمیق می‌کشید .
[1, 272, [8, 9, 12]] Skipped حالت لذت‌بخشی که از تمرکز ذهنی به او دست داده بود , از بین رفت .
[2, 61, [11, 12, 13]] LVC.full با ترک وزارتخانه در این ساعت روز , ناهار اداره را از دست داده بود و می‌دانست در آشپزخانه اش هم جز تکه‌ای نان سیاه که برای صبحانه فردا ذخیره کرده بود , چیز دیگری یافت نمی‌شود .
[3, 1197, [37, 38, 39]] LVC.full اگر به حد کافی سرعت عمل نشان داده بود ، می‌توانست دختر مومشکی را همان جا برای همیشه ساکت کند ؛ اما درست به‌دلیل خطر فوق‌العاده‌ای که این کار در بر داشت ، قدرت انجام آن را از دست داده بود .
[3, 1875, [24, 25, 26]] LVC.full وینستون از صحبت‌کردن راجع‌به این مسائل با جولیا ناراحت نبود ، به‌هرحال دیگر مدت‌ها بود که موضوع کاترین برای او جنبه دردناک ش را از دست داده بود و فقط ناخوشایند بود .
[3, 2536, [5, 6, 7]] LVC.full گویی کاملا روحیه خود را از دست داده بود .
داد دست Skipped (12) LVC.full (6)
[1, 186, [10, 11]] LVC.full این حمله تقریبا همیشه بعداز بیدارشدن از خواب به او دست می‌داد و طوری ریه‌ها یش را تخلیه می‌کرد که می‌بایست به پشت می‌خوابید و چند نفس عمیق می‌کشید .
[1, 247, [13, 19]] Skipped وینستون همان‌طور که شانه‌ها یش را به سختی به عقب می‌کشید ( درحالی‌که دست‌ها یش را برروی ران‌ها قرار داده بود بدن را از کمر می‌چرخاند , نرمشی که فکر می‌کرد برای عضلات پشت مناسب است ) برای هزارمین بار به یاد آورد که ترسناک‌ترین چیز این بود که همه این مسائل حقیقت داشته باشد .
[1, 272, [8, 9]] LVC.full حالت لذت‌بخشی که از تمرکز ذهنی به او دست داده بود , از بین رفت .
[2, 61, [12, 13]] Skipped با ترک وزارتخانه در این ساعت روز , ناهار اداره را از دست داده بود و می‌دانست در آشپزخانه اش هم جز تکه‌ای نان سیاه که برای صبحانه فردا ذخیره کرده بود , چیز دیگری یافت نمی‌شود .
[2, 275, [46, 51]] Skipped هیچ دلیل و مدرکی وجود نداشت فقط نگاه‌های زودگذر که می‌توانست به معنی همه چیز یا هیچ چیز باشد : زمزمه‌هایی که از گوشه‌وکنار شنیده می‌شد , نوشته‌های بدخط و کمرنگ روی دیوار توالت‌ها – یک بار دو نفر غریبه با هم ملاقات کردند و با دست‌های خود حرکت کوچکی انجام دادند که گویی علامت شناخت یکدیگر بود .
[2, 350, [15, 17]] Skipped دولاشدن معمولا او را به سرفه می‌انداخت , و از هر کاری که باید با دست انجام می‌داد بیزار بود .
[3, 181, [11, 12]] LVC.full اما اگر فرصتی مانند پیاده‌روی دسته‌جمعی و یا فعالیت‌های بدنی دیگر دست می‌داد او هم بهانه‌ای برای پوشیدن شلوارک به دست می‌آورد .
[3, 222, [19, 25]] Skipped پارسونز گفت : « ا … البته من نمی‌دانم ، ولی تعجبی هم نداره اگه … » با حرکت دست هدف‌قرارگرفتن با اسلحه را نشان داد و با زبان ش صدایی شبیه شلیک گلوله درآورد .
[3, 820, [19, 20]] LVC.full اگر سروکله گشتی‌ها پیدا می‌شد تنها بهانه‌ای که می‌توانست بتراشد این بود که احساس ضعف و بی‌حالی به او دست داده است .
[3, 1197, [38, 39]] Skipped اگر به حد کافی سرعت عمل نشان داده بود ، می‌توانست دختر مومشکی را همان جا برای همیشه ساکت کند ؛ اما درست به‌دلیل خطر فوق‌العاده‌ای که این کار در بر داشت ، قدرت انجام آن را از دست داده بود .
[3, 1529, [6, 9]] Skipped باز هم به چیدن گل ادامه داد تا اینکه دستی به نرمی شانه اش را لمس کرد .
[3, 1537, [13, 14]] LVC.full دربین راه با دیدن آفتاب ماه مه احساس کثیفی و بی‌رنگی به او دست داد ، موجودی متعلق به فضاهای دربسته که خاک دودآلود شهر لندن منافذ پوست ش را بسته بود .
[3, 1784, [12, 13]] LVC.full در طول ماه مه فقط یک بار دیگر موقعیتی برای برقراری رابطه دست داد .
[3, 1875, [25, 26]] Skipped وینستون از صحبت‌کردن راجع‌به این مسائل با جولیا ناراحت نبود ، به‌هرحال دیگر مدت‌ها بود که موضوع کاترین برای او جنبه دردناک ش را از دست داده بود و فقط ناخوشایند بود .
[3, 2009, [11, 13]] Skipped اما یک نگاه ، یک حرف و یک رویا دست به دست هم دادند
[3, 2446, [9, 12]] Skipped ولی ابراین در همان مسیر به راه ش ادامه داد و دوستانه دستی بر بازوی وینستون گذاشت ، به‌طوری‌که شانه به شانه هم پیش می‌رفتند .
[3, 2523, [14, 17]] Skipped در رویای ش چیزی بود ، در واقع حرکتی بود که مادر وینستون با دست ش انجام می‌داد و سی سال بعد هم ، زن یهودی که در فیلم مستند ، می‌خواست برای پسر کوچک ش بیش از آنکه بمب‌ها بر سر شان بریزد ، پناهگاهی درست کند ، همان حرکت را مجددا انجام داد .
[3, 2536, [6, 7]] Skipped گویی کاملا روحیه خود را از دست داده بود .
از برآمد دست LVC.full (1)
[3, 1176, [6, 7, 9]] LVC.full وینستون نمی‌توانست بدود ، هیچ کاری از دست ش برنمی‌آمد .
از کشید دست LVC.full (1) Skipped (1)
[2, 140, [10, 12, 13]] LVC.full وینستون که انگار عضلات ش دچار انقباض شده بود , از نوشتن دست کشید .
[3, 1399, [33, 39, 40]] Skipped در همین موقع چشم ش به آمپل‌فورت ، همان شاعری که گوش‌های پرمویی داشت ، افتاد که سینی به دست دنبال جایی برای نشستن بود و شاید اگر او را نمی‌دید به کلی از تلاش برای صحبت با دختر دست می‌کشید .
بردار دست LVC.full (1)
[3, 426, [13, 14]] LVC.full اما خوشبختانه آنها بچه‌دار نشدند و سرانجام کاترین موافقت کرد که از تلاش دست بردارند ، پس‌از آن خیلی زود از هم جدا شدند .
به آمد دست Skipped (3) LVC.full (1)
[3, 1294, [1, 3, 5]] Skipped وقتی به خود آمد و دست ش را به‌طرف کاغذ برد تا آن را به‌درون دخمه بیندازد ، گرچه می‌دانست ابراز هیجان زیاد خطرناک است بااین‌حال نتوانست از نگاه مجدد به پیام خودداری کند ؛ زیرا می‌خواست یقین حاصل کند که واقعا آن کلمات آنجا هستند یا نه .
[3, 1496, [0, 3, 7]] Skipped به نظر شان آمد مدت‌ها ست که دست‌ها یشان در هم گره خورده ، درصورتی‌که فقط ده ثانیه دست یکدیگر را فشرده بودند .
[3, 1956, [26, 27, 28]] LVC.full او درک نمی‌کرد که در این صورت دیگر چیزی به نام شادی وجود ندارد ، پیروزی در آینده‌ای دور ، زمانی که دیگر آنها وجود نداشتند به دست می‌آمد و از لحظه‌ای که کسی برعلیه حزب اعلام جنگ می‌کرد ، بهتر بود خود را مرده فرض کند .
[3, 2422, [8, 10, 15]] Skipped جولیا که از این بذله‌گویی او خوش ش آمد ، دست ش را با لطف به دور او حلقه کرد .
به آورد دست LVC.full (5)
[1, 289, [16, 17, 18]] LVC.full تنها یک بار در تمام عمر ش مدرک مستند انکارناپذیری از مغلطه در یک واقعیت تاریخی به دست آورده بود .
[3, 52, [12, 13, 14]] LVC.full وینستون گیلاس جین را برداشت لحظه‌ای صبر کرد تا آرامش خود را به دست آورد و سپس آن را سرکشید .
[3, 181, [19, 20, 21]] LVC.full اما اگر فرصتی مانند پیاده‌روی دسته‌جمعی و یا فعالیت‌های بدنی دیگر دست می‌داد او هم بهانه‌ای برای پوشیدن شلوارک به دست می‌آورد .
[3, 570, [34, 35, 36]] LVC.full گذشته پاک می‌شد و آنچه پاک شده بود ، فراموش می‌شد و دروغ به حقیقت مبدل می‌شد : در طول زندگی ش ، فقط یک بار ، مدرکی معتبر و غیرقابل‌انکار درمورد یک جعل‌سازی به دست آورده بود – آن هم بعداز وقوع ماجرا ، و مهم هم همین بود .
[3, 2548, [50, 51, 52]] LVC.full او نق‌نق‌کنان بارها و بارها با داد و فریاد از مادر ش ، غذای بیشتر می‌خواست ( حتی طنین صدا یش را به یاد می‌آورد که به‌دلیل دوران بلوغ ناهنجارتر شده بود و گاهی هم نعره می‌کشید ) یا ، با گریه و زاری سعی می‌کرد سهم بیشتری از غذا به دست آورد .
به رسید دست LVC.full (1) VID (1) Skipped (1)
[1, 75, [7, 8, 10]] LVC.full یک خبر کوتاه از جبهه مالابار هم‌اکنون به دست ما رسید .
[3, 650, [5, 6, 8]] Skipped شاید اگر امروز آن عکس به دست ش می‌رسید ، آن را نگه می‌داشت .
[3, 2758, [7, 8, 12]] VID متاسفانه ، مقدار خیلی کمی از آن به دست اعضای رده‌پایین حزب می‌رسید . »
در دار دست LVC.full (2) Skipped (1)
[1, 21, [12, 13, 14]] Skipped وینستون فکر کرد : جای شکر اش باقی ست اسلحه‌ای که پسرک در دست دارد واقعی نیست .
[1, 254, [16, 17, 18]] LVC.full شعار حزب این بود : « هر کس گذشته را در دست بگیرد , آینده را در دست دارد , هر کس حال را در دست بگیرد , گذشته را در دست دارد . »
[1, 254, [30, 31, 32]] LVC.full شعار حزب این بود : « هر کس گذشته را در دست بگیرد , آینده را در دست دارد , هر کس حال را در دست بگیرد , گذشته را در دست دارد . »
در دست داشت Skipped (9) VID (1)
[1, 216, [10, 11, 12]] Skipped ولی به یاد داشت که پدر ش دست او را در دست داشت و با عجله از پلکانی مارپیچ که درزیر پا جرق‌جروق می‌کرد پایین رفته بودند و او آن‌قدر خسته شده بود که عاقبت مجبور شدند بایستند و استراحت کنند .
[1, 218, [17, 18, 19]] Skipped خواهر کوچک ش در بغل مادر بود – و یا شاید هم مادر ش فقط بسته‌ای پتو در دست داشت .
[3, 45, [8, 9, 10]] Skipped کارگری که پیشبند سفید بسته بود و ملاقه‌ای در دست داشت ، گفت : « نفر بعدی ! »
[3, 236, [2, 3, 4]] Skipped آنها پرچم‌هایی در دست داشتند که حامل پیام قدردانی آنها نسبت‌به برادر بزرگ بود و از رهبری خردمندانه وی که زندگی نو و شادی برای شان فراهم نموده است ، تقدیر می‌کردند .
[3, 571, [6, 7, 10]] Skipped به مدت سی ثانیه آن را در دست‌ها یش نگه داشته بود .
[3, 763, [3, 4, 5]] Skipped نفر وسط روزنامه‌ای در دست داشت که دو نفر دیگر با نزدیک‌آوردن سر خود مشغول خواندن آن بودند .
[3, 2491, [8, 9, 10]] Skipped او رفت و وینستون را درحالی‌که کاغذ را در دست داشت ، تنها گذاشت .
[3, 2689, [2, 3, 4]] Skipped ابراین برگه‌ای در دست داشت و با علاقه در حال مطالعه آن بود .
[3, 2698, [15, 16, 17]] VID زیرا در واقع او دلیل روشنی مبنی بر اینکه ابراین یک توطئه‌گر سیاسی باشد ، در دست نداشت .
[3, 2739, [9, 10, 11]] Skipped یک سینی با تنگ شراب و چند گیلاس ، در دست داشت .
در گیر دست LVC.full (2)
[1, 254, [10, 11, 12]] LVC.full شعار حزب این بود : « هر کس گذشته را در دست بگیرد , آینده را در دست دارد , هر کس حال را در دست بگیرد , گذشته را در دست دارد . »
[1, 254, [24, 25, 26]] LVC.full شعار حزب این بود : « هر کس گذشته را در دست بگیرد , آینده را در دست دارد , هر کس حال را در دست بگیرد , گذشته را در دست دارد . »
زن دست LVC.full (1)
[2, 117, [4, 5]] LVC.full جرات نمی‌کرد به آن دست بزند , زیرا دراین‌صورت متورم می‌شد .
کش دست LVC.full (1) Skipped (1)
[3, 39, [17, 18]] LVC.full در صحبت‌کردن با او باید تلاش زیادی به خرج می‌دادی تا وادار ش کنی از چنین موضوع‌هایی دست بکشد و به ریزه‌کاری‌های زبان نوین بپردازد که هم در آن تبحر داشت و هم به آن علاقه‌مند بود .
[3, 2551, [22, 25]] Skipped وقتی مادر ملاقه‌ای را کنار می‌کشید ، او شروع به گریه می‌کرد و با عصبانیت سعی می‌کرد قابلمه و ملاقه را از دست او بیرون بکشد و یا به بشقاب خواهر ش ناخنک می‌زد .
کشید دست Skipped (2) LVC.full (1)
[1, 247, [10, 13]] Skipped وینستون همان‌طور که شانه‌ها یش را به سختی به عقب می‌کشید ( درحالی‌که دست‌ها یش را برروی ران‌ها قرار داده بود بدن را از کمر می‌چرخاند , نرمشی که فکر می‌کرد برای عضلات پشت مناسب است ) برای هزارمین بار به یاد آورد که ترسناک‌ترین چیز این بود که همه این مسائل حقیقت داشته باشد .
[2, 140, [12, 13]] Skipped وینستون که انگار عضلات ش دچار انقباض شده بود , از نوشتن دست کشید .
[3, 1399, [39, 40]] LVC.full در همین موقع چشم ش به آمپل‌فورت ، همان شاعری که گوش‌های پرمویی داشت ، افتاد که سینی به دست دنبال جایی برای نشستن بود و شاید اگر او را نمی‌دید به کلی از تلاش برای صحبت با دختر دست می‌کشید .
کن پیدا دست LVC.full (1)
[3, 2667, [11, 12, 13]] LVC.full آنها می‌توانستند به کوچکترین جزئیات اعمال و گفته‌ها و اندیشه‌های فرد دست پیدا کنند ؛ اما باطن فرد ، که عملکرد اش حتی برای خود او هم اسرارآمیز بود ، دست‌نخورده باقی می‌ماند .
یاب دست LVC.full (1)
[3, 2664, [7, 8]] LVC.full با بازجویی یا شکنجه می‌توانستند به حقایق دست یابند .
یافت دست LVC.full (2) Skipped (2)
[1, 76, [8, 9]] LVC.full نیروهای ما در جنوب هند به پیروزی باشکوهی دست یافته اند .
[3, 232, [5, 6]] LVC.full در جبهه تولید به پیروزی‌هایی دست یافته ایم !
[3, 1497, [5, 8]] Skipped او به حد کافی فرصت یافت تا با دست دختر به خوبی آشنا شود .
[3, 1651, [24, 29]] Skipped از آن فضای باز و گسترده به‌سوی محوطه سایه‌دار و پر از فراز و نشیب رفتند و هر جا که عرض مسیر پهنای بیشتری می‌یافت شانه به شانه و دست در کمر یکدیگر حرکت می‌کردند .
داد رخ LVC.full (6)
[1, 227, [8, 9]] LVC.full وینستون در عالم بچگی فهمید که اتفاق وحشتناکی رخ داده است , چیزی که قابل بخشش یا درمان نبود .
[1, 248, [14, 15]] LVC.full اگر حزب می‌توانست در حوادث گذشته دخل‌وتصرف کند و بگوید فلان یا بهمان واقعه رخ نداده است مطمئنا چنین چیزی از خود شکنجه و مرگ بدتر بود .
[2, 44, [23, 24]] LVC.full از دوران کودکی اش به‌جز صحنه‌هایی شاد و دوست‌داشتنی چیزی در خاطر نداشت که آنها هم مشخص نبود در چه زمانی و چگونه رخ داده‌ اند و اغلب واضح نبودند .
[3, 519, [8, 9]] LVC.full اما ازآنجاکه تمام این جرایم دربین خود کارگران رخ می‌داد ، به آن اهمیتی نمی‌دادند .
[3, 864, [34, 35]] LVC.full چشم‌های پیرمرد که به رنگ آبی روشن بود ازروی تخته دارت به میز بار و از آنجا به‌طرف در دستشویی چرخید ، طوریکه گویا منظور وینستون از این حرف تغییراتی بود که در مشروب‌فروشی رخ داده بود .
[3, 2374, [18, 19]] LVC.full اختراع هواپیما به سال‌ها قبل‌از تولد جولیا مربوط می‌شد ، اما تغییر موضع درمورد جنگ چهار سال پیش رخ داده بود ، یعنی زمانی‌که او کاملا بالغ بود .
به کش رخ LVC.full (1)
[3, 1683, [6, 7, 9]] LVC.full گویا پرنده می‌خواست توانایی‌ها یش را به رخ آنها بکشد .
داد روی LVC.full (6) Skipped (3)
[2, 257, [10, 11]] LVC.full درست در همین وقت هم بود که آن اتفاق مهم روی داد – البته , اگر بتوان آن را اتفاق نامید .
[3, 46, [9, 12]] Skipped وینستون و سایم سینی‌ها یشان را به‌زیر نرده‌های فلزی روی پیشخوان هل دادند .
[3, 830, [14, 17]] Skipped مرد پشت بار درحالی‌که به‌سمت جلو خم شده بود و نوک انگشتان ش را روی میز تکیه داده بود گفت : « بفرما ببینم یه چتول چی ه ؟ »
[3, 1908, [15, 16]] LVC.full اتفاقی را برای جولیا تعریف کرد که یازده سال پیش در یک بعدازظهر جهنمی دیگر روی داده بود ، یا به زبان دقیق‌تر نتوانسته بود روی دهد .
[3, 2117, [5, 6]] LVC.full تغییری فوق‌العاده جالب‌تر از آن روی داده بود .
[3, 2153, [10, 13]] Skipped جولیا بیدار شد و چشمان ش را مالید و بعد روی آرنج تکیه داد تا نگاهی به اجاق جلوی بخاری بیندازد .
[3, 2509, [9, 10]] LVC.full آخرین مرحله اتفاقی بود که می‌بایست در وزارت عشق روی می‌داد .
[3, 2522, [6, 7]] LVC.full تمام رویا در درون بلور مرجان‌دار روی داد ، با این تفاوت که سطح شیشه‌ای آن ، طاق آسمان و داخل آن همه چیز چنان شفاف و روشن بود که از ورای آن می‌شد فواصل بسیار دور را دید .
[3, 2543, [18, 19]] LVC.full وینستون به‌رغم جوانی و خودخواهی درک می‌کرد که این موضوع به نحوی با آن حادثه ناگفته که باید روی می‌داد ، مرتبط بود .
ده روی LVC.full (1)
[3, 1908, [25, 26]] LVC.full اتفاقی را برای جولیا تعریف کرد که یازده سال پیش در یک بعدازظهر جهنمی دیگر روی داده بود ، یا به زبان دقیق‌تر نتوانسته بود روی دهد .
داد عذاب LVC.full (2)
[1, 226, [12, 13]] LVC.full باوجوداینکه کمی مست بود , ولی غمی سنگین و غیرقابل‌تحمل او را عذاب می‌داد .
[3, 658, [3, 5]] LVC.full چیزی که کابوس‌وار عذاب ش می‌داد ، این بود که به درستی نمی‌فهمید چرا چنین حقه‌بازی و شیادی‌هایی باید صورت بگیرد .
کشید عذاب LVC.full (1)
[3, 273, [48, 49]] LVC.full وقتی کسی از فقر ، مشقت و کثافت رنج می‌برد ، از زمستان‌های تمام‌نشدنی ، از کثیفی جوراب‌ها یش ، از آسانسورهایی که هیچ‌وقت کار نمی‌کردند ، آب سرد ، صابون زمخت ، از سیگارهایی که زود خرد می‌شدند و از غذاهایی که مزه‌ای عجیب و مزخرف داشتند عذاب می‌کشید ، آیا همین امر ثابت نمی‌کرد که روال طبیعی کارها به این گونه نبوده است ؟
داد لو LVC.full (4)
[2, 256, [21, 22]] LVC.full اما حدودا دو ثانیه طول کشید تا واکنش نشان دهد و احتمالا حالات چشمان ش در آن دو ثانیه او را لو داده بود .
[3, 158, [27, 28]] LVC.full گرچه مطمئن بود سایم زیاد از او خوش ش نمی‌آید و او را خوار می‌شمرد و یا اگر دلیل خوبی داشت حتما او را به‌عنوان مجرم فکری لو می‌داد ، ولی باز هم دچار نوعی اندوه شد .
[3, 169, [21, 22]] LVC.full باوجوداین وینستون شک نداشت که اگر سایم به گوشه‌ای از افکار ناگفته او پی می‌برد فورا او را به پلیس افکار لو می‌داد .
[3, 1906, [23, 24]] LVC.full او آن‌چنان کودن بود که قادر به تشخیص انحراف عقاید وینستون نسبت‌به حزب نبود ، وگرنه بدون شک او را به پلیس افکار لو می‌داد .
ده لو LVC.full (2)
[1, 133, [18, 19]] LVC.full دو انگشت دست راست ش جوهری شده بود و این از همان جزئیات کوچکی بود که آدم را لو می‌دهد .
[1, 302, [8, 9]] LVC.full یک پرش کوچک چشم ممکن بود آدم را لو دهد .
داد نسبت LVC.full (3)
[3, 1105, [21, 22]] LVC.full ساخت هر بنای بزرگ و باابهتی را درصورتی‌که ظاهر اش به حد کافی نو به نظر می‌رسید به زمان بعداز انقلاب نسبت می‌دادند ، درحالی‌که بناهایی با قدمت بسیار کوتاه‌تر را به دوره نامعلومی به نام قرون وسطی منسوب می‌کردند .
[3, 2353, [37, 38]] LVC.full بارها و بارها در راهپیمایی‌ها و تظاهرات‌های حزب او با آخرین توان خود فریاد زده و خواهان اعدام کسانی شده که نه نام شان را قبلا شنیده و نه حتی ذره‌ای از اتهاماتی را که به آنان نسبت می‌دادند ، باور کرده بود .
[3, 2398, [23, 24]] LVC.full اگر جایی اثری از آن باقی مانده باشد فقط به صورت جسمی خشک و بی‌روح می‌تواند باشد و نمی‌شود هیچ کلمه‌ای به آن نسبت داد ، درست مثل همین بلور .
ده نسبت LVC.full (1)
[3, 2735, [8, 9]] LVC.full اگر لازم می‌دانید که اتهامات دیگری به خودمان نسبت بدهیم ، ما حاضر یم .
داد نشان LVC.full (25) Skipped (1)
[1, 45, [35, 36]] LVC.full از همه بدتر این بود که ازطریق تشکیلاتی مانند انجمن جاسوسان به شکلی سازمان‌یافته ، تبدیل به بچه‌هایی بی‌رحم و غیرقابل‌کنترل می‌شدند و درعین‌حال هیچ تمایلی به شورش دربرابر قوانین و مقررات حزب از خود نشان نمی‌دادند .
[1, 253, [18, 19]] LVC.full اگر بقیه مردم دروغ حزب را می‌پذیرفتند – اگر تمام مدارک با هم جور و یک چیز را نشان می‌داد – آن وقت دروغ به تاریخ راه می‌یافت و به حقیقت بدل می‌شد .
[1, 346, [13, 14]] LVC.full مقاله فعلی شامل اظهاراتی درمورد ارقام واقعی تولید می‌شد که به طور واضح نشان می‌داد جزءبه‌جزء پیش‌بینی قبلی غلط بود .
[1, 358, [11, 17]] Skipped به‌این‌طریق می‌توانستند با شواهد مستند , صحت همه پیش‌بینی‌های حزب را نشان دهند ؛ آنها به‌هیچ‌وجه اجازه نمی‌دادند هیچ عنوان خبری و یا اظهارنظری که با نیازهای روز مطابقت نداشت در بایگانی بماند .
[1, 440, [12, 13]] LVC.full تنها سرنخ واقعی در کلمات « رجوع به ناشخص‌ها » بود که نشان می‌داد وایترز قبلا مرده است .
[1, 458, [10, 11]] LVC.full تنها اسباب‌بازی‌هایی که رفیق اگیلوی در سه‌سالگی به آنها علاقه نشان می‌داد یک طبل , یک اسلحه کمری و یک هلیکوپتر کوچک بود .
[2, 5, [23, 24]] LVC.full تصویری عظیم , به پهنای بیش از یک متر , که چهره مردی تقریبا چهل‌وپنج‌ساله با سبیل‌های کلفت سیاه‌رنگ و جذابیتی خشن را نشان می‌داد .
[2, 127, [18, 19]] LVC.full ابتدا مانند مارماهی در آب به سختی پیش می‌رفت , بعد او را از درون نشانه‌گیر اسلحه هلیکوپتر نشان داد , سپس بدن ش را سوراخ‌سوراخ کردند و آب‌های اطراف ش به رنگ صورتی درآمد و چنان غرق شد که گویا از همه آن سوراخ‌ها , آب به داخل بدن ش نفوذ کرده است .
[2, 129, [4, 5]] LVC.full بعد قایق نجاتی را نشان داد که پر از بچه بود و هلیکوپتری بالای سر آن در حال پرواز بود .
[2, 136, [32, 33]] LVC.full اما زنی که در جایگاه کارگران نشسته بود , ناگهان جاروجنجال راه انداخت که شما حق ندارید جلوی بچه‌ها این چیزها را نشان بدهید , درست نیست این صحنه‌ها را به بچه‌ها نشان داد , درست نیست .
[2, 170, [8, 9]] LVC.full حالتی انکارناپذیر در چهره اش , این را نشان می‌داد .
[2, 197, [33, 34]] LVC.full جالب این بود که در تمام این مدت , برای آنکه مبادا کسی به واقعی‌بودن گزافه‌گویی‌های دلفریب گلدشتاین شک کند , در زمینه پشت‌سر ش برروی صفحه سخنگو ستون‌های بی‌پایان ارتش اوراسیا را نشان می‌دادند که از مردمانی جدی و خشک با چهره‌های آسیایی تشکیل شده و پشت‌سر هم از کناره‌های صفحه , می‌آمدند و می‌رفتند .
[3, 103, [12, 13]] LVC.full هر مفهومی که احتیاج به بیان داشته باشد فقط با یک کلمه نشان داده می‌شود که معنایی کاملا تعریف‌شده دارد و تمام معانی جنبی به کلی فراموش می‌شوند .
[3, 222, [24, 25]] LVC.full پارسونز گفت : « ا … البته من نمی‌دانم ، ولی تعجبی هم نداره اگه … » با حرکت دست هدف‌قرارگرفتن با اسلحه را نشان داد و با زبان ش صدایی شبیه شلیک گلوله درآورد .
[3, 390, [31, 32]] LVC.full همه ازدواج‌هایی که بین افراد حزب صورت می‌گرفت باید به تایید کمیته‌ای می‌رسید که به همین منظور انتخاب شده بود ، و درصورتی‌که زوج مذکور علائمی از علاقه جسمانی به یکدیگر نشان می‌دادند ، کمیته از صدور رای موافق خودداری می‌کرد – البته همیشه از ابراز علنی این اصل پرهیز می‌کرد .
[3, 542, [13, 14]] LVC.full وقتی افراد عادی با یک سرمایه‌دار صحبت می‌کردند باید خم می‌شدند و تواضع نشان می‌دادند ، کلاه از سر برمی‌داشتند و وی را « قربان » خطاب می‌کردند .
[3, 789, [30, 31]] LVC.full افرادی که به زحمت سواد خواندن و نوشتن داشتند ، وقتی پای قرعه‌کشی بخت‌آزمایی به میان می‌آمد توانایی انجام محاسبات پیچیده را می‌یافتند و نمونه‌های عالی از اعجاز حافظه را نشان می‌دادند .
[3, 1053, [16, 17]] LVC.full سپس چراغ دیگری روشن کرد ، با قامت خمیده به‌سمت پلکان فرسوده رفت و راه را نشان داد .
[3, 1082, [13, 14]] LVC.full یک تابلوی حکاکی‌شده برروی فلز بود که ساختمانی بیضی‌شکل با پنجره‌های مستطیل‌شکل را نشان می‌داد و برج کوچکی درجلوی آن قرار داشت .
[3, 1197, [6, 7]] LVC.full اگر به حد کافی سرعت عمل نشان داده بود ، می‌توانست دختر مومشکی را همان جا برای همیشه ساکت کند ؛ اما درست به‌دلیل خطر فوق‌العاده‌ای که این کار در بر داشت ، قدرت انجام آن را از دست داده بود .
[3, 1386, [15, 16]] LVC.full کمی جلوتر در سر میزی ، یک جای خالی بود ، ولی ظاهر مرد ریزنقش نشان می‌داد که خیلی راحت‌طلب است و به‌سوی خلوت‌ترین میز خواهد رفت .
[3, 1577, [5, 6]] LVC.full دخترک هیچ مقاومتی از خود نشان نمی‌داد و وینستون می‌توانست هر کاری را که می‌خواهد با او انجام دهد .
[3, 1924, [8, 9]] LVC.full حتی خم شد تا جایی را که وینستون نشان می‌داد ، ببیند .
[3, 2287, [17, 18]] LVC.full زیرنویس نداشت و فقط چهره غول‌آسایی از یک سرباز اوراسیایی را به بلندی سه یا چهار متر نشان می‌داد که در حال گام برداشتن به جلو بود و در چهره مغول‌وار ش هیچ احساسی دیده نمی‌شد و دست ش روی ماشه یک مسلسل بود .
[3, 2294, [23, 24]] LVC.full تمام مردم منطقه در مراسم تدفین که چند ساعت به طول انجامید حاضر شدند و نفرت و انزجار خود را به مسببان آن نشان دادند .
[3, 2535, [15, 16]] LVC.full وقتی پدر ش ناپدید شد ، مادر ش هیچ واکنش یا بی‌تابی شدیدی از خود نشان نداد ، اما ناگهان چیزی در او تغییر کرد .
ده نشان LVC.full (9)
[1, 358, [11, 12]] LVC.full به‌این‌طریق می‌توانستند با شواهد مستند , صحت همه پیش‌بینی‌های حزب را نشان دهند ؛ آنها به‌هیچ‌وجه اجازه نمی‌دادند هیچ عنوان خبری و یا اظهارنظری که با نیازهای روز مطابقت نداشت در بایگانی بماند .
[2, 59, [15, 16]] LVC.full هنگام رویارویی با صفحه سخنگو عاقلانه‌تر بود که چهره اش آرامشی توام با خوش‌بینی را نشان دهد و او نیز چنین حالتی به خود گرفت .
[2, 136, [22, 23]] LVC.full اما زنی که در جایگاه کارگران نشسته بود , ناگهان جاروجنجال راه انداخت که شما حق ندارید جلوی بچه‌ها این چیزها را نشان بدهید , درست نیست این صحنه‌ها را به بچه‌ها نشان داد , درست نیست .
[2, 256, [8, 9]] LVC.full اما حدودا دو ثانیه طول کشید تا واکنش نشان دهد و احتمالا حالات چشمان ش در آن دو ثانیه او را لو داده بود .
[3, 233, [7, 8]] LVC.full گزارش‌های تهیه‌شده درمورد تولید انواع کالاهای مصرفی نشان می‌دهد سطح معاش حداقل بیست درصد نسبت‌به سال گذشته رشد داشته است .
[3, 1716, [6, 7]] LVC.full آنها به آن اندازه هم که نشان می‌دهند ، بی‌گناه و پاک نیستند .
[3, 1901, [27, 28]] LVC.full در واقع چون امکان حذف خانواده وجود نداشت بنابراین مردم را تشویق می‌کردند که به سبک معمول قدیم بچه‌ها یشان را تربیت کنند و به آنها علاقه نشان دهند .
[3, 2061, [16, 18]] LVC.full جولیا گفت : « لحظه‌ای صبر کن ، فقط بگذار چیزی را که آورده ام ، نشان ت بدهم .
[3, 2429, [23, 24]] LVC.full طی صحبت با جولیا ، وینستون دریافت که تا چه حد ساده است که آدم خود را راست‌کردار و پایبند به عقاید مرسوم نشان دهد و درعین‌حال ، حتی نداند منظور از این کلمات چی ست .
داد نمایش LVC.full (1)
[2, 151, [35, 36]] LVC.full حمایل باریک و سرخ‌رنگی را که سمبل « انجمن جوانان ضدسکس » بود , چند بار به دور کمر ش بسته و آن‌قدر آن را محکم کرده بود که برجستگی کفل‌ها یش را به خوبی نمایش می‌داد .
ده نمایش LVC.full (1)
[3, 198, [13, 14]] LVC.full به‌هرحال به ت گفته باشم اگر عمارت پیروزی نتواند زیباترین آذین‌بندی خیابان‌ها را نمایش دهد تقصیر من نیست .
داد گزارش LVC.full (1)
[1, 134, [61, 62]] LVC.full ممکن بود یک آدم فضول سرسپرده در وزارتخانه « شاید یک زن ، کسی مانند آن زن موحنایی یا دختر مومشکی از بخش ادبیات داستانی » توجه ش به این نکته جلب می‌شد که چرا او در ساعت ناهار چیز می‌نوشته ، چرا از یک قلم قدیمی استفاده کرده و چه می‌نوشته است و بعد هم موضوع را به واحد مربوط گزارش می‌داد .
ده گزارش LVC.full (1)
[3, 1902, [22, 23]] LVC.full از طرف دیگر بچه‌ها به طور مرتب برضد والدین آموزش می‌دیدند و یاد می‌گرفتند جاسوسی آنها را بکنند و انحراف آنان را گزارش دهند .
دار آمادگی LVC.full (1) Skipped (1)
[1, 314, [9, 14]] Skipped هیچ‌کدام از ما توفیق جنگیدن در خط مقدم را نداریم , ولی حداقل می‌توانیم آمادگی خودمان را حفظ کنیم .
[3, 2782, [7, 8]] LVC.full به طور کلی شما برای چه کارهایی آمادگی دارید ؟ »
دار تنفر LVC.full (1)
[2, 224, [27, 28]] LVC.full به همین دلیل در یک لحظه وینستون متوجه شد که ابدا از گلدشتاین متنفر نیست بلکه کاملا برعکس , از برادر بزرگ , حزب و پلیس افکار تنفر دارد ; و همان موقع دل ش برای چهره تنهای روی صفحه سخنگو , سنت‌شکنی که مورد تمسخر قرار گرفته بود , او که تنها پاسدار حقیقت و عقلانیت در جهانی پر از دروغ بود سوخت .
دار نفرت LVC.full (1)
[2, 233, [14, 15]] LVC.full از این گذشته , حالا خیلی بهتر از قبل می‌فهمید که چرا از او نفرت دارد .
دار وقت Skipped (2) LVC.full (1)
[3, 80, [0, 4]] Skipped وقتی این کلمه را داریم دیگر چه نیازی به کلمه « بد » داریم ؟
[3, 2155, [2, 3]] LVC.full یک ساعت وقت داریم .
[3, 2780, [4, 5]] Skipped ما حدود بیست دقیقه وقت داریم .
دار تعجب LVC.full (1)
[3, 222, [11, 13]] LVC.full پارسونز گفت : « ا … البته من نمی‌دانم ، ولی تعجبی هم نداره اگه … » با حرکت دست هدف‌قرارگرفتن با اسلحه را نشان داد و با زبان ش صدایی شبیه شلیک گلوله درآورد .
ماند از تعجب باز دهان LVC.full (1)
[3, 1662, [11, 13, 14, 15, 16]] LVC.full وینستون به محوطه پیش رو نگاهی کرد و با شناختن آنجا دهان ش از تعجب باز ماند .
دار دوست LVC.full (11)
[2, 352, [4, 5]] LVC.full این‌جور کارها را خیلی دوست داره .
[3, 44, [2, 3]] LVC.full من این‌جوری دوست دارم ببینم . »
[3, 208, [4, 5]] LVC.full اما راجع‌به اینکه چی دوست دارند !
[3, 879, [0, 1]] LVC.full دوست دارم نظر شما را در این مورد بدانم .
[3, 1292, [11, 13]] LVC.full روی آن با خط درشت نه‌چندان زیبایی نوشته شده بود : دوست ت دارم .
[3, 1314, [5, 7]] LVC.full از هنگامی که جمله « دوست ت دارم » را دیده بود ، میل به زنده‌ماندن در او جوششی عجیب یافته بود و ناگهان قبول هرگونه مخاطره‌ای در نظر ش احمقانه جلوه می‌کرد .
[3, 1726, [13, 15]] LVC.full هرچه تعداد افرادی که با آنها دوست بودی بیشتر باشد ، من بیشتر دوست ت دارم .
[3, 1969, [0, 1]] LVC.full دوست نداری همه چیز را حس کنی : این من هستم ، این دست من است ، این پای من است ، من واقعی هستم .
[3, 1971, [3, 4]] LVC.full این چیزها را دوست نداری ؟
[3, 1974, [3, 4]] LVC.full – چرا ، دوست دارم .
[3, 2151, [36, 37]] LVC.full وینستون در این فکر بود که آیا در گذشته‌های دور برای مردم عادی بوده که مثلا در خنکای یک شب تابستانی ، مرد و زنی مانند آنها با هم در تختی بخوابند ، درباره چیزهایی که دوست دارند با هم صحبت کنند ، هیچ اجباری به بلندشدن نداشته باشند ، راحت دراز بکشند و به صداهای بیرون گوش کنند .
داشت دوست LVC.full (8) Skipped (1)
[1, 229, [4, 6]] LVC.full کسی که پیرمرد خیلی دوست ش داشت , شاید دختر کوچولویی که نوه او بوده , کشته شده بود .
[2, 235, [1, 2]] LVC.full وینستون دوست داشت با او معاشقه کند ولی هرگز موفق به این کار نشده بود , چون آن حمایل سرخ نفرت‌انگیز , همان نماد عفت , به دور کمر دخترک پیچیده شده بود – کمری که وینستون همواره وسوسه در آغوش گرفتن ش را داشت .
[3, 12, [4, 5]] Skipped این روزها دیگر کسی دوست نداشت ، همه رفیق داشتند ؛ ولی بعضی از رفقا از بعضی دیگر خوشایندتر بودند .
[3, 930, [4, 5]] LVC.full – آره ، اونها دوست داشتند به‌خاطر شان کلاه خود را از سر برداری .
[3, 963, [2, 3]] LVC.full می‌خواهی بگم دوست داشتم دوباره جوون می‌شدم . .
[3, 1636, [6, 7]] LVC.full فقط می‌دانست یادآور عملی است که دوست نداشت ولی مجبور بود انجام دهد .
[3, 2600, [4, 5]] LVC.full اگر آدم کسی را دوست داشت ، حتی اگر هیچ چیز دیگر را برای بخشیدن نداشت ، باز هم محبت ش را به او می‌بخشید .
[3, 2649, [10, 11]] LVC.full اگر آنها بتوانند کاری کنند که من دیگر تو را دوست نداشته باشم ، خیانت واقعی اتفاق افتاده .
[3, 2763, [5, 6]] LVC.full وینستون در افکار پنهانی خود دوست داشت آن را روزگار کهن بنامد .
بر آن داشت Skipped (3) LVC.full (1)
[3, 351, [4, 5, 6]] LVC.full وسوسه‌های وصف‌ناپذیر او را بر آن می‌داشت تا با صدای بلند کلمات رکیک بر زبان آورد .
[3, 537, [8, 10, 13]] Skipped همان‌طور که می‌بینید ، او کت سیاه بلندی بر تن دارد که به آن فراک می‌گفتند ، و کلاه عجیب براقی به شکل لوله بخاری بر سر دارد که به آن کلاه سیلندری می‌گفتند .
[3, 1197, [30, 31, 35]] Skipped اگر به حد کافی سرعت عمل نشان داده بود ، می‌توانست دختر مومشکی را همان جا برای همیشه ساکت کند ؛ اما درست به‌دلیل خطر فوق‌العاده‌ای که این کار در بر داشت ، قدرت انجام آن را از دست داده بود .
[3, 2059, [20, 24, 26]] Skipped یک کیف ابزار زمخت کتانی به رنگ قهوه‌ای ، مشابه همان که در وزارتخانه با خود به این طرف و آن طرف می‌برد ، بر دوش داشت .
به داشت همراه LVC.full (1)
[3, 2462, [9, 10, 11]] LVC.full هرگونه اشاره مشخص به او ، خطر مرگ را به همراه داشت .
داشت آگاهی LVC.full (1)
[3, 451, [14, 15]] LVC.full از خطری که با آمدن به این مکان برای خود خریده بود ، کاملا آگاهی داشت .
داشت اشراف LVC.full (1)
[2, 72, [18, 19]] LVC.full صفحه سخنگوی اتاق نشیمن , به‌جای آن‌که طبق معمول برروی دیوار انتهایی نصب شود تا به تمام اتاق اشراف داشته باشد , بنابه دلایلی , برروی دیوار جانبی و درست روبروی پنجره قرار داشت .
داشت اصرار LVC.full (1)
[3, 420, [0, 1]] LVC.full اصرار داشت که باید بچه‌دار شوند .
داشت اطلاع LVC.full (3) Skipped (2)
[1, 350, [4, 5]] LVC.full ولی آن‌طور که وینستون اطلاع داشت , قرار بود سهمیه شکلات از آخر هفته جاری از سی گرم به بیست گرم کاهش یابد .
[1, 376, [10, 11]] LVC.full و به احتمال قوی‌تر هیچ‌ کس از میزان تولید کفش اطلاع نداشت , اصولا برای کسی اهمیت هم نداشت .
[3, 371, [4, 5]] LVC.full چون تا جایی که اطلاع داشت همسر ش نمرده بود .
[3, 503, [4, 7]] Skipped در واقع درباره کارگران اطلاعات کمی وجود داشت .
[3, 1764, [22, 24]] Skipped معلوم بود قریحه‌ای ذاتی برای این کار داشت که وینستون فاقد آن بود و به نظر می‌رسید به‌دلیل پیاده‌روی‌های دسته‌جمعی متعددی که داشت ، اطلاعات گسترده‌ای نیز راجع‌به حومه‌های لندن جمع‌آوری کرده بود .
داشت اعتقاد LVC.full (2) Skipped (1)
[1, 469, [13, 14]] LVC.full به‌جز یک ساعت نرمش و بدنسازی روزانه , تفریح دیگری نداشت و چون اعتقاد داشت ازدواج و داشتن زن و بچه مانع از ایثار کامل خود در راه انجام وظایف می‌گردد , عهد کرده بود هیچ‌گاه ازدواج نکند .
[3, 162, [4, 5]] LVC.full مشتاقانه به اصول اینگسوس اعتقاد داشت ، به برادر بزرگ احترام می‌گذاشت ، به‌خاطر پیروزی‌ها شادی می‌کرد و از بدعت‌گذاردن متنفر بود و از این جهات هیچ‌یک از اعضای ساده حزب با او برابری نمی‌کردند .
[3, 665, [5, 6]] Skipped فقط او بود که چنین اعتقادی داشت .
داشت تداوم LVC.full (1)
[3, 478, [23, 24]] LVC.full فریادی پرابهت که عصبانیت و ناامیدی در خود نهفته داشت ، صدای بلند « اوووه … ! » که مانند طنین یک ناقوس تداوم داشت .
داشت تناسب LVC.full (1)
[3, 397, [7, 8]] LVC.full اما به نحوی با آرمان‌های کلی حزب تناسب داشت .
داشت توانایی LVC.full (2) Skipped (1)
[2, 111, [4, 9]] LVC.full عجیب بود که نه‌تنها توانایی بیان افکار ش را نداشت , بلکه به کلی چیزهایی را که قصد گفتن ش را داشت , فراموش کرده بود .
[3, 688, [18, 23]] LVC.full آنها استدلال‌های ظریفی ارائه می‌دادند که او حتی از درک آنها عاجز بود ، چه رسد به اینکه توانایی جوابگویی به آنها را داشته باشد .
[3, 2783, [7, 11]] Skipped وینستون گفت : « هر کاری که توانایی انجام‌دادن اش را داشته باشیم . »
داشت حتم LVC.full (1)
[3, 215, [8, 9]] LVC.full پارسونز پیروزمندانه ادامه داد : « دختر م حتم داشته که او از عوامل دشمن است و مثلا شاید با چتر نجات فرودآمده باشد .
داشت خبر LVC.full (1)
[1, 354, [21, 22]] LVC.full او به‌طورکلی می‌دانست در شبکه پیچیده‌ای که غلتک‌های لاستیکی به آنجا ختم می‌شوند چه اتفاقی می‌افتد , ولی از جزئیات آن خبر نداشت .
داشت رواج LVC.full (1)
[1, 282, [26, 27]] LVC.full تصور می‌کرد کلمه اینگسوس را قبل‌از سال 1960 هرگز نشنیده بود , ولی احتمال داشت در زبان قدیم – یعنی « سوسیالیسم انگلیسی » – هم رواج داشته است .
داشت شرم LVC.full (1)
[3, 2137, [13, 14]] LVC.full از بدن لاغر و تکیده خود با آن رگ‌های متورم قوزک پا ، شرم داشت .
داشت ضرورت LVC.full (1)
[3, 2313, [12, 13]] LVC.full موضوع مهم این بود که وجود اتاق بالای مغازه ، برای شان ضرورت داشت .
داشت عضویت LVC.full (1)
[3, 2261, [17, 18]] LVC.full یکی از اعلان‌ها شامل فهرستی چاپی از اسامی اعضای کمیته شطرنج بود که سایم نیز در آن عضویت داشت .
داشت قیمت LVC.full (2)
[1, 183, [28, 29]] LVC.full وینستون عریان از رختخواب بیرون آمد ( زیرا اعضای ساده حزب هر سال فقط یک کوپن سه‌هزارتایی برای لباس دریافت می‌کردند و یک دست لباس خواب 600 تا قیمت داشت ) و زیرپوش کهنه و زیرشلواری اش را ازروی صندلی برداشت .
[3, 1037, [11, 12]] LVC.full یاد م می‌آید که زمانی چیزی شبیه به آن هشت پوند قیمت داشت .
داشت مطابقت LVC.full (1) Skipped (1)
[1, 358, [28, 29]] LVC.full به‌این‌طریق می‌توانستند با شواهد مستند , صحت همه پیش‌بینی‌های حزب را نشان دهند ؛ آنها به‌هیچ‌وجه اجازه نمی‌دادند هیچ عنوان خبری و یا اظهارنظری که با نیازهای روز مطابقت نداشت در بایگانی بماند .
[3, 1701, [11, 12]] Skipped همه چیز با رویایی که وینستون در خواب دیده بود ، مطابقت داشت .
داشت موجودیت LVC.full (1)
[1, 445, [8, 9]] LVC.full او دیگر وجود نداشت ؛ و انگار هرگز موجودیت نداشته است .
داشت نام Skipped (5) LVC.full (1)
[1, 420, [13, 16]] Skipped به نظر می‌رسید دستور روزانه برادر بزرگ بیشتر به تقدیر از سازمانی به نام اف‌اف‌سی‌سی اختصاص داشت که تامین‌کننده سیگار و سایر وسایل آسایش ملوان دژهای شناور بود .
[1, 453, [4, 7]] Skipped باوجوداینکه رفیقی به این نام هرگز وجود نداشت , اما چند سطر نوشته و دو تا عکس ساختگی و مونتاژشده می‌توانست چنین شخصی را به وجود بیاورد .
[2, 68, [13, 14]] LVC.full پاکت سیگار مچاله‌شده اش را , که آن هم « سیگار پیروزی » نام داشت , از جیب ش بیرون کشید و تا به خود بیاید سیگار اول به زمین افتاد .
[3, 568, [20, 24]] Skipped بدین‌ترتیب شاید هیچ‌وقت قانونی به نام « حق شب اول » یا موجودی به نام سرمایه‌دار و یا کلاهی به نام کلاه سیلندری وجود نداشت .
[3, 1131, [5, 6]] Skipped در تمام این سال‌ها قصد داشت نام سردر مغازه را عوض کند ، ولی هیچگاه عملا مبادرت به این کار نکرده بود .
[3, 2763, [6, 11]] Skipped وینستون در افکار پنهانی خود دوست داشت آن را روزگار کهن بنامد .
داشت همسر LVC.full (1) Skipped (1)
[3, 371, [5, 6]] Skipped چون تا جایی که اطلاع داشت همسر ش نمرده بود .
[3, 433, [10, 11]] LVC.full چرا نباید به‌جای این روابط آلوده هرازچندگاهی ، برای خود همسری داشته باشد ؟
داشت و پیامد دنباله LVC.full (1)
[2, 270, [3, 4, 5, 6]] LVC.full چنین وقایعی هیچ دنباله و پیامدی نداشتند .
داشت وحشت Skipped (3) LVC.full (2)
[2, 321, [4, 7]] Skipped اما دریافت که باوجود وحشت زیادی که داشت نخواسته بود با بستن کتابچه , باعث پخش‌شدن جوهر خیس شود و ورق‌های شیری‌رنگ کتابچه را کثیف کند .
[3, 646, [3, 4]] LVC.full درحالی‌که به شدت وحشت داشت مبادا اتفاقی برای مثال وزش بادی دراطراف میز راز او را برملا کند با ترس و لرز حدود ده دقیقه صبر کرد .
[3, 667, [11, 12]] LVC.full اما فکر دیوانه‌بودن زیاد ناراحت ش نمی‌کرد ؛ بیشتر از این وحشت داشت که مبادا اشتباه کرده باشد .
[3, 1214, [4, 7]] Skipped پس چرا باید چنین وحشتی از آینده داشته باشیم درحالی‌که این وحشت هیچ چیز را عوض نمی‌کند ؟
[3, 2532, [10, 15]] Skipped شرایط ناراحت‌کننده و پرجاروجنجال آن زمان را خوب به یاد داشت : روزی چند بار وحشت از حمله هوایی و پناه‌بردن به ایستگاه‌های مترو ؛ توده‌های آشغال که همه جا پر بود .
داشت کاربرد LVC.full (1) Skipped (1)
[1, 331, [31, 32]] LVC.full هریک از آنها حاوی پیغامی یک یا دوخطی بود که به زبان اختصاری دست‌وپاشکسته نوشته شده بود و در واقع به همان زبان قدیمی بود که هنوز در مکاتبات داخلی وزارتخانه کاربرد داشت .
[3, 1044, [11, 13]] Skipped چیزی که جذابیت آن را دوبرابر می‌کرد این بود که هیچ کاربرد مشخصی نداشت ، ولی وینستون حدس می‌زد که آن را به‌عنوان کاغذنگه‌دار ساخته بودند .
داشت یقین LVC.full (1)
[3, 2152, [0, 1]] LVC.full یقین داشت در هیچ دوره‌ای این کار عادی نبوده است .
در داشت خدمت LVC.full (1)
[1, 396, [15, 16, 17]] LVC.full قسمت‌هایی هم مشغول تامین برنامه بودند که مهندسان , تهیه‌کنندگان و گروهی از هنرپیشگان را در خدمت داشتند که به‌دلیل مهارت در تقلید صدا برای این قسمت انتخاب شده بودند .
همراه داشت LVC.full (1) Skipped (1)
[2, 154, [20, 21]] LVC.full این دختر حال‌وهوای میدان‌های بازی هاکی , حمام‌های یخ و پیاده‌روی‌های جمعی و جلسات عمومی پالایش اندیشه را با خود همراه داشت .
[3, 2462, [10, 11]] Skipped هرگونه اشاره مشخص به او ، خطر مرگ را به همراه داشت .
کم داشت Skipped (7) LVC.full (1)
[1, 381, [18, 20]] Skipped در اتاقک مشابهی در طرف دیگر سالن مرد ریزنقشی به نام تیلاتسون کار می‌کرد که ظاهری شسته‌رفته و کمی ته‌ریش داشت .
[1, 385, [2, 5]] Skipped وینستون شناخت کمی از تیلاتسون داشت و نمی‌دانست برای چه کاری استخدام شده است .
[1, 448, [45, 49]] Skipped می‌توانست سخنرانی را به موضوع همیشگی محکوم‌کردن خائنان و مجرمان فکری مربوط کند , اما دستکاری به این صورت , خیلی واضح بود , خلق یک پیروزی در جبهه‌ها و یا پیروزی در شکستن سقف تولید در نهمین برنامه سه‌ساله هم احتیاج به مدرک‌سازی بسیار داشت و موضوع را کمی پیچیده می‌کرد .
[3, 160, [3, 4]] LVC.full یعنی یک چیزی کم داشت : احتیاط ، بی‌تفاوتی ، یک نوع خرفتی نجات‌بخش .
[3, 470, [18, 19]] Skipped حتی اگر انجمن افسانه‌ای موسوم به « برادری » وجود داشت ، که امکان ش بود ، احتمال کمی داشت که اعضای آن بتوانند در گروههایی بیش از دو یا سه نفر دور هم جمع شوند .
[3, 503, [5, 7]] Skipped در واقع درباره کارگران اطلاعات کمی وجود داشت .
[3, 821, [1, 2]] Skipped احتمال کمی داشت حرف ش را باور کنند .
[3, 2060, [17, 18]] Skipped وینستون جلو رفت تا او را در آغوش بگیرد ولی او که هنوز کیف را بر دوش داشت کمی عجولانه خود را از آغوش او بیرون کشید .
داشت احتمال LVC.full (8) Skipped (2)
[1, 282, [13, 14]] LVC.full تصور می‌کرد کلمه اینگسوس را قبل‌از سال 1960 هرگز نشنیده بود , ولی احتمال داشت در زبان قدیم – یعنی « سوسیالیسم انگلیسی » – هم رواج داشته است .
[1, 433, [0, 4]] Skipped احتمال ش کاملا وجود داشت .
[2, 276, [6, 8]] LVC.full اما همه اینها حدس بود : احتمال زیاد داشت که همه چیز را تصور کرده باشد .
[3, 315, [16, 17]] LVC.full نمی‌دانست دختر چه مدت به او نگاه می‌کرده است ، شاید حدود پنج دقیقه ، و احتمال داشت در این مدت او مراقب حالت چهره اش نبوده باشد .
[3, 324, [0, 2]] LVC.full احتمال زیاد داشت شخصی که سر میز پهلویی نشسته بود خبرچین پلیس افکار باشد و تا سه روز دیگر او را به یکی از سرداب‌های وزارت عشق می‌انداختند ، اما باقیمانده سیگار ش نباید هدر می‌رفت .
[3, 452, [1, 2]] LVC.full خیلی احتمال داشت که گشتی‌ها موقع بیرون‌رفتن او را دستگیر کنند ؛ یا در همان زمان ، بیرون در منتظر باشند .
[3, 470, [17, 19]] LVC.full حتی اگر انجمن افسانه‌ای موسوم به « برادری » وجود داشت ، که امکان ش بود ، احتمال کمی داشت که اعضای آن بتوانند در گروههایی بیش از دو یا سه نفر دور هم جمع شوند .
[3, 821, [0, 2]] LVC.full احتمال کمی داشت حرف ش را باور کنند .
[3, 1546, [0, 1]] LVC.full احتمال داشت میکروفن کار گذاشته باشند .
[3, 1547, [3, 6]] Skipped مطمئن نیستم ولی احتمال اش وجود داشت .
داد احتمال LVC.full (2)
[3, 219, [1, 2]] LVC.full بنابراین احتمال دادم او یک خارجی باشد .
[3, 1502, [0, 1]] LVC.full احتمال می‌داد چشم‌ها یش قهوه‌ای باشند ، ولی بعضی افراد مومشکی هم چشم‌های آبی داشتند .
داشت احتیاج LVC.full (2) Skipped (1)
[1, 410, [20, 21]] LVC.full دستکاری‌های بسیار ظریفی که برای انجام آنها به هیچ چیز جز اطلاعات شخصی خود از اصول اینگسوس و خواسته حزب احتیاج نداشت .
[1, 448, [41, 45]] LVC.full می‌توانست سخنرانی را به موضوع همیشگی محکوم‌کردن خائنان و مجرمان فکری مربوط کند , اما دستکاری به این صورت , خیلی واضح بود , خلق یک پیروزی در جبهه‌ها و یا پیروزی در شکستن سقف تولید در نهمین برنامه سه‌ساله هم احتیاج به مدرک‌سازی بسیار داشت و موضوع را کمی پیچیده می‌کرد .
[3, 103, [3, 6]] Skipped هر مفهومی که احتیاج به بیان داشته باشد فقط با یک کلمه نشان داده می‌شود که معنایی کاملا تعریف‌شده دارد و تمام معانی جنبی به کلی فراموش می‌شوند .
است احتیاج LVC.full (1)
[3, 109, [6, 7]] LVC.full اما در نهایت به این هم احتیاجی نیست .
دار احتیاج LVC.full (1)
[3, 2063, [2, 3]] LVC.full به آن احتیاجی نداریم .
داشت اختصاص LVC.full (2)
[1, 403, [20, 21]] LVC.full به طور کلی یک رشته دوایر و تشکیلات جداگانه فقط به ادبیات , موسیقی , نمایشنامه و تفریحات طبقه کارگر اختصاص داشت .
[1, 420, [15, 16]] LVC.full به نظر می‌رسید دستور روزانه برادر بزرگ بیشتر به تقدیر از سازمانی به نام اف‌اف‌سی‌سی اختصاص داشت که تامین‌کننده سیگار و سایر وسایل آسایش ملوان دژهای شناور بود .
داد اختصاص LVC.full (1)
[1, 451, [15, 16]] LVC.full گاهی می‌شد که برادر بزرگ دستور روزانه خود را به گرامیداشت یک عضو ساده حزب اختصاص می‌داد که متواضعانه کار کرده بود و زندگی و مرگ ش الگویی مناسب برای دیگران بود .
ده اختصاص LVC.full (1)
[3, 1809, [18, 19]] LVC.full او حتی وینستون را تشویق می‌کرد که باز شب‌های بیشتری از وقت خود را به کار نیمه‌وقت مهمات‌سازی اختصاص دهد .
داشت ارزش Skipped (2) LVC.full (1)
[3, 653, [16, 20]] Skipped اما درحال‌حاضر حتی اگر می‌شد تصور کرد که آن عکس به نوعی بازسازی شود ، دیگر ارزش یک مدرک را نداشت .
[3, 1862, [6, 8]] Skipped این امر آن‌چنان غیرممکن بود که ارزش فکرکردن نداشت .
[3, 2411, [10, 13]] LVC.full من حاضر م خطر کنم ؛ اما برای چیزی که ارزش خطرکردن را داشته باشد ، نه یک تکه روزنامه کهنه .
یافت ارزش LVC.full (1)
[2, 226, [17, 19]] LVC.full اکنون تنفر پنهان ش نسبت‌به برادر بزرگ به تحسین تبدیل شد و برادر بزرگ در نظر ش ارزش بیشتری یافت , او را حامی راسخ و شجاعی دید که چون کوهی استوار دربرابر همه آسیا ایستادگی می‌کرد , و گلدشتاین , به‌رغم انزوا و بی‌پناهی و تردیدی که درباره زنده‌بودن ش وجود داشت , همچون جادوگری شریر و بدنهاد به نظر ش آمد که فقط با استفاده از قدرت سخنرانی اش می‌توانست دنیای متمدن را در هم بکوبد .
داشت اطمینان LVC.full (5)
[1, 276, [9, 10]] LVC.full گمان می‌کرد حول‌وحوش سال‌های دهه شصت بوده است ولی اطمینان نداشت .
[1, 474, [7, 8]] LVC.full نمی‌شد فهمید کدام نسخه را می‌پذیرفتند ولی اطمینان داشت که نسخه خودش برنده خواهد شد .
[2, 100, [1, 2]] LVC.full حتی اطمینان نداشت که سال , سال 1984 باشد .
[3, 2314, [4, 5]] LVC.full همین‌که از وجود اتاق اطمینان داشتند ، حس می‌کردند در آنجا هستند .
[3, 2609, [10, 11]] LVC.full راهنمای آنها علایق و وابستگی‌ها یشان بود که به آن اطمینان داشتند .
کن اطمینان LVC.full (2) Skipped (2)
[3, 313, [29, 31]] Skipped به احتمال قوی هدف او این بود که به حرف‌های وینستون گوش بدهد و راجع‌به اینکه او به حد کافی با فریادهای بلند ابراز تنفر می‌کند یا نه ، اطمینان حاصل کند .
[3, 670, [40, 41]] LVC.full گویی نیرویی مهیب تو را تحت سیطره خود می‌گرفت و به‌درون مغز ت رسوخ می‌کرد ، مغز ت را در هم می‌کوبید ، به طرزی باورنکردنی تو را می‌ترساند و حتی تو را قانع می‌کرد که به احساس خود نباید اطمینان کنی .
[3, 684, [12, 13]] LVC.full حزب به افراد القا می‌کرد که نباید به چشم و گوش خود اطمینان کنند .
[3, 1140, [20, 22]] Skipped ولی ابلهانه‌ترین کار او در وهله اول این بود که بعداز خرید کتابچه سفید بدون آنکه از قابل‌اعتمادبودن صاحب مغازه اطمینان حاصل کند ، دوباره به آنجا رفته بود !
یافت اطمینان LVC.full (1)
[1, 98, [2, 3]] LVC.full چه‌گونه می‌شد اطمینان یافت که حداقل یکی از انسان‌های دوروبر ش طرف او ست ؟
داشت امکان LVC.full (6) Skipped (5)
[1, 160, [30, 31]] LVC.full نکته‌ای که ناگهان به مغز وینستون خطور کرد این بود که مرگی چنان غم‌انگیز و دردناک که سی سال پیش برای مادر ش اتفاق افتاد , در این زمان دیگر امکان نداشت اتفاق بیفتد .
[2, 172, [7, 12]] Skipped اما به‌هرحال , آدمی بود که اگر امکان اغفال صفحه سخنگو وجود داشت و می‌توانستی او را به تنهایی پیدا کنی , می‌شد با او حرف زد .
[2, 273, [0, 1]] LVC.full امکان نداشت که باوجود دستگیری‌های فراوان و اعتراف‌ها و اعدام‌ها با اطمینان گفت انجمن برادری فقط یک افسانه است .
[3, 359, [3, 4]] LVC.full نکته وحشتناک اینکه امکان داشت این عمل کاملا ناخودآگاه باشد .
[3, 468, [23, 24]] LVC.full زیرا فقط آنجا ، درمیان خیل عظیم توده‌هایی که مورد بی‌توجهی قرار گرفته بودند و هشتادو‌پنج درصد جمعیت اوشنیا را تشکیل می‌دادند ، امکان داشت نیرویی برای نابودی حزب ظهور کند .
[3, 470, [10, 13]] Skipped حتی اگر انجمن افسانه‌ای موسوم به « برادری » وجود داشت ، که امکان ش بود ، احتمال کمی داشت که اعضای آن بتوانند در گروههایی بیش از دو یا سه نفر دور هم جمع شوند .
[3, 567, [1, 3]] Skipped این امکان وجود داشت که همه چیزهایی که توی کتاب‌های تاریخ نوشته شده بود ، حتی چیزهایی که انسان بدون پرسش می‌پذیرفت همگی پندار محض باشند .
[3, 640, [1, 2]] LVC.full اگر امکان داشت آن را برای همه دنیا چاپ کند و اهمیت ش را روشن نماید ، همین یک سند برای نابودکردن ارکان حزب کافی بود .
[3, 1901, [3, 7]] Skipped در واقع چون امکان حذف خانواده وجود نداشت بنابراین مردم را تشویق می‌کردند که به سبک معمول قدیم بچه‌ها یشان را تربیت کنند و به آنها علاقه نشان دهند .
[3, 2299, [6, 7]] LVC.full وینستون و جولیا هر وقت که امکان داشت به اتاق بالای مغازه آقای چارینگتون می‌رفتند و پهلو به پهلو روی تخت دراز می‌کشیدند و ازفرط گرما لباس‌ها را نیز درمی‌آوردند .
[3, 2431, [0, 1]] Skipped امکان داشت آنها را وادار کنند تا فجیع‌ترین حالت‌های نقض واقعیت را نیز بپذیرند ، زیرا آنها به زشتی کاری که از آنان خواسته می‌شد ، پی نمی‌بردند و آن‌قدر به رویدادهای اجتماعی علاقمند نبودند که به آنچه اتفاق می‌افتاد اهمیت بدهند .
دار امکان LVC.full (3)
[2, 144, [10, 12]] LVC.full اگر چنین چیز مبهم و گنگی را بتوان گفت که امکان وقوع دارد , همان روز صبح در وزارتخانه اتفاق افتاده بود .
[3, 1948, [5, 6]] LVC.full در این بازی ، پیروزی امکان ندارد .
[3, 2479, [3, 4]] LVC.full بگذارید ببینم ، امکان دارد کسی را با لغت‌نامه بفرستم پیش شما ؟
داشت انتظار LVC.full (2) Skipped (1)
[1, 370, [5, 6]] LVC.full در اکثر اوقات از وینستون انتظار داشتند که آمار و ارقام را به ابتکار خودش دست‌کاری و اصلاح کند .
[3, 705, [2, 3]] Skipped از او انتظار داشتند زمانی را که در حال کارکردن ، خوردن و یا خوابیدن نیست در یکی از تفریحات عمومی شرکت کند ؛ هر کاری غیراز این ، حتی یک پیاده‌روی ساده ، که نشانه تمایل فرد به تنهایی بود همیشه کمی خطرناک به حساب می‌آمد .
[3, 2115, [0, 1]] LVC.full انتظار داشت دختر را برهنه ببیند .
دار انتظار LVC.full (1) Skipped (1)
[3, 962, [3, 4]] LVC.full – می‌دونم که انتظار داری چی بگم .
[3, 1943, [13, 15]] Skipped وینستون با خود فکر کرد ، او خیلی جوان است و از زندگی انتظارات زیادی دارد .
در بود انتظار LVC.full (2) Skipped (1)
[2, 89, [20, 21, 23]] LVC.full اما اگر متوجه می‌شدند , به طور حتم مجازات مرگ و یا حداقل بیست‌وپنج سال محکومیت در اردوگاه کار اجباری در انتظار ش بود .
[3, 592, [2, 4, 5]] Skipped آنها مردگانی بودند که در انتظار بازگشت به گورستان به سر می‌بردند .
[3, 2437, [5, 6, 10]] LVC.full گویی در تمام طول زندگی در انتظار روی‌دادن این حادثه بود .
رفت انتظار LVC.full (1)
[3, 1648, [3, 4]] LVC.full از اعضای حزب انتظار نمی‌رفت که دشنام بدهند و بهرحال خود وینستون نیز به‌ندرت ناسزا می‌گفت .
کشید انتظار LVC.full (1)
[3, 2053, [7, 8]] LVC.full همان‌طور که لب تخت نشسته بود و انتظار می‌کشید دوباره به یاد سرداب‌های وزارت عشق افتاد .
داشت اهمیت LVC.full (5) Skipped (5)
[1, 66, [4, 5]] Skipped البته این مسئله چندان اهمیتی نداشت .
[1, 376, [16, 18]] Skipped و به احتمال قوی‌تر هیچ‌ کس از میزان تولید کفش اطلاع نداشت , اصولا برای کسی اهمیت هم نداشت .
[2, 27, [5, 6]] LVC.full ولی این هلیکوپترهای پلیس چندان اهمیتی نداشتند , بلکه مهمتر از آنها پلیس افکار بود .
[2, 138, [10, 11]] LVC.full من فکر نمی‌کنم هر بلایی سر ش بیاورند برای کسی اهمیت داشته باشد .
[3, 384, [12, 13]] Skipped تاوقتی این خوش‌گذرانی‌های پنهان فقط دررابطه‌با زنان طبقات بالا بود ، زیاد اهمیت نداشت .
[3, 505, [9, 10]] LVC.full به کار و تولیدمثل مشغول بودند سایر فعالیت‌ها یشان اهمیتی نداشت .
[3, 656, [14, 15]] LVC.full به احتمال زیاد اعترافات را آن‌قدر دوباره‌نویسی کرده بودند که دیگر اصل موضوع هیچ اهمیتی نداشت .
[3, 1321, [20, 21]] Skipped از شبی که وسوسه شده بود با قلوه‌سنگی سر او را بشکند بیش از پنج شب نمی‌گذشت ؛ ولی دیگر اهمیتی نداشت .
[3, 2370, [2, 3]] LVC.full بالاخره چه اهمیت داشت که چه کسی هواپیما را اختراع کرده است ؟
[3, 2610, [4, 5]] Skipped چیزی که برای آنها اهمیت داشت ، روابط افراد با یکدیگر بود ؛ اقدامی عاجزانه ، در آغوش گرفتنی ، اشکی ، چند کلمه به انسانی که در حال مرگ است ، اینها بود که برای آنها به خودی خود ارزشمند بود .
داد اهمیت LVC.full (1) Skipped (1)
[3, 519, [13, 14]] LVC.full اما ازآنجاکه تمام این جرایم دربین خود کارگران رخ می‌داد ، به آن اهمیتی نمی‌دادند .
[3, 1825, [9, 10]] Skipped او آن‌طور که خودش می‌گفت ، خیلی به خواندن اهمیت نمی‌داد .
ده اهمیت LVC.full (7) Skipped (1)
[2, 139, [7, 13]] Skipped آنها اصلا به حرف‌های طبقه کارگر گوش نمی‌دهند و به اعتراض آنها هیچ اهمیتی
[2, 308, [4, 5]] LVC.full من و می‌کشن من اهمیتی نمی‌دم به پشت گردن م شلیک می‌کنن اهمیتی نمی‌دم مرگ بر برادر بزرگ اونا همیشه به پشت گردن آدم شلیک می‌کنن باشه من اهمیتی نمی‌دم مرگ بر برادر بزرگ …
[2, 308, [12, 13]] LVC.full من و می‌کشن من اهمیتی نمی‌دم به پشت گردن م شلیک می‌کنن اهمیتی نمی‌دم مرگ بر برادر بزرگ اونا همیشه به پشت گردن آدم شلیک می‌کنن باشه من اهمیتی نمی‌دم مرگ بر برادر بزرگ …
[2, 308, [28, 29]] LVC.full من و می‌کشن من اهمیتی نمی‌دم به پشت گردن م شلیک می‌کنن اهمیتی نمی‌دم مرگ بر برادر بزرگ اونا همیشه به پشت گردن آدم شلیک می‌کنن باشه من اهمیتی نمی‌دم مرگ بر برادر بزرگ …
[3, 1035, [21, 22]] LVC.full پیرمرد هم تصدیق کرد و گفت : « بله ، چیز قشنگی ه ، اما این روزها کسی به این‌جور چیزها اهمیت نمی‌ده .
[3, 1040, [21, 22]] LVC.full اما این روزها دیگر چه کسی – حتی آن چند نفری هم که باقی مانده اند – به اشیاء عتیقه واقعی اهمیت می‌دهد ؟ »
[3, 1570, [5, 6]] LVC.full دختر گفت : « من اهمیتی نمی‌دهم . »
[3, 2431, [40, 41]] LVC.full امکان داشت آنها را وادار کنند تا فجیع‌ترین حالت‌های نقض واقعیت را نیز بپذیرند ، زیرا آنها به زشتی کاری که از آنان خواسته می‌شد ، پی نمی‌بردند و آن‌قدر به رویدادهای اجتماعی علاقمند نبودند که به آنچه اتفاق می‌افتاد اهمیت بدهند .
یافت اهمیت LVC.full (1)
[1, 61, [8, 9]] LVC.full بلکه مدتی بعد و به تدریج برای ش اهمیت یافتند .
در داشت بر LVC.full (2) Skipped (2)
[1, 342, [10, 12, 16]] Skipped مثلا در روزنامه تایمز به تاریخ هفدهم مارس مطلبی وجود داشت مبنی بر آنکه برادر بزرگ در سخنرانی روز قبل خود پیش‌بینی کرده بود جبهه جنوب هند آرام خواهد بود و حمله‌ای ازجانب اوراسیا در شمال افریقا شروع خواهد شد .
[3, 1197, [29, 30, 31]] LVC.full اگر به حد کافی سرعت عمل نشان داده بود ، می‌توانست دختر مومشکی را همان جا برای همیشه ساکت کند ؛ اما درست به‌دلیل خطر فوق‌العاده‌ای که این کار در بر داشت ، قدرت انجام آن را از دست داده بود .
[3, 1278, [11, 12, 13]] LVC.full هر چیزی که روی کاغذ نوشته شده بود حتما مقاصد سیاسی در بر داشت .
[3, 1573, [4, 5, 6]] Skipped بدن جوان دخترک را در بر داشت و گیسوان سیاه ش روی صورت او ریخته بود .
از بود بر Skipped (4) LVC.full (1)
[1, 426, [26, 28, 32]] Skipped در عوض بیشتر اوقات افرادی که موجب نارضایتی حزب شده بودند فقط ناپدید می‌شدند و دیگر هیچ کس نشانی از آنها نمی‌یافت و کوچک‌ترین سرنخی , از آنچه بر سر آنها آمده بود , پیدا نمی‌کرد .
[3, 308, [3, 5, 8]] Skipped ولی نوعی دلشوره از خود بر جای گذاشته بود .
[3, 1505, [17, 21, 24]] Skipped وینستون درمیان سایه و آفتاب در مسیر به پیش می‌رفت و هر جا که گل‌های زرد شکفته بودند ، انگار پا بر چاله‌های مملو از طلا می‌گذاشت .
[3, 1954, [3, 6, 9]] Skipped اما بخش دیگری از فکر ش بر این باور بود که آدم می‌تواند دنیایی پنهانی برای خود بسازد و در آن به دلخواه خود زندگی کند .
[3, 2107, [8, 9, 10]] LVC.full به نظر می‌آمد تمام این شعرهای آبکی را از بر بود .
در گرفت بر LVC.full (1) Skipped (1)
[3, 2044, [37, 38, 39]] LVC.full به خاطر ش رسید برای کسی که با زنی زندگی می‌کند ، طبیعی است که به طور متناوب با پیش‌آمدن این موضوع دچار ناامیدی شود ؛ و ناگهان نوعی احساس دلسوزی عمیق برای جولیا قلب ش را در بر گرفت .
[3, 2354, [23, 25, 27]] Skipped در جریان برگزاری دادگاه‌های عمومی همیشه جزو گروه منتخب انجمن جوانان بود که مسئولیت حفاظت از محل دادگاه را از صبح تا شب بر عهده می‌گرفتند و در زمان تنفس بین جلسات فریاد « مرگ بر خائنین » سرمی‌داد !
داشت تردید LVC.full (3) Skipped (1)
[1, 168, [13, 14]] LVC.full منظره‌ای که به آن نگاه می‌کرد آن‌قدر در خواب‌ها یش تکرار می‌شد که تردید داشت آن را در واقعیت دیده بود یا نه .
[1, 219, [1, 2]] LVC.full او تردید داشت که آیا در آن زمان خواهر ش متولد شده بود یا نه .
[2, 226, [46, 52]] Skipped اکنون تنفر پنهان ش نسبت‌به برادر بزرگ به تحسین تبدیل شد و برادر بزرگ در نظر ش ارزش بیشتری یافت , او را حامی راسخ و شجاعی دید که چون کوهی استوار دربرابر همه آسیا ایستادگی می‌کرد , و گلدشتاین , به‌رغم انزوا و بی‌پناهی و تردیدی که درباره زنده‌بودن ش وجود داشت , همچون جادوگری شریر و بدنهاد به نظر ش آمد که فقط با استفاده از قدرت سخنرانی اش می‌توانست دنیای متمدن را در هم بکوبد .
[3, 116, [0, 1]] LVC.full تردید داشت که شاید گفتن این حرف نشانه بی‌اعتقادی او به عقاید مرسوم باشد .
کن تردید LVC.full (1)
[3, 687, [16, 17]] LVC.full هریک از روشنفکران حزب به همین دلیل به راحتی می‌توانستند او را در اندیشه‌ها یش دچار تردید کنند .
داشت تعلق LVC.full (5)
[3, 540, [10, 11]] LVC.full تمام زمین‌ها ، خانه‌ها ، کارخانه‌ها و پول‌ها به آنان تعلق داشت .
[3, 886, [5, 6]] LVC.full هر چیز قابل‌تملکی به آنها تعلق داشت .
[3, 2019, [10, 11]] LVC.full اما وسوسه داشتن سرپناهی پنهانی و قابل‌دسترس که به خودشان تعلق داشته باشد ، برای هر دوی آنها خیلی قوی بود .
[3, 2391, [6, 7]] LVC.full آنها به نسل قبل‌از انقلاب ، تعلق داشتند .
[3, 2762, [17, 18]] LVC.full مانند بلور کاغذنگه‌دار یا شعرهای نیمه‌کاره آقای چارینگتون ، شراب هم به دوران خیال‌انگیز و نابودشده گذشته تعلق داشت .
دار تعلق LVC.full (2)
[3, 1103, [9, 10]] LVC.full وینستون بهت‌زده از خود می‌پرسید کلیساها به چه قرنی تعلق دارند ؟
[3, 2775, [19, 20]] LVC.full تنها چیزی که شما درباره انجمن برادری خواهید آموخت ، این است که وجود دارد و شما به آن تعلق دارید .
بر داشت تن LVC.full (1)
[3, 537, [8, 9, 10]] LVC.full همان‌طور که می‌بینید ، او کت سیاه بلندی بر تن دارد که به آن فراک می‌گفتند ، و کلاه عجیب براقی به شکل لوله بخاری بر سر دارد که به آن کلاه سیلندری می‌گفتند .
به داشت تن LVC.full (5) Skipped (1)
[1, 10, [8, 9, 10]] LVC.full هر دو بچه لباسی شبیه یونیفرم جاسوسان را به تن داشتند که عبارت بود از : پیراهن خاکستری و شورت آبی و دستمال‌گردن قرمز .
[1, 224, [4, 5, 6]] LVC.full پیرمرد لباس آراسته تیره‌ای به تن داشت و یک کلاه سیاه پارچه‌ای , موهای کاملا سفید ش را به عقب کشیده بود ؛ چهره اش سرخ بود و چشمان آبی‌رنگ ش مملو از اشک بود .
[2, 163, [22, 23, 24]] LVC.full افرادی که در اطراف صندلی‌ها بودند با دیدن شخصی که به آنها نزدیک می‌شد و یونیفرم سیاه اعضای کمیته مرکزی حزب را به تن داشت , برای لحظه‌ای ساکت شدند .
[3, 276, [17, 18, 19]] LVC.full تقریبا همه آدم‌ها زشت و بدترکیب بودند و حتی اگر به‌جای یونیفرم آبی حزب ، لباس‌های دیگری به تن داشتند باز فرقی نمی‌کرد .
[3, 537, [9, 10, 12]] Skipped همان‌طور که می‌بینید ، او کت سیاه بلندی بر تن دارد که به آن فراک می‌گفتند ، و کلاه عجیب براقی به شکل لوله بخاری بر سر دارد که به آن کلاه سیلندری می‌گفتند .
[3, 2683, [10, 11, 12]] LVC.full او مردی کوتاه‌قد با موهای تیره بود که جلیقه سفیدی به تن داشت .
از کرد پاره تن LVC.full (1)
[1, 174, [6, 7, 8, 9]] LVC.full با یک حرکت لباس‌ها یش را از تن پاره کرد و با نفرت به کناری انداخت .
گشت بر تن راست مو LVC.full (1)
[2, 179, [13, 14, 15, 16, 17]] LVC.full صدایی که با شنیدن آن , دندان‌های آدمی به هم فشرده می‌شد و مو بر تن راست می‌گشت .
داشت جریان LVC.full (4)
[2, 114, [14, 15]] LVC.full فقط باید گفتگوی پایان‌ناپذیر و بی‌امان درون ش را که سال‌ها در مغز ش جریان داشت , به‌روی کاغذ می‌آورد .
[3, 825, [7, 8]] LVC.full بازی دارت که در طرف دیگر سالن جریان داشت تقریبا به مدت سی ثانیه قطع شد .
[3, 1665, [13, 14]] LVC.full بدون شک جایی در همین نزدیکی ولی دور از دید آنها ، جویباری جریان داشت که ماهی‌های شبوط در آن شنا می‌کردند .
[3, 2519, [19, 20]] LVC.full هم خود خواب و هم خاطره‌ای که به آن مربوط بود تا چند ثانیه پس‌از بیداری در ذهن ش جریان داشتند .
یافت جریان LVC.full (2)
[1, 71, [8, 9]] LVC.full صدای گوشنواز و واضح ترومپت در فضای راکد جریان یافت .
[2, 264, [18, 19]] LVC.full گویی مغز هر دو باز شده بود و افکار از راه چشم‌ها از ذهن یکی به ذهن دیگری جریان یافته بود .
داشت حضور LVC.full (2) Skipped (2)
[2, 359, [26, 27]] LVC.full در فاصله میان پک‌هایی که به پیپ می‌زد با افتخار برای ت تعریف می‌کرد که در چهار سال گذشته هر شب در « مرکز اجتماعات » حضور داشته است .
[3, 792, [11, 12]] LVC.full فقط جوایز کم‌ارزش واقعا پرداخت می‌شد ، برندگان جوایز بزرگ هیچگاه حضور نداشتند .
[3, 1313, [17, 20]] Skipped روح ش از شدت ملال در عذاب بود ، اما حداقل این بار تمایلی به شانه‌خالی‌کردن از حضور در مرکز نداشت .
[3, 2700, [17, 21]] Skipped حتی نمی‌توانست وانمود کند که برای قرض‌گرفتن لغت‌نامه به آنجا آمده بود ، زیرا در این صورت حضور جولیا هیچ توجیهی نداشت .
دار حضور LVC.full (1)
[3, 1998, [23, 24]] LVC.full در عوض به نقطه‌ای دور خیره شد و با چنان ظرافتی راجع‌به چیزهای کلی صحبت نمود که آدم احساس می‌کرد دیگر در آنجا حضور ندارد .
داشت حقیقت LVC.full (4) Skipped (1)
[1, 247, [52, 53]] LVC.full وینستون همان‌طور که شانه‌ها یش را به سختی به عقب می‌کشید ( درحالی‌که دست‌ها یش را برروی ران‌ها قرار داده بود بدن را از کمر می‌چرخاند , نرمشی که فکر می‌کرد برای عضلات پشت مناسب است ) برای هزارمین بار به یاد آورد که ترسناک‌ترین چیز این بود که همه این مسائل حقیقت داشته باشد .
[2, 272, [10, 11]] LVC.full شاید شایعاتی که درمورد توطئه‌های گسترده مخفیانه بیان می‌شد , حقیقت داشت – شاید انجمن برادری واقعا وجود داشت !
[3, 549, [2, 3]] LVC.full شاید هم حقیقت داشت که مردم درحال‌حاضر رفاه بیشتری نسبت‌به قبل‌از انقلاب داشتند .
[3, 878, [16, 17]] LVC.full فقط در کتاب‌ها راجع‌به آن دوران چیزهایی نوشته اند ، ولی ممکن ه حرف‌های توی کتاب‌ها حقیقت نداشته باشد .
[3, 2533, [36, 42]] Skipped اعلامیه‌های ناخوانایی که در گوشه و کنار خیابان‌ها نصب می‌شد ، گروه‌های خلافکار جوانان که لباس یک‌رنگ می‌پوشیدند ، صف‌های طویل بیرون نانوایی‌ها ، شلیک متناوب مسلسل‌ها در فاصله دور و بدتر از همه ، این حقیقت که تمام مدت غذای کافی نداشتند .
دار حقیقت LVC.full (2) Skipped (1)
[1, 126, [46, 48]] Skipped از عصر یکسانی و عدم‌تفاوت ، از دوران انزوا ، از عصر برادر بزرگ ، از عصر دوگانه‌باوری ، به آینده یا به گذشته ، به زمانی که تفکر آزاد است ، و انسان‌ها با یکدیگر متفاوت هستند و تنها زندگی نمی‌کنند – به زمانی که حقیقت وجود دارد و آنچه را انجام می‌گیرد نمی‌توان مانع شد – سلام !
[3, 927, [2, 3]] LVC.full مثلا ، حقیقت دارد که شما باید آنها را « قربان » خطاب می‌کردید و وقتی از کنار شان رد می‌شدید کلاه خود را از سر برمی‌داشتید ؟
[3, 2362, [24, 25]] LVC.full یک بار که وینستون درباره جنگ با اوراسیا صحبت می‌کرد ، جولیا با ذکر صریح این نکته که به نظر او جنگ با اوراسیا حقیقت ندارد ، وینستون را متعجب کرد .
داشت خیال LVC.full (1)
[2, 87, [1, 2]] LVC.full وینستون خیال داشت خاطرات روزانه خود را در آن یادداشت کند .
شد راحت خیال LVC.full (1)
[2, 323, [1, 3, 4]] LVC.full بلافاصله خیال ش راحت شد .
داشت سروکار LVC.full (4)
[1, 368, [5, 6]] LVC.full بیشتر موضوع‌هایی که با آنها سروکار داشت نه ارتباطی با دنیای واقعی داشتند , نه حتی ربطی به یک دروغ صریح .
[1, 405, [45, 46]] LVC.full حتی یک بخش کامل در این تشکیلات ( که در زبان نوین « هرزه‌نما » نامیده می‌شد ) وجود داشت که کار ش تولید مبتذل‌ترین نوع عکس‌های هرزه بود که درداخل بسته‌های مهروموم‌شده برای مردم ارسال می‌شد و به‌جز افرادی که با تولید این عکس‌ها سروکار داشتند , بقیه اعضای حزب مجاز به تماشای آنها نبودند .
[2, 51, [27, 28]] LVC.full محل استقرار چهار وزارتخانه‌ای بودند که کل تشکیلات دولت بین آنها تقسیم شده بود : وزارت حقیقت که با اخبار , تفریحات , آموزش و هنرهای زیبا سروکار داشت ؛ وزارت صلح که به امور جنگ می‌پرداخت ؛ وزارت عشق که برقراری قانون و نظم را بر عهده داشت ؛ و وزارت فراوانی که مسئول امور اقتصادی بود .
[3, 2453, [8, 9]] LVC.full هرگز با ساخت این زبان به طور حقیقی سروکار نداشته ام . »
افت سروکار LVC.full (1)
[3, 591, [3, 8]] LVC.full محال بود کسی سروکار ش با پلیس افکار بیفتد و راه فراری داشته باشد .
داشت شباهت LVC.full (5)
[2, 13, [13, 14]] LVC.full صدا از صفحه فلزی مستطیل‌شکلی به گوش می‌رسید که بیشتر به آیینه‌ای کدر شباهت داشت و بخشی از دیوار سمت راست را پوشانده بود .
[2, 108, [5, 6]] LVC.full یا آینده به زمان حال شباهت داشت که دراین‌صورت به حرف‌های او توجه نمی‌کردند و یا با آن تفاوت داشت , و همه دغدغه‌های او بی‌معنی می‌شد .
[2, 193, [8, 9]] LVC.full هم صدا و هم چهره اش به گوسفند شباهت داشت .
[3, 277, [6, 11]] LVC.full در آن‌طرف سالن مرد کوچک‌اندامی که شباهت عجیبی به نوعی سوسک داشت ، سر یک میز تنها نشسته بود و قهوه می‌خورد ، چشم‌های ریز ش با بدگمانی اطراف را می‌پایید .
[3, 1117, [9, 10]] LVC.full فارتینگ یک سکه کوچک مسی بود ، به یک‌سنتی شباهت داشت . »
یافت شباهت LVC.full (2)
[3, 2322, [24, 25]] LVC.full هنگامی‌که پیرمرد با آن بینی دراز و عینک کلفت و شانه‌های خمیده در ژاکت مخمل درمیان وسایل کم‌ارزش مغازه می‌چرخید ، بیشتر به مجموعه‌دارها شباهت می‌یافت تا به یک مغازه‌دار .
[3, 2541, [31, 32]] LVC.full ساعت‌ها بی‌حرکت روی تخت می‌نشست و خود را با پرستاری از خواهر کوچک وینستون که بچه‌ای دوسه‌ساله ، لاغر ، بیمار و فوق‌العاده ساکت و صورت ش از لاغری به میمون شباهت یافته بود ، مشغول می‌کرد .
داشت عادت LVC.full (5) Skipped (4)
[2, 92, [8, 9]] LVC.full او در واقع زیاد به نوشتن با دست عادت نداشت چون آنها به طور معمول , همه چیز را , به‌جز برخی نوشته‌های بسیار کوتاه , به دستگاه « گفته‌نگار » دیکته می‌کردند , اما بی‌شک برای هدف فعلی امکان استفاده از آن نبود .
[2, 347, [0, 1]] LVC.full عادت داشت جمله‌ها یش را نیمه‌کاره بگذارد .
[3, 240, [7, 8]] LVC.full وزارت فراوانی از قدیم به این کار عادت داشت .
[3, 357, [30, 31]] Skipped باز هنگامی‌که درست از پهلوی هم می‌گذشتند همان حالت تکرار شد : نوعی لرزش و پیچش عضلانی که به سرعت بازوبسته‌شدن شاتر دوربین می‌آمد و می‌رفت ولی پیدا بود جنبه عادت داشت .
[3, 422, [2, 3]] Skipped کاترین حتی عادت داشت صبح آن روز ، کاری را که باید شب انجام می‌شد به وینستون یادآوری کند که او فراموش نکند .
[3, 1792, [18, 19]] Skipped از قرار معلوم جولیا به این‌گونه حرف‌زدن که آن را « مکالمه نسیه » می‌نامید ، به خوبی عادت داشت .
[3, 2237, [6, 7]] LVC.full وقتی دختر کوچکی بودم ، او عادت داشت این شعر را برای من بخواند .
[3, 2349, [1, 2]] LVC.full او عادت داشت از روی چهره مردم درباره آنها قضاوت کند ، بنابراین هنگامی‌که وینستون یک برق نگاه ابراین را برای تشخیص قابل‌اعتمادبودن او کافی می‌دانست ، در نظر او هم امری طبیعی جلوه می‌کرد .
[3, 2427, [12, 15]] Skipped اگر وینستون به صحبت درباره این مسائل ادامه می‌داد ، او بنابه عادت ناراحت‌کننده‌ای که داشت ، خواب ش می‌برد .
کرد عادت LVC.full (2)
[3, 1262, [6, 7]] LVC.full اما آنها دیگر به طور غریزی عادت کرده بودند خطوط چهره شان را ثابت نگه دارند و عواطف خود را در چهره شان بروز ندهند .
[3, 1582, [8, 9]] LVC.full مدت زیادی بود که به زندگی بدون زن عادت کرده بود .
داشت علاقه Skipped (6) LVC.full (1)
[3, 1598, [2, 3]] Skipped وینستون هیچ علاقه‌ای نداشت به او دروغ بگوید .
[3, 1821, [14, 19]] Skipped کار او عمدتا راه‌اندازی و رسیدگی به موتورهای الکتریکی پرقدرت و پیچیده بود که علاقه زیادی هم به آنها داشت .
[3, 1824, [6, 7]] Skipped اما به محصول نهایی کار هیچ‌گونه علاقه‌ای نداشت .
[3, 1855, [1, 5]] Skipped هیچ علاقه‌ای به عقاید حزب نداشت ، مگر در مواردی که با زندگی شخصی او ارتباط پیدا می‌کرد .
[3, 2040, [16, 17]] Skipped جولیا برای او به یک نیاز واقعی تبدیل شده بود ، چیزی که نه‌فقط به آن علاقه داشت بلکه خود را درمورد آن صاحب اختیار می‌دانست .
[3, 2423, [2, 7]] LVC.full جولیا کوچک‌ترین علاقه‌ای به نتایج نظریات حزب نداشت .
[3, 2689, [4, 7]] Skipped ابراین برگه‌ای در دست داشت و با علاقه در حال مطالعه آن بود .
دار علاقه LVC.full (3) Skipped (1)
[3, 1080, [14, 15]] LVC.full پیرمرد با ملایمت شروع به صحبت کرد : « درضمن اگر به تابلوهای قدیمی علاقه دارید … »
[3, 1734, [4, 5]] Skipped – تو به این علاقه داری ؟
[3, 2419, [7, 8]] LVC.full عزیز م ، من به نسل بعدی علاقه‌ای ندارم .
[3, 2449, [8, 9]] LVC.full فکر می‌کنم از نظر علمی به زبان نوین علاقه دارید ، درست ه ؟ »
داشت فاصله Skipped (5) LVC.full (2)
[3, 766, [6, 7]] LVC.full وینستون هنوز چند قدم با آنها فاصله داشت که ناگهان دو تا از آنها شروع به بگومگو با یکدیگر کردند .
[3, 1150, [12, 13]] Skipped یک نفر با یونیفرم آبی که بیش از ده متر با او فاصله نداشت ، در پیاده‌رو به‌سمت او می‌آمد .
[3, 1158, [37, 38]] Skipped حتما در حال تعقیب او بوده است ، زیرا باورکردنی نبود که درست در همان موقع از شب ، در همان خیابانی که وینستون بود قدم بزند ، جایی که از تمام محله‌های مسکونی اعضای حزب کیلومترها فاصله داشت .
[3, 1234, [5, 6]] LVC.full تقریبا چهار متر با هم فاصله داشتند که ناگهان دختر سکندری خورد و با صورت به زمین افتاد .
[3, 1359, [16, 18]] Skipped وقتی وینستون وارد غذاخوری شد او به تنهایی سر میزی نشسته بود که از دیوارها هم فاصله مناسبی داشت .
[3, 1364, [5, 6]] Skipped تقریبا سه متر با هم فاصله داشتند .
[3, 1442, [14, 15]] Skipped خیلی زود به نزدیکی دختر رسید ، طوریکه به اندازه نیم متر با هم فاصله داشتند .
گرفت فاصله LVC.full (2)
[3, 1790, [11, 12]] LVC.full همان‌طور که در خیابان‌های شلوغ راه می‌رفتند ، از هم کمی فاصله می‌گرفتند و هرگز به یکدیگر نگاه نمی‌کردند ، به نحوی عجیب و متناوب با هم صحبت می‌کردند .
[3, 1791, [46, 47]] LVC.full مکالمه شان با دیدن روشنایی پنجره یک خانه یا ردشدن یک نفر با یونیفرم حزب و یا نزدیک‌شدن به صفحه‌های سخنگو قطع می‌شد و یا لحظه‌ای بعد ، از وسط یک جمله ادامه پیدا می‌کرد ، سپس در نقطه خاصی ، به طور توافقی از هم فاصله می‌گرفتند و حرف شان را می‌بریدند و مجددا بقیه صحبت را بدون مقدمه روز بعد انجام می‌دادند .
داشت فایده Skipped (5) LVC.full (2)
[2, 43, [1, 2]] LVC.full اما فایده نداشت , چیزی به یاد نمی‌آورد .
[3, 975, [2, 3]] Skipped ادامه‌دادن موضوع فایده نداشت .
[3, 1369, [0, 1]] Skipped فایده‌ای نداشت .
[3, 2407, [3, 4]] Skipped – این چه فایده‌ای داشت ؟
[3, 2408, [1, 2]] Skipped فایده‌ای نداشت ، چون من چند دقیقه بعد آن را دور انداختم .
[3, 2550, [26, 27]] LVC.full سر هر وعده غذا ، مادر باید به او یادآوری می‌کرد که خودخواه نباشد و به فکر خواهر کوچک و مریض ش هم باشد ، ولی فایده‌ای نداشت .
[3, 2602, [2, 3]] Skipped این کار فایده‌ای نداشت ، چیزی را عوض نمی‌کرد ، مشکلاتی به وجود نمی‌آورد ، از مرگ کودک یا خود او جلوگیری نمی‌کرد ؛ اما به نظر او انجام این کار طبیعی بود .
دار فایده LVC.full (1)
[2, 37, [11, 12]] LVC.full این‌طوری مطمئن‌تر بود ؛ گرچه به خوبی می‌دانست که این کار فایده‌ای ندارد و کماکان تحت کنترل است .
داشت قبول LVC.full (2)
[3, 1952, [1, 2]] LVC.full او قبول نداشت که شکست ، قانون طبیعی انسان است .
[3, 2368, [13, 14]] LVC.full برای مثال ، طبق چیزی که در مدرسه به او آموخته بودند ، قبول داشت که حزب هواپیما را اختراع کرده است ( در دوران مدرسه وینستون در اواخر دهه پنجاه ، آن‌گونه که خود به یاد داشت ، حزب تنها مدعی اختراع هلیکوپتر بود ؛ ده دوازده سال بعد ، در دوران مدرسه جولیا ، این ادعا درمورد هواپیما تکرار شد ؛ یک نسل دیگر حتما ادعای اختراع موتور بخار را مطرح می‌کرد . ) .
دار قبول LVC.full (1)
[3, 2397, [1, 2]] LVC.full تو قبول داری گذشته که شامل دیروز هم می‌شود ، در واقع پایان یافته است ؟
کرد قبول LVC.full (1)
[3, 1995, [9, 10]] LVC.full همان‌طور که فکر می‌کرد ، آقای چارینگتون بی دردسر قبول کرد اتاق را به او اجاره دهد .
داشت قرار LVC.full (20) Skipped (2)
[1, 114, [4, 5]] LVC.full چیزی که دربرابر ش قرار داشت نه مرگ ، بلکه نابودی کامل بود .
[1, 350, [5, 7]] Skipped ولی آن‌طور که وینستون اطلاع داشت , قرار بود سهمیه شکلات از آخر هفته جاری از سی گرم به بیست گرم کاهش یابد .
[1, 387, [10, 11]] LVC.full در سالن طویل و بدون‌پنجره‌ای که اتاقک‌های کارمندان در آن قرار داشتند با آن صدای خش‌خش کاغذ و همهمه صداهایی که در گفته‌نگار سخن می‌گفتند ده‌ها نفر از افراد را حتی به نام نمی‌شناخت و فقط رفت‌وآمد شان را در راهروها می‌دید یا در مراسم دودقیقه‌ای ابراز تنفر شاهد حرکات شان بود .
[2, 8, [5, 6]] LVC.full آپارتمان وینستون در طبقه هفتم قرار داشت , و او اگرچه سی‌ونه سال بیشتر نداشت ولی چون بالای قوزک راست ش دچار زخم واریسی بود , آهسته بالا می‌رفت و چند بار نیز دربین راه نفس تازه کرد .
[2, 30, [9, 10]] LVC.full خلاصه , تا زمانی‌که وینستون در محدوده دید دستگاه قرار داشت , هم تصویر و هم صدا یش دریافت می‌شد .
[2, 31, [14, 15]] Skipped البته هیچ راهی وجود نداشت که بفهمی در فلان لحظه خاص آیا زیر نظر قرار داشته ای یا نه .
[2, 70, [14, 15]] LVC.full به اتاق نشیمن بازگشت و روی میز کوچکی که در سمت چپ صفحه سخنگو قرار داشت , نشست .
[2, 72, [32, 33]] LVC.full صفحه سخنگوی اتاق نشیمن , به‌جای آن‌که طبق معمول برروی دیوار انتهایی نصب شود تا به تمام اتاق اشراف داشته باشد , بنابه دلایلی , برروی دیوار جانبی و درست روبروی پنجره قرار داشت .
[3, 226, [8, 9]] LVC.full از صفحه سخنگو که درست بالای سر شان قرار داشت ، صدای شیپور بلند شد .
[3, 316, [14, 15]] LVC.full خیلی خطرناک بود که در مکانی عمومی و یا در محدوده دید صفحه سخنگو قرار داشته باشی و آنگاه به فکر فروبروی و به افکار ت مجال بروز بدهی .
[3, 365, [9, 10]] LVC.full کنار دیوار یک تخت بود و روی میز چراغی قرار داشت که آن را حسابی پایین کشیده بودند .
[3, 595, [20, 21]] LVC.full آنها در سکوت سر میز می‌نشستند و گیلاس‌های جین با طعم میخک ، که مخصوص کافه بود ، درجلو یشان قرار داشت .
[3, 643, [15, 16]] LVC.full خوشبختانه هنگامی‌که ورقه کاغذ را باز می‌کرد از زاویه دید صفحه سخنگو به حالت وارونه قرار داشت .
[3, 856, [8, 9]] LVC.full یک میز از جنس چوب صنوبر زیر پنجره قرار داشت و آن دو می‌توانستند در آنجا بدون ترس از جلب توجه دیگران با هم صحبت کنند .
[3, 1023, [3, 4]] LVC.full در ویترین سینی‌هایی قرار داشت مملو از پیچ و مهره ، اسکنه‌های فرسوده و قلم‌تراش‌هایی با تیغه‌های شکسته ، ساعت‌های زنگارگرفته‌ای که حتی ظاهر درست‌وحسابی هم نداشتند و خیلی چیزهای بی‌ارزش دیگر .
[3, 1028, [6, 7]] LVC.full درمیان بلور ، شیء صورتی‌رنگ عجیبی قرار داشت که چین‌و‌شکن آن شبیه گل سرخ یا شقایق دریایی بود و سطح منحنی بلور باعث درشت‌نمایی و جلوه بیشتر آن شده بود .
[3, 1058, [6, 7]] LVC.full زیر پنجره ، تختخوابی بسیار بزرگ قرار داشت که هنوز تشک اش روی آن بود .
[3, 1082, [20, 21]] LVC.full یک تابلوی حکاکی‌شده برروی فلز بود که ساختمانی بیضی‌شکل با پنجره‌های مستطیل‌شکل را نشان می‌داد و برج کوچکی درجلوی آن قرار داشت .
[3, 1185, [9, 10]] LVC.full سپس به‌طرف میز رفت که در قسمت فرورفته دیوار قرار داشت .
[3, 1346, [27, 28]] LVC.full روز بعد از آن ، دختر به موقع در غذاخوری بود ، ولی سه دختر دیگر با او بودند و میز شان هم درست زیر صفحه سخنگو قرار داشت .
[3, 2545, [6, 7]] LVC.full یک شعله‌پخش‌کن در حفاظ جلوی آتش قرار داشت و گنجینه‌ای برای نگهداری از غذاها بود و در حیاط ، لگن قهوه‌ای سفالی برای شستشو قرار داشت که مورد استفاده ساکنین چند اتاق بود .
[3, 2545, [24, 25]] LVC.full یک شعله‌پخش‌کن در حفاظ جلوی آتش قرار داشت و گنجینه‌ای برای نگهداری از غذاها بود و در حیاط ، لگن قهوه‌ای سفالی برای شستشو قرار داشت که مورد استفاده ساکنین چند اتاق بود .
زیر داشت قرار نظر LVC.full (1)
[2, 31, [12, 13, 14, 15]] LVC.full البته هیچ راهی وجود نداشت که بفهمی در فلان لحظه خاص آیا زیر نظر قرار داشته ای یا نه .
است قرار LVC.full (2) Skipped (2)
[1, 228, [7, 8]] Skipped به نظر می‌رسید می‌داند موضوع از چه قرار است .
[2, 31, [14, 16]] Skipped البته هیچ راهی وجود نداشت که بفهمی در فلان لحظه خاص آیا زیر نظر قرار داشته ای یا نه .
[3, 1774, [0, 1]] LVC.full قرار است دو ساعت برای انجمن جوانان ضدسکس اعلامیه و این‌جور چیزها پخش کنم .
[3, 2472, [3, 4]] LVC.full – فکر می‌کنم قرار نیست تا چند ماه دیگر چاپ دهم منتشر شود .
بود قرار Skipped (15) LVC.full (8)
[1, 30, [7, 8]] LVC.full وینستون به یاد آورد که آن شب قرار بود در پارک چند زندانی اوراسیایی را که متهم به جنایت جنگی شده بودند ، اعدام کنند .
[1, 38, [8, 12]] Skipped اما نکته‌ای که وینستون را خیلی تحت تاثیر قرار داد وحشت مایوسانه‌ای بود که در چهره غبارآلود زن دید .
[1, 247, [18, 20]] Skipped وینستون همان‌طور که شانه‌ها یش را به سختی به عقب می‌کشید ( درحالی‌که دست‌ها یش را برروی ران‌ها قرار داده بود بدن را از کمر می‌چرخاند , نرمشی که فکر می‌کرد برای عضلات پشت مناسب است ) برای هزارمین بار به یاد آورد که ترسناک‌ترین چیز این بود که همه این مسائل حقیقت داشته باشد .
[1, 332, [3, 4]] Skipped پیغامها از این قرار بودند :
[1, 350, [7, 8]] LVC.full ولی آن‌طور که وینستون اطلاع داشت , قرار بود سهمیه شکلات از آخر هفته جاری از سی گرم به بیست گرم کاهش یابد .
[1, 392, [26, 27]] LVC.full کار او نوشتن نسخه‌های تحریف‌شده « یا به قول خودشان نسخه نهایی » شعرهایی بود که از نظر عقیدتی توهین‌آمیز و مشکل‌دار بودند ولی به دلایلی قرار بود در منتخب آثار و یا جنگ‌های ادبی و غیره باقی بمانند .
[2, 42, [6, 8]] Skipped از محل‌هایی که مورد اصابت بمب قرار گرفته بود , گردوغبار به هوا بلند شود و درخت‌های بید در زمین‌های پرسنگ‌وکلوخ رشد کرده باشند ؛ و هر جا که بمب‌ها , محوطه وسیع‌تری را از بین برده است , انبوهی از خانه‌های چوبی شبیه لانه مرغ , بر زمین سبز شده باشد ؟
[2, 50, [9, 11]] Skipped این چهار ساختمان , کلیه عمارت‌های اطراف را تحت‌الشعاع قرار داده بودند , و از بالای عمارت پیروزی هر چهار تای آنها دیده می‌شد .
[2, 224, [46, 48]] Skipped به همین دلیل در یک لحظه وینستون متوجه شد که ابدا از گلدشتاین متنفر نیست بلکه کاملا برعکس , از برادر بزرگ , حزب و پلیس افکار تنفر دارد ; و همان موقع دل ش برای چهره تنهای روی صفحه سخنگو , سنت‌شکنی که مورد تمسخر قرار گرفته بود , او که تنها پاسدار حقیقت و عقلانیت در جهانی پر از دروغ بود سوخت .
[3, 365, [4, 9]] Skipped کنار دیوار یک تخت بود و روی میز چراغی قرار داشت که آن را حسابی پایین کشیده بودند .
[3, 395, [0, 1]] LVC.full قرار بود همه بچه‌ها ازطریق لقاح مصنوعی ( که در زبان نوین به آن « لقامص » می‌گفتند ) به وجود بیایند و در موسسه‌های عمومی پرورش یابند .
[3, 468, [11, 13]] Skipped زیرا فقط آنجا ، درمیان خیل عظیم توده‌هایی که مورد بی‌توجهی قرار گرفته بودند و هشتادو‌پنج درصد جمعیت اوشنیا را تشکیل می‌دادند ، امکان داشت نیرویی برای نابودی حزب ظهور کند .
[3, 595, [16, 20]] Skipped آنها در سکوت سر میز می‌نشستند و گیلاس‌های جین با طعم میخک ، که مخصوص کافه بود ، درجلو یشان قرار داشت .
[3, 633, [33, 35]] Skipped از فرودگاه مخفی کوچکی در کانادا به محل قرار شان در سیبری پرواز کرده و در آنجا با فرماندهان اوراسیایی دیدار و گفتگو کرده بودند و اخبار مهم نظامی را در اختیار شان قرار داده بودند .
[3, 987, [14, 16]] Skipped در خیابان باریکی بود با چند مغازه کوچک و تاریک که درمیان خانه‌های مسکونی قرار گرفته بودند .
[3, 1522, [4, 6]] Skipped ازطرفی زود به سر قرار رسیده بود و می‌خواست کمی وقت‌کشی کند و ازطرفی بد ش نمی‌آمد دسته‌گلی بچیند و هنگام ملاقات به دختر هدیه کند .
[3, 1770, [0, 1]] LVC.full قرار بود او ظاهرا به‌دنبال نخ خیاطی و یا بند کفش درمیان غرفه‌ها پرسه بزند .
[3, 1785, [27, 29]] Skipped این موقعیت در یکی دیگر از مخفی‌گاه‌های جولیا بود ، برج ناقوس کلیسایی در ناحیه نسبتا متروکه حومه شهر که سی سال پیش مورد اصابت بمب اتمی قرار گرفته بود .
[3, 1801, [2, 6]] Skipped شب‌هایی هم بود که آنها سر قرار خود حاضر می‌شدند ، اما به‌دلیل وجود گشتی‌هایی که همان لحظه از گوشه‌ای سرمی‌رسیدند و یا هلیکوپتری که بالای سر شان در پرواز بود ، مجبور می‌شدند بدون دادن آشنایی ، از کنار یکدیگر عبور کنند .
[3, 1991, [1, 2]] LVC.full جولیا قرار بود ساعت هفت و سی دقیقه بعدازظهر بیاید .
[3, 2024, [0, 2]] Skipped قرار گذاشته بودند که به فضای باز داخل جنگل بروند .
[3, 2271, [22, 23]] LVC.full وینستون علاوه‌بر کار معمول روزانه اش ، می‌بایست مدت زیادی را صرف بررسی نسخه‌های قبلی تایمز می‌کرد و عناوین خبری را که قرار بود در سخنرانی‌ها مورد استفاده قرار بگیرند ، تغییر داده و یا به آنها شاخ و برگ بدهد .
[3, 2274, [3, 4]] LVC.full آهنگ جدیدی که قرار بود آواز اصلی هفته ابراز تنفر باشد ( نام اش « سرود تنفر » بود ) ساخته شده و مدام از صفحه سخنگو پخش می‌شد .
تحت داد قرار تاثیر LVC.full (1)
[1, 38, [6, 7, 8, 9]] LVC.full اما نکته‌ای که وینستون را خیلی تحت تاثیر قرار داد وحشت مایوسانه‌ای بود که در چهره غبارآلود زن دید .
تحت‌الشعاع داد قرار LVC.full (2)
[2, 50, [8, 9, 10]] LVC.full این چهار ساختمان , کلیه عمارت‌های اطراف را تحت‌الشعاع قرار داده بودند , و از بالای عمارت پیروزی هر چهار تای آنها دیده می‌شد .
[2, 251, [26, 27, 28]] LVC.full در واقع علاوه‌براینکه سرودی مذهبی در ستایش عقل و ابهت برادر بزرگتر بود , نوعی فعالیت خودهیپنوتیزمی بود که خودآگاهی فرد را با آهنگ موزون ش تحت‌الشعاع قرار می‌داد .
داد قرار Skipped (6) LVC.full (1)
[1, 38, [8, 9]] Skipped اما نکته‌ای که وینستون را خیلی تحت تاثیر قرار داد وحشت مایوسانه‌ای بود که در چهره غبارآلود زن دید .
[1, 247, [18, 19]] LVC.full وینستون همان‌طور که شانه‌ها یش را به سختی به عقب می‌کشید ( درحالی‌که دست‌ها یش را برروی ران‌ها قرار داده بود بدن را از کمر می‌چرخاند , نرمشی که فکر می‌کرد برای عضلات پشت مناسب است ) برای هزارمین بار به یاد آورد که ترسناک‌ترین چیز این بود که همه این مسائل حقیقت داشته باشد .
[2, 50, [9, 10]] Skipped این چهار ساختمان , کلیه عمارت‌های اطراف را تحت‌الشعاع قرار داده بودند , و از بالای عمارت پیروزی هر چهار تای آنها دیده می‌شد .
[2, 251, [27, 28]] Skipped در واقع علاوه‌براینکه سرودی مذهبی در ستایش عقل و ابهت برادر بزرگتر بود , نوعی فعالیت خودهیپنوتیزمی بود که خودآگاهی فرد را با آهنگ موزون ش تحت‌الشعاع قرار می‌داد .
[3, 633, [33, 34]] Skipped از فرودگاه مخفی کوچکی در کانادا به محل قرار شان در سیبری پرواز کرده و در آنجا با فرماندهان اوراسیایی دیدار و گفتگو کرده بودند و اخبار مهم نظامی را در اختیار شان قرار داده بودند .
[3, 1082, [14, 20]] Skipped یک تابلوی حکاکی‌شده برروی فلز بود که ساختمانی بیضی‌شکل با پنجره‌های مستطیل‌شکل را نشان می‌داد و برج کوچکی درجلوی آن قرار داشت .
[3, 2271, [28, 32]] Skipped وینستون علاوه‌بر کار معمول روزانه اش ، می‌بایست مدت زیادی را صرف بررسی نسخه‌های قبلی تایمز می‌کرد و عناوین خبری را که قرار بود در سخنرانی‌ها مورد استفاده قرار بگیرند ، تغییر داده و یا به آنها شاخ و برگ بدهد .
دار قرار LVC.full (1)
[3, 502, [21, 22]] LVC.full اما خود حزب ، نیز برطبق اصول دوگانه‌باوری ، تاکید می‌کرد که کارگران به طور طبیعی در مرتبه‌ای پایین‌تر از دیگران قرار دارند و باید مانند حیوانات ، با به‌کارگیری چند قانون ساده ، آنها را زیر فرمان نگه داشت .
در داد قرار اختیار LVC.full (1)
[3, 633, [30, 31, 33, 34]] LVC.full از فرودگاه مخفی کوچکی در کانادا به محل قرار شان در سیبری پرواز کرده و در آنجا با فرماندهان اوراسیایی دیدار و گفتگو کرده بودند و اخبار مهم نظامی را در اختیار شان قرار داده بودند .
در ده قرار اختیار LVC.full (1)
[3, 2734, [12, 13, 15, 16]] LVC.full هدف من از مطرح‌کردن این موضوع این است که می‌خواهیم خودمان را در اختیار شما قرار دهیم .
ده قرار LVC.full (2)
[3, 1844, [27, 28]] LVC.full فلسفه شان این بود که چون غریزه جنسی در مردان به اندازه زنان قابل‌کنترل نیست ، سروکارداشتن با چنین مطالبی ، مردان را بیشتر در معرض فساد قرار می‌دهد .
[3, 2734, [15, 16]] LVC.full هدف من از مطرح‌کردن این موضوع این است که می‌خواهیم خودمان را در اختیار شما قرار دهیم .
گذاشت قرار LVC.full (1)
[3, 2024, [0, 1]] LVC.full قرار گذاشته بودند که به فضای باز داخل جنگل بروند .
گرفت قرار LVC.full (7) Skipped (4)
[1, 462, [12, 13]] Skipped در نوزده‌سالگی نوعی نارنجک دستی طراحی کرد که مورد استفاده وزارت صلح قرار گرفت و در اولین آزمایش , سی‌ویک زندانی اوراسیایی را با یک انفجار کشت .
[2, 42, [6, 7]] Skipped از محل‌هایی که مورد اصابت بمب قرار گرفته بود , گردوغبار به هوا بلند شود و درخت‌های بید در زمین‌های پرسنگ‌وکلوخ رشد کرده باشند ؛ و هر جا که بمب‌ها , محوطه وسیع‌تری را از بین برده است , انبوهی از خانه‌های چوبی شبیه لانه مرغ , بر زمین سبز شده باشد ؟
[2, 192, [31, 32]] LVC.full چهره لاغر و یهودی او , همراه‌با آن موهای پف‌کرده سفید و ریش بزی کوچک – چهره‌ای باهوش ولی ذاتا منزجرکننده با دماغ لاغر و دراز ش که عینکی بر‌روی آن قرار می‌گرفت , حاکی از نوعی خرفتی صاحب ش در اثر پیری بود .
[2, 224, [46, 47]] Skipped به همین دلیل در یک لحظه وینستون متوجه شد که ابدا از گلدشتاین متنفر نیست بلکه کاملا برعکس , از برادر بزرگ , حزب و پلیس افکار تنفر دارد ; و همان موقع دل ش برای چهره تنهای روی صفحه سخنگو , سنت‌شکنی که مورد تمسخر قرار گرفته بود , او که تنها پاسدار حقیقت و عقلانیت در جهانی پر از دروغ بود سوخت .
[3, 468, [11, 12]] LVC.full زیرا فقط آنجا ، درمیان خیل عظیم توده‌هایی که مورد بی‌توجهی قرار گرفته بودند و هشتادو‌پنج درصد جمعیت اوشنیا را تشکیل می‌دادند ، امکان داشت نیرویی برای نابودی حزب ظهور کند .
[3, 583, [5, 6]] LVC.full آنها پس‌از اعتراف مشمول عفو قرار گرفتند و در حزب ابقا و به مشاغل تشریفاتی گمارده شدند که در ظاهر مهم و عملا کم‌مسئولیت بود .
[3, 987, [14, 15]] LVC.full در خیابان باریکی بود با چند مغازه کوچک و تاریک که درمیان خانه‌های مسکونی قرار گرفته بودند .
[3, 1091, [6, 7]] LVC.full چند سال پیش مورد اصابت بمب قرار گرفت .
[3, 1785, [27, 28]] Skipped این موقعیت در یکی دیگر از مخفی‌گاه‌های جولیا بود ، برج ناقوس کلیسایی در ناحیه نسبتا متروکه حومه شهر که سی سال پیش مورد اصابت بمب اتمی قرار گرفته بود .
[3, 2292, [8, 9]] LVC.full بمب‌های موشکی نیز گویی تحت تاثیر جو عمومی قرار گرفته باشند ، هر بار تعداد بیشتری از مردم را می‌کشتند .
[3, 2593, [13, 14]] LVC.full جولیا بدون اینکه چشم ش را باز کند چرخید و در حالت راحت‌تری قرار گرفت و با لحنی نامفهوم گفت : « فکر کنم آن روزها تو یک بچه‌خوک بدجنس بودی ، همه بچه‌ها همین‌طور ند . »
گرفت قرار مورد Skipped (4) LVC.full (2)
[1, 462, [8, 12, 13]] Skipped در نوزده‌سالگی نوعی نارنجک دستی طراحی کرد که مورد استفاده وزارت صلح قرار گرفت و در اولین آزمایش , سی‌ویک زندانی اوراسیایی را با یک انفجار کشت .
[2, 42, [3, 6, 7]] LVC.full از محل‌هایی که مورد اصابت بمب قرار گرفته بود , گردوغبار به هوا بلند شود و درخت‌های بید در زمین‌های پرسنگ‌وکلوخ رشد کرده باشند ؛ و هر جا که بمب‌ها , محوطه وسیع‌تری را از بین برده است , انبوهی از خانه‌های چوبی شبیه لانه مرغ , بر زمین سبز شده باشد ؟
[2, 224, [44, 46, 47]] LVC.full به همین دلیل در یک لحظه وینستون متوجه شد که ابدا از گلدشتاین متنفر نیست بلکه کاملا برعکس , از برادر بزرگ , حزب و پلیس افکار تنفر دارد ; و همان موقع دل ش برای چهره تنهای روی صفحه سخنگو , سنت‌شکنی که مورد تمسخر قرار گرفته بود , او که تنها پاسدار حقیقت و عقلانیت در جهانی پر از دروغ بود سوخت .
[3, 468, [9, 11, 12]] Skipped زیرا فقط آنجا ، درمیان خیل عظیم توده‌هایی که مورد بی‌توجهی قرار گرفته بودند و هشتادو‌پنج درصد جمعیت اوشنیا را تشکیل می‌دادند ، امکان داشت نیرویی برای نابودی حزب ظهور کند .
[3, 1091, [3, 6, 7]] Skipped چند سال پیش مورد اصابت بمب قرار گرفت .
[3, 1785, [23, 27, 28]] Skipped این موقعیت در یکی دیگر از مخفی‌گاه‌های جولیا بود ، برج ناقوس کلیسایی در ناحیه نسبتا متروکه حومه شهر که سی سال پیش مورد اصابت بمب اتمی قرار گرفته بود .
گیر قرار LVC.full (4) Skipped (2)
[1, 190, [4, 5]] LVC.full لطفا سر جاهای خود قرار بگیرید .
[1, 464, [18, 19]] LVC.full هنگامی‌که در حال پرواز برفراز اقیانوس هند و حامل پیامی مهم بود , مورد تعقیب هواپیماهای جت دشمن قرار می‌گیرد .
[3, 440, [10, 11]] LVC.full برای او مهم‌تر از آنکه مورد توجه و علاقه دیگری قرار بگیرد ، شکستن این حصار پاکدامنی ، حتی برای یک بار در تمام عمر ش بود .
[3, 996, [13, 14]] Skipped چون احساس می‌کرد به‌جای‌آنکه همانجا بایستد اگر به‌داخل مغازه برود کمتر مورد سوءظن قرار می‌گیرد ، بنابراین داخل شد .
[3, 2271, [28, 29]] Skipped وینستون علاوه‌بر کار معمول روزانه اش ، می‌بایست مدت زیادی را صرف بررسی نسخه‌های قبلی تایمز می‌کرد و عناوین خبری را که قرار بود در سخنرانی‌ها مورد استفاده قرار بگیرند ، تغییر داده و یا به آنها شاخ و برگ بدهد .
[3, 2784, [9, 10]] LVC.full ابراین در صندلی ش کمی چرخید تا روبه‌روی وینستون قرار بگیرد .
گیر قرار مورد Skipped (3) LVC.full (1)
[1, 464, [13, 18, 19]] Skipped هنگامی‌که در حال پرواز برفراز اقیانوس هند و حامل پیامی مهم بود , مورد تعقیب هواپیماهای جت دشمن قرار می‌گیرد .
[3, 440, [5, 10, 11]] Skipped برای او مهم‌تر از آنکه مورد توجه و علاقه دیگری قرار بگیرد ، شکستن این حصار پاکدامنی ، حتی برای یک بار در تمام عمر ش بود .
[3, 996, [11, 13, 14]] Skipped چون احساس می‌کرد به‌جای‌آنکه همانجا بایستد اگر به‌داخل مغازه برود کمتر مورد سوءظن قرار می‌گیرد ، بنابراین داخل شد .
[3, 2271, [26, 28, 29]] LVC.full وینستون علاوه‌بر کار معمول روزانه اش ، می‌بایست مدت زیادی را صرف بررسی نسخه‌های قبلی تایمز می‌کرد و عناوین خبری را که قرار بود در سخنرانی‌ها مورد استفاده قرار بگیرند ، تغییر داده و یا به آنها شاخ و برگ بدهد .
داشت قصد LVC.full (3)
[2, 111, [17, 21]] LVC.full عجیب بود که نه‌تنها توانایی بیان افکار ش را نداشت , بلکه به کلی چیزهایی را که قصد گفتن ش را داشت , فراموش کرده بود .
[3, 1131, [4, 5]] LVC.full در تمام این سال‌ها قصد داشت نام سردر مغازه را عوض کند ، ولی هیچگاه عملا مبادرت به این کار نکرده بود .
[3, 1363, [6, 7]] LVC.full او بی‌توجه به‌سمت دختر می‌رفت و قصد داشت سر میز مجاور او بنشیند .
دار قصد LVC.full (1)
[3, 2623, [2, 3]] LVC.full ولی ابدا قصد ندارم این کار را بکنم .
داشت نقش LVC.full (1)
[2, 77, [14, 15]] LVC.full کتابچه‌ای هم که از کشو بیرون آورده بود , در شکل‌گیری این اندیشه , نقش داشت .
بست نقش LVC.full (1)
[2, 142, [16, 17]] LVC.full موضوع جالب این بود که تا دست به قلم برده , چنین خاطره‌ای در ذهن ش نقش بسته بود و ازطریق قلم برروی کاغذ جاری شده بود .
داشت نگه LVC.full (6) Skipped (1)
[2, 271, [12, 13]] Skipped فقط این عقیده , یا امید , را در دل انسان زنده نگه می‌داشت که دیگران هم مانند او دشمنان حزب هستند .
[3, 21, [13, 14]] LVC.full وینستون در واقع هنوز دو تا تیغ نو داشت که برای روز مبادا نگه داشته بود .
[3, 502, [38, 39]] LVC.full اما خود حزب ، نیز برطبق اصول دوگانه‌باوری ، تاکید می‌کرد که کارگران به طور طبیعی در مرتبه‌ای پایین‌تر از دیگران قرار دارند و باید مانند حیوانات ، با به‌کارگیری چند قانون ساده ، آنها را زیر فرمان نگه داشت .
[3, 571, [9, 10]] LVC.full به مدت سی ثانیه آن را در دست‌ها یش نگه داشته بود .
[3, 650, [12, 13]] LVC.full شاید اگر امروز آن عکس به دست ش می‌رسید ، آن را نگه می‌داشت .
[3, 1441, [13, 14]] LVC.full وینستون ، که در حالت عادی همیشه از هرگونه جاروجنجالی خود را دور نگه می‌داشت و در گفتگوی دیگران دخالت نمی‌کرد ؛ امروز به آرامی راه خود را به‌طرف وسط جمعیت باز کرد .
[3, 2412, [4, 5]] LVC.full حتی اگر آن را نگه می‌داشتی می‌توانستی با آن چه کار کنی ؟ »
در داشت نگه دل LVC.full (1)
[2, 271, [8, 9, 12, 13]] LVC.full فقط این عقیده , یا امید , را در دل انسان زنده نگه می‌داشت که دیگران هم مانند او دشمنان حزب هستند .
دار نگه LVC.full (3) Skipped (1)
[3, 1262, [14, 15]] LVC.full اما آنها دیگر به طور غریزی عادت کرده بودند خطوط چهره شان را ثابت نگه دارند و عواطف خود را در چهره شان بروز ندهند .
[3, 1925, [13, 15]] Skipped وینستون نزدیک او بود و دست ش را به کمر او گرفت تا نگه ش دارد و ناگهان به یاد آورد در آن لحظه کاملا تنها هستند .
[3, 2409, [9, 11]] LVC.full ولی اگر امروز همان حادثه تکرار شود ، حتما نگه ش می‌دارم .
[3, 2410, [6, 7]] LVC.full جولیا گفت : « ولی من نگه نمی‌دارم ش .
داشت نیاز LVC.full (9) Skipped (5)
[1, 161, [28, 32]] LVC.full او دریافت که غم و اندوه مربوط به گذشته‌ها ست , زمانی که هنوز زندگی خصوصی , عشق و دوستی مفهوم داشت و اعضای یک خانواده بی آنکه نیاز به دانستن دلیل داشته باشند از هم پشتیبانی می‌کردند .
[1, 358, [26, 29]] Skipped به‌این‌طریق می‌توانستند با شواهد مستند , صحت همه پیش‌بینی‌های حزب را نشان دهند ؛ آنها به‌هیچ‌وجه اجازه نمی‌دادند هیچ عنوان خبری و یا اظهارنظری که با نیازهای روز مطابقت نداشت در بایگانی بماند .
[1, 449, [1, 7]] LVC.full او نیاز به یک موضوع کاملا تخیلی داشت .
[2, 95, [3, 7]] LVC.full نوشتن روی کاغذ نیاز به عزمی راسخ داشت .
[2, 112, [30, 31]] LVC.full هفته‌ها بود که خود را برای این لحظه آماده کرده بود و در تمام این مدت به فکر ش هم نرسیده که ممکن است به‌جز شهامت به چیز دیگری هم نیاز داشته باشد .
[2, 357, [8, 13]] LVC.full در وزارتخانه شغل پیش‌پاافتاده‌ای به او دادند که نیازی به هوش و ذکاوت نداشت .
[3, 82, [9, 10]] LVC.full همین‌طور اگر به صورت قوی‌تر کلمه « خوب » نیاز داشته باشیم چه معنی دارد که یک رشته کلمه به‌دردنخور مثل « عالی » و « فوق‌العاده » و مانند اینها به کار ببریم ؟
[3, 472, [12, 17]] Skipped اما اگر کارگران به نحوی از میزان توانایی خود آگاه می‌شدند ، نیازی به تبانی و توطئه‌چینی نداشتند .
[3, 1277, [20, 24]] Skipped خوشبختانه کاری که مشغول آن بود ، یک کار معمولی بود که شامل اصلاح فهرست بلندی از ارقام می‌شد و نیاز به توجه ویژه‌ای نداشت .
[3, 1306, [9, 14]] LVC.full درست بعداز ناهار کار مشکل و پیچیده‌ای رسید که نیاز به چند ساعت کار داشت و او باید برای انجام آن ، همه کارهای دیگر را کنار می‌گذاشت .
[3, 1898, [24, 25]] LVC.full حزب جز با سرکوب‌کردن غریزه‌ای قوی و استفاده از آن به‌عنوان نیروی محرک ، چگونه می‌توانست ترس ، تنفر و خوش‌باوری دیوانه‌واری را که نیاز داشت در فکر و وجود اعضا یش تزریق کند ؟
[3, 1955, [5, 6]] Skipped تنها چیزی که به آن نیاز داشت شانس ، زندگی و شهامت بود .
[3, 2308, [4, 5]] Skipped انگار دیگر به آن نیاز نداشت .
[3, 2677, [8, 11]] LVC.full ولی قدم گذاشتن به چنین جایی ، خود نیاز به شهامت داشت .
بود نیاز LVC.full (6) Skipped (2)
[1, 124, [14, 15]] LVC.full همین‌قدر که از رسالت حفظ این میراث انسانی آگاه باشد ، کافی بود و نیازی نبود تلاش کند تا دیگران صدا یش را بشنوند .
[2, 221, [4, 8]] Skipped به‌خاطر سی ثانیه , نیازی به هیچ‌گونه تظاهر نبود .
[3, 504, [0, 7]] LVC.full نیازی هم به شناخت بیشتر از آنها نبود .
[3, 1338, [5, 9]] LVC.full اگر گاهی بر حسب اتفاق نیاز به فرستادن پیغامی بود ، از کارت‌پستال‌های چاپی که انواع مختلف پیام روی آنها چاپ شده بود ، استفاده می‌کردند و هر کس بنابه نیاز خود یکی از آنها را انتخاب می‌کرد .
[3, 1515, [8, 11]] LVC.full برای رفتن به مکان‌هایی تا صدکیلومتری محل زندگی نیازی به پاسپورت نبود ، ولی گشتی‌هایی بودند که اطراف ایستگاه‌های قطار گشت می‌زدند و اوراق هریک از اعضای حزب را که می‌دیدند ، بازرسی می‌کردند و سوال‌های عجیب و غریب می‌پرسیدند .
[3, 2040, [5, 9]] Skipped جولیا برای او به یک نیاز واقعی تبدیل شده بود ، چیزی که نه‌فقط به آن علاقه داشت بلکه خود را درمورد آن صاحب اختیار می‌دانست .
[3, 2078, [1, 2]] LVC.full اما نیازی نبود علت اش را برای وینستون توضیح دهد .
[3, 2492, [4, 7]] LVC.full اما این بار ، نیازی به پنهان‌کردن نبود .
دار نیاز LVC.full (4) Skipped (2)
[1, 328, [6, 7]] LVC.full هنگامی‌که کسی می‌فهمید دیگر به سندی نیاز ندارد و یا حتی این‌طرف و آن‌طرف به کاغذ مچاله‌شده‌ای برمی‌خورد , به طور خودکار دریچه نزدیک‌ترین دخمه خاطره را باز می‌کرد و کاغذ را در آن می‌انداخت .
[3, 80, [7, 13]] LVC.full وقتی این کلمه را داریم دیگر چه نیازی به کلمه « بد » داریم ؟
[3, 82, [9, 14]] Skipped همین‌طور اگر به صورت قوی‌تر کلمه « خوب » نیاز داشته باشیم چه معنی دارد که یک رشته کلمه به‌دردنخور مثل « عالی » و « فوق‌العاده » و مانند اینها به کار ببریم ؟
[3, 1071, [8, 9]] LVC.full درضمن هیچ وقت هم احساس نکردم به اون نیاز دارم .
[3, 1196, [16, 17]] LVC.full به نظر او لختی و واماندگی بدن انسان ، درست در لحظه‌ای که به تلاش ویژه‌ای نیاز داری نوعی خیانت از‌جانب بدن به حساب می‌آمد .
[3, 2000, [3, 8]] Skipped هر کسی گهگاه نیاز به جایی برای تنهابودن دارد .
شد نیاز Skipped (4) LVC.full (1)
[1, 471, [28, 32]] LVC.full وینستون با خود کلنجار می‌رفت که شاید بد نباشد یک مدال شایستگی و لیاقت هم به رفیق اگیلوی بدهد ؛ و سرانجام از آن صرف‌نظر کرد چون درآن‌صورت نیاز به ارجاع متقاطع می‌شد و کار به درازا می‌کشید .
[3, 472, [10, 12]] Skipped اما اگر کارگران به نحوی از میزان توانایی خود آگاه می‌شدند ، نیازی به تبانی و توطئه‌چینی نداشتند .
[3, 1277, [18, 20]] Skipped خوشبختانه کاری که مشغول آن بود ، یک کار معمولی بود که شامل اصلاح فهرست بلندی از ارقام می‌شد و نیاز به توجه ویژه‌ای نداشت .
[3, 1309, [11, 13]] Skipped سپس دوباره چهره دختر در نظر ش مجسم شد و موجب شد وینستون نیاز طاقت‌فرسایی به تنهابودن احساس کند .
[3, 2040, [5, 8]] Skipped جولیا برای او به یک نیاز واقعی تبدیل شده بود ، چیزی که نه‌فقط به آن علاقه داشت بلکه خود را درمورد آن صاحب اختیار می‌دانست .
داشت واقعیت Skipped (2) LVC.full (1)
[1, 168, [14, 18]] Skipped منظره‌ای که به آن نگاه می‌کرد آن‌قدر در خواب‌ها یش تکرار می‌شد که تردید داشت آن را در واقعیت دیده بود یا نه .
[1, 285, [16, 17]] LVC.full برای مثال در تاریخچه حزب ادعا شده بود که هواپیما اختراع آنها ست ولی این مسئله واقعیت نداشت .
[3, 1, [7, 11]] Skipped رفیق اگیلوی که یک ساعت پیش وجود نداشت , الان یک واقعیت بود .
به پیوند واقعیت LVC.full (1)
[1, 69, [10, 11, 12]] LVC.full وینستون معنی آن را نمی‌دانست اما مطمئن بود که به‌هرحال به واقعیت می‌پیوندد .
دار واقعیت LVC.full (2)
[3, 2771, [1, 2]] LVC.full آیا واقعیت دارد ؟
[3, 2773, [3, 4]] LVC.full – نه ، واقعیت دارد .
داشت وجود LVC.full (72) Skipped (5)
[1, 67, [4, 5]] LVC.full بین آنها درک واحدی وجود داشت که بسیار برتر از احساس محبت و دوستی یا همسنگربودن بود .
[1, 165, [8, 9]] LVC.full این روزها فقط ترس , تنفر و درد وجود داشت ولی عواطف و رنج‌های عمیق هیچ ارج و منزلتی نداشتند .
[1, 205, [5, 6]] LVC.full ازآنجاکه هیچ‌نوع مدرکی برای مراجعه وجود نداشت , حتی طرح کلی زندگی شخصی فرد نیز گنگ و نامشخص بود .
[1, 239, [4, 5]] LVC.full اما ازآنجاکه هیچ مدرکی وجود نداشت و حتی صحبتی درباره حکومتی به‌غیراز حکومت فعلی نمی‌شد , بررسی تاریخ آن دوران و اینکه بتوان گفت در هر زمان چه کسی برعلیه دیگری می‌جنگید به کلی ناممکن بود .
[1, 274, [20, 21]] LVC.full زیرا لازمه اینکه بتوان واقعیتی هرچند انکارناپذیر را به اثبات رساند این است که مدرکی خارج‌از حافظه فرد برای ش وجود داشته باشد .
[1, 323, [9, 10]] LVC.full در دیوارهای اتاقک وینستون دو شیار و یک حفره وجود داشت .
[1, 326, [18, 19]] LVC.full هزاران و حتی ده‌هاهزار از چنین شکاف‌هایی نه‌فقط در اتاق‌ها بلکه در فواصل کوتاهی در راهروهای سراسر ساختمان وجود داشت .
[1, 342, [9, 10]] LVC.full مثلا در روزنامه تایمز به تاریخ هفدهم مارس مطلبی وجود داشت مبنی بر آنکه برادر بزرگ در سخنرانی روز قبل خود پیش‌بینی کرده بود جبهه جنوب هند آرام خواهد بود و حمله‌ای ازجانب اوراسیا در شمال افریقا شروع خواهد شد .
[1, 363, [44, 45]] LVC.full نسخه‌هایی از روزنامه تایمز بود که به‌دلیل تغییر صف‌آرایی سیاسی , یا اشتباه در پیش‌بینی‌های برادر بزرگ بارها و بارها دوباره‌نویسی شده بود و همچنان با داشتن تاریخ اصلی خود در بایگانی محفوظ بود و هیچ نسخه دیگری که با آنها متناقض باشد , وجود نداشت .
[1, 398, [14, 15]] LVC.full انبارهای وسیعی بود که اسناد تصحیح‌شده را در آنها بایگانی می‌کردند و کوره‌هایی مخفی وجود داشت که نسخه‌های اصلی را در آنها می‌سوزاندند .
[1, 399, [4, 5]] LVC.full در نهایت مغزهای متفکری وجود داشتند که به شکلی کاملا مخفیانه و ناملموس تمام این فعالیت‌ها را هماهنگ می‌کردند .
[1, 405, [18, 19]] LVC.full حتی یک بخش کامل در این تشکیلات ( که در زبان نوین « هرزه‌نما » نامیده می‌شد ) وجود داشت که کار ش تولید مبتذل‌ترین نوع عکس‌های هرزه بود که درداخل بسته‌های مهروموم‌شده برای مردم ارسال می‌شد و به‌جز افرادی که با تولید این عکس‌ها سروکار داشتند , بقیه اعضای حزب مجاز به تماشای آنها نبودند .
[1, 423, [20, 21]] LVC.full همه می‌دانستند که وایترز و رفقا یش دیگر بدنام شده اند ولی هیچ گزارشی در روزنامه و یا صفحه سخنگو وجود نداشت .
[1, 433, [3, 4]] LVC.full احتمال ش کاملا وجود داشت .
[1, 445, [2, 3]] LVC.full او دیگر وجود نداشت ؛ و انگار هرگز موجودیت نداشته است .
[1, 453, [6, 7]] LVC.full باوجوداینکه رفیقی به این نام هرگز وجود نداشت , اما چند سطر نوشته و دو تا عکس ساختگی و مونتاژشده می‌توانست چنین شخصی را به وجود بیاورد .
[2, 15, [26, 27]] LVC.full صدا و تصویر این دستگاه را , که به آن « صفحه سخنگو » می‌گفتند می‌شد ضعیف و تار کرد ولی راهی برای خاموش‌کردن کامل آن وجود نداشت .
[2, 31, [3, 4]] LVC.full البته هیچ راهی وجود نداشت که بفهمی در فلان لحظه خاص آیا زیر نظر قرار داشته ای یا نه .
[2, 49, [13, 14]] LVC.full در تمام شهر لندن تنها سه ساختمان دیگر با این اندازه و شکل وجود داشت .
[2, 88, [15, 16]] LVC.full این کار غیرقانونی نبود ( در واقع هیچ کاری غیرقانونی نبود , چون اصلا قانونی وجود نداشت ) .
[2, 172, [11, 12]] LVC.full اما به‌هرحال , آدمی بود که اگر امکان اغفال صفحه سخنگو وجود داشت و می‌توانستی او را به تنهایی پیدا کنی , می‌شد با او حرف زد .
[2, 173, [20, 21]] LVC.full البته وینستون تا آن لحظه کوچک‌ترین تلاشی برای اثبات این حدس خود نکرده بود ؛ چرا‌که راهی برای این کار وجود نداشت .
[2, 226, [51, 52]] LVC.full اکنون تنفر پنهان ش نسبت‌به برادر بزرگ به تحسین تبدیل شد و برادر بزرگ در نظر ش ارزش بیشتری یافت , او را حامی راسخ و شجاعی دید که چون کوهی استوار دربرابر همه آسیا ایستادگی می‌کرد , و گلدشتاین , به‌رغم انزوا و بی‌پناهی و تردیدی که درباره زنده‌بودن ش وجود داشت , همچون جادوگری شریر و بدنهاد به نظر ش آمد که فقط با استفاده از قدرت سخنرانی اش می‌توانست دنیای متمدن را در هم بکوبد .
[2, 272, [17, 18]] LVC.full شاید شایعاتی که درمورد توطئه‌های گسترده مخفیانه بیان می‌شد , حقیقت داشت – شاید انجمن برادری واقعا وجود داشت !
[2, 274, [4, 7]] Skipped وینستون بعضی اوقات به وجود آن باور داشت و بعضی اوقات نه .
[2, 275, [4, 5]] LVC.full هیچ دلیل و مدرکی وجود نداشت فقط نگاه‌های زودگذر که می‌توانست به معنی همه چیز یا هیچ چیز باشد : زمزمه‌هایی که از گوشه‌وکنار شنیده می‌شد , نوشته‌های بدخط و کمرنگ روی دیوار توالت‌ها – یک بار دو نفر غریبه با هم ملاقات کردند و با دست‌های خود حرکت کوچکی انجام دادند که گویی علامت شناخت یکدیگر بود .
[2, 301, [10, 11]] LVC.full در بیشتر موارد نه گزارشی درباره دستگیری و نه دادگاهی وجود داشت .
[3, 1, [6, 7]] LVC.full رفیق اگیلوی که یک ساعت پیش وجود نداشت , الان یک واقعیت بود .
[3, 3, [7, 8]] LVC.full رفیق اگیلوی که هرگز در زمان حال وجود نداشت , اکنون در گذشته وجود داشت و در آینده هنگامی‌که موضوع جعل و دستکاری به فراموشی سپرده می‌شد , می‌شد گفت طبق همان شواهدی که شارلمانی یا ژولیوس سزار وجود داشته اند , او نیز مسلما وجود داشته است .
[3, 3, [13, 14]] LVC.full رفیق اگیلوی که هرگز در زمان حال وجود نداشت , اکنون در گذشته وجود داشت و در آینده هنگامی‌که موضوع جعل و دستکاری به فراموشی سپرده می‌شد , می‌شد گفت طبق همان شواهدی که شارلمانی یا ژولیوس سزار وجود داشته اند , او نیز مسلما وجود داشته است .
[3, 3, [38, 39]] LVC.full رفیق اگیلوی که هرگز در زمان حال وجود نداشت , اکنون در گذشته وجود داشت و در آینده هنگامی‌که موضوع جعل و دستکاری به فراموشی سپرده می‌شد , می‌شد گفت طبق همان شواهدی که شارلمانی یا ژولیوس سزار وجود داشته اند , او نیز مسلما وجود داشته است .
[3, 3, [45, 46]] LVC.full رفیق اگیلوی که هرگز در زمان حال وجود نداشت , اکنون در گذشته وجود داشت و در آینده هنگامی‌که موضوع جعل و دستکاری به فراموشی سپرده می‌شد , می‌شد گفت طبق همان شواهدی که شارلمانی یا ژولیوس سزار وجود داشته اند , او نیز مسلما وجود داشته است .
[3, 119, [15, 17]] Skipped چاسر ، شکسپیر ، میلتون ، بایرون ، همه اینها فقط در شکل زبان نوین وجود خواهند داشت و نه‌فقط به شکل امروزی شان متفاوت می‌شوند ، بلکه در واقع به چیزی کاملا متضاد ماهیت خودشان تبدیل می‌شوند .
[3, 122, [3, 4]] LVC.full وقتی مفهوم آزادی وجود نداشته باشد دیگر چطور می‌توانیم شعاری مثل « آزادی ، بردگی است » را داشته باشیم ؟
[3, 319, [8, 9]] LVC.full حتی در زبان نوین واژه‌ای هم برای آن وجود داشت : به این خلاف ، « جرم چهره » می‌گفتند .
[3, 347, [9, 10]] LVC.full در خیابان هیچ کس نبود ، صفحه سخنگویی هم وجود نداشت .
[3, 361, [11, 12]] LVC.full تا جایی که او می‌دانست هیچ راهی برای مقابله با آن وجود نداشت .
[3, 375, [12, 13]] LVC.full در فکر او بین این رایحه و فسق و زنا رابطه‌ای جدایی‌ناپذیر وجود داشت .
[3, 466, [5, 6]] LVC.full وینستون نوشت : اگر امیدی وجود داشته باشد ، به طبقه کارگر است .
[3, 467, [2, 3]] LVC.full اگر امیدی وجود داشت باید در طبقه کارگر جستجو می‌شد .
[3, 470, [9, 10]] LVC.full حتی اگر انجمن افسانه‌ای موسوم به « برادری » وجود داشت ، که امکان ش بود ، احتمال کمی داشت که اعضای آن بتوانند در گروههایی بیش از دو یا سه نفر دور هم جمع شوند .
[3, 503, [6, 7]] LVC.full در واقع درباره کارگران اطلاعات کمی وجود داشت .
[3, 546, [9, 10]] LVC.full قانونی هم به نام « حق شب اول » وجود داشت که احتمالا در کتاب‌های کودکان چیزی راجع‌به آن گفته نمی‌شد .
[3, 567, [2, 3]] LVC.full این امکان وجود داشت که همه چیزهایی که توی کتاب‌های تاریخ نوشته شده بود ، حتی چیزهایی که انسان بدون پرسش می‌پذیرفت همگی پندار محض باشند .
[3, 568, [23, 24]] LVC.full بدین‌ترتیب شاید هیچ‌وقت قانونی به نام « حق شب اول » یا موجودی به نام سرمایه‌دار و یا کلاهی به نام کلاه سیلندری وجود نداشت .
[3, 652, [14, 15]] LVC.full وینستون پیش خود اندیشید : آیا این موضوع که تکه‌ای مدرک که حالا دیگر وجود نداشت زمانی وجود داشته است ، بدان معنا بود که سلطه حزب بر گذشته کاهش یافته است ؟
[3, 652, [17, 18]] LVC.full وینستون پیش خود اندیشید : آیا این موضوع که تکه‌ای مدرک که حالا دیگر وجود نداشت زمانی وجود داشته است ، بدان معنا بود که سلطه حزب بر گذشته کاهش یافته است ؟
[3, 678, [9, 10]] LVC.full اگر گذشته و جهان خارج فقط در ذهن ما وجود داشته باشند و ذهن ما نیز قابل‌کنترل باشد – آن وقت چه ؟
[3, 710, [10, 11]] LVC.full در دفتر خاطرات ش نوشته بود : « اگر امیدی وجود داشته باشد ، به طبقه کارگر است . »
[3, 793, [9, 10]] LVC.full چون میان قسمت‌های مختلف سرزمین اوشنیا ، هیچ‌گونه ارتباطی وجود نداشت ، ترتیب‌دادن چنین وضعیتی کار چندان مشکلی نبود .
[3, 819, [17, 18]] LVC.full طبق معمول باوجوداینکه هیچ منع قانونی برای صحبت با کارگران و رفت‌وآمد به کافه‌ها و بارهای آنها وجود نداشت ، ولی چنین عملی عجیب‌تر از آن بود که نادیده گرفته شود .
[3, 857, [26, 27]] LVC.full کار به شدت خطرناکی بود ، ولی نکته‌ای که او به‌محض ورود از آن اطمینان حاصل کرد ، این بود که حداقل در کافه صفحه سخنگویی وجود نداشت .
[3, 899, [3, 4]] LVC.full هر چیزی که وجود داشت برای سود و منفعت آنها بود .
[3, 984, [38, 39]] LVC.full و هنگامی‌که حافظه ضعیف بود و شواهد نوشتاری نیز تحریف شده بود – همه مجبور به قبول این ادعای حزب بودند که شرایط زندگی افراد بعداز انقلاب بهتر شده است ، زیرا هیچ معیاری برای آزمودن درستی آن وجود نداشت و بعدها هم نمی‌توانست به وجود بیاید .
[3, 1167, [6, 7]] Skipped اما در چنین محله‌هایی توالت عمومی وجود نداشت .
[3, 1331, [13, 14]] LVC.full مسلما امکان تکرار تماس ، به صورتی که امروز اتفاق افتاد ، دیگر وجود نداشت .
[3, 1489, [18, 19]] LVC.full به‌غیراز عده‌ای که به عنوان جنایتکار جنگی اعدام می‌شدند ، بقیه خیلی ساده ناپدید می‌شدند و این تصور وجود داشت که آنها را به اردوگاه کار اجباری می‌فرستند .
[3, 1547, [5, 6]] LVC.full مطمئن نیستم ولی احتمال اش وجود داشت .
[3, 1646, [9, 10]] LVC.full وینستون باوجودآنکه می‌دانست اگر یک جای امن در دنیا وجود داشته باشد ، همان جا ست ، از طرز صحبت دختر احساس ناراحتی می‌کرد .
[3, 1752, [19, 20]] LVC.full اما احساس عطوفتی که ناخودآگاه درزیر بوته‌های قهوه‌ای‌رنگ ، هنگام آوازخواندن طرقه در او پدید آمده بود ، دیگر وجود نداشت .
[3, 1897, [9, 10]] LVC.full رابطه مستقیم و تنگاتنگی بین پاکدامنی و راست‌کرداری سیاسی وجود داشت .
[3, 1898, [25, 29]] Skipped حزب جز با سرکوب‌کردن غریزه‌ای قوی و استفاده از آن به‌عنوان نیروی محرک ، چگونه می‌توانست ترس ، تنفر و خوش‌باوری دیوانه‌واری را که نیاز داشت در فکر و وجود اعضا یش تزریق کند ؟
[3, 1901, [6, 7]] LVC.full در واقع چون امکان حذف خانواده وجود نداشت بنابراین مردم را تشویق می‌کردند که به سبک معمول قدیم بچه‌ها یشان را تربیت کنند و به آنها علاقه نشان دهند .
[3, 1927, [13, 14]] LVC.full در چنین مکانی خطر وجود میکروفن بسیار ضعیف بود و اگر هم میکروفنی وجود داشت فقط صدای اطراف را ضبط می‌کرد .
[3, 1956, [24, 25]] LVC.full او درک نمی‌کرد که در این صورت دیگر چیزی به نام شادی وجود ندارد ، پیروزی در آینده‌ای دور ، زمانی که دیگر آنها وجود نداشتند به دست می‌آمد و از لحظه‌ای که کسی برعلیه حزب اعلام جنگ می‌کرد ، بهتر بود خود را مرده فرض کند .
[3, 2138, [1, 2]] LVC.full ملافه‌ای وجود نداشت ، فقط پتویی نخ‌نما و نرم برروی تخت افتاده بود .
[3, 2265, [2, 3]] LVC.full سایم دیگر وجود نداشت ؛ او هرگز وجود نداشت .
[3, 2265, [7, 8]] LVC.full سایم دیگر وجود نداشت ؛ او هرگز وجود نداشت .
[3, 2314, [2, 5]] Skipped همین‌که از وجود اتاق اطمینان داشتند ، حس می‌کردند در آنجا هستند .
[3, 2342, [5, 6]] LVC.full در واقع هیچ راه فراری وجود نداشت .
[3, 2346, [6, 7]] LVC.full حتی اگر انجمن افسانه‌ای برادری واقعا وجود داشت ، مشکل پیوستن به آن باقی بود .
[3, 2347, [9, 10]] LVC.full وینستون درباره رابطه عجیبی که بین او و ابراین وجود داشت ، یا به نظر می‌آمد وجود دارد ، با جولیا صحبت کرد و اینکه گاهی تحت تاثیر تمایل شدیدی می‌خواهد نزد ابراین برود و به او بگوید من دشمن حزب هستم و از او کمک بخواهد .
[3, 2359, [1, 2]] LVC.full همیشه وجود داشت و همیشه هم به همان حالت باقی می‌ماند .
[3, 2369, [18, 19]] LVC.full و هنگامی‌که وینستون برای ش توضیح داد که هواپیما قبل‌از تولد خود او و چند سال قبل‌از انقلاب وجود داشته است ، به نظر ش موضوع چندان جالبی نیامد .
[3, 2498, [6, 7]] LVC.full در این مورد هیچ دفترچه راهنمایی وجود نداشت .
[3, 2503, [9, 10]] LVC.full توطئه‌ای که او رویا اش را دیده بود ، وجود داشت و وینستون در حال نزدیک‌شدن به آن بود .
[3, 2574, [4, 5]] LVC.full در آن حرکت چیزی وجود داشت که به او می‌گفت خواهر ش در حال مرگ است .
آورد وجود Skipped (3) LVC.full (1)
[3, 2, [18, 19]] Skipped برای ش خیلی عجیب بود که چه راحت می‌شد انسان‌های مرده , نه انسان‌های زنده , را به وجود آورد .
[3, 146, [29, 30]] Skipped احتمالا داشت گلدشتاین را محکوم می‌کرد و خواهان سختگیری‌های بیشتر درمورد جرایم فکری و خرابکاران بود ، یا در حال انتقاد شدید از فجایعی بود که ارتش اوراسیا به وجود آورده بود .
[3, 2602, [12, 13]] Skipped این کار فایده‌ای نداشت ، چیزی را عوض نمی‌کرد ، مشکلاتی به وجود نمی‌آورد ، از مرگ کودک یا خود او جلوگیری نمی‌کرد ؛ اما به نظر او انجام این کار طبیعی بود .
[3, 2642, [23, 24]] LVC.full تنها چیزی که اهمیت دارد این است که ما نباید به هم خیانت کنیم ، اگرچه این مسئله هم کوچکترین تفاوتی را به وجود نمی‌آورد .
به آ وجود LVC.full (2)
[3, 395, [19, 20, 21]] LVC.full قرار بود همه بچه‌ها ازطریق لقاح مصنوعی ( که در زبان نوین به آن « لقامص » می‌گفتند ) به وجود بیایند و در موسسه‌های عمومی پرورش یابند .
[3, 984, [44, 45, 46]] LVC.full و هنگامی‌که حافظه ضعیف بود و شواهد نوشتاری نیز تحریف شده بود – همه مجبور به قبول این ادعای حزب بودند که شرایط زندگی افراد بعداز انقلاب بهتر شده است ، زیرا هیچ معیاری برای آزمودن درستی آن وجود نداشت و بعدها هم نمی‌توانست به وجود بیاید .
به آمد وجود Skipped (2) LVC.full (1)
[3, 1956, [24, 26, 28]] Skipped او درک نمی‌کرد که در این صورت دیگر چیزی به نام شادی وجود ندارد ، پیروزی در آینده‌ای دور ، زمانی که دیگر آنها وجود نداشتند به دست می‌آمد و از لحظه‌ای که کسی برعلیه حزب اعلام جنگ می‌کرد ، بهتر بود خود را مرده فرض کند .
[3, 2347, [13, 15, 16]] Skipped وینستون درباره رابطه عجیبی که بین او و ابراین وجود داشت ، یا به نظر می‌آمد وجود دارد ، با جولیا صحبت کرد و اینکه گاهی تحت تاثیر تمایل شدیدی می‌خواهد نزد ابراین برود و به او بگوید من دشمن حزب هستم و از او کمک بخواهد .
[3, 2587, [5, 6, 7]] LVC.full این یتیم‌خانه‌ها پس‌از جنگ داخلی به وجود آمده بود و به آنها « مرکز بازپروری » می‌گفتند .
به آور وجود LVC.full (1)
[1, 453, [24, 25, 26]] LVC.full باوجوداینکه رفیقی به این نام هرگز وجود نداشت , اما چند سطر نوشته و دو تا عکس ساختگی و مونتاژشده می‌توانست چنین شخصی را به وجود بیاورد .
به آورد وجود LVC.full (3) Skipped (1)
[3, 2, [17, 18, 19]] LVC.full برای ش خیلی عجیب بود که چه راحت می‌شد انسان‌های مرده , نه انسان‌های زنده , را به وجود آورد .
[3, 146, [28, 29, 30]] LVC.full احتمالا داشت گلدشتاین را محکوم می‌کرد و خواهان سختگیری‌های بیشتر درمورد جرایم فکری و خرابکاران بود ، یا در حال انتقاد شدید از فجایعی بود که ارتش اوراسیا به وجود آورده بود .
[3, 2602, [11, 12, 13]] LVC.full این کار فایده‌ای نداشت ، چیزی را عوض نمی‌کرد ، مشکلاتی به وجود نمی‌آورد ، از مرگ کودک یا خود او جلوگیری نمی‌کرد ؛ اما به نظر او انجام این کار طبیعی بود .
[3, 2642, [22, 23, 24]] Skipped تنها چیزی که اهمیت دارد این است که ما نباید به هم خیانت کنیم ، اگرچه این مسئله هم کوچکترین تفاوتی را به وجود نمی‌آورد .
دار وجود LVC.full (17)
[1, 126, [47, 48]] LVC.full از عصر یکسانی و عدم‌تفاوت ، از دوران انزوا ، از عصر برادر بزرگ ، از عصر دوگانه‌باوری ، به آینده یا به گذشته ، به زمانی که تفکر آزاد است ، و انسان‌ها با یکدیگر متفاوت هستند و تنها زندگی نمی‌کنند – به زمانی که حقیقت وجود دارد و آنچه را انجام می‌گیرد نمی‌توان مانع شد – سلام !
[3, 84, [18, 19]] LVC.full البته تا الان از این شکل‌ها استفاده می‌کردیم اما در شکل نهایی زبان نوین غیراز اینها لغت دیگری وجود ندارد .
[3, 102, [6, 7]] LVC.full چون دیگر کلمه‌ای برای ابراز آنها وجود ندارد .
[3, 107, [12, 13]] LVC.full حتی همین حالا هم هیچ عذر و بهانه‌ای برای ارتکاب جرایم فکری وجود ندارد .
[3, 124, [12, 13]] LVC.full در واقع با درک فعلی ما باید گفت آن موقع دیگر اندیشه‌ای وجود ندارد .
[3, 438, [10, 11]] LVC.full منطق به او می‌گفت که در این مورد استثناهایی هم وجود دارد ولی احساس ش از پذیرفتن این مسئله امتناع می‌کرد .
[3, 676, [3, 4]] LVC.full یا جاذبه زمین وجود دارد ؟
[3, 693, [2, 3]] LVC.full جهان مادی وجود دارد و قوانین آن تغییر نمی‌کند .
[3, 1956, [12, 13]] LVC.full او درک نمی‌کرد که در این صورت دیگر چیزی به نام شادی وجود ندارد ، پیروزی در آینده‌ای دور ، زمانی که دیگر آنها وجود نداشتند به دست می‌آمد و از لحظه‌ای که کسی برعلیه حزب اعلام جنگ می‌کرد ، بهتر بود خود را مرده فرض کند .
[3, 1970, [1, 2]] LVC.full من وجود دارم ، زنده ام !
[3, 2347, [16, 17]] LVC.full وینستون درباره رابطه عجیبی که بین او و ابراین وجود داشت ، یا به نظر می‌آمد وجود دارد ، با جولیا صحبت کرد و اینکه گاهی تحت تاثیر تمایل شدیدی می‌خواهد نزد ابراین برود و به او بگوید من دشمن حزب هستم و از او کمک بخواهد .
[3, 2402, [3, 4]] LVC.full تنها چیزی که وجود دارد ، زمان حال پایان‌ناپذیر است که در آن همیشه حق به جانب حزب است .
[3, 2639, [2, 3]] LVC.full هیچ چیزی وجود ندارد که با انجام‌دادن آن ، گفتن یا نگفتن اش حتی بتوانیم به اندازه پنج دقیقه مرگ تو را عقب بیندازیم .
[3, 2728, [12, 13]] LVC.full – ما فکر می‌کنیم نوعی توطئه و یا تشکیلات مخفی برعلیه حزب وجود دارد و شما هم در آن شرکت دارید .
[3, 2767, [15, 16]] LVC.full گیلاس خالی را روی میز گذاشت و گفت : « پس کسی به نام گلدشتاین وجود دارد ؟ »
[3, 2768, [3, 4]] LVC.full – بله ، وجود دارد و زنده است .
[3, 2775, [13, 14]] LVC.full تنها چیزی که شما درباره انجمن برادری خواهید آموخت ، این است که وجود دارد و شما به آن تعلق دارید .
لازم دان LVC.full (1)
[3, 2735, [1, 2]] LVC.full اگر لازم می‌دانید که اتهامات دیگری به خودمان نسبت بدهیم ، ما حاضر یم .
لازم دانست LVC.full (1)
[1, 359, [16, 17]] LVC.full تاریخ چیزی نبود جز لوحی رنگ‌باخته که مدام آن را پاک می‌کردند و دوباره آن‌طور که لازم می‌دانستند , بازنویسی می‌کردند .
به درآورد رنگ LVC.full (1)
[1, 167, [19, 20, 22]] LVC.full ناگهان خود را ایستاده درمیان زمین چمنی شاداب در بعدازظهر تابستان دید که اشعه مایل خورشید همه چیز را به رنگ طلایی درآورده بود .
درآورد شکلک LVC.full (1)
[2, 222, [40, 41]] LVC.full به نظر می‌رسید اشتیاق شدیدی که آمیزه‌ای از ترس و انتقام‌جویی بود , میل به کشتن , شکنجه‌کردن و خردکردن صورت‌ها با پتک را مثل جریان برق به همه مردم سرایت می‌داد و موجب می‌شد انسان حتی برخلاف میل خودش شکلک درآورد و مانند روانی‌ها جیغ بکشد .
درآورد از سر Skipped (2) LVC.full (1)
[1, 206, [22, 26, 27]] Skipped ممکن بود حوادثی را به یاد بیاوری که اصلا اتفاق نیفتاده بودند , یا جزئیات وقایعی را به یاد بیاوری ولی نتوانی از موضوع کلی آنها سر دربیاوری .
[1, 220, [1, 2, 6]] LVC.full سرانجام سر از یک ایستگاه مترو درآوردند که مکانی شلوغ و پرجمعیت بود .
[3, 1765, [13, 17, 18]] Skipped راهی که وینستون از آن برمی‌گشت کاملا با راه رفت متفاوت بود و از یک ایستگاه دیگر سر درمی‌آورد .
درآورد سر LVC.full (2) Skipped (1)
[1, 206, [26, 27]] LVC.full ممکن بود حوادثی را به یاد بیاوری که اصلا اتفاق نیفتاده بودند , یا جزئیات وقایعی را به یاد بیاوری ولی نتوانی از موضوع کلی آنها سر دربیاوری .
[1, 220, [1, 6]] Skipped سرانجام سر از یک ایستگاه مترو درآوردند که مکانی شلوغ و پرجمعیت بود .
[3, 1765, [17, 18]] LVC.full راهی که وینستون از آن برمی‌گشت کاملا با راه رفت متفاوت بود و از یک ایستگاه دیگر سر درمی‌آورد .
آور سر بلایی LVC.full (1)
[2, 138, [4, 5, 7]] LVC.full من فکر نمی‌کنم هر بلایی سر ش بیاورند برای کسی اهمیت داشته باشد .
از گرفت سر LVC.full (1)
[3, 854, [4, 5, 6]] LVC.full بازی دارت را دوباره از سر گرفته بودند ، و مردان دور پیشخوان شروع به صحبت درباره بلیط‌های بخت‌آزمایی کردند .
از گیر سر LVC.full (1)
[3, 1315, [29, 30, 31]] LVC.full ساعت یازده و نیم شب که به رختخواب رفت ، تازه موفق شد در تاریکی شب و سکوت از شر صفحه سخنگو راحت شود و دوباره اندیشه اش را از سر بگیرد .
بر آمد سر LVC.full (1) Skipped (1)
[1, 426, [28, 29, 31]] LVC.full در عوض بیشتر اوقات افرادی که موجب نارضایتی حزب شده بودند فقط ناپدید می‌شدند و دیگر هیچ کس نشانی از آنها نمی‌یافت و کوچک‌ترین سرنخی , از آنچه بر سر آنها آمده بود , پیدا نمی‌کرد .
[3, 1488, [6, 7, 9]] Skipped هیچ کس هم نمی‌دانست چه بلایی بر سر آنها می‌آمد .
بردار سر LVC.full (1) Skipped (1)
[3, 930, [12, 13]] Skipped – آره ، اونها دوست داشتند به‌خاطر شان کلاه خود را از سر برداری .
[3, 2614, [16, 17]] LVC.full او که قبلا کارگران را تحقیر می‌کرد و آنها را نیروهای بی‌خاصیتی می‌دانست که باید روزی سر بردارند و دنیا را از نو بسازند ، برای اولین بار در زندگی ، دید ش نسبت‌به آنها عوض شد .
به آمد سر LVC.full (1) Skipped (1)
[3, 61, [2, 5, 7]] Skipped به‌محض اشاره به زبان نوین سر حال آمد .
[3, 221, [5, 6, 9]] LVC.full وینستون گفت : « چی به سر آن مرد آمد ؟ »
به برد سر Skipped (3) LVC.full (1)
[1, 303, [23, 25, 26]] Skipped ایستاده بود و مربی را تماشا می‌کرد که دست‌ها را ( نه با ظرافت , ولی تا حدودی با مهارت و قدرت ) به بالای سر می‌برد .
[2, 2, [11, 15, 18]] Skipped وینستون اسمیت , درحالی‌که برای فرار از باد سرد موذی , سر در گریبان فرو برده بود , به سرعت از‌لای درهای شیشه‌ای به‌‌درون عمارت پیروزی خزید و گردبادی از گردوخاک را با خود به درون آورد .
[3, 141, [0, 4, 6]] Skipped سر ش را کمی به عقب برده بود و در زاویه‌ای نشسته بود که نور در عینک ش منعکس می‌شد و وینستون به‌جای چشم‌ها یش فقط دو لکه نور می‌دید .
[3, 592, [9, 10, 11]] LVC.full آنها مردگانی بودند که در انتظار بازگشت به گورستان به سر می‌بردند .
به زد سر LVC.full (1)
[3, 812, [24, 25, 27]] LVC.full ناگهان آن بخش از کتاب تاریخ بچه‌ها که در دفتر خاطرات ش رونویسی کرده بود ، در نظر ش پدیدار شد و فکری احمقانه به سر ش زد .
درآور سر LVC.full (1)
[2, 32, [3, 4]] LVC.full همچنین هرگز نمی‌توانستی سر دربیاوری که پلیس افکار , چند بار و از چه طریقی , به تفتیش عقاید تو پرداخته است .
ده سر LVC.full (1)
[3, 494, [10, 11]] LVC.full چرا آنها نمی‌توانستند همین فریاد را برای موضوعی واقعا مهم سر دهند ؟
ده شرح LVC.full (1)
[3, 1823, [28, 29]] LVC.full او قادر بود تمام فرایند شکل‌گیری یک داستان را ، از صدور دستورالعمل توسط کمیته طراحی تا آخرین مراحل حک و اصلاح در گروه بازنویسی ، به خوبی شرح دهد .
ده فریب LVC.full (1)
[2, 194, [24, 25]] LVC.full گلدشتاین کماکان به حملات کینه‌توزانه خود به آرمان‌های حزب ادامه می‌داد – حملاتی آن‌چنان اغراق‌آمیز و لجوجانه که حتی یک بچه را هم نمی‌توانست فریب دهد .
ده قد LVC.full (1)
[3, 189, [6, 7]] LVC.full غلط نکنم سواد من به آن قد نمی‌دهد .
ده نجات LVC.full (2)
[3, 1212, [13, 14]] LVC.full تابه‌حال هیچ کس نتوانسته بود خود را از دستگیری یا اعترافات بعداز آن نجات دهد .
[3, 1481, [12, 13]] LVC.full اما چند دقیقه‌ای طول می‌کشید تا آنها بتوانند خود را ازمیان جمعیت نجات دهند .
ده بروز LVC.full (1) Skipped (1)
[3, 316, [27, 28]] Skipped خیلی خطرناک بود که در مکانی عمومی و یا در محدوده دید صفحه سخنگو قرار داشته باشی و آنگاه به فکر فروبروی و به افکار ت مجال بروز بدهی .
[3, 1262, [23, 24]] LVC.full اما آنها دیگر به طور غریزی عادت کرده بودند خطوط چهره شان را ثابت نگه دارند و عواطف خود را در چهره شان بروز ندهند .
داد بروز LVC.full (1)
[3, 1888, [14, 15]] LVC.full به‌محض‌آنکه موضوع غریزه جنسی مطرح می‌شد ، او هوش و ذکاوت زیادی از خود بروز می‌داد و برخلاف وینستون ، خیلی خوب معنی حقیقی پاکدامنی جنسی مورد نظر حزب را درک کرده بود .
ده تحویل LVC.full (4)
[3, 98, [5, 6]] LVC.full سعی کرد لبخندی ازسر همدلی تحویل دهد .
[3, 213, [16, 19]] LVC.full دو ساعت تمام درمیان جنگل او را دنبال می‌کنند و وقتی به امرشام می‌رسند او را تحویل نیروهای گشت می‌دهند .
[3, 944, [5, 7]] LVC.full درعرض یه دقیقه تو رو تحویل پلیس می‌دم . »
[3, 1612, [14, 15]] LVC.full و فکر می‌کردی من اگر کوچک‌ترین بهانه‌ای پیدا کنم تو را به پلیس افکار تحویل می‌دهم و می‌کشم ت ، هان ؟
داد تحویل LVC.full (1)
[3, 291, [9, 12]] LVC.full تا دو سال دیگر بچه‌ها یش حتما او را تحویل پلیس افکار می‌دادند .
ده ترتیب LVC.full (1) Skipped (1)
[3, 1333, [16, 17]] LVC.full اگر محل اقامت ش را می‌دانست و اینکه چه ساعتی کار ش تمام می‌شود ، می‌توانست ترتیبی دهد که جایی در مسیر خانه او را ببیند .
[3, 1976, [2, 6]] Skipped ما باید ترتیب ملاقات بعدی را بدهیم .
داد ترتیب LVC.full (1)
[3, 1316, [9, 10]] LVC.full حال چگونه باید با دختر تماس می‌گرفت و ملاقاتی ترتیب می‌داد ، مشکل مهمی بود که باید آن را حل می‌کرد .
ده ترجیح LVC.full (3)
[3, 93, [1, 2]] LVC.full قلبا ترجیح می‌دهی به زبان قدیم بچسبی ، باوجود این‌همه ابهام و اشکال بی‌معنی که دارد .
[3, 1947, [7, 8]] LVC.full – فقط به‌دلیل‌اینکه مثبت را به منفی ترجیح می‌دهم .
[3, 1967, [1, 2]] LVC.full تو ترجیح می‌دهی با کدام‌یک بخوابی ، با من یا با یک اسکلت ؟
داد ترجیح LVC.full (2)
[2, 91, [31, 32]] LVC.full قلم , ابزار منسوخ‌شده‌ای بود که دیگر به‌ندرت حتی برای امضاکردن به کار می‌رفت و او صرفا به‌این‌دلیل‌که نمی‌خواست آن کاغذ خوش‌رنگ و زیبا را با یک خودکار خط‌خطی کند , ترجیح داده بود این قلم را با دردسر زیاد و به طور پنهانی تهیه کند .
[3, 958, [6, 7]] LVC.full و اگر شما حق انتخاب داشتید ترجیح می‌دادید در آن زمان زندگی کنید یا حالا ؟
ده ربط LVC.full (1)
[1, 447, [9, 10]] LVC.full بهتر آن دید که سخنرانی را به موضوع دیگری ربط بدهد که کلا بی‌ارتباط با مطلب اصلی باشد .
کرد پیدا ربط LVC.full (1)
[3, 1887, [8, 9, 10]] LVC.full درمورد او همه چیز به تمایلات جنسی اش ربط پیدا می‌کرد .
دید تدارک LVC.full (1)
[3, 1987, [17, 18]] LVC.full درزیر پیش‌بخاری ، چراغ نفتی زهواردررفته‌ای بود با یک قابلمه دسته‌دار و دو فنجان که آقای چارینگتون تدارک دیده بود .
دید صدمه LVC.full (1)
[3, 1245, [1, 2]] LVC.full صدمه دیدید ؟
رویا دید Skipped (3) VID (1)
[1, 62, [10, 16]] Skipped او نه‌فقط به یاد نمی‌آورد اولین بار که ابراین را دیده بود قبل یا بعداز این رویا بود ؛ بلکه حتی نمی‌دانست چه موقع برای اولین بار تشخیص داده بود که صدای درون رویا یش متعلق به ابراین است .
[3, 1322, [12, 13]] Skipped به اندام جوان و برهنه دختر فکر می‌کرد ، همان‌طور که در رویا دیده بود .
[3, 1701, [3, 8]] Skipped همه چیز با رویایی که وینستون در خواب دیده بود ، مطابقت داشت .
[3, 2503, [3, 6]] VID توطئه‌ای که او رویا اش را دیده بود ، وجود داشت و وینستون در حال نزدیک‌شدن به آن بود .
دید خواب LVC.full (3) Skipped (2)
[1, 55, [6, 7]] LVC.full شاید حدود 7 سال پیش – خواب دیده بود که در تاریکی قیرگون اتاقی راه می‌رود .
[1, 141, [1, 5]] LVC.full وینستون خواب مادر ش را می‌دید .
[3, 1701, [7, 8]] Skipped همه چیز با رویایی که وینستون در خواب دیده بود ، مطابقت داشت .
[3, 2517, [4, 5]] Skipped وینستون گفت : « خواب می‌دیدم » و بعد مکث کرد .
[3, 2590, [3, 10]] LVC.full فکر ش به‌سمت خواب دیگری رفت که دو ماه پیش دیده بود .
از پران خواب LVC.full (1)
[2, 300, [6, 7, 8]] LVC.full یک تکان ناگهانی که آدم را از خواب می‌پراند , دست خشنی که شانه آدم را تکان می‌داد , نوری که در چشم می‌تابید , چهره‌های خشنی که اطراف تختخواب حلقه زده بودند .
از پرید خواب LVC.full (1)
[3, 2191, [10, 11, 12]] LVC.full همیشه بدون کشف این که آن چیز چه بود ، از خواب می‌پرید ولی هر چه بود به حرف‌هایی که جولیا می‌زد و وینستون آن را قطع کرد ، مربوط می‌شد .
برد خواب LVC.full (2)
[3, 1744, [2, 4]] LVC.full لحظه‌ای بعد خواب شان برد و حدود نیم ساعت خوابیدند .
[3, 2427, [17, 19]] LVC.full اگر وینستون به صحبت درباره این مسائل ادامه می‌داد ، او بنابه عادت ناراحت‌کننده‌ای که داشت ، خواب ش می‌برد .
به رفت خواب LVC.full (3)
[3, 2143, [6, 7, 8]] LVC.full آن دو بلافاصله برای مدت کوتاهی به خواب رفتند .
[3, 2145, [10, 11, 12]] LVC.full ازآنجاکه جولیا سر ش را روی دست او گذاشته و به خواب رفته بود ، از جا یش تکان نخورد .
[3, 2595, [8, 9, 10]] LVC.full از طرز تنفس جولیا مشخص بود که دوباره به خواب رفته است .
در بود خواب Skipped (7) LVC.full (2)
[1, 55, [6, 8, 10]] Skipped شاید حدود 7 سال پیش – خواب دیده بود که در تاریکی قیرگون اتاقی راه می‌رود .
[1, 64, [1, 3, 4]] Skipped ابراین بود که در خواب با او حرف زده بود .
[3, 360, [1, 2, 7]] Skipped حرف‌زدن در خواب از همه اینها خطرناک‌تر بود .
[3, 1701, [6, 7, 9]] Skipped همه چیز با رویایی که وینستون در خواب دیده بود ، مطابقت داشت .
[3, 1746, [16, 17, 18]] LVC.full نشست به صورت کک‌مکی دختر نگاه کرد که دست ش را زیر سر نهاده و آرام در خواب بود .
[3, 1751, [7, 8, 9]] LVC.full بدن جوان و قوی او که هنوز در خواب بود ، احساس حمایت و دلسوزی را در وینستون برمی‌انگیخت .
[3, 2518, [0, 5, 7]] Skipped خواب ش مفصل‌تر از آن بود که در کلام بگنجد .
[3, 2520, [6, 8, 13]] Skipped با چشم‌های بسته ، همچنان غرق در حال‌وهوای خواب ش ، دراز کشیده بود .
[3, 2589, [19, 20, 23]] Skipped رویا هنوز در خاطر ش زنده بود ، به خصوص حالت حمایت و بغل‌کردن مادر که گویی تمام معنی خواب در آن نهفته بود .
گرفت خواب LVC.full (1)
[3, 1742, [2, 4]] LVC.full هر دو خواب شان گرفته بود .
راهنمایی کرد LVC.full (1)
[3, 2672, [9, 10]] LVC.full وقتی مستخدم وینستون و جولیا را به داخل اتاق راهنمایی کرد او حتی سر ش را بلند نکرد .
چه رس Skipped (2) LVC.full (1)
[2, 7, [18, 19]] LVC.full زحمت امتحان‌کردن آسانسور را به خود نداد , چون در بهترین شرایط هم به‌ندرت درست کار می‌کرد , چه رسد به حالا که جریان برق , به‌منظور صرفه‌جویی برای استقبال از هفته ابراز تنفر در ساعاتی از روز قطع بود .
[3, 688, [14, 15]] Skipped آنها استدلال‌های ظریفی ارائه می‌دادند که او حتی از درک آنها عاجز بود ، چه رسد به اینکه توانایی جوابگویی به آنها را داشته باشد .
[3, 1339, [8, 9]] Skipped به‌هرحال او حتی اسم دختر را هم نمی‌دانست چه رسد به آدرس ش .
به رس ذهن LVC.full (1)
[1, 52, [8, 9, 11]] LVC.full درحالی‌که نمی‌دانست چیز دیگری برای یاداشت در دفتر به ذهن ش می‌رسد یا نه ، قلم را با اکراه برداشت .
دور از بود ذهن LVC.full (1)
[2, 33, [11, 12, 13, 14]] LVC.full حتی اگر می‌گفتند همه مردم را تمام‌وقت کنترل می‌کنند , چندان دور از ذهن نبود .
به رساند اثبات LVC.full (1)
[1, 274, [8, 9, 10]] LVC.full زیرا لازمه اینکه بتوان واقعیتی هرچند انکارناپذیر را به اثبات رساند این است که مدرکی خارج‌از حافظه فرد برای ش وجود داشته باشد .
رساند آسیب LVC.full (1) Skipped (1)
[2, 187, [14, 15]] LVC.full او نخستین خیانت‌کار , و اولین کسی بود که به یکپارچگی و وحدت حزب آسیب رسانده بود .
[3, 1232, [19, 20]] Skipped احتمالا هنگام چرخاندن یکی از لوله‌های شکل‌نمای بزرگ که طرح داستان‌ها را به‌درون آن می‌انداختند ، به دست ش آسیب رسانده بود .
رسانید آسیب LVC.full (1)
[3, 2433, [16, 19]] LVC.full آنها هر چه را که به خورد شان می‌دادند می‌بلعیدند ، و آنچه که بلعیده بودند آسیبی به آنها نمی‌رسانید ، زیرا ته‌مانده‌ای از خود به جا نمی‌گذاشت .
به رسید آخر LVC.full (1)
[1, 425, [24, 25, 26]] LVC.full تصفیه‌های گسترده هزاران نفر از مردم که به عنوان محاکمه خائنان و مجرمین فکری انجام می‌شد و با اعتراض‌های ننگین و سرانجام اعدام آنها به آخر می‌رسید , نمایش‌های خاصی بود که تقریبا در هر دو سال یک بار اتفاق می‌افتاد .
به رسید اوج LVC.full (1)
[2, 236, [3, 4, 6]] LVC.full مراسم ابراز تنفر به اوج خود رسید .
به رسید توافق LVC.full (1)
[3, 418, [13, 14, 15]] LVC.full اما حتی پس‌از آن هم اگر برسر مسئله نداشتن رابطه جنسی با یکدیگر به توافق می‌رسیدند ، وینستون باز هم می‌توانست به زندگی با او ادامه دهد .
بو به مشام رسید Skipped (2) VID (1)
[2, 343, [9, 10, 11, 15]] Skipped بوی کلم پخته اینجا هم مانند تمام نقاط ساختمان به مشام می‌رسید , ولی با بوی گند عرق تن آمیخته شده بود .
[3, 999, [0, 6, 7, 8]] Skipped بویی ناخوشایند ولی آشنا از آن به مشام می‌رسید .
[3, 2081, [20, 22, 23, 24]] VID هنگامی‌که در کوچه از جلوی دری نیمه‌باز عبور می‌کردی ، یا در خیابان‌های شلوغ برای یک لحظه به نحوی اسرارآمیز بوی آن به مشام می‌رسید .
کار به رسید Skipped (3) VID (1)
[3, 399, [3, 7, 9]] Skipped او دلیل این کار را نمی‌دانست ولی به نظر می‌رسید موضوع همین بود .
[3, 475, [5, 7, 10]] Skipped دیر یا زود قطعا آنها به جایی می‌رسیدند که این کار را بکنند .
[3, 1306, [7, 10, 13]] Skipped درست بعداز ناهار کار مشکل و پیچیده‌ای رسید که نیاز به چند ساعت کار داشت و او باید برای انجام آن ، همه کارهای دیگر را کنار می‌گذاشت .
[3, 2418, [29, 31, 33]] VID گروه‌های کوچکی از مردم با هم متحد می‌شوند و کم‌کم رشد می‌کنند و حتی ممکن است بتوانند شواهد معدودی را هم جمع کنند ، تا نسل بعدی بتوانند بفهمند کار ما به کجا رسیده .
به رسید مشام Skipped (4) LVC.full (2)
[2, 343, [9, 10, 11]] LVC.full بوی کلم پخته اینجا هم مانند تمام نقاط ساختمان به مشام می‌رسید , ولی با بوی گند عرق تن آمیخته شده بود .
[3, 372, [3, 9, 10]] Skipped به نظر ش رسید رایحه خفه و گرم آشپزخانه به مشام ش می‌رسد .
[3, 761, [22, 23, 24]] Skipped ازمیان درهای بادبزنی که با رفت‌وآمد مردم مدام باز و بسته می‌شد ، آمیزه‌ای از بوی ادرار ، خاک‌اره و آبجوی ترش به مشام می‌رسید .
[3, 999, [6, 7, 8]] LVC.full بویی ناخوشایند ولی آشنا از آن به مشام می‌رسید .
[3, 2080, [9, 10, 11]] Skipped این روزها در بعضی جاها ، گاهی این رایحه به مشام می‌رسید .
[3, 2081, [22, 23, 24]] Skipped هنگامی‌که در کوچه از جلوی دری نیمه‌باز عبور می‌کردی ، یا در خیابان‌های شلوغ برای یک لحظه به نحوی اسرارآمیز بوی آن به مشام می‌رسید .
به خورد مشام LVC.full (2)
[2, 63, [16, 17, 19]] LVC.full در بطری را که باز کرد بوی چربی تهوع‌آوری , شبیه بوی عرق برنج چینی , به مشام ش خورد .
[3, 822, [12, 13, 15]] LVC.full در را با فشار دست باز کرد و بوی گند آبجوی ترش به مشام ش خورد .
به رس مشام LVC.full (1)
[3, 372, [9, 10, 12]] LVC.full به نظر ش رسید رایحه خفه و گرم آشپزخانه به مشام ش می‌رسد .
به رسید نظر LVC.full (31) Skipped (1)
[1, 108, [21, 22, 23]] LVC.full آفتاب چرخیده بود و پنجره‌های بی‌شمار وزارت حقیقت ، که دیگر نوری از آنها بیرون نمی‌تابید همچون روزنه‌های یک قلعه دلگیر به نظر می‌رسیدند .
[1, 228, [0, 1, 2]] LVC.full به نظر می‌رسید می‌داند موضوع از چه قرار است .
[1, 420, [0, 1, 2]] LVC.full به نظر می‌رسید دستور روزانه برادر بزرگ بیشتر به تقدیر از سازمانی به نام اف‌اف‌سی‌سی اختصاص داشت که تامین‌کننده سیگار و سایر وسایل آسایش ملوان دژهای شناور بود .
[2, 150, [2, 3, 4]] LVC.full دختری جسور به نظر می‌رسید و حدودا بیست‌وهفت‌ساله بود , با موهایی پرپشت و سیاه , صورتی کک‌مکی , و حرکاتی مانند ورزشکاران , فرز و چابک .
[2, 160, [2, 3, 4]] LVC.full اما بعید به نظر می‌رسید .
[2, 166, [18, 19, 20]] LVC.full بنابه عادت , عینک ش را طوری روی بینی جابجا می‌کرد که آرامش‌بخش و به نحو غیرقابل‌توصیفی متمدنانه به نظر می‌رسید .
[2, 202, [57, 58, 59]] LVC.full موضوع عجیب این بود که باوجود تحقیر و تنفری که همه , هر روز و هزاران بار در روز در ایستگاه‌های قطار , صفحه سخنگو , روزنامه‌ها و کتاب‌ها نسبت‌به او ابراز می‌کردند , نظریه‌ها یشان را رد می‌کردند و در انظار عموم همانند چرندیاتی مفلوکانه به تخریب و تمسخر آنها می‌پرداختند – به‌رغم تمام اینها , به نظر نمی‌رسید از نفوذ او کاسته شده باشد .
[2, 222, [0, 1, 2]] LVC.full به نظر می‌رسید اشتیاق شدیدی که آمیزه‌ای از ترس و انتقام‌جویی بود , میل به کشتن , شکنجه‌کردن و خردکردن صورت‌ها با پتک را مثل جریان برق به همه مردم سرایت می‌داد و موجب می‌شد انسان حتی برخلاف میل خودش شکلک درآورد و مانند روانی‌ها جیغ بکشد .
[2, 330, [7, 8, 9]] LVC.full حدود سی سال داشت ولی خیلی پیرتر به نظر می‌رسید .
[3, 15, [24, 25, 26]] LVC.full موجودی لاغر و ریزنقش‌تر از وینستون بود ، موهایی تیره و چشمانی متورم و درشت داشت که آکنده از اندوه و تمسخرآمیز بودند و به نظر می‌رسید هنگام صحبت چهره مخاطب را می‌کاود .
[3, 372, [0, 1, 3]] LVC.full به نظر ش رسید رایحه خفه و گرم آشپزخانه به مشام ش می‌رسد .
[3, 399, [7, 8, 9]] LVC.full او دلیل این کار را نمی‌دانست ولی به نظر می‌رسید موضوع همین بود .
[3, 460, [10, 11, 13]] LVC.full وقتی در نور چراغ صورت ش را واضح دیدم ، به نظر م رسید حداقل پنجاه سال دارد .
[3, 493, [16, 17, 18]] LVC.full با‌این‌حال صدایی که در آن لحظه از حنجره چندصد زن برخاسته بود به طور عجیبی قدرتمند به نظر می‌رسید !
[3, 557, [0, 1, 2]] LVC.full به نظر می‌رسید منظره‌ای وسیع از لندن را که در حال نابودی بود ، می‌دید .
[3, 680, [0, 1, 2]] LVC.full به نظر می‌رسید شجاعت ش ناگهان ریشه تردید و دودلی را خشکاند .
[3, 796, [7, 8, 9]] LVC.full وقتی آن را به زبان می‌آوردی منطقی به نظر می‌رسید ؛ وقتی به آدم‌هایی که در پیاده‌رو از کنار ت می‌گذشتند نگاه می‌کردی به این حرف ایمان می‌آوردی .
[3, 848, [0, 1, 2]] LVC.full به نظر می‌رسید توجهی به یونیفرم آبی وینستون نداشت .
[3, 1024, [24, 25, 26]] LVC.full فقط برروی میز کوچکی در گوشه مغازه تلی از خرت‌وپرت جمع بود – انفیه‌دان‌های لاک الکلی ، سنجاق‌سینه‌های عقیق و امثال آن – که به نظر می‌رسید ممکن است چیز باارزشی بین آنها باشد .
[3, 1063, [20, 21, 22]] LVC.full چراغ را بالا گرفته بود به‌طوری‌که همه اتاق را روشن می‌کرد و اتاق زیر نور گرم و ملایم چراغ وسوسه‌انگیز به نظر می‌رسید .
[3, 1105, [14, 15, 16]] LVC.full ساخت هر بنای بزرگ و باابهتی را درصورتی‌که ظاهر اش به حد کافی نو به نظر می‌رسید به زمان بعداز انقلاب نسبت می‌دادند ، درحالی‌که بناهایی با قدمت بسیار کوتاه‌تر را به دوره نامعلومی به نام قرون وسطی منسوب می‌کردند .
[3, 1443, [8, 9, 10]] LVC.full کارگری تنومند با زنی هم‌هیکل خودش ، که به نظر می‌رسید همسر ش باشد ، دیواری از گوشت بین آنها پدید آورده بودند .
[3, 1649, [1, 2, 3]] LVC.full ولی به نظر می‌رسید جولیا بدون استفاده از کلمات عامیانه و رکیک که در کوچه‌پس‌کوچه‌ها به گوش می‌رسید ، نمی‌توانست از اعضای حزب ، خصوصا اعضای رده‌بالای آن صحبت کند .
[3, 1764, [14, 15, 16]] LVC.full معلوم بود قریحه‌ای ذاتی برای این کار داشت که وینستون فاقد آن بود و به نظر می‌رسید به‌دلیل پیاده‌روی‌های دسته‌جمعی متعددی که داشت ، اطلاعات گسترده‌ای نیز راجع‌به حومه‌های لندن جمع‌آوری کرده بود .
[3, 1782, [7, 8, 9]] LVC.full گرچه فرقی هم نمی‌کرد ، زیرا بعید به نظر می‌رسید آنها هرگز بتوانند در خانه ملاقات داشته باشند و یا نامه‌ای ردوبدل کنند .
[3, 1874, [27, 28, 29]] LVC.full چگونه عضلات کاترین به‌محض تماس دست او سفت می‌شد و چگونه حتی موقعی که دست‌ها یش را محکم دور بدن وینستون حلقه کرده بود ، باز هم به نظر می‌رسید با تمام وجود او را عقب می‌زند .
[3, 2110, [4, 5, 7]] Skipped ناگهان این حقیقت جالب به نظر ش رسید که تا به حال نشنیده بود که یکی از اعضای حزب به تنهایی و خودبه‌خود آواز بخواند .
[3, 2128, [19, 20, 21]] LVC.full این همان عطری بود که آن زن استفاده کرده بود ؛ اما در این موقعیت ، موضوع چندان مهم به نظر نمی‌رسید .
[3, 2289, [12, 13, 14]] LVC.full از همین رو ، از هر زاویه‌ای که به پوستر نگاه می‌کردی به نظر می‌رسید که سر لوله مسلسل به‌سمت تو نشانه رفته است .
[3, 2333, [9, 10, 11]] LVC.full گاهی‌اوقات نیز همه چیز برای شان مطمئن و ابدی به نظر می‌رسید تا زمانی‌که در این اتاق بودند ، هر دو احساس می‌کردند هیچ آسیبی به آنها نخواهد رسید .
[3, 2697, [0, 1, 3]] LVC.full به نظر ش رسید که ممکن بود تصورات او فقط اشتباهی احمقانه باشد .
[3, 2752, [39, 40, 41]] LVC.full این صحنه وینستون را به یاد خاطراتی مبهم از چیزی انداخت که مدت‌ها قبل برروی دیوار یا یک تابلوی آگهی دیده بود – یک بطری بزرگ که با چراغ‌های الکتریکی درست شده بود و با روشن و خاموش‌شدن چراغ‌ها به نظر می‌رسید که محتوای آن در گیلاسی می‌ریخت .
به آمد نظر LVC.full (13) Skipped (2)
[1, 128, [0, 1, 3]] LVC.full به نظر ش می‌آمد حال که تنظیم افکار ش را آغاز کرده است قدم سرنوشت‌سازی را در زندگی خود برداشته است .
[2, 225, [13, 14, 16]] LVC.full باوجوداین , درست لحظه‌ای بعد , با جمعیت پیرامون ش هم‌عقیده شد و به نظر ش آمد همه چیزهایی که درباره گلدشتاین می‌گفتند درست است .
[2, 226, [59, 60, 62]] LVC.full اکنون تنفر پنهان ش نسبت‌به برادر بزرگ به تحسین تبدیل شد و برادر بزرگ در نظر ش ارزش بیشتری یافت , او را حامی راسخ و شجاعی دید که چون کوهی استوار دربرابر همه آسیا ایستادگی می‌کرد , و گلدشتاین , به‌رغم انزوا و بی‌پناهی و تردیدی که درباره زنده‌بودن ش وجود داشت , همچون جادوگری شریر و بدنهاد به نظر ش آمد که فقط با استفاده از قدرت سخنرانی اش می‌توانست دنیای متمدن را در هم بکوبد .
[3, 35, [0, 1, 2]] LVC.full به نظر می‌آمد با نگاه ش می‌گفت : « من تو را می‌شناسم .
[3, 408, [21, 22, 23]] LVC.full نیمرخ عقابی‌شکل و جسورانه‌ای داشت ، و تا زمانی‌که به پوشالی‌بودن شخصیت نهفته در پشت آن قیافه پی نمی‌بردی خیلی اصیل به نظر می‌آمد .
[3, 414, [15, 16, 17]] LVC.full از همه عجیب‌تر این بود که حتی وقتی می‌خواست وینستون را محکم در آغوش بگیرد به نظر می‌آمد با تمام قوا همزمان در حال عقب‌راندن او ست .
[3, 873, [0, 1, 2]] LVC.full به نظر می‌آمد پیرمرد همه دلایلی را که برای امتناع از نوشیدن یک لیتر آبجو برشمرده بود ، کاملا فراموش کرده بود .
[3, 989, [0, 1, 5]] LVC.full به نظر ش محل آشنایی می‌آمد .
[3, 1398, [9, 10, 11]] LVC.full ممکن بود عقیده اش عوض شده باشد ، محال به نظر می‌آمد که این کار با موفقیت به پایان برسد ؛ چنین چیزهایی در زندگی واقعی اتفاق نمی‌افتاد .
[3, 1496, [0, 1, 3]] LVC.full به نظر شان آمد مدت‌ها ست که دست‌ها یشان در هم گره خورده ، درصورتی‌که فقط ده ثانیه دست یکدیگر را فشرده بودند .
[3, 1652, [11, 12, 15]] Skipped حال که دختر حمایل را باز کرده بود ، کمر ش به نظر وینستون ظریف‌تر می‌آمد .
[3, 2107, [0, 1, 2]] LVC.full به نظر می‌آمد تمام این شعرهای آبکی را از بر بود .
[3, 2347, [13, 14, 15]] LVC.full وینستون درباره رابطه عجیبی که بین او و ابراین وجود داشت ، یا به نظر می‌آمد وجود دارد ، با جولیا صحبت کرد و اینکه گاهی تحت تاثیر تمایل شدیدی می‌خواهد نزد ابراین برود و به او بگوید من دشمن حزب هستم و از او کمک بخواهد .
[3, 2369, [22, 23, 28]] Skipped و هنگامی‌که وینستون برای ش توضیح داد که هواپیما قبل‌از تولد خود او و چند سال قبل‌از انقلاب وجود داشته است ، به نظر ش موضوع چندان جالبی نیامد .
[3, 2684, [8, 9, 11]] LVC.full صورتی بی‌روح و به شکل لوزی داشت و به نظر چینی می‌آمد .
در آور نظر LVC.full (1)
[3, 1215, [11, 12, 13]] LVC.full مجددا تلاش کرد تا بهتر از بار قبل تصویر ابراین را در نظر بیاورد .
در داشت نظر LVC.full (1)
[2, 84, [9, 10, 11]] LVC.full در آن موقع , مورد استفاده خاصی برای آن در نظر نداشت .
در گرفت نظر LVC.full (1)
[2, 73, [19, 20, 21]] LVC.full در یک طرف آن یک تورفتگی در دیوار بود که هنگام ساختن عمارت , گویا برای قراردادن قفسه کتاب در نظر گرفته شده و اکنون وینستون همان جا نشسته بود .
در گیر نظر LVC.full (1) Skipped (1)
[3, 79, [6, 7, 8]] LVC.full مثلا واژه « خوب » را در نظر بگیر .
[3, 414, [12, 14, 16]] Skipped از همه عجیب‌تر این بود که حتی وقتی می‌خواست وینستون را محکم در آغوش بگیرد به نظر می‌آمد با تمام قوا همزمان در حال عقب‌راندن او ست .
زیر است نظر LVC.full (1) Skipped (1)
[2, 31, [12, 13, 16]] Skipped البته هیچ راهی وجود نداشت که بفهمی در فلان لحظه خاص آیا زیر نظر قرار داشته ای یا نه .
[2, 35, [35, 36, 37]] LVC.full مردم ازروی عادتی که تبدیل به غریزه شده بود , همواره باید با این تصور زندگی می‌کردند که هر حرفی که می‌زنند شنیده می‌شود و هر حرکتی که انجام می‌دهند – به‌جز در تاریکی – زیر نظر است .
زیر دار نظر LVC.full (1)
[1, 105, [4, 5, 6]] LVC.full همیشه چشم‌ها تو را زیر نظر دارند و صداها یشان در گوش می‌پیچد .
زیر داشت نظر LVC.full (1) Skipped (1)
[2, 31, [12, 13, 15]] Skipped البته هیچ راهی وجود نداشت که بفهمی در فلان لحظه خاص آیا زیر نظر قرار داشته ای یا نه .
[3, 1272, [13, 14, 15]] LVC.full همه می‌دانستند که صفحه‌های سخنگو ، دستشویی‌ها را بیش از هر جای دیگر زیر نظر داشتند .
زیر گرفت نظر LVC.full (1)
[3, 1161, [6, 7, 8]] LVC.full همین کافی بود که او را زیر نظر گرفته بود .
زیر گیر نظر LVC.full (2)
[1, 43, [18, 19, 20]] LVC.full یکی دو سال دیگر ممکن بود همین بچه‌ها رفتار مادر خودشان را هم برای یافتن نشانه‌های رفتار غیرقانونی زیر نظر بگیرند .
[2, 34, [14, 15, 16]] LVC.full یعنی آنها هر زمانی اراده می‌کردند می‌توانستند , همه رفتار و کردار ت را زیر نظر بگیرند .
مد داشت نظر LVC.full (1)
[3, 83, [14, 15, 16]] LVC.full « بیش‌خوب » همان معنی را می‌رساند ، یا اگر باز هم صورت قوی‌تر مد نظر داشته باشیم « دوچندان بیش‌خوب » این معنا را می‌رساند .
به رسید پایان LVC.full (2) Skipped (1)
[1, 355, [8, 9, 10]] Skipped همین‌که تصحیح همه موارد ضروری در یک شماره به پایان می‌رسید , آن شماره می‌بایست مجددا چاپ می‌شد , نسخه اصلی نابود می‌شد و نسخه تصحیح‌شده جای آن را در بایگانی می‌گرفت .
[1, 407, [4, 5, 6]] LVC.full وقتی مراسم ابراز تنفر به پایان رسید او به اتاقک خود بازگشت , لغت‌نامه زبان نوین را از قفسه برداشت , گفته‌نگار را به سمت دیگر میز هل داد , عینک ش را پاک کرد و به کار اصلی صبحگاهی اش پرداخت .
[3, 282, [7, 8, 9]] LVC.full اطلاعیه وزارت فراوانی با صدای شیپور دیگری به پایان رسید و جای خود را به موزیک دیگری داد .
رسید پایان Skipped (2) LVC.full (1)
[1, 355, [9, 10]] LVC.full همین‌که تصحیح همه موارد ضروری در یک شماره به پایان می‌رسید , آن شماره می‌بایست مجددا چاپ می‌شد , نسخه اصلی نابود می‌شد و نسخه تصحیح‌شده جای آن را در بایگانی می‌گرفت .
[1, 407, [5, 6]] Skipped وقتی مراسم ابراز تنفر به پایان رسید او به اتاقک خود بازگشت , لغت‌نامه زبان نوین را از قفسه برداشت , گفته‌نگار را به سمت دیگر میز هل داد , عینک ش را پاک کرد و به کار اصلی صبحگاهی اش پرداخت .
[3, 282, [8, 9]] Skipped اطلاعیه وزارت فراوانی با صدای شیپور دیگری به پایان رسید و جای خود را به موزیک دیگری داد .
یافت پایان LVC.full (2) Skipped (1)
[1, 349, [24, 29]] Skipped چندی قبل در ماه فوریه , وزارت فراوانی قول داده بود ( زبان رسمی آن « تعهد بی‌قیدوشرط » بود ) سهمیه شکلات تا پایان سال 1984 کاهش نخواهد یافت .
[2, 18, [19, 20]] LVC.full موهایی بور و کم‌پشت و چهره‌ای گلگون داشت , و پوست صورت ش تحت تاثیر سرمای زمستان که تازه پایان یافته بود و نیز استفاده از تیغ‌های کند ریش‌تراش و صابون‌های نامرغوب , زبر و خشن شده بود .
[3, 2397, [12, 13]] LVC.full تو قبول داری گذشته که شامل دیروز هم می‌شود ، در واقع پایان یافته است ؟
به رسید گوش Skipped (9) LVC.full (7)
[1, 188, [3, 4, 5]] LVC.full صدای گوشخراش زنی به گوش رسید : « گروه سی تا چهل !
[2, 12, [6, 7, 8]] LVC.full از داخل آپارتمان , صدای زنگداری به گوش می‌رسید که در حال خواندن ارقامی درمورد تولید چدن خام بود .
[2, 13, [5, 6, 7]] LVC.full صدا از صفحه فلزی مستطیل‌شکلی به گوش می‌رسید که بیشتر به آیینه‌ای کدر شباهت داشت و بخشی از دیوار سمت راست را پوشانده بود .
[2, 178, [24, 25, 26]] LVC.full لحظه‌ای بعد , صدای گوش‌خراش مهیبی , مانند صدای ماشین غول‌پیکری که بدون روغن کار کند , از صفحه سخنگوی بزرگ در انتهای سالن به گوش رسید .
[3, 57, [18, 19, 20]] Skipped از میز سمت چپ وینستون و کمی نزدیک به پشت‌سر ش صدای وراجی سریع و مداوم یک نفر به گوش می‌رسید ، لحنی خشن شبیه صدای ارگ که ازمیان همهمه سالن خودنمایی می‌کرد .
[3, 614, [5, 6, 7]] Skipped سپس صدایی از صفحه سخنگو به گوش رسید که می‌خواند :
[3, 799, [3, 4, 5]] Skipped کمی جلوتر سروصدایی به گوش می‌رسید .
[3, 1188, [6, 7, 8]] LVC.full صدای زنگدار رایانه‌ای از صفحه سخنگو به گوش می‌رسید که سرودی میهن‌پرستانه را با آوایی ناله‌مانند می‌خواند .
[3, 1389, [8, 9, 10]] Skipped در این موقع صدای افتادن چیزی به زمین به گوش می‌رسید .
[3, 1436, [17, 18, 19]] LVC.full اما در همین لحظه از مکانی در سمت چپ میدان سروصدای بلندی همراه‌با حرکت سریع خودروهای سنگین به گوش رسید .
[3, 1451, [12, 13, 14]] Skipped تصادفا هنگامی‌که یکی از کامیون‌ها به دست‌انداز می‌افتاد ، صدای دلنگ‌دلنگ فلز به گوش می‌رسید : همه زندانی‌ها پابند آهنی داشتند .
[3, 1649, [15, 16, 17]] Skipped ولی به نظر می‌رسید جولیا بدون استفاده از کلمات عامیانه و رکیک که در کوچه‌پس‌کوچه‌ها به گوش می‌رسید ، نمی‌توانست از اعضای حزب ، خصوصا اعضای رده‌بالای آن صحبت کند .
[3, 2057, [8, 9, 10]] Skipped در همین لحظه صدای پای عجولانه‌ای در پلکان به گوش رسید .
[3, 2108, [13, 14, 16]] Skipped صدا یش به‌همراه هوای تابستانی ، خوش‌آهنگ و نیروگرفته از نوعی شادی بی‌دلیل به گوش آنها می‌رسید .
[3, 2150, [13, 14, 15]] Skipped زن تنومند دیگر در حیاط آواز نمی‌خواند ، اما فریاد بچه‌ها از خیابان به گوش می‌رسید .
[3, 2703, [2, 3, 4]] LVC.full صدای تیکی به گوش رسید .
به رس گوش LVC.full (1)
[3, 1067, [43, 44, 45]] LVC.full حس می‌کرد دقیقا می‌داند نشستن روی چنین صندلی راحتی نزدیک آتش چه احساسی دارد ، درحالی‌که پاها را به حفاظ آتش تکیه داده ای و کتری برروی آتش غلغل می‌کند و تیک‌تاک ساعت در اتاق می‌پیچد و کسی مراقب تو نیست و صدایی به گوش نمی‌رسد .
داد گوش LVC.full (3)
[3, 136, [21, 22]] LVC.full زنی جوان که شاید منشی اش بود و طوری نشسته بود که پشت ش به وینستون بود ، به حرف‌های مرد گوش می‌داد و ازقرارمعلوم مشتاقانه با حرف‌های او موافقت می‌کرد .
[3, 241, [26, 27]] LVC.full پارسونز که صدای شپیور تمام توجه ش را جلب کرده بود درحالی‌که با وقار خیره شده بود ، نشست و با نوعی ملال ذاتی به خبر گوش داد .
[3, 1312, [57, 58]] LVC.full یک وعده غذایی بی‌مزه دیگر در غذاخوری خورد و با عجله به مرکز اجتماعات رفت ، در یک « مباحثه گروهی » رسمی و ابلهانه شرکت کرد ، دو دست تنیس روی میز بازی کرد ، چند گیلاس جین نوشید و نیم ساعت هم نشست و به یک سخنرانی با عنوان « ارتباط اینگسوس و شطرنج » گوش داد .
در پیچد گوش LVC.full (1)
[1, 105, [10, 11, 12]] LVC.full همیشه چشم‌ها تو را زیر نظر دارند و صداها یشان در گوش می‌پیچد .
ده گوش LVC.full (2)
[2, 139, [6, 7]] LVC.full آنها اصلا به حرف‌های طبقه کارگر گوش نمی‌دهند و به اعتراض آنها هیچ اهمیتی …
[3, 313, [11, 12]] LVC.full به احتمال قوی هدف او این بود که به حرف‌های وینستون گوش بدهد و راجع‌به اینکه او به حد کافی با فریادهای بلند ابراز تنفر می‌کند یا نه ، اطمینان حاصل کند .
کرد گوش Skipped (4) LVC.full (1)
[1, 391, [13, 15]] Skipped چند اتاقک آن‌طرف‌تر آدمی دست‌وپاچلفتی , آرام و خیال‌پرداز به نام آمپل‌فورت کار می‌کرد که گوش‌های پرمویی داشت و استعداد عجیبی در دست‌کاری‌کردن وزن و قافیه اشعار داشت .
[3, 248, [23, 24]] LVC.full در آن لحظه گوش ش را به‌روی همه صداهای اضافی بسته بود و فقط به سخنانی که از صفحه سخنگو پخش می‌شد ، گوش می‌کرد .
[3, 684, [4, 10]] Skipped حزب به افراد القا می‌کرد که نباید به چشم و گوش خود اطمینان کنند .
[3, 1697, [2, 5]] Skipped وینستون زیر گوش دخترک زمزمه کرد : « حالا موقع اش است . »
[3, 2658, [5, 7]] Skipped او به صفحه سخنگو فکر کرد و گوش‌های تیز آن که همیشه مشغول به کار بود .
کن گوش LVC.full (6) Skipped (1)
[3, 684, [10, 13]] Skipped حزب به افراد القا می‌کرد که نباید به چشم و گوش خود اطمینان کنند .
[3, 912, [24, 25]] LVC.full یاد م ه ، آره – خیلی سال پیش بود – گاهی‌اوقات یکشنبه عصرها می‌رفتم هایدپارک تا به سخنرانی آدم‌هایی که به آنجا می‌اومدند گوش کنم .
[3, 1462, [3, 4]] LVC.full – پس خوب گوش کن .
[3, 1725, [1, 2]] LVC.full گوش کن .
[3, 1975, [8, 9]] LVC.full – پس دیگر درباره مردن حرف نزن و گوش کن ، عزیز م .
[3, 2095, [1, 2]] LVC.full حالا گوش کن ، عزیز م .
[3, 2151, [57, 58]] LVC.full وینستون در این فکر بود که آیا در گذشته‌های دور برای مردم عادی بوده که مثلا در خنکای یک شب تابستانی ، مرد و زنی مانند آنها با هم در تختی بخوابند ، درباره چیزهایی که دوست دارند با هم صحبت کنند ، هیچ اجباری به بلندشدن نداشته باشند ، راحت دراز بکشند و به صداهای بیرون گوش کنند .
بالا رفت Skipped (11) LVC.full (1)
[2, 8, [27, 28]] Skipped آپارتمان وینستون در طبقه هفتم قرار داشت , و او اگرچه سی‌ونه سال بیشتر نداشت ولی چون بالای قوزک راست ش دچار زخم واریسی بود , آهسته بالا می‌رفت و چند بار نیز دربین راه نفس تازه کرد .
[2, 46, [15, 16]] LVC.full ساختمان عظیم هرمی‌شکل به رنگ سفید , که به صورت پله‌پله تا ارتفاع سیصد متر بالا رفته بود .
[2, 121, [7, 10]] Skipped دست‌خط ریز و بچگانه اش روی کاغذ بالا و پایین می‌رفت , ابتدا جملات را با حروف بزرگ آغاز می‌کرد ولی به تدریج آن را نیز رعایت نکرد :
[2, 134, [13, 14]] Skipped بعد دست یک بچه به هوا پرتاب شد و بالا و بالا و بالاتر رفت , انگار یک هلیکوپتر که دوربینی به دماغه اش بسته بود , آن را دنبال می‌کرد .
[2, 215, [12, 15]] Skipped روی صندلی ش راست نشسته بود و سینه اش با تنفسی عمیق بالا و پایین می‌رفت .
[3, 272, [3, 4]] Skipped البته وقتی‌که سن بالا می‌رفت تحمل همه این چیزها مشکل‌تر می‌شد .
[3, 871, [6, 9]] Skipped برآمدگی گلو یش با حرکت سریعی بالا و پایین رفت و آبجو غیب شد .
[3, 1054, [2, 3]] Skipped از پله‌ها بالا رفت و پس‌از عبور از راهرویی باریک به اتاقی رسید که به‌طرف خیابان نبود و پنجره اش رو به حیاطی سنگفرش و فضایی پر از لوله‌های دودکش باز می‌شد .
[3, 1432, [20, 21]] Skipped سپس چشم ش به دختر افتاد که در پای بنای یادبود ایستاده و مشغول خواندن پوستری بود که دور ستون بالا رفته بود .
[3, 2299, [10, 14]] Skipped وینستون و جولیا هر وقت که امکان داشت به اتاق بالای مغازه آقای چارینگتون می‌رفتند و پهلو به پهلو روی تخت دراز می‌کشیدند و ازفرط گرما لباس‌ها را نیز درمی‌آوردند .
[3, 2561, [17, 20]] Skipped خواهر لاغرمردنی اش با دو دست به مادر چسبیده بود و درست مانند یک بچه میمون ، بالای شانه مادر رفت و با چشمان درشت و اندوهگین ش مشغول تماشای او شد .
[3, 2679, [29, 32]] Skipped به طور کلی حال‌وهوای حاکم بر این مجتمع‌های عظیم مسکونی ، تنوع و وسعت همه چیز ، بوی ناآشنایی غذا و توتون مرغوب ، بالابرهای بی‌صدا و سریع که بالا و پایین می‌رفتند ، مستخدم‌هایی با جلیقه‌های سفید که این طرف و آن طرف می‌رفتند ، همه چیز دلهره‌آور بود .
به رفت هوا LVC.full (1) Skipped (1)
[2, 305, [11, 12, 13]] LVC.full در این‌جور مواقع می‌گفتند : فلانی « بخار » شد و به هوا رفت .
[3, 1517, [7, 9, 11]] Skipped قطار پر از کارگرانی بود که به‌سبب هوای تابستانی به تعطیلات می‌رفتند .
بیرون رفت Skipped (3) LVC.full (1)
[1, 119, [7, 8]] LVC.full تا ده دقیقه دیگر باید از خانه بیرون می‌رفت .
[2, 345, [17, 18]] Skipped خانم پارسونز با دلخوری نگاهی به‌سمت اتاق کرد و گفت : « تقصیر بچه‌ها ست , امروز بیرون نرفته اند .
[3, 235, [5, 11]] Skipped کارگران از کارخانه‌ها و ادارات بیرون آمدند و در خیابان‌ها رژه رفتند .
[3, 2318, [10, 11]] Skipped پیدا بود پیرمرد خیلی به‌ندرت و یا اصلا از آنجا بیرون نمی‌رفت و از طرف دیگر تقریبا هیچ مشتری نداشت .
رفت رژه LVC.full (1)
[3, 235, [10, 11]] LVC.full کارگران از کارخانه‌ها و ادارات بیرون آمدند و در خیابان‌ها رژه رفتند .
رفت نشانه LVC.full (1)
[3, 2289, [21, 22]] LVC.full از همین رو ، از هر زاویه‌ای که به پوستر نگاه می‌کردی به نظر می‌رسید که سر لوله مسلسل به‌سمت تو نشانه رفته است .
رفت هدر LVC.full (1)
[3, 324, [34, 35]] LVC.full احتمال زیاد داشت شخصی که سر میز پهلویی نشسته بود خبرچین پلیس افکار باشد و تا سه روز دیگر او را به یکی از سرداب‌های وزارت عشق می‌انداختند ، اما باقیمانده سیگار ش نباید هدر می‌رفت .
رفت کلنجار LVC.full (1)
[1, 471, [3, 4]] LVC.full وینستون با خود کلنجار می‌رفت که شاید بد نباشد یک مدال شایستگی و لیاقت هم به رفیق اگیلوی بدهد ؛ و سرانجام از آن صرف‌نظر کرد چون درآن‌صورت نیاز به ارجاع متقاطع می‌شد و کار به درازا می‌کشید .
پیش رفت Skipped (6) LVC.full (1)
[1, 34, [6, 7]] Skipped اما هنوز چند قدمی در راهرو پیش نرفته بود که چیزی به پشت گردن ش خورد و دردی کشنده در خود حس کرد .
[2, 127, [7, 8]] Skipped ابتدا مانند مارماهی در آب به سختی پیش می‌رفت , بعد او را از درون نشانه‌گیر اسلحه هلیکوپتر نشان داد , سپس بدن ش را سوراخ‌سوراخ کردند و آب‌های اطراف ش به رنگ صورتی درآمد و چنان غرق شد که گویا از همه آن سوراخ‌ها , آب به داخل بدن ش نفوذ کرده است .
[3, 912, [8, 14]] Skipped یاد م ه ، آره – خیلی سال پیش بود – گاهی‌اوقات یکشنبه عصرها می‌رفتم هایدپارک تا به سخنرانی آدم‌هایی که به آنجا می‌اومدند گوش کنم .
[3, 1505, [8, 9]] Skipped وینستون درمیان سایه و آفتاب در مسیر به پیش می‌رفت و هر جا که گل‌های زرد شکفته بودند ، انگار پا بر چاله‌های مملو از طلا می‌گذاشت .
[3, 1519, [5, 6]] Skipped مسیری که وینستون در آن پیش می‌رفت ، بازتر شد و درعرض یک دقیقه به کوره‌راهی رسید که دختر گفته بود ، راهی مال‌رو که بوته‌ها ، آن را از نظر پنهان می‌کردند .
[3, 2446, [23, 24]] LVC.full ولی ابراین در همان مسیر به راه ش ادامه داد و دوستانه دستی بر بازوی وینستون گذاشت ، به‌طوری‌که شانه به شانه هم پیش می‌رفتند .
[3, 2590, [5, 9]] Skipped فکر ش به‌سمت خواب دیگری رفت که دو ماه پیش دیده بود .
از رفت بین LVC.full (5)
[1, 51, [4, 5, 6]] LVC.full اثر سوزش گلوله تیرکمان از بین رفته بود .
[1, 272, [12, 13, 14]] LVC.full حالت لذت‌بخشی که از تمرکز ذهنی به او دست داده بود , از بین رفت .
[1, 422, [11, 12, 13]] LVC.full سه ماه بعد سازمان اف‌اف‌سی‌سی بدون هیچ دلیلی به طور ناگهانی از بین رفت .
[3, 575, [7, 8, 9]] LVC.full تا سال 1970 به‌جز برادر بزرگ همه از بین رفتند و هیچ‌یک از آنها باقی نماند .
[3, 842, [16, 17, 18]] LVC.full شلیک خنده جمع بلند شد و حالت معذبی که با ورود وینستون ایجاد شده بود ، از بین رفت .
از بر بین LVC.full (1)
[3, 6, [22, 23, 24]] LVC.full از اجاقی که نزدیک پیشخوان بود بخار خوراک آب‌پز همراه‌با بوی ترش نامطبوعی بیرون می‌زد که نمی‌توانست بوی مشروب جین پیروزی را از بین ببرد .
از برد بین LVC.full (2)
[2, 42, [34, 35, 36]] LVC.full از محل‌هایی که مورد اصابت بمب قرار گرفته بود , گردوغبار به هوا بلند شود و درخت‌های بید در زمین‌های پرسنگ‌وکلوخ رشد کرده باشند ؛ و هر جا که بمب‌ها , محوطه وسیع‌تری را از بین برده است , انبوهی از خانه‌های چوبی شبیه لانه مرغ , بر زمین سبز شده باشد ؟
[3, 753, [9, 10, 11]] LVC.full بمب چند خانه را در فاصله دویست‌متری بالای خیابان از بین برده بود .
رفت راه Skipped (6) LVC.full (3)
[1, 59, [6, 8]] Skipped او بدون آنکه توقف کند به راه خود رفته بود .
[2, 8, [28, 34]] Skipped آپارتمان وینستون در طبقه هفتم قرار داشت , و او اگرچه سی‌ونه سال بیشتر نداشت ولی چون بالای قوزک راست ش دچار زخم واریسی بود , آهسته بالا می‌رفت و چند بار نیز دربین راه نفس تازه کرد .
[3, 175, [11, 14]] Skipped پارسونز ، همسایه وینستون در عمارت پیروزی ، در واقع داشت راه خودش را می‌رفت – مردی با قامت متوسط و چاق و موهایی بور و صورتی به شکل وزغ .
[3, 715, [58, 59]] LVC.full دم درها و بیرون خانه‌ها و توی کوچه‌های باریکی که در دو طرف خیابان فراوان بودند ، آدم‌های زیادی رفت‌وآمد می‌کردند – دختران نوجوان با روژلب‌های غلیظ و پسران جوان به‌دنبال آنها ، زنانی که خرامان در کوچه‌ها این‌طرف و آن‌طرف می‌چرخیدند و آینده دخترهای جوان را یادآوری می‌کردند ، افراد پیری که گشادگشاد و با کمر خمیده راه می‌رفتند و بچه‌های پابرهنه که در چاله‌های آب بازی می‌کردند و با فریاد عصبانی مادران شان پراکنده می‌شدند .
[3, 1053, [12, 14]] Skipped سپس چراغ دیگری روشن کرد ، با قامت خمیده به‌سمت پلکان فرسوده رفت و راه را نشان داد .
[3, 1531, [22, 26]] Skipped دختر سر ش را به علامت هشدار و حفظ سکوت تکان داد ، سپس علف‌ها را کنار زد و به سرعت از راه باریکه به‌سمت جنگل رفت .
[3, 1765, [8, 9]] Skipped راهی که وینستون از آن برمی‌گشت کاملا با راه رفت متفاوت بود و از یک ایستگاه دیگر سر درمی‌آورد .
[3, 1790, [5, 6]] LVC.full همان‌طور که در خیابان‌های شلوغ راه می‌رفتند ، از هم کمی فاصله می‌گرفتند و هرگز به یکدیگر نگاه نمی‌کردند ، به نحوی عجیب و متناوب با هم صحبت می‌کردند .
[3, 2026, [9, 10]] LVC.full به طور معمول هنگامی‌که در شلوغی خیابان با هم راه می‌رفتند وینستون به‌ندرت به جولیا نگاه می‌کرد ، اما با همان نگاه کوتاه دریافت که رنگ او پریده‌تر از همیشه است .
انداخت راه LVC.full (1) Skipped (1)
[2, 136, [11, 12]] LVC.full اما زنی که در جایگاه کارگران نشسته بود , ناگهان جاروجنجال راه انداخت که شما حق ندارید جلوی بچه‌ها این چیزها را نشان بدهید , درست نیست این صحنه‌ها را به بچه‌ها نشان داد , درست نیست .
[2, 199, [22, 23]] Skipped تازه سی ثانیه از شروع مراسم ابراز تنفر گذشته بود که نیمی از افراد داخل سالن همهمه غیرقابل‌کنترلی ناشی از عصبانیت به راه انداختند .
انداز راه LVC.full (1)
[3, 197, [7, 8]] LVC.full داریم حسابی تلاش می‌کنیم یک نمایش جانانه راه بیندازیم .
به افتاد راه LVC.full (4) Skipped (1)
[2, 332, [5, 6, 7]] Skipped وینستون در راهرو به‌دنبال او به راه افتاد .
[3, 489, [2, 3, 4]] LVC.full جاروجنجال عجیبی به راه افتاده بود .
[3, 709, [10, 11, 12]] LVC.full یک‌مرتبه از ایستگاه اتوبوس خارج شد و در خیابان‌های لندن به راه افتاد ، اول جنوب ، بعد شرق و سپس شمال ، در خیابان‌های ناآشنا قدم می‌زد و برای ش مهم نبود به کدام طرف می‌رود .
[3, 1155, [3, 4, 5]] LVC.full بعد به کندی به راه افتاد و بدون آنکه حتی یک لحظه به اشتباه ش در انتخاب مسیر دقت کند به‌طرف راست پیچید .
[3, 1259, [20, 21, 22]] LVC.full با گفتن این حرف ، انگار که واقعا هیچ اتفاقی نیفتاده باشد ، به طرفی که قبلا می‌خواست برود ، به راه افتاد .
به انداخت راه LVC.full (1)
[2, 199, [21, 22, 23]] LVC.full تازه سی ثانیه از شروع مراسم ابراز تنفر گذشته بود که نیمی از افراد داخل سالن همهمه غیرقابل‌کنترلی ناشی از عصبانیت به راه انداختند .
به‌دنبال به افتاد راه LVC.full (1)
[2, 332, [3, 5, 6, 7]] LVC.full وینستون در راهرو به‌دنبال او به راه افتاد .
در است راه LVC.full (1) Skipped (1)
[1, 79, [4, 5, 6]] LVC.full وینستون اندیشید اخبار بدی در راه است .
[3, 1632, [3, 5, 9]] Skipped می‌خواهم بگویم تنها راه برای در امان بودن همین است . »
رو راه Skipped (3) LVC.full (1)
[1, 55, [14, 15]] LVC.full شاید حدود 7 سال پیش – خواب دیده بود که در تاریکی قیرگون اتاقی راه می‌رود .
[2, 313, [14, 19]] Skipped با این امید واهی که شاید شخص پشت در , بعداز یک بار درزدن راه ش را گرفته و برود , مثل یک موش ساکت و بی‌حرکت نشست .
[3, 1259, [18, 21]] Skipped با گفتن این حرف ، انگار که واقعا هیچ اتفاقی نیفتاده باشد ، به طرفی که قبلا می‌خواست برود ، به راه افتاد .
[3, 1979, [6, 10]] Skipped اما این بار تو باید از راه دیگری به آنجا بروی .
کرد باز راه Skipped (3) LVC.full (1)
[3, 50, [1, 6, 7]] Skipped آنها راه خود را ازبین جمعیت باز کردند و سینی‌ها یشان را روی میز فلزی گذاشتند .
[3, 488, [19, 20, 21]] Skipped چون تعداد قابلمه‌ها محدود و روبه‌اتمام بود ، زنانی که موفق به خرید شده بودند به سختی ازبین سایرین راه باز می‌کردند و دیگران با سروصدای زیاد صاحب دکه را متهم به احتکار و تبعیض می‌کردند .
[3, 1441, [25, 31, 32]] Skipped وینستون ، که در حالت عادی همیشه از هرگونه جاروجنجالی خود را دور نگه می‌داشت و در گفتگوی دیگران دخالت نمی‌کرد ؛ امروز به آرامی راه خود را به‌طرف وسط جمعیت باز کرد .
[3, 1780, [16, 17, 18]] LVC.full خود را در آغوش وینستون انداخت و محکم او را بوسید و لحظه‌ای بعد ازبین نهال‌ها راه باز کرد و به آهستگی در جنگل ناپدید شد .
گرفت خود را راه LVC.full (1)
[2, 313, [14, 15, 16, 17]] LVC.full با این امید واهی که شاید شخص پشت در , بعداز یک بار درزدن راه ش را گرفته و برود , مثل یک موش ساکت و بی‌حرکت نشست .
یافت راه LVC.full (2)
[1, 253, [26, 27]] LVC.full اگر بقیه مردم دروغ حزب را می‌پذیرفتند – اگر تمام مدارک با هم جور و یک چیز را نشان می‌داد – آن وقت دروغ به تاریخ راه می‌یافت و به حقیقت بدل می‌شد .
[3, 1856, [19, 20]] LVC.full وینستون دریافته بود که او فقط واژه‌هایی از زبان نوین را به کار می‌برد که به زندگی روزمره مردم راه یافته بود .
بالا زد Skipped (3) LVC.full (1)
[1, 8, [3, 7]] Skipped صدایی وحشیانه فریاد زد : « دست‌ها بالا ! »
[2, 104, [7, 10]] Skipped برای لحظه‌ای افکار ش برروی قطعی‌نبودن تاریخ بالای صفحه دور زد , و سپس متوجه کلمه « دوگانه‌باوری » در زبان نوین شد .
[3, 180, [14, 15]] LVC.full آدم همیشه او را با سرزانوهای جاانداخته و آستین‌هایی که تا ساعد چاقالو یش بالا زده بود در نظر مجسم می‌کرد .
[3, 429, [21, 22]] Skipped او خود را روی تخت انداخت و فورا بدون هیچ مقدمه‌ای با زمخت‌ترین حالتی که بتوان تصور کرد دامن خود را بالا زد .
به هم زد Skipped (3) LVC.full (2)
[1, 322, [21, 22, 24]] Skipped سپس چهار تکه کاغذ لوله‌شده را که از غلتک لاستیکی سمت راست میز ش درآمده بود باز کرد و آنها را به هم سنجاق زد .
[3, 41, [20, 21, 23]] Skipped سایم با به‌یادآوردن صحنه گفت : « اعدام خوبی بود ، به نظر م حیف شد که پاهای آنها را به هم گره زده بودند .
[3, 152, [13, 14, 15]] LVC.full سایم لحظه‌ای ساکت شده بود و با دسته قاشق ش آب خوراک را به هم می‌زد .
[3, 1450, [12, 15, 16]] Skipped داخل کامیون‌ها ، مردان رنگ‌پریده ریزنقش با یونیفرم‌های کهنه و سبزرنگ چمباتمه زده و چسبیده به هم نشسته بودند و با چهره‌های غمگین و مغولی شان از طرفین کامیون‌ها با بی‌تفاوتی آشکار بیرون را نگاه می‌کردند .
[3, 2546, [18, 19, 20]] LVC.full اندام خوش‌ترکیب مادر ش را به یاد می‌آورد که برروی شعله‌پخش‌کن خم می‌شد و چیزی را در قابلمه‌ای به هم می‌زد .
بیرون زد LVC.full (2)
[3, 6, [13, 14]] LVC.full از اجاقی که نزدیک پیشخوان بود بخار خوراک آب‌پز همراه‌با بوی ترش نامطبوعی بیرون می‌زد که نمی‌توانست بوی مشروب جین پیروزی را از بین ببرد .
[3, 2285, [36, 37]] LVC.full در آن واحد همه جا بود ، می‌کشید ، هل می‌داد ، اره می‌کرد ، چکش می‌زد ، مرتب می‌کرد با نصیحت‌های رفیقانه به بقیه روحیه می‌داد و از بندبند وجود ش جریان پایان‌ناپذیر عرق بدبو بیرون می‌زد .
خشک زد LVC.full (2)
[3, 728, [19, 21]] LVC.full اما دقیقا کینه‌توزی نبود ؛ نوعی احتیاط بود ، گویی حیوان ناآشنایی از کنار شان می‌گذرد ، یک لحظه خشک شان زد .
[3, 1154, [6, 8]] LVC.full وینستون برای چند لحظه بر جای خشک ش زد و نتوانست حرکت کند .
زد آروغ LVC.full (2)
[1, 82, [1, 2]] LVC.full مجددا آروغ زد .
[2, 283, [0, 1]] LVC.full آروغی زد .
زد بغل LVC.full (1)
[3, 741, [21, 22]] LVC.full کمی جلوتر از وینستون ، زن جوانی با عجله بیرون پرید و بچه لاغری را که در حال بازی بود ، بغل زد و لای پیش‌بند ش پیچید و دوباره به‌درون خانه برگشت .
زد بوسه LVC.full (1)
[3, 1507, [4, 5]] LVC.full نسیم بر پوست آدم بوسه می‌زد .
زد تخمین LVC.full (1)
[1, 371, [6, 7]] LVC.full مثلا در اظهار نظر وزارت فراوانی تخمین زده بودند که میزان تولید پوتین برای یک فصل بالغ بر صدوچهل‌وپنج‌میلیون جفت خواهد شد .
زد تنه LVC.full (1)
[3, 1444, [6, 7]] LVC.full وینستون با حرکتی تند به آنها تنه زد و راه ش را از میان آن دو باز کرد .
زد جرقه LVC.full (2)
[1, 450, [22, 23]] LVC.full ناگهان تصویر خیالی رفیقی به نام اگیلوی که مثلا به تازگی همچون یک قهرمان در جنگ کشته شده بود در ذهن ش جرقه زد .
[2, 229, [9, 10]] LVC.full اوهام و تصورات روشن و زیبایی در ذهن ش جرقه زد .
زد دستبرد LVC.full (1)
[3, 2554, [15, 16]] LVC.full در فاصله وعده‌ها ، اگر مادر ش مراقب نبود ، مدام به گنجه کهنه غذاها دستبرد می‌زد .
زد دم LVC.full (1)
[2, 196, [22, 35]] LVC.full او به برادر بزرگتر ناسزا می‌گفت , دیکتاتوری حزب را محکوم می‌کرد , خواهان خاتمه فوری صلح با سرزمین اوراسیا بود , دم از آزادی بیان , آزادی مطبوعات , آزادی اجتماعات و آزادی اندیشه می‌زد و دیوانه‌وار فریاد می‌کشید به انقلاب خیانت شده است – و همه اینها را در قالب یک سخنرانی عجولانه و به تقلید از روش معمول سخنرانان حزبی ارائه می‌داد , و حتی از کلمات زبان نوین , بیش از اعضای حزب که معمولا در زندگی روزانه به کار می‌بردند , استفاده می‌کرد .
زد دور LVC.full (1) Skipped (1)
[2, 104, [9, 10]] LVC.full برای لحظه‌ای افکار ش برروی قطعی‌نبودن تاریخ بالای صفحه دور زد , و سپس متوجه کلمه « دوگانه‌باوری » در زبان نوین شد .
[3, 827, [9, 12]] Skipped عده‌ای هم با در دست داشتن لیوان‌های آبجوی خود دور آنها حلقه زده بودند و تماشا می‌کردند .
زد رقم LVC.full (1)
[3, 1705, [26, 27]] LVC.full لحظه‌ای بعد دختر جامه از تن درآورد و هنگامی‌که آنها را به گوشه‌ای پرت کرد ، گویی با ناز و کرشمه خود ، نابودی تمدنی را رقم زد .
زد سنجاق LVC.full (1)
[1, 322, [23, 24]] LVC.full سپس چهار تکه کاغذ لوله‌شده را که از غلتک لاستیکی سمت راست میز ش درآمده بود باز کرد و آنها را به هم سنجاق زد .
زد شمع LVC.full (1)
[2, 41, [28, 29]] LVC.full آیا لندن در زمان‌های گذشته نیز مملو از این خانه‌های قدیمی و پوسیده قرن نوزدهم بوده است که از هر طرف با الوارهای فراوان به دیوارهای سست شان شمع زده باشند , پنجره‌های شان با مقوا و سقف‌های شان با آهن‌پاره و حلبی پوشانده شده باشند , و دیوارهای سست باغ‌ها از هر طرف شکم داده باشند ؟
زد عینک Skipped (2) LVC.full (1)
[1, 144, [34, 35]] LVC.full پدر ش تا آنجا که به یاد داشت سیه‌چرده و لاغر بود , همیشه لباس‌های کاملا تیره می‌پوشید ( وینستون خصوصا کف کفش‌های او را به یاد داشت که خیلی نازک بود ) و عینک می‌زد .
[1, 321, [9, 14]] Skipped گردوخاک روی قسمت دهنی دستگاه را فوت کرد و عینک ش را به چشم زد .
[3, 1273, [18, 23]] Skipped به اتاقک خود برگشت ، نشست و تکه‌کاغذ را خیلی سرسری بین بقیه کاغذهای روی میز انداخت ، عینک ش را به چشم زد و دستگاه گفته‌نگار را به‌سمت خود کشید .
زد نفس‌نفس LVC.full (1)
[3, 1703, [2, 3]] LVC.full هر دو نفس‌نفس می‌زدند ، ولی آن تبسم طنزآلود دوباره بر لبان دختر جا خوش کرده بود .
زد وصله LVC.full (1)
[3, 2538, [13, 14]] LVC.full تمام کارهایی را که لازم بود انجام می‌داد ، می‌پخت ، می‌شست ، وصله می‌زد ، تخت را مرتب می‌کرد ، اتاق را جارو و پیش‌بخاری را گردگیری می‌کرد و همه این کارها را خیلی آهسته و بدون هیچ حرکت اضافی که مستلزم صرف انرژی بیشتر باشد ، انجام می‌داد .
زد پشت‌پا LVC.full (1)
[3, 1391, [20, 21]] LVC.full به سختی از جا یش بلند شد و نگاه ملامت‌باری به وینستون انداخت ، زیرا مطمئن بود وینستون به او پشت‌پا زده است .
زد پک LVC.full (1)
[2, 359, [3, 7]] LVC.full در فاصله میان پک‌هایی که به پیپ می‌زد با افتخار برای ت تعریف می‌کرد که در چهار سال گذشته هر شب در « مرکز اجتماعات » حضور داشته است .
زد چرخ LVC.full (1)
[2, 25, [25, 26]] LVC.full در فاصله‌ای دور , هلیکوپتری برفراز بام خانه‌ها پرسه می‌زد , گهگاه مانند خرمگسی , در یک نقطه , در جا می‌چرخید و بعد مجددا چرخی زده و به سمتی دیگر پرواز می‌کرد .
زد چمباتمه LVC.full (1)
[3, 1450, [11, 12]] LVC.full داخل کامیون‌ها ، مردان رنگ‌پریده ریزنقش با یونیفرم‌های کهنه و سبزرنگ چمباتمه زده و چسبیده به هم نشسته بودند و با چهره‌های غمگین و مغولی شان از طرفین کامیون‌ها با بی‌تفاوتی آشکار بیرون را نگاه می‌کردند .
زد چکش LVC.full (1)
[3, 2285, [15, 16]] LVC.full در آن واحد همه جا بود ، می‌کشید ، هل می‌داد ، اره می‌کرد ، چکش می‌زد ، مرتب می‌کرد با نصیحت‌های رفیقانه به بقیه روحیه می‌داد و از بندبند وجود ش جریان پایان‌ناپذیر عرق بدبو بیرون می‌زد .
زد کتک LVC.full (1)
[3, 533, [33, 34]] LVC.full بچه‌هایی به سن و سال شما مجبور بودند برای دریافت تکه‌ای نان خشکیده و آب روزانه ، دوازده ساعت برای اربابان دیوصفتی کار کنند که در صورت آهسته کارکردن آنها را با شلاق کتک می‌زدند .
زد کلک LVC.full (1)
[3, 268, [21, 22]] LVC.full آدم مدام در درون و بیرون ش احساس بی‌تابی می‌کرد ، گویی درمورد چیزی که حق آدم بود ، به او کلک زده باشند .
زد گاز LVC.full (2)
[3, 71, [5, 6]] LVC.full با لذت نان ش را گاز زد و دو لقمه از آن را قورت داد ، بعد با حالتی فضل‌فروشانه به صحبت ش ادامه داد .
[3, 99, [8, 9]] LVC.full سایم یک لقمه دیگر از نان ش را گاز زد و جوید و به صحبت ادامه داد :
زد گشت LVC.full (1)
[3, 1515, [20, 21]] LVC.full برای رفتن به مکان‌هایی تا صدکیلومتری محل زندگی نیازی به پاسپورت نبود ، ولی گشتی‌هایی بودند که اطراف ایستگاه‌های قطار گشت می‌زدند و اوراق هریک از اعضای حزب را که می‌دیدند ، بازرسی می‌کردند و سوال‌های عجیب و غریب می‌پرسیدند .
کنار زد Skipped (3) LVC.full (1)
[3, 62, [4, 5]] LVC.full ظرف غذا یش را کنار زد تکه نان ش را در یک دست و پنیر ش را در دست دیگر گرفت و سر ش را جلو آورد تا بدون فریادزدن صحبت کند .
[3, 1531, [16, 17]] Skipped دختر سر ش را به علامت هشدار و حفظ سکوت تکان داد ، سپس علف‌ها را کنار زد و به سرعت از راه باریکه به‌سمت جنگل رفت .
[3, 1540, [15, 16]] Skipped دختر جلوتر رفت و بوته‌هایی را که هیچ چیز از پشت شان پیدا نبود ، کنار زد .
[3, 1753, [4, 5]] Skipped لباس را ازروی دختر کنار زد و به بدن او خیره شد و با خود اندیشید : روزگاری بود که یک مرد با دیدن اندام یک دختر آن را مطلوب می‌دید و این پایان ماجرا بود .
زد حدس LVC.full (6)
[1, 81, [2, 3]] LVC.full وینستون درست حدس زده بود .
[2, 80, [2, 3]] LVC.full اما او حدس می‌زد که کتابچه از آن هم قدیمی‌تر است .
[2, 101, [20, 21]] LVC.full ازآنجاکه تقریبا مطمئن بود سی‌ونه سال دارد و باور داشت که سال تولد ش 1944 یا 1945 بوده است , حدس زد که باید حدود سال 1984 باشد ؛ اما این روزها هیچ تاریخی را نمی‌شد دقیق و بدون یکی دو سال جابجایی تعیین کرد .
[3, 1044, [17, 18]] LVC.full چیزی که جذابیت آن را دوبرابر می‌کرد این بود که هیچ کاربرد مشخصی نداشت ، ولی وینستون حدس می‌زد که آن را به‌عنوان کاغذنگه‌دار ساخته بودند .
[3, 1820, [4, 5]] LVC.full جولیا همان‌گونه که وینستون حدس زده بود در بخش ادبیات داستانی برروی ماشین‌های داستان‌نویسی کار می‌کرد .
[3, 2662, [11, 12]] LVC.full هیچ کس نمی‌دانست در وزارت عشق چه می‌گذرد ، ولی می‌شد حدس‌هایی زد : شکنجه‌ها ، داروها ، ابزار پیچیده برای ثبت واکنش‌های عصبی فرد ، خسته‌کردن تدریجی افراد به کمک بی‌خوابی و در انزوا نگه‌داشتن فرد و بازجویی‌های پی‌درپی .
زن حدس LVC.full (2)
[3, 1062, [1, 2]] LVC.full اما حدس می‌زنم به نظر شما هم کمی جاگیر باشد . »
[3, 1878, [1, 2]] LVC.full نمی‌توانی حدس بزنی به این کار چی می‌گفت . »
زد حرف LVC.full (13)
[1, 64, [7, 8]] LVC.full ابراین بود که در خواب با او حرف زده بود .
[2, 172, [25, 26]] LVC.full اما به‌هرحال , آدمی بود که اگر امکان اغفال صفحه سخنگو وجود داشت و می‌توانستی او را به تنهایی پیدا کنی , می‌شد با او حرف زد .
[3, 135, [13, 14]] LVC.full مردی که سر میز سمت چپ بود و صدای اردک‌وار داشت هم‌چنان بی‌وقفه حرف می‌زد .
[3, 844, [6, 7]] LVC.full برگشت و همچنان که با خود حرف می‌زد با وینستون سینه‌به‌سینه شد .
[3, 1209, [10, 11]] LVC.full اما قبل‌از مرگ ( چیزی که هیچ کس راجع‌به آن حرف نمی‌زد ولی همه از آن باخبر بودند ) باید مراسم اعتراف‌گیری انجام می‌شد : به زمین افتادن و فریادهای ملتمسانه برای بخشش ، صدای شکستن استخوان‌ها ، دندان‌های شکسته و لخته‌های خون برروی موها .
[3, 1299, [45, 46]] LVC.full امیدوار بود در ساعت ناهار بتواند مدت کمی تنها باشد ، اما از بخت بد ش پارسونز کودن آمد و درست روی صندلی پهلویی او ولو شد ، بوی تند عرق ش بر بوی غذا غلبه کرده بود و بی‌وقفه درباره مقدمات هفته ابراز تنفر حرف زد .
[3, 1396, [6, 9]] LVC.full باید قبل‌از اینکه کسی سر برسد حرف ش را می‌زد ، ولی ناگهان ترسی عجیب وجود ش را فراگرفت .
[3, 1690, [6, 7]] LVC.full او و جولیا تمام مدت آهسته حرف زده بودند و میکروفن نمی‌توانست صدای آنها را به وضوح ضبط کند ولی احتمالا صدای پرنده را ضبط می‌کرد .
[3, 1816, [13, 14]] LVC.full ساعت‌ها در فضای خاک‌آلود که پر از فضله پرنده بود ، می‌نشستند و حرف می‌زدند و هرازگاهی یکی از آن دو برمی‌خاست و از شکاف‌های باریک نگاهی به بیرون می‌انداخت تا مطمئن شود کسی به آن طرف نمی‌آید .
[3, 2191, [18, 21]] LVC.full همیشه بدون کشف این که آن چیز چه بود ، از خواب می‌پرید ولی هر چه بود به حرف‌هایی که جولیا می‌زد و وینستون آن را قطع کرد ، مربوط می‌شد .
[3, 2204, [37, 38]] LVC.full جولیا درحالی‌که دست ش در جیب ش بود و در دست دیگر نان و مربا را گرفته بود ، دور اتاق می‌چرخید و با بی‌تفاوتی به قفسه کتاب نگاه می‌کرد ، درباره بهترین راه تعمیر میز تاشو حرف می‌زد ، روی صندلی راحتی پهن می‌شد تا راحتی آن را امتحان کند و برای سرگرمی ساعت روی پیش‌بخاری را وارسی می‌کرد .
[3, 2259, [6, 7]] LVC.full روز بعد هیچ کس از او حرفی نمی‌زد .
[3, 2714, [2, 3]] LVC.full هیچ کس حرفی نمی‌زد .
زن حرف LVC.full (3) Skipped (1)
[2, 35, [19, 21]] LVC.full مردم ازروی عادتی که تبدیل به غریزه شده بود , همواره باید با این تصور زندگی می‌کردند که هر حرفی که می‌زنند شنیده می‌شود و هر حرکتی که انجام می‌دهند – به‌جز در تاریکی – زیر نظر است .
[3, 129, [6, 7]] LVC.full خیلی روشن می‌بیند و خیلی واضح حرف می‌زند .
[3, 1480, [3, 7]] Skipped لازم نبود این حرف را به وینستون بزند .
[3, 1975, [5, 6]] LVC.full – پس دیگر درباره مردن حرف نزن و گوش کن ، عزیز م .
زد شلاق LVC.full (1) Skipped (1)
[3, 499, [16, 17]] LVC.full قبل‌از انقلاب سرمایه‌داران آنها را استعمار می‌کرده اند ، به آنها گرسنگی می‌دادند و آنها را شلاق می‌زدند .
[3, 533, [32, 34]] Skipped بچه‌هایی به سن و سال شما مجبور بودند برای دریافت تکه‌ای نان خشکیده و آب روزانه ، دوازده ساعت برای اربابان دیوصفتی کار کنند که در صورت آهسته کارکردن آنها را با شلاق کتک می‌زدند .
زن شلاق LVC.full (1)
[3, 904, [2, 4]] LVC.full دستور می‌دادند شلاق اتان بزنند .
زد صدا LVC.full (5) Skipped (5)
[1, 8, [0, 3]] Skipped صدایی وحشیانه فریاد زد : « دست‌ها بالا ! »
[2, 217, [8, 11]] Skipped دختر مومشکی که پشت‌سر وینستون نشسته بود با صدای بلند فریاد زد : « خوک ! خوک ! خوک ! » و با حرکتی ناگهانی یک جلد فرهنگ لغت سنگین زبان نوین را برداشت و به‌سمت صفحه سخنگو پرتاب کرد .
[3, 135, [8, 14]] Skipped مردی که سر میز سمت چپ بود و صدای اردک‌وار داشت هم‌چنان بی‌وقفه حرف می‌زد .
[3, 477, [10, 13]] Skipped به یاد آورد یک بار که در خیابانی پررفت‌وآمد قدم می‌زد ، ناگهان صدای فریاد صدها زن را که کمی جلوتر در خیابانی فرعی فریاد می‌زدند ، شنیده بود .
[3, 1366, [9, 10]] LVC.full ولی در همین موقع یک نفر از پشت‌سر ش صدا زد : « اسمیت ! »
[3, 1368, [4, 5]] LVC.full طرف با صدای بلندتری صدا زد : « اسمیت ! »
[3, 1375, [5, 6]] LVC.full چون او را به اسم صدا زده بود ، دیگر صحیح نبود برود و سر میزی که یک دختر تک و تنها نشسته بود ، بنشیند .
[3, 1690, [7, 12]] Skipped او و جولیا تمام مدت آهسته حرف زده بودند و میکروفن نمی‌توانست صدای آنها را به وضوح ضبط کند ولی احتمالا صدای پرنده را ضبط می‌کرد .
[3, 1919, [12, 13]] LVC.full وینستون که تا به حال چنین چیزی ندیده بود ، کاترین را صدا زد تا بیاید و نگاهی به آنها بیندازد .
[3, 2566, [4, 5]] LVC.full مادر ش پشت‌سر او صدا زد : « وینستون ، وینستون !
درا صدا LVC.full (1)
[3, 1135, [15, 16]] LVC.full انگار صدای ناقوس‌های کلیساها را از‌فراز برج‌های خیالی می‌شنید ، که یکی پس‌از دیگری به صدا درمی‌آیند .
زد فریاد LVC.full (10) Skipped (2)
[1, 8, [2, 3]] LVC.full صدایی وحشیانه فریاد زد : « دست‌ها بالا ! »
[1, 12, [1, 2]] LVC.full پسرک فریاد زد : « تو خائن ی !
[1, 16, [8, 9]] LVC.full بعد هر دوی آنها در اطراف او جست‌وخیزکنان فریاد می‌زدند : « خائن ! مجرم فکری ! » , دخترک همه رفتار‌های برادر ش را مو به مو تقلید می‌کرد .
[2, 128, [6, 7]] LVC.full هنگامی‌که غرق شد , تماشاچی‌ها خنده‌کنان فریاد می‌زدند .
[2, 196, [35, 38]] Skipped او به برادر بزرگتر ناسزا می‌گفت , دیکتاتوری حزب را محکوم می‌کرد , خواهان خاتمه فوری صلح با سرزمین اوراسیا بود , دم از آزادی بیان , آزادی مطبوعات , آزادی اجتماعات و آزادی اندیشه می‌زد و دیوانه‌وار فریاد می‌کشید به انقلاب خیانت شده است – و همه اینها را در قالب یک سخنرانی عجولانه و به تقلید از روش معمول سخنرانان حزبی ارائه می‌داد , و حتی از کلمات زبان نوین , بیش از اعضای حزب که معمولا در زندگی روزانه به کار می‌بردند , استفاده می‌کرد .
[2, 212, [22, 23]] LVC.full مردم از جای خود بلند شده بودند و برای خاموش‌کردن صدای بع‌بع‌مانند دیوانه‌کننده‌ای که از صفحه سخنگو برمی‌خاست , با آخرین توان فریاد می‌زدند .
[2, 217, [10, 11]] LVC.full دختر مومشکی که پشت‌سر وینستون نشسته بود با صدای بلند فریاد زد : « خوک ! خوک ! خوک ! » و با حرکتی ناگهانی یک جلد فرهنگ لغت سنگین زبان نوین را برداشت و به‌سمت صفحه سخنگو پرتاب کرد .
[3, 477, [10, 14]] Skipped به یاد آورد یک بار که در خیابانی پررفت‌وآمد قدم می‌زد ، ناگهان صدای فریاد صدها زن را که کمی جلوتر در خیابانی فرعی فریاد می‌زدند ، شنیده بود .
[3, 477, [24, 25]] LVC.full به یاد آورد یک بار که در خیابانی پررفت‌وآمد قدم می‌زد ، ناگهان صدای فریاد صدها زن را که کمی جلوتر در خیابانی فرعی فریاد می‌زدند ، شنیده بود .
[3, 742, [26, 27]] LVC.full در همان لحظه ، مردی با لباس مشکی که از یک کوچه فرعی بیرون آمده بود ، به‌طرف وینستون دوید درحالی‌که هیجان‌زده به آسمان اشاره می‌کرد فریاد زد : « آقا ، کشتی بخار ه !
[3, 1992, [5, 6]] LVC.full حسی در وجود ش مدام فریاد می‌زد : حماقت ، حماقت ، خودکشی مفت و مجانی ، آگاهانه و احمقانه !
[3, 2353, [13, 14]] LVC.full بارها و بارها در راهپیمایی‌ها و تظاهرات‌های حزب او با آخرین توان خود فریاد زده و خواهان اعدام کسانی شده که نه نام شان را قبلا شنیده و نه حتی ذره‌ای از اتهاماتی را که به آنان نسبت می‌دادند ، باور کرده بود .
برآورد فریاد LVC.full (1)
[1, 291, [8, 9]] LVC.full صدای بدعنق مربی ورزش از آن‌سوی صفحه سخنگو فریاد برآورد : « اسمیت ! شماره 6079 و .
زن فریاد LVC.full (1) Skipped (1)
[3, 477, [14, 16]] Skipped به یاد آورد یک بار که در خیابانی پررفت‌وآمد قدم می‌زد ، ناگهان صدای فریاد صدها زن را که کمی جلوتر در خیابانی فرعی فریاد می‌زدند ، شنیده بود .
[3, 555, [46, 47]] LVC.full وضعیت ایده‌آل موردنظر حزب ، خوف‌انگیز و عظیم بود – دنیایی از پولاد و سیمان ؛ ماشین‌های غول‌پیکر و اسلحه‌های حیرت‌آور – ملتی متشکل از جنگجویان و متعصبین که متحد با هم پیش بروند ، همه به یک چیز فکر کنند و همه یک شعار را فریاد بزنند و همیشه تا ابد کار کنند ، بجنگند ، پیروز شوند و به دار آویخته شوند – سیصدمیلیون نفر درست مثل هم .
کشید فریاد LVC.full (2)
[2, 196, [38, 39]] LVC.full او به برادر بزرگتر ناسزا می‌گفت , دیکتاتوری حزب را محکوم می‌کرد , خواهان خاتمه فوری صلح با سرزمین اوراسیا بود , دم از آزادی بیان , آزادی مطبوعات , آزادی اجتماعات و آزادی اندیشه می‌زد و دیوانه‌وار فریاد می‌کشید به انقلاب خیانت شده است – و همه اینها را در قالب یک سخنرانی عجولانه و به تقلید از روش معمول سخنرانان حزبی ارائه می‌داد , و حتی از کلمات زبان نوین , بیش از اعضای حزب که معمولا در زندگی روزانه به کار می‌بردند , استفاده می‌کرد .
[3, 1235, [0, 4]] LVC.full فریاد بلندی از درد کشید .
زد موج LVC.full (2)
[1, 155, [17, 18]] LVC.full در قلب و نگاه آنها هیچ نشانی از سرزنش نبود , فقط این یقین در نگاه آنان موج می‌زد که باید بمیرند تا او زنده بماند .
[3, 457, [5, 6]] LVC.full رگه‌های سفیدی در موها یش موج می‌زد ، اما از همه وحشتناک‌تر دهان ش بود که کمی باز مانده بود و چیزی غیراز سیاهی در آن به چشم نمی‌خورد .
زن موج LVC.full (1)
[3, 2171, [5, 6]] LVC.full بعضی مناطق لندن از موش موج می‌زند .
زد پرسه LVC.full (3)
[2, 25, [8, 9]] LVC.full در فاصله‌ای دور , هلیکوپتری برفراز بام خانه‌ها پرسه می‌زد , گهگاه مانند خرمگسی , در یک نقطه , در جا می‌چرخید و بعد مجددا چرخی زده و به سمتی دیگر پرواز می‌کرد .
[3, 1334, [16, 17]] LVC.full اما عاقلانه نبود او را تعقیب کند ، زیرا به این منظور می‌بایست مدتی دراطراف وزارتخانه پرسه می‌زد و این کار حتما باعث جلب توجه می‌شد .
[3, 2577, [16, 17]] LVC.full بعداز آنکه شکلات را بلعید حس کرد از خودش خجالت می‌کشد و چند ساعت در خیابان‌ها پرسه زد .
زن پرسه LVC.full (1)
[3, 1770, [13, 14]] LVC.full قرار بود او ظاهرا به‌دنبال نخ خیاطی و یا بند کفش درمیان غرفه‌ها پرسه بزند .
زد گره LVC.full (1)
[3, 41, [22, 23]] LVC.full سایم با به‌یادآوردن صحنه گفت : « اعدام خوبی بود ، به نظر م حیف شد که پاهای آنها را به هم گره زده بودند .
خورد گره LVC.full (1)
[3, 1496, [11, 12]] LVC.full به نظر شان آمد مدت‌ها ست که دست‌ها یشان در هم گره خورده ، درصورتی‌که فقط ده ثانیه دست یکدیگر را فشرده بودند .
بیرون زن LVC.full (1) Skipped (1)
[3, 43, [6, 7]] LVC.full از همه مهمتر زبان شان که بیرون می‌زند و رنگ ش حسابی کبود می‌شود .
[3, 741, [5, 9]] Skipped کمی جلوتر از وینستون ، زن جوانی با عجله بیرون پرید و بچه لاغری را که در حال بازی بود ، بغل زد و لای پیش‌بند ش پیچید و دوباره به‌درون خانه برگشت .
زن به دریا دل Skipped (2) LVC.full (1)
[3, 1064, [8, 9, 10, 11]] LVC.full فکری از خاطر وینستون گذشت ، اینکه اگر دل به دریا بزند و خطر کند ، خیلی راحت می‌تواند اتاق را درازای هفته‌ای چند دلار اجاره کند .
[3, 1138, [18, 19, 20, 21]] Skipped پیش خود فکر کرد با حفظ یک فاصله زمانی مناسب – مثلا یک ماه – ممکن بود دوباره دل به دریا بزند و به آنجا برگردد .
[3, 1642, [3, 4, 5, 6]] Skipped فکر کردم باید دل به دریا بزنم .
زن ناخنک LVC.full (1)
[3, 2088, [6, 7]] LVC.full البته مستخدم‌ها و پیشخدمت‌ها هم گاهی ناخنک می‌زنند … ببین ، یک بسته کوچک چای هم آورده ام .
زد ناخنک LVC.full (1)
[3, 2551, [32, 33]] LVC.full وقتی مادر ملاقه‌ای را کنار می‌کشید ، او شروع به گریه می‌کرد و با عصبانیت سعی می‌کرد قابلمه و ملاقه را از دست او بیرون بکشد و یا به بشقاب خواهر ش ناخنک می‌زد .
زن چنگ LVC.full (1)
[3, 2332, [38, 39]] LVC.full گاهی‌وقت‌ها نزدیکی مرگ را به طور ملموس ، درست مانند تختی که در آن می‌خوابیدند حس می‌کردند ، و با هیجانی ناشی از یاس به یکدیگر می‌چسبیدند ، مانند آدم‌های نفرین‌شده‌ای که به آخرین دقایق لذتبخش زندگی شان چنگ می‌زنند .
در چنگ گرفتار شد VID (1)
[3, 2605, [2, 3, 5, 6]] VID وقتی کسی در چنگ حزب گرفتار می‌شد ، هر آنچه را که احساس می‌کرد یا نمی‌کرد ، هر کاری را انجام می‌داد یا نمی‌داد ، واقعا تفاوتی نمی‌کرد .
مرتب ساخت LVC.full (1)
[3, 1684, [9, 10]] LVC.full گهگاه چند لحظه‌ای سکوت می‌کرد ، پرها یش را مرتب می‌ساخت بعد سینه خال‌خالی اش را باد می‌کرد و آواز را ادامه می‌داد .
نمایان ساخت LVC.full (1)
[2, 17, [16, 17]] LVC.full اندامی لاغر , نحیف و کوچک داشت که یونیفرم آبی‌رنگ حزب هم تکیدگی او را بیشتر نمایان می‌ساخت .
آشکار ساز LVC.full (1)
[3, 354, [12, 13]] LVC.full هیجانات درونی در هر لحظه ممکن است خود را به صورتی مشخص آشکار سازند .
دور ساز LVC.full (1)
[3, 1283, [25, 26]] LVC.full احتمال ضعیف‌تر ، احتمال نامعقولی بود که ذهن ش را به خود مشغول کرده بود ، ولی او سعی می‌کرد فکر ش را از آن دور سازد و آن اینکه پیغام اصلا ازطرف پلیس نباشد ، بلکه ازطرف یک تشکیلات مخفی باشد .
به سپرد فراموشی LVC.full (3)
[1, 263, [60, 61, 62]] LVC.full دانستن و ندانستن , آگاهی از صداقت کامل و گفتن دروغ‌های ساختگی , اعتقاد هم‌زمان به دو عقیده که یگدیگر را خنثی می‌کردند درحالی‌که می‌دانی متضاد هم هستند , استفاده از منطق علیه منطق , ادعای پایبندی به اخلاق و زیر پا گذاشتن آن , اعتماد به ناممکن‌بودن دمکراسی و پذیرش حزب به‌عنوان پاسدار دمکراسی , فراموش‌کردن هرآنچه لازم است به فراموشی سپرده شود و باز در موقع لزوم آن را به‌یادآوردن و مجددا به‌فراموشی‌سپردن و بالاتر از همه به‌کاربستن همین فرایند درمورد خود – که نشان‌دهنده نهایت هوشمندی بود : به شیوه‌ای آگاهانه القای ناآگاهی کردن و بعد یک بار دیگر , ناآگاه‌شدن از هیپنوتیزمی که درمورد خود انجام داده ای .
[2, 303, [31, 32, 33]] LVC.full نام فرد را از دفاتر ثبت پاک می‌کردند , همه اسنادی را که مربوط به کارهای او بود , نابود می‌کردند , موجودیت او را انکار می‌کردند و سپس طرف را به فراموشی می‌سپردند .
[3, 3, [23, 24, 25]] LVC.full رفیق اگیلوی که هرگز در زمان حال وجود نداشت , اکنون در گذشته وجود داشت و در آینده هنگامی‌که موضوع جعل و دستکاری به فراموشی سپرده می‌شد , می‌شد گفت طبق همان شواهدی که شارلمانی یا ژولیوس سزار وجود داشته اند , او نیز مسلما وجود داشته است .
به سپرد خاطر LVC.full (2) Skipped (1)
[1, 243, [6, 7, 8]] LVC.full اما این موضوع را هم دزدکی به خاطر سپرده بود زیرا حافظه او به حد مطلوب تحت نظارت نبود .
[3, 1468, [9, 10, 11]] Skipped سرانجام زیر لب گفت : « همه اش را به خاطر سپردی ؟ »
[3, 2493, [15, 16, 17]] LVC.full با این وجود ، وینستون آنچه را که روی کاغذ نوشته شده بود به دقت به خاطر سپرد و چند ساعت بعد همراه توده‌ای از کاغذهای دیگر داخل دخمه خاطره انداخت .
به آور خاطر LVC.full (3)
[1, 275, [2, 3, 4]] LVC.full سعی کرد به خاطر بیاورد در چه سالی اولین بار درباره برادر بزرگ چیزی شنیده بود .
[1, 281, [3, 4, 5]] LVC.full وینستون حتی نمی‌توانست به خاطر بیاورد که خود حزب در چه تاریخی تشکیل شده بود .
[3, 270, [3, 4, 5]] LVC.full تاآنجاکه می‌توانست دقیقا به خاطر بیاورد ، هیچ‌وقت غذا کافی نبود ، هیچ کس جوراب و لباس خواب سالم و وصله‌نخورده نداشت .
به دار خاطر LVC.full (1)
[3, 1125, [13, 14, 15]] LVC.full پیرمرد اضافه کرد : « به آن می‌گفتند سنت‌مارتین در چمنزار ، اما به خاطر ندارم آن اطراف چمنی دیده باشم . »
به داشت خاطر LVC.full (1)
[3, 269, [7, 8, 9]] LVC.full حقیقت این بود که تا جایی که به خاطر داشت وضع به همین منوال بود .
به رسید خاطر LVC.full (1) Skipped (1)
[3, 2044, [0, 1, 3]] Skipped به خاطر ش رسید برای کسی که با زنی زندگی می‌کند ، طبیعی است که به طور متناوب با پیش‌آمدن این موضوع دچار ناامیدی شود ؛ و ناگهان نوعی احساس دلسوزی عمیق برای جولیا قلب ش را در بر گرفت .
[3, 2701, [10, 11, 13]] LVC.full وقتی ابراین از جلوی صفحه سخنگو می‌گذشت گویی ناگهان فکری به خاطر ش رسید .
در خاطر زنده بود VID (1)
[3, 2589, [2, 3, 5, 6]] VID رویا هنوز در خاطر ش زنده بود ، به خصوص حالت حمایت و بغل‌کردن مادر که گویی تمام معنی خواب در آن نهفته بود .
در داشت خاطر LVC.full (1)
[2, 44, [10, 11, 12]] LVC.full از دوران کودکی اش به‌جز صحنه‌هایی شاد و دوست‌داشتنی چیزی در خاطر نداشت که آنها هم مشخص نبود در چه زمانی و چگونه رخ داده‌ اند و اغلب واضح نبودند .
آشکار و پنهان شد LVC.full (1)
[2, 24, [32, 33, 34, 35]] LVC.full در پایین آن , نزدیک سطح خیابان , پوستر دیگری به چشم می‌خورد که گوشه آن پاره شده بود و باد آن را طوری تکان می‌داد که کلمه اینگسوس به طور متناوب آشکار و پنهان می‌شد .
آگاه شد LVC.full (1) Skipped (1)
[1, 460, [22, 23]] LVC.full و در سن یازده‌سالگی پس‌از آنکه به طور اتفاقی مکالمه عمو یش با فردی دیگر را شنید و از گرایش‌های مجرمانه وی آگاه شد , او را به پلیس افکار معرفی کرد .
[3, 472, [9, 10]] Skipped اما اگر کارگران به نحوی از میزان توانایی خود آگاه می‌شدند ، نیازی به تبانی و توطئه‌چینی نداشتند .
باز شد Skipped (9) LVC.full (1)
[1, 265, [1, 5]] Skipped مربی باز خواهان توجه ورزشکاران شد .
[2, 213, [18, 21]] Skipped چهره زن موحنایی کاملا به رنگ صورتی درآمده بود و دهان ش مانند ماهی افتاده در خشکی , باز و بسته می‌شد .
[2, 264, [4, 5]] LVC.full گویی مغز هر دو باز شده بود و افکار از راه چشم‌ها از ذهن یکی به ذهن دیگری جریان یافته بود .
[3, 149, [10, 13]] Skipped وینستون ، همان‌طور که به چهره بی‌چشم‌ودهان متحرکی که دائم باز و بسته می‌شد نگاه می‌کرد ، احساس غریبی به او گفت این یک انسان واقعی نیست بلکه آدم مصنوعی است .
[3, 158, [31, 36]] Skipped گرچه مطمئن بود سایم زیاد از او خوش ش نمی‌آید و او را خوار می‌شمرد و یا اگر دلیل خوبی داشت حتما او را به‌عنوان مجرم فکری لو می‌داد ، ولی باز هم دچار نوعی اندوه شد .
[3, 761, [8, 11]] Skipped ازمیان درهای بادبزنی که با رفت‌وآمد مردم مدام باز و بسته می‌شد ، آمیزه‌ای از بوی ادرار ، خاک‌اره و آبجوی ترش به مشام می‌رسید .
[3, 1054, [30, 31]] Skipped از پله‌ها بالا رفت و پس‌از عبور از راهرویی باریک به اتاقی رسید که به‌طرف خیابان نبود و پنجره اش رو به حیاطی سنگفرش و فضایی پر از لوله‌های دودکش باز می‌شد .
[3, 1270, [16, 17]] Skipped برای لحظه‌ای وسوسه شد کاغذ را در یکی از توالت‌فرنگی‌ها بیندازد و به‌محض‌آنکه کاغذ برروی آب باز شد ، فورا آن را بخواند .
[3, 1336, [7, 8]] Skipped طبق معمول همه نامه‌ها در جریان حمل‌ونقل باز می‌شد و این موضوع بر کسی پوشیده نبود .
[3, 1519, [8, 9]] Skipped مسیری که وینستون در آن پیش می‌رفت ، بازتر شد و درعرض یک دقیقه به کوره‌راهی رسید که دختر گفته بود ، راهی مال‌رو که بوته‌ها ، آن را از نظر پنهان می‌کردند .
باز و بسته شد LVC.full (2) Skipped (1)
[2, 213, [18, 19, 20, 21]] LVC.full چهره زن موحنایی کاملا به رنگ صورتی درآمده بود و دهان ش مانند ماهی افتاده در خشکی , باز و بسته می‌شد .
[3, 149, [10, 11, 12, 13]] LVC.full وینستون ، همان‌طور که به چهره بی‌چشم‌ودهان متحرکی که دائم باز و بسته می‌شد نگاه می‌کرد ، احساس غریبی به او گفت این یک انسان واقعی نیست بلکه آدم مصنوعی است .
[3, 761, [8, 9, 10, 11]] Skipped ازمیان درهای بادبزنی که با رفت‌وآمد مردم مدام باز و بسته می‌شد ، آمیزه‌ای از بوی ادرار ، خاک‌اره و آبجوی ترش به مشام می‌رسید .
برروی خم شد LVC.full (1)
[3, 2546, [9, 11, 12]] LVC.full اندام خوش‌ترکیب مادر ش را به یاد می‌آورد که برروی شعله‌پخش‌کن خم می‌شد و چیزی را در قابلمه‌ای به هم می‌زد .
برقرار شد LVC.full (1)
[3, 823, [6, 7]] LVC.full به‌محض ورود ش ، سکوتی نسبی برقرار شد .
بسیج شد LVC.full (1)
[3, 14, [18, 19]] LVC.full در واقع او یکی از متخصصان تیم بزرگی بود که برای تدوین یازدهمین چاپ فرهنگ لغت زبان نوین بسیج شده بودند .
بلند شد LVC.full (9) Skipped (6)
[2, 212, [4, 5]] LVC.full مردم از جای خود بلند شده بودند و برای خاموش‌کردن صدای بع‌بع‌مانند دیوانه‌کننده‌ای که از صفحه سخنگو برمی‌خاست , با آخرین توان فریاد می‌زدند .
[3, 182, [17, 18]] LVC.full با چهره‌ای بشاش به هر دوی آنها سلام داد و همین‌که کنار میز نشست بوی عرق ش بلند شد .
[3, 226, [13, 14]] LVC.full از صفحه سخنگو که درست بالای سر شان قرار داشت ، صدای شیپور بلند شد .
[3, 340, [3, 4]] LVC.full هر سه مرد بلند شدند و به جمعیت جلوی آسانسورها ملحق شدند و ته‌مانده توتون سیگار وینستون به زمین ریخت .
[3, 751, [1, 2]] LVC.full هنگامی‌که بلند شد دید تمام بدن ش پوشیده از خرده‌شیشه‌های یکی از پنجره‌های نزدیک است .
[3, 754, [14, 15]] LVC.full دود سیاهی آسمان را پوشانده بود و درپایین آن ابری از گرد‌و‌خاک به هوا بلند شده بود و مردم دروسط آن برروی ویرانه‌ها می‌لولیدند .
[3, 842, [3, 4]] Skipped شلیک خنده جمع بلند شد و حالت معذبی که با ورود وینستون ایجاد شده بود ، از بین رفت .
[3, 976, [21, 22]] Skipped نزدیک بود باز هم آبجو سفارش دهد که دید پیرمرد برخاست و لخ‌لخ‌کنان به‌طرف توالت رفت که بوی چندش‌آوری از آن بلند می‌شد .
[3, 1238, [3, 4]] LVC.full دختر روی زانوها بلند شد .
[3, 1277, [15, 18]] Skipped خوشبختانه کاری که مشغول آن بود ، یک کار معمولی بود که شامل اصلاح فهرست بلندی از ارقام می‌شد و نیاز به توجه ویژه‌ای نداشت .
[3, 1391, [5, 6]] LVC.full به سختی از جا یش بلند شد و نگاه ملامت‌باری به وینستون انداخت ، زیرا مطمئن بود وینستون به او پشت‌پا زده است .
[3, 1483, [9, 10]] LVC.full در ابتدای کار صدای سوت و هو و جنجال بلند شد .
[3, 1554, [20, 22]] Skipped همه نهال‌های کوچک زبان‌گنجشک بودند که زمانی آنها را بریده و دوباره رشد کرده اند و به جنگلی از درختان بلند تبدیل شده اند که هیچ‌کدام از مچ دست آدم کلفت‌تر نیستند .
[3, 2154, [7, 11]] Skipped جولیا گفت : « نصف آب بخار شده ، من الان بلند می‌شوم و تا یک دقیقه دیگر قهوه درست می‌کنم .
[3, 2711, [9, 13]] Skipped هیکل عظیم‌الجثه او یک سروگردن از هر دو آنها بلندتر بود و هنوز نمی‌شد از حالت چهره اش چیزی فهمید .
بیدار شد LVC.full (5) Skipped (1)
[1, 180, [7, 8]] LVC.full لحظه‌ای بعد وینستون در حالی از خواب بیدار شد که کلمه « شکسپیر » بر لبان ش بود .
[3, 2144, [2, 3]] LVC.full وقتی وینستون بیدار شد ، عقربه‌های ساعت نزدیک نه بود .
[3, 2153, [1, 2]] LVC.full جولیا بیدار شد و چشمان ش را مالید و بعد روی آرنج تکیه داد تا نگاهی به اجاق جلوی بخاری بیندازد .
[3, 2305, [6, 7]] LVC.full بعد با خستگی می‌خوابیدند و وقتی بیدار می‌شدند حشرات و سوسک‌ها را می‌دیدند که برای حمله متقابل آماده می‌شوند .
[3, 2515, [8, 9]] Skipped وینستون با چشم‌هایی پر از اشک از خواب بیدار شد .
[3, 2620, [3, 4]] LVC.full جولیا که دوباره بیدار شده بود پرسید : « چرا نیستیم ؟ »
تمام شد Skipped (7) LVC.full (3)
[2, 280, [14, 15]] LVC.full برای یکی دو ثانیه , نگاهی مشکوک با همدیگر ردوبدل کرده بودند و موضوع تمام شده بود .
[2, 295, [16, 19]] Skipped حتی اگر یک کلمه هم روی کاغذ ننوشته بود باز هم جرم اصلی را که شامل تمام جرایم دیگر می‌شد , مرتکب شده بود .
[3, 212, [10, 13]] Skipped , با دو تا از دوستان ش از گروه جدا شده بودند و تمام بعدازظهر یک مرد غریبه را تعقیب می‌کردند .
[3, 393, [16, 20]] Skipped البته این نکته را هیچگاه صریحا بیان نمی‌کردند ، اما به صورت غیرمستقیم از بچگی به تمام اعضای حزب تلقین می‌شد .
[3, 474, [7, 10]] Skipped اگر آنها تصمیم می‌گرفتند همین فردا صبح تمام حزب متلاشی می‌شد .
[3, 636, [6, 12]] Skipped تنها نتیجه‌ای که از این قضیه می‌شد گرفت این بود که : تمام اعترافات آنها دروغ بود .
[3, 733, [4, 5]] LVC.full کی ساعت کار تان تمام شد ؟
[3, 751, [2, 4]] Skipped هنگامی‌که بلند شد دید تمام بدن ش پوشیده از خرده‌شیشه‌های یکی از پنجره‌های نزدیک است .
[3, 1098, [12, 13]] LVC.full یاد م نیست بقیه اش چه‌طور بود ، ولی آخر اش این‌جوری تموم می‌شد : این هم شمعی که راه ت و به‌سوی تخت روشن می‌کنه ، این هم ساطوری که سر ت و قطع می‌کنه .
[3, 2286, [6, 9]] Skipped پوستر جدیدی به طور خلق‌الساعه در تمام لندن پدیدار شد .
جاری شد LVC.full (1)
[2, 142, [24, 25]] LVC.full موضوع جالب این بود که تا دست به قلم برده , چنین خاطره‌ای در ذهن ش نقش بسته بود و ازطریق قلم برروی کاغذ جاری شده بود .
جدا شد LVC.full (5) Skipped (1)
[3, 212, [9, 10]] LVC.full , با دو تا از دوستان ش از گروه جدا شده بودند و تمام بعدازظهر یک مرد غریبه را تعقیب می‌کردند .
[3, 426, [22, 23]] LVC.full اما خوشبختانه آنها بچه‌دار نشدند و سرانجام کاترین موافقت کرد که از تلاش دست بردارند ، پس‌از آن خیلی زود از هم جدا شدند .
[3, 572, [16, 17]] LVC.full گویا حدود سال 1973 بود ، تقریبا همان زمانی بود که او و کاترین از هم جدا شده بودند .
[3, 1137, [3, 4]] LVC.full از آقای چارینگتون جدا شد و به تنهایی از پله‌ها پایین آمد تا بتواند بدون جلب توجه پیرمرد ، قبل‌از بیرون‌رفتن از مغازه ، وضعیت خیابان را بررسی کند .
[3, 1740, [13, 14]] LVC.full دیگر مشکلی در میان نبود چیزی نگذشت که با خستگی مطبوعی از یکدیگر جدا شدند .
[3, 2190, [12, 16]] Skipped با کوششی جانانه ، چنانکه گویی می‌خواهد بخشی از مغز ش را جدا کند ، موفق می‌شد آن چیز را به معرض روشنایی بیاورد .
حیف شد LVC.full (1)
[3, 41, [14, 15]] LVC.full سایم با به‌یادآوردن صحنه گفت : « اعدام خوبی بود ، به نظر م حیف شد که پاهای آنها را به هم گره زده بودند .
خاموش شد LVC.full (4)
[3, 322, [2, 3]] LVC.full سیگار ش خاموش شده بود ، با دقت آن را لب میز گذاشت .
[3, 2704, [2, 3]] LVC.full صفحه سخنگو خاموش شد .
[3, 2721, [12, 13]] LVC.full وینستون بی‌درنگ گفت : « من شروع می‌کنم ، آن دستگاه واقعا خاموش شده ؟ »
[3, 2722, [5, 6]] LVC.full – بله ، همه چیز خاموش شده است .
خلاصه شد LVC.full (1)
[3, 471, [15, 16]] LVC.full شورش و عصیان فقط در نگاه ، آهنگ کلام و یا حداکثر زمزمه یک کلمه خلاصه می‌شد .
خم شد LVC.full (5) Skipped (4)
[1, 185, [6, 9]] Skipped لحظه‌ای بعد حمله شدید سرفه باعث شد تا کمر خم شود .
[1, 304, [0, 1]] LVC.full خم می‌شد و با نوک انگشتان ش زیر قوزک پا یش را لمس می‌کرد .
[1, 310, [1, 2]] LVC.full دوباره خم شد .
[3, 542, [9, 10]] LVC.full وقتی افراد عادی با یک سرمایه‌دار صحبت می‌کردند باید خم می‌شدند و تواضع نشان می‌دادند ، کلاه از سر برمی‌داشتند و وی را « قربان » خطاب می‌کردند .
[3, 830, [6, 7]] LVC.full مرد پشت بار درحالی‌که به‌سمت جلو خم شده بود و نوک انگشتان ش را روی میز تکیه داده بود گفت : « بفرما ببینم یه چتول چی ه ؟ »
[3, 1523, [4, 5]] Skipped از این رو ، خم شد و شروع به چیدن گل‌ها کرد .
[3, 1924, [1, 2]] LVC.full حتی خم شد تا جایی را که وینستون نشان می‌داد ، ببیند .
[3, 2546, [11, 12]] Skipped اندام خوش‌ترکیب مادر ش را به یاد می‌آورد که برروی شعله‌پخش‌کن خم می‌شد و چیزی را در قابلمه‌ای به هم می‌زد .
[3, 2690, [4, 5]] Skipped صورت ش به پایین خم شده بود ، طوریکه به راحتی خط بینی اش را می‌دید ، درعین صلابت ، حاکی از هوشمندی نیز بود .
خم شد بود LVC.full (1) Skipped (1)
[3, 830, [6, 7, 8]] Skipped مرد پشت بار درحالی‌که به‌سمت جلو خم شده بود و نوک انگشتان ش را روی میز تکیه داده بود گفت : « بفرما ببینم یه چتول چی ه ؟ »
[3, 2690, [4, 5, 6]] LVC.full صورت ش به پایین خم شده بود ، طوریکه به راحتی خط بینی اش را می‌دید ، درعین صلابت ، حاکی از هوشمندی نیز بود .
خنثی شد LVC.full (1)
[2, 284, [5, 6]] LVC.full اثر « جین » کم‌کم خنثی می‌شد .
خیره شد LVC.full (13) Skipped (2)
[2, 9, [17, 23]] Skipped در همه طبقات , روبروی آسانسور , همان پوستر با چهره بسیار عظیم ش به دیوار آویخته شده بود و به آدم , خیره نگاه می‌کرد .
[2, 23, [8, 9]] LVC.full و چشم‌های سیاه ش مستقیم به چشم‌های وینستون خیره شده بود .
[2, 109, [8, 9]] LVC.full مدتی نشست و به طرز احمقانه‌ای به کاغذ خیره شد .
[2, 285, [4, 5]] LVC.full مجددا به صفحه کاغذ خیره شد .
[3, 241, [14, 15]] LVC.full پارسونز که صدای شپیور تمام توجه ش را جلب کرده بود درحالی‌که با وقار خیره شده بود ، نشست و با نوعی ملال ذاتی به خبر گوش داد .
[3, 669, [7, 8]] LVC.full چشم‌های جادویی هیپنوتیسم‌کننده او به چشمان ش خیره شد .
[3, 978, [11, 12]] Skipped وینستون یکی دو دقیقه نشست و به لیوان خالی جلو یش خیره شد و بعد بدون اینکه خودش هم متوجه شود ناگهان در خیابان به خود آمد .
[3, 1084, [5, 6]] LVC.full وینستون چند لحظه‌ای به آن خیره شد .
[3, 1504, [42, 43]] LVC.full درحالی‌که دست‌ها یشان در دست هم بود ، درمیان فشار جمعیت مجبور بودند با نگاه ثابت به جلو نگاه کنند و وینستون به‌جای نگاه‌کردن به چشم‌های دختر باید چشم‌های زندانی پیری را می‌دید که از زیر انبوه موها با اندوه به او خیره شده بود .
[3, 1704, [3, 4]] LVC.full لحظه‌ای به وینستون خیره شد ، سپس زیپ لباس خود را به آرامی پایین کشید .
[3, 1753, [10, 11]] LVC.full لباس را ازروی دختر کنار زد و به بدن او خیره شد و با خود اندیشید : روزگاری بود که یک مرد با دیدن اندام یک دختر آن را مطلوب می‌دید و این پایان ماجرا بود .
[3, 1998, [5, 6]] LVC.full در عوض به نقطه‌ای دور خیره شد و با چنان ظرافتی راجع‌به چیزهای کلی صحبت نمود که آدم احساس می‌کرد دیگر در آنجا حضور ندارد .
[3, 2100, [6, 7]] LVC.full وینستون با حواس‌پرتی به پرده‌های ململ خیره شده بود .
[3, 2335, [8, 9]] LVC.full درست مانند وقتی که وینستون به بلور کاغذنگه‌دار خیره می‌شد و احساس می‌کرد که می‌توان به‌درون دنیای شیشه‌ای آن رفت و در آن هنگام ، زمان متوقف خواهد ماند .
[3, 2570, [6, 7]] LVC.full مادر با چشمانی دلواپس به او خیره شده بود .
درست شد Skipped (3) LVC.full (1)
[3, 1299, [20, 26]] Skipped امیدوار بود در ساعت ناهار بتواند مدت کمی تنها باشد ، اما از بخت بد ش پارسونز کودن آمد و درست روی صندلی پهلویی او ولو شد ، بوی تند عرق ش بر بوی غذا غلبه کرده بود و بی‌وقفه درباره مقدمات هفته ابراز تنفر حرف زد .
[3, 1434, [7, 8]] Skipped تا وقتی جمعیت بیشتری در آنجا جمع نمی‌شد درست نبود نزدیک‌تر برود .
[3, 1650, [15, 17]] Skipped این مسئله فقط عارضه‌ای بود که از نفرت او نسبت‌به حزب و روش‌های آنها ناشی می‌شد و درست مانند بوی ناخوشایند نفس اسب ، امری عادی و طبیعی به حساب می‌آمد .
[3, 2752, [30, 31]] LVC.full این صحنه وینستون را به یاد خاطراتی مبهم از چیزی انداخت که مدت‌ها قبل برروی دیوار یا یک تابلوی آگهی دیده بود – یک بطری بزرگ که با چراغ‌های الکتریکی درست شده بود و با روشن و خاموش‌شدن چراغ‌ها به نظر می‌رسید که محتوای آن در گیلاسی می‌ریخت .
درگیر شد LVC.full (2)
[3, 490, [8, 9]] LVC.full دو زن چاق برسر یک قابلمه با هم درگیر شده بودند و هریک سعی داشت آن را از دست دیگری درآورد و موهای یکی از آنها به شدت پریشان شده بود .
[3, 517, [6, 7]] LVC.full حتی پلیس هم کمتر با آنها درگیر می‌شد .
دچار شد LVC.full (10)
[2, 93, [11, 13]] LVC.full بنابراین قلم را در جوهر فروبرد و سپس برای لحظه‌ای کوتاه دچار تردید شد .
[2, 140, [5, 7]] LVC.full وینستون که انگار عضلات ش دچار انقباض شده بود , از نوشتن دست کشید .
[2, 306, [1, 4]] LVC.full لحظه‌ای دچار حالت هیستری شد .
[3, 158, [33, 36]] LVC.full گرچه مطمئن بود سایم زیاد از او خوش ش نمی‌آید و او را خوار می‌شمرد و یا اگر دلیل خوبی داشت حتما او را به‌عنوان مجرم فکری لو می‌داد ، ولی باز هم دچار نوعی اندوه شد .
[3, 356, [14, 17]] LVC.full چند قدم مانده بود به هم برسند که ناگهان چهره مرد با حالتی عصبی دچار کشیدگی خاصی شد .
[3, 611, [13, 15]] LVC.full بعد به مدت کوتاهی که شاید به نیم دقیقه هم نمی‌رسید صفحه سخنگو دچار ایراد شد .
[3, 1146, [5, 10]] LVC.full برای مدت تقریبا پنج ثانیه دچار چنان شور و شعفی شد که وقتی از مغازه خارج شد بی‌محابا بدون آنکه از پنجره نگاهی به اطراف بیندازد ، بی‌اختیار شروع به زمزمه کرد :
[3, 1348, [4, 9]] LVC.full جسم و روح وینستون دچار چنان حساسیت و زودرنجی شده بود که کوچکترین صدا ، حرکت ، برخورد ، یا هر کلمه‌ای که می‌گفت و می‌شنید ، برای ش عذاب‌آور بود .
[3, 2112, [12, 14]] LVC.full شاید مردم تنها زمانی شروع به خواندن می‌کردند که تا حد قحطی‌زدگی دچار محرومیت شده باشند .
[3, 2366, [7, 9]] LVC.full اما درمورد تعالیم حزبی او فقط زمانی دچار تردید می‌شد که موضوع به نحوی با زندگی خصوصی خودش ارتباط پیدا می‌کرد .
رها شد LVC.full (1)
[3, 506, [7, 8]] LVC.full همچون گله‌های گوساله که در دشت‌های آرژانتین رها شده باشند ، آنها را به حال خود گذاشته بودند تا به روش‌های زندگی آبااجدادی که در نظر شان طبیعی هم بود ، برگردند .
روبرو شد LVC.full (2) Skipped (1)
[3, 409, [27, 28]] LVC.full وینستون از همان اوایل ازدواج با او خیلی زود فهمید که کاترین ، احمق‌ترین و تهی‌مغز‌ترین موجودی است که تا آن لحظه از عمر ش با او روبرو شده است – البته احتمالا دلیل این امر آن بود که با او بیش از دیگران آشنایی پیدا کرده بود .
[3, 1079, [5, 10]] Skipped تابلو در طرف دیگر بخاری روبروی تختخواب به دیوار آویخته شده بود .
[3, 2443, [3, 4]] LVC.full سرانجام با یکدیگر روبرو شدند و وینستون فقط می‌خواست فرار کند .
روشن شد Skipped (3) LVC.full (1)
[3, 755, [15, 19]] Skipped درجلوی روی او ، روی کف خیابان ، تکه‌ای گچ افتاده بود که لکه‌های قرمز روشنی برروی آن دیده می‌شد .
[3, 2522, [27, 33]] Skipped تمام رویا در درون بلور مرجان‌دار روی داد ، با این تفاوت که سطح شیشه‌ای آن ، طاق آسمان و داخل آن همه چیز چنان شفاف و روشن بود که از ورای آن می‌شد فواصل بسیار دور را دید .
[3, 2669, [14, 15]] LVC.full اتاقی که آنها در میان آن ایستاده بودند ، مستطیل‌شکل و با نور ملایمی روشن شده بود .
[3, 2752, [31, 35]] Skipped این صحنه وینستون را به یاد خاطراتی مبهم از چیزی انداخت که مدت‌ها قبل برروی دیوار یا یک تابلوی آگهی دیده بود – یک بطری بزرگ که با چراغ‌های الکتریکی درست شده بود و با روشن و خاموش‌شدن چراغ‌ها به نظر می‌رسید که محتوای آن در گیلاسی می‌ریخت .
ساکت شد LVC.full (2) Skipped (2)
[2, 163, [28, 29]] Skipped افرادی که در اطراف صندلی‌ها بودند با دیدن شخصی که به آنها نزدیک می‌شد و یونیفرم سیاه اعضای کمیته مرکزی حزب را به تن داشت , برای لحظه‌ای ساکت شدند .
[3, 152, [2, 3]] LVC.full سایم لحظه‌ای ساکت شده بود و با دسته قاشق ش آب خوراک را به هم می‌زد .
[3, 289, [10, 11]] Skipped صدای اردک‌وار مرد میز پهلویی که موقتا هنگام پخش اعلامیه ساکت شده بود ، دوباره به همان قدرت شروع به صحبت کرد .
[3, 2736, [10, 11]] LVC.full در این موقع وینستون صدای بازشدن در را شنید و ساکت شد .
سبز شد LVC.full (1)
[2, 42, [49, 50]] LVC.full از محل‌هایی که مورد اصابت بمب قرار گرفته بود , گردوغبار به هوا بلند شود و درخت‌های بید در زمین‌های پرسنگ‌وکلوخ رشد کرده باشند ؛ و هر جا که بمب‌ها , محوطه وسیع‌تری را از بین برده است , انبوهی از خانه‌های چوبی شبیه لانه مرغ , بر زمین سبز شده باشد ؟
سرازیر شد LVC.full (1)
[2, 65, [11, 12]] LVC.full بلافاصله صورت ش به سرخی گرایید و اشک از چشم‌ها یش سرازیر شد .
سربه‌نیست شد LVC.full (9) Skipped (1)
[1, 115, [5, 10]] Skipped دفتر خاطرات به خاکستر تبدیل می‌شد و خودش را هم سربه‌نیست می‌کردند .
[1, 390, [8, 9]] LVC.full ازآنجاکه شوهر خود او هم دو سال قبل سربه‌نیست شده بود , خوب از عهده این کار برمی‌آمد .
[3, 292, [2, 3]] LVC.full خانم پارسونز سربه‌نیست می‌شد .
[3, 293, [1, 2]] LVC.full سایم سربه‌نیست می‌شد .
[3, 294, [1, 2]] LVC.full وینستون سربه‌نیست می‌شد .
[3, 295, [1, 2]] LVC.full ابراین سربه‌نیست می‌شد .
[3, 296, [3, 4]] LVC.full ولی پارسونز هیچ‌وقت سربه‌نیست نمی‌شد .
[3, 297, [7, 8]] LVC.full آن موجود نابینا با صدای اردک‌وار هیچ‌وقت سربه‌نیست نمی‌شد .
[3, 298, [13, 14]] LVC.full مردان سوسک‌مانندی هم که در راهروهای پیچ‌درپیچ وزارتخانه با عجله رفت‌وآمد می‌کردند هرگز سربه‌نیست نمی‌شدند .
[3, 2238, [4, 5]] LVC.full زمانی‌که هشت‌ساله بودم او سربه‌نیست شد .
سرشار شد LVC.full (1)
[2, 158, [29, 32]] LVC.full یک بار که در راهرو از کنار هم می‌گذشتند , دخترک زیرچشمی چنان نگاهی به او انداخت که تا عمق وجود ش رسوخ کرد و برای لحظه‌ای قلب وینستون سرشار از وحشت شد .
سپری شد LVC.full (1)
[3, 2008, [5, 6]] LVC.full همچو روزی از روزهای بهار سپری شد ,
شامل شد LVC.full (5)
[1, 346, [2, 8]] LVC.full مقاله فعلی شامل اظهاراتی درمورد ارقام واقعی تولید می‌شد که به طور واضح نشان می‌داد جزءبه‌جزء پیش‌بینی قبلی غلط بود .
[2, 295, [15, 19]] LVC.full حتی اگر یک کلمه هم روی کاغذ ننوشته بود باز هم جرم اصلی را که شامل تمام جرایم دیگر می‌شد , مرتکب شده بود .
[3, 1047, [22, 26]] LVC.full هر چیز زیبایی به نوعی همیشه مورد سوءظن واقع می‌شد و چون چیزهای قدیمی نیز به‌تبع قدمت شان زیبا بودند ، همه شامل این قاعده ناگفته می‌شدند .
[3, 1277, [12, 18]] LVC.full خوشبختانه کاری که مشغول آن بود ، یک کار معمولی بود که شامل اصلاح فهرست بلندی از ارقام می‌شد و نیاز به توجه ویژه‌ای نداشت .
[3, 1307, [2, 8]] LVC.full این کار شامل دستکاری در یک‌سری گزارش‌های تولید می‌شد که مربوط به دو سال پیش بود و باید به گونه‌ای تغییر می‌کرد که موجبات بدنامی یکی از اعضای برجسته رده‌بالای حزب را ، که درحال‌حاضر مورد سوءظن بود ، فراهم می‌نمود .
شایع شد LVC.full (1)
[2, 189, [30, 31]] LVC.full او هنوز زنده بود و اینجا و آنجا مشغول توطئه‌چینی بود : شاید جایی در آن‌سوی دریا , تحت حمایت اربابان خارجی اش ؛ شاید هم – آن‌گونه که گاهی شایع می‌شد – در مخفیگاهی در خود اوشنیا .
شد ارسال LVC.full (1)
[1, 405, [35, 36]] LVC.full حتی یک بخش کامل در این تشکیلات ( که در زبان نوین « هرزه‌نما » نامیده می‌شد ) وجود داشت که کار ش تولید مبتذل‌ترین نوع عکس‌های هرزه بود که درداخل بسته‌های مهروموم‌شده برای مردم ارسال می‌شد و به‌جز افرادی که با تولید این عکس‌ها سروکار داشتند , بقیه اعضای حزب مجاز به تماشای آنها نبودند .
شد استخدام LVC.full (1)
[1, 385, [11, 12]] LVC.full وینستون شناخت کمی از تیلاتسون داشت و نمی‌دانست برای چه کاری استخدام شده است .
شد اهدا LVC.full (1)
[1, 421, [30, 31]] LVC.full از رفیقی به نام وایترز که عضو برجسته کمیته مرکزی حزب بود , در همین رابطه تقدیر به عمل آمده بود و مدال درجه دوم « لیاقت » به او اهدا شده بود .
شد باندپیچی LVC.full (1)
[3, 1231, [23, 24]] LVC.full وقتی نزدیک‌تر شد ، وینستون دید که بازوی راست ش با نوار پارچه‌ای هم‌رنگ یونیفرم ش ، که از دور قابل‌تشخیص نبود ، باندپیچی شده است .
شد بخار LVC.full (2)
[2, 305, [7, 9]] LVC.full در این‌جور مواقع می‌گفتند : فلانی « بخار » شد و به هوا رفت .
[3, 2154, [6, 7]] LVC.full جولیا گفت : « نصف آب بخار شده ، من الان بلند می‌شوم و تا یک دقیقه دیگر قهوه درست می‌کنم .
شد برطرف LVC.full (1)
[2, 67, [8, 9]] LVC.full اما لحظه‌ای بعد , سوزش درون معده اش برطرف شد و همه چیز رنگی زیبا به خود گرفت .
شد بمباران LVC.full (1)
[2, 125, [17, 18]] LVC.full یکی از آنها محشر بود , درباره یک کشتی پر از پناهندگان بود که جایی در مدیترانه بمباران شد .
شد تحریف LVC.full (2) Skipped (1)
[3, 984, [9, 10]] LVC.full و هنگامی‌که حافظه ضعیف بود و شواهد نوشتاری نیز تحریف شده بود – همه مجبور به قبول این ادعای حزب بودند که شرایط زندگی افراد بعداز انقلاب بهتر شده است ، زیرا هیچ معیاری برای آزمودن درستی آن وجود نداشت و بعدها هم نمی‌توانست به وجود بیاید .
[3, 2400, [5, 8]] LVC.full همه سندها و گزارش‌ها یا تحریف یا نابود شده ، همه کتاب‌ها بازنویسی شده ، تصاویر دوباره نقاشی شده ، ساختمان‌ها ، خیابان‌ها ، مجسمه‌ها تغییر نام پیدا کرده اند و همه تاریخ‌ها عوض شده اند و این جریان روز به روز و دقیقه به دقیقه ادامه دارد .
[3, 2403, [6, 12]] Skipped البته من می‌دانم که گذشته دستکاری شده ، ولی باوجوداینکه خودم این تحریف را انجام می‌دادم ، هیچ وقت قادر به اثبات آن نیستم .
شد ترجمه LVC.full (1)
[1, 416, [12, 13]] LVC.full که در زبان قدیم ( یا انگلیسی معیار ) به این صورت ترجمه می‌شد :
شد تقسیم LVC.full (2)
[2, 51, [11, 12]] LVC.full محل استقرار چهار وزارتخانه‌ای بودند که کل تشکیلات دولت بین آنها تقسیم شده بود : وزارت حقیقت که با اخبار , تفریحات , آموزش و هنرهای زیبا سروکار داشت ؛ وزارت صلح که به امور جنگ می‌پرداخت ؛ وزارت عشق که برقراری قانون و نظم را بر عهده داشت ؛ و وزارت فراوانی که مسئول امور اقتصادی بود .
[3, 2557, [20, 21]] LVC.full یک تکه دواونسی بود ( آن روزها هنوز از کلمه اونس استفاده می‌کردند ) که باید بین سه نفر شان تقسیم می‌شد .
شد تلقی LVC.full (1)
[3, 2580, [5, 6]] LVC.full چنین چیزی آن زمان عادی تلقی می‌شد .
شد تلقین LVC.full (1)
[3, 393, [19, 20]] LVC.full البته این نکته را هیچگاه صریحا بیان نمی‌کردند ، اما به صورت غیرمستقیم از بچگی به تمام اعضای حزب تلقین می‌شد .
شد تهییج LVC.full (1)
[3, 2291, [16, 17]] LVC.full کارگران که به طور معمول نسبت‌به جنگ بی‌اعتنا بودند ، با تحریک احساسات وطن‌پرستانه به شدت تهییج شده بودند .
شد توزیع LVC.full (1)
[3, 2555, [10, 11]] LVC.full یک روز سهمیه شکلات بعداز هفته‌ها ، یا شاید ماه‌ها توزیع شده بود .
شد ثبت LVC.full (2)
[3, 625, [14, 15]] LVC.full آنها اعدام شدند و سرنوشت شان ، برای عبرت آیندگان ، در تاریخ حزب ثبت شد .
[3, 635, [9, 10]] LVC.full اما گذشته‌از‌این ، تمام ماجرا حتما در جاهای دیگری ثبت شده بود .
شد جابجا LVC.full (1)
[3, 2069, [11, 12]] LVC.full بسته‌ای سنگین پر از ماده‌ای شن‌مانند بود که زیر فشار دست جابجا می‌شد .
شد جایگزین LVC.full (1)
[3, 1223, [6, 9]] LVC.full چهره برادر بزرگ در خیال ش جایگزین چهره ابراین شد .
شد جستجو LVC.full (1)
[3, 467, [8, 9]] LVC.full اگر امیدی وجود داشت باید در طبقه کارگر جستجو می‌شد .
شد حک LVC.full (1)
[1, 102, [20, 21]] LVC.full روی آن هم با حروف بسیار ریز همان شعارها نوشته شده بود و در روی دیگر سکه تصویر برادر بزرگ حک شده بود .
شد خواهان LVC.full (1) Skipped (1)
[1, 265, [2, 5]] LVC.full مربی باز خواهان توجه ورزشکاران شد .
[3, 2353, [16, 19]] Skipped بارها و بارها در راهپیمایی‌ها و تظاهرات‌های حزب او با آخرین توان خود فریاد زده و خواهان اعدام کسانی شده که نه نام شان را قبلا شنیده و نه حتی ذره‌ای از اتهاماتی را که به آنان نسبت می‌دادند ، باور کرده بود .
شد داخل LVC.full (3)
[2, 83, [8, 10]] LVC.full او نگاهی سریع به اطراف خیابان انداخت و داخل مغازه شد و کتابچه را به بهای دو دلار و پنجاه سنت خرید .
[3, 363, [3, 5]] LVC.full من به‌دنبال او داخل خانه شدم .
[3, 996, [17, 18]] LVC.full چون احساس می‌کرد به‌جای‌آنکه همانجا بایستد اگر به‌داخل مغازه برود کمتر مورد سوءظن قرار می‌گیرد ، بنابراین داخل شد .
شد دست‌به‌دست LVC.full (1)
[2, 207, [29, 30]] LVC.full چیزهایی هم راجع‌به کتابی مخوف در میان بود , که گلدشتاین نویسنده آن بود و چکیده‌ای از انواع سنت‌شکنی‌ها در آن بیان شده بود و مخفیانه اینجا و آنجا دست‌به‌دست می‌شد .
شد روغن‌کاری LVC.full (1)
[3, 708, [38, 39]] LVC.full رنگ آبی آسمان از تمام طول سال قشنگ‌تر بود ، و ناگهان حس کرد تحمل بعدازظهری طولانی و پرسروصدا در مرکز اجتماعات ، بازی‌های کسل‌کننده و بی‌معنی ، سخنرانی‌ها ، رفاقت‌های زنگ‌زده که با مشروب ( جین ) روغن‌کاری می‌شد ، برای ش غیرممکن است .
شد سازماندهی LVC.full (1)
[3, 2280, [5, 6]] LVC.full یگان‌های داوطلبان که توسط پارسونز سازماندهی شده بودند ، مشغول آماده‌سازی خیابان برای هفته ابراز تنفر بودند .
شد شایعه LVC.full (1) Skipped (1)
[3, 2269, [42, 44]] Skipped راه‌پیمایی‌ها ، جلسات ، رژه‌های نظامی ، سخنرانی‌ها مجسمه‌های مومی نمایش ، برنامه‌های صفحه سخنگو و نمایش فیلم ، همه باید سازمان می‌یافت ؛ باید جایگاه‌ها بر پا می‌شدند ، تمثال‌ها و مجسمه‌ها ساخته می‌شدند ، شعارها نوشته می‌شد ، اشعار سروده می‌شد ، شایعات را به جریان می‌انداختند و عکس‌ها را دستکاری می‌کردند .
[3, 2298, [12, 13]] LVC.full در میانه این اغتشاش ، چند مغازه را غارت کردند ؛ بعد شایعه شد که جاسوس‌ها با امواج بی‌سیم ، بمب‌های موشکی را هدایت می‌کنند ، خانه زوج سالخورده‌ای را که به داشتن اصل و نسب خارجی و ارتباط با بیگانگان متهم شده بودند ، سوزاندند و خود آن دو نیز براثر خفگی از دود آتش ، جان سپردند .
شد غیب LVC.full (1)
[3, 871, [12, 13]] LVC.full برآمدگی گلو یش با حرکت سریعی بالا و پایین رفت و آبجو غیب شد .
شد فدا LVC.full (1)
[1, 157, [24, 27]] LVC.full او نمی‌توانست به یاد بیاورد که چه اتفاقی افتاده است , اما در رویای خود می‌دانست که زندگی مادر و خواهر ش به نحوی فدای زندگی او شده است .
شد فرش LVC.full (1) Skipped (1)
[3, 2670, [8, 11]] Skipped صدای صفحه سخنگو در حد زمزمه آرامی کم شده بود ؛ فرش آبی تیره ، چنان نرمی و ضخامتی داشت که گویی از مخمل بافته شده بود .
[3, 2685, [9, 10]] LVC.full راهرویی که آنها از آن عبور کردند به زیبایی فرش شده بود .
شد متولد LVC.full (1)
[1, 219, [10, 11]] LVC.full او تردید داشت که آیا در آن زمان خواهر ش متولد شده بود یا نه .
شد مرتکب LVC.full (5)
[2, 295, [21, 22]] LVC.full حتی اگر یک کلمه هم روی کاغذ ننوشته بود باز هم جرم اصلی را که شامل تمام جرایم دیگر می‌شد , مرتکب شده بود .
[3, 379, [10, 11]] LVC.full اگر کسی با فاحشه‌ای دستگیر می‌شد و هیچ خطای دیگری مرتکب نشده بود فقط به پنج سال حبس در اردوگاه کار اجباری محکوم می‌شد .
[3, 638, [16, 19]] LVC.full وینستون هم حتی در همان زمان هرگز باور نکرده بود که افراد تصفیه‌شده از حزب واقعا مرتکب جرایم مزبور شده باشند .
[3, 1503, [14, 15]] LVC.full اگر سر ش را برمی‌گرداند و به چشم‌های او نگاه می‌کرد ، حماقتی باورنکردنی مرتکب شده بود .
[3, 2464, [5, 6]] LVC.full اگر کوچکترین جرم فکری را مرتکب می‌شد ، هر دو شان به‌عنوان شریک جرم محسوب می‌شدند .
شد مشاهده LVC.full (1)
[3, 523, [15, 16]] LVC.full در واقع ، حتی اگر در کارگران نشانه‌هایی از نیاز و علاقه به امور مذهبی مشاهده می‌شد ، به آنها اجازه انجام مراسم دینی هم می‌دادند .
شد مواجه LVC.full (1)
[3, 22, [6, 7]] LVC.full در ماه‌های گذشته با کمبود تیغ مواجه شده بودند .
شد نقاشی LVC.full (1)
[3, 2400, [17, 18]] LVC.full همه سندها و گزارش‌ها یا تحریف یا نابود شده ، همه کتاب‌ها بازنویسی شده ، تصاویر دوباره نقاشی شده ، ساختمان‌ها ، خیابان‌ها ، مجسمه‌ها تغییر نام پیدا کرده اند و همه تاریخ‌ها عوض شده اند و این جریان روز به روز و دقیقه به دقیقه ادامه دارد .
شد هم‌صحبت LVC.full (1)
[2, 146, [25, 26]] LVC.full هنگامی‌که وینستون می‌خواست در یکی از ردیف‌های میانی جایی برای خود پیدا کند , دو نفر که آنها را قبلا دیده بود ولی با آنها هم‌صحبت نشده بود , به طور غیرمنتظره وارد سالن شدند .
شد واقع LVC.full (2) Skipped (1)
[1, 331, [15, 19]] Skipped هریک از آنها حاوی پیغامی یک یا دوخطی بود که به زبان اختصاری دست‌وپاشکسته نوشته شده بود و در واقع به همان زبان قدیمی بود که هنوز در مکاتبات داخلی وزارتخانه کاربرد داشت .
[3, 997, [4, 5]] LVC.full اگر هم مورد سوال واقع می‌شد می‌توانست به راحتی بگوید که برای خرید تیغ ریش‌تراشی به آنجا آمده است .
[3, 1047, [8, 9]] LVC.full هر چیز زیبایی به نوعی همیشه مورد سوءظن واقع می‌شد و چون چیزهای قدیمی نیز به‌تبع قدمت شان زیبا بودند ، همه شامل این قاعده ناگفته می‌شدند .
شد پرداخت LVC.full (1) Skipped (1)
[3, 193, [7, 10]] Skipped حدود یک‌چهارم حقوق همه افراد باید صرف پرداخت اشتراک‌های اختیاری می‌شد که تعداد شان غیرقابل‌تصور بود .
[3, 792, [4, 5]] LVC.full فقط جوایز کم‌ارزش واقعا پرداخت می‌شد ، برندگان جوایز بزرگ هیچگاه حضور نداشتند .
شد کنده‌کاری LVC.full (1)
[3, 1083, [16, 17]] LVC.full نرده‌ای سرتاسری دورتادور ساختمان را گرفته بود و چیزی شبیه مجسمه هم در انتهای پشتی ساختمان کنده‌کاری شده بود .
ظاهر شد LVC.full (3) Skipped (1)
[1, 193, [16, 17]] LVC.full روی صفحه تصویر زنی جوان , لاغر ولی عضلانی , با نیم‌تنه نظامی و کفش‌های ورزشی ظاهر شده بود .
[1, 443, [12, 13]] LVC.full گهگاه نیز بعضی افراد که همه آنها را مرده می‌پنداشتند ناگهان شبه‌وار ظاهر می‌شدند و قبل‌از ناپدیدشدن همیشگی , با حضور در دادگاه و شهادت خود پای صدها تن دیگر را به میان می‌کشیدند .
[2, 181, [13, 14]] LVC.full طبق معمول , چهره امانوئل گلدشتاین , دشمن مردم , روی صفحه سخنگو ظاهر شد .
[3, 583, [16, 19]] Skipped آنها پس‌از اعتراف مشمول عفو قرار گرفتند و در حزب ابقا و به مشاغل تشریفاتی گمارده شدند که در ظاهر مهم و عملا کم‌مسئولیت بود .
فارغ شد LVC.full (1)
[3, 2006, [8, 9]] LVC.full هر وقت دهان ش از نگهداشتن گیره‌های لباس فارغ می‌شد با صدایی بم آواز می‌خواند :
فراموش شد LVC.full (4)
[3, 570, [9, 10]] LVC.full گذشته پاک می‌شد و آنچه پاک شده بود ، فراموش می‌شد و دروغ به حقیقت مبدل می‌شد : در طول زندگی ش ، فقط یک بار ، مدرکی معتبر و غیرقابل‌انکار درمورد یک جعل‌سازی به دست آورده بود – آن هم بعداز وقوع ماجرا ، و مهم هم همین بود .
[3, 855, [5, 6]] LVC.full برای لحظه‌ای ، حضور وینستون فراموش شده بود .
[3, 1134, [38, 39]] LVC.full چیز عجیبی بود ، ولی وقتی شعر را در ذهن تکرار می‌کرد ، گویی واقعا صدای ناقوس‌ها را می‌شنید ، ناقوس‌های لندن گمشده‌ای که هنوز می‌شد اینجا و آنجا اثری از آن یافت که تغییر شکل داده و فراموش شده است .
[3, 1201, [24, 25]] LVC.full در میدان جنگ ، در سلول شکنجه ، یا کشتی در حال غرق‌شدن ، مسئله‌ای که فرد به‌خاطر آن در حال جنگ بود معمولا فراموش می‌شد ، زیرا بدن آن‌قدر باد می‌کرد که همه فضا را پر می‌کرد و یا وقتی کسی از ترس در حال فلج‌شدن است و یا از درد جیغ می‌کشد ، زندگی مبارزه‌ای لحظه‌به‌لحظه برعلیه گرسنگی ، سرما ، بی‌خوابی ، زخم معده و یا دندان‌درد است .
قطع شد LVC.full (7) Skipped (2)
[1, 70, [6, 7]] LVC.full در همین لحظه صدای صفحه سخنگو قطع شد .
[2, 115, [6, 7]] LVC.full ولی حالا گفتگوی درونی اش هم قطع شده بود .
[3, 138, [9, 10]] LVC.full اما صدای مرد حتی هنگامی‌که زن صحبت می‌کرد ، قطع نمی‌شد .
[3, 726, [3, 4]] Skipped ناگهان صدای آنها قطع شد .
[3, 756, [9, 10]] LVC.full وقتی نزدیک‌تر شد دریافت دستی است که از مچ قطع شده است .
[3, 825, [14, 15]] LVC.full بازی دارت که در طرف دیگر سالن جریان داشت تقریبا به مدت سی ثانیه قطع شد .
[3, 1183, [8, 9]] LVC.full راس ساعت یازده و سی دقیقه ، برق قطع می‌شد .
[3, 1791, [21, 22]] LVC.full مکالمه شان با دیدن روشنایی پنجره یک خانه یا ردشدن یک نفر با یونیفرم حزب و یا نزدیک‌شدن به صفحه‌های سخنگو قطع می‌شد و یا لحظه‌ای بعد ، از وسط یک جمله ادامه پیدا می‌کرد ، سپس در نقطه خاصی ، به طور توافقی از هم فاصله می‌گرفتند و حرف شان را می‌بریدند و مجددا بقیه صحبت را بدون مقدمه روز بعد انجام می‌دادند .
[3, 2191, [26, 30]] Skipped همیشه بدون کشف این که آن چیز چه بود ، از خواب می‌پرید ولی هر چه بود به حرف‌هایی که جولیا می‌زد و وینستون آن را قطع کرد ، مربوط می‌شد .
لخت شد LVC.full (1)
[3, 2136, [8, 9]] LVC.full وینستون برای نخستین بار بود که جلوی جولیا لخت می‌شد .
مبدل شد LVC.full (1)
[3, 570, [15, 16]] LVC.full گذشته پاک می‌شد و آنچه پاک شده بود ، فراموش می‌شد و دروغ به حقیقت مبدل می‌شد : در طول زندگی ش ، فقط یک بار ، مدرکی معتبر و غیرقابل‌انکار درمورد یک جعل‌سازی به دست آورده بود – آن هم بعداز وقوع ماجرا ، و مهم هم همین بود .
متلاشی شد LVC.full (1)
[3, 474, [9, 10]] LVC.full اگر آنها تصمیم می‌گرفتند همین فردا صبح تمام حزب متلاشی می‌شد .
متهم شد LVC.full (5)
[1, 30, [16, 20]] LVC.full وینستون به یاد آورد که آن شب قرار بود در پارک چند زندانی اوراسیایی را که متهم به جنایت جنگی شده بودند ، اعدام کنند .
[1, 438, [12, 13]] LVC.full شاید هم او یا یکی از نزدیکان ش به داشتن تمایلات بدعت‌آمیز متهم شده بودند .
[3, 576, [5, 6]] LVC.full همگی به خیانت و ضدانقلابی‌گری متهم شده بودند .
[3, 1213, [7, 8]] LVC.full اگر کسی یک بار به جرم فکری متهم می‌شد ، مرگ ش بعداز مدتی معین قطعی بود .
[3, 2298, [41, 42]] LVC.full در میانه این اغتشاش ، چند مغازه را غارت کردند ؛ بعد شایعه شد که جاسوس‌ها با امواج بی‌سیم ، بمب‌های موشکی را هدایت می‌کنند ، خانه زوج سالخورده‌ای را که به داشتن اصل و نسب خارجی و ارتباط با بیگانگان متهم شده بودند ، سوزاندند و خود آن دو نیز براثر خفگی از دود آتش ، جان سپردند .
متوجه شد LVC.full (17) Skipped (1)
[1, 384, [15, 18]] LVC.full در این موقع سر ش را بالا آورد و وینستون با دیدن برق عینک ش متوجه نگاه او شد .
[2, 89, [2, 3]] LVC.full اما اگر متوجه می‌شدند , به طور حتم مجازات مرگ و یا حداقل بیست‌وپنج سال محکومیت در اردوگاه کار اجباری در انتظار ش بود .
[2, 104, [14, 22]] LVC.full برای لحظه‌ای افکار ش برروی قطعی‌نبودن تاریخ بالای صفحه دور زد , و سپس متوجه کلمه « دوگانه‌باوری » در زبان نوین شد .
[2, 224, [7, 8]] LVC.full به همین دلیل در یک لحظه وینستون متوجه شد که ابدا از گلدشتاین متنفر نیست بلکه کاملا برعکس , از برادر بزرگ , حزب و پلیس افکار تنفر دارد ; و همان موقع دل ش برای چهره تنهای روی صفحه سخنگو , سنت‌شکنی که مورد تمسخر قرار گرفته بود , او که تنها پاسدار حقیقت و عقلانیت در جهانی پر از دروغ بود سوخت .
[3, 53, [10, 13]] LVC.full وقتی اشک‌ها را از گوشه چشم‌ها یش پاک می‌کرد ناگهان متوجه گرسنگی اش شد .
[3, 89, [3, 7]] LVC.full باوجوداین سایم بلافاصله متوجه بی‌علاقگی خاص او شد .
[3, 94, [0, 5]] LVC.full متوجه زیبایی کار نابودسازی کلمات نشدی .
[3, 995, [2, 3]] LVC.full از طرفی متوجه شد باوجوداینکه ساعت تقریبا نه شب است ولی مغازه هنوز باز است .
[3, 1049, [2, 3]] LVC.full وینستون بعدا متوجه شد که او حتی به سه یا دو دلار هم قانع بود .
[3, 1381, [11, 14]] LVC.full اما گویا دخترک دیده بود که وینستون به‌سمت او می‌رود و متوجه قصد او شده بود .
[3, 1384, [9, 10]] LVC.full هنگامی‌که وینستون سینی اش را برداشت که برود ، متوجه شد که مردک مستقیما به میز دختر نگاه می‌کند .
[3, 1797, [1, 5]] LVC.full ناگهان متوجه چهره رنگ‌پریده جولیا شد که درکنار او روی زمین افتاده بود و رنگ ش به سفیدی گچ شده بود .
[3, 1914, [2, 3]] LVC.full کاترین به‌محض‌اینکه متوجه شد گم شده اند ، فوق‌العاده ناراحت شد .
[3, 1917, [5, 14]] LVC.full اما در همین موقع وینستون متوجه دسته‌ای گل پامچال به رنگ‌های قرمز و ارغوانی شد که در شکاف صخره‌ای در پایین پای آنها روییده بود .
[3, 2386, [4, 8]] LVC.full در واقع ابتدا او متوجه نکته مهم مسئله نشد .
[3, 2476, [2, 5]] LVC.full وینستون که متوجه منظور او شده بود ، بلافاصله گفت : « بله ، خیلی مایل م . »
[3, 2558, [3, 6]] LVC.full ناگهان وینستون ، متوجه صدای خود شد که با فریاد همه تکه شکلات را برای خود می‌خواست .
[3, 2636, [0, 6]] Skipped متوجه هستی که چه‌قدر تنها خواهیم شد ؟
متورم شد LVC.full (1) Skipped (1)
[1, 187, [5, 6]] Skipped رگ‌ها یش از شدت سرفه متورم شده بود و زخم واریس پا یش درد گرفته بود .
[2, 117, [9, 10]] LVC.full جرات نمی‌کرد به آن دست بزند , زیرا دراین‌صورت متورم می‌شد .
متوقف شد LVC.full (5) Skipped (1)
[1, 40, [8, 9]] LVC.full موسیقی‌ای که از صفحه سخنگو پخش می‌شد ، متوقف شده بود .
[2, 268, [4, 5]] LVC.full و بعد القای افکار متوقف شد و چهره ابراین همان حالت مبهم و ناشناخته دیگران را به خود گرفت .
[3, 28, [1, 2]] LVC.full وقتی متوقف شدند برگشت و دوباره با سایم رودررو شد .
[3, 1361, [26, 27]] Skipped صف جلو می‌رفت تا اینکه وینستون به جلوی پیشخوان رسید ، سپس به‌دلیل اعتراض یکی از افراد که حبه‌قند به او نداده بودند ، دو دقیقه‌ای متوقف شد .
[3, 2310, [4, 5]] LVC.full حمله‌های سرفه صبحگاهی نیز متوقف شده بود .
[3, 2401, [1, 2]] LVC.full تاریخ متوقف شده .
مجبور شد LVC.full (2) Skipped (1)
[1, 216, [35, 36]] LVC.full ولی به یاد داشت که پدر ش دست او را در دست داشت و با عجله از پلکانی مارپیچ که درزیر پا جرق‌جروق می‌کرد پایین رفته بودند و او آن‌قدر خسته شده بود که عاقبت مجبور شدند بایستند و استراحت کنند .
[3, 984, [10, 14]] Skipped و هنگامی‌که حافظه ضعیف بود و شواهد نوشتاری نیز تحریف شده بود – همه مجبور به قبول این ادعای حزب بودند که شرایط زندگی افراد بعداز انقلاب بهتر شده است ، زیرا هیچ معیاری برای آزمودن درستی آن وجود نداشت و بعدها هم نمی‌توانست به وجود بیاید .
[3, 1801, [32, 33]] LVC.full شب‌هایی هم بود که آنها سر قرار خود حاضر می‌شدند ، اما به‌دلیل وجود گشتی‌هایی که همان لحظه از گوشه‌ای سرمی‌رسیدند و یا هلیکوپتری که بالای سر شان در پرواز بود ، مجبور می‌شدند بدون دادن آشنایی ، از کنار یکدیگر عبور کنند .
مجذوب شد LVC.full (2)
[3, 1681, [9, 12]] LVC.full وینستون و جولیا پهلو به پهلوی هم نشسته و مجذوب آوای پرنده شدند .
[3, 2206, [4, 11]] LVC.full وینستون که باز هم مجذوب درخشش و صافی سطح تکه بلور شده بود ، آن را از دست جولیا گرفت .
مجسم شد LVC.full (1)
[3, 1309, [7, 8]] LVC.full سپس دوباره چهره دختر در نظر ش مجسم شد و موجب شد وینستون نیاز طاقت‌فرسایی به تنهابودن احساس کند .
محو شد LVC.full (2) Skipped (2)
[2, 239, [7, 8]] LVC.full اما در همان لحظه , چهره متخاصم محو شد و چهره برادر بزرگ با موها و سبیل‌های مشکی اش نمایان شد .
[3, 569, [6, 7]] LVC.full همه چیز در هاله‌ای از غبار محو می‌شد .
[3, 589, [12, 13]] Skipped گرچه در همان زمان هم وقایع و تاریخ‌ها داشتند کم‌کم تیره و محو می‌شدند ، ولی او احساس می‌کرد که سال‌ها قبل‌از ظهور برادر بزرگ نام آنها را شنیده بود .
[3, 2606, [27, 28]] Skipped هر طور که بود آدم نابود می‌شد و دیگر از او یا از کارها یش هیچ صحبتی به میان نمی‌آمد به کلی از صفحه روزگار و تاریخ محو می‌شد .
محکوم شد LVC.full (2) Skipped (1)
[2, 185, [10, 11]] LVC.full ولی بعدها در فعالیت‌های ضدانقلابی شرکت کرده و به مرگ محکوم شده بود و سپس به طرز مرموزی گریخته و ناپدید گشته بود .
[3, 379, [22, 23]] LVC.full اگر کسی با فاحشه‌ای دستگیر می‌شد و هیچ خطای دیگری مرتکب نشده بود فقط به پنج سال حبس در اردوگاه کار اجباری محکوم می‌شد .
[3, 1858, [6, 9]] Skipped هرگونه اعتراض سازمان‌یافته برضد حزب که محکوم به شکست می‌شد ، در نظر او کار احمقانه‌ای می‌آمد .
مربوط شد LVC.full (3) Skipped (3)
[1, 46, [9, 10]] Skipped برعکس ، حزب و هر چیزی که به آن مربوط می‌شد را ، با جان و دل ستایش می‌کردند .
[1, 213, [22, 27]] LVC.full اما معلوم بود در زمان کودکی اش دورانی نسبتا طولانی در صلح زندگی می‌کرده اند , زیرا یکی از قدیمی‌ترین خاطرات ش مربوط به یک حمله هوایی می‌شد که برای همگان تعجب‌آور بود .
[1, 352, [17, 20]] Skipped وینستون به‌محض رسیدگی به هریک از پیام‌ها , متن تصحیح‌شده خود را که با دستگاه گفته‌نگار تهیه می‌شد به‌همراه نسخه مربوط از روزنامه , مجددا به غلتک لاستیکی برمی‌گرداند .
[3, 1307, [8, 10]] Skipped این کار شامل دستکاری در یک‌سری گزارش‌های تولید می‌شد که مربوط به دو سال پیش بود و باید به گونه‌ای تغییر می‌کرد که موجبات بدنامی یکی از اعضای برجسته رده‌بالای حزب را ، که درحال‌حاضر مورد سوءظن بود ، فراهم می‌نمود .
[3, 2191, [29, 30]] LVC.full همیشه بدون کشف این که آن چیز چه بود ، از خواب می‌پرید ولی هر چه بود به حرف‌هایی که جولیا می‌زد و وینستون آن را قطع کرد ، مربوط می‌شد .
[3, 2374, [7, 8]] LVC.full اختراع هواپیما به سال‌ها قبل‌از تولد جولیا مربوط می‌شد ، اما تغییر موضع درمورد جنگ چهار سال پیش رخ داده بود ، یعنی زمانی‌که او کاملا بالغ بود .
مرتب شد LVC.full (1) Skipped (1)
[3, 1055, [6, 8]] Skipped وینستون دید اثاثیه اتاق به گونه‌ای مرتب چیده شده است ، انگار کسی در آنجا زندگی می‌کند .
[3, 1984, [12, 13]] LVC.full کنار پنجره ، تختخواب بزرگ با پتوهای کهنه و بالش‌های بدون رویه مرتب شده بود .
مشغول شد LVC.full (6) Skipped (2)
[2, 28, [9, 11]] Skipped پشت‌‌سر وینستون , صدایی که از صفحه سخنگو پخش می‌شد همچنان مشغول پرحرفی درباره چدن خام و موفقیت کامل برنامه سه‌ساله نهم بود .
[3, 641, [2, 5]] LVC.full وینستون مجددا مشغول کار ش شده بود .
[3, 1424, [5, 6]] LVC.full اطراف ستون تراش‌خورده به پرسه‌زدن مشغول شد .
[3, 1557, [0, 4]] LVC.full مشغول صحبت با یکدیگر شدند .
[3, 2251, [4, 8]] LVC.full به‌طرف نور برگشت و مشغول تماشای بلور کاغذنگه‌دار شد .
[3, 2280, [6, 9]] Skipped یگان‌های داوطلبان که توسط پارسونز سازماندهی شده بودند ، مشغول آماده‌سازی خیابان برای هفته ابراز تنفر بودند .
[3, 2304, [8, 9]] LVC.full با بدن عریان و عرق‌کرده مدتی به هم مشغول می‌شدند .
[3, 2561, [28, 31]] LVC.full خواهر لاغرمردنی اش با دو دست به مادر چسبیده بود و درست مانند یک بچه میمون ، بالای شانه مادر رفت و با چشمان درشت و اندوهگین ش مشغول تماشای او شد .
مطرح شد LVC.full (2)
[1, 365, [32, 33]] LVC.full حتی در دستورهای کتبی که وینستون دریافت می‌کرد و همه را پس‌از رسیدگی بدون کم‌وکاست نابود می‌کرد , هرگز چه به صورت صریح یا ضمنی به سندسازی اشاره‌ای نمی‌کردند , همیشه این‌گونه مطرح می‌شد که جاافتادگی , اشتباه چاپی , خطا و یا نقل‌قول غلطی صورت گرفته است که صرفا به‌خاطر دقت در درستی کار باید تصحیح شود .
[3, 1888, [4, 5]] LVC.full به‌محض‌آنکه موضوع غریزه جنسی مطرح می‌شد ، او هوش و ذکاوت زیادی از خود بروز می‌داد و برخلاف وینستون ، خیلی خوب معنی حقیقی پاکدامنی جنسی مورد نظر حزب را درک کرده بود .
ملحق شد LVC.full (2)
[3, 340, [10, 11]] LVC.full هر سه مرد بلند شدند و به جمعیت جلوی آسانسورها ملحق شدند و ته‌مانده توتون سیگار وینستون به زمین ریخت .
[3, 1438, [17, 18]] LVC.full دختر نیز به چالاکی دوید و ازمیان شیرهای سنگی زیر بنای یادبود رد شد و به جمعیت ملحق شد .
منتظر شد LVC.full (1)
[3, 2534, [41, 42]] LVC.full یاد ش می‌آمد که تمام بعدازظهرها به‌همراه پسرهای دیگر در سطل‌های زباله و توده‌های آشغال به‌دنبال یافتن تکه‌های برگ کلم ، پوست سیب‌زمینی و حتی خرده‌ریزه‌های نان بیات می‌گشتند ؛ و یا سر راه کامیون‌هایی که غذای چارپایان را حمل می‌کردند منتظر می‌شدند تا شاید هنگام ردشدن از چاله‌ها و گودال‌های جاده ، دراثر تکان‌خوردن ، مقداری از کنجاله‌ها بر زمین بریزد و نصیب آنها شود .
منتقل شد LVC.full (1)
[2, 263, [3, 4]] LVC.full پیام به درستی منتقل شده بود .
منتهی شد LVC.full (1)
[3, 800, [9, 10]] LVC.full خیابان پیچ تندی می‌خورد و به یک رشته پلکان منتهی می‌شد که به کوچه‌ای پایین‌تر از سطح زمین می‌رسید و در آنجا بساطی‌ها ، سبزی می‌فروختند .
منسوخ شد LVC.full (1)
[3, 2468, [6, 7]] LVC.full اما این کلمات در همین اواخر منسوخ شده اند .
منعکس شد LVC.full (1)
[3, 141, [18, 19]] LVC.full سر ش را کمی به عقب برده بود و در زاویه‌ای نشسته بود که نور در عینک ش منعکس می‌شد و وینستون به‌جای چشم‌ها یش فقط دو لکه نور می‌دید .
منفجر شد LVC.full (1)
[1, 88, [13, 14]] LVC.full جایی در دوردست ، یک بمب موشکی با صدایی خفه و غرشی تکان‌دهنده منفجر شد .
منقبض شد LVC.full (1)
[2, 190, [3, 4]] LVC.full قفسه سینه وینستون منقبض شد .
موفق شد LVC.full (16)
[2, 235, [9, 13]] LVC.full وینستون دوست داشت با او معاشقه کند ولی هرگز موفق به این کار نشده بود , چون آن حمایل سرخ نفرت‌انگیز , همان نماد عفت , به دور کمر دخترک پیچیده شده بود – کمری که وینستون همواره وسوسه در آغوش گرفتن ش را داشت .
[2, 298, [18, 22]] LVC.full ممکن بود آدم برای مدتی یا حتی چند سال از دست شان فرار کند ولی دیر یا زود موفق به دستگیری اش می‌شدند .
[3, 443, [8, 13]] LVC.full حتی اگر او به کاترین دسترسی داشت و موفق به برانگیختن احساسات او می‌شد ، باوجوداینکه او همسر ش بود کار ش اغفال محسوب می‌شد .
[3, 488, [10, 13]] LVC.full چون تعداد قابلمه‌ها محدود و روبه‌اتمام بود ، زنانی که موفق به خرید شده بودند به سختی ازبین سایرین راه باز می‌کردند و دیگران با سروصدای زیاد صاحب دکه را متهم به احتکار و تبعیض می‌کردند .
[3, 1268, [7, 8]] LVC.full همان‌طور که در دستشویی ایستاده بود ، موفق شد با حرکت انگشتان ش آن را باز کند .
[3, 1308, [14, 15]] LVC.full وینستون در این کار بسیار ماهر بود و برای مدتی بیش از دو ساعت موفق شد دختر را به کلی از فکر ش بیرون کند .
[3, 1315, [11, 12]] LVC.full ساعت یازده و نیم شب که به رختخواب رفت ، تازه موفق شد در تاریکی شب و سکوت از شر صفحه سخنگو راحت شود و دوباره اندیشه اش را از سر بگیرد .
[3, 1341, [1, 2]] LVC.full اگر موفق می‌شد فقط برای سی ثانیه دختر را سر میزی تنها گیر می‌آورد ، آن هم جایی تقریبا در وسط سالن که خیلی به صفحه‌های سخنگو نزدیک نبود سروصدای اطرافیان نیز به حد کافی بلند بود – ممکن بود بتوانند چند کلمه‌ای ردوبدل کنند .
[3, 1351, [15, 16]] LVC.full فقط هنگام کار بود که گاهی ، آن هم حداکثر به مدت ده دقیقه ، موفق می‌شد فکر و خیال را کنار بگذارد .
[3, 1781, [5, 6]] LVC.full حتی این بار هم وینستون موفق نشد نام خانوادگی و آدرس او را بپرسد .
[3, 1794, [9, 10]] LVC.full یک بار پس‌از حدود یک ماه ملاقات‌های شبانه ، موفق شدند بوسه‌ای ردوبدل کنند .
[3, 2020, [10, 15]] LVC.full بعداز ملاقاتی که در برج ناقوس کلیسا داشتند ، مدتی موفق به ترتیب‌دادن هیچ ملاقاتی نشدند .
[3, 2023, [3, 4]] LVC.full بالاخره هر دو موفق شدند یک روز بعدازظهر شان را به طور هم‌زمان مرخصی بگیرند .
[3, 2190, [15, 16]] LVC.full با کوششی جانانه ، چنانکه گویی می‌خواهد بخشی از مغز ش را جدا کند ، موفق می‌شد آن چیز را به معرض روشنایی بیاورد .
[3, 2338, [9, 10]] LVC.full همچنین ممکن بود با مرگ کاترین با نقشه‌ای ماهرانه موفق می‌شدند با یکدیگر ازدواج کنند .
[3, 2376, [1, 2]] LVC.full سرانجام موفق شد حافظه او را به کار بیندازد تا جایی که به طور مبهم به یاد آورد که زمانی ایستاسیا دشمن آنها بود و نه اوراسیا .
ناامید شد LVC.full (1)
[3, 2765, [7, 8]] LVC.full ولی وقتی آن را فروبرد ، کاملا ناامید شد .
نابود شد LVC.full (4) Skipped (1)
[1, 273, [9, 10]] LVC.full پیش خود اندیشید : گذشته فقط تغییر نکرده بلکه نابود شده بود .
[1, 355, [21, 22]] LVC.full همین‌که تصحیح همه موارد ضروری در یک شماره به پایان می‌رسید , آن شماره می‌بایست مجددا چاپ می‌شد , نسخه اصلی نابود می‌شد و نسخه تصحیح‌شده جای آن را در بایگانی می‌گرفت .
[2, 304, [3, 4]] Skipped آدمی نیست و نابود می‌شد .
[3, 2400, [7, 8]] LVC.full همه سندها و گزارش‌ها یا تحریف یا نابود شده ، همه کتاب‌ها بازنویسی شده ، تصاویر دوباره نقاشی شده ، ساختمان‌ها ، خیابان‌ها ، مجسمه‌ها تغییر نام پیدا کرده اند و همه تاریخ‌ها عوض شده اند و این جریان روز به روز و دقیقه به دقیقه ادامه دارد .
[3, 2606, [5, 6]] LVC.full هر طور که بود آدم نابود می‌شد و دیگر از او یا از کارها یش هیچ صحبتی به میان نمی‌آمد به کلی از صفحه روزگار و تاریخ محو می‌شد .
ناشی شد LVC.full (1)
[3, 1650, [14, 15]] LVC.full این مسئله فقط عارضه‌ای بود که از نفرت او نسبت‌به حزب و روش‌های آنها ناشی می‌شد و درست مانند بوی ناخوشایند نفس اسب ، امری عادی و طبیعی به حساب می‌آمد .
ناپدید شد LVC.full (14)
[1, 142, [7, 8]] LVC.full به نظر خودش , زمانی‌که مادر ش ناپدید شده , او ده , یازده سال داشته است .
[1, 145, [12, 13]] LVC.full هر دوی آنها بدون شک در یکی از بزرگ‌ترین پاکسازی‌های دهه پنجاه ناپدید شده بودند .
[1, 426, [12, 13]] LVC.full در عوض بیشتر اوقات افرادی که موجب نارضایتی حزب شده بودند فقط ناپدید می‌شدند و دیگر هیچ کس نشانی از آنها نمی‌یافت و کوچک‌ترین سرنخی , از آنچه بر سر آنها آمده بود , پیدا نمی‌کرد .
[1, 428, [15, 16]] LVC.full خود وینستون به‌جز پدر و مادر ش سی نفر را می‌شناخت که در تاریخ‌های مختلف ناپدید شده بودند .
[2, 302, [2, 3]] LVC.full فقط افراد ناپدید می‌شدند , همیشه هم شب‌ها این اتفاق می‌افتاد .
[3, 577, [19, 20]] LVC.full گلدیشتاین گریخته و پنهان شده بود و هیچ کس نمی‌دانست کجا ست ، و عده کمی از آنها هم ناپدید شده بودند .
[3, 1489, [13, 14]] LVC.full به‌غیراز عده‌ای که به عنوان جنایتکار جنگی اعدام می‌شدند ، بقیه خیلی ساده ناپدید می‌شدند و این تصور وجود داشت که آنها را به اردوگاه کار اجباری می‌فرستند .
[3, 1780, [24, 25]] LVC.full خود را در آغوش وینستون انداخت و محکم او را بوسید و لحظه‌ای بعد ازبین نهال‌ها راه باز کرد و به آهستگی در جنگل ناپدید شد .
[3, 1827, [32, 33]] LVC.full جولیا چیزی از سال‌های قبل‌از دهه شصت به یاد نداشت و پدربزرگ ش تنها کسی بود که از روزهای قبل‌از انقلاب برای ش صحبت می‌کرد ، زمانی‌که جولیا هشت‌ساله بود او هم ناپدید شد .
[3, 2002, [5, 6]] LVC.full او همان‌طور که در تاریکی ناپدید می‌شد گفت ، خانه دو در ورودی دارد که یکی از آنها در حیاط خلوت است و به کوچه باز می‌شود .
[3, 2257, [1, 2]] LVC.full سایم ناپدید شده بود .
[3, 2531, [14, 15]] LVC.full پدر ش مدتی قبل‌از آن تاریخ – به یاد نداشت چه مدت قبل – ناپدید شده بود .
[3, 2535, [3, 4]] LVC.full وقتی پدر ش ناپدید شد ، مادر ش هیچ واکنش یا بی‌تابی شدیدی از خود نشان نداد ، اما ناگهان چیزی در او تغییر کرد .
[3, 2579, [7, 8]] LVC.full هنگامی‌که به خانه برگشت ، مادر ش ناپدید شده بود .
نزدیک شد Skipped (6) LVC.full (3)
[2, 161, [7, 8]] LVC.full بااین‌وجود , هرزمان که دخترک به او نزدیک می‌شد , احساس ناراحتی می‌کرد , و آمیزه‌ای از ترس و خصومت , وجود ش را فرامی‌گرفت .
[2, 163, [12, 13]] LVC.full افرادی که در اطراف صندلی‌ها بودند با دیدن شخصی که به آنها نزدیک می‌شد و یونیفرم سیاه اعضای کمیته مرکزی حزب را به تن داشت , برای لحظه‌ای ساکت شدند .
[3, 104, [10, 11]] Skipped در همین چاپ یازدهم ، ما خیلی به این موضوع نزدیک شدیم .
[3, 756, [1, 2]] Skipped وقتی نزدیک‌تر شد دریافت دستی است که از مچ قطع شده است .
[3, 1231, [1, 2]] Skipped وقتی نزدیک‌تر شد ، وینستون دید که بازوی راست ش با نوار پارچه‌ای هم‌رنگ یونیفرم ش ، که از دور قابل‌تشخیص نبود ، باندپیچی شده است .
[3, 1434, [7, 10]] Skipped تا وقتی جمعیت بیشتری در آنجا جمع نمی‌شد درست نبود نزدیک‌تر برود .
[3, 1771, [2, 5]] Skipped هنگامی‌که وینستون نزدیک به او می‌شد ، اگر موقعیت مناسب بود ، جولیا بینی اش را می‌گرفت ؛ درغیراین‌صورت باید بدون اظهار آشنایی رد می‌شد .
[3, 2042, [10, 11]] LVC.full اما در همان لحظه در اثر فشار جمعیت به هم نزدیک‌تر شدند و دست‌ها یشان به هم خورد .
[3, 2144, [3, 7]] Skipped وقتی وینستون بیدار شد ، عقربه‌های ساعت نزدیک نه بود .
نمایان شد LVC.full (2) Skipped (1)
[2, 239, [19, 20]] LVC.full اما در همان لحظه , چهره متخاصم محو شد و چهره برادر بزرگ با موها و سبیل‌های مشکی اش نمایان شد .
[3, 2124, [19, 20]] Skipped با مقدار کمی پودر و رنگ نه‌تنها زیباتر شده بود ، بلکه مهمتر از آن ، جنسیت زنانه اش نمایان‌تر شده بود .
[3, 2699, [24, 25]] LVC.full تنها برق نگاه در یک برخورد و گفته‌ای دوپهلو در برخورد دوم ؛ علاوه بر آن ، خیال مرموزی که در رویا بر او نمایان شده بود .
نیست و نابود شد LVC.full (1)
[2, 304, [1, 2, 3, 4]] LVC.full آدمی نیست و نابود می‌شد .
هم‌عقیده شد LVC.full (1)
[2, 225, [10, 11]] LVC.full باوجوداین , درست لحظه‌ای بعد , با جمعیت پیرامون ش هم‌عقیده شد و به نظر ش آمد همه چیزهایی که درباره گلدشتاین می‌گفتند درست است .
ولو شد LVC.full (2)
[3, 1299, [25, 26]] LVC.full امیدوار بود در ساعت ناهار بتواند مدت کمی تنها باشد ، اما از بخت بد ش پارسونز کودن آمد و درست روی صندلی پهلویی او ولو شد ، بوی تند عرق ش بر بوی غذا غلبه کرده بود و بی‌وقفه درباره مقدمات هفته ابراز تنفر حرف زد .
[3, 1390, [4, 5]] LVC.full مرد ریزنقش روی زمین ولو شد و سینی اش به زمین افتاد و سوپ و قهوه اش به کف سالن ریخت .
پاره شد Skipped (2) LVC.full (1)
[2, 24, [16, 17]] LVC.full در پایین آن , نزدیک سطح خیابان , پوستر دیگری به چشم می‌خورد که گوشه آن پاره شده بود و باد آن را طوری تکان می‌داد که کلمه اینگسوس به طور متناوب آشکار و پنهان می‌شد .
[2, 290, [24, 29]] Skipped کار بیهوده‌ای بود , زیرا اقدام به نوشتن دفتر خاطرات به مراتب خطرناک‌تر از نوشتن آن کلمات خاص بود ؛ ولی برای لحظه‌ای وسوسه شد که صفحات سیاه‌شده را پاره کند و کار را به کلی کنار بگذارد .
[3, 985, [10, 11]] Skipped در این لحظه ، رشته افکار ش به طور ناگهانی پاره شد .
پاک شد LVC.full (2) Skipped (1)
[3, 53, [7, 13]] Skipped وقتی اشک‌ها را از گوشه چشم‌ها یش پاک می‌کرد ناگهان متوجه گرسنگی اش شد .
[3, 570, [1, 2]] LVC.full گذشته پاک می‌شد و آنچه پاک شده بود ، فراموش می‌شد و دروغ به حقیقت مبدل می‌شد : در طول زندگی ش ، فقط یک بار ، مدرکی معتبر و غیرقابل‌انکار درمورد یک جعل‌سازی به دست آورده بود – آن هم بعداز وقوع ماجرا ، و مهم هم همین بود .
[3, 570, [5, 6]] LVC.full گذشته پاک می‌شد و آنچه پاک شده بود ، فراموش می‌شد و دروغ به حقیقت مبدل می‌شد : در طول زندگی ش ، فقط یک بار ، مدرکی معتبر و غیرقابل‌انکار درمورد یک جعل‌سازی به دست آورده بود – آن هم بعداز وقوع ماجرا ، و مهم هم همین بود .
پدیدار شد LVC.full (2)
[3, 812, [19, 20]] LVC.full ناگهان آن بخش از کتاب تاریخ بچه‌ها که در دفتر خاطرات ش رونویسی کرده بود ، در نظر ش پدیدار شد و فکری احمقانه به سر ش زد .
[3, 2286, [8, 9]] LVC.full پوستر جدیدی به طور خلق‌الساعه در تمام لندن پدیدار شد .
پر شد Skipped (4) LVC.full (1)
[1, 151, [4, 5]] LVC.full کشتی هنوز از آب پر نشده بود و آنها هنوز می‌توانستند یکدیگر را ببینند .
[3, 1054, [26, 31]] Skipped از پله‌ها بالا رفت و پس‌از عبور از راهرویی باریک به اتاقی رسید که به‌طرف خیابان نبود و پنجره اش رو به حیاطی سنگفرش و فضایی پر از لوله‌های دودکش باز می‌شد .
[3, 1380, [6, 7]] Skipped میز دختر هم چند دقیقه بعد پر شد .
[3, 1806, [34, 39]] Skipped کارهایی نظیر حضور در سخنرانی‌ها ، تظاهرات ، توزیع اعلامیه‌های انجمن جوانان ضدسکس و آماده‌سازی پرچم‌های هفته ابراز تنفر و جمع‌کردن اعانه برای برنامه صرفه‌جویی و از این‌قبیل چیزها ، آن‌قدر وقت جولیا را پر می‌کرد که باعث تعجب می‌شد .
[3, 2515, [3, 9]] Skipped وینستون با چشم‌هایی پر از اشک از خواب بیدار شد .
پراکنده شد LVC.full (1) Skipped (1)
[3, 715, [75, 76]] Skipped دم درها و بیرون خانه‌ها و توی کوچه‌های باریکی که در دو طرف خیابان فراوان بودند ، آدم‌های زیادی رفت‌وآمد می‌کردند – دختران نوجوان با روژلب‌های غلیظ و پسران جوان به‌دنبال آنها ، زنانی که خرامان در کوچه‌ها این‌طرف و آن‌طرف می‌چرخیدند و آینده دخترهای جوان را یادآوری می‌کردند ، افراد پیری که گشادگشاد و با کمر خمیده راه می‌رفتند و بچه‌های پابرهنه که در چاله‌های آب بازی می‌کردند و با فریاد عصبانی مادران شان پراکنده می‌شدند .
[3, 1484, [8, 9]] LVC.full آن هم ازطرف اعضای حزب که درمیان جمعیت پراکنده شده بودند و خیلی زود سروصدا یشان خوابید .
پنهان شد Skipped (4) LVC.full (1)
[1, 90, [18, 19]] Skipped آن پایین توی خیابان ، باد پوستر پاره را پس‌وپیش می‌کرد و کلمه اینگسوس به تناوب پیدا و پنهان می‌شد .
[1, 152, [14, 17]] Skipped اما چند لحظه دیگر دردرون آب‌های سبزرنگی که آنها را برای همیشه در خود پنهان می‌کرد غرق می‌شدند .
[2, 24, [34, 35]] Skipped در پایین آن , نزدیک سطح خیابان , پوستر دیگری به چشم می‌خورد که گوشه آن پاره شده بود و باد آن را طوری تکان می‌داد که کلمه اینگسوس به طور متناوب آشکار و پنهان می‌شد .
[3, 577, [3, 4]] LVC.full گلدیشتاین گریخته و پنهان شده بود و هیچ کس نمی‌دانست کجا ست ، و عده کمی از آنها هم ناپدید شده بودند .
[3, 2663, [4, 5]] Skipped به‌هرحال ، حقایق را نمی‌شد پنهان کرد .
پهن شد LVC.full (2)
[3, 2089, [5, 6]] LVC.full وینستون کنار او روی زمین پهن شده بود .
[3, 2204, [43, 44]] LVC.full جولیا درحالی‌که دست ش در جیب ش بود و در دست دیگر نان و مربا را گرفته بود ، دور اتاق می‌چرخید و با بی‌تفاوتی به قفسه کتاب نگاه می‌کرد ، درباره بهترین راه تعمیر میز تاشو حرف می‌زد ، روی صندلی راحتی پهن می‌شد تا راحتی آن را امتحان کند و برای سرگرمی ساعت روی پیش‌بخاری را وارسی می‌کرد .
پیدا شد LVC.full (9) Skipped (2)
[1, 90, [16, 19]] Skipped آن پایین توی خیابان ، باد پوستر پاره را پس‌وپیش می‌کرد و کلمه اینگسوس به تناوب پیدا و پنهان می‌شد .
[2, 172, [19, 22]] Skipped اما به‌هرحال , آدمی بود که اگر امکان اغفال صفحه سخنگو وجود داشت و می‌توانستی او را به تنهایی پیدا کنی , می‌شد با او حرف زد .
[2, 203, [4, 5]] LVC.full همیشه آدم‌های ساده‌لوح تازه‌ای پیدا می‌شدند که گول حرف‌های او را بخورند .
[3, 581, [6, 7]] LVC.full سپس به طور ناگهانی سروکله شان پیدا شد تا به روش همیشگی به جرایم خود اعتراف کنند .
[3, 820, [3, 4]] LVC.full اگر سروکله گشتی‌ها پیدا می‌شد تنها بهانه‌ای که می‌توانست بتراشد این بود که احساس ضعف و بی‌حالی به او دست داده است .
[3, 852, [5, 6]] LVC.full در مشروب‌فروشی‌های کارگری فقط آبجو پیدا می‌شد .
[3, 1347, [6, 8]] LVC.full سپس تا سه روز دیگر دختر پیدا یش نشد .
[3, 1355, [6, 7]] LVC.full یک روز بعد ، سروکله دختر پیدا شد .
[3, 1428, [10, 12]] LVC.full پنج دقیقه از موعد مقرر گذشته بود و هنوز دختر پیدا یش نشده بود .
[3, 1754, [8, 9]] LVC.full اما این روزها دیگر عشق یا شهوت ناب پیدا نمی‌شد .
[3, 2141, [10, 11]] LVC.full آن روزها غیراز خانه‌های کارگری در هیچ جا تخت دونفره پیدا نمی‌شد .
پیدا و پنهان شد LVC.full (1)
[1, 90, [16, 17, 18, 19]] LVC.full آن پایین توی خیابان ، باد پوستر پاره را پس‌وپیش می‌کرد و کلمه اینگسوس به تناوب پیدا و پنهان می‌شد .
کثیف شد LVC.full (1)
[3, 2688, [14, 15]] LVC.full وینستون تا به حال ندیده بود که دیوارهای راهرویی از تماس با بدن آدم‌ها کثیف نشده باشد .
کم شد Skipped (12) LVC.full (1)
[2, 79, [9, 11]] Skipped ورق‌های صاف و نرم آن که براثر مرور زمان کمی زرد شده بودند , از آن‌نوع کاغذهایی بودند که بیش از چهل سال , دیگر تولید نمی‌شد .
[2, 334, [10, 13]] Skipped آپارتمان‌های عمارت پیروزی قدیمی بودند , حوالی سال 1930 ساخته شده بودند و کم مانده بود بندبند شان از هم جدا شود .
[3, 134, [0, 2]] Skipped کمی جابه‌جا شد تا قهوه اش را بخورد .
[3, 517, [3, 7]] Skipped حتی پلیس هم کمتر با آنها درگیر می‌شد .
[3, 562, [26, 27]] Skipped آمارهایی که ثابت می‌کردند مردم امروز غذا و لباس بیشتر ، خانه‌های بهتر و خلاقیت بیشتر داشتند و مدت بیشتری عمر می‌کردند و ساعات کار شان کمتر شده بود و درضمن سالم‌تر ، بزرگ‌تر ، قوی‌تر و شادتر بودند و به‌نسبت مردم پنجاه سال پیش از سواد و هوش بیشتری برخوردار بودند .
[3, 577, [15, 20]] Skipped گلدیشتاین گریخته و پنهان شده بود و هیچ کس نمی‌دانست کجا ست ، و عده کمی از آنها هم ناپدید شده بودند .
[3, 622, [0, 6]] Skipped کمی بعد هر سه مجددا دستگیر شدند .
[3, 645, [12, 14]] Skipped حفظ ظاهر بی‌تفاوت در چهره ، زیاد سخت نبود ، همچنین با کمی کوشش می‌شد تنفس را نیز کنترل کرد ، اما ضربان قلب را نمی‌شد کاری کرد و صفحه سخنگو آن‌قدر دقیق بود که بتواند پی به تندشدن ضربان قلب ببرد .
[3, 1511, [13, 15]] Skipped در طول مسیر مشکلی پیش نیامد و دختر آن‌چنان باتجربه بود که موجب شد او کمتر از حد معمول بترسد .
[3, 1993, [15, 18]] Skipped دربین تمام جرایمی که یک عضو حزب ممکن بود انجام دهد ، این یکی را کمتر از بقیه می‌شد لاپوشانی کرد .
[3, 2124, [2, 8]] Skipped با مقدار کمی پودر و رنگ نه‌تنها زیباتر شده بود ، بلکه مهمتر از آن ، جنسیت زنانه اش نمایان‌تر شده بود .
[3, 2373, [2, 6]] Skipped این موضوع کمی باعث ترس وینستون شد .
[3, 2670, [7, 8]] LVC.full صدای صفحه سخنگو در حد زمزمه آرامی کم شده بود ؛ فرش آبی تیره ، چنان نرمی و ضخامتی داشت که گویی از مخمل بافته شده بود .
کم‌رنگ شد LVC.full (1) Skipped (1)
[1, 379, [6, 7]] Skipped همه چیز در جهانی از ابهام کم‌رنگ می‌شد تا جایی که حتی از درستی تاریخ روز نیز مطمئن نبودی .
[2, 243, [5, 6]] LVC.full بعد کم‌کم چهره برادر بزرگ کم‌رنگ شد و به‌جای آن سه شعار حزب با حروف سیاه و بزرگ خودنمایی کرد : جنگ صلح است آزادی بردگی است نادانی توانایی است .
گرفتار شد LVC.full (1)
[3, 2605, [5, 6]] LVC.full وقتی کسی در چنگ حزب گرفتار می‌شد ، هر آنچه را که احساس می‌کرد یا نمی‌کرد ، هر کاری را انجام می‌داد یا نمی‌داد ، واقعا تفاوتی نمی‌کرد .
گم شد LVC.full (2)
[1, 94, [18, 19]] LVC.full احساس می‌کرد درمیان جنگل‌های کف دریا سرگردان است و در دنیایی مهیب که خودش هیولای آن است ، گم شده است .
[3, 1914, [4, 5]] LVC.full کاترین به‌محض‌اینکه متوجه شد گم شده اند ، فوق‌العاده ناراحت شد .
شد اشغال LVC.full (1)
[3, 1518, [14, 15]] LVC.full واگنی که وینستون در آن بود ، صندلی‌های چوبی داشت و توسط خانواده بزرگی اشغال شده بود که همگی ، از مادربزرگ بی‌دندان تا بچه شیرخواره ، به‌همراه عروس و داماد و دختر و پسر برای گشت‌وگذار عصر به حومه شهر می‌رفتند و آن‌گونه که برای وینستون توضیح دادند می‌خواستند از بازار سیاه کمی هم کره بخرند .
کرد اشغال LVC.full (1)
[3, 2544, [24, 25]] LVC.full محل زندگی شان را به یاد می‌آورد که اتاقی تاریک با هوای دم‌کرده و نیمی از فضای آن را یک تخت با روتختی سفید اشغال کرده بود .
شد اعدام LVC.full (3) Skipped (2)
[1, 30, [20, 23]] Skipped وینستون به یاد آورد که آن شب قرار بود در پارک چند زندانی اوراسیایی را که متهم به جنایت جنگی شده بودند ، اعدام کنند .
[3, 578, [11, 12]] LVC.full اکثریت آنها پس‌از محاکمه و اعتراف به گناه در دادگاه‌های عمومی اعدام شدند .
[3, 625, [1, 2]] LVC.full آنها اعدام شدند و سرنوشت شان ، برای عبرت آیندگان ، در تاریخ حزب ثبت شد .
[3, 1489, [7, 8]] LVC.full به‌غیراز عده‌ای که به عنوان جنایتکار جنگی اعدام می‌شدند ، بقیه خیلی ساده ناپدید می‌شدند و این تصور وجود داشت که آنها را به اردوگاه کار اجباری می‌فرستند .
[3, 2353, [17, 19]] Skipped بارها و بارها در راهپیمایی‌ها و تظاهرات‌های حزب او با آخرین توان خود فریاد زده و خواهان اعدام کسانی شده که نه نام شان را قبلا شنیده و نه حتی ذره‌ای از اتهاماتی را که به آنان نسبت می‌دادند ، باور کرده بود .
کن اعدام LVC.full (1)
[1, 30, [23, 24]] LVC.full وینستون به یاد آورد که آن شب قرار بود در پارک چند زندانی اوراسیایی را که متهم به جنایت جنگی شده بودند ، اعدام کنند .
شد انتخاب LVC.full (3)
[1, 396, [27, 28]] LVC.full قسمت‌هایی هم مشغول تامین برنامه بودند که مهندسان , تهیه‌کنندگان و گروهی از هنرپیشگان را در خدمت داشتند که به‌دلیل مهارت در تقلید صدا برای این قسمت انتخاب شده بودند .
[3, 390, [17, 18]] LVC.full همه ازدواج‌هایی که بین افراد حزب صورت می‌گرفت باید به تایید کمیته‌ای می‌رسید که به همین منظور انتخاب شده بود ، و درصورتی‌که زوج مذکور علائمی از علاقه جسمانی به یکدیگر نشان می‌دادند ، کمیته از صدور رای موافق خودداری می‌کرد – البته همیشه از ابراز علنی این اصل پرهیز می‌کرد .
[3, 1831, [7, 8]] LVC.full او حتی برای کارکردن در بخش هرزه‌نما انتخاب شده بود ( و این خود دلیلی مطمئن برای حسن شهرت ش بود ) .
کرد انتخاب LVC.full (1)
[3, 1338, [36, 37]] LVC.full اگر گاهی بر حسب اتفاق نیاز به فرستادن پیغامی بود ، از کارت‌پستال‌های چاپی که انواع مختلف پیام روی آنها چاپ شده بود ، استفاده می‌کردند و هر کس بنابه نیاز خود یکی از آنها را انتخاب می‌کرد .
شد ایجاد LVC.full (1) Skipped (1)
[3, 842, [12, 13]] LVC.full شلیک خنده جمع بلند شد و حالت معذبی که با ورود وینستون ایجاد شده بود ، از بین رفت .
[3, 2696, [9, 14]] Skipped وحشتی که قبلا وینستون را فراگرفته بود با تصور ایجاد مزاحمت برای ابراین بیشتر شد .
کرد ایجاد LVC.full (1)
[3, 2276, [20, 21]] LVC.full صدها نفر با فریاد بلند در زمینه صدای پاهایی که در حال رژه‌رفتن بودند ، آواز می‌خواندند و صدایی دهشتناک ایجاد می‌کردند .
کن ایجاد LVC.full (1)
[2, 242, [28, 29]] LVC.full صحبت‌ها یش فقط چند کلمه تشویق‌کننده بود , مانند چیزهایی که در بحبوحه میدان جنگ می‌گویند , تک‌تک آنها را نمی‌توان تشخیص داد ولی صرف بیان‌شدن شان اعتمادبه‌نفس ایجاد می‌کند .
شد بازنویسی LVC.full (2) Skipped (1)
[1, 344, [11, 12]] LVC.full بنابراین لازم بود این پاراگراف از سخنرانی برادر بزرگ به گونه‌ای بازنویسی می‌شد که پیش‌بینی او منطبق بر واقعیت شود .
[1, 364, [5, 11]] Skipped کتاب‌ها هم به‌همین‌ترتیب جمع‌آوری , بازنویسی و بدون استثنا مجددا چاپ می‌شد , بدون اینکه حتی به تغییرات آن اقرار کنند .
[3, 2400, [12, 13]] LVC.full همه سندها و گزارش‌ها یا تحریف یا نابود شده ، همه کتاب‌ها بازنویسی شده ، تصاویر دوباره نقاشی شده ، ساختمان‌ها ، خیابان‌ها ، مجسمه‌ها تغییر نام پیدا کرده اند و همه تاریخ‌ها عوض شده اند و این جریان روز به روز و دقیقه به دقیقه ادامه دارد .
کرد بازنویسی LVC.full (1) Skipped (1)
[1, 359, [19, 20]] LVC.full تاریخ چیزی نبود جز لوحی رنگ‌باخته که مدام آن را پاک می‌کردند و دوباره آن‌طور که لازم می‌دانستند , بازنویسی می‌کردند .
[3, 1840, [3, 5]] Skipped هرگز در گروه بازنویسی کار نکردم .
شد باعث LVC.full (18) Skipped (1)
[1, 6, [15, 18]] LVC.full وینستون آب لوله را خالی کرد و با چندش ، کپه‌ای موی سر را که باعث گرفتگی لوله شده بود بیرون کشید .
[1, 185, [5, 6]] LVC.full لحظه‌ای بعد حمله شدید سرفه باعث شد تا کمر خم شود .
[1, 271, [15, 20]] LVC.full زیرا از پاشنه‌های پا یش تا باسن ش , سرتاسر درد می‌گرفت و سرانجام هم باعث یک حمله سرفه دیگر می‌شد .
[3, 300, [5, 10]] Skipped احساس می‌کرد باوجوداینکه به راحتی نمی‌شد گفت که چه چیز باعث ماندگاری افراد می‌شود ولی او به طور غریزی می‌دانست که چه کسی می‌رود و چه کسی می‌ماند .
[3, 317, [2, 5]] LVC.full کوچک‌ترین چیز باعث لورفتن آدم می‌شد ، یک تیک عصبی ، نگاه مضطرب ناخودآگاه ، عادت با خود حرف‌زدن ، و خلاصه هر چیزی که با خود نشانه‌ای از رفتار غیرطبیعی داشته باشد ، هر چیزی که سعی در پنهان‌کردن ش داشته باشی .
[3, 415, [3, 6]] LVC.full سخت‌شدن عضلات ش باعث چنین تصویری می‌شد .
[3, 417, [9, 12]] LVC.full این موضوع فوق‌العاده آزاردهنده بود و پس‌از مدتی حتی باعث وحشت وینستون شد .
[3, 1028, [22, 28]] LVC.full درمیان بلور ، شیء صورتی‌رنگ عجیبی قرار داشت که چین‌و‌شکن آن شبیه گل سرخ یا شقایق دریایی بود و سطح منحنی بلور باعث درشت‌نمایی و جلوه بیشتر آن شده بود .
[3, 1042, [27, 28]] LVC.full این حقیقت که این شیء متعلق به دورانی کاملا متفاوت با زمان حاضر بود ، به آن رنگ و بویی می‌داد که حتی بیش از زیبایی اش باعث شده بود وینستون آرزوی تملک آن را داشته باشد .
[3, 1334, [22, 25]] LVC.full اما عاقلانه نبود او را تعقیب کند ، زیرا به این منظور می‌بایست مدتی دراطراف وزارتخانه پرسه می‌زد و این کار حتما باعث جلب توجه می‌شد .
[3, 1465, [19, 22]] LVC.full دختر طوری با نظم و دقت ارتشی‌وار ، کارهایی را که وینستون باید انجام می‌داد ، توضیح داد که باعث تعجب او شده بود .
[3, 1640, [2, 3]] LVC.full چه انگیزه‌ای باعث شد به‌طرف مردی مثل من جذب شوی ؟
[3, 1806, [37, 39]] LVC.full کارهایی نظیر حضور در سخنرانی‌ها ، تظاهرات ، توزیع اعلامیه‌های انجمن جوانان ضدسکس و آماده‌سازی پرچم‌های هفته ابراز تنفر و جمع‌کردن اعانه برای برنامه صرفه‌جویی و از این‌قبیل چیزها ، آن‌قدر وقت جولیا را پر می‌کرد که باعث تعجب می‌شد .
[3, 1907, [4, 5]] LVC.full اما گرمای نفس‌گیر بعدازظهر باعث شد عرق بر پیشانی وینستون بنشیند ، و این همان چیزی بود که در آن لحظه یاد کاترین را زنده کرد .
[3, 1915, [6, 7]] LVC.full چند لحظه دوری از سروصدای دیگران باعث شده بود احساس کند که کار اشتباهی انجام داده است .
[3, 2139, [4, 7]] LVC.full تختخواب بزرگ و فنری باعث تعجب آنها شده بود .
[3, 2293, [9, 10]] LVC.full یکی از آنها در سینما تئاتر استپنی افتاد که باعث شد جمعیتی حدود چند صد نفر درمیان ویرانه‌ها قربانی آتش شوند .
[3, 2373, [3, 6]] LVC.full این موضوع کمی باعث ترس وینستون شد .
[3, 2687, [3, 5]] LVC.full همین امر نیز باعث دلهره می‌شد .
شو باعث LVC.full (9) Skipped (1)
[1, 185, [5, 10]] Skipped لحظه‌ای بعد حمله شدید سرفه باعث شد تا کمر خم شود .
[2, 321, [14, 18]] LVC.full اما دریافت که باوجود وحشت زیادی که داشت نخواسته بود با بستن کتابچه , باعث پخش‌شدن جوهر خیس شود و ورق‌های شیری‌رنگ کتابچه را کثیف کند .
[3, 300, [10, 13]] LVC.full احساس می‌کرد باوجوداینکه به راحتی نمی‌شد گفت که چه چیز باعث ماندگاری افراد می‌شود ولی او به طور غریزی می‌دانست که چه کسی می‌رود و چه کسی می‌ماند .
[3, 639, [22, 27]] LVC.full اما این یک مدرک آشکار بود ؛ پاره‌ای از گذشته منسوخ ، مانند استخوان فسیلی که با سردرآوردن از لایه‌های نامربوط ، باعث شکست یک نظریه زمین‌شناسی می‌شود .
[3, 1889, [39, 44]] LVC.full منظور آنها نه‌فقط این بود که غریزه جنسی دنیای دیگری برای خود پدید می‌آورد که حزب قادر به کنترل آن نیست و تا حد ممکن باید آن را نابود کند ، بلکه نکته مهم‌تر آن بود که محرومیت جنسی باعث افزایش شور و جنون می‌شود که بسیار مطلوب است ، زیرا می‌توان آن را به اشکال دیگری نظیر علاقه به جنگ و پرستش رهبر تغییر داد .
[3, 1891, [21, 24]] LVC.full – وقتی فرد رابطه جنسی برقرار می‌کند ، بدن ش انرژی مصرف می‌کند و بعد احساس شادی می‌کند و هر چیزی باعث ناراحتی اش نمی‌شود .
[3, 2181, [1, 2]] LVC.full آنها باعث میشوند حال ت بد شود ؟
[3, 2393, [4, 7]] LVC.full – پس چه چیز باعث نگرانی تو می‌شود ؟
[3, 2415, [18, 21]] LVC.full اگر به فرض من شهامت نشان‌دادن آن را به چند نفر داشتم ، ممکن بود اینجا و آنجا باعث ایجاد تردیدهایی شود .
[3, 2552, [6, 11]] LVC.full او می‌دانست که این کارها یش باعث گرسنه‌ماندن آن دو نفر می‌شود ، ولی نه‌تنها نمی‌توانست جلوی خود را بگیرد ؛ بلکه احساس می‌کرد حق این کار را هم دارد .
شد تبدیل LVC.full (12)
[1, 45, [15, 21]] LVC.full از همه بدتر این بود که ازطریق تشکیلاتی مانند انجمن جاسوسان به شکلی سازمان‌یافته ، تبدیل به بچه‌هایی بی‌رحم و غیرقابل‌کنترل می‌شدند و درعین‌حال هیچ تمایلی به شورش دربرابر قوانین و مقررات حزب از خود نشان نمی‌دادند .
[1, 115, [4, 5]] LVC.full دفتر خاطرات به خاکستر تبدیل می‌شد و خودش را هم سربه‌نیست می‌کردند .
[2, 35, [4, 7]] LVC.full مردم ازروی عادتی که تبدیل به غریزه شده بود , همواره باید با این تصور زندگی می‌کردند که هر حرفی که می‌زنند شنیده می‌شود و هر حرکتی که انجام می‌دهند – به‌جز در تاریکی – زیر نظر است .
[2, 133, [14, 17]] LVC.full بعد هلیکوپتر یک بمب بیست‌کیلویی روی سر آنها انداخت و قایق با انفجاری عظیم تبدیل به خاکستر شد .
[2, 211, [8, 11]] LVC.full در دقیقه دوم , مراسم ابراز تنفر , تبدیل به طغیان شد .
[2, 226, [9, 10]] LVC.full اکنون تنفر پنهان ش نسبت‌به برادر بزرگ به تحسین تبدیل شد و برادر بزرگ در نظر ش ارزش بیشتری یافت , او را حامی راسخ و شجاعی دید که چون کوهی استوار دربرابر همه آسیا ایستادگی می‌کرد , و گلدشتاین , به‌رغم انزوا و بی‌پناهی و تردیدی که درباره زنده‌بودن ش وجود داشت , همچون جادوگری شریر و بدنهاد به نظر ش آمد که فقط با استفاده از قدرت سخنرانی اش می‌توانست دنیای متمدن را در هم بکوبد .
[2, 237, [7, 8]] LVC.full اکنون دیگر صدای گلدشتاین به بع‌بع گوسفند تبدیل شده بود و برای لحظه‌ای چهره اش نیز کاملا شبیه گوسفند شد .
[3, 485, [8, 12]] LVC.full اما درست در همین موقع ، ناراحتی همگانی تبدیل به مبارزات فردی می‌شد .
[3, 648, [4, 7]] LVC.full و دقیقه‌ای بعد احتمالا تبدیل به خاکستر شده بود .
[3, 1385, [5, 6]] LVC.full دوباره امید ش به ناامیدی تبدیل شد .
[3, 1554, [21, 22]] LVC.full همه نهال‌های کوچک زبان‌گنجشک بودند که زمانی آنها را بریده و دوباره رشد کرده اند و به جنگلی از درختان بلند تبدیل شده اند که هیچ‌کدام از مچ دست آدم کلفت‌تر نیستند .
[3, 2040, [7, 8]] LVC.full جولیا برای او به یک نیاز واقعی تبدیل شده بود ، چیزی که نه‌فقط به آن علاقه داشت بلکه خود را درمورد آن صاحب اختیار می‌دانست .
شو تبدیل LVC.full (1)
[3, 119, [36, 37]] LVC.full چاسر ، شکسپیر ، میلتون ، بایرون ، همه اینها فقط در شکل زبان نوین وجود خواهند داشت و نه‌فقط به شکل امروزی شان متفاوت می‌شوند ، بلکه در واقع به چیزی کاملا متضاد ماهیت خودشان تبدیل می‌شوند .
کرد تبدیل LVC.full (2)
[1, 373, [11, 12]] LVC.full ولی وینستون در بازنویسی , تخمین وزارت فراوانی را به پنجاه‌وهفت‌میلیون تبدیل کرد تا طبق معمول بتوانند ادعا کنند میزان تولید از سهمیه درنظرگرفته‌شده بالاتر بوده است .
[1, 435, [60, 63]] LVC.full بعید نبود ده‌ها نفر از افراد همان موقع در حال کارکردن برروی نخسه‌های مشابهی از سخنان برادر بزرگ باشند , و در همان زمان مغز متفکری در مرکزیت حزب در حال انتخاب بهترین نسخه بود و آن را ویرایش مجدد می‌کرد و با توجه به فرایند پیچیده ارجاع متقاطع , دروغ منتخب را به بایگانی اسناد می‌فرستاد و آن را تبدیل به حقیقت می‌کرد .
کن تبدیل LVC.full (1)
[3, 69, [6, 7]] LVC.full زبان را به ریزترین اجزا یش تبدیل می‌کنیم .
شد تسلیم LVC.full (2)
[3, 416, [14, 15]] LVC.full با چشمان بسته دراز می‌کشید ، نه مقاومت می‌کرد و نه همراهی ، فقط تسلیم می‌شد .
[3, 810, [25, 27]] LVC.full بیشتر افراد نسل قدیمی‌تر در جریان تصفیه‌های بزرگ سال‌های پنجاه و شصت پاکسازی ، و چند نفر باقیمانده هم از شدت ترس از مدت‌ها قبل تسلیم محض شده بودند .
شو تسلیم LVC.full (1)
[1, 418, [13, 14]] LVC.full به طور کامل اصلاح شود و پیش‌از بایگانی در انبار به مقام بالاتر تسلیم شود .
شد تولید LVC.full (4) Skipped (3)
[1, 346, [7, 8]] Skipped مقاله فعلی شامل اظهاراتی درمورد ارقام واقعی تولید می‌شد که به طور واضح نشان می‌داد جزءبه‌جزء پیش‌بینی قبلی غلط بود .
[1, 375, [6, 7]] LVC.full بلکه به احتمال زیاد اصلا پوتینی تولید نشده بود .
[1, 377, [16, 17]] LVC.full تنها چیزی که همه می‌دانستند این بود که در هر فصل برروی کاغذ تعداد سرسام‌آوری کفش تولید می‌شد , درحالی‌که شاید نیمی از جمعیت اوشنیا پابرهنه بودند .
[1, 405, [36, 42]] Skipped حتی یک بخش کامل در این تشکیلات ( که در زبان نوین « هرزه‌نما » نامیده می‌شد ) وجود داشت که کار ش تولید مبتذل‌ترین نوع عکس‌های هرزه بود که درداخل بسته‌های مهروموم‌شده برای مردم ارسال می‌شد و به‌جز افرادی که با تولید این عکس‌ها سروکار داشتند , بقیه اعضای حزب مجاز به تماشای آنها نبودند .
[2, 79, [25, 26]] LVC.full ورق‌های صاف و نرم آن که براثر مرور زمان کمی زرد شده بودند , از آن‌نوع کاغذهایی بودند که بیش از چهل سال , دیگر تولید نمی‌شد .
[3, 1307, [7, 8]] Skipped این کار شامل دستکاری در یک‌سری گزارش‌های تولید می‌شد که مربوط به دو سال پیش بود و باید به گونه‌ای تغییر می‌کرد که موجبات بدنامی یکی از اعضای برجسته رده‌بالای حزب را ، که درحال‌حاضر مورد سوءظن بود ، فراهم می‌نمود .
[3, 1826, [12, 13]] LVC.full کتاب هم مانند بند کفش یا مربا ، کالایی بود که باید تولید می‌شد .
کرد تولید Skipped (2) LVC.full (1)
[3, 1832, [19, 20]] LVC.full این بخش یک تشکیلات فرعی در قسمت ادبیات داستانی بود که عکس‌های مبتذل و ارزان‌قیمت برای توزیع دربین کارگران تولید می‌کرد .
[3, 1834, [9, 11]] Skipped در مدت یک سالی که در این بخش کار می‌کرد به تولید کتاب‌هایی مشغول بود که آنها را در پاکت‌های سربسته با عناوینی مانند « داستان‌های معرکه » و یا « شبی در دبیرستان دخترانه » می‌گذاشتند و عمده خریداران آنها جوانان خانواده‌های کارگر بودند که گمان می‌کردند این کتاب‌ها ممنوع هستند .
[3, 2270, [11, 14]] Skipped واحد جولیا در بخش ادبیات داستانی ، تولید داستان‌ها را متوقف کرده و مشغول تولید جزوات مربوط به فجایع بودند .
شد تکمیل LVC.full (1)
[3, 237, [7, 8]] LVC.full در اینجا برخی اقلام که جدول آنها تکمیل شده است ، ارائه می‌شود .
کن تکمیل LVC.full (1)
[3, 1813, [16, 17]] LVC.full هنگامی‌که در برج ناقوس کلیسا یکدیگر را ملاقات می‌کردند ، توانستند صحبت‌های نیمه‌کاره روزهای دیگر را تکمیل کنند .
شد جمع LVC.full (4) Skipped (1)
[1, 225, [24, 25]] LVC.full بوی تند جین از او برمی‌خاست , انگار به‌جای عرق تن , از بدن ش مشروب تراوش می‌کند و اشکی که در چشم‌ها یش جمع شده عصاره خالص آن است .
[3, 166, [15, 16]] LVC.full رهبران قبلی حزب که بعدها رسوا شدند قبل‌از تصفیه‌شدن ، در آن کافه دور هم جمع می‌شدند .
[3, 714, [6, 7]] LVC.full بین قلوه‌سنگ‌های سنگفرش ، آب فاضلاب جمع شده بود .
[3, 842, [2, 4]] Skipped شلیک خنده جمع بلند شد و حالت معذبی که با ورود وینستون ایجاد شده بود ، از بین رفت .
[3, 1434, [6, 7]] LVC.full تا وقتی جمعیت بیشتری در آنجا جمع نمی‌شد درست نبود نزدیک‌تر برود .
شو جمع LVC.full (1)
[3, 470, [34, 35]] LVC.full حتی اگر انجمن افسانه‌ای موسوم به « برادری » وجود داشت ، که امکان ش بود ، احتمال کمی داشت که اعضای آن بتوانند در گروههایی بیش از دو یا سه نفر دور هم جمع شوند .
کرد جمع LVC.full (1)
[3, 1289, [3, 4]] LVC.full همه کاغذها را جمع کرد و از شیار غلتک لاستیکی به درون هل داد .
کن جمع LVC.full (1)
[3, 2418, [21, 22]] LVC.full گروه‌های کوچکی از مردم با هم متحد می‌شوند و کم‌کم رشد می‌کنند و حتی ممکن است بتوانند شواهد معدودی را هم جمع کنند ، تا نسل بعدی بتوانند بفهمند کار ما به کجا رسیده .
شد جمع‌آوری LVC.full (1)
[1, 397, [16, 17]] LVC.full فوج عظیمی از کارمندان بودند که شغل شان تهیه فهرست‌های کتاب‌ها و مجلاتی بود که باید جمع‌آوری می‌شدند .
کرد جمع‌آوری LVC.full (1)
[3, 1764, [30, 31]] LVC.full معلوم بود قریحه‌ای ذاتی برای این کار داشت که وینستون فاقد آن بود و به نظر می‌رسید به‌دلیل پیاده‌روی‌های دسته‌جمعی متعددی که داشت ، اطلاعات گسترده‌ای نیز راجع‌به حومه‌های لندن جمع‌آوری کرده بود .
شد خارج LVC.full (2) Skipped (1)
[1, 48, [5, 7]] Skipped خشم و درنده‌خویی آنان به‌سمت خارج هدایت می‌شد ، برضد دشمنان کشور ، برعلیه بیگانگان ، خائنان ، خرابکاران و مجرمان فکری .
[3, 709, [4, 5]] LVC.full یک‌مرتبه از ایستگاه اتوبوس خارج شد و در خیابان‌های لندن به راه افتاد ، اول جنوب ، بعد شرق و سپس شمال ، در خیابان‌های ناآشنا قدم می‌زد و برای ش مهم نبود به کدام طرف می‌رود .
[3, 1146, [15, 16]] LVC.full برای مدت تقریبا پنج ثانیه دچار چنان شور و شعفی شد که وقتی از مغازه خارج شد بی‌محابا بدون آنکه از پنجره نگاهی به اطراف بیندازد ، بی‌اختیار شروع به زمزمه کرد :
شو خارج LVC.full (1)
[3, 2434, [13, 14]] LVC.full درست همان‌گونه که دانه غله ، ممکن است بدون هضم‌شدن از بدن پرنده‌ای خارج شود .
شد خیانت LVC.full (1) Skipped (1)
[2, 196, [42, 43]] LVC.full او به برادر بزرگتر ناسزا می‌گفت , دیکتاتوری حزب را محکوم می‌کرد , خواهان خاتمه فوری صلح با سرزمین اوراسیا بود , دم از آزادی بیان , آزادی مطبوعات , آزادی اجتماعات و آزادی اندیشه می‌زد و دیوانه‌وار فریاد می‌کشید به انقلاب خیانت شده است – و همه اینها را در قالب یک سخنرانی عجولانه و به تقلید از روش معمول سخنرانان حزبی ارائه می‌داد , و حتی از کلمات زبان نوین , بیش از اعضای حزب که معمولا در زندگی روزانه به کار می‌بردند , استفاده می‌کرد .
[3, 576, [2, 6]] Skipped همگی به خیانت و ضدانقلابی‌گری متهم شده بودند .
کرد خیانت LVC.full (1)
[3, 654, [34, 35]] LVC.full آن زمان که او کشف خود را به انجام رسانده بود اوشنیا دیگر با اوراسیا در حال جنگ نبود و آن سه مرد می‌بایست با دادن اطلاعات به عاملان اوراسیا ، به کشور خود خیانت کرده باشند .
کن خیانت LVC.full (1)
[3, 2642, [12, 13]] LVC.full تنها چیزی که اهمیت دارد این است که ما نباید به هم خیانت کنیم ، اگرچه این مسئله هم کوچکترین تفاوتی را به وجود نمی‌آورد .
شد دوباره‌نویسی LVC.full (1)
[1, 363, [20, 21]] LVC.full نسخه‌هایی از روزنامه تایمز بود که به‌دلیل تغییر صف‌آرایی سیاسی , یا اشتباه در پیش‌بینی‌های برادر بزرگ بارها و بارها دوباره‌نویسی شده بود و همچنان با داشتن تاریخ اصلی خود در بایگانی محفوظ بود و هیچ نسخه دیگری که با آنها متناقض باشد , وجود نداشت .
کرد دوباره‌نویسی LVC.full (1)
[3, 656, [6, 7]] LVC.full به احتمال زیاد اعترافات را آن‌قدر دوباره‌نویسی کرده بودند که دیگر اصل موضوع هیچ اهمیتی نداشت .
شد ذخیره LVC.full (1)
[1, 251, [5, 6]] LVC.full اما این اطلاعات در کجا ذخیره شده بود ؟
کرد ذخیره LVC.full (1)
[2, 61, [29, 30]] LVC.full با ترک وزارتخانه در این ساعت روز , ناهار اداره را از دست داده بود و می‌دانست در آشپزخانه اش هم جز تکه‌ای نان سیاه که برای صبحانه فردا ذخیره کرده بود , چیز دیگری یافت نمی‌شود .
شد رد LVC.full (12)
[1, 39, [9, 10]] LVC.full به آپارتمان که برگشت سریع از جلوی صفحه سخنگو رد شد و درحالی‌که هنوز پس‌گردن ش را می‌مالید ، سر میز نشست .
[2, 55, [14, 15]] LVC.full وینستون تا به حال به آنجا نرفته بود و حتی از پانصدمتری اش هم رد نشده بود .
[2, 147, [14, 15]] LVC.full یکی از آنها , دختری بود که وینستون اغلب در راهروها از کنار ش رد شده بود .
[3, 927, [19, 20]] LVC.full مثلا ، حقیقت دارد که شما باید آنها را « قربان » خطاب می‌کردید و وقتی از کنار شان رد می‌شدید کلاه خود را از سر برمی‌داشتید ؟
[3, 1012, [8, 9]] LVC.full وینستون به طور سرسری گفت : « داشتم رد می‌شدم .
[3, 1100, [14, 15]] LVC.full همه دست‌ها شون و به هم می‌گرفتند و یکی باید از زیر دست‌ها شون رد می‌شد .
[3, 1153, [18, 19]] LVC.full مستقیم به چهره وینستون چشم دوخت ، سپس گویی او را ندیده است ، سریع از کنار او رد شد و رفت .
[3, 1168, [3, 4]] LVC.full سرانجام حالت بحرانی رد شد و درد مبهمی جای آن را گرفت .
[3, 1438, [12, 13]] LVC.full دختر نیز به چالاکی دوید و ازمیان شیرهای سنگی زیر بنای یادبود رد شد و به جمعیت ملحق شد .
[3, 1445, [28, 29]] LVC.full در یک لحظه فشاری بر او وارد شد که گویی دل و روده اش بالا می‌آید و بعد درحالی‌که بدن ش به عرق نشسته بود ، ازبین آنها رد شد .
[3, 1453, [5, 6]] LVC.full وینستون آنها را می‌دید که رد می‌شدند ولی حواس ش به آنها نبود .
[3, 1771, [23, 24]] LVC.full هنگامی‌که وینستون نزدیک به او می‌شد ، اگر موقعیت مناسب بود ، جولیا بینی اش را می‌گرفت ؛ درغیراین‌صورت باید بدون اظهار آشنایی رد می‌شد .
کرد رد LVC.full (1) Skipped (1)
[2, 202, [37, 38]] LVC.full موضوع عجیب این بود که باوجود تحقیر و تنفری که همه , هر روز و هزاران بار در روز در ایستگاه‌های قطار , صفحه سخنگو , روزنامه‌ها و کتاب‌ها نسبت‌به او ابراز می‌کردند , نظریه‌ها یشان را رد می‌کردند و در انظار عموم همانند چرندیاتی مفلوکانه به تخریب و تمسخر آنها می‌پرداختند – به‌رغم تمام اینها , به نظر نمی‌رسید از نفوذ او کاسته شده باشد .
[3, 927, [13, 19]] Skipped مثلا ، حقیقت دارد که شما باید آنها را « قربان » خطاب می‌کردید و وقتی از کنار شان رد می‌شدید کلاه خود را از سر برمی‌داشتید ؟
کن رد LVC.full (1)
[3, 1374, [5, 6]] LVC.full عاقلانه نبود دعوت ش را رد کند .
شد رعایت LVC.full (1)
[2, 82, [23, 24]] LVC.full اعضای حزب مجاز نبودند به مغازه‌های عادی ( که می‌گفتند سروکار شان با بازار سیاه است ) بروند , اما این اصل چندان رعایت نمی‌شد ؛ چون چیزهایی مانند بند کفش و یا تیغ ریش‌تراشی را از هیچ جای دیگر نمی‌شد تهیه کرد .
کرد رعایت LVC.full (1)
[2, 121, [26, 27]] LVC.full دست‌خط ریز و بچگانه اش روی کاغذ بالا و پایین می‌رفت , ابتدا جملات را با حروف بزرگ آغاز می‌کرد ولی به تدریج آن را نیز رعایت نکرد :
کن رعایت LVC.full (1)
[3, 1808, [5, 6]] LVC.full اگر آدم قوانین کوچک را رعایت کند ، می‌تواند قوانین بزرگ را نادیده بگیرد .
شد سوار LVC.full (1)
[3, 888, [0, 5]] LVC.full سوار اتومبیل و کالسکه‌های چهاراسبه می‌شدند ، شامپاین می‌نوشیدند و کلاه سیلندری به سر می‌گذاشتند … »
شو سوار LVC.full (1)
[3, 1981, [1, 3]] LVC.full تو سوار قطار می‌شوی … اما ببین ، من نقشه را برای ت می‌کشم .
برنده شد LVC.full (4) Skipped (1)
[1, 474, [12, 14]] LVC.full نمی‌شد فهمید کدام نسخه را می‌پذیرفتند ولی اطمینان داشت که نسخه خودش برنده خواهد شد .
[3, 769, [8, 9]] LVC.full گفتم حداقل چهارده ماه ه که هیچ شماره‌ای برنده نشده که آخر ش هفت باشه !
[3, 775, [5, 6]] LVC.full – چرا ، یه هفت برنده شده !
[3, 792, [5, 7]] Skipped فقط جوایز کم‌ارزش واقعا پرداخت می‌شد ، برندگان جوایز بزرگ هیچگاه حضور نداشتند .
[3, 1828, [10, 13]] LVC.full در مدرسه کاپیتان تیم هاکی بود و دو سال پی‌درپی برنده جام ژیمناستیک شده بود .
حاضر شد LVC.full (3) Skipped (1)
[3, 1801, [8, 9]] LVC.full شب‌هایی هم بود که آنها سر قرار خود حاضر می‌شدند ، اما به‌دلیل وجود گشتی‌هایی که همان لحظه از گوشه‌ای سرمی‌رسیدند و یا هلیکوپتری که بالای سر شان در پرواز بود ، مجبور می‌شدند بدون دادن آشنایی ، از کنار یکدیگر عبور کنند .
[3, 1863, [12, 15]] Skipped حتی اگر به نحوی از دست کاترین ، همسر وینستون ، خلاص می‌شدند هیچ کمیته‌ای حاضر به تایید چنین ازدواجی نبود .
[3, 2258, [6, 7]] LVC.full یک روز صبح سر کار ش حاضر نشد ؛ عده‌ای مردم بی‌خیال درباره غیبت او چیزهایی گفتند .
[3, 2294, [12, 13]] LVC.full تمام مردم منطقه در مراسم تدفین که چند ساعت به طول انجامید حاضر شدند و نفرت و انزجار خود را به مسببان آن نشان دادند .
خلاص شد LVC.full (2)
[3, 75, [10, 11]] LVC.full ولی صدها اسم هم هست که می‌شود از شر شان خلاص شد .
[3, 1863, [11, 12]] LVC.full حتی اگر به نحوی از دست کاترین ، همسر وینستون ، خلاص می‌شدند هیچ کمیته‌ای حاضر به تایید چنین ازدواجی نبود .
دستگیر شد LVC.full (6)
[1, 441, [4, 5]] LVC.full بدون شک وقتی‌که مردم دستگیر می‌شدند , چنین مساله‌ای به فکر آدم خطور نمی‌کرد .
[3, 379, [4, 5]] LVC.full اگر کسی با فاحشه‌ای دستگیر می‌شد و هیچ خطای دیگری مرتکب نشده بود فقط به پنج سال حبس در اردوگاه کار اجباری محکوم می‌شد .
[3, 380, [8, 9]] LVC.full خیلی سخت نبود ، به‌شرطی‌که هنگام ارتکاب جرم دستگیر نمی‌شدی .
[3, 579, [14, 15]] LVC.full جونز ، آرونسن و رادرفورد ازجمله ناپدیدشدگان بودند که آنها هم در سال 1965 دستگیر شدند .
[3, 622, [5, 6]] LVC.full کمی بعد هر سه مجددا دستگیر شدند .
[3, 950, [11, 13]] LVC.full اگر تمام روز هم از او سوال می‌کرد ، چیز مهمی دستگیر ش نمی‌شد .
غرق شد LVC.full (4)
[1, 152, [16, 17]] LVC.full اما چند لحظه دیگر دردرون آب‌های سبزرنگی که آنها را برای همیشه در خود پنهان می‌کرد غرق می‌شدند .
[2, 127, [37, 38]] LVC.full ابتدا مانند مارماهی در آب به سختی پیش می‌رفت , بعد او را از درون نشانه‌گیر اسلحه هلیکوپتر نشان داد , سپس بدن ش را سوراخ‌سوراخ کردند و آب‌های اطراف ش به رنگ صورتی درآمد و چنان غرق شد که گویا از همه آن سوراخ‌ها , آب به داخل بدن ش نفوذ کرده است .
[2, 128, [1, 2]] LVC.full هنگامی‌که غرق شد , تماشاچی‌ها خنده‌کنان فریاد می‌زدند .
[3, 484, [9, 10]] LVC.full چهره‌ها یشان آن‌چنان غمگین بود که گویی کشتی‌ها یشان غرق شده است .
محسوب شد LVC.full (8)
[2, 86, [16, 17]] LVC.full باوجوداینکه چیزی درون کتابچه نوشته نشده بود , ولی حتی مالکیت آن هم نوعی عمل خلاف محسوب می‌شد .
[3, 318, [23, 24]] LVC.full در هر صورت داشتن حالت نامناسب در چهره ( مثلا حالت ناباوری به هنگام اعلام پیروزی ) خود جرمی بود که مستحق مجازات محسوب می‌شد .
[3, 443, [23, 24]] LVC.full حتی اگر او به کاترین دسترسی داشت و موفق به برانگیختن احساسات او می‌شد ، باوجوداینکه او همسر ش بود کار ش اغفال محسوب می‌شد .
[3, 539, [12, 13]] LVC.full سرمایه‌داران در این دنیا مالک همه چیز بودند و دیگران برده آنها محسوب می‌شدند .
[3, 590, [6, 7]] LVC.full به‌هرحال آنها دشمنانی یاغی و مطرود محسوب می‌شدند که نابودی شان درعرض یکی دو سال قطعی بود .
[3, 664, [23, 24]] LVC.full روزگاری اگر کسی می‌گفت زمین به‌دور خورشید می‌چرخد او را دیوانه می‌پنداشتند ؛ امروز اگر باور داشتی که گذشته غیرقابل‌تغییر است ، دیوانه محسوب می‌شدی .
[3, 1046, [11, 12]] LVC.full داشتن چنین چیزی برای یک عضو حزب مشکوک و حتی شرم‌آور محسوب می‌شد .
[3, 2464, [14, 15]] LVC.full اگر کوچکترین جرم فکری را مرتکب می‌شد ، هر دو شان به‌عنوان شریک جرم محسوب می‌شدند .
شد عوض LVC.full (6) Skipped (2)
[3, 1206, [18, 24]] Skipped سعی کرد به ابراین فکر کند که دفتر را به او یا برای او می‌نوشت ، اما در عوض فکر ش بدان سو کشیده شد که بعداز دستگیری ش توسط پلیس افکار چه خواهد شد .
[3, 1344, [6, 7]] LVC.full احتمالا نوبت کاری ش چند ساعت عوض شده بود .
[3, 1398, [4, 5]] LVC.full ممکن بود عقیده اش عوض شده باشد ، محال به نظر می‌آمد که این کار با موفقیت به پایان برسد ؛ چنین چیزهایی در زندگی واقعی اتفاق نمی‌افتاد .
[3, 1430, [8, 9]] LVC.full پیش خود اندیشید نخواهد آمد ، نظر ش عوض شده است !
[3, 1998, [1, 6]] Skipped در عوض به نقطه‌ای دور خیره شد و با چنان ظرافتی راجع‌به چیزهای کلی صحبت نمود که آدم احساس می‌کرد دیگر در آنجا حضور ندارد .
[3, 2035, [16, 17]] LVC.full درطی یک ماهی که از آشنایی اش با جولیا می‌گذشت ، ماهیت علاقه اش نسبت‌به او عوض شده بود .
[3, 2400, [33, 34]] LVC.full همه سندها و گزارش‌ها یا تحریف یا نابود شده ، همه کتاب‌ها بازنویسی شده ، تصاویر دوباره نقاشی شده ، ساختمان‌ها ، خیابان‌ها ، مجسمه‌ها تغییر نام پیدا کرده اند و همه تاریخ‌ها عوض شده اند و این جریان روز به روز و دقیقه به دقیقه ادامه دارد .
[3, 2614, [35, 36]] LVC.full او که قبلا کارگران را تحقیر می‌کرد و آنها را نیروهای بی‌خاصیتی می‌دانست که باید روزی سر بردارند و دنیا را از نو بسازند ، برای اولین بار در زندگی ، دید ش نسبت‌به آنها عوض شد .
کرد عوض LVC.full (2) Skipped (1)
[3, 1945, [11, 12]] LVC.full وینستون گفت : « راست اش این کار هیچ چیز را عوض نمی‌کرد . »
[3, 2400, [28, 33]] Skipped همه سندها و گزارش‌ها یا تحریف یا نابود شده ، همه کتاب‌ها بازنویسی شده ، تصاویر دوباره نقاشی شده ، ساختمان‌ها ، خیابان‌ها ، مجسمه‌ها تغییر نام پیدا کرده اند و همه تاریخ‌ها عوض شده اند و این جریان روز به روز و دقیقه به دقیقه ادامه دارد .
[3, 2602, [7, 8]] LVC.full این کار فایده‌ای نداشت ، چیزی را عوض نمی‌کرد ، مشکلاتی به وجود نمی‌آورد ، از مرگ کودک یا خود او جلوگیری نمی‌کرد ؛ اما به نظر او انجام این کار طبیعی بود .
کن عوض LVC.full (3)
[3, 1073, [14, 15]] LVC.full البته اگر بخواهید از صفحه دو طرف اش استفاده کنید باید لوله‌ها یش را عوض کنید . »
[3, 1131, [10, 11]] LVC.full در تمام این سال‌ها قصد داشت نام سردر مغازه را عوض کند ، ولی هیچگاه عملا مبادرت به این کار نکرده بود .
[3, 1214, [15, 16]] LVC.full پس چرا باید چنین وحشتی از آینده داشته باشیم درحالی‌که این وحشت هیچ چیز را عوض نمی‌کند ؟
شد مانع LVC.full (1)
[1, 126, [55, 56]] LVC.full از عصر یکسانی و عدم‌تفاوت ، از دوران انزوا ، از عصر برادر بزرگ ، از عصر دوگانه‌باوری ، به آینده یا به گذشته ، به زمانی که تفکر آزاد است ، و انسان‌ها با یکدیگر متفاوت هستند و تنها زندگی نمی‌کنند – به زمانی که حقیقت وجود دارد و آنچه را انجام می‌گیرد نمی‌توان مانع شد – سلام !
گرد مانع LVC.full (1)
[1, 469, [21, 30]] LVC.full به‌جز یک ساعت نرمش و بدنسازی روزانه , تفریح دیگری نداشت و چون اعتقاد داشت ازدواج و داشتن زن و بچه مانع از ایثار کامل خود در راه انجام وظایف می‌گردد , عهد کرده بود هیچ‌گاه ازدواج نکند .
شد موجب LVC.full (4)
[1, 426, [6, 9]] LVC.full در عوض بیشتر اوقات افرادی که موجب نارضایتی حزب شده بودند فقط ناپدید می‌شدند و دیگر هیچ کس نشانی از آنها نمی‌یافت و کوچک‌ترین سرنخی , از آنچه بر سر آنها آمده بود , پیدا نمی‌کرد .
[2, 222, [33, 34]] LVC.full به نظر می‌رسید اشتیاق شدیدی که آمیزه‌ای از ترس و انتقام‌جویی بود , میل به کشتن , شکنجه‌کردن و خردکردن صورت‌ها با پتک را مثل جریان برق به همه مردم سرایت می‌داد و موجب می‌شد انسان حتی برخلاف میل خودش شکلک درآورد و مانند روانی‌ها جیغ بکشد .
[3, 1309, [10, 11]] LVC.full سپس دوباره چهره دختر در نظر ش مجسم شد و موجب شد وینستون نیاز طاقت‌فرسایی به تنهابودن احساس کند .
[3, 1511, [12, 13]] LVC.full در طول مسیر مشکلی پیش نیامد و دختر آن‌چنان باتجربه بود که موجب شد او کمتر از حد معمول بترسد .
شو موجب LVC.full (1)
[3, 817, [5, 8]] LVC.full از ترس آنکه مبادا ترس موجب پشیمانی ش شود ، با عجله از پله‌ها پایین رفت و از خیابان عبور کرد .
گردید موجب LVC.full (1)
[3, 2295, [17, 23]] LVC.full بمب دیگری در قطعه زمین بایری که بچه‌ها از آن برای بازی استفاده می‌کردند ، افتاد و موجب از بین رفتن ده‌ها کودک گردید .
شد نصب LVC.full (2)
[2, 4, [7, 8]] LVC.full برروی دیوار راهرو , پوستر رنگی بزرگی نصب شده بود که برای چنین فضایی نامناسب می‌نمود .
[3, 2533, [8, 9]] LVC.full اعلامیه‌های ناخوانایی که در گوشه و کنار خیابان‌ها نصب می‌شد ، گروه‌های خلافکار جوانان که لباس یک‌رنگ می‌پوشیدند ، صف‌های طویل بیرون نانوایی‌ها ، شلیک متناوب مسلسل‌ها در فاصله دور و بدتر از همه ، این حقیقت که تمام مدت غذای کافی نداشتند .
شو نصب LVC.full (1)
[2, 72, [12, 13]] LVC.full صفحه سخنگوی اتاق نشیمن , به‌جای آن‌که طبق معمول برروی دیوار انتهایی نصب شود تا به تمام اتاق اشراف داشته باشد , بنابه دلایلی , برروی دیوار جانبی و درست روبروی پنجره قرار داشت .
شد هدایت LVC.full (1)
[1, 48, [6, 7]] LVC.full خشم و درنده‌خویی آنان به‌سمت خارج هدایت می‌شد ، برضد دشمنان کشور ، برعلیه بیگانگان ، خائنان ، خرابکاران و مجرمان فکری .
کن هدایت LVC.full (1)
[3, 2298, [23, 24]] LVC.full در میانه این اغتشاش ، چند مغازه را غارت کردند ؛ بعد شایعه شد که جاسوس‌ها با امواج بی‌سیم ، بمب‌های موشکی را هدایت می‌کنند ، خانه زوج سالخورده‌ای را که به داشتن اصل و نسب خارجی و ارتباط با بیگانگان متهم شده بودند ، سوزاندند و خود آن دو نیز براثر خفگی از دود آتش ، جان سپردند .
شد وارد LVC.full (9)
[1, 4, [8, 11]] LVC.full بچه‌ها با سروصدای زیاد کوبیدن پا به زمین وارد اتاق نشیمن شدند .
[2, 146, [32, 34]] LVC.full هنگامی‌که وینستون می‌خواست در یکی از ردیف‌های میانی جایی برای خود پیدا کند , دو نفر که آنها را قبلا دیده بود ولی با آنها هم‌صحبت نشده بود , به طور غیرمنتظره وارد سالن شدند .
[3, 364, [6, 8]] LVC.full از حیاط خلوتی عبور کردیم و وارد آشپزخانه‌ای شدیم .
[3, 758, [16, 22]] LVC.full با ضربه پا آن را به‌داخل جوی آب انداخت و سپس به‌منظور دوری از جمعیت ، وارد خیابان فرعی در سمت راست شد .
[3, 806, [18, 20]] LVC.full پیرمردی خمیده ولی چابک که سبیل‌های سفید ش ، مانند سبیل میگو راست ایستاده بود از درهای بادبزنی وارد آن شد .
[3, 1359, [2, 4]] LVC.full وقتی وینستون وارد غذاخوری شد او به تنهایی سر میزی نشسته بود که از دیوارها هم فاصله مناسبی داشت .
[3, 1445, [6, 7]] LVC.full در یک لحظه فشاری بر او وارد شد که گویی دل و روده اش بالا می‌آید و بعد درحالی‌که بدن ش به عرق نشسته بود ، ازبین آنها رد شد .
[3, 2058, [1, 3]] LVC.full جولیا وارد اتاق شد .
[3, 2738, [6, 7]] LVC.full مستخدم زردپوست بود که بدون درزدن وارد شده بود .
شو وارد LVC.full (1)
[3, 813, [1, 3]] LVC.full می‌خواست وارد مشروب‌فروشی شود ، باب آشنایی با پیرمرد را باز کند و سوالاتی از او بپرسد .
شد وسوسه LVC.full (3)
[2, 290, [23, 24]] LVC.full کار بیهوده‌ای بود , زیرا اقدام به نوشتن دفتر خاطرات به مراتب خطرناک‌تر از نوشتن آن کلمات خاص بود ؛ ولی برای لحظه‌ای وسوسه شد که صفحات سیاه‌شده را پاره کند و کار را به کلی کنار بگذارد .
[3, 1270, [2, 3]] LVC.full برای لحظه‌ای وسوسه شد کاغذ را در یکی از توالت‌فرنگی‌ها بیندازد و به‌محض‌آنکه کاغذ برروی آب باز شد ، فورا آن را بخواند .
[3, 1321, [3, 4]] LVC.full از شبی که وسوسه شده بود با قلوه‌سنگی سر او را بشکند بیش از پنج شب نمی‌گذشت ؛ ولی دیگر اهمیتی نداشت .
داشت وسوسه LVC.full (1) Skipped (1)
[2, 235, [38, 44]] LVC.full وینستون دوست داشت با او معاشقه کند ولی هرگز موفق به این کار نشده بود , چون آن حمایل سرخ نفرت‌انگیز , همان نماد عفت , به دور کمر دخترک پیچیده شده بود – کمری که وینستون همواره وسوسه در آغوش گرفتن ش را داشت .
[3, 351, [0, 6]] Skipped وسوسه‌های وصف‌ناپذیر او را بر آن می‌داشت تا با صدای بلند کلمات رکیک بر زبان آورد .
کرد وسوسه LVC.full (2)
[3, 465, [14, 16]] LVC.full تمایل به فریادزدن از ته دل و نثارکردن فحش‌های رکیک ، شدیدتر از همیشه وسوسه اش می‌کرد .
[3, 707, [12, 14]] LVC.full اما امروز بعدازظهر هنگامی‌که از وزارتخانه بیرون آمد ، لطافت هوای بهار وسوسه اش کرد .
شد پخش LVC.full (8) Skipped (1)
[1, 40, [5, 6]] LVC.full موسیقی‌ای که از صفحه سخنگو پخش می‌شد ، متوقف شده بود .
[2, 28, [8, 9]] LVC.full پشت‌‌سر وینستون , صدایی که از صفحه سخنگو پخش می‌شد همچنان مشغول پرحرفی درباره چدن خام و موفقیت کامل برنامه سه‌ساله نهم بود .
[2, 344, [25, 26]] LVC.full در اتاق دیگر یک نفر با شانه و تکه‌ای دستمال کاغذی در دست , مشغول همراهی با مارش نظامی بود که همچنان از صفحه سخنگو پخش می‌شد .
[3, 247, [3, 4]] LVC.full سهمیه جدید فردا پخش می‌شد و او فقط چهار سیگار دیگر داشت .
[3, 248, [20, 21]] LVC.full در آن لحظه گوش ش را به‌روی همه صداهای اضافی بسته بود و فقط به سخنانی که از صفحه سخنگو پخش می‌شد ، گوش می‌کرد .
[3, 289, [8, 11]] Skipped صدای اردک‌وار مرد میز پهلویی که موقتا هنگام پخش اعلامیه ساکت شده بود ، دوباره به همان قدرت شروع به صحبت کرد .
[3, 607, [5, 6]] LVC.full موزیک آرامی از صفحه سخنگو پخش می‌شد .
[3, 612, [4, 5]] LVC.full آهنگی که از آنها پخش می‌شد تغییر کرد و حالتی گوشخراش و مسخره به خود گرفت که قابل‌توصیف نبود .
[3, 2274, [27, 28]] LVC.full آهنگ جدیدی که قرار بود آواز اصلی هفته ابراز تنفر باشد ( نام اش « سرود تنفر » بود ) ساخته شده و مدام از صفحه سخنگو پخش می‌شد .
کن پخش LVC.full (1)
[3, 1774, [12, 13]] LVC.full قرار است دو ساعت برای انجمن جوانان ضدسکس اعلامیه و این‌جور چیزها پخش کنم .
شد پرتاب LVC.full (1)
[2, 134, [6, 7]] LVC.full بعد دست یک بچه به هوا پرتاب شد و بالا و بالا و بالاتر رفت , انگار یک هلیکوپتر که دوربینی به دماغه اش بسته بود , آن را دنبال می‌کرد .
کرد پرتاب LVC.full (1)
[2, 217, [38, 39]] LVC.full دختر مومشکی که پشت‌سر وینستون نشسته بود با صدای بلند فریاد زد : « خوک ! خوک ! خوک ! » و با حرکتی ناگهانی یک جلد فرهنگ لغت سنگین زبان نوین را برداشت و به‌سمت صفحه سخنگو پرتاب کرد .
شد چاپ LVC.full (8) Skipped (1)
[1, 355, [16, 17]] LVC.full همین‌که تصحیح همه موارد ضروری در یک شماره به پایان می‌رسید , آن شماره می‌بایست مجددا چاپ می‌شد , نسخه اصلی نابود می‌شد و نسخه تصحیح‌شده جای آن را در بایگانی می‌گرفت .
[1, 364, [10, 11]] LVC.full کتاب‌ها هم به‌همین‌ترتیب جمع‌آوری , بازنویسی و بدون استثنا مجددا چاپ می‌شد , بدون اینکه حتی به تغییرات آن اقرار کنند .
[1, 404, [6, 7]] LVC.full در این تشکیلات , روزنامه‌های بی‌محتوایی چاپ می‌شد که هیچ چیز نداشت جز ورزش , حوادث , طالع‌بینی , داستان‌های آبکی احساساتی , فیلم‌هایی پر از صحنه‌های وقیح و تصنیف‌های پرسوزوگدازی که با وسایل مکانیکی برروی دستگاهی مانند شهرفرنگ به نام « نظم‌پرداز » ساخته می‌شد .
[3, 14, [13, 19]] Skipped در واقع او یکی از متخصصان تیم بزرگی بود که برای تدوین یازدهمین چاپ فرهنگ لغت زبان نوین بسیج شده بودند .
[3, 668, [14, 15]] LVC.full کتاب تاریخ بچه‌ها را برداشت و به عکس برادر بزرگ که در ابتدای کتاب چاپ شده بود ، نگاه کرد .
[3, 1077, [11, 12]] LVC.full بعید بود در تمام اوشنیا بتوان کتابی یافت که قبل‌از 1960 چاپ شده باشد .
[3, 1338, [20, 21]] LVC.full اگر گاهی بر حسب اتفاق نیاز به فرستادن پیغامی بود ، از کارت‌پستال‌های چاپی که انواع مختلف پیام روی آنها چاپ شده بود ، استفاده می‌کردند و هر کس بنابه نیاز خود یکی از آنها را انتخاب می‌کرد .
[3, 2470, [11, 12]] LVC.full وینستون گفت : « نه ، فکر نمی‌کنم تا به حال چاپ شده باشد .
[3, 2473, [7, 8]] LVC.full اما چند جلد نمونه از آن پیشاپیش چاپ شده و در دسترس است .
به رساند چاپ LVC.full (1)
[1, 345, [21, 22, 23]] LVC.full مجددا در تاریخ نوزدهم دسامبر , تایمز پیش‌بینی رسمی درباره تولید انواع مختلف کالاهای مصرفی در فصل آخر سال 1983 را به چاپ رسانده بود که درعین‌حال فصل ششم از برنامه سه‌ساله نهم نیز بود .
به رسید چاپ LVC.full (1)
[3, 598, [7, 8, 9]] LVC.full هنوز هم گاهی‌اوقات کاریکاتورها یش در تایمز به چاپ می‌رسید .
کن چاپ LVC.full (2) Skipped (2)
[1, 50, [35, 36]] LVC.full این ترس دلیل خوبی هم داشت زیرا هفته‌ای نبود که روزنامه تایمز خبری درباره استراق‌سمع یکی از این خبرچین‌های کوچولو – که آنها کلمه « کودک قهرمان » را برای ش به کار می‌بردند – چاپ نکند که با شنیدن گفته‌های ننگ‌آور والدین خود ، آنها را به پلیس افکار معرفی کرده بود .
[3, 640, [8, 9]] LVC.full اگر امکان داشت آن را برای همه دنیا چاپ کند و اهمیت ش را روشن نماید ، همین یک سند برای نابودکردن ارکان حزب کافی بود .
[3, 2470, [7, 11]] Skipped وینستون گفت : « نه ، فکر نمی‌کنم تا به حال چاپ شده باشد .
[3, 2471, [6, 9]] Skipped ما در بخش اسناد هنوز از چاپ نهم استفاده می‌کنیم . »
شد یادآوری LVC.full (1) Skipped (1)
[3, 422, [14, 17]] Skipped کاترین حتی عادت داشت صبح آن روز ، کاری را که باید شب انجام می‌شد به وینستون یادآوری کند که او فراموش نکند .
[3, 545, [34, 35]] LVC.full درمورد اسقف‌ها با آستین‌های بلند کتانی ، قاضی‌ها با ردای پوست خز ، قاپوق ، پاگیر و کارهای شاق ، تازیانه نه‌بند ، ضیافت آقای شهردار و بوسیدن پای پاپ ، همه در آنجا یادآوری شده بود .
کرد یادآوری LVC.full (2)
[3, 715, [47, 48]] LVC.full دم درها و بیرون خانه‌ها و توی کوچه‌های باریکی که در دو طرف خیابان فراوان بودند ، آدم‌های زیادی رفت‌وآمد می‌کردند – دختران نوجوان با روژلب‌های غلیظ و پسران جوان به‌دنبال آنها ، زنانی که خرامان در کوچه‌ها این‌طرف و آن‌طرف می‌چرخیدند و آینده دخترهای جوان را یادآوری می‌کردند ، افراد پیری که گشادگشاد و با کمر خمیده راه می‌رفتند و بچه‌های پابرهنه که در چاله‌های آب بازی می‌کردند و با فریاد عصبانی مادران شان پراکنده می‌شدند .
[3, 2550, [9, 10]] LVC.full سر هر وعده غذا ، مادر باید به او یادآوری می‌کرد که خودخواه نباشد و به فکر خواهر کوچک و مریض ش هم باشد ، ولی فایده‌ای نداشت .
کن یادآوری LVC.full (1)
[3, 422, [17, 18]] LVC.full کاترین حتی عادت داشت صبح آن روز ، کاری را که باید شب انجام می‌شد به وینستون یادآوری کند که او فراموش نکند .
آماده شو LVC.full (2)
[2, 145, [42, 43]] LVC.full حدود ساعت یازده صبح در « بخش اسناد و مدارک » , محل کار وینستون , عده‌ای مشغول بیرون‌آوردن صندلی‌ها از داخل اتاقک‌ها و چیدن آنها در وسط سالن , روبروی صفحه سخنگوی بزرگ بودند تا برای برگزاری دو دقیقه ابراز تنفر آماده شوند .
[3, 2305, [17, 18]] LVC.full بعد با خستگی می‌خوابیدند و وقتی بیدار می‌شدند حشرات و سوسک‌ها را می‌دیدند که برای حمله متقابل آماده می‌شوند .
از شو راحت شر LVC.full (1)
[3, 1315, [18, 19, 22, 23]] LVC.full ساعت یازده و نیم شب که به رختخواب رفت ، تازه موفق شد در تاریکی شب و سکوت از شر صفحه سخنگو راحت شود و دوباره اندیشه اش را از سر بگیرد .
باز شو LVC.full (1) Skipped (1)
[1, 263, [63, 65]] Skipped دانستن و ندانستن , آگاهی از صداقت کامل و گفتن دروغ‌های ساختگی , اعتقاد هم‌زمان به دو عقیده که یگدیگر را خنثی می‌کردند درحالی‌که می‌دانی متضاد هم هستند , استفاده از منطق علیه منطق , ادعای پایبندی به اخلاق و زیر پا گذاشتن آن , اعتماد به ناممکن‌بودن دمکراسی و پذیرش حزب به‌عنوان پاسدار دمکراسی , فراموش‌کردن هرآنچه لازم است به فراموشی سپرده شود و باز در موقع لزوم آن را به‌یادآوردن و مجددا به‌فراموشی‌سپردن و بالاتر از همه به‌کاربستن همین فرایند درمورد خود – که نشان‌دهنده نهایت هوشمندی بود : به شیوه‌ای آگاهانه القای ناآگاهی کردن و بعد یک بار دیگر , ناآگاه‌شدن از هیپنوتیزمی که درمورد خود انجام داده ای .
[3, 2002, [25, 26]] LVC.full او همان‌طور که در تاریکی ناپدید می‌شد گفت ، خانه دو در ورودی دارد که یکی از آنها در حیاط خلوت است و به کوچه باز می‌شود .
بلند شو LVC.full (2)
[2, 42, [13, 14]] LVC.full از محل‌هایی که مورد اصابت بمب قرار گرفته بود , گردوغبار به هوا بلند شود و درخت‌های بید در زمین‌های پرسنگ‌وکلوخ رشد کرده باشند ؛ و هر جا که بمب‌ها , محوطه وسیع‌تری را از بین برده است , انبوهی از خانه‌های چوبی شبیه لانه مرغ , بر زمین سبز شده باشد ؟
[3, 2154, [11, 12]] LVC.full جولیا گفت : « نصف آب بخار شده ، من الان بلند می‌شوم و تا یک دقیقه دیگر قهوه درست می‌کنم .
تمام شو LVC.full (4) Skipped (2)
[2, 72, [13, 16]] Skipped صفحه سخنگوی اتاق نشیمن , به‌جای آن‌که طبق معمول برروی دیوار انتهایی نصب شود تا به تمام اتاق اشراف داشته باشد , بنابه دلایلی , برروی دیوار جانبی و درست روبروی پنجره قرار داشت .
[3, 66, [2, 3]] LVC.full وقتی کار تمام شود افرادی مثل تو باید دوباره از اول همه آن را یاد بگیرند .
[3, 103, [21, 27]] Skipped هر مفهومی که احتیاج به بیان داشته باشد فقط با یک کلمه نشان داده می‌شود که معنایی کاملا تعریف‌شده دارد و تمام معانی جنبی به کلی فراموش می‌شوند .
[3, 1016, [9, 10]] LVC.full بین خودمون باشه خرید و فروش عتیقه دیگه داره تموم می‌شه .
[3, 1036, [16, 17]] LVC.full اما اگر چشم شما را گرفته باشد و بخواهید آن را بخرید برای شما چهار دلار تمام می‌شود .
[3, 1333, [12, 13]] LVC.full اگر محل اقامت ش را می‌دانست و اینکه چه ساعتی کار ش تمام می‌شود ، می‌توانست ترتیبی دهد که جایی در مسیر خانه او را ببیند .
جدا شو LVC.full (2)
[2, 334, [20, 21]] LVC.full آپارتمان‌های عمارت پیروزی قدیمی بودند , حوالی سال 1930 ساخته شده بودند و کم مانده بود بندبند شان از هم جدا شود .
[3, 2635, [4, 5]] LVC.full بالاخره حتما از هم جدا می‌شویم .
خم شو LVC.full (2) Skipped (1)
[1, 185, [9, 10]] LVC.full لحظه‌ای بعد حمله شدید سرفه باعث شد تا کمر خم شود .
[1, 267, [14, 15]] LVC.full بعد با اشتیاق ادامه داد : « رفقا , لطفا درست از ناحیه کمر خم شوید .
[1, 311, [5, 6]] Skipped « می‌بینید که زانوها یم خم نمی‌شود .
دستگیر شو LVC.full (1)
[3, 2018, [12, 13]] LVC.full بعید بود بتواند بیش از چند هفته به اینجا رفت‌وآمد کنند و دستگیر نشوند .
دچار شو LVC.full (1)
[3, 2044, [22, 24]] LVC.full به خاطر ش رسید برای کسی که با زنی زندگی می‌کند ، طبیعی است که به طور متناوب با پیش‌آمدن این موضوع دچار ناامیدی شود ؛ و ناگهان نوعی احساس دلسوزی عمیق برای جولیا قلب ش را در بر گرفت .
شامل شو LVC.full (1)
[3, 2397, [5, 8]] LVC.full تو قبول داری گذشته که شامل دیروز هم می‌شود ، در واقع پایان یافته است ؟
شو بازسازی LVC.full (1)
[3, 653, [12, 13]] LVC.full اما درحال‌حاضر حتی اگر می‌شد تصور کرد که آن عکس به نوعی بازسازی شود ، دیگر ارزش یک مدرک را نداشت .
شو برداشت LVC.full (1)
[3, 2727, [11, 12]] LVC.full با آگاهی از اینکه ممکن است گفته‌ها یش ضعیف یا متظاهرانه برداشت شود ، به صحبت ادامه داد :
شو تصحیح LVC.full (1)
[1, 365, [56, 57]] LVC.full حتی در دستورهای کتبی که وینستون دریافت می‌کرد و همه را پس‌از رسیدگی بدون کم‌وکاست نابود می‌کرد , هرگز چه به صورت صریح یا ضمنی به سندسازی اشاره‌ای نمی‌کردند , همیشه این‌گونه مطرح می‌شد که جاافتادگی , اشتباه چاپی , خطا و یا نقل‌قول غلطی صورت گرفته است که صرفا به‌خاطر دقت در درستی کار باید تصحیح شود .
شو تلف LVC.full (1)
[3, 541, [22, 23]] LVC.full آنها می‌توانستند هر کس را که از آنها اطاعت نکند به زندان بیندازند ، بیکار کنند و رها کنند تا از گرسنگی تلف شود .
شو جذب LVC.full (1)
[3, 1640, [8, 9]] LVC.full چه انگیزه‌ای باعث شد به‌طرف مردی مثل من جذب شوی ؟
شو خلاص LVC.full (1) Skipped (1)
[1, 437, [11, 12]] LVC.full شاید برادر بزرگ صرفا می‌خواست از شر یک زیردست بسیار محبوب خلاص شود .
[3, 75, [6, 10]] Skipped ولی صدها اسم هم هست که می‌شود از شر شان خلاص شد .
شو نصیب LVC.full (1)
[3, 2534, [63, 65]] LVC.full یاد ش می‌آمد که تمام بعدازظهرها به‌همراه پسرهای دیگر در سطل‌های زباله و توده‌های آشغال به‌دنبال یافتن تکه‌های برگ کلم ، پوست سیب‌زمینی و حتی خرده‌ریزه‌های نان بیات می‌گشتند ؛ و یا سر راه کامیون‌هایی که غذای چارپایان را حمل می‌کردند منتظر می‌شدند تا شاید هنگام ردشدن از چاله‌ها و گودال‌های جاده ، دراثر تکان‌خوردن ، مقداری از کنجاله‌ها بر زمین بریزد و نصیب آنها شود .
عصبانی شو LVC.full (1)
[2, 200, [32, 33]] LVC.full تحمل چهره گوسفندوار و ازخودراضی گلدشتاین و قدرت مهیب ارتش اوراسیا در پشت‌سر ش , واقعا مشکل بود ؛ به‌علاوه , فقط چهره و یا فکر گلدشتاین کافی بود تا همه خودبه‌خود عصبانی شوند .
غرق شو LVC.full (1)
[3, 1731, [7, 8]] LVC.full می‌خواهم همه تا مغز استخوان در فساد غرق شوند .
فراموش شو LVC.full (1)
[3, 103, [26, 27]] LVC.full هر مفهومی که احتیاج به بیان داشته باشد فقط با یک کلمه نشان داده می‌شود که معنایی کاملا تعریف‌شده دارد و تمام معانی جنبی به کلی فراموش می‌شوند .
مانع شو LVC.full (1)
[3, 1877, [12, 16]] LVC.full ولی او از این کار متنفر بود و هیچ چیز هم نمی‌توانست مانع از انجام اش شود .
متحد شو LVC.full (1)
[3, 2418, [6, 7]] LVC.full گروه‌های کوچکی از مردم با هم متحد می‌شوند و کم‌کم رشد می‌کنند و حتی ممکن است بتوانند شواهد معدودی را هم جمع کنند ، تا نسل بعدی بتوانند بفهمند کار ما به کجا رسیده .
متلاشی شو LVC.full (1)
[3, 469, [4, 5]] LVC.full حزب از درون نمی‌توانست متلاشی شود ، اگر دشمنی هم داشت ، دشمنان ش راهی برای گردآمدن و یا حتی شناخت یکدیگر نداشتند .
متوجه شو LVC.full (4)
[1, 159, [4, 8]] LVC.full در این‌گونه رویاها انسان متوجه افکار و حقایقی می‌شود که در بیداری هم معتبر و قابل‌قبول هستند .
[3, 86, [3, 4]] LVC.full قشنگی کار را متوجه می‌شوی ، وینستون ؟
[3, 978, [19, 20]] LVC.full وینستون یکی دو دقیقه نشست و به لیوان خالی جلو یش خیره شد و بعد بدون اینکه خودش هم متوجه شود ناگهان در خیابان به خود آمد .
[3, 1589, [9, 10]] LVC.full اگر کسی به این طرف بیاید از فاصله صدمتری متوجه می‌شویم .
مجبور شو LVC.full (2) Skipped (1)
[1, 351, [27, 32]] LVC.full تنها کاری که او باید انجام می‌داد این بود که هشداری به این مضمون را به‌جای تعهد قبلی جایگزین کند که مثلا ممکن است حوالی ماه آوریل مجبور به کاهش سهمیه شکلات شویم .
[3, 671, [9, 14]] Skipped در نهایت ، حزب اعلام می‌کرد دو به‌علاوه دو می‌شود پنج ، و آدم مجبور بود این حرف را باور کند .
[3, 1475, [2, 3]] LVC.full ممکن است مجبور بشوی منتظر بمانی .
محدود شو LVC.full (1) Skipped (1)
[3, 106, [11, 12]] Skipped هر سال کلمات کمتر و کمتر می‌شوند و عرصه آگاهی هم محدودتر می‌شود .
[3, 1838, [5, 6]] LVC.full فقط به شش طرح داستانی محدود می‌شوند و آنها هر بار داستان‌ها را کمی تغییر می‌دهند .
محو شو LVC.full (1)
[1, 400, [30, 31]] LVC.full آنها بودند که با تنظیم خطوط کلی سیاست‌ها تصمیم می‌گرفنتد که کدام بخش از گذشته باید حفظ شود , کدام‌یک تغییر یابد و کدام به طور کلی از صفحه روزگار محو شود .
ملحق شو LVC.full (1)
[3, 2729, [4, 5]] LVC.full ما می‌خواهیم به آن ملحق شویم و برای آن فعالیت کنیم .
منتشر شو LVC.full (1)
[3, 2472, [11, 12]] LVC.full – فکر می‌کنم قرار نیست تا چند ماه دیگر چاپ دهم منتشر شود .
موفق شو LVC.full (1)
[3, 2416, [4, 12]] LVC.full من تصور نمی‌کنم ما موفق به تغییردادن چیزی در دوران زندگی خودمان شویم .
نابود شو LVC.full (1)
[3, 118, [4, 5]] LVC.full ادبیات گذشته به کلی نابود می‌شود .
ناپدید شو LVC.full (1)
[3, 2340, [1, 2]] LVC.full یا ناپدید شوند ، تغییر شکل دهند ، لهجه کارگری را بیاموزند ، در یک کارخانه کار پیدا کنند و به طور ناشناس در کوچه پس‌کوچه‌ها زندگی کنند .
نزدیک شو Skipped (5) LVC.full (1)
[3, 764, [6, 7]] Skipped وینستون پیش‌از آنکه آن‌قدر به آنها نزدیک شود تا بتواند حالت چهره‌ها یشان را ببیند ، حالت مجذوب‌شدگی را در تک‌تک زوایای وجود شان می‌دید .
[3, 767, [3, 6]] Skipped برای یک لحظه نزدیک بود دست‌به‌گریبان شوند .
[3, 1544, [8, 9]] Skipped تا این لحظه جرات نکرده بود به او نزدیک‌تر شود .
[3, 1558, [4, 5]] Skipped وینستون توانست به دختر نزدیک‌تر شود .
[3, 2098, [3, 4]] LVC.full خیلی به پنجره نزدیک نشو .
[3, 2514, [6, 7]] Skipped احساس می‌کرد به رطوبت درون گور نزدیک‌تر می‌شود و این موضوع چندان هم عالی نبود ، زیرا او همیشه می‌دانست که گور او کنده شده است .
پاک شو LVC.full (1)
[2, 244, [26, 27]] LVC.full ظاهرا تصویر برادر بزرگ چند ثانیه دیگر هم برروی صفحه باقی بود , چنان‌که گویی تاثیر او بر مردمک چشم آدم‌ها آن‌قدر پایدار است که بلافاصله پاک نمی‌شود .
پیدا شو LVC.full (3)
[3, 113, [17, 18]] LVC.full – وینستون تا به حال به فکر ت رسیده که حدود سال 2050 حتی یک نفر هم پیدا نمی‌شود که بتواند حرف‌های امروز ما را درک کند ؟
[3, 829, [8, 9]] LVC.full یعنی توی این کافه لعنتی یه چتول آبجو پیدا نمی‌شه ؟ »
[3, 2170, [20, 22]] LVC.full جولیا که دوباره دراز می‌کشید با بی‌تفاوتی گفت : « آنها همه جا هستند ، گاهی توی آشپزخانه خوابگاه هم پیدا شان می‌شود .
گم شو LVC.full (1)
[3, 2160, [0, 1]] LVC.full گم شو حیوان کثافت !
شو اصلاح LVC.full (2)
[1, 341, [29, 30]] LVC.full پیام‌هایی که دریافت کرده بود مربوط به مقالات و موضوع‌های خبری بودند که مقامات تشخیص داده بودند بنابه دلایلی , لازم است تغییر داده شود یا به زبان رسمی اصلاح شود .
[1, 418, [3, 4]] LVC.full به طور کامل اصلاح شود و پیش‌از بایگانی در انبار به مقام بالاتر تسلیم شود .
کن و اصلاح دست‌کاری LVC.full (1)
[1, 370, [15, 16, 17, 18]] LVC.full در اکثر اوقات از وینستون انتظار داشتند که آمار و ارقام را به ابتکار خودش دست‌کاری و اصلاح کند .
شو بدل LVC.full (1)
[1, 17, [12, 13]] LVC.full مانند بازی‌کردن با بچه‌پلنگ‌هایی بود که می‌دانی به زودی به حیوان درنده‌ای بدل می‌شوند .
شد بدل LVC.full (1)
[1, 253, [31, 32]] LVC.full اگر بقیه مردم دروغ حزب را می‌پذیرفتند – اگر تمام مدارک با هم جور و یک چیز را نشان می‌داد – آن وقت دروغ به تاریخ راه می‌یافت و به حقیقت بدل می‌شد .
شو ختم LVC.full (1)
[1, 354, [11, 12]] LVC.full او به‌طورکلی می‌دانست در شبکه پیچیده‌ای که غلتک‌های لاستیکی به آنجا ختم می‌شوند چه اتفاقی می‌افتد , ولی از جزئیات آن خبر نداشت .
شد ختم LVC.full (1)
[2, 57, [6, 7]] LVC.full حتی در خیابان‌هایی که به آنجا ختم می‌شد , دائما نگهبان‌هایی با چهره‌های خشن که به یونیفرم سیاه ملبس بودند و باتون‌های تاشو داشتند , مشغول گشت‌زنی بودند .
شو قربانی LVC.full (2)
[1, 465, [17, 18]] LVC.full با برداشتن اسلحه اش از هلیکوپتر به‌داخل آب‌های عمیق می‌پرد و خودش به‌همراه پیام سری هر دو قربانی می‌شوند .
[3, 2293, [18, 20]] LVC.full یکی از آنها در سینما تئاتر استپنی افتاد که باعث شد جمعیتی حدود چند صد نفر درمیان ویرانه‌ها قربانی آتش شوند .
کرد قربانی LVC.full (1)
[1, 163, [6, 10]] LVC.full مادر ش خود را به نوعی قربانی مفهومی از صداقت کرد که برای ش جنبه درونی و تغییرناپذیر داشت , و وینستون از چندوچون ماجرا چیزی به یاد نداشت .
شو منجر LVC.full (1)
[1, 131, [2, 5]] LVC.full جرایم فکری منجر به مرگ نمی‌شوند ، جرایم فکری خود مرگ هستند .
شد منجر LVC.full (1)
[3, 582, [43, 50]] LVC.full آنها به همکاری اطلاعاتی با دشمن ( یعنی کشور اوراسیا ) ، اختلاس اموال دولتی ، قتل چند تن از اعضای مورداعتماد حزب ، تحریک برعلیه رهبری برادر بزرگ که چند سال قبل‌از انقلاب شروع شده بود و نیز به اعمال خرابکارانه‌ای که منجر به مرگ صدهاهزار نفر از مردم شده بود ، اعتراف کردند .
خم شوید LVC.full (1) Skipped (1)
[1, 267, [14, 15]] Skipped بعد با اشتیاق ادامه داد : « رفقا , لطفا درست از ناحیه کمر خم شوید .
[1, 294, [2, 3]] LVC.full لطفا بیشتر خم شوید !
فرورفت بود Skipped (3) LVC.full (1)
[1, 283, [6, 7]] Skipped همه چیز در هاله‌ای از ابهام فرورفته بود .
[2, 286, [8, 9]] Skipped دریافت در تمام مدتی که مایوسانه در فکر فرورفته بود انگار به گونه‌ای غیرارادی مشغول نوشتن بوده است .
[3, 2016, [13, 14]] Skipped با این وجود به یمن غیبت صفحه سخنگو ، اتاق در سکوت عجیبی فرورفته بود .
[3, 2715, [8, 9]] LVC.full بعداز خاموش‌کردن صفحه سخنگو اتاق در سکوت مرگباری فرورفته بود .
باقی مان LVC.full (1)
[1, 392, [37, 38]] LVC.full کار او نوشتن نسخه‌های تحریف‌شده « یا به قول خودشان نسخه نهایی » شعرهایی بود که از نظر عقیدتی توهین‌آمیز و مشکل‌دار بودند ولی به دلایلی قرار بود در منتخب آثار و یا جنگ‌های ادبی و غیره باقی بمانند .
منتظر مان LVC.full (1)
[3, 1475, [4, 5]] LVC.full ممکن است مجبور بشوی منتظر بمانی .
باقی ماند LVC.full (9)
[1, 1, [30, 31]] LVC.full بوی تند و غیرقابل‌تحمل عرق ش ، به گونه‌ای ناخواسته ، گواه زندگی پرتلاش او بود و هر جا که می‌رفت با او بود و حتی بعداز رفتن ش هم باقی می‌ماند .
[1, 389, [7, 8]] LVC.full زیرا می‌بایست هیچ نشانی از موجودیت آنها باقی نمی‌ماند .
[3, 575, [14, 15]] LVC.full تا سال 1970 به‌جز برادر بزرگ همه از بین رفتند و هیچ‌یک از آنها باقی نماند .
[3, 809, [5, 6]] LVC.full در خود حزب افراد کمی باقی مانده بودند که بتوان گفت افکار شان پیش‌از انقلاب شکل گرفته است .
[3, 1040, [13, 14]] LVC.full اما این روزها دیگر چه کسی – حتی آن چند نفری هم که باقی مانده اند – به اشیاء عتیقه واقعی اهمیت می‌دهد ؟ »
[3, 1110, [9, 10]] LVC.full پیرمرد گفت : « در واقع خیلی از آنها باقی مانده اند ولی از آنها استفاده‌های دیگری می‌کنن .
[3, 2359, [9, 10]] LVC.full همیشه وجود داشت و همیشه هم به همان حالت باقی می‌ماند .
[3, 2398, [5, 6]] LVC.full اگر جایی اثری از آن باقی مانده باشد فقط به صورت جسمی خشک و بی‌روح می‌تواند باشد و نمی‌شود هیچ کلمه‌ای به آن نسبت داد ، درست مثل همین بلور .
[3, 2667, [31, 32]] LVC.full آنها می‌توانستند به کوچکترین جزئیات اعمال و گفته‌ها و اندیشه‌های فرد دست پیدا کنند ؛ اما باطن فرد ، که عملکرد اش حتی برای خود او هم اسرارآمیز بود ، دست‌نخورده باقی می‌ماند .
پایدار ماند LVC.full (1) Skipped (1)
[1, 99, [9, 11]] Skipped و چه‌طور می‌شد دانست که سلطه حزب برای همیشه پایدار نخواهد ماند ؟
[1, 123, [13, 14]] LVC.full اما تاوقتی به بیان حقیقت ادامه می‌داد ، به طرز مبهمی تداوم آن پایدار می‌ماند .
روی نشست زانو LVC.full (1) Skipped (1)
[2, 349, [1, 2, 3]] LVC.full وینستون روی زانو نشست و لوله سیفون زیر لگن ظرفشویی را امتحان کرد .
[3, 2065, [0, 1, 2]] Skipped روی زانو نشست .
زد زانو LVC.full (1)
[3, 1708, [16, 17]] LVC.full قایق چشمان ش بر چهره کک‌مکی دخترک با آن لبخند محو لنگر انداخت و درجلوی او زانو زد و دستان او را در دست گرفت .
روشن نما LVC.full (1)
[3, 640, [14, 15]] LVC.full اگر امکان داشت آن را برای همه دنیا چاپ کند و اهمیت ش را روشن نماید ، همین یک سند برای نابودکردن ارکان حزب کافی بود .
مطرح نما LVC.full (1)
[3, 695, [13, 14]] LVC.full تجسم کرد دارد با ابراین صحبت می‌کند و اصلی بدیهی و مهم را مطرح می‌نماید ، نوشت :
پنهان نمود LVC.full (1)
[3, 1541, [31, 32]] LVC.full وقتی وینستون به‌دنبال او رفت ، خود را درمیان فضایی باز و دلپذیر دید : تپه کوچک و کم‌علفی که نهال‌های جوان آن را احاطه کرده و به کلی از نظرها پنهان نموده بودند .
نواخت ضربه LVC.full (1)
[2, 1, [11, 12]] LVC.full یکی از روزهای بسیار سرد ماه آوریل بود و ساعت‌ها سیزده ضربه می‌نواختند .
به موضوع پرداز VID (1)
[3, 2776, [3, 5, 6]] VID من همین الان به این موضوع می‌پردازم .
آزاد کرد LVC.full (1)
[1, 442, [4, 5]] LVC.full بعضی وقت‌ها آنها را آزاد می‌کردند و اجازه می‌دادند یکی دو سال قبل‌از اعدام آزاد باشند .
آغشته کرد LVC.full (1)
[3, 2303, [15, 16]] LVC.full به‌محض ورود به آنجا با فلفلی که از بازار سیاه می‌خریدند ، همه جا را آغشته می‌کردند .
آماده کرد LVC.full (3)
[2, 112, [8, 9]] LVC.full هفته‌ها بود که خود را برای این لحظه آماده کرده بود و در تمام این مدت به فکر ش هم نرسیده که ممکن است به‌جز شهامت به چیز دیگری هم نیاز داشته باشد .
[3, 2282, [17, 18]] LVC.full پارسونز به خود می‌بالید که فقط برای عمارت پیروزی چهارصد متر نوار کاغذ رنگی را برای تزیین آماده کرده است .
[3, 2320, [5, 6]] LVC.full در آنجا غذای خود را آماده می‌کرد و درمیان اسباب و اثاثیه اش یک گرامافون بی‌نهایت قدیمی هم بود که بلندگوی شیپوری بزرگی داشت .
اشتباه کرد LVC.full (2) Skipped (1)
[1, 348, [5, 9]] Skipped همین‌طور در پیام سوم به اشتباه بسیار ساده‌ای اشاره کرده بودند که طی دو دقیقه می‌شد آن را رفع کرد .
[3, 667, [15, 16]] LVC.full اما فکر دیوانه‌بودن زیاد ناراحت ش نمی‌کرد ؛ بیشتر از این وحشت داشت که مبادا اشتباه کرده باشد .
[3, 690, [1, 2]] LVC.full آنها اشتباه می‌کردند و حق با او بود .
باز و بسته کرد LVC.full (1) Skipped (1)
[1, 202, [7, 8, 9, 10]] LVC.full همان‌طور که بدون اراده دست‌ها یش را باز و بسته می‌کرد و چهره اش را با ظاهری شاداب که اقتضای شرایط نرمش بود , آراسته بود , افکار ش درپی بازگشت به خاطرات مبهم اوایل کودکی بود .
[3, 149, [10, 11, 12, 15]] Skipped وینستون ، همان‌طور که به چهره بی‌چشم‌ودهان متحرکی که دائم باز و بسته می‌شد نگاه می‌کرد ، احساس غریبی به او گفت این یک انسان واقعی نیست بلکه آدم مصنوعی است .
باز کرد LVC.full (19) Skipped (8)
[1, 202, [7, 10]] Skipped همان‌طور که بدون اراده دست‌ها یش را باز و بسته می‌کرد و چهره اش را با ظاهری شاداب که اقتضای شرایط نرمش بود , آراسته بود , افکار ش درپی بازگشت به خاطرات مبهم اوایل کودکی بود .
[1, 322, [16, 17]] LVC.full سپس چهار تکه کاغذ لوله‌شده را که از غلتک لاستیکی سمت راست میز ش درآمده بود باز کرد و آنها را به هم سنجاق زد .
[1, 328, [27, 28]] LVC.full هنگامی‌که کسی می‌فهمید دیگر به سندی نیاز ندارد و یا حتی این‌طرف و آن‌طرف به کاغذ مچاله‌شده‌ای برمی‌خورد , به طور خودکار دریچه نزدیک‌ترین دخمه خاطره را باز می‌کرد و کاغذ را در آن می‌انداخت .
[1, 330, [6, 7]] LVC.full وینستون چهار لوله کاغذی را که باز کرده بود , بررسی کرد .
[1, 413, [10, 11]] LVC.full پیام آخر را که قبلا کنار گذاشته بود , مجددا باز کرد .
[2, 63, [4, 5]] LVC.full در بطری را که باز کرد بوی چربی تهوع‌آوری , شبیه بوی عرق برنج چینی , به مشام ش خورد .
[3, 26, [0, 4]] Skipped باز به دروغ اضافه کرد : « شش هفته است که از یک تیغ استفاده می‌کنم . »
[3, 50, [6, 7]] LVC.full آنها راه خود را ازبین جمعیت باز کردند و سینی‌ها یشان را روی میز فلزی گذاشتند .
[3, 149, [10, 15]] Skipped وینستون ، همان‌طور که به چهره بی‌چشم‌ودهان متحرکی که دائم باز و بسته می‌شد نگاه می‌کرد ، احساس غریبی به او گفت این یک انسان واقعی نیست بلکه آدم مصنوعی است .
[3, 276, [20, 22]] Skipped تقریبا همه آدم‌ها زشت و بدترکیب بودند و حتی اگر به‌جای یونیفرم آبی حزب ، لباس‌های دیگری به تن داشتند باز فرقی نمی‌کرد .
[3, 488, [20, 21]] LVC.full چون تعداد قابلمه‌ها محدود و روبه‌اتمام بود ، زنانی که موفق به خرید شده بودند به سختی ازبین سایرین راه باز می‌کردند و دیگران با سروصدای زیاد صاحب دکه را متهم به احتکار و تبعیض می‌کردند .
[3, 643, [5, 6]] LVC.full خوشبختانه هنگامی‌که ورقه کاغذ را باز می‌کرد از زاویه دید صفحه سخنگو به حالت وارونه قرار داشت .
[3, 822, [5, 6]] LVC.full در را با فشار دست باز کرد و بوی گند آبجوی ترش به مشام ش خورد .
[3, 1187, [3, 4]] LVC.full اما آن را باز نکرد .
[3, 1350, [8, 9]] LVC.full در آن روزها لای دفتر خاطرات را هم باز نکرد .
[3, 1356, [5, 6]] LVC.full دست ش را از گردن باز کرده بود و مچ دست ش را گرفته بود .
[3, 1441, [31, 32]] LVC.full وینستون ، که در حالت عادی همیشه از هرگونه جاروجنجالی خود را دور نگه می‌داشت و در گفتگوی دیگران دخالت نمی‌کرد ؛ امروز به آرامی راه خود را به‌طرف وسط جمعیت باز کرد .
[3, 1444, [16, 17]] LVC.full وینستون با حرکتی تند به آنها تنه زد و راه ش را از میان آن دو باز کرد .
[3, 1615, [10, 11]] LVC.full دختر درحالی‌که حمایل سرخ انجمن جوانان ضدسکس را از کمر باز می‌کرد تا آن را روی یکی از شاخه‌ها پرت کند گفت : « هم اش به‌خاطر این لعنتی ه . »
[3, 1652, [5, 6]] LVC.full حال که دختر حمایل را باز کرده بود ، کمر ش به نظر وینستون ظریف‌تر می‌آمد .
[3, 1679, [3, 4]] LVC.full بال‌ها یش را باز کرد و دوباره به دقت بست ، سر ش را دزدانه پایین و بالا برد ، طوریکه گویی به خورشید تعظیم می‌کند و سپس چهچهه‌ای سرداد .
[3, 1780, [17, 18]] Skipped خود را در آغوش وینستون انداخت و محکم او را بوسید و لحظه‌ای بعد ازبین نهال‌ها راه باز کرد و به آهستگی در جنگل ناپدید شد .
[3, 1809, [5, 7]] Skipped او حتی وینستون را تشویق می‌کرد که باز شب‌های بیشتری از وقت خود را به کار نیمه‌وقت مهمات‌سازی اختصاص دهد .
[3, 1874, [22, 25]] Skipped چگونه عضلات کاترین به‌محض تماس دست او سفت می‌شد و چگونه حتی موقعی که دست‌ها یش را محکم دور بدن وینستون حلقه کرده بود ، باز هم به نظر می‌رسید با تمام وجود او را عقب می‌زند .
[3, 2066, [2, 3]] LVC.full کیف را باز کرد و آچارهایی را که در قسمت بالای کیف بود ، بیرون آورد .
[3, 2090, [5, 6]] LVC.full گوشه یکی از پاکت‌ها را باز کرد .
[3, 2549, [22, 26]] Skipped از نظر مادر مسلم بود که پسر باید بیشترین سهم را دریافت کند ؛ اما هرچقدر به او بیشتر می‌داد ، او باز هم بیشتر طلب می‌کرد .
برقرار کرد LVC.full (1)
[3, 1397, [9, 10]] LVC.full از زمانی که دختر اولین تماس را با او برقرار کرده بود ، یک هفته می‌گذشت .
بلند کرد LVC.full (7) Skipped (1)
[1, 431, [4, 5]] LVC.full لحظه‌ای سر ش را بلند کرد : دوباره نور در شیشه عینک ش درخشید .
[2, 20, [19, 20]] LVC.full آن پایین , در خیابان گردبادهای کوچکی از زمین برمی‌خاست و خار و خاشاک و کاغذپاره‌ها را به هوا بلند می‌کرد , و باوجوداینکه هوا آفتابی بود و آسمان رنگ آبی تندی داشت , گویی همه چیز , به‌جز پوسترهایی که همه جا چسبانده شده بود , عاری از رنگ و شادابی بود .
[3, 173, [4, 5]] LVC.full سایم سر ش را بلند کرد و گفت : « پارسونز دارد می‌آید . »
[3, 482, [3, 4]] LVC.full بالاخره کارگران سر بلند کردند !
[3, 1530, [1, 2]] LVC.full سر بلند کرد و دختر را دید .
[3, 1534, [10, 13]] Skipped ابتدا احساس آرامش می‌کرد ولی وقتی به اندام باریک و بلند او نگاه کرد که در جلوی او در حرکت بود و حمایل سرخ ش را دید که محکم به دور بدن ش پیچیده و انحنای بدن او را به خوبی نمایان می‌کرد ، دوباره احساس حقارت به سراغ ش آمد .
[3, 1798, [2, 3]] LVC.full دختر را بلند کرد و در آغوش گرفت و فهمید چهره‌ای که آن را می‌بوسید گرمای زندگی دارد .
[3, 2672, [16, 17]] LVC.full وقتی مستخدم وینستون و جولیا را به داخل اتاق راهنمایی کرد او حتی سر ش را بلند نکرد .
به دو کرد نیم LVC.full (1)
[3, 1618, [2, 3, 4, 5]] LVC.full آن را به دو نیم کرد و نیمی از آن را به وینستون داد .
به کرد Skipped (258) LVC.full (1)
[1, 16, [26, 29]] Skipped بعد هر دوی آنها در اطراف او جست‌وخیزکنان فریاد می‌زدند : « خائن ! مجرم فکری ! » , دخترک همه رفتار‌های برادر ش را مو به مو تقلید می‌کرد .
[1, 28, [6, 8]] Skipped دخترک هم در حال جست‌وخیز شروع به تکرار کرد : « باید برویم !
[1, 32, [6, 8]] Skipped بچه‌ها همیشه برای دیدن آن جنجال به پا می‌کردند .
[1, 50, [47, 51]] Skipped این ترس دلیل خوبی هم داشت زیرا هفته‌ای نبود که روزنامه تایمز خبری درباره استراق‌سمع یکی از این خبرچین‌های کوچولو – که آنها کلمه « کودک قهرمان » را برای ش به کار می‌بردند – چاپ نکند که با شنیدن گفته‌های ننگ‌آور والدین خود ، آنها را به پلیس افکار معرفی کرده بود .
[1, 90, [10, 14]] Skipped آن پایین توی خیابان ، باد پوستر پاره را پس‌وپیش می‌کرد و کلمه اینگسوس به تناوب پیدا و پنهان می‌شد .
[1, 148, [8, 11]] Skipped مادر و خواهر ش هر دو از پایین به او نگاه می‌کردند .
[1, 150, [14, 17]] Skipped آنها در اتاق بزرگ یک کشتی در حال غرق‌شدن بودند و ازمیان تیرگی آب‌ها به او نگاه می‌کردند .
[1, 160, [3, 7]] Skipped نکته‌ای که ناگهان به مغز وینستون خطور کرد این بود که مرگی چنان غم‌انگیز و دردناک که سی سال پیش برای مادر ش اتفاق افتاد , در این زمان دیگر امکان نداشت اتفاق بیفتد .
[1, 162, [7, 13]] Skipped خاطره مادر ش قلب او را جریحه‌دار کرد زیرا مادر ش به‌خاطر عشق به او , جان باخته و او آن‌قدر جوان و خودخواه بود که نتوانسته بود محبت‌های او را جبران کند .
[1, 163, [4, 10]] Skipped مادر ش خود را به نوعی قربانی مفهومی از صداقت کرد که برای ش جنبه درونی و تغییرناپذیر داشت , و وینستون از چندوچون ماجرا چیزی به یاد نداشت .
[1, 168, [2, 5]] Skipped منظره‌ای که به آن نگاه می‌کرد آن‌قدر در خواب‌ها یش تکرار می‌شد که تردید داشت آن را در واقعیت دیده بود یا نه .
[1, 174, [9, 13]] Skipped با یک حرکت لباس‌ها یش را از تن پاره کرد و با نفرت به کناری انداخت .
[1, 186, [18, 21]] Skipped این حمله تقریبا همیشه بعداز بیدارشدن از خواب به او دست می‌داد و طوری ریه‌ها یش را تخلیه می‌کرد که می‌بایست به پشت می‌خوابید و چند نفس عمیق می‌کشید .
[1, 231, [2, 5]] Skipped ما نباید به او اعتماد می‌کردیم .
[1, 235, [2, 6]] Skipped ما نباید به آدم‌های رذل اعتماد می‌کردیم .
[1, 261, [4, 7]] Skipped وینستون دست‌ها یش را به پایین رها کرد و ریه‌ها را از هوا پر کرد .
[1, 275, [1, 2]] Skipped سعی کرد به خاطر بیاورد در چه سالی اولین بار درباره برادر بزرگ چیزی شنیده بود .
[1, 321, [7, 12]] Skipped گردوخاک روی قسمت دهنی دستگاه را فوت کرد و عینک ش را به چشم زد .
[1, 322, [17, 21]] Skipped سپس چهار تکه کاغذ لوله‌شده را که از غلتک لاستیکی سمت راست میز ش درآمده بود باز کرد و آنها را به هم سنجاق زد .
[1, 341, [3, 6]] Skipped پیام‌هایی که دریافت کرده بود مربوط به مقالات و موضوع‌های خبری بودند که مقامات تشخیص داده بودند بنابه دلایلی , لازم است تغییر داده شود یا به زبان رسمی اصلاح شود .
[1, 343, [14, 20]] Skipped اما طبق شواهد , ستاد فرماندهی اوراسیا حمله خود را از جنوب هند آغاز کرد و جبهه شمال افریقا را به حال خود گذاشت .
[1, 348, [4, 9]] Skipped همین‌طور در پیام سوم به اشتباه بسیار ساده‌ای اشاره کرده بودند که طی دو دقیقه می‌شد آن را رفع کرد .
[1, 365, [16, 20]] Skipped حتی در دستورهای کتبی که وینستون دریافت می‌کرد و همه را پس‌از رسیدگی بدون کم‌وکاست نابود می‌کرد , هرگز چه به صورت صریح یا ضمنی به سندسازی اشاره‌ای نمی‌کردند , همیشه این‌گونه مطرح می‌شد که جاافتادگی , اشتباه چاپی , خطا و یا نقل‌قول غلطی صورت گرفته است که صرفا به‌خاطر دقت در درستی کار باید تصحیح شود .
[1, 365, [25, 28]] Skipped حتی در دستورهای کتبی که وینستون دریافت می‌کرد و همه را پس‌از رسیدگی بدون کم‌وکاست نابود می‌کرد , هرگز چه به صورت صریح یا ضمنی به سندسازی اشاره‌ای نمی‌کردند , همیشه این‌گونه مطرح می‌شد که جاافتادگی , اشتباه چاپی , خطا و یا نقل‌قول غلطی صورت گرفته است که صرفا به‌خاطر دقت در درستی کار باید تصحیح شود .
[1, 373, [9, 12]] Skipped ولی وینستون در بازنویسی , تخمین وزارت فراوانی را به پنجاه‌وهفت‌میلیون تبدیل کرد تا طبق معمول بتوانند ادعا کنند میزان تولید از سهمیه درنظرگرفته‌شده بالاتر بوده است .
[1, 381, [9, 13]] Skipped در اتاقک مشابهی در طرف دیگر سالن مرد ریزنقشی به نام تیلاتسون کار می‌کرد که ظاهری شسته‌رفته و کمی ته‌ریش داشت .
[1, 382, [13, 17]] Skipped او درحالی‌که روزنامه تاشده‌ای روی پا یش بود و دهان ش را کاملا به میکروفن گفته‌نگار نزدیک کرده بود , بی‌وقفه مشغول کار بود .
[1, 391, [9, 13]] Skipped چند اتاقک آن‌طرف‌تر آدمی دست‌وپاچلفتی , آرام و خیال‌پرداز به نام آمپل‌فورت کار می‌کرد که گوش‌های پرمویی داشت و استعداد عجیبی در دست‌کاری‌کردن وزن و قافیه اشعار داشت .
[1, 407, [34, 36]] Skipped وقتی مراسم ابراز تنفر به پایان رسید او به اتاقک خود بازگشت , لغت‌نامه زبان نوین را از قفسه برداشت , گفته‌نگار را به سمت دیگر میز هل داد , عینک ش را پاک کرد و به کار اصلی صبحگاهی اش پرداخت .
[1, 435, [40, 44]] Skipped بعید نبود ده‌ها نفر از افراد همان موقع در حال کارکردن برروی نخسه‌های مشابهی از سخنان برادر بزرگ باشند , و در همان زمان مغز متفکری در مرکزیت حزب در حال انتخاب بهترین نسخه بود و آن را ویرایش مجدد می‌کرد و با توجه به فرایند پیچیده ارجاع متقاطع , دروغ منتخب را به بایگانی اسناد می‌فرستاد و آن را تبدیل به حقیقت می‌کرد .
[1, 435, [61, 63]] Skipped بعید نبود ده‌ها نفر از افراد همان موقع در حال کارکردن برروی نخسه‌های مشابهی از سخنان برادر بزرگ باشند , و در همان زمان مغز متفکری در مرکزیت حزب در حال انتخاب بهترین نسخه بود و آن را ویرایش مجدد می‌کرد و با توجه به فرایند پیچیده ارجاع متقاطع , دروغ منتخب را به بایگانی اسناد می‌فرستاد و آن را تبدیل به حقیقت می‌کرد .
[1, 441, [9, 13]] Skipped بدون شک وقتی‌که مردم دستگیر می‌شدند , چنین مساله‌ای به فکر آدم خطور نمی‌کرد .
[1, 459, [11, 14]] Skipped در شش سالگی – یعنی یک سال زودتر از آنچه قانون پیش بینی کرده بود – به انجمن جاسوسی پیوست و در نه‌سالگی یک لشکر را رهبری می‌کرد .
[1, 460, [27, 31]] Skipped و در سن یازده‌سالگی پس‌از آنکه به طور اتفاقی مکالمه عمو یش با فردی دیگر را شنید و از گرایش‌های مجرمانه وی آگاه شد , او را به پلیس افکار معرفی کرد .
[1, 471, [25, 29]] Skipped وینستون با خود کلنجار می‌رفت که شاید بد نباشد یک مدال شایستگی و لیاقت هم به رفیق اگیلوی بدهد ؛ و سرانجام از آن صرف‌نظر کرد چون درآن‌صورت نیاز به ارجاع متقاطع می‌شد و کار به درازا می‌کشید .
[2, 7, [16, 20]] Skipped زحمت امتحان‌کردن آسانسور را به خود نداد , چون در بهترین شرایط هم به‌ندرت درست کار می‌کرد , چه رسد به حالا که جریان برق , به‌منظور صرفه‌جویی برای استقبال از هفته ابراز تنفر در ساعاتی از روز قطع بود .
[2, 9, [20, 25]] Skipped در همه طبقات , روبروی آسانسور , همان پوستر با چهره بسیار عظیم ش به دیوار آویخته شده بود و به آدم , خیره نگاه می‌کرد .
[2, 20, [17, 20]] Skipped آن پایین , در خیابان گردبادهای کوچکی از زمین برمی‌خاست و خار و خاشاک و کاغذپاره‌ها را به هوا بلند می‌کرد , و باوجوداینکه هوا آفتابی بود و آسمان رنگ آبی تندی داشت , گویی همه چیز , به‌جز پوسترهایی که همه جا چسبانده شده بود , عاری از رنگ و شادابی بود .
[2, 21, [7, 10]] Skipped از هر نقطه‌ای , چهره مرد سبیلو به آدم نگاه می‌کرد .
[2, 25, [28, 32]] Skipped در فاصله‌ای دور , هلیکوپتری برفراز بام خانه‌ها پرسه می‌زد , گهگاه مانند خرمگسی , در یک نقطه , در جا می‌چرخید و بعد مجددا چرخی زده و به سمتی دیگر پرواز می‌کرد .
[2, 36, [1, 5]] Skipped وینستون به صفحه سخنگو پشت کرد .
[2, 76, [15, 19]] Skipped شاید کاری که هم‌اکنون در صدد انجام آن بود , به‌دلیل همین موقعیت خاص اتاق به ذهن ش خطور کرده بود .
[2, 81, [12, 15]] Skipped آن را پشت ویترین مغازه خرت‌وپرت‌فروشی یکی از محله‌های فقیرنشین شهر پیدا کرده بود ( به یاد نداشت دقیقا کدام محله ) و در همان موقع اشتیاق غیرقابل‌مقاومتی برای تملک آن در خود احساس کرده بود .
[2, 90, [3, 7]] Skipped وینستون , سرقلمی به قلم خود وصل کرد و آن را به‌درون جوهر فروبرد .
[2, 92, [26, 32]] Skipped او در واقع زیاد به نوشتن با دست عادت نداشت چون آنها به طور معمول , همه چیز را , به‌جز برخی نوشته‌های بسیار کوتاه , به دستگاه « گفته‌نگار » دیکته می‌کردند , اما بی‌شک برای هدف فعلی امکان استفاده از آن نبود .
[2, 105, [7, 13]] Skipped برای اولین بار عظمت کاری را که به عهده گرفته بود , احساس کرد .
[2, 108, [9, 13]] Skipped یا آینده به زمان حال شباهت داشت که دراین‌صورت به حرف‌های او توجه نمی‌کردند و یا با آن تفاوت داشت , و همه دغدغه‌های او بی‌معنی می‌شد .
[2, 117, [1, 2]] Skipped جرات نمی‌کرد به آن دست بزند , زیرا دراین‌صورت متورم می‌شد .
[2, 119, [22, 26]] Skipped غیراز خالی‌ماندن صفحه کاغذ جلوی رو یش , درد پوست بالای قوزک ش , سروصدای موزیک و مستی ناشی از مشروب , به چیز دیگری فکر نمی‌کرد .
[2, 120, [16, 18]] Skipped ناگهان در اوج ترس مطلق و بدون هوشیاری کامل درباره آنچه که می‌خواهد بنویسد , شروع به نوشتن کرد .
[2, 121, [19, 21]] Skipped دست‌خط ریز و بچگانه اش روی کاغذ بالا و پایین می‌رفت , ابتدا جملات را با حروف بزرگ آغاز می‌کرد ولی به تدریج آن را نیز رعایت نکرد :
[2, 127, [26, 31]] Skipped ابتدا مانند مارماهی در آب به سختی پیش می‌رفت , بعد او را از درون نشانه‌گیر اسلحه هلیکوپتر نشان داد , سپس بدن ش را سوراخ‌سوراخ کردند و آب‌های اطراف ش به رنگ صورتی درآمد و چنان غرق شد که گویا از همه آن سوراخ‌ها , آب به داخل بدن ش نفوذ کرده است .
[2, 127, [47, 52]] Skipped ابتدا مانند مارماهی در آب به سختی پیش می‌رفت , بعد او را از درون نشانه‌گیر اسلحه هلیکوپتر نشان داد , سپس بدن ش را سوراخ‌سوراخ کردند و آب‌های اطراف ش به رنگ صورتی درآمد و چنان غرق شد که گویا از همه آن سوراخ‌ها , آب به داخل بدن ش نفوذ کرده است .
[2, 135, [11, 13]] Skipped بعد افرادی که در جایگاه متعلق به حزب نشسته بودند شروع به کف‌زدن کردند .
[2, 141, [6, 10]] Skipped نمی‌دانست چه چیز او را وادار به نوشتن این چرندیات کرده است .
[2, 166, [10, 14]] Skipped بنابه عادت , عینک ش را طوری روی بینی جابجا می‌کرد که آرامش‌بخش و به نحو غیرقابل‌توصیفی متمدنانه به نظر می‌رسید .
[2, 182, [7, 9]] Skipped بعضی از حضار , دیگران را دعوت به سکوت می‌کردند .
[2, 185, [6, 8]] Skipped ولی بعدها در فعالیت‌های ضدانقلابی شرکت کرده و به مرگ محکوم شده بود و سپس به طرز مرموزی گریخته و ناپدید گشته بود .
[2, 186, [6, 9]] Skipped برنامه دو دقیقه ابراز تنفر روز به روز تغییر می‌کرد , اما در هیچ جلسه‌ای نبود که گلدشتاین چهره اصلی نباشد .
[2, 196, [82, 87]] Skipped او به برادر بزرگتر ناسزا می‌گفت , دیکتاتوری حزب را محکوم می‌کرد , خواهان خاتمه فوری صلح با سرزمین اوراسیا بود , دم از آزادی بیان , آزادی مطبوعات , آزادی اجتماعات و آزادی اندیشه می‌زد و دیوانه‌وار فریاد می‌کشید به انقلاب خیانت شده است – و همه اینها را در قالب یک سخنرانی عجولانه و به تقلید از روش معمول سخنرانان حزبی ارائه می‌داد , و حتی از کلمات زبان نوین , بیش از اعضای حزب که معمولا در زندگی روزانه به کار می‌بردند , استفاده می‌کرد .
[2, 220, [14, 18]] Skipped نکته تکان‌دهنده درمورد مراسم‌های دو دقیقه ابراز تنفر این بود که کسی را وادار به شرکت در آن نمی‌کردند ولی انسان خودش نمی‌توانست با دیگران همراهی نکند .
[2, 248, [11, 15]] Skipped در این موقع جمعیت با صدایی آهسته و عمیق , شروع به ترنم سرودی خوش‌آهنگ کرد : « ب-ب ! … ب-ب ! … ب-ب ! » بارها و بارها آن را تکرار کردند و بین « ب » اول و « ب » دوم مکثی طولانی می‌کردند , صدایی نجواگونه و عمیق و به نحوی عجیب ددمنشانه , که در زمینه آن می‌شد صدای پاهای برهنه‌ای را که بر زمین کوبیده می‌شد و زبان طبل‌ها را شنید .
[2, 303, [14, 20]] Skipped نام فرد را از دفاتر ثبت پاک می‌کردند , همه اسنادی را که مربوط به کارهای او بود , نابود می‌کردند , موجودیت او را انکار می‌کردند و سپس طرف را به فراموشی می‌سپردند .
[2, 303, [26, 31]] Skipped نام فرد را از دفاتر ثبت پاک می‌کردند , همه اسنادی را که مربوط به کارهای او بود , نابود می‌کردند , موجودیت او را انکار می‌کردند و سپس طرف را به فراموشی می‌سپردند .
[2, 307, [5, 7]] Skipped با عجله و بدخط شروع به نوشتن کرد :
[2, 335, [19, 24]] Skipped دائما از سقف و دیوارها گچ می‌ریخت , لوله‌ها با هر یخ‌بندانی می‌ترکید , هروقت برف می‌آمد بام‌ها چکه می‌کرد , سیستم‌های گرمایی در بهترین حالت که به‌دلیل طرح‌های صرفه‌جویی اقتصادی کاملا بسته نبود , با نصف ظرفیت کار می‌کرد .
[3, 26, [1, 4]] Skipped باز به دروغ اضافه کرد : « شش هفته است که از یک تیغ استفاده می‌کنم . »
[3, 51, [14, 19]] Skipped در گوشه میز یک نفر ته‌مانده خوراک ش را به شکل زشتی که شبیه به استفراغ بود همان‌طور رها کرده و رفته بود .
[3, 52, [7, 12]] Skipped وینستون گیلاس جین را برداشت لحظه‌ای صبر کرد تا آرامش خود را به دست آورد و سپس آن را سرکشید .
[3, 54, [1, 3]] Skipped شروع به خوردن کرد و قاشق‌های پر از خوراک را به دهان برد .
[3, 127, [1, 5]] Skipped ناگهان به فکر وینستون خطور کرد که بدون شک یکی از همین روزها سایم را سربه‌نیست خواهند کرد .
[3, 149, [15, 19]] Skipped وینستون ، همان‌طور که به چهره بی‌چشم‌ودهان متحرکی که دائم باز و بسته می‌شد نگاه می‌کرد ، احساس غریبی به او گفت این یک انسان واقعی نیست بلکه آدم مصنوعی است .
[3, 165, [12, 16]] Skipped اگرچه هیچ قانون مکتوب یا نانوشته‌ای رفتن به آن کافه را ممنوع نمی‌کرد ، ولی آنجا به نوعی بدشگون به حساب می‌آمد .
[3, 191, [2, 6]] Skipped تو فراموش کردی اون خرده‌حساب را به من بدهی . »
[3, 245, [12, 15]] Skipped با سهمیه صدگرمی توتون در یک هفته می‌شد گاهی پیپ را لب به لب پر کرد .
[3, 250, [9, 11]] Skipped او با خود اندیشید همین دیروز بود که اعلام کردند سهمیه به بیست گرم در هفته کاهش می‌یابد .
[3, 261, [30, 32]] Skipped وینستون قاشق به دست گرفته بود و مثل کاری که سایم چند دقیقه قبل انجام می‌داد ، قطراتی از آب خوراک را که روی میز ریخته بود به هم وصل می‌کرد و به آنها طرح می‌داد .
[3, 262, [2, 6]] Skipped با دلخوری به بی‌رحمی زندگی فکر می‌کرد .
[3, 273, [55, 60]] Skipped وقتی کسی از فقر ، مشقت و کثافت رنج می‌برد ، از زمستان‌های تمام‌نشدنی ، از کثیفی جوراب‌ها یش ، از آسانسورهایی که هیچ‌وقت کار نمی‌کردند ، آب سرد ، صابون زمخت ، از سیگارهایی که زود خرد می‌شدند و از غذاهایی که مزه‌ای عجیب و مزخرف داشتند عذاب می‌کشید ، آیا همین امر ثابت نمی‌کرد که روال طبیعی کارها به این گونه نبوده است ؟
[3, 276, [17, 22]] Skipped تقریبا همه آدم‌ها زشت و بدترکیب بودند و حتی اگر به‌جای یونیفرم آبی حزب ، لباس‌های دیگری به تن داشتند باز فرقی نمی‌کرد .
[3, 289, [19, 21]] Skipped صدای اردک‌وار مرد میز پهلویی که موقتا هنگام پخش اعلامیه ساکت شده بود ، دوباره به همان قدرت شروع به صحبت کرد .
[3, 300, [1, 3]] Skipped احساس می‌کرد باوجوداینکه به راحتی نمی‌شد گفت که چه چیز باعث ماندگاری افراد می‌شود ولی او به طور غریزی می‌دانست که چه کسی می‌رود و چه کسی می‌ماند .
[3, 315, [4, 7]] Skipped نمی‌دانست دختر چه مدت به او نگاه می‌کرده است ، شاید حدود پنج دقیقه ، و احتمال داشت در این مدت او مراقب حالت چهره اش نبوده باشد .
[3, 320, [5, 7]] Skipped دختر مجددا پشت ش را به او کرده بود .
[3, 326, [3, 5]] Skipped پارسونز دوباره شروع به صحبت کرده بود .
[3, 345, [5, 8]] Skipped در واقع آرایش او مرا به خود جلب کرد ، سفیدی صورت ش مانند ماسک و لب‌ها یش به رنگ قرمز روشن بود .
[3, 373, [31, 35]] Skipped آمیزه‌ای از بوی ساس و لباس چرک و یک عطر ارزان‌قیمت تند ، که فریبنده بود ، زیرا هیچ‌یک از زنان عضو حزب نه عطر می‌زدند نه حتی تصور این کار به مغز شان خطور می‌کرد .
[3, 386, [10, 14]] Skipped درضمن گرچه تمام متهمان در تصفیه‌های بزرگ حزب بدون استثنا به چنین جرمی اعتراف می‌کردند ، ولی تصویر وقوع چنین اتفاقی واقعا مشکل بود .
[3, 393, [7, 10]] Skipped البته این نکته را هیچگاه صریحا بیان نمی‌کردند ، اما به صورت غیرمستقیم از بچگی به تمام اعضای حزب تلقین می‌شد .
[3, 403, [5, 8]] Skipped عجیب بود که خیلی کم به او فکر می‌کرد .
[3, 406, [13, 16]] Skipped حزب اجازه طلاق نمی‌داد ولی وقتی‌که پای بچه‌ای در میان نبود افراد را به جدایی تشویق می‌کرد .
[3, 410, [20, 23]] Skipped تمام افکاری که این زن در مغز ش داشت ، شعار بود و هرگونه فکر یا عمل احمقانه‌ای که حزب به او دیکته می‌کرد ، می‌پذیرفت .
[3, 447, [4, 7]] Skipped وقتی درزیر نور چراغ به او نگاه کردم
[3, 488, [15, 21]] Skipped چون تعداد قابلمه‌ها محدود و روبه‌اتمام بود ، زنانی که موفق به خرید شده بودند به سختی ازبین سایرین راه باز می‌کردند و دیگران با سروصدای زیاد صاحب دکه را متهم به احتکار و تبعیض می‌کردند .
[3, 488, [31, 35]] Skipped چون تعداد قابلمه‌ها محدود و روبه‌اتمام بود ، زنانی که موفق به خرید شده بودند به سختی ازبین سایرین راه باز می‌کردند و دیگران با سروصدای زیاد صاحب دکه را متهم به احتکار و تبعیض می‌کردند .
[3, 496, [2, 8]] Skipped آنها تا به آگاهی نرسند ، طغیان نخواهند کرد ، و تا طغیان نکنند به آگاهی نخواهند رسید .
[3, 499, [6, 9]] Skipped قبل‌از انقلاب سرمایه‌داران آنها را استعمار می‌کرده اند ، به آنها گرسنگی می‌دادند و آنها را شلاق می‌زدند .
[3, 502, [10, 13]] Skipped اما خود حزب ، نیز برطبق اصول دوگانه‌باوری ، تاکید می‌کرد که کارگران به طور طبیعی در مرتبه‌ای پایین‌تر از دیگران قرار دارند و باید مانند حیوانات ، با به‌کارگیری چند قانون ساده ، آنها را زیر فرمان نگه داشت .
[3, 507, [34, 38]] Skipped آنها به دنیا می‌آمدند ، در زاغه‌های فقیرانه بزرگ می‌شدند ، در سن دوازده‌سالگی به سر کار می‌رفتند ، دوره کوتاهی را در شکفتگی جوانی و تمنای جنسی سپری می‌کردند ، در بیست‌سالگی ازدواج می‌کردند ، در سی‌سالگی به میانسالی می‌رسیدند و اغلب آنها هم در شصت‌سالگی زندگی را بدرود می‌گفتند .
[3, 513, [10, 12]] Skipped حتی آن‌گونه که گاهی پیش می‌آمد اگر هم نارضایتی پیدا می‌کردند کار به جاهای باریک نمی‌کشید .
[3, 528, [6, 9]] Skipped نکته‌ای که مدام توجه آدم را به خود جلب می‌کرد این بود که از هیچ طریق نمی‌شد پی برد قبل‌از انقلاب زندگی چگونه بوده است .
[3, 552, [26, 29]] Skipped هر کس به اطراف خود می‌نگریست ، درمی‌یافت که زندگی شباهتی به دروغ‌های منتشرشده از صفحه سخنگو دارد و نه به آرمان‌هایی که حزب برای دسترسی به آنها تلاش می‌کرد .
[3, 610, [14, 16]] Skipped یک صفحه شطرنج با مهره‌های چیده‌شده پهلوی آنها ، بود ولی هیچ کس شروع به بازی نکرده بود .
[3, 612, [7, 13]] Skipped آهنگی که از آنها پخش می‌شد تغییر کرد و حالتی گوشخراش و مسخره به خود گرفت که قابل‌توصیف نبود .
[3, 620, [4, 9]] Skipped اما وقتی وینستون دوباره به چهره درهم‌شکسته رادرفورد نگاه کرد ، چشم‌های او پر از اشک بود .
[3, 627, [4, 5]] Skipped همین‌که کاغذ را صاف کرد به اهمیت آن پی برد .
[3, 643, [6, 12]] Skipped خوشبختانه هنگامی‌که ورقه کاغذ را باز می‌کرد از زاویه دید صفحه سخنگو به حالت وارونه قرار داشت .
[3, 653, [6, 10]] Skipped اما درحال‌حاضر حتی اگر می‌شد تصور کرد که آن عکس به نوعی بازسازی شود ، دیگر ارزش یک مدرک را نداشت .
[3, 654, [31, 35]] Skipped آن زمان که او کشف خود را به انجام رسانده بود اوشنیا دیگر با اوراسیا در حال جنگ نبود و آن سه مرد می‌بایست با دادن اطلاعات به عاملان اوراسیا ، به کشور خود خیانت کرده باشند .
[3, 670, [34, 36]] Skipped گویی نیرویی مهیب تو را تحت سیطره خود می‌گرفت و به‌درون مغز ت رسوخ می‌کرد ، مغز ت را در هم می‌کوبید ، به طرزی باورنکردنی تو را می‌ترساند و حتی تو را قانع می‌کرد که به احساس خود نباید اطمینان کنی .
[3, 672, [10, 14]] Skipped دیر یا زود آنها بدون شک این ادعا را مطرح می‌کردند : موقعیت آنها به طور منطقی چنین چیزی را ایجاب می‌کرد .
[3, 684, [1, 4]] Skipped حزب به افراد القا می‌کرد که نباید به چشم و گوش خود اطمینان کنند .
[3, 698, [18, 22]] Skipped از ته یک راهرو ، بوی قهوه داغ – آن هم قهوه‌ای واقعی ، نه قهوه پیروزی – به خیابان راه پیدا کرده بود .
[3, 713, [23, 27]] Skipped خیابانی سنگفرش با خانه‌های کوچک دوطبقه که آستانه همه درها یش شکسته و مخروبه شده و با سطح خیابان یکی شده بود ، به گونه‌ای که احساس می‌کردی لانه‌های موش هستند .
[3, 727, [5, 9]] Skipped با سکوت کینه‌توزانه‌ای او را به هنگام عبور برانداز کردند .
[3, 742, [22, 25]] Skipped در همان لحظه ، مردی با لباس مشکی که از یک کوچه فرعی بیرون آمده بود ، به‌طرف وینستون دوید درحالی‌که هیجان‌زده به آسمان اشاره می‌کرد فریاد زد : « آقا ، کشتی بخار ه !
[3, 766, [15, 19]] Skipped وینستون هنوز چند قدم با آنها فاصله داشت که ناگهان دو تا از آنها شروع به بگومگو با یکدیگر کردند .
[3, 796, [22, 23]] Skipped وقتی آن را به زبان می‌آوردی منطقی به نظر می‌رسید ؛ وقتی به آدم‌هایی که در پیاده‌رو از کنار ت می‌گذشتند نگاه می‌کردی به این حرف ایمان می‌آوردی .
[3, 798, [1, 3]] Skipped احساس می‌کرد قبلا به اینجا آمده و جاده اصلی باید در همان حوالی باشد .
[3, 807, [7, 8]] Skipped همان‌طور که وینستون ایستاده بود و تماشا می‌کرد به ذهن ش خطور کرد که این پیرمرد حداقل هشتاد سال سن دارد و زمان انقلاب هم میانه‌سال بوده است .
[3, 822, [6, 12]] Skipped در را با فشار دست باز کرد و بوی گند آبجوی ترش به مشام ش خورد .
[3, 824, [3, 9]] Skipped نگاه‌های خیره آنها به یونیفرم آبی اش را حس می‌کرد .
[3, 841, [3, 6]] Skipped مرد تنومند درحالی‌که به دیگران نگاه می‌کرد گفت : « وقتی تو جوون بودی همه ما روی درخت زندگی می‌کردیم .
[3, 849, [3, 6]] Skipped با سماجت رو به مرد مشروب‌فروش کرد و گفت : « چتول !
[3, 854, [14, 19]] Skipped بازی دارت را دوباره از سر گرفته بودند ، و مردان دور پیشخوان شروع به صحبت درباره بلیط‌های بخت‌آزمایی کردند .
[3, 891, [3, 6]] Skipped همین دیروز داشتم به اش فکر می‌کردم .
[3, 920, [2, 8]] Skipped وینستون احساس می‌کرد آن دو منظور یکدیگر را به خوبی نفهمیده اند .
[3, 961, [15, 17]] Skipped گویی مشروب او را سر حال آورده باشد ، با لحنی متین و صبورانه شروع به صحبت کرد .
[3, 992, [5, 8]] Skipped در خرید دفتر حسابی بی‌احتیاطی کرده بود و به خود قول داده بود که دیگر طرف این مغازه هم نیاید .
[3, 1071, [5, 6]] Skipped درضمن هیچ وقت هم احساس نکردم به اون نیاز دارم .
[3, 1074, [12, 15]] Skipped در گوشه دیگر اتاق قفسه کتاب کوچکی بود که توجه وینستون را به خود جلب کرده بود .
[3, 1080, [4, 6]] Skipped پیرمرد با ملایمت شروع به صحبت کرد : « درضمن اگر به تابلوهای قدیمی علاقه دارید … »
[3, 1105, [34, 39]] Skipped ساخت هر بنای بزرگ و باابهتی را درصورتی‌که ظاهر اش به حد کافی نو به نظر می‌رسید به زمان بعداز انقلاب نسبت می‌دادند ، درحالی‌که بناهایی با قدمت بسیار کوتاه‌تر را به دوره نامعلومی به نام قرون وسطی منسوب می‌کردند .
[3, 1108, [21, 25]] Skipped همه چیزهایی که ممکن بود به روشنگری درباره گذشته کمک کند ازقبیل مجسمه‌ها ، کتیبه‌ها سنگ‌های یادبود ، و نام خیابان‌ها به گونه‌ای حساب‌شده تغییر می‌کردند .
[3, 1125, [2, 5]] Skipped پیرمرد اضافه کرد : « به آن می‌گفتند سنت‌مارتین در چمنزار ، اما به خاطر ندارم آن اطراف چمنی دیده باشم . »
[3, 1131, [17, 20]] Skipped در تمام این سال‌ها قصد داشت نام سردر مغازه را عوض کند ، ولی هیچگاه عملا مبادرت به این کار نکرده بود .
[3, 1141, [3, 9]] Skipped با خود فکر کرد که بله ، حتما دوباره به آنجا خواهد رفت .
[3, 1146, [29, 31]] Skipped برای مدت تقریبا پنج ثانیه دچار چنان شور و شعفی شد که وقتی از مغازه خارج شد بی‌محابا بدون آنکه از پنجره نگاهی به اطراف بیندازد ، بی‌اختیار شروع به زمزمه کرد :
[3, 1166, [5, 9]] Skipped برای یکی دو دقیقه احساس می‌کرد اگر خود را به دستشویی نرساند ، حتما می‌میرد .
[3, 1189, [3, 4]] Skipped درحالی‌که بیهوده تلاش می‌کرد به صدا اعتنایی نکند ، نشست و به روکش مرمرین کتابچه چشم دوخت .
[3, 1206, [1, 2]] Skipped سعی کرد به ابراین فکر کند که دفتر را به او یا برای او می‌نوشت ، اما در عوض فکر ش بدان سو کشیده شد که بعداز دستگیری ش توسط پلیس افکار چه خواهد شد .
[3, 1215, [2, 4]] Skipped مجددا تلاش کرد تا بهتر از بار قبل تصویر ابراین را در نظر بیاورد .
[3, 1219, [25, 30]] Skipped مکانی که در آن اثری از تاریکی نیست ، آینده خیالی بود که انسان هرگز آن را نمی‌دید ، اما با نوعی پیش‌آگاهی اسرارآمیز ، به وجود آن دل خوش می‌کرد .
[3, 1222, [12, 18]] Skipped نصف توتون آن بلافاصله روی زبان ش ریخت ، گرد تلخی که به سختی می‌شد آن را تف کرد .
[3, 1227, [9, 12]] Skipped وسط روز بود و وینستون اتاقک ش را ترک کرده بود تا به دستشویی برود .
[3, 1262, [3, 7]] Skipped اما آنها دیگر به طور غریزی عادت کرده بودند خطوط چهره شان را ثابت نگه دارند و عواطف خود را در چهره شان بروز ندهند .
[3, 1283, [10, 13]] Skipped احتمال ضعیف‌تر ، احتمال نامعقولی بود که ذهن ش را به خود مشغول کرده بود ، ولی او سعی می‌کرد فکر ش را از آن دور سازد و آن اینکه پیغام اصلا ازطرف پلیس نباشد ، بلکه ازطرف یک تشکیلات مخفی باشد .
[3, 1287, [10, 14]] Skipped حداقل دو دقیقه بعداز این فکر بود که احتمال قوی‌تر به ذهن ش خطور کرد .
[3, 1288, [43, 44]] Skipped حتی حالا هم که عقل حکم می‌کرد ، کاغذ حامل پیام مرگ باشد ، باز هم نمی‌توانست این احتمال را باور کند ، امید بی‌دلیل ش همچنان پابرجا بود و قلب ش به شدت می‌تپید ، و هنگامی‌که ارقام را برای گفته‌نگار دیکته می‌کرد به سختی از لرزش صدا یش جلوگیری می‌کرد .
[3, 1289, [4, 10]] Skipped همه کاغذها را جمع کرد و از شیار غلتک لاستیکی به درون هل داد .
[3, 1304, [13, 16]] Skipped دختر وانمود کرد که اصلا او را ندیده است و او نیز دیگر به آن‌طرف نگاه نکرد .
[3, 1307, [18, 21]] Skipped این کار شامل دستکاری در یک‌سری گزارش‌های تولید می‌شد که مربوط به دو سال پیش بود و باید به گونه‌ای تغییر می‌کرد که موجبات بدنامی یکی از اعضای برجسته رده‌بالای حزب را ، که درحال‌حاضر مورد سوءظن بود ، فراهم می‌نمود .
[3, 1320, [6, 10]] Skipped فکر ناامیدکردن دختر یک لحظه هم به ذهن ش خطور نکرد .
[3, 1324, [1, 5]] Skipped وقتی به ازدست‌دادن او فکر می‌کرد ، ازدست‌دادن آن بدن سفید و جوان !
[3, 1330, [43, 49]] Skipped در حقیقت از همان موقع که یادداشت را خواند ، ظرف پنج دقیقه همه راه‌های ممکن ارتباط با او را از نظر گذراند ؛ ولی بعدا که فرصت تفکر بیشتر فراهم شد ، یک به یک آنها را همچون ابزاری که روی میزی به ردیف گذاشته باشند ، بررسی کرد .
[3, 1337, [7, 10]] Skipped در واقع تعداد کمی از مردم اقدام به نوشتن نامه می‌کردند .
[3, 1354, [9, 15]] Skipped شاید او را سربه‌نیست کرده بودند ، شاید خودکشی کرده بود ، شاید او را به دورترین نقطه اوشنیا فرستاده بودند و از همه بدتر ، شاید او تغییر عقیده داده بود و می‌خواست از وینستون اجتناب کند .
[3, 1357, [11, 14]] Skipped از دیدن او چنان خوشحال شده بود که چند ثانیه مستقیما به او نگاه کرد .
[3, 1373, [8, 11]] Skipped با لبخند جای خالی سر میز ش را به وینستون تعارف کرد .
[3, 1394, [0, 3]] Skipped به دختر نگاه نکرد .
[3, 1395, [10, 12]] Skipped فقط سینی اش را روی میز گذاشت و بی‌مقدمه شروع به خوردن کرد .
[3, 1404, [5, 7]] Skipped وینستون با صدایی آهسته شروع به صحبت کرد .
[3, 1405, [4, 7]] Skipped هیچ‌یک از آن دو به اطراف نگاه نمی‌کردند ؛ پشت‌سر هم قاشق سوپ را به دهان می‌بردند ، و در فاصله به دهان بردن قاشق با صدایی آهسته و با حرکات آرام لب معدود کلماتی را که لازم بود می‌گفتند .
[3, 1420, [14, 17]] Skipped آنها دیگر با هم صحبت نکردند و تا آنجا که ممکن بود از نگاه‌کردن به یکدیگر خودداری کردند .
[3, 1433, [3, 5]] Skipped شاید هم تظاهر به خواندن می‌کرد .
[3, 1437, [3, 5]] Skipped ناگهان همه شروع به دویدن کردند و از میدان گذشتند .
[3, 1441, [20, 23]] Skipped وینستون ، که در حالت عادی همیشه از هرگونه جاروجنجالی خود را دور نگه می‌داشت و در گفتگوی دیگران دخالت نمی‌کرد ؛ امروز به آرامی راه خود را به‌طرف وسط جمعیت باز کرد .
[3, 1456, [21, 23]] Skipped درست مانند موقعی که در غذاخوری بودند ، دختر از موقعیت استفاده کرد و با صدایی آرام و لب‌هایی بی‌حرکت شروع به صحبت کرد .
[3, 1490, [14, 18]] Skipped صورت‌های گرد مغول‌وار شان با ریش درآمده ، خسته و کثیف ، شباهت زیادی به چهره اروپایی پیدا کرده بود .
[3, 1503, [6, 10]] Skipped اگر سر ش را برمی‌گرداند و به چشم‌های او نگاه می‌کرد ، حماقتی باورنکردنی مرتکب شده بود .
[3, 1512, [8, 11]] Skipped از قرار معلوم می‌شد برای یافتن مکانی امن به دختر اعتماد کرد .
[3, 1523, [8, 11]] LVC.full از این رو ، خم شد و شروع به چیدن گل‌ها کرد .
[3, 1529, [10, 16]] Skipped باز هم به چیدن گل ادامه داد تا اینکه دستی به نرمی شانه اش را لمس کرد .
[3, 1533, [5, 11]] Skipped وینستون که همچنان دسته‌گل را به دست داشت او را دنبال می‌کرد .
[3, 1534, [3, 6]] Skipped ابتدا احساس آرامش می‌کرد ولی وقتی به اندام باریک و بلند او نگاه کرد که در جلوی او در حرکت بود و حمایل سرخ ش را دید که محکم به دور بدن ش پیچیده و انحنای بدن او را به خوبی نمایان می‌کرد ، دوباره احساس حقارت به سراغ ش آمد .
[3, 1534, [39, 42]] Skipped ابتدا احساس آرامش می‌کرد ولی وقتی به اندام باریک و بلند او نگاه کرد که در جلوی او در حرکت بود و حمایل سرخ ش را دید که محکم به دور بدن ش پیچیده و انحنای بدن او را به خوبی نمایان می‌کرد ، دوباره احساس حقارت به سراغ ش آمد .
[3, 1538, [1, 5]] Skipped ناگهان به ذهن ش خطور کرد که احتمالا دختر تا امروز او را در نور روز به درستی ندیده است .
[3, 1541, [25, 27]] Skipped وقتی وینستون به‌دنبال او رفت ، خود را درمیان فضایی باز و دلپذیر دید : تپه کوچک و کم‌علفی که نهال‌های جوان آن را احاطه کرده و به کلی از نظرها پنهان نموده بودند .
[3, 1544, [4, 6]] Skipped تا این لحظه جرات نکرده بود به او نزدیک‌تر شود .
[3, 1554, [13, 16]] Skipped همه نهال‌های کوچک زبان‌گنجشک بودند که زمانی آنها را بریده و دوباره رشد کرده اند و به جنگلی از درختان بلند تبدیل شده اند که هیچ‌کدام از مچ دست آدم کلفت‌تر نیستند .
[3, 1575, [4, 9]] Skipped دخترک دستان ش را به دور گردن وینستون حلقه کرده بود و زیر لب زمزمه می‌کرد : عزیز م ، عشق من .
[3, 1582, [4, 9]] Skipped مدت زیادی بود که به زندگی بدون زن عادت کرده بود .
[3, 1599, [2, 5]] Skipped حتی فکر می‌کرد گفتن حقیقت بهترین راه نشان‌دادن علاقه اش به دختر است .
[3, 1618, [2, 5]] Skipped آن را به دو نیم کرد و نیمی از آن را به وینستون داد .
[3, 1629, [10, 13]] Skipped ساعت‌ها و ساعت‌ها وقت م را صرف چسباندن چرت‌وپرت‌های آنها به دیوارهای لندن کرده ام .
[3, 1635, [9, 12]] Skipped اما هنوز هم آن خاطره قدیمی ذهن او را به خود مشغول کرده بود ، احساس مبهمی که نمی‌توانست آن را تشخیص دهد ، مثل چیزی که از گوشه چشم به آن نگاه کنی .
[3, 1637, [1, 2]] Skipped سعی کرد به آن فکر نکند و گفت :
[3, 1642, [1, 4]] Skipped فکر کردم باید دل به دریا بزنم .
[3, 1652, [6, 11]] Skipped حال که دختر حمایل را باز کرده بود ، کمر ش به نظر وینستون ظریف‌تر می‌آمد .
[3, 1662, [1, 6]] Skipped وینستون به محوطه پیش رو نگاهی کرد و با شناختن آنجا دهان ش از تعجب باز ماند .
[3, 1679, [4, 7]] Skipped بال‌ها یش را باز کرد و دوباره به دقت بست ، سر ش را دزدانه پایین و بالا برد ، طوریکه گویی به خورشید تعظیم می‌کند و سپس چهچهه‌ای سرداد .
[3, 1705, [11, 14]] Skipped لحظه‌ای بعد دختر جامه از تن درآورد و هنگامی‌که آنها را به گوشه‌ای پرت کرد ، گویی با ناز و کرشمه خود ، نابودی تمدنی را رقم زد .
[3, 1707, [4, 8]] Skipped اما وینستون برای لحظه‌ای به تن او نگاه نکرد .
[3, 1746, [1, 6]] Skipped نشست به صورت کک‌مکی دختر نگاه کرد که دست ش را زیر سر نهاده و آرام در خواب بود .
[3, 1763, [19, 21]] Skipped لباس‌ها یش را پوشید ، حمایل سرخ را به دور کمر بست و شروع به بررسی جزئیات نحوه بازگشت به خانه کرد .
[3, 1780, [18, 20]] Skipped خود را در آغوش وینستون انداخت و محکم او را بوسید و لحظه‌ای بعد ازبین نهال‌ها راه باز کرد و به آهستگی در جنگل ناپدید شد .
[3, 1782, [3, 7]] Skipped گرچه فرقی هم نمی‌کرد ، زیرا بعید به نظر می‌رسید آنها هرگز بتوانند در خانه ملاقات داشته باشند و یا نامه‌ای ردوبدل کنند .
[3, 1790, [18, 20]] Skipped همان‌طور که در خیابان‌های شلوغ راه می‌رفتند ، از هم کمی فاصله می‌گرفتند و هرگز به یکدیگر نگاه نمی‌کردند ، به نحوی عجیب و متناوب با هم صحبت می‌کردند .
[3, 1833, [8, 9]] Skipped جولیا می‌گفت افرادی که در این بخش کار می‌کردند به آن لقب « خانه فساد » داده بودند .
[3, 1834, [9, 10]] Skipped در مدت یک سالی که در این بخش کار می‌کرد به تولید کتاب‌هایی مشغول بود که آنها را در پاکت‌های سربسته با عناوینی مانند « داستان‌های معرکه » و یا « شبی در دبیرستان دخترانه » می‌گذاشتند و عمده خریداران آنها جوانان خانواده‌های کارگر بودند که گمان می‌کردند این کتاب‌ها ممنوع هستند .
[3, 1850, [7, 12]] Skipped چون در غیر این صورت اگر اعتراف می‌کرد حتما نام من هم به میان می‌آمد . »
[3, 1874, [22, 27]] Skipped چگونه عضلات کاترین به‌محض تماس دست او سفت می‌شد و چگونه حتی موقعی که دست‌ها یش را محکم دور بدن وینستون حلقه کرده بود ، باز هم به نظر می‌رسید با تمام وجود او را عقب می‌زند .
[3, 1886, [2, 5]] Skipped جولیا شروع به شرح‌دادن موضوع کرد .
[3, 1887, [4, 10]] Skipped درمورد او همه چیز به تمایلات جنسی اش ربط پیدا می‌کرد .
[3, 1901, [12, 14]] Skipped در واقع چون امکان حذف خانواده وجود نداشت بنابراین مردم را تشویق می‌کردند که به سبک معمول قدیم بچه‌ها یشان را تربیت کنند و به آنها علاقه نشان دهند .
[3, 1950, [1, 4]] Skipped احساس کرد شانه‌های دختر به نشانه مخالفت تکان خورد .
[3, 1956, [38, 40]] Skipped او درک نمی‌کرد که در این صورت دیگر چیزی به نام شادی وجود ندارد ، پیروزی در آینده‌ای دور ، زمانی که دیگر آنها وجود نداشتند به دست می‌آمد و از لحظه‌ای که کسی برعلیه حزب اعلام جنگ می‌کرد ، بهتر بود خود را مرده فرض کند .
[3, 1972, [7, 10]] Skipped جولیا با چرخش کمر ، خود را به او نزدیک‌تر کرد .
[3, 1982, [20, 25]] Skipped به روش خود مقداری گردوخاک را روی زمین صاف کرد و بعد با شاخه‌ای کوچک از لانه یک کبوتر شروع به کشیدن نقشه برروی آن کرد .
[3, 1995, [10, 13]] Skipped همان‌طور که فکر می‌کرد ، آقای چارینگتون بی دردسر قبول کرد اتاق را به او اجاره دهد .
[3, 2026, [13, 16]] Skipped به طور معمول هنگامی‌که در شلوغی خیابان با هم راه می‌رفتند وینستون به‌ندرت به جولیا نگاه می‌کرد ، اما با همان نگاه کوتاه دریافت که رنگ او پریده‌تر از همیشه است .
[3, 2041, [8, 10]] Skipped وقتی جولیا گفت نمی‌تواند بیاید ، وینستون احساس کرد دختر به او دروغ می‌گوید .
[3, 2049, [10, 14]] Skipped فردای آن روز بود که فکر اجاره‌کردن اتاق آقای چارینگتون به ذهن ش خطور کرد .
[3, 2056, [4, 9]] Skipped نمی‌توان از آن اجتناب کرد ولی می‌توان آن را به تاخیر انداخت : ولی در عوض انسان هرازگاهی با عملی آرزومندانه و آگاهانه با دست خود این فاصله را کمتر می‌کند .
[3, 2102, [11, 13]] Skipped دو گیره دیگر از دهان بیرون آورد و با احساس شروع به خواندن کرد :
[3, 2112, [5, 7]] Skipped شاید مردم تنها زمانی شروع به خواندن می‌کردند که تا حد قحطی‌زدگی دچار محرومیت شده باشند .
[3, 2120, [9, 12]] Skipped لب‌ها یش را سرخ و گونه‌ها یش را صورتی کرده بود ، به بینی اش پودر مالیده بود و حتی زیر چشم‌ها نیز آرایشی داشت که بر درخشش آنها افزوده بود .
[3, 2161, [15, 19]] Skipped جولیا ناگهان برگشت و از زیر تخت لنگه‌کفشی برداشت و با حرکتی پسرانه ، محکم به گوشه اتاق پرت کرد .
[3, 2204, [29, 32]] Skipped جولیا درحالی‌که دست ش در جیب ش بود و در دست دیگر نان و مربا را گرفته بود ، دور اتاق می‌چرخید و با بی‌تفاوتی به قفسه کتاب نگاه می‌کرد ، درباره بهترین راه تعمیر میز تاشو حرف می‌زد ، روی صندلی راحتی پهن می‌شد تا راحتی آن را امتحان کند و برای سرگرمی ساعت روی پیش‌بخاری را وارسی می‌کرد .
[3, 2213, [2, 8]] Skipped بعد جولیا به تابلوی قلمکاری روی دیوار اشاره کرد و گفت : « و آن عکس که آنجا ست چه‌طور ؟
[3, 2270, [11, 17]] Skipped واحد جولیا در بخش ادبیات داستانی ، تولید داستان‌ها را متوقف کرده و مشغول تولید جزوات مربوط به فجایع بودند .
[3, 2284, [7, 10]] Skipped گرمای هوا و کار بدنی زمینه‌ای فراهم کرده بود که به بهانه آن ، شب‌ها شلوار کوتاه و پیراهن بی‌آستین بپوشد .
[3, 2285, [19, 23]] Skipped در آن واحد همه جا بود ، می‌کشید ، هل می‌داد ، اره می‌کرد ، چکش می‌زد ، مرتب می‌کرد با نصیحت‌های رفیقانه به بقیه روحیه می‌داد و از بندبند وجود ش جریان پایان‌ناپذیر عرق بدبو بیرون می‌زد .
[3, 2289, [11, 12]] Skipped از همین رو ، از هر زاویه‌ای که به پوستر نگاه می‌کردی به نظر می‌رسید که سر لوله مسلسل به‌سمت تو نشانه رفته است .
[3, 2297, [16, 18]] Skipped پیکره گلدشتاین را به آتش کشیدند ، صدها نسخه از پوستر سرباز اوراسیایی را نیز پاره‌پاره کردند و به آتش سپردند .
[3, 2329, [10, 16]] Skipped هر بار که شعری به یاد می‌آورد با لبخندی پوزش‌خواهانه به وینستون می‌گفت : « فکر کردم باید برای تان جالب باشد . »
[3, 2333, [22, 25]] Skipped گاهی‌اوقات نیز همه چیز برای شان مطمئن و ابدی به نظر می‌رسید تا زمانی‌که در این اتاق بودند ، هر دو احساس می‌کردند هیچ آسیبی به آنها نخواهد رسید .
[3, 2352, [29, 31]] Skipped به نظر جولیا داستان‌هایی هم که راجع‌به گلدشتاین و ارتش مخفی او می‌گفتند ، فقط مهمل‌بافی‌هایی بود که حزب برای مقاصد خود درست کرده بود و همه باید وانمود می‌کردند که به آن باور دارند .
[3, 2353, [35, 41]] Skipped بارها و بارها در راهپیمایی‌ها و تظاهرات‌های حزب او با آخرین توان خود فریاد زده و خواهان اعدام کسانی شده که نه نام شان را قبلا شنیده و نه حتی ذره‌ای از اتهاماتی را که به آنان نسبت می‌دادند ، باور کرده بود .
[3, 2364, [5, 9]] Skipped این فکر در واقع هرگز به فکر وینستون خطور نکرده بود .
[3, 2372, [12, 17]] Skipped او درعین‌حال که کل مسئله جنگ را غیرواقعی می‌دانست ؛ گویا حتی به این مسئله هم توجه نکرده که نام دشمن تغییر کرده بود و با بی‌توجهی می‌گفت : « من فکر می‌کردم همیشه با اوراسیا در جنگ بوده ایم . »
[3, 2395, [2, 3]] Skipped وینستون سعی کرد به او بفهماند : « این یک مورد استثنایی بود .
[3, 2422, [15, 19]] Skipped جولیا که از این بذله‌گویی او خوش ش آمد ، دست ش را با لطف به دور او حلقه کرد .
[3, 2430, [15, 19]] Skipped از قرار معلوم جهان‌بینی حزب را به کسانی که خود قادر به درک جهان نبودند به خوبی می‌شد تحمیل کرد .
[3, 2440, [6, 11]] Skipped آن شخص هرکه بود سرفه کوتاهی کرد که نشانه تمایل وی به شروع صحبت بود .
[3, 2486, [10, 11]] Skipped در همان حال ، زیر نگاه صفحه سخنگو ، شروع کرد به نوشتن آدرس .
[3, 2488, [4, 6]] Skipped سپس کاغذ را پاره کرد و به وینستون داد .
[3, 2514, [1, 2]] Skipped احساس می‌کرد به رطوبت درون گور نزدیک‌تر می‌شود و این موضوع چندان هم عالی نبود ، زیرا او همیشه می‌دانست که گور او کنده شده است .
[3, 2543, [6, 10]] Skipped وینستون به‌رغم جوانی و خودخواهی درک می‌کرد که این موضوع به نحوی با آن حادثه ناگفته که باید روی می‌داد ، مرتبط بود .
[3, 2548, [45, 50]] Skipped او نق‌نق‌کنان بارها و بارها با داد و فریاد از مادر ش ، غذای بیشتر می‌خواست ( حتی طنین صدا یش را به یاد می‌آورد که به‌دلیل دوران بلوغ ناهنجارتر شده بود و گاهی هم نعره می‌کشید ) یا ، با گریه و زاری سعی می‌کرد سهم بیشتری از غذا به دست آورد .
[3, 2550, [7, 10]] Skipped سر هر وعده غذا ، مادر باید به او یادآوری می‌کرد که خودخواه نباشد و به فکر خواهر کوچک و مریض ش هم باشد ، ولی فایده‌ای نداشت .
[3, 2551, [9, 11]] Skipped وقتی مادر ملاقه‌ای را کنار می‌کشید ، او شروع به گریه می‌کرد و با عصبانیت سعی می‌کرد قابلمه و ملاقه را از دست او بیرون بکشد و یا به بشقاب خواهر ش ناخنک می‌زد .
[3, 2562, [4, 7]] Skipped سرانجام مادر شکلات را به چهار قسمت کرد و سه قسمت آن را به وینستون و یک‌چهارم بقیه را به خواهر ش داد .
[3, 2571, [7, 11]] Skipped حتی در همین زمان هم مادر داشت به آن موضوع فکر می‌کرد ، نمی‌دانست چه موضوعی ، که دیگر لحظه وقوع اش نزدیک بود .
[3, 2578, [7, 9]] Skipped تا اینکه فشار گرسنگی او را وادار به بازگشت کرد .
[3, 2591, [39, 42]] Skipped درست همان‌گونه که مادر ش روی تخت نشسته و خواهر ش به او چسبیده بود ، مادر را در یک کشتی در حال غرق‌شدن دید که نشسته و مسافت زیادی پایین‌تر می‌رفت ، اما هنوز از میان آب‌های تیره به او نگاه می‌کرد .
[3, 2597, [6, 11]] Skipped با چیزهایی که از مادر ش به یاد داشت ، گمان نمی‌کرد او زنی غیرمعمول یا خیلی باهوش بوده باشد ؛ ولی از نوعی نجابت و اصالت برخوردار بود ، زیرا روش‌ها و معیارهای مخصوص به خود را داشت .
[3, 2602, [8, 11]] Skipped این کار فایده‌ای نداشت ، چیزی را عوض نمی‌کرد ، مشکلاتی به وجود نمی‌آورد ، از مرگ کودک یا خود او جلوگیری نمی‌کرد ؛ اما به نظر او انجام این کار طبیعی بود .
[3, 2602, [22, 25]] Skipped این کار فایده‌ای نداشت ، چیزی را عوض نمی‌کرد ، مشکلاتی به وجود نمی‌آورد ، از مرگ کودک یا خود او جلوگیری نمی‌کرد ؛ اما به نظر او انجام این کار طبیعی بود .
[3, 2621, [3, 9]] Skipped وینستون کمی فکر کرد و گفت : « تا به حال فکر کردی بهترین کار این است که تا دیر نشده از اینجا برویم و دیگر همدیگر را نبینیم ؟ »
[3, 2621, [12, 13]] Skipped وینستون کمی فکر کرد و گفت : « تا به حال فکر کردی بهترین کار این است که تا دیر نشده از اینجا برویم و دیگر همدیگر را نبینیم ؟ »
[3, 2650, [1, 5]] Skipped جولیا به این موضوع فکر کرد و سرانجام گفت : « آنها نمی‌توانند این کار را بکنند .
[3, 2658, [1, 5]] Skipped او به صفحه سخنگو فکر کرد و گوش‌های تیز آن که همیشه مشغول به کار بود .
[3, 2672, [6, 10]] Skipped وقتی مستخدم وینستون و جولیا را به داخل اتاق راهنمایی کرد او حتی سر ش را بلند نکرد .
[3, 2685, [6, 7]] Skipped راهرویی که آنها از آن عبور کردند به زیبایی فرش شده بود .
[3, 2717, [4, 6]] Skipped وینستون به زحمت سعی کرد ثابت به چشم‌های ابراین نگاه کند .
[3, 2761, [7, 10]] Skipped او درباره شراب چیزهایی خوانده و بارها به آن فکر کرده بود .
[3, 2764, [0, 6]] Skipped به دلایلی ، او همیشه تصور می‌کرد شراب مانند مربای تمشک سیاه ، مزه بسیار شیرینی دارد و اثر سکرآور آن فوری است .
[3, 2777, [1, 6]] Skipped سپس به ساعت مچی اش نگاه کرد و گفت : « حتی برای اعضای رده‌بالای حزب هم عاقلانه نیست که بیش از نیم ساعت صفحه سخنگو را خاموش کنند .
تمام کرد Skipped (8) LVC.full (3)
[1, 166, [1, 2]] Skipped گمان می‌کرد تمام چیزها را در چشم‌های گشوده مادر و خواهر ش می‌دید که از درون آب‌های سبز , چندین متر پایین‌تر از او و در حال غرق‌شدن به او می‌نگریستند .
[1, 399, [13, 18]] Skipped در نهایت مغزهای متفکری وجود داشتند که به شکلی کاملا مخفیانه و ناملموس تمام این فعالیت‌ها را هماهنگ می‌کردند .
[2, 112, [9, 13]] Skipped هفته‌ها بود که خود را برای این لحظه آماده کرده بود و در تمام این مدت به فکر ش هم نرسیده که ممکن است به‌جز شهامت به چیز دیگری هم نیاز داشته باشد .
[2, 280, [10, 14]] Skipped برای یکی دو ثانیه , نگاهی مشکوک با همدیگر ردوبدل کرده بودند و موضوع تمام شده بود .
[3, 133, [6, 7]] LVC.full وینستون نان و پنیر ش را تمام کرد .
[3, 241, [4, 9]] Skipped پارسونز که صدای شپیور تمام توجه ش را جلب کرده بود درحالی‌که با وقار خیره شده بود ، نشست و با نوعی ملال ذاتی به خبر گوش داد .
[3, 444, [5, 6]] LVC.full اما باید بقیه داستان را تمام می‌کرد .
[3, 950, [1, 7]] Skipped اگر تمام روز هم از او سوال می‌کرد ، چیز مهمی دستگیر ش نمی‌شد .
[3, 1421, [4, 5]] LVC.full دختر غذا یش را تمام کرد و سریع رفت .
[3, 2268, [10, 13]] Skipped تدارکات هفته ابراز تنفر در حال اجرا بود و کارکنان تمام وزارتخانه‌ها اضافه‌کاری می‌کردند .
[3, 2750, [1, 5]] Skipped فکر کرد این مرد در تمام طول زندگی اش نقش بازی کرده و اکنون با کنارگذاشتن این نقش ، حتی برای یک لحظه ، خود را در خطر می‌دید .
ثابت کرد LVC.full (3) Skipped (2)
[1, 360, [7, 8]] LVC.full با انجام این کار ممکن نبود بتوان ثابت کرد دست‌کاری یا تقلبی صورت گرفته است .
[3, 273, [54, 55]] LVC.full وقتی کسی از فقر ، مشقت و کثافت رنج می‌برد ، از زمستان‌های تمام‌نشدنی ، از کثیفی جوراب‌ها یش ، از آسانسورهایی که هیچ‌وقت کار نمی‌کردند ، آب سرد ، صابون زمخت ، از سیگارهایی که زود خرد می‌شدند و از غذاهایی که مزه‌ای عجیب و مزخرف داشتند عذاب می‌کشید ، آیا همین امر ثابت نمی‌کرد که روال طبیعی کارها به این گونه نبوده است ؟
[3, 562, [2, 3]] LVC.full آمارهایی که ثابت می‌کردند مردم امروز غذا و لباس بیشتر ، خانه‌های بهتر و خلاقیت بیشتر داشتند و مدت بیشتری عمر می‌کردند و ساعات کار شان کمتر شده بود و درضمن سالم‌تر ، بزرگ‌تر ، قوی‌تر و شادتر بودند و به‌نسبت مردم پنجاه سال پیش از سواد و هوش بیشتری برخوردار بودند .
[3, 1262, [7, 13]] Skipped اما آنها دیگر به طور غریزی عادت کرده بودند خطوط چهره شان را ثابت نگه دارند و عواطف خود را در چهره شان بروز ندهند .
[3, 2717, [4, 5]] Skipped وینستون به زحمت سعی کرد ثابت به چشم‌های ابراین نگاه کند .
جاری کرد LVC.full (1)
[3, 1693, [8, 9]] LVC.full آواز پرنده انگار مایعی سکرآور به‌درون رگ‌ها یش جاری کرد که با نور خورشید که از لابلای برگ‌ها می‌تابید ، آمیخته شد .
جدا کرد LVC.full (2)
[3, 283, [17, 18]] LVC.full پارسونز که تحت تاثیر سیل ارقام اعلام‌شده ، هیجان مبهمی احساس می‌کرد پیپ را از دهان ش جدا کرد .
[3, 1692, [11, 12]] LVC.full اما صدای آواز پرنده تا حدی او را از افکار ش جدا می‌کرد .
جریحه‌دار کرد LVC.full (1)
[1, 162, [6, 7]] LVC.full خاطره مادر ش قلب او را جریحه‌دار کرد زیرا مادر ش به‌خاطر عشق به او , جان باخته و او آن‌قدر جوان و خودخواه بود که نتوانسته بود محبت‌های او را جبران کند .
خارج کرد LVC.full (1)
[3, 1127, [29, 30]] LVC.full علاقه به داشتن آن حتی از علاقه اش به بلور کاغذنگه‌دار هم نامعقول‌تر بود و تازه هیچ راهی برای بیرون‌بردن آن نداشت ، مگر آنکه آن را از قاب خارج می‌کرد .
خالی کرد LVC.full (1)
[1, 6, [4, 5]] LVC.full وینستون آب لوله را خالی کرد و با چندش ، کپه‌ای موی سر را که باعث گرفتگی لوله شده بود بیرون کشید .
خم کرد LVC.full (1) Skipped (1)
[3, 542, [7, 9]] Skipped وقتی افراد عادی با یک سرمایه‌دار صحبت می‌کردند باید خم می‌شدند و تواضع نشان می‌دادند ، کلاه از سر برمی‌داشتند و وی را « قربان » خطاب می‌کردند .
[3, 2779, [5, 6]] LVC.full سر ش را به‌سمت جولیا خم کرد و گفت : « شما رفیق ، اول خواهید رفت .
خنثی کرد LVC.full (1)
[1, 263, [21, 22]] LVC.full دانستن و ندانستن , آگاهی از صداقت کامل و گفتن دروغ‌های ساختگی , اعتقاد هم‌زمان به دو عقیده که یگدیگر را خنثی می‌کردند درحالی‌که می‌دانی متضاد هم هستند , استفاده از منطق علیه منطق , ادعای پایبندی به اخلاق و زیر پا گذاشتن آن , اعتماد به ناممکن‌بودن دمکراسی و پذیرش حزب به‌عنوان پاسدار دمکراسی , فراموش‌کردن هرآنچه لازم است به فراموشی سپرده شود و باز در موقع لزوم آن را به‌یادآوردن و مجددا به‌فراموشی‌سپردن و بالاتر از همه به‌کاربستن همین فرایند درمورد خود – که نشان‌دهنده نهایت هوشمندی بود : به شیوه‌ای آگاهانه القای ناآگاهی کردن و بعد یک بار دیگر , ناآگاه‌شدن از هیپنوتیزمی که درمورد خود انجام داده ای .
دراز کرد LVC.full (3) Skipped (1)
[2, 246, [22, 23]] LVC.full با نجوایی آرام و صدایی لرزان چیزی شبیه « ای نجات‌دهنده من ! » می‌گفت و دست ش را به‌سمت صفحه سخنگو دراز کرده بود .
[3, 416, [3, 8]] Skipped با چشمان بسته دراز می‌کشید ، نه مقاومت می‌کرد و نه همراهی ، فقط تسلیم می‌شد .
[3, 1254, [7, 8]] LVC.full دختر دست سالم ش را به‌سمت وینستون دراز کرد تا برای برخاستن کمک ش کند .
[3, 1743, [2, 3]] LVC.full وینستون دست دراز کرد و جامه دختر را روی بدن او انداخت .
درست کرد LVC.full (3) Skipped (1)
[2, 7, [14, 16]] Skipped زحمت امتحان‌کردن آسانسور را به خود نداد , چون در بهترین شرایط هم به‌ندرت درست کار می‌کرد , چه رسد به حالا که جریان برق , به‌منظور صرفه‌جویی برای استقبال از هفته ابراز تنفر در ساعاتی از روز قطع بود .
[2, 351, [18, 20]] LVC.full خانم پارسونز که مایوسانه او را نگاه می‌کرد گفت : « البته اگر تام خانه بود خیلی سریع درست ش می‌کرد .
[3, 2200, [12, 13]] LVC.full جولیا از تخت پایین آمد ، لباس ش را پوشید و قهوه درست کرد .
[3, 2352, [22, 23]] LVC.full به نظر جولیا داستان‌هایی هم که راجع‌به گلدشتاین و ارتش مخفی او می‌گفتند ، فقط مهمل‌بافی‌هایی بود که حزب برای مقاصد خود درست کرده بود و همه باید وانمود می‌کردند که به آن باور دارند .
دستگیر کرد LVC.full (1) Skipped (1)
[2, 294, [7, 9]] LVC.full پلیس افکار , در هر دو حالت دستگیر ش می‌کرد .
[3, 950, [7, 11]] Skipped اگر تمام روز هم از او سوال می‌کرد ، چیز مهمی دستگیر ش نمی‌شد .
دوبرابر کرد LVC.full (1)
[3, 1044, [5, 6]] LVC.full چیزی که جذابیت آن را دوبرابر می‌کرد این بود که هیچ کاربرد مشخصی نداشت ، ولی وینستون حدس می‌زد که آن را به‌عنوان کاغذنگه‌دار ساخته بودند .
رها کرد LVC.full (5)
[1, 261, [6, 7]] LVC.full وینستون دست‌ها یش را به پایین رها کرد و ریه‌ها را از هوا پر کرد .
[3, 51, [18, 19]] LVC.full در گوشه میز یک نفر ته‌مانده خوراک ش را به شکل زشتی که شبیه به استفراغ بود همان‌طور رها کرده و رفته بود .
[3, 453, [11, 12]] LVC.full اگر کاری را که برای انجام اش آمده بود ، نیمه‌کاره رها می‌کرد … !
[3, 1349, [6, 8]] LVC.full حتی در خواب هم فکر دختر رها یش نمی‌کرد .
[3, 2588, [10, 12]] LVC.full یا شاید همراه مادر به اردوگاه کار فرستاده یا جایی رها یش کرده بودند که بمیرد .
روشن کرد LVC.full (6)
[2, 69, [6, 7]] LVC.full ولی سیگار دوم را با موفقیت روشن کرد .
[3, 998, [7, 8]] LVC.full صاحب مغازه تازه چراغ آویز نفتی را روشن کرده بود .
[3, 1053, [3, 4]] LVC.full سپس چراغ دیگری روشن کرد ، با قامت خمیده به‌سمت پلکان فرسوده رفت و راه را نشان داد .
[3, 1063, [9, 10]] LVC.full چراغ را بالا گرفته بود به‌طوری‌که همه اتاق را روشن می‌کرد و اتاق زیر نور گرم و ملایم چراغ وسوسه‌انگیز به نظر می‌رسید .
[3, 1988, [4, 5]] LVC.full وینستون چراغ نفتی را روشن کرد و قابلمه آب را روی آن گذاشت .
[3, 2148, [14, 15]] LVC.full اشعه طلایی خورشید هنگام غروب به پایین تخت افتاده بود و بخاری دیواری را روشن کرده بود .
زنده کرد LVC.full (1) Skipped (1)
[3, 1065, [21, 22]] LVC.full فکری نشدنی بود که به‌محض حضور در ذهن آن را فراموش کرد ؛ اما اتاق نوعی احساس حسرت را در او زنده کرد .
[3, 1907, [24, 25]] Skipped اما گرمای نفس‌گیر بعدازظهر باعث شد عرق بر پیشانی وینستون بنشیند ، و این همان چیزی بود که در آن لحظه یاد کاترین را زنده کرد .
زیرورو کرد LVC.full (1)
[1, 339, [19, 20]] LVC.full سه تای دیگر موضوع‌های روزمره بودند , گرچه احتمالا برای انجام دومی باید چند تا از فهرست ارقام را زیرورو می‌کرد که کاری کسل‌کننده بود .
سربه‌نیست کرد LVC.full (4) Skipped (1)
[1, 115, [10, 11]] LVC.full دفتر خاطرات به خاکستر تبدیل می‌شد و خودش را هم سربه‌نیست می‌کردند .
[3, 127, [15, 17]] LVC.full ناگهان به فکر وینستون خطور کرد که بدون شک یکی از همین روزها سایم را سربه‌نیست خواهند کرد .
[3, 157, [10, 12]] LVC.full وینستون دوباره به این فکر افتاد که سایم را حتما سربه‌نیست خواهند کرد .
[3, 298, [11, 13]] Skipped مردان سوسک‌مانندی هم که در راهروهای پیچ‌درپیچ وزارتخانه با عجله رفت‌وآمد می‌کردند هرگز سربه‌نیست نمی‌شدند .
[3, 1354, [3, 4]] LVC.full شاید او را سربه‌نیست کرده بودند ، شاید خودکشی کرده بود ، شاید او را به دورترین نقطه اوشنیا فرستاده بودند و از همه بدتر ، شاید او تغییر عقیده داده بود و می‌خواست از وینستون اجتناب کند .
سرنگون کرد LVC.full (1)
[3, 1426, [20, 21]] LVC.full همان جایی که در نبرد پایگاه هوایی شماره یک ، هواپیماهای اوراسیایی ( یا ایستاسیایی چند سال پیش ) را سرنگون کرده بود .
سرگرم کرد LVC.full (1)
[3, 2336, [6, 7]] LVC.full اغلب خود را با رویای فرار سرگرم می‌کردند .
سوراخ‌سوراخ کرد LVC.full (1)
[2, 127, [25, 26]] LVC.full ابتدا مانند مارماهی در آب به سختی پیش می‌رفت , بعد او را از درون نشانه‌گیر اسلحه هلیکوپتر نشان داد , سپس بدن ش را سوراخ‌سوراخ کردند و آب‌های اطراف ش به رنگ صورتی درآمد و چنان غرق شد که گویا از همه آن سوراخ‌ها , آب به داخل بدن ش نفوذ کرده است .
شوکه کرد LVC.full (1)
[3, 2382, [5, 6]] LVC.full ولی چنین چیزهایی او را شوکه نمی‌کرد .
صاف کرد LVC.full (2)
[3, 627, [3, 4]] LVC.full همین‌که کاغذ را صاف کرد به اهمیت آن پی برد .
[3, 1982, [8, 9]] LVC.full به روش خود مقداری گردوخاک را روی زمین صاف کرد و بعد با شاخه‌ای کوچک از لانه یک کبوتر شروع به کشیدن نقشه برروی آن کرد .
صورتی کرد LVC.full (1)
[3, 2120, [8, 9]] LVC.full لب‌ها یش را سرخ و گونه‌ها یش را صورتی کرده بود ، به بینی اش پودر مالیده بود و حتی زیر چشم‌ها نیز آرایشی داشت که بر درخشش آنها افزوده بود .
ضعیف و تار کرد LVC.full (1)
[2, 15, [16, 17, 18, 19]] LVC.full صدا و تصویر این دستگاه را , که به آن « صفحه سخنگو » می‌گفتند می‌شد ضعیف و تار کرد ولی راهی برای خاموش‌کردن کامل آن وجود نداشت .
عصبانی کرد LVC.full (1) Skipped (1)
[3, 715, [68, 72]] Skipped دم درها و بیرون خانه‌ها و توی کوچه‌های باریکی که در دو طرف خیابان فراوان بودند ، آدم‌های زیادی رفت‌وآمد می‌کردند – دختران نوجوان با روژلب‌های غلیظ و پسران جوان به‌دنبال آنها ، زنانی که خرامان در کوچه‌ها این‌طرف و آن‌طرف می‌چرخیدند و آینده دخترهای جوان را یادآوری می‌کردند ، افراد پیری که گشادگشاد و با کمر خمیده راه می‌رفتند و بچه‌های پابرهنه که در چاله‌های آب بازی می‌کردند و با فریاد عصبانی مادران شان پراکنده می‌شدند .
[3, 1302, [5, 6]] LVC.full چیزی که آدم را خیلی عصبانی می‌کرد ، این بود که وینستون درمیان آن‌همه سروصدا ، به سختی صدای پارسونز را می‌شنید و مدام از او می‌خواست که بخشی از حرف‌های احمقانه اش را تکرار کند .
فراموش کرد LVC.full (9) Skipped (1)
[2, 111, [23, 24]] LVC.full عجیب بود که نه‌تنها توانایی بیان افکار ش را نداشت , بلکه به کلی چیزهایی را که قصد گفتن ش را داشت , فراموش کرده بود .
[3, 191, [1, 2]] LVC.full تو فراموش کردی اون خرده‌حساب را به من بدهی . »
[3, 251, [9, 10]] LVC.full آیا ممکن بود تنها درعرض بیست‌وچهار ساعت موضوع را فراموش کرده باشند ؟
[3, 404, [2, 3]] LVC.full روزهای متمادی فراموش می‌کرد که اصلا زمانی متاهل بوده است .
[3, 626, [33, 34]] LVC.full پنج سال پس‌از این ماجرا ، در سال 1973 ، وینستون در اتاقک خود مشغول بازکردن بسته‌ای از اسناد تازه‌رسیده توسط قلتک لاستیکی بود که ناگهان به تکه‌کاغذی برخورد که مشخص بود آنها فراموش کرده اند آن را بردارند .
[3, 873, [19, 20]] LVC.full به نظر می‌آمد پیرمرد همه دلایلی را که برای امتناع از نوشیدن یک لیتر آبجو برشمرده بود ، کاملا فراموش کرده بود .
[3, 1065, [10, 11]] LVC.full فکری نشدنی بود که به‌محض حضور در ذهن آن را فراموش کرد ؛ اما اتاق نوعی احساس حسرت را در او زنده کرد .
[3, 2198, [6, 11]] Skipped وینستون کمی آرام گرفت و سعی کرد آن لحظه ترسناک را فراموش کند .
[3, 2203, [11, 12]] LVC.full وینستون بعداز سال‌ها استفاده از قند ، تقریبا مزه شکر را فراموش کرده بود .
[3, 2211, [6, 7]] LVC.full جزء کوچکی از تاریخ است که فراموش کرده اند تغییر ش دهند .
قانع کرد LVC.full (2)
[3, 670, [33, 34]] LVC.full گویی نیرویی مهیب تو را تحت سیطره خود می‌گرفت و به‌درون مغز ت رسوخ می‌کرد ، مغز ت را در هم می‌کوبید ، به طرزی باورنکردنی تو را می‌ترساند و حتی تو را قانع می‌کرد که به احساس خود نباید اطمینان کنی .
[3, 2604, [8, 9]] LVC.full پست‌ترین کار حزب این بود که مردم را قانع می‌کرد که احساسات و هیجانات هیچ خاصیتی ندارند ، غیراز اینکه آدم را از تسلط بر جهان مادی بازمی‌دارند .
قطع کرد LVC.full (1) Skipped (1)
[3, 138, [7, 9]] Skipped اما صدای مرد حتی هنگامی‌که زن صحبت می‌کرد ، قطع نمی‌شد .
[3, 2191, [26, 27]] LVC.full همیشه بدون کشف این که آن چیز چه بود ، از خواب می‌پرید ولی هر چه بود به حرف‌هایی که جولیا می‌زد و وینستون آن را قطع کرد ، مربوط می‌شد .
متعجب کرد LVC.full (1)
[3, 2362, [29, 30]] LVC.full یک بار که وینستون درباره جنگ با اوراسیا صحبت می‌کرد ، جولیا با ذکر صریح این نکته که به نظر او جنگ با اوراسیا حقیقت ندارد ، وینستون را متعجب کرد .
متمایز کرد LVC.full (1)
[3, 2447, [20, 21]] LVC.full او به نحو عجیبی بانزاکت و رسمی صحبت می‌کرد و این خصیصه ، او را از اکثریت اعضای رده‌بالای حزب متمایز می‌کرد .
متهم کرد LVC.full (1)
[3, 488, [30, 35]] LVC.full چون تعداد قابلمه‌ها محدود و روبه‌اتمام بود ، زنانی که موفق به خرید شده بودند به سختی ازبین سایرین راه باز می‌کردند و دیگران با سروصدای زیاد صاحب دکه را متهم به احتکار و تبعیض می‌کردند .
متوقف کرد LVC.full (2)
[3, 1656, [3, 4]] LVC.full دختر وینستون را متوقف کرد .
[3, 2270, [10, 11]] LVC.full واحد جولیا در بخش ادبیات داستانی ، تولید داستان‌ها را متوقف کرده و مشغول تولید جزوات مربوط به فجایع بودند .
مجاب کرد LVC.full (1)
[3, 512, [30, 31]] LVC.full برای آنها فقط برخورداری از احساسات ساده وطن‌پرستانه واجب بود تا در مواقع لزوم بتوان بر مبنای چنین احساساتی آنها را به قبول ساعت کار طولانی‌تر و یا کم‌کردن جیره‌ها مجاب کرد .
مجسم کرد LVC.full (1)
[3, 180, [19, 20]] LVC.full آدم همیشه او را با سرزانوهای جاانداخته و آستین‌هایی که تا ساعد چاقالو یش بالا زده بود در نظر مجسم می‌کرد .
محصور کرد LVC.full (1)
[3, 2254, [17, 18]] LVC.full گویی سطح روی بلور طاق آسمان بود که دنیای کوچکی را به‌همراه جو اطراف آن در خود محصور کرده بود .
محو کرد LVC.full (1) Skipped (1)
[3, 437, [52, 53]] LVC.full با استفاده از روش شرطی‌سازی در روانشناسی در سنین پایین ، با استفاده از بازی ، آب سرد و مزخرفاتی که در دوران مدرسه ، در انجمن جاسوسان و در انجمن جوانان به خورد آنها می‌دادند ، با سخنرانی ، آواز ، شعار و سرود ، احساسات طبیعی را در وجود آنها محو می‌کردند .
[3, 589, [12, 18]] Skipped گرچه در همان زمان هم وقایع و تاریخ‌ها داشتند کم‌کم تیره و محو می‌شدند ، ولی او احساس می‌کرد که سال‌ها قبل‌از ظهور برادر بزرگ نام آنها را شنیده بود .
محکم کرد Skipped (2) LVC.full (1)
[2, 151, [25, 26]] LVC.full حمایل باریک و سرخ‌رنگی را که سمبل « انجمن جوانان ضدسکس » بود , چند بار به دور کمر ش بسته و آن‌قدر آن را محکم کرده بود که برجستگی کفل‌ها یش را به خوبی نمایش می‌داد .
[3, 1874, [17, 22]] Skipped چگونه عضلات کاترین به‌محض تماس دست او سفت می‌شد و چگونه حتی موقعی که دست‌ها یش را محکم دور بدن وینستون حلقه کرده بود ، باز هم به نظر می‌رسید با تمام وجود او را عقب می‌زند .
[3, 2161, [14, 19]] Skipped جولیا ناگهان برگشت و از زیر تخت لنگه‌کفشی برداشت و با حرکتی پسرانه ، محکم به گوشه اتاق پرت کرد .
محکوم کرد LVC.full (2) Skipped (1)
[2, 185, [6, 10]] Skipped ولی بعدها در فعالیت‌های ضدانقلابی شرکت کرده و به مرگ محکوم شده بود و سپس به طرز مرموزی گریخته و ناپدید گشته بود .
[2, 196, [10, 11]] LVC.full او به برادر بزرگتر ناسزا می‌گفت , دیکتاتوری حزب را محکوم می‌کرد , خواهان خاتمه فوری صلح با سرزمین اوراسیا بود , دم از آزادی بیان , آزادی مطبوعات , آزادی اجتماعات و آزادی اندیشه می‌زد و دیوانه‌وار فریاد می‌کشید به انقلاب خیانت شده است – و همه اینها را در قالب یک سخنرانی عجولانه و به تقلید از روش معمول سخنرانان حزبی ارائه می‌داد , و حتی از کلمات زبان نوین , بیش از اعضای حزب که معمولا در زندگی روزانه به کار می‌بردند , استفاده می‌کرد .
[3, 146, [4, 5]] LVC.full احتمالا داشت گلدشتاین را محکوم می‌کرد و خواهان سختگیری‌های بیشتر درمورد جرایم فکری و خرابکاران بود ، یا در حال انتقاد شدید از فجایعی بود که ارتش اوراسیا به وجود آورده بود .
مخفی کرد LVC.full (2) Skipped (1)
[1, 398, [10, 13]] Skipped انبارهای وسیعی بود که اسناد تصحیح‌شده را در آنها بایگانی می‌کردند و کوره‌هایی مخفی وجود داشت که نسخه‌های اصلی را در آنها می‌سوزاندند .
[2, 297, [10, 11]] LVC.full جرم فکری چیزی نبود که برای همیشه بتوان آن را مخفی کرد .
[3, 1555, [7, 8]] LVC.full « اینجا نمی‌شود دربین آنها یک میکروفن مخفی کرد .
مرتب کرد LVC.full (2) Skipped (2)
[3, 1516, [12, 17]] Skipped ولی هیچ گشتی آن اطراف نبود و او پس‌از بیرون‌آمدن از ایستگاه مرتب پشت‌سر ش را نگاه می‌کرد تا مطمئن شود کسی او را تعقیب نمی‌کند .
[3, 1684, [4, 9]] Skipped گهگاه چند لحظه‌ای سکوت می‌کرد ، پرها یش را مرتب می‌ساخت بعد سینه خال‌خالی اش را باد می‌کرد و آواز را ادامه می‌داد .
[3, 2285, [18, 19]] LVC.full در آن واحد همه جا بود ، می‌کشید ، هل می‌داد ، اره می‌کرد ، چکش می‌زد ، مرتب می‌کرد با نصیحت‌های رفیقانه به بقیه روحیه می‌داد و از بندبند وجود ش جریان پایان‌ناپذیر عرق بدبو بیرون می‌زد .
[3, 2538, [18, 19]] LVC.full تمام کارهایی را که لازم بود انجام می‌داد ، می‌پخت ، می‌شست ، وصله می‌زد ، تخت را مرتب می‌کرد ، اتاق را جارو و پیش‌بخاری را گردگیری می‌کرد و همه این کارها را خیلی آهسته و بدون هیچ حرکت اضافی که مستلزم صرف انرژی بیشتر باشد ، انجام می‌داد .
مشخص کرد Skipped (3) LVC.full (1)
[3, 626, [30, 34]] Skipped پنج سال پس‌از این ماجرا ، در سال 1973 ، وینستون در اتاقک خود مشغول بازکردن بسته‌ای از اسناد تازه‌رسیده توسط قلتک لاستیکی بود که ناگهان به تکه‌کاغذی برخورد که مشخص بود آنها فراموش کرده اند آن را بردارند .
[3, 1044, [6, 12]] Skipped چیزی که جذابیت آن را دوبرابر می‌کرد این بود که هیچ کاربرد مشخصی نداشت ، ولی وینستون حدس می‌زد که آن را به‌عنوان کاغذنگه‌دار ساخته بودند .
[3, 1604, [3, 4]] Skipped دختر خنده شادمانه‌ای کرد مشخص بود این تعبیر را نشانه مهارت خود در پنهان‌کاری می‌داند .
[3, 1768, [3, 4]] LVC.full جولیا مکانی را مشخص کرده بود که چهار شب دیگر بعداز پایان کار بتوانند در آنجا یکدیگر را ملاقات کنند .
مشغول کرد LVC.full (3) Skipped (3)
[1, 382, [17, 21]] Skipped او درحالی‌که روزنامه تاشده‌ای روی پا یش بود و دهان ش را کاملا به میکروفن گفته‌نگار نزدیک کرده بود , بی‌وقفه مشغول کار بود .
[3, 1283, [12, 13]] LVC.full احتمال ضعیف‌تر ، احتمال نامعقولی بود که ذهن ش را به خود مشغول کرده بود ، ولی او سعی می‌کرد فکر ش را از آن دور سازد و آن اینکه پیغام اصلا ازطرف پلیس نباشد ، بلکه ازطرف یک تشکیلات مخفی باشد .
[3, 1635, [11, 12]] LVC.full اما هنوز هم آن خاطره قدیمی ذهن او را به خود مشغول کرده بود ، احساس مبهمی که نمی‌توانست آن را تشخیص دهد ، مثل چیزی که از گوشه چشم به آن نگاه کنی .
[3, 1834, [9, 13]] Skipped در مدت یک سالی که در این بخش کار می‌کرد به تولید کتاب‌هایی مشغول بود که آنها را در پاکت‌های سربسته با عناوینی مانند « داستان‌های معرکه » و یا « شبی در دبیرستان دخترانه » می‌گذاشتند و عمده خریداران آنها جوانان خانواده‌های کارگر بودند که گمان می‌کردند این کتاب‌ها ممنوع هستند .
[3, 2270, [11, 13]] Skipped واحد جولیا در بخش ادبیات داستانی ، تولید داستان‌ها را متوقف کرده و مشغول تولید جزوات مربوط به فجایع بودند .
[3, 2541, [35, 36]] LVC.full ساعت‌ها بی‌حرکت روی تخت می‌نشست و خود را با پرستاری از خواهر کوچک وینستون که بچه‌ای دوسه‌ساله ، لاغر ، بیمار و فوق‌العاده ساکت و صورت ش از لاغری به میمون شباهت یافته بود ، مشغول می‌کرد .
مطرح کرد LVC.full (2) Skipped (2)
[1, 365, [28, 32]] Skipped حتی در دستورهای کتبی که وینستون دریافت می‌کرد و همه را پس‌از رسیدگی بدون کم‌وکاست نابود می‌کرد , هرگز چه به صورت صریح یا ضمنی به سندسازی اشاره‌ای نمی‌کردند , همیشه این‌گونه مطرح می‌شد که جاافتادگی , اشتباه چاپی , خطا و یا نقل‌قول غلطی صورت گرفته است که صرفا به‌خاطر دقت در درستی کار باید تصحیح شود .
[3, 672, [9, 10]] LVC.full دیر یا زود آنها بدون شک این ادعا را مطرح می‌کردند : موقعیت آنها به طور منطقی چنین چیزی را ایجاب می‌کرد .
[3, 1279, [6, 9]] Skipped تا جایی که فکر ش کار می‌کرد دو احتمال مطرح بود .
[3, 2368, [72, 73]] LVC.full برای مثال ، طبق چیزی که در مدرسه به او آموخته بودند ، قبول داشت که حزب هواپیما را اختراع کرده است ( در دوران مدرسه وینستون در اواخر دهه پنجاه ، آن‌گونه که خود به یاد داشت ، حزب تنها مدعی اختراع هلیکوپتر بود ؛ ده دوازده سال بعد ، در دوران مدرسه جولیا ، این ادعا درمورد هواپیما تکرار شد ؛ یک نسل دیگر حتما ادعای اختراع موتور بخار را مطرح می‌کرد . ) .
ممنوع کرد LVC.full (1) Skipped (1)
[3, 165, [11, 12]] LVC.full اگرچه هیچ قانون مکتوب یا نانوشته‌ای رفتن به آن کافه را ممنوع نمی‌کرد ، ولی آنجا به نوعی بدشگون به حساب می‌آمد .
[3, 1834, [47, 50]] Skipped در مدت یک سالی که در این بخش کار می‌کرد به تولید کتاب‌هایی مشغول بود که آنها را در پاکت‌های سربسته با عناوینی مانند « داستان‌های معرکه » و یا « شبی در دبیرستان دخترانه » می‌گذاشتند و عمده خریداران آنها جوانان خانواده‌های کارگر بودند که گمان می‌کردند این کتاب‌ها ممنوع هستند .
منسوب کرد LVC.full (1)
[3, 1105, [38, 39]] LVC.full ساخت هر بنای بزرگ و باابهتی را درصورتی‌که ظاهر اش به حد کافی نو به نظر می‌رسید به زمان بعداز انقلاب نسبت می‌دادند ، درحالی‌که بناهایی با قدمت بسیار کوتاه‌تر را به دوره نامعلومی به نام قرون وسطی منسوب می‌کردند .
مچاله کرد LVC.full (1)
[1, 353, [16, 17]] LVC.full سپس با حرکتی که به احتمال قوی ناخودآگاه بود , اصل پیغام و یاداشت‌های خودش را مچاله می‌کرد و در دخمه خاطره می‌انداخت تا طعمه آتش شوند .
میخکوب کرد LVC.full (1)
[3, 1524, [20, 21]] LVC.full تازه دسته‌گل بزرگی چیده بود و مشغول بوییدن عطر بی‌رمق آنها بود که صدایی از پشت سر ش او را میخکوب کرد ، بدون شک صدای پایی برروی شاخه‌های خشک بود .
نابود کرد LVC.full (3) Skipped (1)
[1, 177, [13, 14]] LVC.full متانت و بی‌پروایی رفتار دخترک انگار تمامی یک فرهنگ و سیستم فکری را نابود می‌کرد .
[1, 273, [7, 9]] Skipped پیش خود اندیشید : گذشته فقط تغییر نکرده بلکه نابود شده بود .
[1, 365, [15, 16]] LVC.full حتی در دستورهای کتبی که وینستون دریافت می‌کرد و همه را پس‌از رسیدگی بدون کم‌وکاست نابود می‌کرد , هرگز چه به صورت صریح یا ضمنی به سندسازی اشاره‌ای نمی‌کردند , همیشه این‌گونه مطرح می‌شد که جاافتادگی , اشتباه چاپی , خطا و یا نقل‌قول غلطی صورت گرفته است که صرفا به‌خاطر دقت در درستی کار باید تصحیح شود .
[2, 303, [19, 20]] LVC.full نام فرد را از دفاتر ثبت پاک می‌کردند , همه اسنادی را که مربوط به کارهای او بود , نابود می‌کردند , موجودیت او را انکار می‌کردند و سپس طرف را به فراموشی می‌سپردند .
ناراحت کرد LVC.full (1)
[3, 667, [4, 6]] LVC.full اما فکر دیوانه‌بودن زیاد ناراحت ش نمی‌کرد ؛ بیشتر از این وحشت داشت که مبادا اشتباه کرده باشد .
نزدیک کرد Skipped (5) LVC.full (2)
[1, 328, [23, 28]] Skipped هنگامی‌که کسی می‌فهمید دیگر به سندی نیاز ندارد و یا حتی این‌طرف و آن‌طرف به کاغذ مچاله‌شده‌ای برمی‌خورد , به طور خودکار دریچه نزدیک‌ترین دخمه خاطره را باز می‌کرد و کاغذ را در آن می‌انداخت .
[1, 382, [16, 17]] LVC.full او درحالی‌که روزنامه تاشده‌ای روی پا یش بود و دهان ش را کاملا به میکروفن گفته‌نگار نزدیک کرده بود , بی‌وقفه مشغول کار بود .
[2, 161, [7, 12]] Skipped بااین‌وجود , هرزمان که دخترک به او نزدیک می‌شد , احساس ناراحتی می‌کرد , و آمیزه‌ای از ترس و خصومت , وجود ش را فرامی‌گرفت .
[3, 1544, [4, 8]] Skipped تا این لحظه جرات نکرده بود به او نزدیک‌تر شود .
[3, 1748, [2, 4]] Skipped اگر از نزدیک نگاه می‌کردی یکی دو خط در اطراف چشم‌ها یش بود .
[3, 1972, [9, 10]] LVC.full جولیا با چرخش کمر ، خود را به او نزدیک‌تر کرد .
[3, 2514, [1, 6]] Skipped احساس می‌کرد به رطوبت درون گور نزدیک‌تر می‌شود و این موضوع چندان هم عالی نبود ، زیرا او همیشه می‌دانست که گور او کنده شده است .
نگران کرد LVC.full (1)
[3, 1536, [7, 8]] LVC.full لطافت هوا و سبزی برگ‌ها او را نگران می‌کرد .
هماهنگ کرد LVC.full (1)
[1, 399, [17, 18]] LVC.full در نهایت مغزهای متفکری وجود داشتند که به شکلی کاملا مخفیانه و ناملموس تمام این فعالیت‌ها را هماهنگ می‌کردند .
وادار کرد LVC.full (3)
[2, 141, [5, 10]] LVC.full نمی‌دانست چه چیز او را وادار به نوشتن این چرندیات کرده است .
[2, 220, [13, 18]] LVC.full نکته تکان‌دهنده درمورد مراسم‌های دو دقیقه ابراز تنفر این بود که کسی را وادار به شرکت در آن نمی‌کردند ولی انسان خودش نمی‌توانست با دیگران همراهی نکند .
[3, 2578, [6, 9]] LVC.full تا اینکه فشار گرسنگی او را وادار به بازگشت کرد .
پاره کرد Skipped (2) LVC.full (1)
[1, 90, [7, 10]] Skipped آن پایین توی خیابان ، باد پوستر پاره را پس‌وپیش می‌کرد و کلمه اینگسوس به تناوب پیدا و پنهان می‌شد .
[1, 174, [8, 9]] Skipped با یک حرکت لباس‌ها یش را از تن پاره کرد و با نفرت به کناری انداخت .
[3, 2488, [3, 4]] LVC.full سپس کاغذ را پاره کرد و به وینستون داد .
پاره‌پاره کرد LVC.full (1)
[3, 2297, [15, 16]] LVC.full پیکره گلدشتاین را به آتش کشیدند ، صدها نسخه از پوستر سرباز اوراسیایی را نیز پاره‌پاره کردند و به آتش سپردند .
پاک کرد LVC.full (4)
[1, 359, [10, 11]] LVC.full تاریخ چیزی نبود جز لوحی رنگ‌باخته که مدام آن را پاک می‌کردند و دوباره آن‌طور که لازم می‌دانستند , بازنویسی می‌کردند .
[1, 407, [33, 34]] LVC.full وقتی مراسم ابراز تنفر به پایان رسید او به اتاقک خود بازگشت , لغت‌نامه زبان نوین را از قفسه برداشت , گفته‌نگار را به سمت دیگر میز هل داد , عینک ش را پاک کرد و به کار اصلی صبحگاهی اش پرداخت .
[2, 303, [6, 7]] LVC.full نام فرد را از دفاتر ثبت پاک می‌کردند , همه اسنادی را که مربوط به کارهای او بود , نابود می‌کردند , موجودیت او را انکار می‌کردند و سپس طرف را به فراموشی می‌سپردند .
[3, 53, [7, 8]] LVC.full وقتی اشک‌ها را از گوشه چشم‌ها یش پاک می‌کرد ناگهان متوجه گرسنگی اش شد .
پخش کرد LVC.full (2) Skipped (2)
[1, 84, [26, 27]] LVC.full صفحه سخنگو – یا به‌منظور جشن‌گرفتن پیروزی و یا برای فراموش‌کردن کاهش جیره شکلات – بی‌مقدمه سرود « اوشنیا ، این به‌خاطر تو ست » را پخش کرد و در این‌جور مواقع همه باید خبردار می‌ایستادند .
[2, 110, [4, 5]] LVC.full صفحه سخنگو موزیک نظامی پخش می‌کرد .
[3, 248, [20, 24]] Skipped در آن لحظه گوش ش را به‌روی همه صداهای اضافی بسته بود و فقط به سخنانی که از صفحه سخنگو پخش می‌شد ، گوش می‌کرد .
[3, 612, [4, 7]] Skipped آهنگی که از آنها پخش می‌شد تغییر کرد و حالتی گوشخراش و مسخره به خود گرفت که قابل‌توصیف نبود .
پر کرد LVC.full (11) Skipped (4)
[1, 261, [13, 14]] LVC.full وینستون دست‌ها یش را به پایین رها کرد و ریه‌ها را از هوا پر کرد .
[2, 288, [48, 49]] LVC.full قلم ش با رغبت برروی کاغذ نرم حرکت کرده بود و با حروف بزرگ نوشته بود : مرگ بر برادر بزرگ مرگ بر برادر بزرگ مرگ بر برادر بزرگ مرگ بر برادر بزرگ مرگ بر برادر بزرگ مرگ بر برادر بزرگ , تکرار آن نیمی از صفحه را پر کرده بود .
[3, 54, [3, 6]] Skipped شروع به خوردن کرد و قاشق‌های پر از خوراک را به دهان برد .
[3, 245, [14, 15]] LVC.full با سهمیه صدگرمی توتون در یک هفته می‌شد گاهی پیپ را لب به لب پر کرد .
[3, 518, [6, 10]] Skipped در لندن بزهکاری و خلاف‌کاری بیداد می‌کرد ، شهری بود پر از هرج‌ومرج ، اشرار ، فاحشه‌ها ، قاچاق‌چیان و کلاهبرداران از همه قماش .
[3, 620, [9, 13]] Skipped اما وقتی وینستون دوباره به چهره درهم‌شکسته رادرفورد نگاه کرد ، چشم‌های او پر از اشک بود .
[3, 851, [19, 20]] LVC.full مرد کافه‌دار دو لیوان بزرگ نیم‌لیتری را در سطلی که زیر پیشخوان بود شست و از آبجوی قهوه‌ای تیره پر کرد .
[3, 1059, [6, 7]] LVC.full تختخواب تقریبا یک‌چهارم فضای اتاق را پر کرده بود .
[3, 1201, [36, 37]] LVC.full در میدان جنگ ، در سلول شکنجه ، یا کشتی در حال غرق‌شدن ، مسئله‌ای که فرد به‌خاطر آن در حال جنگ بود معمولا فراموش می‌شد ، زیرا بدن آن‌قدر باد می‌کرد که همه فضا را پر می‌کرد و یا وقتی کسی از ترس در حال فلج‌شدن است و یا از درد جیغ می‌کشد ، زندگی مبارزه‌ای لحظه‌به‌لحظه برعلیه گرسنگی ، سرما ، بی‌خوابی ، زخم معده و یا دندان‌درد است .
[3, 1684, [4, 6]] Skipped گهگاه چند لحظه‌ای سکوت می‌کرد ، پرها یش را مرتب می‌ساخت بعد سینه خال‌خالی اش را باد می‌کرد و آواز را ادامه می‌داد .
[3, 1806, [34, 35]] LVC.full کارهایی نظیر حضور در سخنرانی‌ها ، تظاهرات ، توزیع اعلامیه‌های انجمن جوانان ضدسکس و آماده‌سازی پرچم‌های هفته ابراز تنفر و جمع‌کردن اعانه برای برنامه صرفه‌جویی و از این‌قبیل چیزها ، آن‌قدر وقت جولیا را پر می‌کرد که باعث تعجب می‌شد .
[3, 1815, [21, 22]] LVC.full هوا در اتاق کوچک مربع‌شکل بالای ناقوس‌ها گرم و راکد بود و به طور تحمل‌ناپذیری بوی فضله پرندگان ، هوا را پر کرده بود .
[3, 2079, [17, 18]] LVC.full بوی قوی و گرم آن که وینستون را به یاد زمان بچگی اش می‌انداخت ، اتاق را پر کرده بود .
[3, 2126, [12, 13]] LVC.full هنگامی‌که او را در آغوش گرفت ، رایحه بنفشه بینی اش را پر کرد .
[3, 2751, [14, 15]] LVC.full ابراین تنگ مشروب را از گلوگاه گرفت و گیلاس‌ها را با مایع قرمز تیره‌رنگ پر کرد .
پنهان کرد LVC.full (4) Skipped (1)
[1, 152, [14, 15]] LVC.full اما چند لحظه دیگر دردرون آب‌های سبزرنگی که آنها را برای همیشه در خود پنهان می‌کرد غرق می‌شدند .
[3, 1519, [31, 32]] LVC.full مسیری که وینستون در آن پیش می‌رفت ، بازتر شد و درعرض یک دقیقه به کوره‌راهی رسید که دختر گفته بود ، راهی مال‌رو که بوته‌ها ، آن را از نظر پنهان می‌کردند .
[3, 1541, [25, 31]] Skipped وقتی وینستون به‌دنبال او رفت ، خود را درمیان فضایی باز و دلپذیر دید : تپه کوچک و کم‌علفی که نهال‌های جوان آن را احاطه کرده و به کلی از نظرها پنهان نموده بودند .
[3, 2501, [5, 6]] LVC.full شاید پیامی را در لغت‌نامه پنهان کرده بود .
[3, 2663, [5, 6]] LVC.full به‌هرحال ، حقایق را نمی‌شد پنهان کرد .
پهن کرد LVC.full (1)
[3, 2005, [47, 48]] LVC.full آفتاب ماه ژوئن هنوز در بالای آسمان بود ، و در حیاط آفتاب‌گرفته ، زن عظیم‌الجثه‌ای که مثل ستون‌های نرماندی تنومند ، با دست‌های قوی آفتاب‌سوخته و پیش‌بندی پیچیده به دور کمر ، بین لگن رختشویی و بند رخت‌ها در رفت‌وآمد بود و پارچه‌های مربع‌شکل سفیدی را پهن می‌کرد که ظاهرا کهنه بچه بودند .
پیدا کرد LVC.full (9) Skipped (7)
[1, 90, [10, 16]] Skipped آن پایین توی خیابان ، باد پوستر پاره را پس‌وپیش می‌کرد و کلمه اینگسوس به تناوب پیدا و پنهان می‌شد .
[1, 222, [11, 12]] LVC.full او و پدر و مادر ش برای خود جایی روی زمین پیدا کردند .
[1, 426, [34, 35]] LVC.full در عوض بیشتر اوقات افرادی که موجب نارضایتی حزب شده بودند فقط ناپدید می‌شدند و دیگر هیچ کس نشانی از آنها نمی‌یافت و کوچک‌ترین سرنخی , از آنچه بر سر آنها آمده بود , پیدا نمی‌کرد .
[2, 81, [11, 12]] LVC.full آن را پشت ویترین مغازه خرت‌وپرت‌فروشی یکی از محله‌های فقیرنشین شهر پیدا کرده بود ( به یاد نداشت دقیقا کدام محله ) و در همان موقع اشتیاق غیرقابل‌مقاومتی برای تملک آن در خود احساس کرده بود .
[3, 19, [5, 6]] LVC.full ولی حتی یک دانه هم پیدا نکردم . »
[3, 409, [45, 46]] LVC.full وینستون از همان اوایل ازدواج با او خیلی زود فهمید که کاترین ، احمق‌ترین و تهی‌مغز‌ترین موجودی است که تا آن لحظه از عمر ش با او روبرو شده است – البته احتمالا دلیل این امر آن بود که با او بیش از دیگران آشنایی پیدا کرده بود .
[3, 513, [9, 10]] LVC.full حتی آن‌گونه که گاهی پیش می‌آمد اگر هم نارضایتی پیدا می‌کردند کار به جاهای باریک نمی‌کشید .
[3, 698, [21, 22]] LVC.full از ته یک راهرو ، بوی قهوه داغ – آن هم قهوه‌ای واقعی ، نه قهوه پیروزی – به خیابان راه پیدا کرده بود .
[3, 1490, [17, 18]] LVC.full صورت‌های گرد مغول‌وار شان با ریش درآمده ، خسته و کثیف ، شباهت زیادی به چهره اروپایی پیدا کرده بود .
[3, 1588, [10, 11]] LVC.full یک بار که برای راه‌پیمایی دسته‌جمعی آمده بودیم اینجا را پیدا کردم .
[3, 1612, [2, 7]] Skipped و فکر می‌کردی من اگر کوچک‌ترین بهانه‌ای پیدا کنم تو را به پلیس افکار تحویل می‌دهم و می‌کشم ت ، هان ؟
[3, 1791, [33, 34]] Skipped مکالمه شان با دیدن روشنایی پنجره یک خانه یا ردشدن یک نفر با یونیفرم حزب و یا نزدیک‌شدن به صفحه‌های سخنگو قطع می‌شد و یا لحظه‌ای بعد ، از وسط یک جمله ادامه پیدا می‌کرد ، سپس در نقطه خاصی ، به طور توافقی از هم فاصله می‌گرفتند و حرف شان را می‌بریدند و مجددا بقیه صحبت را بدون مقدمه روز بعد انجام می‌دادند .
[3, 1855, [16, 17]] Skipped هیچ علاقه‌ای به عقاید حزب نداشت ، مگر در مواردی که با زندگی شخصی او ارتباط پیدا می‌کرد .
[3, 1887, [9, 10]] Skipped درمورد او همه چیز به تمایلات جنسی اش ربط پیدا می‌کرد .
[3, 2366, [19, 20]] Skipped اما درمورد تعالیم حزبی او فقط زمانی دچار تردید می‌شد که موضوع به نحوی با زندگی خصوصی خودش ارتباط پیدا می‌کرد .
[3, 2400, [27, 28]] Skipped همه سندها و گزارش‌ها یا تحریف یا نابود شده ، همه کتاب‌ها بازنویسی شده ، تصاویر دوباره نقاشی شده ، ساختمان‌ها ، خیابان‌ها ، مجسمه‌ها تغییر نام پیدا کرده اند و همه تاریخ‌ها عوض شده اند و این جریان روز به روز و دقیقه به دقیقه ادامه دارد .
پیچیده کرد LVC.full (1) Skipped (1)
[1, 435, [40, 46]] Skipped بعید نبود ده‌ها نفر از افراد همان موقع در حال کارکردن برروی نخسه‌های مشابهی از سخنان برادر بزرگ باشند , و در همان زمان مغز متفکری در مرکزیت حزب در حال انتخاب بهترین نسخه بود و آن را ویرایش مجدد می‌کرد و با توجه به فرایند پیچیده ارجاع متقاطع , دروغ منتخب را به بایگانی اسناد می‌فرستاد و آن را تبدیل به حقیقت می‌کرد .
[1, 448, [50, 51]] LVC.full می‌توانست سخنرانی را به موضوع همیشگی محکوم‌کردن خائنان و مجرمان فکری مربوط کند , اما دستکاری به این صورت , خیلی واضح بود , خلق یک پیروزی در جبهه‌ها و یا پیروزی در شکستن سقف تولید در نهمین برنامه سه‌ساله هم احتیاج به مدرک‌سازی بسیار داشت و موضوع را کمی پیچیده می‌کرد .
چسبناک کرد LVC.full (1)
[3, 2575, [8, 9]] LVC.full او برگشت و درحالی‌که شکلات دست‌ها یش را چسبناک کرده بود ، از راه‌پله‌ها گریخت .
چیکار کرد LVC.full (1)
[3, 211, [3, 4]] LVC.full می‌دانی دخترک آنجا چیکار کرده بود ؟
کر کرد LVC.full (1)
[3, 561, [12, 13]] LVC.full صفحه سخنگو شب و روز گوش انسان را با ارائه آمارهایی مختلف کر می‌کرد .
کرد آرایش LVC.full (3) Skipped (1)
[3, 344, [4, 6]] LVC.full چهره‌ای جوان داشت و آرایشی غلیظ کرده بود .
[3, 345, [2, 8]] Skipped در واقع آرایش او مرا به خود جلب کرد ، سفیدی صورت ش مانند ماسک و لب‌ها یش به رنگ قرمز روشن بود .
[3, 346, [4, 5]] LVC.full زنان عضو حزب هرگز آرایش نمی‌کردند .
[3, 2118, [1, 2]] LVC.full جولیا آرایش کرده بود .
کرد آرزو LVC.full (2)
[3, 2046, [0, 1]] LVC.full آرزو کرد ، زوجی بودند که ده سال از ازدواج شان می‌گذشت .
[3, 2048, [3, 4]] LVC.full بیش از همه آرزو کرد جایی داشتند که می‌توانستند در آن با هم تنها باشند و مجبور نباشند هر بار فقط برای ارضای غریزه با هم ملاقات کنند .
کرد احاطه LVC.full (1)
[3, 1541, [24, 25]] LVC.full وقتی وینستون به‌دنبال او رفت ، خود را درمیان فضایی باز و دلپذیر دید : تپه کوچک و کم‌علفی که نهال‌های جوان آن را احاطه کرده و به کلی از نظرها پنهان نموده بودند .
کرد اختراع LVC.full (2) Skipped (1)
[3, 2368, [19, 20]] LVC.full برای مثال ، طبق چیزی که در مدرسه به او آموخته بودند ، قبول داشت که حزب هواپیما را اختراع کرده است ( در دوران مدرسه وینستون در اواخر دهه پنجاه ، آن‌گونه که خود به یاد داشت ، حزب تنها مدعی اختراع هلیکوپتر بود ؛ ده دوازده سال بعد ، در دوران مدرسه جولیا ، این ادعا درمورد هواپیما تکرار شد ؛ یک نسل دیگر حتما ادعای اختراع موتور بخار را مطرح می‌کرد . ) .
[3, 2368, [68, 73]] Skipped برای مثال ، طبق چیزی که در مدرسه به او آموخته بودند ، قبول داشت که حزب هواپیما را اختراع کرده است ( در دوران مدرسه وینستون در اواخر دهه پنجاه ، آن‌گونه که خود به یاد داشت ، حزب تنها مدعی اختراع هلیکوپتر بود ؛ ده دوازده سال بعد ، در دوران مدرسه جولیا ، این ادعا درمورد هواپیما تکرار شد ؛ یک نسل دیگر حتما ادعای اختراع موتور بخار را مطرح می‌کرد . ) .
[3, 2370, [9, 10]] LVC.full بالاخره چه اهمیت داشت که چه کسی هواپیما را اختراع کرده است ؟
کرد ادا LVC.full (1)
[1, 467, [16, 17]] LVC.full بعد برادر بزرگ چند نکته دیگر راجع‌به خلوص و عزم و اراده رفیق اگیلوی در زندگی ادا می‌کرد .
کرد اراده LVC.full (1) Skipped (1)
[1, 467, [11, 17]] Skipped بعد برادر بزرگ چند نکته دیگر راجع‌به خلوص و عزم و اراده رفیق اگیلوی در زندگی ادا می‌کرد .
[2, 34, [4, 5]] LVC.full یعنی آنها هر زمانی اراده می‌کردند می‌توانستند , همه رفتار و کردار ت را زیر نظر بگیرند .
کرد اره LVC.full (1)
[3, 2285, [12, 13]] LVC.full در آن واحد همه جا بود ، می‌کشید ، هل می‌داد ، اره می‌کرد ، چکش می‌زد ، مرتب می‌کرد با نصیحت‌های رفیقانه به بقیه روحیه می‌داد و از بندبند وجود ش جریان پایان‌ناپذیر عرق بدبو بیرون می‌زد .
کرد ازدحام LVC.full (1)
[3, 483, [20, 21]] LVC.full وقتی خود را به آنجا رساند ، جمعیت دویست تا سیصدنفره‌ای از زنان را دید که اطراف دکه‌های بازارچه خیابانی ازدحام کرده بودند .
کرد استعمار LVC.full (1)
[3, 499, [5, 6]] LVC.full قبل‌از انقلاب سرمایه‌داران آنها را استعمار می‌کرده اند ، به آنها گرسنگی می‌دادند و آنها را شلاق می‌زدند .
کرد اضافه LVC.full (4)
[1, 313, [7, 8]] LVC.full و درحالی‌که بدن ش را بالا می‌آورد اضافه کرد : « هر فرد زیر چهل‌وپنج سال کاملا قادر است قوزک پا یش را بگیرد .
[3, 26, [3, 4]] LVC.full باز به دروغ اضافه کرد : « شش هفته است که از یک تیغ استفاده می‌کنم . »
[3, 1094, [13, 14]] LVC.full بعد با لبخندی ازروی عذرخواهی چنان‌که گویی می‌دانست چیزی کم‌وبیش خنده‌دار می‌گوید ، اضافه کرد : « ناقوس‌های سنت‌کلمنتس چی میگن ؛ پرتقال‌ها و لیموها دراومدن ! »
[3, 1125, [1, 2]] LVC.full پیرمرد اضافه کرد : « به آن می‌گفتند سنت‌مارتین در چمنزار ، اما به خاطر ندارم آن اطراف چمنی دیده باشم . »
کرد اضافه‌کاری LVC.full (1)
[3, 2268, [12, 13]] LVC.full تدارکات هفته ابراز تنفر در حال اجرا بود و کارکنان تمام وزارتخانه‌ها اضافه‌کاری می‌کردند .
کرد اعلام LVC.full (4)
[1, 118, [6, 7]] LVC.full صفحه سخنگو ساعت دو بعدازظهر را اعلام کرد .
[3, 250, [8, 9]] LVC.full او با خود اندیشید همین دیروز بود که اعلام کردند سهمیه به بیست گرم در هفته کاهش می‌یابد .
[3, 671, [4, 5]] LVC.full در نهایت ، حزب اعلام می‌کرد دو به‌علاوه دو می‌شود پنج ، و آدم مجبور بود این حرف را باور کند .
[3, 1956, [36, 38]] LVC.full او درک نمی‌کرد که در این صورت دیگر چیزی به نام شادی وجود ندارد ، پیروزی در آینده‌ای دور ، زمانی که دیگر آنها وجود نداشتند به دست می‌آمد و از لحظه‌ای که کسی برعلیه حزب اعلام جنگ می‌کرد ، بهتر بود خود را مرده فرض کند .
کرد اقدام LVC.full (1)
[3, 1337, [6, 10]] LVC.full در واقع تعداد کمی از مردم اقدام به نوشتن نامه می‌کردند .
کرد القا LVC.full (1)
[3, 684, [3, 4]] LVC.full حزب به افراد القا می‌کرد که نباید به چشم و گوش خود اطمینان کنند .
کرد امتناع LVC.full (1)
[3, 438, [19, 20]] LVC.full منطق به او می‌گفت که در این مورد استثناهایی هم وجود دارد ولی احساس ش از پذیرفتن این مسئله امتناع می‌کرد .
کرد انتقاد LVC.full (1)
[3, 1854, [17, 22]] LVC.full از حزب بیزار بود و با زننده‌ترین کلمات احساس خود را بیان می‌کرد ، او حتی یک انتقاد معمولی هم نسبت‌به آن نمی‌کرد .
کرد انکار LVC.full (2)
[2, 303, [25, 26]] LVC.full نام فرد را از دفاتر ثبت پاک می‌کردند , همه اسنادی را که مربوط به کارهای او بود , نابود می‌کردند , موجودیت او را انکار می‌کردند و سپس طرف را به فراموشی می‌سپردند .
[3, 673, [15, 16]] LVC.full فلسفه آنها نه‌تنها برای تجربه ارزشی قایل نبود ، بلکه واقعیت بیرونی را هم تلویحا انکار می‌کرد .
کرد ایجاب LVC.full (1)
[3, 672, [20, 21]] LVC.full دیر یا زود آنها بدون شک این ادعا را مطرح می‌کردند : موقعیت آنها به طور منطقی چنین چیزی را ایجاب می‌کرد .
کرد ایستادگی LVC.full (1)
[2, 226, [35, 36]] LVC.full اکنون تنفر پنهان ش نسبت‌به برادر بزرگ به تحسین تبدیل شد و برادر بزرگ در نظر ش ارزش بیشتری یافت , او را حامی راسخ و شجاعی دید که چون کوهی استوار دربرابر همه آسیا ایستادگی می‌کرد , و گلدشتاین , به‌رغم انزوا و بی‌پناهی و تردیدی که درباره زنده‌بودن ش وجود داشت , همچون جادوگری شریر و بدنهاد به نظر ش آمد که فقط با استفاده از قدرت سخنرانی اش می‌توانست دنیای متمدن را در هم بکوبد .
کرد باد LVC.full (2) Skipped (1)
[1, 90, [5, 10]] Skipped آن پایین توی خیابان ، باد پوستر پاره را پس‌وپیش می‌کرد و کلمه اینگسوس به تناوب پیدا و پنهان می‌شد .
[3, 1201, [30, 31]] LVC.full در میدان جنگ ، در سلول شکنجه ، یا کشتی در حال غرق‌شدن ، مسئله‌ای که فرد به‌خاطر آن در حال جنگ بود معمولا فراموش می‌شد ، زیرا بدن آن‌قدر باد می‌کرد که همه فضا را پر می‌کرد و یا وقتی کسی از ترس در حال فلج‌شدن است و یا از درد جیغ می‌کشد ، زندگی مبارزه‌ای لحظه‌به‌لحظه برعلیه گرسنگی ، سرما ، بی‌خوابی ، زخم معده و یا دندان‌درد است .
[3, 1684, [16, 17]] LVC.full گهگاه چند لحظه‌ای سکوت می‌کرد ، پرها یش را مرتب می‌ساخت بعد سینه خال‌خالی اش را باد می‌کرد و آواز را ادامه می‌داد .
کرد بازآفرینی LVC.full (1)
[1, 402, [21, 22]] LVC.full وزارت حقیقت گذشته‌از تهیه و تدارک انواع گوناگون نیازهای حزب , تمام این فعالیت‌ها را در سطحی پایین‌تر برای طبقه کارگر بازآفرینی می‌کرد .
کرد بازرسی LVC.full (1)
[3, 1515, [32, 33]] LVC.full برای رفتن به مکان‌هایی تا صدکیلومتری محل زندگی نیازی به پاسپورت نبود ، ولی گشتی‌هایی بودند که اطراف ایستگاه‌های قطار گشت می‌زدند و اوراق هریک از اعضای حزب را که می‌دیدند ، بازرسی می‌کردند و سوال‌های عجیب و غریب می‌پرسیدند .
کرد بایگانی LVC.full (1)
[1, 398, [9, 10]] LVC.full انبارهای وسیعی بود که اسناد تصحیح‌شده را در آنها بایگانی می‌کردند و کوره‌هایی مخفی وجود داشت که نسخه‌های اصلی را در آنها می‌سوزاندند .
کرد بحث LVC.full (1)
[3, 2375, [8, 9]] LVC.full او درمورد این مطلب حدود یک‌ربع با جولیا بحث کرد .
کرد برابری LVC.full (1)
[3, 162, [33, 34]] LVC.full مشتاقانه به اصول اینگسوس اعتقاد داشت ، به برادر بزرگ احترام می‌گذاشت ، به‌خاطر پیروزی‌ها شادی می‌کرد و از بدعت‌گذاردن متنفر بود و از این جهات هیچ‌یک از اعضای ساده حزب با او برابری نمی‌کردند .
کرد برانداز LVC.full (2)
[3, 34, [8, 9]] LVC.full چشم‌های سایم به حالت تمسخرآمیزی صورت وینستون را برانداز کرد .
[3, 727, [8, 9]] LVC.full با سکوت کینه‌توزانه‌ای او را به هنگام عبور برانداز کردند .
کرد برخورد LVC.full (2) Skipped (1)
[3, 626, [28, 34]] Skipped پنج سال پس‌از این ماجرا ، در سال 1973 ، وینستون در اتاقک خود مشغول بازکردن بسته‌ای از اسناد تازه‌رسیده توسط قلتک لاستیکی بود که ناگهان به تکه‌کاغذی برخورد که مشخص بود آنها فراموش کرده اند آن را بردارند .
[3, 1230, [8, 9]] LVC.full از روزی که درمقابل مغازه خرت‌وپرت‌فروشی با دخترک برخورد کرده بود ، چهار روز می‌گذشت .
[3, 1303, [23, 24]] LVC.full دختر مومشکی با دو دختر دیگر پشت میزی در انتهای دیگر سالن نشسته بود و نگاه وینستون فقط یک بار با نگاه او برخورد کرد .
کرد برگزار LVC.full (1)
[3, 938, [13, 14]] LVC.full شب مسابقه قایقرانی بود – و اونها این شب و با چه سروصدایی برگزار می‌کردند – و من در خیابان شافتزبری با مرد جوانی رودررو شدم .
کرد بگومگو LVC.full (1)
[3, 766, [16, 19]] LVC.full وینستون هنوز چند قدم با آنها فاصله داشت که ناگهان دو تا از آنها شروع به بگومگو با یکدیگر کردند .
کرد بیداد LVC.full (1)
[3, 518, [5, 6]] LVC.full در لندن بزهکاری و خلاف‌کاری بیداد می‌کرد ، شهری بود پر از هرج‌ومرج ، اشرار ، فاحشه‌ها ، قاچاق‌چیان و کلاهبرداران از همه قماش .
کرد بیرون Skipped (7) LVC.full (1)
[1, 33, [5, 7]] Skipped وینستون از خانم پارسونز خداحافظی کرد و بیرون آمد .
[2, 19, [5, 6]] Skipped با‌وجود بسته‌بودن پنجره‌ها , حس می‌کرد بیرون باید خیلی سرد باشد .
[2, 137, [4, 5]] LVC.full تااینکه پلیس او را بیرون کرد .
[3, 268, [5, 9]] Skipped آدم مدام در درون و بیرون ش احساس بی‌تابی می‌کرد ، گویی درمورد چیزی که حق آدم بود ، به او کلک زده باشند .
[3, 884, [4, 10]] Skipped روزی دوازده ساعت کار می‌کردند ، ساعت نه از مدرسه بیرون می‌آمدند و ساعت ده در اتاقی می‌خوابیدند .
[3, 1224, [10, 14]] Skipped درست مانند چند روز پیش ، سکه‌ای از جیب ش بیرون آورد و تماشا کرد .
[3, 1450, [32, 35]] Skipped داخل کامیون‌ها ، مردان رنگ‌پریده ریزنقش با یونیفرم‌های کهنه و سبزرنگ چمباتمه زده و چسبیده به هم نشسته بودند و با چهره‌های غمگین و مغولی شان از طرفین کامیون‌ها با بی‌تفاوتی آشکار بیرون را نگاه می‌کردند .
[3, 1583, [10, 12]] Skipped دختر برخاست و شاخه‌گلی را که در موها یش گیر کرده بود بیرون کشید و گفت :
کرد بی‌احتیاطی LVC.full (1)
[3, 992, [4, 5]] LVC.full در خرید دفتر حسابی بی‌احتیاطی کرده بود و به خود قول داده بود که دیگر طرف این مغازه هم نیاید .
کرد بی‌تابی LVC.full (1)
[3, 268, [8, 9]] LVC.full آدم مدام در درون و بیرون ش احساس بی‌تابی می‌کرد ، گویی درمورد چیزی که حق آدم بود ، به او کلک زده باشند .
کرد تامل LVC.full (1)
[3, 2725, [9, 10]] LVC.full وینستون تازه به مبهم‌بودن انگیزه خود پی برد و تامل کرد .
کرد تبلیغ LVC.full (1)
[3, 521, [11, 12]] LVC.full به آنها برای رعایت پاکدامنی جنسی ، که حزب آن را تبلیغ می‌کرد ، سختگیری نمی‌کردند .
کرد تجربه LVC.full (3)
[3, 1847, [9, 10]] LVC.full اولین رابطه اش را هنگامی‌که فقط شانزده سال داشت تجربه کرده بود .
[3, 2045, [3, 4]] LVC.full احساسی که قبلا تجربه نکرده بود .
[3, 2142, [24, 25]] LVC.full وینستون در زمان بچگی گاهی روی چنین تخت‌هایی خوابیده بود ، ولی جولیا تا جایی که به یاد داشت ، هرگز چنین چیزی را تجربه نکرده بود .
کرد تجسم LVC.full (1)
[3, 695, [0, 1]] LVC.full تجسم کرد دارد با ابراین صحبت می‌کند و اصلی بدیهی و مهم را مطرح می‌نماید ، نوشت :
کرد تحقیر LVC.full (1)
[3, 2614, [5, 6]] LVC.full او که قبلا کارگران را تحقیر می‌کرد و آنها را نیروهای بی‌خاصیتی می‌دانست که باید روزی سر بردارند و دنیا را از نو بسازند ، برای اولین بار در زندگی ، دید ش نسبت‌به آنها عوض شد .
کرد تحمیل LVC.full (1)
[3, 2430, [18, 19]] LVC.full از قرار معلوم جهان‌بینی حزب را به کسانی که خود قادر به درک جهان نبودند به خوبی می‌شد تحمیل کرد .
کرد تخلیه LVC.full (1)
[1, 186, [17, 18]] LVC.full این حمله تقریبا همیشه بعداز بیدارشدن از خواب به او دست می‌داد و طوری ریه‌ها یش را تخلیه می‌کرد که می‌بایست به پشت می‌خوابید و چند نفس عمیق می‌کشید .
کرد ترسیم LVC.full (1)
[3, 1124, [27, 28]] LVC.full موزه‌ای بود برای نمایش انواع گوناگون تبلیغات – ماکت بمب‌های موشکی ، دژهای شناور ، ماکت‌های ساخته‌شده با موم که صحنه‌هایی از فجایع به‌بارآمده توسط دشمن را ترسیم می‌کردند و چیزهایی از این‌قبیل .
کرد تشویق LVC.full (3)
[3, 406, [15, 16]] LVC.full حزب اجازه طلاق نمی‌داد ولی وقتی‌که پای بچه‌ای در میان نبود افراد را به جدایی تشویق می‌کرد .
[3, 1809, [4, 5]] LVC.full او حتی وینستون را تشویق می‌کرد که باز شب‌های بیشتری از وقت خود را به کار نیمه‌وقت مهمات‌سازی اختصاص دهد .
[3, 1901, [11, 12]] LVC.full در واقع چون امکان حذف خانواده وجود نداشت بنابراین مردم را تشویق می‌کردند که به سبک معمول قدیم بچه‌ها یشان را تربیت کنند و به آنها علاقه نشان دهند .
کرد تصدیق LVC.full (1)
[3, 1035, [2, 3]] LVC.full پیرمرد هم تصدیق کرد و گفت : « بله ، چیز قشنگی ه ، اما این روزها کسی به این‌جور چیزها اهمیت نمی‌ده .
کرد تصرف LVC.full (1)
[3, 2094, [6, 7]] LVC.full آنها هند و جاهای دیگر را تصرف کرده اند .
کرد تظاهر LVC.full (1)
[3, 1433, [2, 5]] LVC.full شاید هم تظاهر به خواندن می‌کرد .
کرد تعریف LVC.full (4)
[2, 359, [12, 13]] LVC.full در فاصله میان پک‌هایی که به پیپ می‌زد با افتخار برای ت تعریف می‌کرد که در چهار سال گذشته هر شب در « مرکز اجتماعات » حضور داشته است .
[3, 327, [15, 16]] LVC.full درحالی‌که همچنان پیپ را در دهان داشت و می‌خندید گفت : « هیچ‌وقت برای ت تعریف کرده ام که یک بار بچه‌ها یم دامن زن فروشنده پیر را به‌خاطر اینکه سوسیس را لای پوستر برادر بزرگ پیچیده بود به آتش کشیدند ؟
[3, 1872, [7, 8]] LVC.full وینستون درباره زندگی زناشویی اش برای جولیا تعریف کرد و در کمال تعجب دریافت که او بیشتر چیزهای مهم را می‌داند .
[3, 1908, [4, 5]] LVC.full اتفاقی را برای جولیا تعریف کرد که یازده سال پیش در یک بعدازظهر جهنمی دیگر روی داده بود ، یا به زبان دقیق‌تر نتوانسته بود روی دهد .
کرد تعیین LVC.full (1)
[2, 101, [43, 44]] LVC.full ازآنجاکه تقریبا مطمئن بود سی‌ونه سال دارد و باور داشت که سال تولد ش 1944 یا 1945 بوده است , حدس زد که باید حدود سال 1984 باشد ؛ اما این روزها هیچ تاریخی را نمی‌شد دقیق و بدون یکی دو سال جابجایی تعیین کرد .
کرد تقاضا LVC.full (1)
[3, 20, [3, 6]] LVC.full همه از آدم تقاضای تیغ ریش‌تراشی می‌کردند .
کرد تقدیر LVC.full (1)
[3, 236, [30, 31]] LVC.full آنها پرچم‌هایی در دست داشتند که حامل پیام قدردانی آنها نسبت‌به برادر بزرگ بود و از رهبری خردمندانه وی که زندگی نو و شادی برای شان فراهم نموده است ، تقدیر می‌کردند .
کرد تقلید LVC.full (3)
[1, 9, [39, 40]] LVC.full پسر نه‌ساله‌ای بود زیبا و جدی که از پشت میز ش بیرون پریده بود و با اسلحه خودکار اسباب‌بازی ش او را تهدید می‌کرد و خواهر کوچک‌تر ش نیز که تقریبا هفت‌ساله بود با یک تکه‌چوب کار او را تقلید می‌کرد .
[1, 16, [28, 29]] LVC.full بعد هر دوی آنها در اطراف او جست‌وخیزکنان فریاد می‌زدند : « خائن ! مجرم فکری ! » , دخترک همه رفتار‌های برادر ش را مو به مو تقلید می‌کرد .
[1, 455, [37, 38]] LVC.full سپس گفته‌نگار را جلو کشید و شروع به دیکته‌کردن مطلب با روش معمول برادر بزرگ نمود , همان روش نظامی و درعین‌حال فضل‌فروشانه که به دلیل استفاده از شیوه سوال‌کردن و جواب‌دادن خیلی راحت می‌شد آن را تقلید کرد ( « رفقا , ما از این واقعیت چه درس‌هایی می‌گیریم ؟
کرد تلاقی LVC.full (1)
[3, 305, [6, 7]] LVC.full همین‌که نگاه ش با نگاه وینستون تلاقی کرد ، رو یش را برگرداند .
کرد تماشا LVC.full (6)
[1, 303, [5, 6]] LVC.full ایستاده بود و مربی را تماشا می‌کرد که دست‌ها را ( نه با ظرافت , ولی تا حدودی با مهارت و قدرت ) به بالای سر می‌برد .
[3, 492, [5, 6]] LVC.full وینستون با تنفر آنها را تماشا می‌کرد .
[3, 807, [6, 7]] LVC.full همان‌طور که وینستون ایستاده بود و تماشا می‌کرد به ذهن ش خطور کرد که این پیرمرد حداقل هشتاد سال سن دارد و زمان انقلاب هم میانه‌سال بوده است .
[3, 827, [15, 16]] LVC.full عده‌ای هم با در دست داشتن لیوان‌های آبجوی خود دور آنها حلقه زده بودند و تماشا می‌کردند .
[3, 1224, [13, 14]] LVC.full درست مانند چند روز پیش ، سکه‌ای از جیب ش بیرون آورد و تماشا کرد .
[3, 2564, [7, 8]] LVC.full وینستون یک لحظه ایستاد و او را تماشا کرد .
کرد تهدید LVC.full (1)
[1, 9, [22, 23]] LVC.full پسر نه‌ساله‌ای بود زیبا و جدی که از پشت میز ش بیرون پریده بود و با اسلحه خودکار اسباب‌بازی ش او را تهدید می‌کرد و خواهر کوچک‌تر ش نیز که تقریبا هفت‌ساله بود با یک تکه‌چوب کار او را تقلید می‌کرد .
کرد تکذیب LVC.full (1)
[3, 563, [10, 11]] LVC.full حتی یک کلمه از این حرف‌ها را نمی‌شد تایید یا تکذیب کرد .
کرد تیک‌تاک LVC.full (1)
[3, 1057, [7, 8]] LVC.full روی پیش‌بخاری یک ساعت شیشه‌ای قدیمی ازمدافتاده تیک‌تاک می‌کرد .
کرد جارو LVC.full (1)
[3, 2538, [23, 28]] LVC.full تمام کارهایی را که لازم بود انجام می‌داد ، می‌پخت ، می‌شست ، وصله می‌زد ، تخت را مرتب می‌کرد ، اتاق را جارو و پیش‌بخاری را گردگیری می‌کرد و همه این کارها را خیلی آهسته و بدون هیچ حرکت اضافی که مستلزم صرف انرژی بیشتر باشد ، انجام می‌داد .
کرد جرق‌جروق LVC.full (1)
[1, 216, [22, 23]] LVC.full ولی به یاد داشت که پدر ش دست او را در دست داشت و با عجله از پلکانی مارپیچ که درزیر پا جرق‌جروق می‌کرد پایین رفته بودند و او آن‌قدر خسته شده بود که عاقبت مجبور شدند بایستند و استراحت کنند .
کرد حبس LVC.full (1)
[2, 322, [3, 4]] LVC.full نفس ش را حبس کرد و در را گشود .
کرد حل LVC.full (2)
[3, 1316, [19, 20]] LVC.full حال چگونه باید با دختر تماس می‌گرفت و ملاقاتی ترتیب می‌داد ، مشکل مهمی بود که باید آن را حل می‌کرد .
[3, 1944, [13, 14]] LVC.full او نمی‌تواند درک کند که هل‌دادن یک نفر از بالای صخره مشکلی را حل نمی‌کرد .
کرد حمل LVC.full (1)
[3, 2534, [39, 40]] LVC.full یاد ش می‌آمد که تمام بعدازظهرها به‌همراه پسرهای دیگر در سطل‌های زباله و توده‌های آشغال به‌دنبال یافتن تکه‌های برگ کلم ، پوست سیب‌زمینی و حتی خرده‌ریزه‌های نان بیات می‌گشتند ؛ و یا سر راه کامیون‌هایی که غذای چارپایان را حمل می‌کردند منتظر می‌شدند تا شاید هنگام ردشدن از چاله‌ها و گودال‌های جاده ، دراثر تکان‌خوردن ، مقداری از کنجاله‌ها بر زمین بریزد و نصیب آنها شود .
کرد خداحافظی LVC.full (1)
[1, 33, [4, 5]] LVC.full وینستون از خانم پارسونز خداحافظی کرد و بیرون آمد .
کرد خنده LVC.full (1)
[3, 1604, [1, 3]] LVC.full دختر خنده شادمانه‌ای کرد مشخص بود این تعبیر را نشانه مهارت خود در پنهان‌کاری می‌داند .
کرد دخالت LVC.full (1)
[3, 1441, [19, 20]] LVC.full وینستون ، که در حالت عادی همیشه از هرگونه جاروجنجالی خود را دور نگه می‌داشت و در گفتگوی دیگران دخالت نمی‌کرد ؛ امروز به آرامی راه خود را به‌طرف وسط جمعیت باز کرد .
کرد درخواست LVC.full (1)
[1, 340, [18, 19]] LVC.full وینستون شماره‌های قبلی روزنامه تایمز را روی صفحه سخنگو گرفت و چند دقیقه بعد شماره‌های موردنظر را که درخواست کرده بود از لای غلتک لاستیکی مخصوص روزنامه بیرون آمد .
کرد دعوت LVC.full (1)
[2, 182, [6, 9]] LVC.full بعضی از حضار , دیگران را دعوت به سکوت می‌کردند .
کرد دفاع LVC.full (2)
[3, 691, [6, 7]] LVC.full از حقیقت آشکار و احمقانه باید دفاع کرد .
[3, 1177, [10, 11]] LVC.full دختر مومشکی جوان و قوی‌بنیه بود و مسلما از خود دفاع می‌کرد .
کرد دیکته LVC.full (3)
[2, 92, [31, 32]] LVC.full او در واقع زیاد به نوشتن با دست عادت نداشت چون آنها به طور معمول , همه چیز را , به‌جز برخی نوشته‌های بسیار کوتاه , به دستگاه « گفته‌نگار » دیکته می‌کردند , اما بی‌شک برای هدف فعلی امکان استفاده از آن نبود .
[3, 410, [22, 23]] LVC.full تمام افکاری که این زن در مغز ش داشت ، شعار بود و هرگونه فکر یا عمل احمقانه‌ای که حزب به او دیکته می‌کرد ، می‌پذیرفت .
[3, 1288, [42, 43]] LVC.full حتی حالا هم که عقل حکم می‌کرد ، کاغذ حامل پیام مرگ باشد ، باز هم نمی‌توانست این احتمال را باور کند ، امید بی‌دلیل ش همچنان پابرجا بود و قلب ش به شدت می‌تپید ، و هنگامی‌که ارقام را برای گفته‌نگار دیکته می‌کرد به سختی از لرزش صدا یش جلوگیری می‌کرد .
کرد رخنه LVC.full (1)
[3, 2039, [15, 16]] LVC.full بوی موها یش ، مزه دهان ش و حرارت پوست ش گویی در وجود وینستون رخنه کرده بود و با هوای اطراف ش آمیخته شده بود .
کرد رسوخ LVC.full (2)
[2, 158, [22, 23]] LVC.full یک بار که در راهرو از کنار هم می‌گذشتند , دخترک زیرچشمی چنان نگاهی به او انداخت که تا عمق وجود ش رسوخ کرد و برای لحظه‌ای قلب وینستون سرشار از وحشت شد .
[3, 670, [13, 14]] LVC.full گویی نیرویی مهیب تو را تحت سیطره خود می‌گرفت و به‌درون مغز ت رسوخ می‌کرد ، مغز ت را در هم می‌کوبید ، به طرزی باورنکردنی تو را می‌ترساند و حتی تو را قانع می‌کرد که به احساس خود نباید اطمینان کنی .
کرد رقابت LVC.full (1)
[3, 2277, [32, 33]] LVC.full کارگرها از این شعر خوش شان آمده بود و در خیابان‌ها ، هنگام نیمه‌شب این شعر با شعر « خیال بیهوده‌ای بود » ، که هنوز مورد توجه توده مردم بود ، رقابت می‌کرد .
کرد رهبری LVC.full (1)
[1, 459, [24, 25]] LVC.full در شش سالگی – یعنی یک سال زودتر از آنچه قانون پیش بینی کرده بود – به انجمن جاسوسی پیوست و در نه‌سالگی یک لشکر را رهبری می‌کرد .
کرد رونویسی LVC.full (1)
[3, 812, [12, 13]] LVC.full ناگهان آن بخش از کتاب تاریخ بچه‌ها که در دفتر خاطرات ش رونویسی کرده بود ، در نظر ش پدیدار شد و فکری احمقانه به سر ش زد .
کرد زق‌زق LVC.full (1)
[3, 702, [14, 15]] LVC.full چندین کیلومتر بر سنگفرش خیابان‌ها پیاده‌روی کرده بود و زخم واریس ش ازفرط درد زق‌زق می‌کرد .
کرد زمزمه LVC.full (4)
[3, 1068, [2, 3]] LVC.full زیر لب زمزمه کرد : « اینجا از صفحه سخنگو خبری نیست ! »
[3, 1146, [30, 31]] LVC.full برای مدت تقریبا پنج ثانیه دچار چنان شور و شعفی شد که وقتی از مغازه خارج شد بی‌محابا بدون آنکه از پنجره نگاهی به اطراف بیندازد ، بی‌اختیار شروع به زمزمه کرد :
[3, 1575, [14, 15]] LVC.full دخترک دستان ش را به دور گردن وینستون حلقه کرده بود و زیر لب زمزمه می‌کرد : عزیز م ، عشق من .
[3, 1697, [4, 5]] LVC.full وینستون زیر گوش دخترک زمزمه کرد : « حالا موقع اش است . »
کرد ستایش LVC.full (2)
[1, 46, [17, 18]] LVC.full برعکس ، حزب و هر چیزی که به آن مربوط می‌شد را ، با جان و دل ستایش می‌کردند .
[3, 147, [9, 10]] LVC.full شاید هم برادر بزرگ یا قهرمان جبهه مالابار را ستایش می‌کرد ، به‌هرحال فرقی نداشت .
کرد سختگیری LVC.full (1) Skipped (1)
[3, 146, [5, 8]] Skipped احتمالا داشت گلدشتاین را محکوم می‌کرد و خواهان سختگیری‌های بیشتر درمورد جرایم فکری و خرابکاران بود ، یا در حال انتقاد شدید از فجایعی بود که ارتش اوراسیا به وجود آورده بود .
[3, 521, [14, 15]] LVC.full به آنها برای رعایت پاکدامنی جنسی ، که حزب آن را تبلیغ می‌کرد ، سختگیری نمی‌کردند .
کرد سرفه LVC.full (1)
[3, 2440, [4, 6]] LVC.full آن شخص هرکه بود سرفه کوتاهی کرد که نشانه تمایل وی به شروع صحبت بود .
کرد سنگینی LVC.full (1)
[3, 1045, [4, 5]] LVC.full در جیب ش حسابی سنگینی می‌کرد ، ولی خوشبختانه برآمدگی زیادی نداشت .
کرد سپری LVC.full (1)
[3, 507, [28, 29]] LVC.full آنها به دنیا می‌آمدند ، در زاغه‌های فقیرانه بزرگ می‌شدند ، در سن دوازده‌سالگی به سر کار می‌رفتند ، دوره کوتاهی را در شکفتگی جوانی و تمنای جنسی سپری می‌کردند ، در بیست‌سالگی ازدواج می‌کردند ، در سی‌سالگی به میانسالی می‌رسیدند و اغلب آنها هم در شصت‌سالگی زندگی را بدرود می‌گفتند .
کرد سکوت LVC.full (1) Skipped (1)
[2, 182, [8, 9]] Skipped بعضی از حضار , دیگران را دعوت به سکوت می‌کردند .
[3, 1684, [3, 4]] LVC.full گهگاه چند لحظه‌ای سکوت می‌کرد ، پرها یش را مرتب می‌ساخت بعد سینه خال‌خالی اش را باد می‌کرد و آواز را ادامه می‌داد .
کرد شادی LVC.full (1)
[3, 162, [15, 16]] LVC.full مشتاقانه به اصول اینگسوس اعتقاد داشت ، به برادر بزرگ احترام می‌گذاشت ، به‌خاطر پیروزی‌ها شادی می‌کرد و از بدعت‌گذاردن متنفر بود و از این جهات هیچ‌یک از اعضای ساده حزب با او برابری نمی‌کردند .
کرد صرف‌نظر LVC.full (1)
[1, 471, [24, 25]] LVC.full وینستون با خود کلنجار می‌رفت که شاید بد نباشد یک مدال شایستگی و لیاقت هم به رفیق اگیلوی بدهد ؛ و سرانجام از آن صرف‌نظر کرد چون درآن‌صورت نیاز به ارجاع متقاطع می‌شد و کار به درازا می‌کشید .
کرد طراحی LVC.full (1)
[1, 462, [5, 6]] LVC.full در نوزده‌سالگی نوعی نارنجک دستی طراحی کرد که مورد استفاده وزارت صلح قرار گرفت و در اولین آزمایش , سی‌ویک زندانی اوراسیایی را با یک انفجار کشت .
کرد طلب LVC.full (1)
[3, 2549, [25, 26]] LVC.full از نظر مادر مسلم بود که پسر باید بیشترین سهم را دریافت کند ؛ اما هرچقدر به او بیشتر می‌داد ، او باز هم بیشتر طلب می‌کرد .
کرد عنوان LVC.full (1) Skipped (1)
[3, 112, [6, 7]] LVC.full جمله آخر را با رضایت عجیبی عنوان کرد و افزود :
[3, 2271, [16, 18]] Skipped وینستون علاوه‌بر کار معمول روزانه اش ، می‌بایست مدت زیادی را صرف بررسی نسخه‌های قبلی تایمز می‌کرد و عناوین خبری را که قرار بود در سخنرانی‌ها مورد استفاده قرار بگیرند ، تغییر داده و یا به آنها شاخ و برگ بدهد .
کرد عهد LVC.full (1)
[1, 469, [32, 33]] LVC.full به‌جز یک ساعت نرمش و بدنسازی روزانه , تفریح دیگری نداشت و چون اعتقاد داشت ازدواج و داشتن زن و بچه مانع از ایثار کامل خود در راه انجام وظایف می‌گردد , عهد کرده بود هیچ‌گاه ازدواج نکند .
کرد غارت LVC.full (1)
[3, 2298, [8, 9]] LVC.full در میانه این اغتشاش ، چند مغازه را غارت کردند ؛ بعد شایعه شد که جاسوس‌ها با امواج بی‌سیم ، بمب‌های موشکی را هدایت می‌کنند ، خانه زوج سالخورده‌ای را که به داشتن اصل و نسب خارجی و ارتباط با بیگانگان متهم شده بودند ، سوزاندند و خود آن دو نیز براثر خفگی از دود آتش ، جان سپردند .
کرد فوت LVC.full (3)
[1, 321, [6, 7]] LVC.full گردوخاک روی قسمت دهنی دستگاه را فوت کرد و عینک ش را به چشم زد .
[3, 982, [26, 27]] LVC.full هزاران نکته جزئی بی‌فایده را به یاد داشتند ، دعوا با همکاران ، جستجو برای یافتن تلمبه گمشده دوچرخه ، حالت چهره خواهری که سال‌ها پیش فوت کرده ، گردوخاک در صبح یک روز طوفانی هفتاد سال پیش ؛ اما چیزی از واقعیات به‌دردخور در یاد آنها نمانده بود .
[3, 1060, [15, 16]] LVC.full پیرمرد با حالتی پوزش‌خواهانه گفت : « ما اینجا زندگی می‌کردیم تا اینکه همسر م فوت کرد ، من هم دارم خردخرد اثاثیه را می‌فروشم .
کرد قسمت Skipped (4) LVC.full (1)
[1, 321, [2, 7]] Skipped گردوخاک روی قسمت دهنی دستگاه را فوت کرد و عینک ش را به چشم زد .
[1, 362, [6, 12]] Skipped این بخش از اداره حتی از قسمتی که وینستون در آن کار می‌کرد , بزرگ‌تر بود .
[3, 1839, [4, 8]] Skipped البته من فقط در قسمت لوله اشکال‌نما کار می‌کردم .
[3, 2066, [3, 9]] Skipped کیف را باز کرد و آچارهایی را که در قسمت بالای کیف بود ، بیرون آورد .
[3, 2562, [6, 7]] LVC.full سرانجام مادر شکلات را به چهار قسمت کرد و سه قسمت آن را به وینستون و یک‌چهارم بقیه را به خواهر ش داد .
کرد قلاب LVC.full (1)
[3, 718, [14, 15]] LVC.full دو زن قوی‌هیکل ، پیش‌بند به کمر ، درحالی‌که دست‌ها یشان را جلوی پیش‌بندها قلاب کرده بودند با هم صحبت می‌کردند .
کرد لاپوشانی LVC.full (1)
[3, 1993, [19, 20]] LVC.full دربین تمام جرایمی که یک عضو حزب ممکن بود انجام دهد ، این یکی را کمتر از بقیه می‌شد لاپوشانی کرد .
کرد مبادرت LVC.full (1)
[3, 1131, [16, 20]] LVC.full در تمام این سال‌ها قصد داشت نام سردر مغازه را عوض کند ، ولی هیچگاه عملا مبادرت به این کار نکرده بود .
کرد محافظت LVC.full (1)
[1, 324, [41, 42]] LVC.full در سمت راست گفته‌نگار در یک شیار غلتکی لاستیکی برای پیام‌های کتبی ؛ در سمت چپ شیار و غلتکی بزرگ‌تر برای روزنامه‌ها ؛ و در دیوار پهلویی , جایی در دسترس وینستون , یک شکاف مستطیل‌شکل که دریچه‌ای فلزی از آن محافظت می‌کرد .
کرد معرفی LVC.full (4)
[1, 50, [50, 51]] LVC.full این ترس دلیل خوبی هم داشت زیرا هفته‌ای نبود که روزنامه تایمز خبری درباره استراق‌سمع یکی از این خبرچین‌های کوچولو – که آنها کلمه « کودک قهرمان » را برای ش به کار می‌بردند – چاپ نکند که با شنیدن گفته‌های ننگ‌آور والدین خود ، آنها را به پلیس افکار معرفی کرده بود .
[1, 277, [10, 11]] LVC.full البته در تاریخچه حزب , برادر بزرگ‌تر را همچون کسی معرفی می‌کردند که از نخستین روزهای انقلاب رهبر و پاسدار انقلاب بود .
[1, 460, [30, 31]] LVC.full و در سن یازده‌سالگی پس‌از آنکه به طور اتفاقی مکالمه عمو یش با فردی دیگر را شنید و از گرایش‌های مجرمانه وی آگاه شد , او را به پلیس افکار معرفی کرد .
[3, 278, [30, 31]] LVC.full وینستون با خود فکر کرد چه خوب بود اگر می‌شد آدم چشم‌ها یش را ببندد و باور کند همه افراد ظاهری دارند مطابق با آنچه که حزب به‌عنوان ظاهر مطلوب معرفی می‌کرد ، یعنی مردان ، قدبلند و قوی و زنان ، با موهای بور ، سینه‌های برجسته ، بشاش با پوست‌های آفتاب‌سوخته و آسوده‌خاطر .
کرد موافقت LVC.full (2)
[3, 136, [29, 30]] LVC.full زنی جوان که شاید منشی اش بود و طوری نشسته بود که پشت ش به وینستون بود ، به حرف‌های مرد گوش می‌داد و ازقرارمعلوم مشتاقانه با حرف‌های او موافقت می‌کرد .
[3, 426, [8, 9]] LVC.full اما خوشبختانه آنها بچه‌دار نشدند و سرانجام کاترین موافقت کرد که از تلاش دست بردارند ، پس‌از آن خیلی زود از هم جدا شدند .
کرد مکث LVC.full (4)
[2, 248, [45, 47]] LVC.full در این موقع جمعیت با صدایی آهسته و عمیق , شروع به ترنم سرودی خوش‌آهنگ کرد : « ب-ب ! … ب-ب ! … ب-ب ! » بارها و بارها آن را تکرار کردند و بین « ب » اول و « ب » دوم مکثی طولانی می‌کردند , صدایی نجواگونه و عمیق و به نحوی عجیب ددمنشانه , که در زمینه آن می‌شد صدای پاهای برهنه‌ای را که بر زمین کوبیده می‌شد و زبان طبل‌ها را شنید .
[3, 114, [11, 12]] LVC.full وینستون با تردید گفت : « به‌جز … » و سپس مکث کرد .
[3, 1237, [1, 3]] LVC.full وینستون مکث کوتاهی کرد .
[3, 2517, [9, 10]] LVC.full وینستون گفت : « خواب می‌دیدم » و بعد مکث کرد .
کرد نجوا LVC.full (1)
[3, 1653, [3, 4]] LVC.full آهسته با هم نجوا می‌کردند .
کرد نشانه‌گیری LVC.full (1)
[2, 227, [16, 17]] LVC.full حتی می‌شد چند ثانیه‌ای را , به گونه‌ای داوطلبانه , حس نفرت خود را به‌سمت دیگری نشانه‌گیری کرد .
کرد نفوذ LVC.full (1)
[2, 127, [51, 52]] LVC.full ابتدا مانند مارماهی در آب به سختی پیش می‌رفت , بعد او را از درون نشانه‌گیر اسلحه هلیکوپتر نشان داد , سپس بدن ش را سوراخ‌سوراخ کردند و آب‌های اطراف ش به رنگ صورتی درآمد و چنان غرق شد که گویا از همه آن سوراخ‌ها , آب به داخل بدن ش نفوذ کرده است .
کرد نمایان LVC.full (1)
[3, 1534, [41, 42]] LVC.full ابتدا احساس آرامش می‌کرد ولی وقتی به اندام باریک و بلند او نگاه کرد که در جلوی او در حرکت بود و حمایل سرخ ش را دید که محکم به دور بدن ش پیچیده و انحنای بدن او را به خوبی نمایان می‌کرد ، دوباره احساس حقارت به سراغ ش آمد .
کرد وارسی LVC.full (1)
[3, 2204, [58, 59]] LVC.full جولیا درحالی‌که دست ش در جیب ش بود و در دست دیگر نان و مربا را گرفته بود ، دور اتاق می‌چرخید و با بی‌تفاوتی به قفسه کتاب نگاه می‌کرد ، درباره بهترین راه تعمیر میز تاشو حرف می‌زد ، روی صندلی راحتی پهن می‌شد تا راحتی آن را امتحان کند و برای سرگرمی ساعت روی پیش‌بخاری را وارسی می‌کرد .
کرد وصل LVC.full (2)
[2, 90, [6, 7]] LVC.full وینستون , سرقلمی به قلم خود وصل کرد و آن را به‌درون جوهر فروبرد .
[3, 261, [29, 30]] LVC.full وینستون قاشق به دست گرفته بود و مثل کاری که سایم چند دقیقه قبل انجام می‌داد ، قطراتی از آب خوراک را که روی میز ریخته بود به هم وصل می‌کرد و به آنها طرح می‌داد .
کرد ویرایش LVC.full (1)
[1, 435, [38, 40]] LVC.full بعید نبود ده‌ها نفر از افراد همان موقع در حال کارکردن برروی نخسه‌های مشابهی از سخنان برادر بزرگ باشند , و در همان زمان مغز متفکری در مرکزیت حزب در حال انتخاب بهترین نسخه بود و آن را ویرایش مجدد می‌کرد و با توجه به فرایند پیچیده ارجاع متقاطع , دروغ منتخب را به بایگانی اسناد می‌فرستاد و آن را تبدیل به حقیقت می‌کرد .
کرد پرت LVC.full (2)
[3, 1705, [13, 14]] LVC.full لحظه‌ای بعد دختر جامه از تن درآورد و هنگامی‌که آنها را به گوشه‌ای پرت کرد ، گویی با ناز و کرشمه خود ، نابودی تمدنی را رقم زد .
[3, 2161, [18, 19]] LVC.full جولیا ناگهان برگشت و از زیر تخت لنگه‌کفشی برداشت و با حرکتی پسرانه ، محکم به گوشه اتاق پرت کرد .
کرد پرهیز LVC.full (1)
[3, 390, [49, 50]] LVC.full همه ازدواج‌هایی که بین افراد حزب صورت می‌گرفت باید به تایید کمیته‌ای می‌رسید که به همین منظور انتخاب شده بود ، و درصورتی‌که زوج مذکور علائمی از علاقه جسمانی به یکدیگر نشان می‌دادند ، کمیته از صدور رای موافق خودداری می‌کرد – البته همیشه از ابراز علنی این اصل پرهیز می‌کرد .
کرد پرواز LVC.full (2)
[2, 25, [31, 32]] LVC.full در فاصله‌ای دور , هلیکوپتری برفراز بام خانه‌ها پرسه می‌زد , گهگاه مانند خرمگسی , در یک نقطه , در جا می‌چرخید و بعد مجددا چرخی زده و به سمتی دیگر پرواز می‌کرد .
[3, 633, [12, 13]] LVC.full از فرودگاه مخفی کوچکی در کانادا به محل قرار شان در سیبری پرواز کرده و در آنجا با فرماندهان اوراسیایی دیدار و گفتگو کرده بودند و اخبار مهم نظامی را در اختیار شان قرار داده بودند .
کرد پس‌وپیش LVC.full (1)
[1, 90, [9, 10]] LVC.full آن پایین توی خیابان ، باد پوستر پاره را پس‌وپیش می‌کرد و کلمه اینگسوس به تناوب پیدا و پنهان می‌شد .
کرد پشتیبانی LVC.full (1)
[1, 161, [36, 37]] LVC.full او دریافت که غم و اندوه مربوط به گذشته‌ها ست , زمانی که هنوز زندگی خصوصی , عشق و دوستی مفهوم داشت و اعضای یک خانواده بی آنکه نیاز به دانستن دلیل داشته باشند از هم پشتیبانی می‌کردند .
کرد پیاده‌روی LVC.full (1) Skipped (1)
[3, 702, [5, 6]] LVC.full چندین کیلومتر بر سنگفرش خیابان‌ها پیاده‌روی کرده بود و زخم واریس ش ازفرط درد زق‌زق می‌کرد .
[3, 2267, [21, 24]] Skipped در هزار توی وزارتخانه ، اتاق‌های بدون پنجره که مجهز به سیستم تهویه بودند ، درجه حرارت طبیعی خود را حفظ می‌کردند ، اما پیاده‌روی در خیابان‌ها ، کف پاها را می‌سوزاند و بوی ناراحت‌کننده درون متروها عذاب‌آور بود .
کرد پیدا ارتباط LVC.full (2)
[3, 1855, [15, 16, 17]] LVC.full هیچ علاقه‌ای به عقاید حزب نداشت ، مگر در مواردی که با زندگی شخصی او ارتباط پیدا می‌کرد .
[3, 2366, [18, 19, 20]] LVC.full اما درمورد تعالیم حزبی او فقط زمانی دچار تردید می‌شد که موضوع به نحوی با زندگی خصوصی خودش ارتباط پیدا می‌کرد .
کرد پیش بینی LVC.full (1)
[1, 459, [10, 11]] LVC.full در شش سالگی – یعنی یک سال زودتر از آنچه قانون پیش بینی کرده بود – به انجمن جاسوسی پیوست و در نه‌سالگی یک لشکر را رهبری می‌کرد .
کرد پیش‌بینی LVC.full (1)
[1, 342, [21, 22]] LVC.full مثلا در روزنامه تایمز به تاریخ هفدهم مارس مطلبی وجود داشت مبنی بر آنکه برادر بزرگ در سخنرانی روز قبل خود پیش‌بینی کرده بود جبهه جنوب هند آرام خواهد بود و حمله‌ای ازجانب اوراسیا در شمال افریقا شروع خواهد شد .
کرد چکه LVC.full (1)
[2, 335, [18, 19]] LVC.full دائما از سقف و دیوارها گچ می‌ریخت , لوله‌ها با هر یخ‌بندانی می‌ترکید , هروقت برف می‌آمد بام‌ها چکه می‌کرد , سیستم‌های گرمایی در بهترین حالت که به‌دلیل طرح‌های صرفه‌جویی اقتصادی کاملا بسته نبود , با نصف ظرفیت کار می‌کرد .
کرد کرایه LVC.full (1)
[3, 896, [7, 8]] LVC.full البته می‌دونی که ، فقط برای مراسم کرایه کرده بودم .
کرد گردگیری LVC.full (1)
[3, 2538, [27, 28]] LVC.full تمام کارهایی را که لازم بود انجام می‌داد ، می‌پخت ، می‌شست ، وصله می‌زد ، تخت را مرتب می‌کرد ، اتاق را جارو و پیش‌بخاری را گردگیری می‌کرد و همه این کارها را خیلی آهسته و بدون هیچ حرکت اضافی که مستلزم صرف انرژی بیشتر باشد ، انجام می‌داد .
کرد گفتگو LVC.full (1) Skipped (1)
[3, 633, [22, 23]] LVC.full از فرودگاه مخفی کوچکی در کانادا به محل قرار شان در سیبری پرواز کرده و در آنجا با فرماندهان اوراسیایی دیدار و گفتگو کرده بودند و اخبار مهم نظامی را در اختیار شان قرار داده بودند .
[3, 1441, [17, 20]] Skipped وینستون ، که در حالت عادی همیشه از هرگونه جاروجنجالی خود را دور نگه می‌داشت و در گفتگوی دیگران دخالت نمی‌کرد ؛ امروز به آرامی راه خود را به‌طرف وسط جمعیت باز کرد .
کرد گمان LVC.full (6)
[1, 166, [0, 1]] LVC.full گمان می‌کرد تمام چیزها را در چشم‌های گشوده مادر و خواهر ش می‌دید که از درون آب‌های سبز , چندین متر پایین‌تر از او و در حال غرق‌شدن به او می‌نگریستند .
[1, 276, [0, 1]] LVC.full گمان می‌کرد حول‌وحوش سال‌های دهه شصت بوده است ولی اطمینان نداشت .
[2, 331, [1, 2]] LVC.full آدم گمان می‌کرد خطوط صورت ش را خاک گرفته است .
[3, 1323, [4, 5]] LVC.full وینستون تا قبل‌از این گمان می‌کرد او هم ابلهی مثل سایرین است ، کله اش پر از ریا و نفرت ، و قلب ش چون یخ سرد .
[3, 1834, [46, 47]] LVC.full در مدت یک سالی که در این بخش کار می‌کرد به تولید کتاب‌هایی مشغول بود که آنها را در پاکت‌های سربسته با عناوینی مانند « داستان‌های معرکه » و یا « شبی در دبیرستان دخترانه » می‌گذاشتند و عمده خریداران آنها جوانان خانواده‌های کارگر بودند که گمان می‌کردند این کتاب‌ها ممنوع هستند .
[3, 2597, [10, 11]] LVC.full با چیزهایی که از مادر ش به یاد داشت ، گمان نمی‌کرد او زنی غیرمعمول یا خیلی باهوش بوده باشد ؛ ولی از نوعی نجابت و اصالت برخوردار بود ، زیرا روش‌ها و معیارهای مخصوص به خود را داشت .
کم کرد Skipped (8) LVC.full (1)
[1, 381, [13, 18]] Skipped در اتاقک مشابهی در طرف دیگر سالن مرد ریزنقشی به نام تیلاتسون کار می‌کرد که ظاهری شسته‌رفته و کمی ته‌ریش داشت .
[1, 448, [49, 51]] Skipped می‌توانست سخنرانی را به موضوع همیشگی محکوم‌کردن خائنان و مجرمان فکری مربوط کند , اما دستکاری به این صورت , خیلی واضح بود , خلق یک پیروزی در جبهه‌ها و یا پیروزی در شکستن سقف تولید در نهمین برنامه سه‌ساله هم احتیاج به مدرک‌سازی بسیار داشت و موضوع را کمی پیچیده می‌کرد .
[1, 454, [1, 3]] Skipped وینستون کمی فکر کرد .
[2, 14, [6, 7]] LVC.full وینستون با چرخاندن دکمه‌ای صدا را کم کرد , ولی کلمات هنوز قابل‌تشخیص بودند .
[3, 403, [4, 8]] Skipped عجیب بود که خیلی کم به او فکر می‌کرد .
[3, 562, [21, 26]] Skipped آمارهایی که ثابت می‌کردند مردم امروز غذا و لباس بیشتر ، خانه‌های بهتر و خلاقیت بیشتر داشتند و مدت بیشتری عمر می‌کردند و ساعات کار شان کمتر شده بود و درضمن سالم‌تر ، بزرگ‌تر ، قوی‌تر و شادتر بودند و به‌نسبت مردم پنجاه سال پیش از سواد و هوش بیشتری برخوردار بودند .
[3, 1993, [15, 20]] Skipped دربین تمام جرایمی که یک عضو حزب ممکن بود انجام دهد ، این یکی را کمتر از بقیه می‌شد لاپوشانی کرد .
[3, 2198, [1, 6]] Skipped وینستون کمی آرام گرفت و سعی کرد آن لحظه ترسناک را فراموش کند .
[3, 2621, [1, 3]] Skipped وینستون کمی فکر کرد و گفت : « تا به حال فکر کردی بهترین کار این است که تا دیر نشده از اینجا برویم و دیگر همدیگر را نبینیم ؟ »
کوچک کرد Skipped (5) LVC.full (1)
[1, 9, [23, 26]] Skipped پسر نه‌ساله‌ای بود زیبا و جدی که از پشت میز ش بیرون پریده بود و با اسلحه خودکار اسباب‌بازی ش او را تهدید می‌کرد و خواهر کوچک‌تر ش نیز که تقریبا هفت‌ساله بود با یک تکه‌چوب کار او را تقلید می‌کرد .
[2, 275, [43, 49]] Skipped هیچ دلیل و مدرکی وجود نداشت فقط نگاه‌های زودگذر که می‌توانست به معنی همه چیز یا هیچ چیز باشد : زمزمه‌هایی که از گوشه‌وکنار شنیده می‌شد , نوشته‌های بدخط و کمرنگ روی دیوار توالت‌ها – یک بار دو نفر غریبه با هم ملاقات کردند و با دست‌های خود حرکت کوچکی انجام دادند که گویی علامت شناخت یکدیگر بود .
[3, 201, [13, 14]] LVC.full , پارسونز با دستخط درشت آدم‌های بی‌سواد ، آنها را وارد یک دفترچه کوچک کرد .
[3, 1612, [2, 5]] Skipped و فکر می‌کردی من اگر کوچک‌ترین بهانه‌ای پیدا کنم تو را به پلیس افکار تحویل می‌دهم و می‌کشم ت ، هان ؟
[3, 1982, [9, 14]] Skipped به روش خود مقداری گردوخاک را روی زمین صاف کرد و بعد با شاخه‌ای کوچک از لانه یک کبوتر شروع به کشیدن نقشه برروی آن کرد .
[3, 2211, [1, 7]] Skipped جزء کوچکی از تاریخ است که فراموش کرده اند تغییر ش دهند .
گم کرد LVC.full (2)
[3, 701, [18, 19]] LVC.full سپس دری به هم کوبیده شد و بوی قهوه را ، که انگار صدایی بود ، در خود گم کرد و برد .
[3, 1910, [9, 10]] LVC.full در یک پیاده‌روی دسته‌جمعی در نزدیکی کنت راه را گم کردند .
کرد آغاز LVC.full (3)
[1, 128, [10, 11]] LVC.full به نظر ش می‌آمد حال که تنظیم افکار ش را آغاز کرده است قدم سرنوشت‌سازی را در زندگی خود برداشته است .
[1, 343, [13, 14]] LVC.full اما طبق شواهد , ستاد فرماندهی اوراسیا حمله خود را از جنوب هند آغاز کرد و جبهه شمال افریقا را به حال خود گذاشت .
[2, 121, [18, 19]] LVC.full دست‌خط ریز و بچگانه اش روی کاغذ بالا و پایین می‌رفت , ابتدا جملات را با حروف بزرگ آغاز می‌کرد ولی به تدریج آن را نیز رعایت نکرد :
شد آغاز LVC.full (2) Skipped (1)
[2, 180, [3, 4]] LVC.full مراسم ابراز تنفر آغاز شده بود .
[3, 574, [5, 6]] LVC.full ماجرا از اواسط دهه شصت آغاز شد ، دوران تصفیه‌های گسترده‌ای که طی آن رهبران اصلی انقلاب یک‌باره برای همیشه کنار گذاشته شدند .
[3, 2511, [1, 2]] Skipped از آغاز می‌شد خاتمه کار را دید .
کن آغاز LVC.full (1)
[1, 320, [15, 16]] LVC.full حتی اگر به صفحه سخنگو نزدیک هم بود باز نمی‌توانست کار روزانه را بدون آه‌کشیدن آغاز کند .
کرد ابراز Skipped (2) LVC.full (1)
[2, 186, [3, 9]] Skipped برنامه دو دقیقه ابراز تنفر روز به روز تغییر می‌کرد , اما در هیچ جلسه‌ای نبود که گلدشتاین چهره اصلی نباشد .
[2, 202, [31, 32]] LVC.full موضوع عجیب این بود که باوجود تحقیر و تنفری که همه , هر روز و هزاران بار در روز در ایستگاه‌های قطار , صفحه سخنگو , روزنامه‌ها و کتاب‌ها نسبت‌به او ابراز می‌کردند , نظریه‌ها یشان را رد می‌کردند و در انظار عموم همانند چرندیاتی مفلوکانه به تخریب و تمسخر آنها می‌پرداختند – به‌رغم تمام اینها , به نظر نمی‌رسید از نفوذ او کاسته شده باشد .
[3, 390, [40, 45]] Skipped همه ازدواج‌هایی که بین افراد حزب صورت می‌گرفت باید به تایید کمیته‌ای می‌رسید که به همین منظور انتخاب شده بود ، و درصورتی‌که زوج مذکور علائمی از علاقه جسمانی به یکدیگر نشان می‌دادند ، کمیته از صدور رای موافق خودداری می‌کرد – البته همیشه از ابراز علنی این اصل پرهیز می‌کرد .
کن ابراز LVC.full (1)
[3, 313, [23, 25]] LVC.full به احتمال قوی هدف او این بود که به حرف‌های وینستون گوش بدهد و راجع‌به اینکه او به حد کافی با فریادهای بلند ابراز تنفر می‌کند یا نه ، اطمینان حاصل کند .
کرد احساس LVC.full (39) Skipped (10)
[1, 94, [0, 1]] LVC.full احساس می‌کرد درمیان جنگل‌های کف دریا سرگردان است و در دنیایی مهیب که خودش هیولای آن است ، گم شده است .
[1, 121, [12, 13]] LVC.full عجب اینکه صدای ساعت را مانند ضربان قلب دوم در بدن خود احساس می‌کرد .
[2, 81, [33, 34]] LVC.full آن را پشت ویترین مغازه خرت‌وپرت‌فروشی یکی از محله‌های فقیرنشین شهر پیدا کرده بود ( به یاد نداشت دقیقا کدام محله ) و در همان موقع اشتیاق غیرقابل‌مقاومتی برای تملک آن در خود احساس کرده بود .
[2, 105, [12, 13]] LVC.full برای اولین بار عظمت کاری را که به عهده گرفته بود , احساس کرد .
[2, 161, [10, 12]] LVC.full بااین‌وجود , هرزمان که دخترک به او نزدیک می‌شد , احساس ناراحتی می‌کرد , و آمیزه‌ای از ترس و خصومت , وجود ش را فرامی‌گرفت .
[2, 169, [0, 5]] LVC.full احساس کشش عمیقی نسبت‌به او می‌کرد که فقط به‌دلیل کنجکاوی ش درمورد تضاد بین رفتار فرهیخته و ظاهر بوکسورمانند او نبود , بلکه بیشتر به‌خاطر این باور – یا شاید این امید – بود که وفاداری ابراین به عقاید سیاسی رایج , چندان سفت‌وسخت نیست .
[2, 223, [5, 6]] LVC.full بااین‌همه , عصبانیتی که فرد احساس می‌کرد بی‌هدف و انتزاعی بود و همچون شعله یک مشعل می‌توانست از سویی به سوی دیگر تغییر جهت دهد .
[3, 149, [15, 17]] Skipped وینستون ، همان‌طور که به چهره بی‌چشم‌ودهان متحرکی که دائم باز و بسته می‌شد نگاه می‌کرد ، احساس غریبی به او گفت این یک انسان واقعی نیست بلکه آدم مصنوعی است .
[3, 268, [7, 9]] Skipped آدم مدام در درون و بیرون ش احساس بی‌تابی می‌کرد ، گویی درمورد چیزی که حق آدم بود ، به او کلک زده باشند .
[3, 283, [10, 11]] LVC.full پارسونز که تحت تاثیر سیل ارقام اعلام‌شده ، هیجان مبهمی احساس می‌کرد پیپ را از دهان ش جدا کرد .
[3, 300, [0, 1]] LVC.full احساس می‌کرد باوجوداینکه به راحتی نمی‌شد گفت که چه چیز باعث ماندگاری افراد می‌شود ولی او به طور غریزی می‌دانست که چه کسی می‌رود و چه کسی می‌ماند .
[3, 589, [17, 18]] LVC.full گرچه در همان زمان هم وقایع و تاریخ‌ها داشتند کم‌کم تیره و محو می‌شدند ، ولی او احساس می‌کرد که سال‌ها قبل‌از ظهور برادر بزرگ نام آنها را شنیده بود .
[3, 670, [34, 37]] Skipped گویی نیرویی مهیب تو را تحت سیطره خود می‌گرفت و به‌درون مغز ت رسوخ می‌کرد ، مغز ت را در هم می‌کوبید ، به طرزی باورنکردنی تو را می‌ترساند و حتی تو را قانع می‌کرد که به احساس خود نباید اطمینان کنی .
[3, 713, [26, 27]] LVC.full خیابانی سنگفرش با خانه‌های کوچک دوطبقه که آستانه همه درها یش شکسته و مخروبه شده و با سطح خیابان یکی شده بود ، به گونه‌ای که احساس می‌کردی لانه‌های موش هستند .
[3, 798, [0, 1]] LVC.full احساس می‌کرد قبلا به اینجا آمده و جاده اصلی باید در همان حوالی باشد .
[3, 920, [1, 2]] LVC.full وینستون احساس می‌کرد آن دو منظور یکدیگر را به خوبی نفهمیده اند .
[3, 996, [1, 2]] LVC.full چون احساس می‌کرد به‌جای‌آنکه همانجا بایستد اگر به‌داخل مغازه برود کمتر مورد سوءظن قرار می‌گیرد ، بنابراین داخل شد .
[3, 1065, [11, 16]] Skipped فکری نشدنی بود که به‌محض حضور در ذهن آن را فراموش کرد ؛ اما اتاق نوعی احساس حسرت را در او زنده کرد .
[3, 1071, [4, 5]] LVC.full درضمن هیچ وقت هم احساس نکردم به اون نیاز دارم .
[3, 1166, [4, 5]] LVC.full برای یکی دو دقیقه احساس می‌کرد اگر خود را به دستشویی نرساند ، حتما می‌میرد .
[3, 1180, [1, 3]] LVC.full شدیدا احساس خستگی می‌کرد .
[3, 1244, [15, 16]] LVC.full به‌محض آنکه دخترک برروی دست مجروح ش افتاد ، گویی درد را در بدن خود احساس کرد .
[3, 1297, [0, 1]] LVC.full احساس می‌کرد آتشی از درون شکم ش شعله می‌کشد .
[3, 1534, [1, 3]] LVC.full ابتدا احساس آرامش می‌کرد ولی وقتی به اندام باریک و بلند او نگاه کرد که در جلوی او در حرکت بود و حمایل سرخ ش را دید که محکم به دور بدن ش پیچیده و انحنای بدن او را به خوبی نمایان می‌کرد ، دوباره احساس حقارت به سراغ ش آمد .
[3, 1534, [42, 45]] Skipped ابتدا احساس آرامش می‌کرد ولی وقتی به اندام باریک و بلند او نگاه کرد که در جلوی او در حرکت بود و حمایل سرخ ش را دید که محکم به دور بدن ش پیچیده و انحنای بدن او را به خوبی نمایان می‌کرد ، دوباره احساس حقارت به سراغ ش آمد .
[3, 1579, [0, 4]] LVC.full احساس غرور و ناباوری می‌کرد .
[3, 1635, [12, 15]] Skipped اما هنوز هم آن خاطره قدیمی ذهن او را به خود مشغول کرده بود ، احساس مبهمی که نمی‌توانست آن را تشخیص دهد ، مثل چیزی که از گوشه چشم به آن نگاه کنی .
[3, 1646, [21, 23]] LVC.full وینستون باوجودآنکه می‌دانست اگر یک جای امن در دنیا وجود داشته باشد ، همان جا ست ، از طرز صحبت دختر احساس ناراحتی می‌کرد .
[3, 1694, [7, 8]] LVC.full وینستون همان‌گونه ایستاد و خود را تسلیم احساس کرد .
[3, 1854, [8, 12]] Skipped از حزب بیزار بود و با زننده‌ترین کلمات احساس خود را بیان می‌کرد ، او حتی یک انتقاد معمولی هم نسبت‌به آن نمی‌کرد .
[3, 1873, [12, 13]] LVC.full جولیا طوری همه چیز را برای ش می‌گفت که گویی آنها را احساس کرده و یا شاهد بوده است .
[3, 1950, [0, 1]] LVC.full احساس کرد شانه‌های دختر به نشانه مخالفت تکان خورد .
[3, 1973, [1, 2]] LVC.full وینستون احساس می‌کرد دختر بخشی از نیروی طراوت و جوانی خود را در وجود او می‌ریزد و گفت :
[3, 1998, [18, 19]] LVC.full در عوض به نقطه‌ای دور خیره شد و با چنان ظرافتی راجع‌به چیزهای کلی صحبت نمود که آدم احساس می‌کرد دیگر در آنجا حضور ندارد .
[3, 2041, [7, 8]] LVC.full وقتی جولیا گفت نمی‌تواند بیاید ، وینستون احساس کرد دختر به او دروغ می‌گوید .
[3, 2045, [0, 4]] Skipped احساسی که قبلا تجربه نکرده بود .
[3, 2102, [9, 13]] Skipped دو گیره دیگر از دهان بیرون آورد و با احساس شروع به خواندن کرد :
[3, 2109, [1, 2]] LVC.full آدم احساس می‌کرد ، اگر شب ماه ژوئن بی‌سحر بود و مقدار لباس‌ها تمام‌نشدنی ، آن زن حاضر بود هزاران سال کهنه پهن کند و آوازهای بی‌سروته بخواند .
[3, 2185, [3, 4]] LVC.full برای چند لحظه احساس می‌کرد هنوز در کابوسی است که در تمام طول زندگی ش هر چند وقت یک بار به سراغ ش می‌آمد .
[3, 2255, [0, 1]] LVC.full احساس می‌کرد می‌تواند به‌درون آن سفر کند و یا فکر می‌کرد با همه اشیای این اتاق اعم‌از تخت ، میز تاشو ، ساعت ، تابلوی قلمزنی و خود بلور در درون آن جای گرفته است .
[3, 2333, [21, 22]] LVC.full گاهی‌اوقات نیز همه چیز برای شان مطمئن و ابدی به نظر می‌رسید تا زمانی‌که در این اتاق بودند ، هر دو احساس می‌کردند هیچ آسیبی به آنها نخواهد رسید .
[3, 2335, [11, 12]] LVC.full درست مانند وقتی که وینستون به بلور کاغذنگه‌دار خیره می‌شد و احساس می‌کرد که می‌توان به‌درون دنیای شیشه‌ای آن رفت و در آن هنگام ، زمان متوقف خواهد ماند .
[3, 2383, [1, 2]] LVC.full او احساس نمی‌کرد اگر باور کند همه دروغ‌ها راست هستند ، چه ورطه خطرناکی در انتظار او ست .
[3, 2439, [3, 4]] LVC.full در این موقع احساس کرد فردی تنومندتر از او پشت‌سر ش در حال حرکت است .
[3, 2514, [0, 1]] LVC.full احساس می‌کرد به رطوبت درون گور نزدیک‌تر می‌شود و این موضوع چندان هم عالی نبود ، زیرا او همیشه می‌دانست که گور او کنده شده است .
[3, 2552, [22, 23]] LVC.full او می‌دانست که این کارها یش باعث گرسنه‌ماندن آن دو نفر می‌شود ، ولی نه‌تنها نمی‌توانست جلوی خود را بگیرد ؛ بلکه احساس می‌کرد حق این کار را هم دارد .
[3, 2604, [9, 11]] Skipped پست‌ترین کار حزب این بود که مردم را قانع می‌کرد که احساسات و هیجانات هیچ خاصیتی ندارند ، غیراز اینکه آدم را از تسلط بر جهان مادی بازمی‌دارند .
[3, 2605, [12, 13]] LVC.full وقتی کسی در چنگ حزب گرفتار می‌شد ، هر آنچه را که احساس می‌کرد یا نمی‌کرد ، هر کاری را انجام می‌داد یا نمی‌داد ، واقعا تفاوتی نمی‌کرد .
[3, 2605, [12, 15]] LVC.full وقتی کسی در چنگ حزب گرفتار می‌شد ، هر آنچه را که احساس می‌کرد یا نمی‌کرد ، هر کاری را انجام می‌داد یا نمی‌داد ، واقعا تفاوتی نمی‌کرد .
دار احساس Skipped (5) LVC.full (1)
[2, 265, [15, 16]] LVC.full گویی ابراین به او می‌گفت : « من با تو هستم , دقیقا می‌دانم چه احساسی داری و همه چیز را درباره سرافکندگی , تنفر و حس انزجار ت می‌دانم .
[3, 438, [11, 13]] Skipped منطق به او می‌گفت که در این مورد استثناهایی هم وجود دارد ولی احساس ش از پذیرفتن این مسئله امتناع می‌کرد .
[3, 1067, [12, 13]] Skipped حس می‌کرد دقیقا می‌داند نشستن روی چنین صندلی راحتی نزدیک آتش چه احساسی دارد ، درحالی‌که پاها را به حفاظ آتش تکیه داده ای و کتری برروی آتش غلغل می‌کند و تیک‌تاک ساعت در اتاق می‌پیچد و کسی مراقب تو نیست و صدایی به گوش نمی‌رسد .
[3, 1071, [4, 9]] Skipped درضمن هیچ وقت هم احساس نکردم به اون نیاز دارم .
[3, 1998, [18, 24]] Skipped در عوض به نقطه‌ای دور خیره شد و با چنان ظرافتی راجع‌به چیزهای کلی صحبت نمود که آدم احساس می‌کرد دیگر در آنجا حضور ندارد .
[3, 2604, [11, 16]] Skipped پست‌ترین کار حزب این بود که مردم را قانع می‌کرد که احساسات و هیجانات هیچ خاصیتی ندارند ، غیراز اینکه آدم را از تسلط بر جهان مادی بازمی‌دارند .
شد احساس Skipped (12) LVC.full (1)
[2, 161, [8, 10]] Skipped بااین‌وجود , هرزمان که دخترک به او نزدیک می‌شد , احساس ناراحتی می‌کرد , و آمیزه‌ای از ترس و خصومت , وجود ش را فرامی‌گرفت .
[3, 149, [13, 17]] Skipped وینستون ، همان‌طور که به چهره بی‌چشم‌ودهان متحرکی که دائم باز و بسته می‌شد نگاه می‌کرد ، احساس غریبی به او گفت این یک انسان واقعی نیست بلکه آدم مصنوعی است .
[3, 300, [0, 5]] Skipped احساس می‌کرد باوجوداینکه به راحتی نمی‌شد گفت که چه چیز باعث ماندگاری افراد می‌شود ولی او به طور غریزی می‌دانست که چه کسی می‌رود و چه کسی می‌ماند .
[3, 443, [11, 13]] Skipped حتی اگر او به کاترین دسترسی داشت و موفق به برانگیختن احساسات او می‌شد ، باوجوداینکه او همسر ش بود کار ش اغفال محسوب می‌شد .
[3, 589, [13, 17]] Skipped گرچه در همان زمان هم وقایع و تاریخ‌ها داشتند کم‌کم تیره و محو می‌شدند ، ولی او احساس می‌کرد که سال‌ها قبل‌از ظهور برادر بزرگ نام آنها را شنیده بود .
[3, 713, [20, 26]] Skipped خیابانی سنگفرش با خانه‌های کوچک دوطبقه که آستانه همه درها یش شکسته و مخروبه شده و با سطح خیابان یکی شده بود ، به گونه‌ای که احساس می‌کردی لانه‌های موش هستند .
[3, 1309, [11, 17]] Skipped سپس دوباره چهره دختر در نظر ش مجسم شد و موجب شد وینستون نیاز طاقت‌فرسایی به تنهابودن احساس کند .
[3, 1499, [6, 7]] LVC.full درزیر مچ دست او گوشت نرمی احساس می‌شد .
[3, 1915, [7, 9]] Skipped چند لحظه دوری از سروصدای دیگران باعث شده بود احساس کند که کار اشتباهی انجام داده است .
[3, 2287, [33, 35]] Skipped زیرنویس نداشت و فقط چهره غول‌آسایی از یک سرباز اوراسیایی را به بلندی سه یا چهار متر نشان می‌داد که در حال گام برداشتن به جلو بود و در چهره مغول‌وار ش هیچ احساسی دیده نمی‌شد و دست ش روی ماشه یک مسلسل بود .
[3, 2291, [12, 17]] Skipped کارگران که به طور معمول نسبت‌به جنگ بی‌اعتنا بودند ، با تحریک احساسات وطن‌پرستانه به شدت تهییج شده بودند .
[3, 2335, [9, 11]] Skipped درست مانند وقتی که وینستون به بلور کاغذنگه‌دار خیره می‌شد و احساس می‌کرد که می‌توان به‌درون دنیای شیشه‌ای آن رفت و در آن هنگام ، زمان متوقف خواهد ماند .
[3, 2605, [6, 12]] Skipped وقتی کسی در چنگ حزب گرفتار می‌شد ، هر آنچه را که احساس می‌کرد یا نمی‌کرد ، هر کاری را انجام می‌داد یا نمی‌داد ، واقعا تفاوتی نمی‌کرد .
کن احساس LVC.full (5) Skipped (4)
[3, 274, [4, 5]] LVC.full هیچ کس ممکن نیست احساس کند که شرایط فعلی غیرقابل‌تحمل است مگر آنکه در حافظه اش خاطراتی از دورانی داشته باشد که وضع بدین منوال نبوده است .
[3, 670, [37, 41]] Skipped گویی نیرویی مهیب تو را تحت سیطره خود می‌گرفت و به‌درون مغز ت رسوخ می‌کرد ، مغز ت را در هم می‌کوبید ، به طرزی باورنکردنی تو را می‌ترساند و حتی تو را قانع می‌کرد که به احساس خود نباید اطمینان کنی .
[3, 973, [5, 6]] Skipped تازه نیاز اش و هم احساس نمی‌کنم .
[3, 1309, [17, 18]] LVC.full سپس دوباره چهره دختر در نظر ش مجسم شد و موجب شد وینستون نیاز طاقت‌فرسایی به تنهابودن احساس کند .
[3, 1891, [15, 17]] LVC.full – وقتی فرد رابطه جنسی برقرار می‌کند ، بدن ش انرژی مصرف می‌کند و بعد احساس شادی می‌کند و هر چیزی باعث ناراحتی اش نمی‌شود .
[3, 1915, [9, 10]] LVC.full چند لحظه دوری از سروصدای دیگران باعث شده بود احساس کند که کار اشتباهی انجام داده است .
[3, 2255, [0, 6]] Skipped احساس می‌کرد می‌تواند به‌درون آن سفر کند و یا فکر می‌کرد با همه اشیای این اتاق اعم‌از تخت ، میز تاشو ، ساعت ، تابلوی قلمزنی و خود بلور در درون آن جای گرفته است .
[3, 2383, [1, 5]] Skipped او احساس نمی‌کرد اگر باور کند همه دروغ‌ها راست هستند ، چه ورطه خطرناکی در انتظار او ست .
[3, 2657, [2, 3]] LVC.full اگر آدم احساس کند که انسان ماندن ، حتی اگر بی‌نتیجه باشد ، ارزشمند است ، در واقع آنها را شکست داده است . »
کرد ادعا Skipped (3) LVC.full (2)
[1, 373, [12, 17]] Skipped ولی وینستون در بازنویسی , تخمین وزارت فراوانی را به پنجاه‌وهفت‌میلیون تبدیل کرد تا طبق معمول بتوانند ادعا کنند میزان تولید از سهمیه درنظرگرفته‌شده بالاتر بوده است .
[3, 498, [1, 2]] LVC.full حزب ادعا می‌کرد که کارگران را از قید بندگی رهانیده است .
[3, 564, [4, 5]] LVC.full برای مثال ، حزب ادعا می‌کرد امروز چهل درصد کارگران بزرگسال باسواد هستند و گفته می‌شد قبل‌از انقلاب این رقم حداکثر به پانزده درصد می‌رسید .
[3, 672, [7, 10]] Skipped دیر یا زود آنها بدون شک این ادعا را مطرح می‌کردند : موقعیت آنها به طور منطقی چنین چیزی را ایجاب می‌کرد .
[3, 2368, [67, 73]] Skipped برای مثال ، طبق چیزی که در مدرسه به او آموخته بودند ، قبول داشت که حزب هواپیما را اختراع کرده است ( در دوران مدرسه وینستون در اواخر دهه پنجاه ، آن‌گونه که خود به یاد داشت ، حزب تنها مدعی اختراع هلیکوپتر بود ؛ ده دوازده سال بعد ، در دوران مدرسه جولیا ، این ادعا درمورد هواپیما تکرار شد ؛ یک نسل دیگر حتما ادعای اختراع موتور بخار را مطرح می‌کرد . ) .
شد ادعا LVC.full (1) Skipped (1)
[1, 285, [5, 6]] LVC.full برای مثال در تاریخچه حزب ادعا شده بود که هواپیما اختراع آنها ست ولی این مسئله واقعیت نداشت .
[3, 2368, [57, 61]] Skipped برای مثال ، طبق چیزی که در مدرسه به او آموخته بودند ، قبول داشت که حزب هواپیما را اختراع کرده است ( در دوران مدرسه وینستون در اواخر دهه پنجاه ، آن‌گونه که خود به یاد داشت ، حزب تنها مدعی اختراع هلیکوپتر بود ؛ ده دوازده سال بعد ، در دوران مدرسه جولیا ، این ادعا درمورد هواپیما تکرار شد ؛ یک نسل دیگر حتما ادعای اختراع موتور بخار را مطرح می‌کرد . ) .
کن ادعا LVC.full (2)
[1, 373, [17, 18]] LVC.full ولی وینستون در بازنویسی , تخمین وزارت فراوانی را به پنجاه‌وهفت‌میلیون تبدیل کرد تا طبق معمول بتوانند ادعا کنند میزان تولید از سهمیه درنظرگرفته‌شده بالاتر بوده است .
[3, 254, [24, 25]] LVC.full موجود نابینای پشت میز آن‌طرفی هم با هیجان و تعصب آن را پذیرفته بود و با تمایلی کین‌توزانه آماده بود هر کسی را که ادعا کند هفته قبل سهمیه سی گرم بوده است ، تعقیب ، افشا و سربه‌نیست کند .
کرد ازدواج LVC.full (3) Skipped (2)
[1, 469, [33, 36]] Skipped به‌جز یک ساعت نرمش و بدنسازی روزانه , تفریح دیگری نداشت و چون اعتقاد داشت ازدواج و داشتن زن و بچه مانع از ایثار کامل خود در راه انجام وظایف می‌گردد , عهد کرده بود هیچ‌گاه ازدواج نکند .
[3, 370, [6, 7]] LVC.full وینستون زن داشت ، به‌هرحال ، ازدواج کرده بود ؛ شاید هنوز هم متاهل بود .
[3, 507, [33, 34]] LVC.full آنها به دنیا می‌آمدند ، در زاغه‌های فقیرانه بزرگ می‌شدند ، در سن دوازده‌سالگی به سر کار می‌رفتند ، دوره کوتاهی را در شکفتگی جوانی و تمنای جنسی سپری می‌کردند ، در بیست‌سالگی ازدواج می‌کردند ، در سی‌سالگی به میانسالی می‌رسیدند و اغلب آنها هم در شصت‌سالگی زندگی را بدرود می‌گفتند .
[3, 1567, [0, 1]] LVC.full ازدواج کرده ام و هنوز متاهل هستم .
[3, 1861, [3, 6]] Skipped آنها درباره احتمال ازدواج شان صحبتی نکرده بودند .
کن ازدواج LVC.full (2)
[1, 469, [36, 37]] LVC.full به‌جز یک ساعت نرمش و بدنسازی روزانه , تفریح دیگری نداشت و چون اعتقاد داشت ازدواج و داشتن زن و بچه مانع از ایثار کامل خود در راه انجام وظایف می‌گردد , عهد کرده بود هیچ‌گاه ازدواج نکند .
[3, 2338, [13, 14]] LVC.full همچنین ممکن بود با مرگ کاترین با نقشه‌ای ماهرانه موفق می‌شدند با یکدیگر ازدواج کنند .
کرد استفاده LVC.full (12) Skipped (1)
[1, 134, [47, 48]] LVC.full ممکن بود یک آدم فضول سرسپرده در وزارتخانه « شاید یک زن ، کسی مانند آن زن موحنایی یا دختر مومشکی از بخش ادبیات داستانی » توجه ش به این نکته جلب می‌شد که چرا او در ساعت ناهار چیز می‌نوشته ، چرا از یک قلم قدیمی استفاده کرده و چه می‌نوشته است و بعد هم موضوع را به واحد مربوط گزارش می‌داد .
[1, 462, [6, 9]] Skipped در نوزده‌سالگی نوعی نارنجک دستی طراحی کرد که مورد استفاده وزارت صلح قرار گرفت و در اولین آزمایش , سی‌ویک زندانی اوراسیایی را با یک انفجار کشت .
[2, 196, [86, 87]] LVC.full او به برادر بزرگتر ناسزا می‌گفت , دیکتاتوری حزب را محکوم می‌کرد , خواهان خاتمه فوری صلح با سرزمین اوراسیا بود , دم از آزادی بیان , آزادی مطبوعات , آزادی اجتماعات و آزادی اندیشه می‌زد و دیوانه‌وار فریاد می‌کشید به انقلاب خیانت شده است – و همه اینها را در قالب یک سخنرانی عجولانه و به تقلید از روش معمول سخنرانان حزبی ارائه می‌داد , و حتی از کلمات زبان نوین , بیش از اعضای حزب که معمولا در زندگی روزانه به کار می‌بردند , استفاده می‌کرد .
[2, 329, [30, 31]] LVC.full ( کلمه « خانم » موردتایید حزب نبود – همه باید همدیگر را « رفیق » خطاب می‌کردند – اما دربرابر بعضی زن‌ها آدم به طور غریزی از این کلمه استفاده می‌کرد . )
[3, 77, [7, 8]] LVC.full اصلا به چه دلیل باید از کلماتی استفاده کرد که صرفا مخالف یک کلمه دیگر هستند ؟
[3, 84, [6, 7]] LVC.full البته تا الان از این شکل‌ها استفاده می‌کردیم اما در شکل نهایی زبان نوین غیراز اینها لغت دیگری وجود ندارد .
[3, 374, [4, 5]] LVC.full فقط کارگران از عطر استفاده می‌کردند .
[3, 1338, [24, 25]] LVC.full اگر گاهی بر حسب اتفاق نیاز به فرستادن پیغامی بود ، از کارت‌پستال‌های چاپی که انواع مختلف پیام روی آنها چاپ شده بود ، استفاده می‌کردند و هر کس بنابه نیاز خود یکی از آنها را انتخاب می‌کرد .
[3, 1456, [11, 12]] LVC.full درست مانند موقعی که در غذاخوری بودند ، دختر از موقعیت استفاده کرد و با صدایی آرام و لب‌هایی بی‌حرکت شروع به صحبت کرد .
[3, 2128, [7, 8]] LVC.full این همان عطری بود که آن زن استفاده کرده بود ؛ اما در این موقعیت ، موضوع چندان مهم به نظر نمی‌رسید .
[3, 2295, [12, 13]] LVC.full بمب دیگری در قطعه زمین بایری که بچه‌ها از آن برای بازی استفاده می‌کردند ، افتاد و موجب از بین رفتن ده‌ها کودک گردید .
[3, 2467, [18, 19]] LVC.full – در واقع چیزی که می‌خواهم بگویم این است که شما در مقاله تان از دو کلمه منسوخ استفاده کرده اید .
[3, 2557, [11, 12]] LVC.full یک تکه دواونسی بود ( آن روزها هنوز از کلمه اونس استفاده می‌کردند ) که باید بین سه نفر شان تقسیم می‌شد .
شد استفاده LVC.full (1) Skipped (1)
[1, 264, [10, 11]] LVC.full حتی برای درک کلمه « دوگانه‌باوری » می‌بایست از دوگانه‌باوری استفاده می‌شد .
[3, 1338, [21, 24]] Skipped اگر گاهی بر حسب اتفاق نیاز به فرستادن پیغامی بود ، از کارت‌پستال‌های چاپی که انواع مختلف پیام روی آنها چاپ شده بود ، استفاده می‌کردند و هر کس بنابه نیاز خود یکی از آنها را انتخاب می‌کرد .
کن استفاده LVC.full (6) Skipped (2)
[2, 18, [24, 27]] Skipped موهایی بور و کم‌پشت و چهره‌ای گلگون داشت , و پوست صورت ش تحت تاثیر سرمای زمستان که تازه پایان یافته بود و نیز استفاده از تیغ‌های کند ریش‌تراش و صابون‌های نامرغوب , زبر و خشن شده بود .
[2, 353, [6, 7]] LVC.full از دستها ش هم خیلی خوب استفاده می‌کنه . »
[3, 26, [14, 15]] LVC.full باز به دروغ اضافه کرد : « شش هفته است که از یک تیغ استفاده می‌کنم . »
[3, 286, [9, 10]] LVC.full خودم شش هفته است که دارم از یک تیغ استفاده می‌کنم . »
[3, 1073, [8, 9]] LVC.full البته اگر بخواهید از صفحه دو طرف اش استفاده کنید باید لوله‌ها یش را عوض کنید . »
[3, 1110, [15, 17]] LVC.full پیرمرد گفت : « در واقع خیلی از آنها باقی مانده اند ولی از آنها استفاده‌های دیگری می‌کنن .
[3, 2209, [6, 8]] Skipped منظور م این است که فکر نمی‌کنم هیچ استفاده‌ای داشته باشد .
[3, 2471, [8, 9]] LVC.full ما در بخش اسناد هنوز از چاپ نهم استفاده می‌کنیم . »
گرفت استفاده قرار مورد LVC.full (1)
[1, 462, [8, 9, 12, 13]] LVC.full در نوزده‌سالگی نوعی نارنجک دستی طراحی کرد که مورد استفاده وزارت صلح قرار گرفت و در اولین آزمایش , سی‌ویک زندانی اوراسیایی را با یک انفجار کشت .
کرد اشاره LVC.full (5)
[1, 348, [8, 9]] LVC.full همین‌طور در پیام سوم به اشتباه بسیار ساده‌ای اشاره کرده بودند که طی دو دقیقه می‌شد آن را رفع کرد .
[1, 365, [27, 28]] LVC.full حتی در دستورهای کتبی که وینستون دریافت می‌کرد و همه را پس‌از رسیدگی بدون کم‌وکاست نابود می‌کرد , هرگز چه به صورت صریح یا ضمنی به سندسازی اشاره‌ای نمی‌کردند , همیشه این‌گونه مطرح می‌شد که جاافتادگی , اشتباه چاپی , خطا و یا نقل‌قول غلطی صورت گرفته است که صرفا به‌خاطر دقت در درستی کار باید تصحیح شود .
[3, 742, [24, 25]] LVC.full در همان لحظه ، مردی با لباس مشکی که از یک کوچه فرعی بیرون آمده بود ، به‌طرف وینستون دوید درحالی‌که هیجان‌زده به آسمان اشاره می‌کرد فریاد زد : « آقا ، کشتی بخار ه !
[3, 2213, [7, 8]] LVC.full بعد جولیا به تابلوی قلمکاری روی دیوار اشاره کرد و گفت : « و آن عکس که آنجا ست چه‌طور ؟
[3, 2323, [10, 11]] LVC.full با نوعی اشتیاق به این یا آن تکه اجناس خردوریز اشاره می‌کرد ، یک در شیشه‌ای چینی ، در منقوش یک انفیه‌دان شکسته و یا یک قاب گردن‌بند ، محتوی طره‌ای از موی بلند یک کودک مرده .
شد اشاره Skipped (2) LVC.full (1)
[1, 365, [27, 33]] Skipped حتی در دستورهای کتبی که وینستون دریافت می‌کرد و همه را پس‌از رسیدگی بدون کم‌وکاست نابود می‌کرد , هرگز چه به صورت صریح یا ضمنی به سندسازی اشاره‌ای نمی‌کردند , همیشه این‌گونه مطرح می‌شد که جاافتادگی , اشتباه چاپی , خطا و یا نقل‌قول غلطی صورت گرفته است که صرفا به‌خاطر دقت در درستی کار باید تصحیح شود .
[1, 417, [20, 21]] LVC.full گزارش دستور روزانه برادر بزرگ در تایمز تاریخ سوم دسامبر سال 1983 بیش از اندازه بد است و به افرادی اشاره شده است که موجود نیستند .
[2, 210, [7, 12]] Skipped همه اعضای عادی حزب تا جایی که می‌شد , سعی داشتند از اشاره به « همان کتاب » و یا « انجمن برادری » اجتناب کنند .
کرد اعتراف LVC.full (6) Skipped (1)
[3, 386, [13, 14]] LVC.full درضمن گرچه تمام متهمان در تصفیه‌های بزرگ حزب بدون استثنا به چنین جرمی اعتراف می‌کردند ، ولی تصویر وقوع چنین اتفاقی واقعا مشکل بود .
[3, 454, [6, 7]] LVC.full باید موضوع را می‌نوشت ، باید اعتراف می‌کرد .
[3, 582, [53, 54]] LVC.full آنها به همکاری اطلاعاتی با دشمن ( یعنی کشور اوراسیا ) ، اختلاس اموال دولتی ، قتل چند تن از اعضای مورداعتماد حزب ، تحریک برعلیه رهبری برادر بزرگ که چند سال قبل‌از انقلاب شروع شده بود و نیز به اعمال خرابکارانه‌ای که منجر به مرگ صدهاهزار نفر از مردم شده بود ، اعتراف کردند .
[3, 624, [15, 16]] LVC.full در دادگاه دوم ، علاوه‌بر یک‌سری جرایم جدید ، به همه جرایم قبلی نیز مجددا اعتراف کردند .
[3, 632, [13, 14]] LVC.full نکته اینجا بود که هر سه نفر آنها در هر دو دادگاه خویش اعتراف کرده بودند که در آن تاریخ در خاک اوراسیا بوده اند .
[3, 656, [3, 7]] Skipped به احتمال زیاد اعترافات را آن‌قدر دوباره‌نویسی کرده بودند که دیگر اصل موضوع هیچ اهمیتی نداشت .
[3, 1850, [6, 7]] LVC.full چون در غیر این صورت اگر اعتراف می‌کرد حتما نام من هم به میان می‌آمد . »
کن اعتراف LVC.full (2) Skipped (1)
[3, 581, [15, 16]] LVC.full سپس به طور ناگهانی سروکله شان پیدا شد تا به روش همیشگی به جرایم خود اعتراف کنند .
[3, 2638, [2, 3]] LVC.full چه من اعتراف کنم و چه نکنم ، آنها تو را خواهند کشت .
[3, 2643, [7, 13]] Skipped جولیا گفت : « اگر منظور ت اعتراف است ، این کار را می‌کنیم .
کرد اعتماد LVC.full (3)
[1, 231, [4, 5]] LVC.full ما نباید به او اعتماد می‌کردیم .
[1, 235, [5, 6]] LVC.full ما نباید به آدم‌های رذل اعتماد می‌کردیم .
[3, 1512, [10, 11]] LVC.full از قرار معلوم می‌شد برای یافتن مکانی امن به دختر اعتماد کرد .
کن اعتماد LVC.full (1)
[3, 795, [5, 6]] LVC.full مجبور بودی به این گفته اعتماد کنی .
کرد امتحان LVC.full (2)
[2, 349, [11, 12]] LVC.full وینستون روی زانو نشست و لوله سیفون زیر لگن ظرفشویی را امتحان کرد .
[3, 335, [15, 16]] LVC.full دخترک یک شب یکی از آنها را به خانه آورد و روی در اتاق نشیمن امتحان کرد ، می‌گفت این‌طوری قدرت شنوائی ش دوبرابر می‌شود .
کن امتحان LVC.full (1)
[3, 2204, [49, 50]] LVC.full جولیا درحالی‌که دست ش در جیب ش بود و در دست دیگر نان و مربا را گرفته بود ، دور اتاق می‌چرخید و با بی‌تفاوتی به قفسه کتاب نگاه می‌کرد ، درباره بهترین راه تعمیر میز تاشو حرف می‌زد ، روی صندلی راحتی پهن می‌شد تا راحتی آن را امتحان کند و برای سرگرمی ساعت روی پیش‌بخاری را وارسی می‌کرد .
کرد بازی LVC.full (4) Skipped (3)
[1, 11, [21, 23]] Skipped وینستون با ناراحتی دست‌ها یش را بالای سر ش برد ، رفتار پسرک خشن‌تر از آن بود که بتوان آن را بازی محسوب کرد .
[3, 185, [21, 22]] LVC.full هر وقت به مرکز اجتماعات می‌رفتند ، همه به‌محض لمس‌کردن دسته نم‌دار راکت می‌فهمیدند که او چه موقع تنیس روی میز بازی کرده بود .
[3, 610, [15, 16]] Skipped یک صفحه شطرنج با مهره‌های چیده‌شده پهلوی آنها ، بود ولی هیچ کس شروع به بازی نکرده بود .
[3, 715, [67, 68]] LVC.full دم درها و بیرون خانه‌ها و توی کوچه‌های باریکی که در دو طرف خیابان فراوان بودند ، آدم‌های زیادی رفت‌وآمد می‌کردند – دختران نوجوان با روژلب‌های غلیظ و پسران جوان به‌دنبال آنها ، زنانی که خرامان در کوچه‌ها این‌طرف و آن‌طرف می‌چرخیدند و آینده دخترهای جوان را یادآوری می‌کردند ، افراد پیری که گشادگشاد و با کمر خمیده راه می‌رفتند و بچه‌های پابرهنه که در چاله‌های آب بازی می‌کردند و با فریاد عصبانی مادران شان پراکنده می‌شدند .
[3, 1312, [33, 34]] LVC.full یک وعده غذایی بی‌مزه دیگر در غذاخوری خورد و با عجله به مرکز اجتماعات رفت ، در یک « مباحثه گروهی » رسمی و ابلهانه شرکت کرد ، دو دست تنیس روی میز بازی کرد ، چند گیلاس جین نوشید و نیم ساعت هم نشست و به یک سخنرانی با عنوان « ارتباط اینگسوس و شطرنج » گوش داد .
[3, 2295, [11, 13]] Skipped بمب دیگری در قطعه زمین بایری که بچه‌ها از آن برای بازی استفاده می‌کردند ، افتاد و موجب از بین رفتن ده‌ها کودک گردید .
[3, 2750, [10, 11]] LVC.full فکر کرد این مرد در تمام طول زندگی اش نقش بازی کرده و اکنون با کنارگذاشتن این نقش ، حتی برای یک لحظه ، خود را در خطر می‌دید .
کرد بازی نقش LVC.full (1)
[3, 2750, [9, 10, 11]] LVC.full فکر کرد این مرد در تمام طول زندگی اش نقش بازی کرده و اکنون با کنارگذاشتن این نقش ، حتی برای یک لحظه ، خود را در خطر می‌دید .
کرد بررسی LVC.full (2) Skipped (2)
[1, 330, [10, 11]] LVC.full وینستون چهار لوله کاغذی را که باز کرده بود , بررسی کرد .
[3, 1330, [48, 49]] LVC.full در حقیقت از همان موقع که یادداشت را خواند ، ظرف پنج دقیقه همه راه‌های ممکن ارتباط با او را از نظر گذراند ؛ ولی بعدا که فرصت تفکر بیشتر فراهم شد ، یک به یک آنها را همچون ابزاری که روی میزی به ردیف گذاشته باشند ، بررسی کرد .
[3, 1763, [15, 21]] Skipped لباس‌ها یش را پوشید ، حمایل سرخ را به دور کمر بست و شروع به بررسی جزئیات نحوه بازگشت به خانه کرد .
[3, 2271, [12, 16]] Skipped وینستون علاوه‌بر کار معمول روزانه اش ، می‌بایست مدت زیادی را صرف بررسی نسخه‌های قبلی تایمز می‌کرد و عناوین خبری را که قرار بود در سخنرانی‌ها مورد استفاده قرار بگیرند ، تغییر داده و یا به آنها شاخ و برگ بدهد .
کن بررسی LVC.full (2)
[3, 1081, [6, 7]] LVC.full وینستون جلو آمد تا تابلو را بررسی کند .
[3, 1137, [27, 28]] LVC.full از آقای چارینگتون جدا شد و به تنهایی از پله‌ها پایین آمد تا بتواند بدون جلب توجه پیرمرد ، قبل‌از بیرون‌رفتن از مغازه ، وضعیت خیابان را بررسی کند .
کرد بیان LVC.full (4)
[1, 122, [7, 8]] LVC.full او شبح تنهایی بود و حقیقتی را بیان می‌کرد که شاید هیچ کس آن را هیچ وقت نمی‌شنید .
[3, 393, [6, 7]] LVC.full البته این نکته را هیچگاه صریحا بیان نمی‌کردند ، اما به صورت غیرمستقیم از بچگی به تمام اعضای حزب تلقین می‌شد .
[3, 1854, [11, 12]] LVC.full از حزب بیزار بود و با زننده‌ترین کلمات احساس خود را بیان می‌کرد ، او حتی یک انتقاد معمولی هم نسبت‌به آن نمی‌کرد .
[3, 2384, [22, 23]] LVC.full وینستون درباره جونز ، آرونسن و رادرفورد برای ش توضیح داد و قضیه کاغذ مچاله‌شده‌ای را که دربین روزنامه‌ها یافته بود ، بیان کرد .
داشت بیان Skipped (2) LVC.full (1)
[2, 111, [5, 9]] Skipped عجیب بود که نه‌تنها توانایی بیان افکار ش را نداشت , بلکه به کلی چیزهایی را که قصد گفتن ش را داشت , فراموش کرده بود .
[2, 272, [7, 11]] Skipped شاید شایعاتی که درمورد توطئه‌های گسترده مخفیانه بیان می‌شد , حقیقت داشت – شاید انجمن برادری واقعا وجود داشت !
[3, 103, [5, 6]] LVC.full هر مفهومی که احتیاج به بیان داشته باشد فقط با یک کلمه نشان داده می‌شود که معنایی کاملا تعریف‌شده دارد و تمام معانی جنبی به کلی فراموش می‌شوند .
شد بیان LVC.full (3)
[1, 57, [7, 8]] LVC.full این کلمات خیلی آرام و تقریبا تصادفی بیان شده بودند .
[2, 207, [21, 22]] LVC.full چیزهایی هم راجع‌به کتابی مخوف در میان بود , که گلدشتاین نویسنده آن بود و چکیده‌ای از انواع سنت‌شکنی‌ها در آن بیان شده بود و مخفیانه اینجا و آنجا دست‌به‌دست می‌شد .
[2, 272, [7, 8]] LVC.full شاید شایعاتی که درمورد توطئه‌های گسترده مخفیانه بیان می‌شد , حقیقت داشت – شاید انجمن برادری واقعا وجود داشت !
کن بیان LVC.full (1)
[3, 953, [9, 10]] LVC.full – شاید نتوانسته باشم منظور م را به روشنی بیان کنم .
کرد تاکید LVC.full (1)
[3, 502, [9, 10]] LVC.full اما خود حزب ، نیز برطبق اصول دوگانه‌باوری ، تاکید می‌کرد که کارگران به طور طبیعی در مرتبه‌ای پایین‌تر از دیگران قرار دارند و باید مانند حیوانات ، با به‌کارگیری چند قانون ساده ، آنها را زیر فرمان نگه داشت .
داشت تاکید LVC.full (1)
[3, 525, [6, 7]] LVC.full شعار حزب نیز بر این مسئله تاکید داشت : « کارگران و حیوانات آزاد ند . »
کرد تحسین LVC.full (1)
[3, 1685, [11, 12]] LVC.full وینستون نگاه ش به پرنده بود و در دل آن را تحسین می‌کرد .
کن تحسین دل LVC.full (1)
[3, 2325, [1, 6, 7]] LVC.full فقط دل ش می‌خواست آنها را تحسین کند .
کرد تحمل LVC.full (1) Skipped (1)
[3, 708, [13, 14]] Skipped رنگ آبی آسمان از تمام طول سال قشنگ‌تر بود ، و ناگهان حس کرد تحمل بعدازظهری طولانی و پرسروصدا در مرکز اجتماعات ، بازی‌های کسل‌کننده و بی‌معنی ، سخنرانی‌ها ، رفاقت‌های زنگ‌زده که با مشروب ( جین ) روغن‌کاری می‌شد ، برای ش غیرممکن است .
[3, 1210, [4, 5]] LVC.full چرا باید اینها را تحمل کرد درصورتی‌که پایان کار یکسان بود ؟
کن تحمل LVC.full (1)
[1, 316, [13, 14]] LVC.full ملوان‌های دژ شناور را به یاد بیاورید که آنها چه چیزهایی را باید تحمل کنند .
کرد تصور LVC.full (6) Skipped (1)
[1, 282, [0, 1]] LVC.full تصور می‌کرد کلمه اینگسوس را قبل‌از سال 1960 هرگز نشنیده بود , ولی احتمال داشت در زبان قدیم – یعنی « سوسیالیسم انگلیسی » – هم رواج داشته است .
[2, 35, [14, 16]] Skipped مردم ازروی عادتی که تبدیل به غریزه شده بود , همواره باید با این تصور زندگی می‌کردند که هر حرفی که می‌زنند شنیده می‌شود و هر حرکتی که انجام می‌دهند – به‌جز در تاریکی – زیر نظر است .
[2, 276, [13, 14]] LVC.full اما همه اینها حدس بود : احتمال زیاد داشت که همه چیز را تصور کرده باشد .
[3, 429, [16, 17]] LVC.full او خود را روی تخت انداخت و فورا بدون هیچ مقدمه‌ای با زمخت‌ترین حالتی که بتوان تصور کرد دامن خود را بالا زد .
[3, 653, [5, 6]] LVC.full اما درحال‌حاضر حتی اگر می‌شد تصور کرد که آن عکس به نوعی بازسازی شود ، دیگر ارزش یک مدرک را نداشت .
[3, 2122, [1, 2]] LVC.full هرگز تصور نمی‌کرد زنی از اعضای حزب را با چهره آرایش‌کرده ببیند .
[3, 2764, [5, 6]] LVC.full به دلایلی ، او همیشه تصور می‌کرد شراب مانند مربای تمشک سیاه ، مزه بسیار شیرینی دارد و اثر سکرآور آن فوری است .
کن تصور LVC.full (2) Skipped (1)
[3, 1846, [8, 11]] Skipped ولی من یکی از آنهایی هستم که این تصور را نقض می‌کنم . »
[3, 2416, [1, 2]] LVC.full من تصور نمی‌کنم ما موفق به تغییردادن چیزی در دوران زندگی خودمان شویم .
[3, 2417, [3, 4]] LVC.full ولی آدم می‌تواند تصور کند که هسته‌های اولیه مقاومت در بعضی جاها تشکیل می‌شود .
کرد تغییر LVC.full (11) Skipped (2)
[1, 255, [13, 14]] LVC.full و به‌این‌ترتیب , گذشته , گرچه در اصل قابل‌تغییر بوده , ولی هرگز تغییر نکرده بود .
[1, 273, [6, 7]] LVC.full پیش خود اندیشید : گذشته فقط تغییر نکرده بلکه نابود شده بود .
[2, 186, [8, 9]] LVC.full برنامه دو دقیقه ابراز تنفر روز به روز تغییر می‌کرد , اما در هیچ جلسه‌ای نبود که گلدشتاین چهره اصلی نباشد .
[3, 612, [6, 7]] LVC.full آهنگی که از آنها پخش می‌شد تغییر کرد و حالتی گوشخراش و مسخره به خود گرفت که قابل‌توصیف نبود .
[3, 655, [10, 11]] LVC.full از آن هنگام تا کنون بارها و بارها همه چیز تغییر کرده بود .
[3, 1108, [24, 25]] LVC.full همه چیزهایی که ممکن بود به روشنگری درباره گذشته کمک کند ازقبیل مجسمه‌ها ، کتیبه‌ها سنگ‌های یادبود ، و نام خیابان‌ها به گونه‌ای حساب‌شده تغییر می‌کردند .
[3, 1307, [20, 21]] LVC.full این کار شامل دستکاری در یک‌سری گزارش‌های تولید می‌شد که مربوط به دو سال پیش بود و باید به گونه‌ای تغییر می‌کرد که موجبات بدنامی یکی از اعضای برجسته رده‌بالای حزب را ، که درحال‌حاضر مورد سوءظن بود ، فراهم می‌نمود .
[3, 1761, [9, 10]] LVC.full جولیا بعداز بیدارشدن از خواب ، رفتار ش کاملا تغییر کرد .
[3, 2211, [7, 9]] Skipped جزء کوچکی از تاریخ است که فراموش کرده اند تغییر ش دهند .
[3, 2372, [21, 22]] LVC.full او درعین‌حال که کل مسئله جنگ را غیرواقعی می‌دانست ؛ گویا حتی به این مسئله هم توجه نکرده که نام دشمن تغییر کرده بود و با بی‌توجهی می‌گفت : « من فکر می‌کردم همیشه با اوراسیا در جنگ بوده ایم . »
[3, 2400, [25, 28]] Skipped همه سندها و گزارش‌ها یا تحریف یا نابود شده ، همه کتاب‌ها بازنویسی شده ، تصاویر دوباره نقاشی شده ، ساختمان‌ها ، خیابان‌ها ، مجسمه‌ها تغییر نام پیدا کرده اند و همه تاریخ‌ها عوض شده اند و این جریان روز به روز و دقیقه به دقیقه ادامه دارد .
[3, 2535, [23, 24]] LVC.full وقتی پدر ش ناپدید شد ، مادر ش هیچ واکنش یا بی‌تابی شدیدی از خود نشان نداد ، اما ناگهان چیزی در او تغییر کرد .
[3, 2718, [4, 5]] LVC.full بعد ناگهان چهره عبوس تغییری کرد که گویا شروع یک لبخند بود .
کرد پیدا تغییر LVC.full (1)
[3, 2400, [25, 27, 28]] LVC.full همه سندها و گزارش‌ها یا تحریف یا نابود شده ، همه کتاب‌ها بازنویسی شده ، تصاویر دوباره نقاشی شده ، ساختمان‌ها ، خیابان‌ها ، مجسمه‌ها تغییر نام پیدا کرده اند و همه تاریخ‌ها عوض شده اند و این جریان روز به روز و دقیقه به دقیقه ادامه دارد .
داد تغییر LVC.full (7) Skipped (2)
[1, 244, [9, 10]] LVC.full به طور رسمی حکومت اوشنیا هرگز متحدان خود را تغییر نداده بود .
[1, 341, [22, 23]] LVC.full پیام‌هایی که دریافت کرده بود مربوط به مقالات و موضوع‌های خبری بودند که مقامات تشخیص داده بودند بنابه دلایلی , لازم است تغییر داده شود یا به زبان رسمی اصلاح شود .
[3, 864, [29, 35]] Skipped چشم‌های پیرمرد که به رنگ آبی روشن بود ازروی تخته دارت به میز بار و از آنجا به‌طرف در دستشویی چرخید ، طوریکه گویا منظور وینستون از این حرف تغییراتی بود که در مشروب‌فروشی رخ داده بود .
[3, 1134, [34, 36]] LVC.full چیز عجیبی بود ، ولی وقتی شعر را در ذهن تکرار می‌کرد ، گویی واقعا صدای ناقوس‌ها را می‌شنید ، ناقوس‌های لندن گمشده‌ای که هنوز می‌شد اینجا و آنجا اثری از آن یافت که تغییر شکل داده و فراموش شده است .
[3, 1354, [28, 30]] LVC.full شاید او را سربه‌نیست کرده بودند ، شاید خودکشی کرده بود ، شاید او را به دورترین نقطه اوشنیا فرستاده بودند و از همه بدتر ، شاید او تغییر عقیده داده بود و می‌خواست از وینستون اجتناب کند .
[3, 1889, [64, 65]] LVC.full منظور آنها نه‌فقط این بود که غریزه جنسی دنیای دیگری برای خود پدید می‌آورد که حزب قادر به کنترل آن نیست و تا حد ممکن باید آن را نابود کند ، بلکه نکته مهم‌تر آن بود که محرومیت جنسی باعث افزایش شور و جنون می‌شود که بسیار مطلوب است ، زیرا می‌توان آن را به اشکال دیگری نظیر علاقه به جنگ و پرستش رهبر تغییر داد .
[3, 1899, [14, 16]] LVC.full تمایلات جنسی برای حزب خطرناک بود و حزب آن را در جهت منافع خود تغییر جهت داده بود .
[3, 2117, [0, 6]] Skipped تغییری فوق‌العاده جالب‌تر از آن روی داده بود .
[3, 2271, [31, 32]] LVC.full وینستون علاوه‌بر کار معمول روزانه اش ، می‌بایست مدت زیادی را صرف بررسی نسخه‌های قبلی تایمز می‌کرد و عناوین خبری را که قرار بود در سخنرانی‌ها مورد استفاده قرار بگیرند ، تغییر داده و یا به آنها شاخ و برگ بدهد .
ده تغییر LVC.full (5) Skipped (1)
[2, 223, [22, 24]] LVC.full بااین‌همه , عصبانیتی که فرد احساس می‌کرد بی‌هدف و انتزاعی بود و همچون شعله یک مشعل می‌توانست از سویی به سوی دیگر تغییر جهت دهد .
[3, 1326, [15, 17]] Skipped بیشترین ترس او از این بود که برای تماس با دختر دیر بجنبد و دختر تغییر عقیده بدهد .
[3, 1838, [14, 15]] LVC.full فقط به شش طرح داستانی محدود می‌شوند و آنها هر بار داستان‌ها را کمی تغییر می‌دهند .
[3, 2211, [9, 11]] LVC.full جزء کوچکی از تاریخ است که فراموش کرده اند تغییر ش دهند .
[3, 2340, [4, 6]] LVC.full یا ناپدید شوند ، تغییر شکل دهند ، لهجه کارگری را بیاموزند ، در یک کارخانه کار پیدا کنند و به طور ناشناس در کوچه پس‌کوچه‌ها زندگی کنند .
[3, 2666, [7, 8]] LVC.full بازجویی و شکنجه نمی‌توانست احساسات آدم را تغییر دهد ، زیرا اگر خودش هم می‌خواست ، نمی‌توانست این کار را بکند .
کن تغییر LVC.full (4) Skipped (2)
[1, 364, [17, 20]] Skipped کتاب‌ها هم به‌همین‌ترتیب جمع‌آوری , بازنویسی و بدون استثنا مجددا چاپ می‌شد , بدون اینکه حتی به تغییرات آن اقرار کنند .
[2, 228, [18, 22]] Skipped وینستون ناگهان با همان کوششی که انسان , در هنگام دیدن کابوس در بلندکردن سر ش ازروی بالش می‌کند , توانست با تغییر جهت نگاه ش , تنفری را که نسبت‌به چهره روی صفحه سخنگو داشت متوجه دختر مومشکی پشت‌سر ش کند .
[3, 120, [4, 5]] LVC.full حتی ادبیات حزب هم تغییر می‌کند .
[3, 121, [2, 3]] LVC.full حتی شعارها تغییر می‌کنند .
[3, 550, [29, 30]] LVC.full تنها ناقض این ادعا ، اعتراضی خاموش در رگ و پی انسان بود ، احساسی غریزی که به فرد می‌گفت شرایط فعلی زندگی ات غیرقابل‌تحمل است و باید روزی تغییر کند .
[3, 693, [7, 8]] LVC.full جهان مادی وجود دارد و قوانین آن تغییر نمی‌کند .
یاب تغییر LVC.full (1)
[1, 400, [20, 21]] LVC.full آنها بودند که با تنظیم خطوط کلی سیاست‌ها تصمیم می‌گرفنتد که کدام بخش از گذشته باید حفظ شود , کدام‌یک تغییر یابد و کدام به طور کلی از صفحه روزگار محو شود .
یافت تغییر LVC.full (2) Skipped (2)
[1, 361, [24, 25]] LVC.full بزرگ‌ترین قسمت در بخش اسناد دربرگیرنده افرادی بود که وظیفه شان جستجو و جمع‌آوری همه نسخه‌های کتاب‌ها , روزنامه‌ها و سایر اسنادی بود که تغییر یافته بودند و لازم بود معدوم شوند .
[2, 238, [8, 10]] Skipped سپس چهره گوسفند به یک سرباز مهاجم اوراسیایی تغییر شکل یافت و مسلسل دستی اش به گونه‌ای سهمگین و وحشتناک می‌غرید و گویی داشت از صفحه سخنگو بیرون می‌آمد , به‌همین‌جهت افراد ردیف جلو در جا یشان خود را عقب کشیدند .
[3, 1001, [17, 19]] LVC.full بینی درازی داشت که حاکی از خیراندیشی اش بود و چشمان مهربان ش از پشت عینک ته‌استکانی تغییر حالت یافته بود .
[3, 1134, [32, 34]] Skipped چیز عجیبی بود ، ولی وقتی شعر را در ذهن تکرار می‌کرد ، گویی واقعا صدای ناقوس‌ها را می‌شنید ، ناقوس‌های لندن گمشده‌ای که هنوز می‌شد اینجا و آنجا اثری از آن یافت که تغییر شکل داده و فراموش شده است .
کرد تفاوت LVC.full (2) Skipped (1)
[2, 108, [13, 18]] Skipped یا آینده به زمان حال شباهت داشت که دراین‌صورت به حرف‌های او توجه نمی‌کردند و یا با آن تفاوت داشت , و همه دغدغه‌های او بی‌معنی می‌شد .
[3, 123, [3, 5]] LVC.full حال‌وهوای تفکر کاملا تفاوت خواهد کرد .
[3, 2605, [26, 27]] LVC.full وقتی کسی در چنگ حزب گرفتار می‌شد ، هر آنچه را که احساس می‌کرد یا نمی‌کرد ، هر کاری را انجام می‌داد یا نمی‌داد ، واقعا تفاوتی نمی‌کرد .
داشت تفاوت LVC.full (2)
[2, 108, [18, 19]] LVC.full یا آینده به زمان حال شباهت داشت که دراین‌صورت به حرف‌های او توجه نمی‌کردند و یا با آن تفاوت داشت , و همه دغدغه‌های او بی‌معنی می‌شد .
[3, 880, [9, 10]] LVC.full کتاب‌های تاریخ می‌گویند زندگی قبل‌از انقلاب با حالا خیلی تفاوت داشته .
کن تفاوت LVC.full (1)
[3, 2665, [15, 16]] LVC.full اما اگر هدف فرد به‌جای زنده ماندن ، انسان ماندن باشد دیگر همه اینها چه تفاوت می‌کند ؟
کرد تلاش LVC.full (5) Skipped (1)
[2, 40, [0, 1]] LVC.full تلاش کرد خاطراتی از دوران کودکی اش را به یاد آورد و ببیند آیا لندن همیشه همین‌طور بوده است یا نه .
[2, 173, [6, 12]] LVC.full البته وینستون تا آن لحظه کوچک‌ترین تلاشی برای اثبات این حدس خود نکرده بود ؛ چرا‌که راهی برای این کار وجود نداشت .
[3, 426, [9, 12]] Skipped اما خوشبختانه آنها بچه‌دار نشدند و سرانجام کاترین موافقت کرد که از تلاش دست بردارند ، پس‌از آن خیلی زود از هم جدا شدند .
[3, 552, [28, 29]] LVC.full هر کس به اطراف خود می‌نگریست ، درمی‌یافت که زندگی شباهتی به دروغ‌های منتشرشده از صفحه سخنگو دارد و نه به آرمان‌هایی که حزب برای دسترسی به آنها تلاش می‌کرد .
[3, 1189, [2, 3]] LVC.full درحالی‌که بیهوده تلاش می‌کرد به صدا اعتنایی نکند ، نشست و به روکش مرمرین کتابچه چشم دوخت .
[3, 1215, [1, 2]] LVC.full مجددا تلاش کرد تا بهتر از بار قبل تصویر ابراین را در نظر بیاورد .
کن تلاش LVC.full (2) Skipped (1)
[1, 124, [16, 17]] LVC.full همین‌قدر که از رسالت حفظ این میراث انسانی آگاه باشد ، کافی بود و نیازی نبود تلاش کند تا دیگران صدا یش را بشنوند .
[3, 197, [2, 3]] LVC.full داریم حسابی تلاش می‌کنیم یک نمایش جانانه راه بیندازیم .
[3, 1189, [2, 7]] Skipped درحالی‌که بیهوده تلاش می‌کرد به صدا اعتنایی نکند ، نشست و به روکش مرمرین کتابچه چشم دوخت .
کرد تهیه LVC.full (4)
[2, 82, [41, 42]] LVC.full اعضای حزب مجاز نبودند به مغازه‌های عادی ( که می‌گفتند سروکار شان با بازار سیاه است ) بروند , اما این اصل چندان رعایت نمی‌شد ؛ چون چیزهایی مانند بند کفش و یا تیغ ریش‌تراشی را از هیچ جای دیگر نمی‌شد تهیه کرد .
[3, 25, [13, 14]] LVC.full اما در بازار سیاه ، آن هم با زحمت بسیار می‌شد آنها را تهیه کرد .
[3, 803, [14, 15]] LVC.full در همان نزدیکی هم از یک لوازم‌تحریرفروشی کوچک قلم‌دان و شیشه جوهر ش را تهیه کرده بود .
[3, 990, [14, 15]] LVC.full بله ، درست بیرون مغازه‌ای ایستاده بود که دفتر خاطرات ش را از آنجا تهیه کرده بود .
شد تهیه Skipped (2) LVC.full (1)
[1, 352, [16, 17]] LVC.full وینستون به‌محض رسیدگی به هریک از پیام‌ها , متن تصحیح‌شده خود را که با دستگاه گفته‌نگار تهیه می‌شد به‌همراه نسخه مربوط از روزنامه , مجددا به غلتک لاستیکی برمی‌گرداند .
[2, 82, [40, 41]] Skipped اعضای حزب مجاز نبودند به مغازه‌های عادی ( که می‌گفتند سروکار شان با بازار سیاه است ) بروند , اما این اصل چندان رعایت نمی‌شد ؛ چون چیزهایی مانند بند کفش و یا تیغ ریش‌تراشی را از هیچ جای دیگر نمی‌شد تهیه کرد .
[3, 25, [10, 13]] Skipped اما در بازار سیاه ، آن هم با زحمت بسیار می‌شد آنها را تهیه کرد .
کن تهیه LVC.full (2)
[2, 91, [44, 45]] LVC.full قلم , ابزار منسوخ‌شده‌ای بود که دیگر به‌ندرت حتی برای امضاکردن به کار می‌رفت و او صرفا به‌این‌دلیل‌که نمی‌خواست آن کاغذ خوش‌رنگ و زیبا را با یک خودکار خط‌خطی کند , ترجیح داده بود این قلم را با دردسر زیاد و به طور پنهانی تهیه کند .
[3, 2132, [5, 6]] LVC.full می‌خواهم یک لباس واقعی زنانه تهیه کنم و به‌جای این شلوار لعنتی بپوشم .
کرد توجه Skipped (9) LVC.full (2)
[1, 435, [40, 43]] Skipped بعید نبود ده‌ها نفر از افراد همان موقع در حال کارکردن برروی نخسه‌های مشابهی از سخنان برادر بزرگ باشند , و در همان زمان مغز متفکری در مرکزیت حزب در حال انتخاب بهترین نسخه بود و آن را ویرایش مجدد می‌کرد و با توجه به فرایند پیچیده ارجاع متقاطع , دروغ منتخب را به بایگانی اسناد می‌فرستاد و آن را تبدیل به حقیقت می‌کرد .
[2, 108, [12, 13]] LVC.full یا آینده به زمان حال شباهت داشت که دراین‌صورت به حرف‌های او توجه نمی‌کردند و یا با آن تفاوت داشت , و همه دغدغه‌های او بی‌معنی می‌شد .
[3, 217, [9, 13]] Skipped فکر می‌کنی در وهله اول چه چیز آن مرد توجه ش را جلب کرده ؟
[3, 241, [5, 9]] Skipped پارسونز که صدای شپیور تمام توجه ش را جلب کرده بود درحالی‌که با وقار خیره شده بود ، نشست و با نوعی ملال ذاتی به خبر گوش داد .
[3, 528, [3, 9]] Skipped نکته‌ای که مدام توجه آدم را به خود جلب می‌کرد این بود که از هیچ طریق نمی‌شد پی برد قبل‌از انقلاب زندگی چگونه بوده است .
[3, 629, [13, 14]] Skipped در این روزنامه عکسی از نمایندگان حزب در مراسمی در شهر نیویورک جلب توجه می‌کرد .
[3, 1074, [9, 15]] Skipped در گوشه دیگر اتاق قفسه کتاب کوچکی بود که توجه وینستون را به خود جلب کرده بود .
[3, 1376, [4, 5]] Skipped چنین کاری خیلی جلب توجه می‌کرد .
[3, 2262, [8, 11]] Skipped فهرست درست مانند قبل بود ، هیچ چیز توجه را جلب نمی‌کرد .
[3, 2277, [27, 33]] Skipped کارگرها از این شعر خوش شان آمده بود و در خیابان‌ها ، هنگام نیمه‌شب این شعر با شعر « خیال بیهوده‌ای بود » ، که هنوز مورد توجه توده مردم بود ، رقابت می‌کرد .
[3, 2372, [16, 17]] LVC.full او درعین‌حال که کل مسئله جنگ را غیرواقعی می‌دانست ؛ گویا حتی به این مسئله هم توجه نکرده که نام دشمن تغییر کرده بود و با بی‌توجهی می‌گفت : « من فکر می‌کردم همیشه با اوراسیا در جنگ بوده ایم . »
داشت توجه LVC.full (5) Skipped (1)
[2, 108, [6, 12]] Skipped یا آینده به زمان حال شباهت داشت که دراین‌صورت به حرف‌های او توجه نمی‌کردند و یا با آن تفاوت داشت , و همه دغدغه‌های او بی‌معنی می‌شد .
[3, 717, [2, 5]] LVC.full اغلب آنها توجهی به وینستون نداشتند و برخی با کنجکاوی محتاطانه‌ای او را می‌نگریستند .
[3, 848, [3, 8]] LVC.full به نظر می‌رسید توجهی به یونیفرم آبی وینستون نداشت .
[3, 1277, [22, 24]] LVC.full خوشبختانه کاری که مشغول آن بود ، یک کار معمولی بود که شامل اصلاح فهرست بلندی از ارقام می‌شد و نیاز به توجه ویژه‌ای نداشت .
[3, 1317, [14, 15]] LVC.full دیگر به این احتمال که دخترک ممکن است برای ش دام گذاشته باشد ، توجهی نداشت .
[3, 2424, [40, 41]] LVC.full هرگاه وینستون شروع به صحبت درباره اصول اینگسوس و دوگانه‌باوری می‌کرد و از تغییرناپذیری گذشته و نفی واقعیت عینی و استفاده از کلمات زبان نوین سخن می‌گفت ، جولیا کسل و خسته می‌شد و می‌گفت که هیچ‌گاه به این‌طور مسائل توجهی نداشته است .
کن توجه LVC.full (2) Skipped (2)
[1, 74, [1, 2]] LVC.full لطفا توجه کنید !
[3, 230, [0, 1]] LVC.full توجه کنید رفقا !
[3, 856, [20, 25]] Skipped یک میز از جنس چوب صنوبر زیر پنجره قرار داشت و آن دو می‌توانستند در آنجا بدون ترس از جلب توجه دیگران با هم صحبت کنند .
[3, 2201, [11, 15]] Skipped بوی قهوه چنان قوی بود که آنها از ترس آنکه مبادا توجه دیگران را جلب کند و موجب کنجکاوی آنان گردد ، پنجره را بستند .
کرد توقف LVC.full (3)
[3, 699, [2, 3]] LVC.full وینستون بی‌اختیار توقف کرد .
[3, 804, [3, 4]] LVC.full لحظه‌ای در‌بالای پلکان توقف کرد .
[3, 2465, [15, 16]] LVC.full هر دو در حال قدم‌زدن به‌طرف انتهای راهرو بودند ، اما در این لحظه ابراین توقف کرد .
کن توقف LVC.full (1)
[1, 59, [3, 4]] LVC.full او بدون آنکه توقف کند به راه خود رفته بود .
کرد تکرار LVC.full (6) Skipped (1)
[1, 28, [7, 8]] LVC.full دخترک هم در حال جست‌وخیز شروع به تکرار کرد : « باید برویم !
[1, 168, [5, 10]] Skipped منظره‌ای که به آن نگاه می‌کرد آن‌قدر در خواب‌ها یش تکرار می‌شد که تردید داشت آن را در واقعیت دیده بود یا نه .
[1, 230, [4, 5]] LVC.full پیرمرد هر چند دقیقه تکرار می‌کرد :
[2, 248, [32, 33]] LVC.full در این موقع جمعیت با صدایی آهسته و عمیق , شروع به ترنم سرودی خوش‌آهنگ کرد : « ب-ب ! … ب-ب ! … ب-ب ! » بارها و بارها آن را تکرار کردند و بین « ب » اول و « ب » دوم مکثی طولانی می‌کردند , صدایی نجواگونه و عمیق و به نحوی عجیب ددمنشانه , که در زمینه آن می‌شد صدای پاهای برهنه‌ای را که بر زمین کوبیده می‌شد و زبان طبل‌ها را شنید .
[3, 600, [4, 5]] LVC.full معمولا موضوع‌های گذشته را تکرار می‌کرد – محله‌های فقیرنشین ، بچه‌های گرسنه ، مبارزات خیابانی ، سرمایه‌دارها با کلاه‌های سیلندری – حتی در سنگرها هم آنها کلاه سیلندری را با خود داشتند – و همه اینها نشانه تلاش پایان‌ناپذیر و نومیدانه‌ای برای بازگشت به گذشته بود .
[3, 1134, [10, 11]] LVC.full چیز عجیبی بود ، ولی وقتی شعر را در ذهن تکرار می‌کرد ، گویی واقعا صدای ناقوس‌ها را می‌شنید ، ناقوس‌های لندن گمشده‌ای که هنوز می‌شد اینجا و آنجا اثری از آن یافت که تغییر شکل داده و فراموش شده است .
[3, 1551, [5, 6]] LVC.full با گیجی حرف دختر را تکرار کرد و پرسید : « اینجا در امان یم ؟ »
شد تکرار LVC.full (6)
[1, 168, [10, 11]] LVC.full منظره‌ای که به آن نگاه می‌کرد آن‌قدر در خواب‌ها یش تکرار می‌شد که تردید داشت آن را در واقعیت دیده بود یا نه .
[2, 314, [4, 5]] LVC.full اما نه , ضربه تکرار شد .
[3, 239, [9, 10]] LVC.full عبارت « زندگی نو و شاد » چند بار تکرار شد .
[3, 357, [9, 10]] LVC.full باز هنگامی‌که درست از پهلوی هم می‌گذشتند همان حالت تکرار شد : نوعی لرزش و پیچش عضلانی که به سرعت بازوبسته‌شدن شاتر دوربین می‌آمد و می‌رفت ولی پیدا بود جنبه عادت داشت .
[3, 2368, [60, 61]] LVC.full برای مثال ، طبق چیزی که در مدرسه به او آموخته بودند ، قبول داشت که حزب هواپیما را اختراع کرده است ( در دوران مدرسه وینستون در اواخر دهه پنجاه ، آن‌گونه که خود به یاد داشت ، حزب تنها مدعی اختراع هلیکوپتر بود ؛ ده دوازده سال بعد ، در دوران مدرسه جولیا ، این ادعا درمورد هواپیما تکرار شد ؛ یک نسل دیگر حتما ادعای اختراع موتور بخار را مطرح می‌کرد . ) .
[3, 2560, [19, 20]] LVC.full جروبحثی طولانی ، مملو از فریاد و اشک و اعتراض و چانه‌زنی ، بین آن دو بارها و بارها تکرار شد .
شو تکرار LVC.full (1)
[3, 2409, [5, 6]] LVC.full ولی اگر امروز همان حادثه تکرار شود ، حتما نگه ش می‌دارم .
کن تکرار LVC.full (1)
[3, 1302, [34, 35]] LVC.full چیزی که آدم را خیلی عصبانی می‌کرد ، این بود که وینستون درمیان آن‌همه سروصدا ، به سختی صدای پارسونز را می‌شنید و مدام از او می‌خواست که بخشی از حرف‌های احمقانه اش را تکرار کند .
کرد جابه‌جا LVC.full (2)
[3, 2466, [13, 14]] LVC.full با ژست مخصوص دوستانه و آرامش‌بخش همیشگی ، عینک ش را برروی بینی جابه‌جا کرد و سپس ادامه داد :
[3, 2719, [10, 11]] LVC.full ابراین با رفتار مخصوص خود عینک ش را برروی بینی جابه‌جا کرد .
شد جابه‌جا LVC.full (1)
[3, 134, [1, 2]] LVC.full کمی جابه‌جا شد تا قهوه اش را بخورد .
کرد جاسوسی LVC.full (1) Skipped (1)
[1, 459, [11, 16]] Skipped در شش سالگی – یعنی یک سال زودتر از آنچه قانون پیش بینی کرده بود – به انجمن جاسوسی پیوست و در نه‌سالگی یک لشکر را رهبری می‌کرد .
[3, 1157, [5, 8]] LVC.full دیگر شک نداشت که دخترک جاسوسی او را می‌کرد .
کن جاسوسی LVC.full (1) Skipped (1)
[3, 1902, [14, 17]] Skipped از طرف دیگر بچه‌ها به طور مرتب برضد والدین آموزش می‌دیدند و یاد می‌گرفتند جاسوسی آنها را بکنند و انحراف آنان را گزارش دهند .
[3, 2659, [5, 8]] LVC.full آنها شب و روز می‌توانستند جاسوسی آدم را بکنند ولی اگر آدم کله اش را به کار می‌انداخت ، می‌توانست بر آنها پیشی بگیرد .
کرد جرات LVC.full (2)
[2, 117, [0, 1]] LVC.full جرات نمی‌کرد به آن دست بزند , زیرا دراین‌صورت متورم می‌شد .
[3, 1544, [3, 4]] LVC.full تا این لحظه جرات نکرده بود به او نزدیک‌تر شود .
کن جرات LVC.full (1)
[3, 2174, [6, 7]] LVC.full در بعضی از خیابان‌ها هیچ زنی جرات نمی‌کند دو دقیقه بچه کوچک ش را تنها بگذارد .
کرد جلب LVC.full (8)
[3, 217, [12, 13]] LVC.full فکر می‌کنی در وهله اول چه چیز آن مرد توجه ش را جلب کرده ؟
[3, 241, [8, 9]] LVC.full پارسونز که صدای شپیور تمام توجه ش را جلب کرده بود درحالی‌که با وقار خیره شده بود ، نشست و با نوعی ملال ذاتی به خبر گوش داد .
[3, 345, [7, 8]] LVC.full در واقع آرایش او مرا به خود جلب کرد ، سفیدی صورت ش مانند ماسک و لب‌ها یش به رنگ قرمز روشن بود .
[3, 528, [8, 9]] LVC.full نکته‌ای که مدام توجه آدم را به خود جلب می‌کرد این بود که از هیچ طریق نمی‌شد پی برد قبل‌از انقلاب زندگی چگونه بوده است .
[3, 629, [12, 14]] LVC.full در این روزنامه عکسی از نمایندگان حزب در مراسمی در شهر نیویورک جلب توجه می‌کرد .
[3, 1074, [14, 15]] LVC.full در گوشه دیگر اتاق قفسه کتاب کوچکی بود که توجه وینستون را به خود جلب کرده بود .
[3, 1376, [3, 5]] LVC.full چنین کاری خیلی جلب توجه می‌کرد .
[3, 2262, [10, 11]] LVC.full فهرست درست مانند قبل بود ، هیچ چیز توجه را جلب نمی‌کرد .
شد جلب LVC.full (1) Skipped (1)
[1, 134, [31, 32]] LVC.full ممکن بود یک آدم فضول سرسپرده در وزارتخانه « شاید یک زن ، کسی مانند آن زن موحنایی یا دختر مومشکی از بخش ادبیات داستانی » توجه ش به این نکته جلب می‌شد که چرا او در ساعت ناهار چیز می‌نوشته ، چرا از یک قلم قدیمی استفاده کرده و چه می‌نوشته است و بعد هم موضوع را به واحد مربوط گزارش می‌داد .
[3, 1334, [23, 25]] Skipped اما عاقلانه نبود او را تعقیب کند ، زیرا به این منظور می‌بایست مدتی دراطراف وزارتخانه پرسه می‌زد و این کار حتما باعث جلب توجه می‌شد .
شو جلب LVC.full (1)
[3, 737, [13, 14]] LVC.full ولی کافی بود پلیس افکار راجع‌به این موضوع چیزی بشنود و توجه ش جلب شود .
کن جلب LVC.full (2) Skipped (1)
[3, 856, [19, 25]] Skipped یک میز از جنس چوب صنوبر زیر پنجره قرار داشت و آن دو می‌توانستند در آنجا بدون ترس از جلب توجه دیگران با هم صحبت کنند .
[3, 1014, [27, 28]] LVC.full مرد با دست سفید و لطیف ش حرکتی حاکی از عذرخواهی انجام داد و گفت : « چه بهتر ، چون فکر می‌کنم نمی‌تونستم رضایت شما را جلب کنم .
[3, 2201, [14, 15]] LVC.full بوی قهوه چنان قوی بود که آنها از ترس آنکه مبادا توجه دیگران را جلب کند و موجب کنجکاوی آنان گردد ، پنجره را بستند .
کرد جلوه LVC.full (2)
[3, 1314, [31, 32]] LVC.full از هنگامی که جمله « دوست ت دارم » را دیده بود ، میل به زنده‌ماندن در او جوششی عجیب یافته بود و ناگهان قبول هرگونه مخاطره‌ای در نظر ش احمقانه جلوه می‌کرد .
[3, 2349, [33, 34]] LVC.full او عادت داشت از روی چهره مردم درباره آنها قضاوت کند ، بنابراین هنگامی‌که وینستون یک برق نگاه ابراین را برای تشخیص قابل‌اعتمادبودن او کافی می‌دانست ، در نظر او هم امری طبیعی جلوه می‌کرد .
داد جلوه LVC.full (1)
[3, 2147, [8, 9]] LVC.full ولی باقیمانده آن هنوز گونه‌ها یش را زیباتر جلوه می‌داد .
ده جلوه LVC.full (1)
[3, 398, [19, 20]] LVC.full حزب سعی در نابودی غرایز جنسی داشت و درصورت عدم موفقیت سعی می‌کرد آن را عملی پلید و کثیف جلوه دهد .
کرد جلوگیری LVC.full (2)
[3, 1288, [50, 51]] LVC.full حتی حالا هم که عقل حکم می‌کرد ، کاغذ حامل پیام مرگ باشد ، باز هم نمی‌توانست این احتمال را باور کند ، امید بی‌دلیل ش همچنان پابرجا بود و قلب ش به شدت می‌تپید ، و هنگامی‌که ارقام را برای گفته‌نگار دیکته می‌کرد به سختی از لرزش صدا یش جلوگیری می‌کرد .
[3, 2602, [21, 22]] LVC.full این کار فایده‌ای نداشت ، چیزی را عوض نمی‌کرد ، مشکلاتی به وجود نمی‌آورد ، از مرگ کودک یا خود او جلوگیری نمی‌کرد ؛ اما به نظر او انجام این کار طبیعی بود .
کن جلوگیری LVC.full (1)
[3, 323, [6, 7]] LVC.full اگر می‌توانست از بیرون‌ریختن توتون آن جلوگیری کند ، بعداز پایان کار بقیه اش را می‌کشید .
کرد حذف LVC.full (1)
[3, 1211, [11, 12]] LVC.full چرا نمی‌شد چند روز یا چند هفته را از زندگی خود حذف کرد ؟
شد حذف LVC.full (1)
[3, 2460, [5, 6]] LVC.full اما سایم هم مرده و حذف شده بود .
کرد حس LVC.full (8)
[1, 34, [21, 22]] LVC.full اما هنوز چند قدمی در راهرو پیش نرفته بود که چیزی به پشت گردن ش خورد و دردی کشنده در خود حس کرد .
[2, 19, [4, 5]] LVC.full با‌وجود بسته‌بودن پنجره‌ها , حس می‌کرد بیرون باید خیلی سرد باشد .
[3, 708, [12, 13]] LVC.full رنگ آبی آسمان از تمام طول سال قشنگ‌تر بود ، و ناگهان حس کرد تحمل بعدازظهری طولانی و پرسروصدا در مرکز اجتماعات ، بازی‌های کسل‌کننده و بی‌معنی ، سخنرانی‌ها ، رفاقت‌های زنگ‌زده که با مشروب ( جین ) روغن‌کاری می‌شد ، برای ش غیرممکن است .
[3, 824, [8, 9]] LVC.full نگاه‌های خیره آنها به یونیفرم آبی اش را حس می‌کرد .
[3, 1067, [0, 1]] LVC.full حس می‌کرد دقیقا می‌داند نشستن روی چنین صندلی راحتی نزدیک آتش چه احساسی دارد ، درحالی‌که پاها را به حفاظ آتش تکیه داده ای و کتری برروی آتش غلغل می‌کند و تیک‌تاک ساعت در اتاق می‌پیچد و کسی مراقب تو نیست و صدایی به گوش نمی‌رسد .
[3, 2314, [7, 8]] LVC.full همین‌که از وجود اتاق اطمینان داشتند ، حس می‌کردند در آنجا هستند .
[3, 2332, [15, 16]] LVC.full گاهی‌وقت‌ها نزدیکی مرگ را به طور ملموس ، درست مانند تختی که در آن می‌خوابیدند حس می‌کردند ، و با هیجانی ناشی از یاس به یکدیگر می‌چسبیدند ، مانند آدم‌های نفرین‌شده‌ای که به آخرین دقایق لذتبخش زندگی شان چنگ می‌زنند .
[3, 2577, [5, 6]] LVC.full بعداز آنکه شکلات را بلعید حس کرد از خودش خجالت می‌کشد و چند ساعت در خیابان‌ها پرسه زد .
بود حس Skipped (2) LVC.full (1)
[3, 708, [8, 12]] Skipped رنگ آبی آسمان از تمام طول سال قشنگ‌تر بود ، و ناگهان حس کرد تحمل بعدازظهری طولانی و پرسروصدا در مرکز اجتماعات ، بازی‌های کسل‌کننده و بی‌معنی ، سخنرانی‌ها ، رفاقت‌های زنگ‌زده که با مشروب ( جین ) روغن‌کاری می‌شد ، برای ش غیرممکن است .
[3, 1453, [8, 12]] LVC.full وینستون آنها را می‌دید که رد می‌شدند ولی حواس ش به آنها نبود .
[3, 1455, [6, 12]] Skipped گونه‌ها یش آن‌قدر به او نزدیک بود که می‌توانست گرما یش را حس کند .
کن حس LVC.full (2)
[3, 1455, [12, 13]] LVC.full گونه‌ها یش آن‌قدر به او نزدیک بود که می‌توانست گرما یش را حس کند .
[3, 1969, [5, 6]] LVC.full دوست نداری همه چیز را حس کنی : این من هستم ، این دست من است ، این پای من است ، من واقعی هستم .
کرد حفظ LVC.full (4) Skipped (1)
[1, 301, [7, 8]] LVC.full ولی چهره اش حالت تصنعی خود را حفظ کرد , نه نشانه‌ای از اضطراب , نه نشانه‌ای از ناراحتی !
[3, 1138, [3, 5]] Skipped پیش خود فکر کرد با حفظ یک فاصله زمانی مناسب – مثلا یک ماه – ممکن بود دوباره دل به دریا بزند و به آنجا برگردد .
[3, 2267, [20, 21]] LVC.full در هزار توی وزارتخانه ، اتاق‌های بدون پنجره که مجهز به سیستم تهویه بودند ، درجه حرارت طبیعی خود را حفظ می‌کردند ، اما پیاده‌روی در خیابان‌ها ، کف پاها را می‌سوزاند و بوی ناراحت‌کننده درون متروها عذاب‌آور بود .
[3, 2611, [11, 12]] LVC.full ناگهان به یاد ش آمد که کارگران این وضعیت خود را حفظ کرده اند .
[3, 2615, [4, 5]] LVC.full کارگرها انسانیت خود را حفظ کرده بودند .
شو حفظ LVC.full (1)
[1, 400, [16, 17]] LVC.full آنها بودند که با تنظیم خطوط کلی سیاست‌ها تصمیم می‌گرفنتد که کدام بخش از گذشته باید حفظ شود , کدام‌یک تغییر یابد و کدام به طور کلی از صفحه روزگار محو شود .
کن حفظ LVC.full (3)
[1, 314, [17, 18]] LVC.full هیچ‌کدام از ما توفیق جنگیدن در خط مقدم را نداریم , ولی حداقل می‌توانیم آمادگی خودمان را حفظ کنیم .
[3, 1220, [14, 15]] LVC.full اما با صدای آزارنده و مداوم صفحه سخنگو دیگر نمی‌توانست رشته افکار ش را حفظ کند .
[3, 1860, [67, 68]] LVC.full وینستون با خود می‌اندیشید ، در نسل جوان که مانند جولیا پس‌از انقلاب به عرصه رسیده اند و چیزی غیراز وضعیت موجود را ندیده اند ، چند نفر شان مانند او حزب را به صورت واقعیتی ثابت و غیرقابل‌تغییر پذیرفته اند و بدون عصیان درمقابل اقتدار آن ، فقط مانند خرگوشی که از برابر سنگ‌ها فرار می‌کند ، می‌خواهند با زیر پا گذاشتن قانون زندگی خود را حفظ کنند .
دور کرد حلقه Skipped (3) LVC.full (1)
[3, 827, [9, 11, 16]] Skipped عده‌ای هم با در دست داشتن لیوان‌های آبجوی خود دور آنها حلقه زده بودند و تماشا می‌کردند .
[3, 1575, [5, 8, 9]] Skipped دخترک دستان ش را به دور گردن وینستون حلقه کرده بود و زیر لب زمزمه می‌کرد : عزیز م ، عشق من .
[3, 1874, [18, 21, 22]] LVC.full چگونه عضلات کاترین به‌محض تماس دست او سفت می‌شد و چگونه حتی موقعی که دست‌ها یش را محکم دور بدن وینستون حلقه کرده بود ، باز هم به نظر می‌رسید با تمام وجود او را عقب می‌زند .
[3, 2422, [16, 18, 19]] Skipped جولیا که از این بذله‌گویی او خوش ش آمد ، دست ش را با لطف به دور او حلقه کرد .
کرد حلقه LVC.full (2) Skipped (2)
[3, 827, [11, 16]] Skipped عده‌ای هم با در دست داشتن لیوان‌های آبجوی خود دور آنها حلقه زده بودند و تماشا می‌کردند .
[3, 1575, [8, 9]] LVC.full دخترک دستان ش را به دور گردن وینستون حلقه کرده بود و زیر لب زمزمه می‌کرد : عزیز م ، عشق من .
[3, 1874, [21, 22]] Skipped چگونه عضلات کاترین به‌محض تماس دست او سفت می‌شد و چگونه حتی موقعی که دست‌ها یش را محکم دور بدن وینستون حلقه کرده بود ، باز هم به نظر می‌رسید با تمام وجود او را عقب می‌زند .
[3, 2422, [18, 19]] LVC.full جولیا که از این بذله‌گویی او خوش ش آمد ، دست ش را با لطف به دور او حلقه کرد .
زد حلقه LVC.full (2)
[2, 300, [30, 31]] LVC.full یک تکان ناگهانی که آدم را از خواب می‌پراند , دست خشنی که شانه آدم را تکان می‌داد , نوری که در چشم می‌تابید , چهره‌های خشنی که اطراف تختخواب حلقه زده بودند .
[3, 827, [11, 12]] LVC.full عده‌ای هم با در دست داشتن لیوان‌های آبجوی خود دور آنها حلقه زده بودند و تماشا می‌کردند .
کرد حکم LVC.full (1)
[3, 1288, [5, 6]] LVC.full حتی حالا هم که عقل حکم می‌کرد ، کاغذ حامل پیام مرگ باشد ، باز هم نمی‌توانست این احتمال را باور کند ، امید بی‌دلیل ش همچنان پابرجا بود و قلب ش به شدت می‌تپید ، و هنگامی‌که ارقام را برای گفته‌نگار دیکته می‌کرد به سختی از لرزش صدا یش جلوگیری می‌کرد .
کن حکم LVC.full (1)
[3, 2001, [13, 14]] LVC.full و اگر افراد دیگری راجع‌به این موضوع چیزی بدانند ، ادب به آنها حکم می‌کند که به روی خود نیاورند .
کرد خطاب LVC.full (3)
[2, 329, [16, 17]] LVC.full ( کلمه « خانم » موردتایید حزب نبود – همه باید همدیگر را « رفیق » خطاب می‌کردند – اما دربرابر بعضی زن‌ها آدم به طور غریزی از این کلمه استفاده می‌کرد . )
[3, 542, [26, 27]] LVC.full وقتی افراد عادی با یک سرمایه‌دار صحبت می‌کردند باید خم می‌شدند و تواضع نشان می‌دادند ، کلاه از سر برمی‌داشتند و وی را « قربان » خطاب می‌کردند .
[3, 927, [12, 13]] LVC.full مثلا ، حقیقت دارد که شما باید آنها را « قربان » خطاب می‌کردید و وقتی از کنار شان رد می‌شدید کلاه خود را از سر برمی‌داشتید ؟
شد خطاب LVC.full (1)
[3, 683, [25, 26]] LVC.full بله ، دفتر خاطرات را برای ابراین می‌نوشت ، همچون نامه‌ای بی‌انتها که انگار هیچ کس آن را نخواهد خواند ، ولی به شخص خاصی خطاب می‌شد و همین امر رنگ‌وبویی واقعی بدان می‌داد .
به کرد خطور ذهن Skipped (5) LVC.full (1)
[2, 76, [15, 16, 18, 19]] LVC.full شاید کاری که هم‌اکنون در صدد انجام آن بود , به‌دلیل همین موقعیت خاص اتاق به ذهن ش خطور کرده بود .
[3, 807, [7, 8, 9, 11]] Skipped همان‌طور که وینستون ایستاده بود و تماشا می‌کرد به ذهن ش خطور کرد که این پیرمرد حداقل هشتاد سال سن دارد و زمان انقلاب هم میانه‌سال بوده است .
[3, 1287, [10, 11, 13, 14]] Skipped حداقل دو دقیقه بعداز این فکر بود که احتمال قوی‌تر به ذهن ش خطور کرد .
[3, 1320, [6, 7, 9, 10]] Skipped فکر ناامیدکردن دختر یک لحظه هم به ذهن ش خطور نکرد .
[3, 1538, [1, 2, 4, 5]] Skipped ناگهان به ذهن ش خطور کرد که احتمالا دختر تا امروز او را در نور روز به درستی ندیده است .
[3, 2049, [10, 11, 13, 14]] Skipped فردای آن روز بود که فکر اجاره‌کردن اتاق آقای چارینگتون به ذهن ش خطور کرد .
کرد خطور LVC.full (10) Skipped (1)
[1, 160, [6, 7]] LVC.full نکته‌ای که ناگهان به مغز وینستون خطور کرد این بود که مرگی چنان غم‌انگیز و دردناک که سی سال پیش برای مادر ش اتفاق افتاد , در این زمان دیگر امکان نداشت اتفاق بیفتد .
[1, 441, [12, 13]] LVC.full بدون شک وقتی‌که مردم دستگیر می‌شدند , چنین مساله‌ای به فکر آدم خطور نمی‌کرد .
[2, 76, [18, 19]] Skipped شاید کاری که هم‌اکنون در صدد انجام آن بود , به‌دلیل همین موقعیت خاص اتاق به ذهن ش خطور کرده بود .
[3, 127, [4, 5]] LVC.full ناگهان به فکر وینستون خطور کرد که بدون شک یکی از همین روزها سایم را سربه‌نیست خواهند کرد .
[3, 373, [34, 35]] LVC.full آمیزه‌ای از بوی ساس و لباس چرک و یک عطر ارزان‌قیمت تند ، که فریبنده بود ، زیرا هیچ‌یک از زنان عضو حزب نه عطر می‌زدند نه حتی تصور این کار به مغز شان خطور می‌کرد .
[3, 807, [11, 12]] LVC.full همان‌طور که وینستون ایستاده بود و تماشا می‌کرد به ذهن ش خطور کرد که این پیرمرد حداقل هشتاد سال سن دارد و زمان انقلاب هم میانه‌سال بوده است .
[3, 1287, [13, 14]] LVC.full حداقل دو دقیقه بعداز این فکر بود که احتمال قوی‌تر به ذهن ش خطور کرد .
[3, 1320, [9, 10]] LVC.full فکر ناامیدکردن دختر یک لحظه هم به ذهن ش خطور نکرد .
[3, 1538, [4, 5]] LVC.full ناگهان به ذهن ش خطور کرد که احتمالا دختر تا امروز او را در نور روز به درستی ندیده است .
[3, 2049, [13, 14]] LVC.full فردای آن روز بود که فکر اجاره‌کردن اتاق آقای چارینگتون به ذهن ش خطور کرد .
[3, 2364, [8, 9]] LVC.full این فکر در واقع هرگز به فکر وینستون خطور نکرده بود .
کرد خودنمایی LVC.full (3)
[2, 45, [16, 17]] LVC.full وزارت حقیقت – یا همان مینی‌ترو در زبان نوین – به طرز شگفت‌آوری درمیان چشم‌انداز , خودنمایی می‌کرد .
[2, 243, [18, 19]] LVC.full بعد کم‌کم چهره برادر بزرگ کم‌رنگ شد و به‌جای آن سه شعار حزب با حروف سیاه و بزرگ خودنمایی کرد : جنگ صلح است آزادی بردگی است نادانی توانایی است .
[3, 57, [31, 32]] LVC.full از میز سمت چپ وینستون و کمی نزدیک به پشت‌سر ش صدای وراجی سریع و مداوم یک نفر به گوش می‌رسید ، لحنی خشن شبیه صدای ارگ که ازمیان همهمه سالن خودنمایی می‌کرد .
کن خودنمایی LVC.full (1)
[3, 2315, [12, 13]] LVC.full اتاق همچون مکانی در گذشته بود که حیوانات منقرض‌شده می‌توانستند در آن خودنمایی کنند .
کرد درک LVC.full (3)
[3, 1888, [30, 31]] LVC.full به‌محض‌آنکه موضوع غریزه جنسی مطرح می‌شد ، او هوش و ذکاوت زیادی از خود بروز می‌داد و برخلاف وینستون ، خیلی خوب معنی حقیقی پاکدامنی جنسی مورد نظر حزب را درک کرده بود .
[3, 1956, [1, 2]] LVC.full او درک نمی‌کرد که در این صورت دیگر چیزی به نام شادی وجود ندارد ، پیروزی در آینده‌ای دور ، زمانی که دیگر آنها وجود نداشتند به دست می‌آمد و از لحظه‌ای که کسی برعلیه حزب اعلام جنگ می‌کرد ، بهتر بود خود را مرده فرض کند .
[3, 2543, [5, 6]] LVC.full وینستون به‌رغم جوانی و خودخواهی درک می‌کرد که این موضوع به نحوی با آن حادثه ناگفته که باید روی می‌داد ، مرتبط بود .
کن درک LVC.full (2)
[3, 113, [25, 26]] LVC.full – وینستون تا به حال به فکر ت رسیده که حدود سال 2050 حتی یک نفر هم پیدا نمی‌شود که بتواند حرف‌های امروز ما را درک کند ؟
[3, 1944, [2, 3]] LVC.full او نمی‌تواند درک کند که هل‌دادن یک نفر از بالای صخره مشکلی را حل نمی‌کرد .
کرد دریافت LVC.full (4) Skipped (1)
[1, 183, [19, 20]] LVC.full وینستون عریان از رختخواب بیرون آمد ( زیرا اعضای ساده حزب هر سال فقط یک کوپن سه‌هزارتایی برای لباس دریافت می‌کردند و یک دست لباس خواب 600 تا قیمت داشت ) و زیرپوش کهنه و زیرشلواری اش را ازروی صندلی برداشت .
[1, 341, [2, 3]] LVC.full پیام‌هایی که دریافت کرده بود مربوط به مقالات و موضوع‌های خبری بودند که مقامات تشخیص داده بودند بنابه دلایلی , لازم است تغییر داده شود یا به زبان رسمی اصلاح شود .
[1, 365, [6, 7]] LVC.full حتی در دستورهای کتبی که وینستون دریافت می‌کرد و همه را پس‌از رسیدگی بدون کم‌وکاست نابود می‌کرد , هرگز چه به صورت صریح یا ضمنی به سندسازی اشاره‌ای نمی‌کردند , همیشه این‌گونه مطرح می‌شد که جاافتادگی , اشتباه چاپی , خطا و یا نقل‌قول غلطی صورت گرفته است که صرفا به‌خاطر دقت در درستی کار باید تصحیح شود .
[2, 29, [21, 22]] LVC.full صفحه سخنگو نوعی دستگاه فرستنده و گیرنده بود که صدای وینستون را , حتی وقتی‌که زمزمه‌ای بسیار آهسته بود , بلافاصله دریافت می‌کرد .
[3, 1872, [8, 13]] Skipped وینستون درباره زندگی زناشویی اش برای جولیا تعریف کرد و در کمال تعجب دریافت که او بیشتر چیزهای مهم را می‌داند .
شد دریافت LVC.full (1) Skipped (1)
[2, 30, [18, 19]] LVC.full خلاصه , تا زمانی‌که وینستون در محدوده دید دستگاه قرار داشت , هم تصویر و هم صدا یش دریافت می‌شد .
[3, 756, [2, 3]] Skipped وقتی نزدیک‌تر شد دریافت دستی است که از مچ قطع شده است .
کن دریافت LVC.full (1)
[3, 2549, [11, 12]] LVC.full از نظر مادر مسلم بود که پسر باید بیشترین سهم را دریافت کند ؛ اما هرچقدر به او بیشتر می‌داد ، او باز هم بیشتر طلب می‌کرد .
کرد دستکاری LVC.full (1) Skipped (1)
[1, 395, [18, 23]] Skipped چاپخانه‌های بزرگی بود که ویراستاران مخصوص , متخصصان کیفیت چاپ و استودیوهایی با تجهیزات مفصل برای مونتاژ و دستکاری عکس‌ها در آنها کار می‌کردند .
[3, 2269, [52, 53]] LVC.full راه‌پیمایی‌ها ، جلسات ، رژه‌های نظامی ، سخنرانی‌ها مجسمه‌های مومی نمایش ، برنامه‌های صفحه سخنگو و نمایش فیلم ، همه باید سازمان می‌یافت ؛ باید جایگاه‌ها بر پا می‌شدند ، تمثال‌ها و مجسمه‌ها ساخته می‌شدند ، شعارها نوشته می‌شد ، اشعار سروده می‌شد ، شایعات را به جریان می‌انداختند و عکس‌ها را دستکاری می‌کردند .
شد دستکاری Skipped (2) LVC.full (1)
[3, 3, [22, 26]] Skipped رفیق اگیلوی که هرگز در زمان حال وجود نداشت , اکنون در گذشته وجود داشت و در آینده هنگامی‌که موضوع جعل و دستکاری به فراموشی سپرده می‌شد , می‌شد گفت طبق همان شواهدی که شارلمانی یا ژولیوس سزار وجود داشته اند , او نیز مسلما وجود داشته است .
[3, 1307, [3, 8]] Skipped این کار شامل دستکاری در یک‌سری گزارش‌های تولید می‌شد که مربوط به دو سال پیش بود و باید به گونه‌ای تغییر می‌کرد که موجبات بدنامی یکی از اعضای برجسته رده‌بالای حزب را ، که درحال‌حاضر مورد سوءظن بود ، فراهم می‌نمود .
[3, 2403, [5, 6]] LVC.full البته من می‌دانم که گذشته دستکاری شده ، ولی باوجوداینکه خودم این تحریف را انجام می‌دادم ، هیچ وقت قادر به اثبات آن نیستم .
کرد دقت Skipped (2) LVC.full (1)
[3, 246, [9, 10]] LVC.full وینستون در حال کشیدن یک سیگار پیروزی بود و دقت می‌کرد آن را سرازیر نکند .
[3, 304, [6, 9]] Skipped دختر او را زیرچشمی ولی با دقتی عجیب نگاه می‌کرد .
[3, 1679, [4, 8]] Skipped بال‌ها یش را باز کرد و دوباره به دقت بست ، سر ش را دزدانه پایین و بالا برد ، طوریکه گویی به خورشید تعظیم می‌کند و سپس چهچهه‌ای سرداد .
کن دقت LVC.full (1) Skipped (1)
[3, 246, [9, 14]] Skipped وینستون در حال کشیدن یک سیگار پیروزی بود و دقت می‌کرد آن را سرازیر نکند .
[3, 1155, [18, 19]] LVC.full بعد به کندی به راه افتاد و بدون آنکه حتی یک لحظه به اشتباه ش در انتخاب مسیر دقت کند به‌طرف راست پیچید .
کرد دنبال LVC.full (4)
[1, 103, [8, 9]] LVC.full حتی چشم‌های تصویر روی سکه هم آدم را دنبال می‌کرد .
[2, 134, [29, 30]] LVC.full بعد دست یک بچه به هوا پرتاب شد و بالا و بالا و بالاتر رفت , انگار یک هلیکوپتر که دوربینی به دماغه اش بسته بود , آن را دنبال می‌کرد .
[3, 310, [3, 4]] LVC.full چرا او را دنبال می‌کرد ؟
[3, 1533, [10, 11]] LVC.full وینستون که همچنان دسته‌گل را به دست داشت او را دنبال می‌کرد .
کن دنبال LVC.full (2)
[3, 213, [7, 8]] LVC.full دو ساعت تمام درمیان جنگل او را دنبال می‌کنند و وقتی به امرشام می‌رسند او را تحویل نیروهای گشت می‌دهند .
[3, 242, [3, 4]] LVC.full نمی‌توانست ارقام را دنبال کند .
گشت دنبال LVC.full (1) Skipped (1)
[3, 8, [10, 12]] LVC.full یک نفر پشت‌سر وینستون گفت : « همان کسی که دنبال ش می‌گشتم » .
[3, 190, [10, 12]] Skipped اسمیت ، دوست عزیز ، الان به ت می‌گم چرا دنبال ت می‌گشتم .
کرد رشد LVC.full (3)
[2, 42, [21, 22]] LVC.full از محل‌هایی که مورد اصابت بمب قرار گرفته بود , گردوغبار به هوا بلند شود و درخت‌های بید در زمین‌های پرسنگ‌وکلوخ رشد کرده باشند ؛ و هر جا که بمب‌ها , محوطه وسیع‌تری را از بین برده است , انبوهی از خانه‌های چوبی شبیه لانه مرغ , بر زمین سبز شده باشد ؟
[3, 177, [7, 8]] LVC.full ظاهر ش مثل پسربچه‌ای بود که زیادی رشد کرده باشد .
[3, 1554, [12, 13]] LVC.full همه نهال‌های کوچک زبان‌گنجشک بودند که زمانی آنها را بریده و دوباره رشد کرده اند و به جنگلی از درختان بلند تبدیل شده اند که هیچ‌کدام از مچ دست آدم کلفت‌تر نیستند .
کن رشد LVC.full (1)
[3, 2418, [10, 11]] LVC.full گروه‌های کوچکی از مردم با هم متحد می‌شوند و کم‌کم رشد می‌کنند و حتی ممکن است بتوانند شواهد معدودی را هم جمع کنند ، تا نسل بعدی بتوانند بفهمند کار ما به کجا رسیده .
کرد رفت‌وآمد LVC.full (4)
[1, 279, [22, 23]] LVC.full یعنی زمانی که هنوز سرمایه‌دارها با آن کلاه‌های سیلندری سوار بر ماشین‌های زیبا یا درشکه‌های اسبی با دیوارهای شیشه‌ای در خیابان‌های لندن رفت‌وآمد می‌کردند .
[3, 164, [30, 31]] LVC.full چیزهایی را بر زبان می‌آورد که نگفتن ش بهتر بود ، کتاب‌های زیادی خوانده بود ، به کافه « درخت شاه‌بلوط » که پاتوق نقاشان و موسیقی‌دان‌ها بود ، زیاد رفت‌وآمد می‌کرد .
[3, 298, [10, 11]] LVC.full مردان سوسک‌مانندی هم که در راهروهای پیچ‌درپیچ وزارتخانه با عجله رفت‌وآمد می‌کردند هرگز سربه‌نیست نمی‌شدند .
[3, 715, [19, 20]] LVC.full دم درها و بیرون خانه‌ها و توی کوچه‌های باریکی که در دو طرف خیابان فراوان بودند ، آدم‌های زیادی رفت‌وآمد می‌کردند – دختران نوجوان با روژلب‌های غلیظ و پسران جوان به‌دنبال آنها ، زنانی که خرامان در کوچه‌ها این‌طرف و آن‌طرف می‌چرخیدند و آینده دخترهای جوان را یادآوری می‌کردند ، افراد پیری که گشادگشاد و با کمر خمیده راه می‌رفتند و بچه‌های پابرهنه که در چاله‌های آب بازی می‌کردند و با فریاد عصبانی مادران شان پراکنده می‌شدند .
کن رفت‌وآمد LVC.full (1) Skipped (1)
[3, 2018, [9, 10]] Skipped بعید بود بتواند بیش از چند هفته به اینجا رفت‌وآمد کنند و دستگیر نشوند .
[3, 2196, [13, 14]] LVC.full – نگران نباش ، عزیز م ، دیگر نمی‌گذارم این حیوان‌های کثیف اینجا رفت‌وآمد کنند .
کرد رفع LVC.full (1)
[1, 348, [18, 19]] LVC.full همین‌طور در پیام سوم به اشتباه بسیار ساده‌ای اشاره کرده بودند که طی دو دقیقه می‌شد آن را رفع کرد .
کن رفع LVC.full (1)
[3, 860, [3, 4]] LVC.full عطش آدم و رفع نمی‌کنه .
کرد به رو Skipped (6) LVC.full (1)
[1, 28, [6, 8, 12]] Skipped دخترک هم در حال جست‌وخیز شروع به تکرار کرد : « باید برویم !
[2, 166, [7, 10, 14]] Skipped بنابه عادت , عینک ش را طوری روی بینی جابجا می‌کرد که آرامش‌بخش و به نحو غیرقابل‌توصیفی متمدنانه به نظر می‌رسید .
[3, 261, [23, 27, 30]] Skipped وینستون قاشق به دست گرفته بود و مثل کاری که سایم چند دقیقه قبل انجام می‌داد ، قطراتی از آب خوراک را که روی میز ریخته بود به هم وصل می‌کرد و به آنها طرح می‌داد .
[3, 849, [2, 3, 6]] LVC.full با سماجت رو به مرد مشروب‌فروش کرد و گفت : « چتول !
[3, 1227, [9, 12, 14]] Skipped وسط روز بود و وینستون اتاقک ش را ترک کرده بود تا به دستشویی برود .
[3, 1662, [1, 4, 6]] Skipped وینستون به محوطه پیش رو نگاهی کرد و با شناختن آنجا دهان ش از تعجب باز ماند .
[3, 2213, [2, 5, 8]] Skipped بعد جولیا به تابلوی قلمکاری روی دیوار اشاره کرد و گفت : « و آن عکس که آنجا ست چه‌طور ؟
از بین رو LVC.full (2) Skipped (1)
[1, 117, [18, 19, 20]] LVC.full وقتی‌که هرگونه ردپایی از انسان و حتی یادداشتی معمولی که بر تکه‌ای کاغذ نگاشته شده است ، کاملا از بین برود ، دیگر چگونه می‌توان به آینده دل بست ؟
[3, 117, [33, 34, 35]] LVC.full ولی سایم به فراست دریافت که او می‌خواست چه بگوید و با بی‌تفاوتی گفت « کارگرها آدم نیستند ، تا سال 2050 – شاید هم زودتر – تمام دانش واقعی به زبان قدیم از بین می‌رود .
[3, 2621, [21, 23, 28]] Skipped وینستون کمی فکر کرد و گفت : « تا به حال فکر کردی بهترین کار این است که تا دیر نشده از اینجا برویم و دیگر همدیگر را نبینیم ؟ »
به آور رو LVC.full (1)
[3, 2001, [16, 17, 19]] LVC.full و اگر افراد دیگری راجع‌به این موضوع چیزی بدانند ، ادب به آنها حکم می‌کند که به روی خود نیاورند .
به آورد رو Skipped (2) LVC.full (1)
[2, 318, [8, 10, 14]] Skipped به‌محض‌آنکه دستگیره در را گرفت باز کند , به یاد آورد که دفتر خاطرات روی میز باز است .
[3, 252, [3, 4, 6]] LVC.full بله ، آنها به روی خود نیاوردند .
[3, 335, [7, 9, 11]] Skipped دخترک یک شب یکی از آنها را به خانه آورد و روی در اتاق نشیمن امتحان کرد ، می‌گفت این‌طوری قدرت شنوائی ش دوبرابر می‌شود .
کرد زندگی Skipped (11) LVC.full (8)
[1, 128, [11, 17]] Skipped به نظر ش می‌آمد حال که تنظیم افکار ش را آغاز کرده است قدم سرنوشت‌سازی را در زندگی خود برداشته است .
[1, 213, [12, 13]] LVC.full اما معلوم بود در زمان کودکی اش دورانی نسبتا طولانی در صلح زندگی می‌کرده اند , زیرا یکی از قدیمی‌ترین خاطرات ش مربوط به یک حمله هوایی می‌شد که برای همگان تعجب‌آور بود .
[1, 451, [20, 23]] Skipped گاهی می‌شد که برادر بزرگ دستور روزانه خود را به گرامیداشت یک عضو ساده حزب اختصاص می‌داد که متواضعانه کار کرده بود و زندگی و مرگ ش الگویی مناسب برای دیگران بود .
[1, 467, [15, 17]] Skipped بعد برادر بزرگ چند نکته دیگر راجع‌به خلوص و عزم و اراده رفیق اگیلوی در زندگی ادا می‌کرد .
[1, 470, [7, 13]] Skipped به‌غیراز اصول اینگسوس راجع‌به هیچ چیز صحبت نمی‌کرد و تنها هدف ش در زندگی شکست دشمن اوراسیایی , دستگیری جاسوسان , خرابکاران , مجرمان فکری و به طور کلی خائنان بود .
[2, 35, [15, 16]] LVC.full مردم ازروی عادتی که تبدیل به غریزه شده بود , همواره باید با این تصور زندگی می‌کردند که هر حرفی که می‌زنند شنیده می‌شود و هر حرکتی که انجام می‌دهند – به‌جز در تاریکی – زیر نظر است .
[3, 262, [4, 6]] Skipped با دلخوری به بی‌رحمی زندگی فکر می‌کرد .
[3, 405, [6, 7]] LVC.full آنها فقط پانزده ماه با یکدیگر زندگی کرده بودند .
[3, 534, [21, 22]] LVC.full اما در همین شهر آکنده از فقر و گرسنگی ، معدودی خانه بزرگ و زیبا بود که مردمانی ثروتمند در آنها زندگی می‌کردند و هریک از آنها بالغ بر سی مستخدم داشتند .
[3, 841, [18, 19]] LVC.full مرد تنومند درحالی‌که به دیگران نگاه می‌کرد گفت : « وقتی تو جوون بودی همه ما روی درخت زندگی می‌کردیم .
[3, 887, [7, 8]] LVC.full توی خانه‌های بزرگ با سی‌چهل خدمه ، زندگی می‌کردند .
[3, 1060, [9, 10]] LVC.full پیرمرد با حالتی پوزش‌خواهانه گفت : « ما اینجا زندگی می‌کردیم تا اینکه همسر م فوت کرد ، من هم دارم خردخرد اثاثیه را می‌فروشم .
[3, 1211, [9, 12]] Skipped چرا نمی‌شد چند روز یا چند هفته را از زندگی خود حذف کرد ؟
[3, 1582, [5, 9]] Skipped مدت زیادی بود که به زندگی بدون زن عادت کرده بود .
[3, 1817, [15, 16]] LVC.full جولیا بیست و شش سال داشت و با سی دختر دیگر در یک اقامتگاه مشترک زندگی می‌کرد .
[3, 1855, [12, 17]] Skipped هیچ علاقه‌ای به عقاید حزب نداشت ، مگر در مواردی که با زندگی شخصی او ارتباط پیدا می‌کرد .
[3, 1872, [2, 8]] Skipped وینستون درباره زندگی زناشویی اش برای جولیا تعریف کرد و در کمال تعجب دریافت که او بیشتر چیزهای مهم را می‌داند .
[3, 2366, [15, 20]] Skipped اما درمورد تعالیم حزبی او فقط زمانی دچار تردید می‌شد که موضوع به نحوی با زندگی خصوصی خودش ارتباط پیدا می‌کرد .
[3, 2750, [7, 11]] Skipped فکر کرد این مرد در تمام طول زندگی اش نقش بازی کرده و اکنون با کنارگذاشتن این نقش ، حتی برای یک لحظه ، خود را در خطر می‌دید .
کن زندگی LVC.full (7) Skipped (2)
[1, 126, [40, 41]] LVC.full از عصر یکسانی و عدم‌تفاوت ، از دوران انزوا ، از عصر برادر بزرگ ، از عصر دوگانه‌باوری ، به آینده یا به گذشته ، به زمانی که تفکر آزاد است ، و انسان‌ها با یکدیگر متفاوت هستند و تنها زندگی نمی‌کنند – به زمانی که حقیقت وجود دارد و آنچه را انجام می‌گیرد نمی‌توان مانع شد – سلام !
[3, 958, [11, 12]] LVC.full و اگر شما حق انتخاب داشتید ترجیح می‌دادید در آن زمان زندگی کنید یا حالا ؟
[3, 979, [27, 33]] Skipped به یاد آورد : حداقل درعرض این بیست سال ، دیگر نمی‌شد جوابی برای سوال مهم و اساسی اش که « آیا زندگی حالا بهتر بود یا زندگی قبل‌از انقلاب ؟ » پیدا کند .
[3, 1055, [15, 16]] LVC.full وینستون دید اثاثیه اتاق به گونه‌ای مرتب چیده شده است ، انگار کسی در آنجا زندگی می‌کند .
[3, 1860, [64, 68]] Skipped وینستون با خود می‌اندیشید ، در نسل جوان که مانند جولیا پس‌از انقلاب به عرصه رسیده اند و چیزی غیراز وضعیت موجود را ندیده اند ، چند نفر شان مانند او حزب را به صورت واقعیتی ثابت و غیرقابل‌تغییر پذیرفته اند و بدون عصیان درمقابل اقتدار آن ، فقط مانند خرگوشی که از برابر سنگ‌ها فرار می‌کند ، می‌خواهند با زیر پا گذاشتن قانون زندگی خود را حفظ کنند .
[3, 1876, [37, 38]] LVC.full وینستون برای جولیا درباره مراسم خشک بچه درست‌کردن ، که به اجبار کاترین هر هفته در شب خاصی باید انجام می‌شد صحبت کرد و گفت : « اگر به‌خاطر این مسئله نبود می‌توانستم باز هم با او زندگی کنم .
[3, 1954, [24, 25]] LVC.full اما بخش دیگری از فکر ش بر این باور بود که آدم می‌تواند دنیایی پنهانی برای خود بسازد و در آن به دلخواه خود زندگی کند .
[3, 2044, [9, 10]] LVC.full به خاطر ش رسید برای کسی که با زنی زندگی می‌کند ، طبیعی است که به طور متناوب با پیش‌آمدن این موضوع دچار ناامیدی شود ؛ و ناگهان نوعی احساس دلسوزی عمیق برای جولیا قلب ش را در بر گرفت .
[3, 2340, [26, 27]] LVC.full یا ناپدید شوند ، تغییر شکل دهند ، لهجه کارگری را بیاموزند ، در یک کارخانه کار پیدا کنند و به طور ناشناس در کوچه پس‌کوچه‌ها زندگی کنند .
کرد سعی LVC.full (12)
[1, 275, [0, 1]] LVC.full سعی کرد به خاطر بیاورد در چه سالی اولین بار درباره برادر بزرگ چیزی شنیده بود .
[3, 98, [0, 1]] LVC.full سعی کرد لبخندی ازسر همدلی تحویل دهد .
[3, 398, [11, 12]] LVC.full حزب سعی در نابودی غرایز جنسی داشت و درصورت عدم موفقیت سعی می‌کرد آن را عملی پلید و کثیف جلوه دهد .
[3, 952, [3, 4]] LVC.full یک بار دیگر سعی کرد و گفت :
[3, 1206, [0, 1]] LVC.full سعی کرد به ابراین فکر کند که دفتر را به او یا برای او می‌نوشت ، اما در عوض فکر ش بدان سو کشیده شد که بعداز دستگیری ش توسط پلیس افکار چه خواهد شد .
[3, 1283, [18, 19]] LVC.full احتمال ضعیف‌تر ، احتمال نامعقولی بود که ذهن ش را به خود مشغول کرده بود ، ولی او سعی می‌کرد فکر ش را از آن دور سازد و آن اینکه پیغام اصلا ازطرف پلیس نباشد ، بلکه ازطرف یک تشکیلات مخفی باشد .
[3, 1637, [0, 1]] LVC.full سعی کرد به آن فکر نکند و گفت :
[3, 2198, [5, 6]] LVC.full وینستون کمی آرام گرفت و سعی کرد آن لحظه ترسناک را فراموش کند .
[3, 2395, [1, 2]] LVC.full وینستون سعی کرد به او بفهماند : « این یک مورد استثنایی بود .
[3, 2548, [44, 45]] LVC.full او نق‌نق‌کنان بارها و بارها با داد و فریاد از مادر ش ، غذای بیشتر می‌خواست ( حتی طنین صدا یش را به یاد می‌آورد که به‌دلیل دوران بلوغ ناهنجارتر شده بود و گاهی هم نعره می‌کشید ) یا ، با گریه و زاری سعی می‌کرد سهم بیشتری از غذا به دست آورد .
[3, 2551, [15, 16]] LVC.full وقتی مادر ملاقه‌ای را کنار می‌کشید ، او شروع به گریه می‌کرد و با عصبانیت سعی می‌کرد قابلمه و ملاقه را از دست او بیرون بکشد و یا به بشقاب خواهر ش ناخنک می‌زد .
[3, 2717, [3, 4]] LVC.full وینستون به زحمت سعی کرد ثابت به چشم‌های ابراین نگاه کند .
داشت سعی LVC.full (6)
[2, 126, [10, 11]] LVC.full فریادهای مرد عظیم‌الجثه چاقی که هلیکوپتر به‌دنبال او بود و سعی داشت شناکنان فرار کند , تماشاچیان را به هیجان آورد .
[2, 131, [39, 40]] LVC.full پسرک وحشت‌زده جیغ می‌کشید و سر ش را طوری به سینه زن می‌فشرد که گویی می‌خواهد در درون آن پناه بگیرد و زن او را در آغوش گرفته بود و باوجوداینکه چهره خودش هم از ترس کبود شده بود سعی داشت پسرک را آرام کند .
[2, 210, [9, 10]] LVC.full همه اعضای عادی حزب تا جایی که می‌شد , سعی داشتند از اشاره به « همان کتاب » و یا « انجمن برادری » اجتناب کنند .
[3, 317, [37, 41]] LVC.full کوچک‌ترین چیز باعث لورفتن آدم می‌شد ، یک تیک عصبی ، نگاه مضطرب ناخودآگاه ، عادت با خود حرف‌زدن ، و خلاصه هر چیزی که با خود نشانه‌ای از رفتار غیرطبیعی داشته باشد ، هر چیزی که سعی در پنهان‌کردن ش داشته باشی .
[3, 398, [1, 6]] LVC.full حزب سعی در نابودی غرایز جنسی داشت و درصورت عدم موفقیت سعی می‌کرد آن را عملی پلید و کثیف جلوه دهد .
[3, 490, [13, 14]] LVC.full دو زن چاق برسر یک قابلمه با هم درگیر شده بودند و هریک سعی داشت آن را از دست دیگری درآورد و موهای یکی از آنها به شدت پریشان شده بود .
کن سعی Skipped (4) LVC.full (3)
[1, 296, [1, 2]] LVC.full شما سعی نمی‌کنید .
[1, 317, [2, 3]] LVC.full حالا دوباره سعی کنید . »
[2, 126, [10, 14]] Skipped فریادهای مرد عظیم‌الجثه چاقی که هلیکوپتر به‌دنبال او بود و سعی داشت شناکنان فرار کند , تماشاچیان را به هیجان آورد .
[2, 131, [39, 44]] Skipped پسرک وحشت‌زده جیغ می‌کشید و سر ش را طوری به سینه زن می‌فشرد که گویی می‌خواهد در درون آن پناه بگیرد و زن او را در آغوش گرفته بود و باوجوداینکه چهره خودش هم از ترس کبود شده بود سعی داشت پسرک را آرام کند .
[3, 1206, [0, 5]] Skipped سعی کرد به ابراین فکر کند که دفتر را به او یا برای او می‌نوشت ، اما در عوض فکر ش بدان سو کشیده شد که بعداز دستگیری ش توسط پلیس افکار چه خواهد شد .
[3, 1637, [0, 5]] Skipped سعی کرد به آن فکر نکند و گفت :
[3, 1852, [29, 30]] LVC.full زندگی را خیلی ساده می‌گرفت : تو می‌خواهی از زندگی ات لذت ببری ؛ « آنها » ، یعنی حزب ، می‌خواهد جلوی این کار را بگیرد ؛ بنابراین سعی می‌کنی به بهترین نحوی که می‌توانی قوانین را زیر پا بگذاری ، همین .
کرد شروع LVC.full (20) Skipped (12)
[1, 28, [5, 8]] Skipped دخترک هم در حال جست‌وخیز شروع به تکرار کرد : « باید برویم !
[2, 120, [15, 18]] LVC.full ناگهان در اوج ترس مطلق و بدون هوشیاری کامل درباره آنچه که می‌خواهد بنویسد , شروع به نوشتن کرد .
[2, 135, [10, 13]] LVC.full بعد افرادی که در جایگاه متعلق به حزب نشسته بودند شروع به کف‌زدن کردند .
[2, 248, [10, 15]] LVC.full در این موقع جمعیت با صدایی آهسته و عمیق , شروع به ترنم سرودی خوش‌آهنگ کرد : « ب-ب ! … ب-ب ! … ب-ب ! » بارها و بارها آن را تکرار کردند و بین « ب » اول و « ب » دوم مکثی طولانی می‌کردند , صدایی نجواگونه و عمیق و به نحوی عجیب ددمنشانه , که در زمینه آن می‌شد صدای پاهای برهنه‌ای را که بر زمین کوبیده می‌شد و زبان طبل‌ها را شنید .
[2, 307, [4, 7]] LVC.full با عجله و بدخط شروع به نوشتن کرد :
[3, 54, [0, 3]] LVC.full شروع به خوردن کرد و قاشق‌های پر از خوراک را به دهان برد .
[3, 289, [18, 21]] Skipped صدای اردک‌وار مرد میز پهلویی که موقتا هنگام پخش اعلامیه ساکت شده بود ، دوباره به همان قدرت شروع به صحبت کرد .
[3, 326, [2, 5]] Skipped پارسونز دوباره شروع به صحبت کرده بود .
[3, 480, [1, 4]] Skipped فکر کرده بود : شروع شده است ! .
[3, 610, [13, 16]] LVC.full یک صفحه شطرنج با مهره‌های چیده‌شده پهلوی آنها ، بود ولی هیچ کس شروع به بازی نکرده بود .
[3, 766, [14, 19]] Skipped وینستون هنوز چند قدم با آنها فاصله داشت که ناگهان دو تا از آنها شروع به بگومگو با یکدیگر کردند .
[3, 854, [13, 19]] LVC.full بازی دارت را دوباره از سر گرفته بودند ، و مردان دور پیشخوان شروع به صحبت درباره بلیط‌های بخت‌آزمایی کردند .
[3, 961, [14, 17]] Skipped گویی مشروب او را سر حال آورده باشد ، با لحنی متین و صبورانه شروع به صحبت کرد .
[3, 1080, [3, 6]] Skipped پیرمرد با ملایمت شروع به صحبت کرد : « درضمن اگر به تابلوهای قدیمی علاقه دارید … »
[3, 1146, [28, 31]] Skipped برای مدت تقریبا پنج ثانیه دچار چنان شور و شعفی شد که وقتی از مغازه خارج شد بی‌محابا بدون آنکه از پنجره نگاهی به اطراف بیندازد ، بی‌اختیار شروع به زمزمه کرد :
[3, 1204, [8, 9]] LVC.full زن خواننده در صفحه سخنگو آواز دیگری را شروع کرده بود .
[3, 1395, [9, 12]] LVC.full فقط سینی اش را روی میز گذاشت و بی‌مقدمه شروع به خوردن کرد .
[3, 1404, [4, 7]] LVC.full وینستون با صدایی آهسته شروع به صحبت کرد .
[3, 1437, [2, 5]] LVC.full ناگهان همه شروع به دویدن کردند و از میدان گذشتند .
[3, 1456, [20, 23]] Skipped درست مانند موقعی که در غذاخوری بودند ، دختر از موقعیت استفاده کرد و با صدایی آرام و لب‌هایی بی‌حرکت شروع به صحبت کرد .
[3, 1523, [7, 11]] Skipped از این رو ، خم شد و شروع به چیدن گل‌ها کرد .
[3, 1763, [13, 21]] LVC.full لباس‌ها یش را پوشید ، حمایل سرخ را به دور کمر بست و شروع به بررسی جزئیات نحوه بازگشت به خانه کرد .
[3, 1886, [1, 5]] LVC.full جولیا شروع به شرح‌دادن موضوع کرد .
[3, 1982, [19, 25]] LVC.full به روش خود مقداری گردوخاک را روی زمین صاف کرد و بعد با شاخه‌ای کوچک از لانه یک کبوتر شروع به کشیدن نقشه برروی آن کرد .
[3, 2102, [10, 13]] LVC.full دو گیره دیگر از دهان بیرون آورد و با احساس شروع به خواندن کرد :
[3, 2112, [4, 7]] LVC.full شاید مردم تنها زمانی شروع به خواندن می‌کردند که تا حد قحطی‌زدگی دچار محرومیت شده باشند .
[3, 2424, [2, 10]] LVC.full هرگاه وینستون شروع به صحبت درباره اصول اینگسوس و دوگانه‌باوری می‌کرد و از تغییرناپذیری گذشته و نفی واقعیت عینی و استفاده از کلمات زبان نوین سخن می‌گفت ، جولیا کسل و خسته می‌شد و می‌گفت که هیچ‌گاه به این‌طور مسائل توجهی نداشته است .
[3, 2440, [6, 12]] Skipped آن شخص هرکه بود سرفه کوتاهی کرد که نشانه تمایل وی به شروع صحبت بود .
[3, 2486, [9, 10]] LVC.full در همان حال ، زیر نگاه صفحه سخنگو ، شروع کرد به نوشتن آدرس .
[3, 2551, [8, 11]] LVC.full وقتی مادر ملاقه‌ای را کنار می‌کشید ، او شروع به گریه می‌کرد و با عصبانیت سعی می‌کرد قابلمه و ملاقه را از دست او بیرون بکشد و یا به بشقاب خواهر ش ناخنک می‌زد .
[3, 2692, [7, 16]] LVC.full سپس دستگاه گفته‌نگار را پیش کشید و شروع به خواندن پیامی با زبان رایج بین وزارتخانه‌ها کرد :
[3, 2718, [5, 8]] Skipped بعد ناگهان چهره عبوس تغییری کرد که گویا شروع یک لبخند بود .
شد شروع LVC.full (7) Skipped (1)
[1, 184, [5, 6]] LVC.full نرمش صبحگاهی سه دقیقه دیگر شروع می‌شد .
[1, 342, [37, 39]] LVC.full مثلا در روزنامه تایمز به تاریخ هفدهم مارس مطلبی وجود داشت مبنی بر آنکه برادر بزرگ در سخنرانی روز قبل خود پیش‌بینی کرده بود جبهه جنوب هند آرام خواهد بود و حمله‌ای ازجانب اوراسیا در شمال افریقا شروع خواهد شد .
[3, 480, [4, 5]] LVC.full فکر کرده بود : شروع شده است ! .
[3, 527, [3, 4]] LVC.full دوباره درد آن شروع شده بود .
[3, 582, [34, 35]] LVC.full آنها به همکاری اطلاعاتی با دشمن ( یعنی کشور اوراسیا ) ، اختلاس اموال دولتی ، قتل چند تن از اعضای مورداعتماد حزب ، تحریک برعلیه رهبری برادر بزرگ که چند سال قبل‌از انقلاب شروع شده بود و نیز به اعمال خرابکارانه‌ای که منجر به مرگ صدهاهزار نفر از مردم شده بود ، اعتراف کردند .
[3, 1523, [5, 7]] Skipped از این رو ، خم شد و شروع به چیدن گل‌ها کرد .
[3, 2033, [3, 4]] LVC.full این بار زودتر شروع شد .
[3, 2506, [13, 14]] LVC.full رویدادی که در شرف وقوع بود ، برایند جریانی بود که سال‌ها قبل شروع شده .
شو شروع LVC.full (1)
[3, 2379, [7, 8]] LVC.full فقط یک جنگ مزخرف بعداز یکی دیگر شروع می‌شود .
نمود شروع LVC.full (2)
[1, 455, [6, 15]] LVC.full سپس گفته‌نگار را جلو کشید و شروع به دیکته‌کردن مطلب با روش معمول برادر بزرگ نمود , همان روش نظامی و درعین‌حال فضل‌فروشانه که به دلیل استفاده از شیوه سوال‌کردن و جواب‌دادن خیلی راحت می‌شد آن را تقلید کرد ( « رفقا , ما از این واقعیت چه درس‌هایی می‌گیریم ؟
[3, 529, [20, 30]] LVC.full از کشو میز نسخه‌ای از کتاب تاریخ بچه‌ها را که از خانم پارسونز امانت گرفته بود ، بیرون آورد و شروع به کپی‌کردن بخشی از آن در دفتر خاطرات ش نمود :
کن شروع LVC.full (6)
[2, 143, [17, 18]] LVC.full حالا می‌فهمید چرا ناگهان تصمیم گرفته بود به خانه برگردد و همین امروز نوشتن خاطرات ش را شروع کند .
[3, 2712, [7, 10]] LVC.full به طرزی آمرانه منتظر بود تا وینستون شروع به صحبت کند ، اما درباره چه چیز ؟
[3, 2720, [2, 3]] LVC.full – من شروع کنم یا شما شروع می‌کنید ؟
[3, 2720, [6, 7]] LVC.full – من شروع کنم یا شما شروع می‌کنید ؟
[3, 2721, [6, 7]] LVC.full وینستون بی‌درنگ گفت : « من شروع می‌کنم ، آن دستگاه واقعا خاموش شده ؟ »
[3, 2759, [30, 31]] LVC.full چهره اش مجددا حالتی جدی به خود گرفت و گیلاس ش را بالا برد : « فکر می‌کنم بد نباشد که کار مان را با نوشیدن به سلامتی رهبر مان شروع کنیم : به سلامتی رهبر مان ، امانوئل گلدشتاین . »
کرد شرکت LVC.full (2) Skipped (2)
[2, 185, [5, 6]] LVC.full ولی بعدها در فعالیت‌های ضدانقلابی شرکت کرده و به مرگ محکوم شده بود و سپس به طرز مرموزی گریخته و ناپدید گشته بود .
[2, 220, [15, 18]] Skipped نکته تکان‌دهنده درمورد مراسم‌های دو دقیقه ابراز تنفر این بود که کسی را وادار به شرکت در آن نمی‌کردند ولی انسان خودش نمی‌توانست با دیگران همراهی نکند .
[3, 1312, [25, 26]] LVC.full یک وعده غذایی بی‌مزه دیگر در غذاخوری خورد و با عجله به مرکز اجتماعات رفت ، در یک « مباحثه گروهی » رسمی و ابلهانه شرکت کرد ، دو دست تنیس روی میز بازی کرد ، چند گیلاس جین نوشید و نیم ساعت هم نشست و به یک سخنرانی با عنوان « ارتباط اینگسوس و شطرنج » گوش داد .
[3, 2345, [3, 8]] Skipped گاهی هم درباره شرکت در فعالیت‌های ضدحزب صحبت می‌کردند ، ولی نمی‌دانستند چگونه باید قدم اول را برداشت .
دار شرکت LVC.full (1)
[3, 2728, [19, 20]] LVC.full – ما فکر می‌کنیم نوعی توطئه و یا تشکیلات مخفی برعلیه حزب وجود دارد و شما هم در آن شرکت دارید .
داشت شرکت LVC.full (1)
[3, 623, [12, 13]] LVC.full مشخص شده بود که آنها از همان لحظه آزادی در توطئه‌های تازه‌ای شرکت داشته اند .
کن شرکت LVC.full (1)
[3, 705, [21, 22]] LVC.full از او انتظار داشتند زمانی را که در حال کارکردن ، خوردن و یا خوابیدن نیست در یکی از تفریحات عمومی شرکت کند ؛ هر کاری غیراز این ، حتی یک پیاده‌روی ساده ، که نشانه تمایل فرد به تنهایی بود همیشه کمی خطرناک به حساب می‌آمد .
کرد شنا LVC.full (2)
[1, 172, [22, 23]] LVC.full جایی در همان نزدیکی , ولی دور از دید , جویبار کوچکی زیر درختان بید روان بود که ماهی‌های شبوط در آن شنا می‌کردند .
[3, 1665, [20, 21]] LVC.full بدون شک جایی در همین نزدیکی ولی دور از دید آنها ، جویباری جریان داشت که ماهی‌های شبوط در آن شنا می‌کردند .
کن شنا LVC.full (2)
[3, 1669, [4, 5]] LVC.full ماهی‌های بزرگی توی آن شنا می‌کنند .
[3, 1670, [5, 6]] LVC.full زیر درخت‌های بید توی آب شنا می‌کنند و دم‌ها یشان را تکان می‌دهند .
کرد صبر LVC.full (2)
[3, 52, [6, 7]] LVC.full وینستون گیلاس جین را برداشت لحظه‌ای صبر کرد تا آرامش خود را به دست آورد و سپس آن را سرکشید .
[3, 646, [25, 26]] LVC.full درحالی‌که به شدت وحشت داشت مبادا اتفاقی برای مثال وزش بادی دراطراف میز راز او را برملا کند با ترس و لرز حدود ده دقیقه صبر کرد .
کن صبر LVC.full (2)
[3, 2061, [5, 6]] LVC.full جولیا گفت : « لحظه‌ای صبر کن ، فقط بگذار چیزی را که آورده ام ، نشان ت بدهم .
[3, 2482, [0, 1]] LVC.full صبر کنید .
کرد صحبت LVC.full (28) Skipped (8)
[1, 470, [6, 7]] LVC.full به‌غیراز اصول اینگسوس راجع‌به هیچ چیز صحبت نمی‌کرد و تنها هدف ش در زندگی شکست دشمن اوراسیایی , دستگیری جاسوسان , خرابکاران , مجرمان فکری و به طور کلی خائنان بود .
[3, 38, [30, 31]] LVC.full با رضایتی غرورآمیز ولی ناخوشایند درباره حمله هلیکوپترها به دهکده‌های دشمن ، یا محاکمه مجرمان فکری و اعترافات آنها و یا اعدام‌هایی که در سرداب‌های وزارت عشق صورت می‌گرفت ، صحبت می‌کرد .
[3, 56, [5, 6]] LVC.full تا تمام‌شدن غذا یشان هیچ‌یک صحبتی نکردند .
[3, 138, [6, 7]] LVC.full اما صدای مرد حتی هنگامی‌که زن صحبت می‌کرد ، قطع نمی‌شد .
[3, 289, [20, 21]] LVC.full صدای اردک‌وار مرد میز پهلویی که موقتا هنگام پخش اعلامیه ساکت شده بود ، دوباره به همان قدرت شروع به صحبت کرد .
[3, 326, [4, 5]] LVC.full پارسونز دوباره شروع به صحبت کرده بود .
[3, 542, [6, 7]] LVC.full وقتی افراد عادی با یک سرمایه‌دار صحبت می‌کردند باید خم می‌شدند و تواضع نشان می‌دادند ، کلاه از سر برمی‌داشتند و وی را « قربان » خطاب می‌کردند .
[3, 695, [1, 5]] Skipped تجسم کرد دارد با ابراین صحبت می‌کند و اصلی بدیهی و مهم را مطرح می‌نماید ، نوشت :
[3, 718, [19, 20]] LVC.full دو زن قوی‌هیکل ، پیش‌بند به کمر ، درحالی‌که دست‌ها یشان را جلوی پیش‌بندها قلاب کرده بودند با هم صحبت می‌کردند .
[3, 783, [4, 5]] LVC.full آنها درباره بلیط بخت‌آزمایی صحبت می‌کردند .
[3, 854, [15, 19]] Skipped بازی دارت را دوباره از سر گرفته بودند ، و مردان دور پیشخوان شروع به صحبت درباره بلیط‌های بخت‌آزمایی کردند .
[3, 961, [16, 17]] LVC.full گویی مشروب او را سر حال آورده باشد ، با لحنی متین و صبورانه شروع به صحبت کرد .
[3, 1080, [5, 6]] LVC.full پیرمرد با ملایمت شروع به صحبت کرد : « درضمن اگر به تابلوهای قدیمی علاقه دارید … »
[3, 1128, [10, 15]] Skipped اما باز هم چند دقیقه‌ای این پا و آن پا کرد تا بیشتر با پیرمرد صحبت کند و فهمید نام پیرمرد با نام « ویکس » که بر سردر مغازه به چشم می‌خورد یکی نیست .
[3, 1404, [6, 7]] Skipped وینستون با صدایی آهسته شروع به صحبت کرد .
[3, 1420, [4, 5]] LVC.full آنها دیگر با هم صحبت نکردند و تا آنجا که ممکن بود از نگاه‌کردن به یکدیگر خودداری کردند .
[3, 1456, [22, 23]] LVC.full درست مانند موقعی که در غذاخوری بودند ، دختر از موقعیت استفاده کرد و با صدایی آرام و لب‌هایی بی‌حرکت شروع به صحبت کرد .
[3, 1539, [8, 9]] LVC.full به درخت خشکیده‌ای رسیدند که دختر از آن صحبت کرده بود .
[3, 1646, [19, 23]] Skipped وینستون باوجودآنکه می‌دانست اگر یک جای امن در دنیا وجود داشته باشد ، همان جا ست ، از طرز صحبت دختر احساس ناراحتی می‌کرد .
[3, 1790, [27, 28]] LVC.full همان‌طور که در خیابان‌های شلوغ راه می‌رفتند ، از هم کمی فاصله می‌گرفتند و هرگز به یکدیگر نگاه نمی‌کردند ، به نحوی عجیب و متناوب با هم صحبت می‌کردند .
[3, 1795, [18, 19]] LVC.full در سکوت در حال عبور از یک خیابان فرعی بودند ( جولیا به‌غیراز خیابان‌های اصلی در هیچ جا صحبت نمی‌کرد ) که ناگهان غرش وحشتناکی شنیدند ، زمین لرزید و هوا به تاریکی گرایید و وینستون وحشت‌زده و مجروح خود را افتاده برروی زمین دید .
[3, 1813, [8, 11]] Skipped هنگامی‌که در برج ناقوس کلیسا یکدیگر را ملاقات می‌کردند ، توانستند صحبت‌های نیمه‌کاره روزهای دیگر را تکمیل کنند .
[3, 1827, [23, 24]] LVC.full جولیا چیزی از سال‌های قبل‌از دهه شصت به یاد نداشت و پدربزرگ ش تنها کسی بود که از روزهای قبل‌از انقلاب برای ش صحبت می‌کرد ، زمانی‌که جولیا هشت‌ساله بود او هم ناپدید شد .
[3, 1861, [5, 6]] LVC.full آنها درباره احتمال ازدواج شان صحبتی نکرده بودند .
[3, 1876, [21, 22]] LVC.full وینستون برای جولیا درباره مراسم خشک بچه درست‌کردن ، که به اجبار کاترین هر هفته در شب خاصی باید انجام می‌شد صحبت کرد و گفت : « اگر به‌خاطر این مسئله نبود می‌توانستم باز هم با او زندگی کنم .
[3, 1998, [14, 19]] Skipped در عوض به نقطه‌ای دور خیره شد و با چنان ظرافتی راجع‌به چیزهای کلی صحبت نمود که آدم احساس می‌کرد دیگر در آنجا حضور ندارد .
[3, 2047, [22, 23]] LVC.full ای کاش ، به‌همراه او در خیابان‌ها ، چون الان ، اما آزادانه و بدون ترس قدم می‌زدند و راجع‌به چیزهایی جزیی صحبت می‌کردند و برای خانه شان خرت‌وپرت می‌خریدند .
[3, 2317, [12, 13]] LVC.full او معمولا قبل‌از رفتن به اتاق چند دقیقه‌ای می‌ایستاد و با پیرمرد صحبت می‌کرد .
[3, 2345, [7, 8]] LVC.full گاهی هم درباره شرکت در فعالیت‌های ضدحزب صحبت می‌کردند ، ولی نمی‌دانستند چگونه باید قدم اول را برداشت .
[3, 2347, [21, 22]] LVC.full وینستون درباره رابطه عجیبی که بین او و ابراین وجود داشت ، یا به نظر می‌آمد وجود دارد ، با جولیا صحبت کرد و اینکه گاهی تحت تاثیر تمایل شدیدی می‌خواهد نزد ابراین برود و به او بگوید من دشمن حزب هستم و از او کمک بخواهد .
[3, 2348, [9, 10]] LVC.full جولیا هم در کمال تعجب از نسنجیده‌بودن این کار صحبتی نکرد .
[3, 2362, [8, 9]] LVC.full یک بار که وینستون درباره جنگ با اوراسیا صحبت می‌کرد ، جولیا با ذکر صریح این نکته که به نظر او جنگ با اوراسیا حقیقت ندارد ، وینستون را متعجب کرد .
[3, 2424, [4, 10]] Skipped هرگاه وینستون شروع به صحبت درباره اصول اینگسوس و دوگانه‌باوری می‌کرد و از تغییرناپذیری گذشته و نفی واقعیت عینی و استفاده از کلمات زبان نوین سخن می‌گفت ، جولیا کسل و خسته می‌شد و می‌گفت که هیچ‌گاه به این‌طور مسائل توجهی نداشته است .
[3, 2447, [7, 8]] LVC.full او به نحو عجیبی بانزاکت و رسمی صحبت می‌کرد و این خصیصه ، او را از اکثریت اعضای رده‌بالای حزب متمایز می‌کرد .
[3, 2456, [13, 14]] LVC.full اخیرا با یکی از دوستان شما که قطعا متخصص این رشته است ، صحبت می‌کردم .
[3, 2513, [4, 5]] LVC.full حتی هنگامی‌که با ابراین صحبت می‌کرد و معنای کلمات به‌کاررفته را می‌فهمید ، بدن ش یخ کرده و لرزشی ، وجود ش را فراگرفته بود .
شد صحبت Skipped (4) LVC.full (1)
[1, 239, [8, 14]] LVC.full اما ازآنجاکه هیچ مدرکی وجود نداشت و حتی صحبتی درباره حکومتی به‌غیراز حکومت فعلی نمی‌شد , بررسی تاریخ آن دوران و اینکه بتوان گفت در هر زمان چه کسی برعلیه دیگری می‌جنگید به کلی ناممکن بود .
[3, 138, [6, 10]] Skipped اما صدای مرد حتی هنگامی‌که زن صحبت می‌کرد ، قطع نمی‌شد .
[3, 542, [6, 10]] Skipped وقتی افراد عادی با یک سرمایه‌دار صحبت می‌کردند باید خم می‌شدند و تواضع نشان می‌دادند ، کلاه از سر برمی‌داشتند و وی را « قربان » خطاب می‌کردند .
[3, 1557, [1, 4]] Skipped مشغول صحبت با یکدیگر شدند .
[3, 1876, [20, 21]] Skipped وینستون برای جولیا درباره مراسم خشک بچه درست‌کردن ، که به اجبار کاترین هر هفته در شب خاصی باید انجام می‌شد صحبت کرد و گفت : « اگر به‌خاطر این مسئله نبود می‌توانستم باز هم با او زندگی کنم .
نمود صحبت LVC.full (1)
[3, 1998, [14, 15]] LVC.full در عوض به نقطه‌ای دور خیره شد و با چنان ظرافتی راجع‌به چیزهای کلی صحبت نمود که آدم احساس می‌کرد دیگر در آنجا حضور ندارد .
کن صحبت LVC.full (17) Skipped (2)
[1, 386, [10, 11]] LVC.full کارمندان بخش اسناد حاضر نبودند به راحتی درباره کار شان صحبت کنند .
[2, 208, [11, 12]] LVC.full این کتاب عنوان نداشت و مردم , اگر می‌خواستند از آن صحبت کنند فقط کلمه « همان کتاب » را به کار می‌بردند .
[3, 62, [30, 31]] LVC.full ظرف غذا یش را کنار زد تکه نان ش را در یک دست و پنیر ش را در دست دیگر گرفت و سر ش را جلو آورد تا بدون فریادزدن صحبت کند .
[3, 65, [9, 10]] LVC.full یعنی برای زمانی که همه فقط به این زبان صحبت کنند .
[3, 695, [5, 6]] LVC.full تجسم کرد دارد با ابراین صحبت می‌کند و اصلی بدیهی و مهم را مطرح می‌نماید ، نوشت :
[3, 814, [12, 13]] LVC.full می‌خواست به او بگوید : « درباره زمان بچگی خود برای م صحبت کنید .
[3, 856, [24, 25]] LVC.full یک میز از جنس چوب صنوبر زیر پنجره قرار داشت و آن دو می‌توانستند در آنجا بدون ترس از جلب توجه دیگران با هم صحبت کنند .
[3, 1128, [15, 16]] LVC.full اما باز هم چند دقیقه‌ای این پا و آن پا کرد تا بیشتر با پیرمرد صحبت کند و فهمید نام پیرمرد با نام « ویکس » که بر سردر مغازه به چشم می‌خورد یکی نیست .
[3, 1358, [12, 13]] LVC.full روز بعد موقعیتی پیش آمد که از فاصله خیلی نزدیک با او صحبت کند .
[3, 1545, [8, 9]] LVC.full دختر ادامه داد : « نمی‌خواستم آنجا هیچ صحبتی بکنم .
[3, 1649, [28, 29]] LVC.full ولی به نظر می‌رسید جولیا بدون استفاده از کلمات عامیانه و رکیک که در کوچه‌پس‌کوچه‌ها به گوش می‌رسید ، نمی‌توانست از اعضای حزب ، خصوصا اعضای رده‌بالای آن صحبت کند .
[3, 1772, [13, 14]] LVC.full اما اگر شانس می‌آوردند دروسط جمعیت می‌توانستند با خیال راحت حدود پانزده دقیقه صحبت کنند و قرار ملاقات بعدی را بگذارند .
[3, 1813, [11, 17]] Skipped هنگامی‌که در برج ناقوس کلیسا یکدیگر را ملاقات می‌کردند ، توانستند صحبت‌های نیمه‌کاره روزهای دیگر را تکمیل کنند .
[3, 2151, [40, 41]] LVC.full وینستون در این فکر بود که آیا در گذشته‌های دور برای مردم عادی بوده که مثلا در خنکای یک شب تابستانی ، مرد و زنی مانند آنها با هم در تختی بخوابند ، درباره چیزهایی که دوست دارند با هم صحبت کنند ، هیچ اجباری به بلندشدن نداشته باشند ، راحت دراز بکشند و به صداهای بیرون گوش کنند .
[3, 2448, [12, 13]] LVC.full او گفت : « امیدوار بودم فرصتی پیدا کنم تا با شما صحبت کنم ، چند روز پیش یکی از مقالات زبان نوین شما را در تایمز می‌خواندم .
[3, 2596, [9, 10]] LVC.full وینستون دل ش می‌خواست باز هم درباره مادر ش صحبت کند .
[3, 2673, [9, 10]] LVC.full قلب وینستون چنان تپشی داشت که نمی‌دانست آیا می‌تواند صحبت کند یا نه .
[3, 2712, [9, 10]] Skipped به طرزی آمرانه منتظر بود تا وینستون شروع به صحبت کند ، اما درباره چه چیز ؟
[3, 2743, [9, 10]] LVC.full خوب ، حالا می‌توانیم راحت بنشینیم و در آرامش صحبت کنیم .
کرد صرف LVC.full (2)
[3, 1629, [6, 13]] LVC.full ساعت‌ها و ساعت‌ها وقت م را صرف چسباندن چرت‌وپرت‌های آنها به دیوارهای لندن کرده ام .
[3, 2271, [11, 16]] LVC.full وینستون علاوه‌بر کار معمول روزانه اش ، می‌بایست مدت زیادی را صرف بررسی نسخه‌های قبلی تایمز می‌کرد و عناوین خبری را که قرار بود در سخنرانی‌ها مورد استفاده قرار بگیرند ، تغییر داده و یا به آنها شاخ و برگ بدهد .
شد صرف LVC.full (1)
[3, 193, [6, 10]] LVC.full حدود یک‌چهارم حقوق همه افراد باید صرف پرداخت اشتراک‌های اختیاری می‌شد که تعداد شان غیرقابل‌تصور بود .
کرد طغیان LVC.full (1)
[3, 496, [6, 8]] LVC.full آنها تا به آگاهی نرسند ، طغیان نخواهند کرد ، و تا طغیان نکنند به آگاهی نخواهند رسید .
کن طغیان LVC.full (1)
[3, 496, [12, 13]] LVC.full آنها تا به آگاهی نرسند ، طغیان نخواهند کرد ، و تا طغیان نکنند به آگاهی نخواهند رسید .
کرد عبور LVC.full (6) Skipped (1)
[2, 340, [14, 15]] LVC.full همه چیز درهم‌ریخته بود ؛ انگار همان موقع حیوانی بزرگ و وحشی از آنجا عبور کرده بود .
[3, 364, [3, 4]] LVC.full از حیاط خلوتی عبور کردیم و وارد آشپزخانه‌ای شدیم .
[3, 727, [7, 9]] Skipped با سکوت کینه‌توزانه‌ای او را به هنگام عبور برانداز کردند .
[3, 817, [19, 20]] LVC.full از ترس آنکه مبادا ترس موجب پشیمانی ش شود ، با عجله از پله‌ها پایین رفت و از خیابان عبور کرد .
[3, 1448, [7, 8]] LVC.full صف درازی از کامیون‌ها از جلوی آنها عبور می‌کردند و آهسته به‌سمت پایین خیابان می‌رفتند .
[3, 2081, [7, 8]] LVC.full هنگامی‌که در کوچه از جلوی دری نیمه‌باز عبور می‌کردی ، یا در خیابان‌های شلوغ برای یک لحظه به نحوی اسرارآمیز بوی آن به مشام می‌رسید .
[3, 2685, [5, 6]] LVC.full راهرویی که آنها از آن عبور کردند به زیبایی فرش شده بود .
کن عبور LVC.full (1)
[3, 1801, [41, 42]] LVC.full شب‌هایی هم بود که آنها سر قرار خود حاضر می‌شدند ، اما به‌دلیل وجود گشتی‌هایی که همان لحظه از گوشه‌ای سرمی‌رسیدند و یا هلیکوپتری که بالای سر شان در پرواز بود ، مجبور می‌شدند بدون دادن آشنایی ، از کنار یکدیگر عبور کنند .
کرد عرق LVC.full (1) Skipped (1)
[3, 306, [3, 4]] LVC.full تیره پشت وینستون عرق کرد ، وحشت سراسر وجود ش را فراگرفت .
[3, 1299, [30, 36]] Skipped امیدوار بود در ساعت ناهار بتواند مدت کمی تنها باشد ، اما از بخت بد ش پارسونز کودن آمد و درست روی صندلی پهلویی او ولو شد ، بوی تند عرق ش بر بوی غذا غلبه کرده بود و بی‌وقفه درباره مقدمات هفته ابراز تنفر حرف زد .
به نشست عرق LVC.full (1) Skipped (1)
[1, 300, [0, 3, 6]] Skipped عرقی گرم ناگهان به بدن وینستون نشست .
[3, 1445, [21, 22, 23]] LVC.full در یک لحظه فشاری بر او وارد شد که گویی دل و روده اش بالا می‌آید و بعد درحالی‌که بدن ش به عرق نشسته بود ، ازبین آنها رد شد .
کرد عمر LVC.full (1)
[3, 562, [20, 21]] LVC.full آمارهایی که ثابت می‌کردند مردم امروز غذا و لباس بیشتر ، خانه‌های بهتر و خلاقیت بیشتر داشتند و مدت بیشتری عمر می‌کردند و ساعات کار شان کمتر شده بود و درضمن سالم‌تر ، بزرگ‌تر ، قوی‌تر و شادتر بودند و به‌نسبت مردم پنجاه سال پیش از سواد و هوش بیشتری برخوردار بودند .
کن عمر LVC.full (1)
[3, 2627, [13, 14]] LVC.full اگر از افرادی مثل من دوری کنی ، ممکن است پنجاه سال دیگر عمر کنی . »
کرد عمل LVC.full (1) Skipped (1)
[1, 411, [7, 8]] LVC.full وینستون در انجام این کار خیلی خوب عمل می‌کرد .
[3, 392, [4, 7]] Skipped به آمیزش جنسی همچون عمل تنقیه نگاه می‌کردند و آن را عملی چندش‌آور و حقیر می‌شمردند .
آمد به عمل تقدیر LVC.full (1)
[1, 421, [16, 17, 18, 19]] LVC.full از رفیقی به نام وایترز که عضو برجسته کمیته مرکزی حزب بود , در همین رابطه تقدیر به عمل آمده بود و مدال درجه دوم « لیاقت » به او اهدا شده بود .
کرد غلبه LVC.full (1)
[3, 1299, [35, 36]] LVC.full امیدوار بود در ساعت ناهار بتواند مدت کمی تنها باشد ، اما از بخت بد ش پارسونز کودن آمد و درست روی صندلی پهلویی او ولو شد ، بوی تند عرق ش بر بوی غذا غلبه کرده بود و بی‌وقفه درباره مقدمات هفته ابراز تنفر حرف زد .
یافت غلبه LVC.full (1)
[3, 1942, [17, 18]] LVC.full دختر سر ش را روی شانه وینستون گذاشت و عطر ملایم موها یش بر بوی فضله پرندگان غلبه یافت .
کرد فراهم LVC.full (2) Skipped (1)
[3, 236, [26, 31]] Skipped آنها پرچم‌هایی در دست داشتند که حامل پیام قدردانی آنها نسبت‌به برادر بزرگ بود و از رهبری خردمندانه وی که زندگی نو و شادی برای شان فراهم نموده است ، تقدیر می‌کردند .
[3, 281, [5, 6]] LVC.full گویی سلطه حزب شرایطی را فراهم می‌کرد که این نوع ترکیب بدنی در آن بیش از همه امکان رشد می‌یافت .
[3, 2284, [6, 7]] LVC.full گرمای هوا و کار بدنی زمینه‌ای فراهم کرده بود که به بهانه آن ، شب‌ها شلوار کوتاه و پیراهن بی‌آستین بپوشد .
شد فراهم LVC.full (1)
[3, 1330, [30, 31]] LVC.full در حقیقت از همان موقع که یادداشت را خواند ، ظرف پنج دقیقه همه راه‌های ممکن ارتباط با او را از نظر گذراند ؛ ولی بعدا که فرصت تفکر بیشتر فراهم شد ، یک به یک آنها را همچون ابزاری که روی میزی به ردیف گذاشته باشند ، بررسی کرد .
نمود فراهم LVC.full (2)
[3, 236, [26, 27]] LVC.full آنها پرچم‌هایی در دست داشتند که حامل پیام قدردانی آنها نسبت‌به برادر بزرگ بود و از رهبری خردمندانه وی که زندگی نو و شادی برای شان فراهم نموده است ، تقدیر می‌کردند .
[3, 1307, [39, 40]] LVC.full این کار شامل دستکاری در یک‌سری گزارش‌های تولید می‌شد که مربوط به دو سال پیش بود و باید به گونه‌ای تغییر می‌کرد که موجبات بدنامی یکی از اعضای برجسته رده‌بالای حزب را ، که درحال‌حاضر مورد سوءظن بود ، فراهم می‌نمود .
کرد فرق LVC.full (7) Skipped (1)
[2, 292, [8, 9]] LVC.full نوشتن یا ننوشتن مرگ بر برادر بزرگ هیچ فرقی نمی‌کرد .
[2, 293, [9, 10]] LVC.full به نوشتن دفتر خاطرات ادامه می‌داد یا نمی‌داد هیچ فرقی نمی‌کرد .
[3, 147, [10, 13]] Skipped شاید هم برادر بزرگ یا قهرمان جبهه مالابار را ستایش می‌کرد ، به‌هرحال فرقی نداشت .
[3, 276, [21, 22]] LVC.full تقریبا همه آدم‌ها زشت و بدترکیب بودند و حتی اگر به‌جای یونیفرم آبی حزب ، لباس‌های دیگری به تن داشتند باز فرقی نمی‌کرد .
[3, 463, [8, 9]] LVC.full بالاخره همه قضیه را نوشته بود ، ولی فرقی نمی‌کرد .
[3, 1160, [2, 3]] LVC.full خیلی هم فرق نمی‌کرد که از عوامل پلیس افکار باشد ، یا جاسوس تازه‌کاری که وظیفه‌شناسی اش او را به این کار واداشته بود .
[3, 1782, [1, 3]] LVC.full گرچه فرقی هم نمی‌کرد ، زیرا بعید به نظر می‌رسید آنها هرگز بتوانند در خانه ملاقات داشته باشند و یا نامه‌ای ردوبدل کنند .
[3, 2038, [5, 6]] LVC.full ولی بعداز دومین بار موضوع فرق کرد .
داشت فرق LVC.full (3) Skipped (1)
[1, 208, [7, 8]] LVC.full همه چیز در آن دوران با حال فرق داشت .
[1, 209, [10, 11]] LVC.full حتی نام کشورها و شکل آنها برروی نقشه با امروز فرق داشت .
[3, 147, [13, 14]] LVC.full شاید هم برادر بزرگ یا قهرمان جبهه مالابار را ستایش می‌کرد ، به‌هرحال فرقی نداشت .
[3, 276, [19, 21]] Skipped تقریبا همه آدم‌ها زشت و بدترکیب بودند و حتی اگر به‌جای یونیفرم آبی حزب ، لباس‌های دیگری به تن داشتند باز فرقی نمی‌کرد .
کن فرق LVC.full (1)
[3, 1964, [4, 6]] LVC.full ولی این موضوع زیاد فرقی هم نمی‌کند .
کرد فکر LVC.full (43) Skipped (16)
[1, 21, [1, 2]] LVC.full وینستون فکر کرد : جای شکر اش باقی ست اسلحه‌ای که پسرک در دست دارد واقعی نیست .
[1, 42, [3, 4]] LVC.full وینستون با خود فکر کرد زن بیچاره با این بچه‌ها چه زندگی سرسام‌آوری دارد .
[1, 50, [49, 51]] Skipped این ترس دلیل خوبی هم داشت زیرا هفته‌ای نبود که روزنامه تایمز خبری درباره استراق‌سمع یکی از این خبرچین‌های کوچولو – که آنها کلمه « کودک قهرمان » را برای ش به کار می‌بردند – چاپ نکند که با شنیدن گفته‌های ننگ‌آور والدین خود ، آنها را به پلیس افکار معرفی کرده بود .
[1, 127, [2, 3]] LVC.full پیش خود فکر کرد که قبلا مرده است .
[1, 128, [7, 11]] Skipped به نظر ش می‌آمد حال که تنظیم افکار ش را آغاز کرده است قدم سرنوشت‌سازی را در زندگی خود برداشته است .
[1, 247, [29, 30]] LVC.full وینستون همان‌طور که شانه‌ها یش را به سختی به عقب می‌کشید ( درحالی‌که دست‌ها یش را برروی ران‌ها قرار داده بود بدن را از کمر می‌چرخاند , نرمشی که فکر می‌کرد برای عضلات پشت مناسب است ) برای هزارمین بار به یاد آورد که ترسناک‌ترین چیز این بود که همه این مسائل حقیقت داشته باشد .
[1, 441, [10, 13]] Skipped بدون شک وقتی‌که مردم دستگیر می‌شدند , چنین مساله‌ای به فکر آدم خطور نمی‌کرد .
[1, 454, [2, 3]] LVC.full وینستون کمی فکر کرد .
[1, 460, [29, 31]] Skipped و در سن یازده‌سالگی پس‌از آنکه به طور اتفاقی مکالمه عمو یش با فردی دیگر را شنید و از گرایش‌های مجرمانه وی آگاه شد , او را به پلیس افکار معرفی کرد .
[2, 119, [25, 26]] LVC.full غیراز خالی‌ماندن صفحه کاغذ جلوی رو یش , درد پوست بالای قوزک ش , سروصدای موزیک و مستی ناشی از مشروب , به چیز دیگری فکر نمی‌کرد .
[2, 262, [9, 10]] LVC.full – ابراین هم به همان چیزی می‌اندیشید که او فکر می‌کرد .
[3, 87, [2, 3]] LVC.full سپس دوباره فکری کرد و گفت : « البته در اصل این فکر برادر بزرگ بود . »
[3, 127, [2, 5]] Skipped ناگهان به فکر وینستون خطور کرد که بدون شک یکی از همین روزها سایم را سربه‌نیست خواهند کرد .
[3, 262, [5, 6]] LVC.full با دلخوری به بی‌رحمی زندگی فکر می‌کرد .
[3, 278, [3, 4]] LVC.full وینستون با خود فکر کرد چه خوب بود اگر می‌شد آدم چشم‌ها یش را ببندد و باور کند همه افراد ظاهری دارند مطابق با آنچه که حزب به‌عنوان ظاهر مطلوب معرفی می‌کرد ، یعنی مردان ، قدبلند و قوی و زنان ، با موهای بور ، سینه‌های برجسته ، بشاش با پوست‌های آفتاب‌سوخته و آسوده‌خاطر .
[3, 403, [7, 8]] LVC.full عجیب بود که خیلی کم به او فکر می‌کرد .
[3, 480, [0, 1]] LVC.full فکر کرده بود : شروع شده است ! .
[3, 497, [2, 3]] LVC.full با خود فکر کرد این گفته احتمالا برگرفته از یکی از کتاب‌های حزب بود .
[3, 667, [1, 6]] Skipped اما فکر دیوانه‌بودن زیاد ناراحت ش نمی‌کرد ؛ بیشتر از این وحشت داشت که مبادا اشتباه کرده باشد .
[3, 891, [5, 6]] LVC.full همین دیروز داشتم به اش فکر می‌کردم .
[3, 893, [1, 2]] LVC.full داشتم فکر می‌کردم سال‌ها ست که از اون کلاه‌ها ندیدم .
[3, 1138, [2, 3]] LVC.full پیش خود فکر کرد با حفظ یک فاصله زمانی مناسب – مثلا یک ماه – ممکن بود دوباره دل به دریا بزند و به آنجا برگردد .
[3, 1141, [2, 3]] LVC.full با خود فکر کرد که بله ، حتما دوباره به آنجا خواهد رفت .
[3, 1160, [3, 8]] Skipped خیلی هم فرق نمی‌کرد که از عوامل پلیس افکار باشد ، یا جاسوس تازه‌کاری که وظیفه‌شناسی اش او را به این کار واداشته بود .
[3, 1206, [1, 4]] Skipped سعی کرد به ابراین فکر کند که دفتر را به او یا برای او می‌نوشت ، اما در عوض فکر ش بدان سو کشیده شد که بعداز دستگیری ش توسط پلیس افکار چه خواهد شد .
[3, 1218, [9, 10]] LVC.full می‌دانست که معنی این حرف چی ست یا لااقل فکر می‌کرد که می‌داند .
[3, 1279, [3, 6]] Skipped تا جایی که فکر ش کار می‌کرد دو احتمال مطرح بود .
[3, 1283, [19, 20]] Skipped احتمال ضعیف‌تر ، احتمال نامعقولی بود که ذهن ش را به خود مشغول کرده بود ، ولی او سعی می‌کرد فکر ش را از آن دور سازد و آن اینکه پیغام اصلا ازطرف پلیس نباشد ، بلکه ازطرف یک تشکیلات مخفی باشد .
[3, 1322, [6, 7]] LVC.full به اندام جوان و برهنه دختر فکر می‌کرد ، همان‌طور که در رویا دیده بود .
[3, 1324, [4, 5]] LVC.full وقتی به ازدست‌دادن او فکر می‌کرد ، ازدست‌دادن آن بدن سفید و جوان !
[3, 1349, [4, 8]] Skipped حتی در خواب هم فکر دختر رها یش نمی‌کرد .
[3, 1597, [12, 13]] LVC.full بگو ببینم قبل‌از اینکه یاداشت را به تو بدهم راجع‌به من چه‌طور فکر می‌کردی ؟
[3, 1599, [1, 2]] LVC.full حتی فکر می‌کرد گفتن حقیقت بهترین راه نشان‌دادن علاقه اش به دختر است .
[3, 1603, [6, 7]] LVC.full اگر راست اش و بخوای من فکر می‌کردم تو با پلیس افکار رابطه داری .
[3, 1606, [3, 4]] LVC.full صادقانه بگو این‌طور فکر می‌کردی ؟
[3, 1608, [13, 14]] LVC.full ولی از ظاهر ت … خب جوان و سرزنده و سالم هستی … فکر می‌کردم شاید …
[3, 1609, [1, 2]] LVC.full فکر می‌کردی عضو خوبی برای حزب هستم ؟
[3, 1612, [1, 2]] LVC.full و فکر می‌کردی من اگر کوچک‌ترین بهانه‌ای پیدا کنم تو را به پلیس افکار تحویل می‌دهم و می‌کشم ت ، هان ؟
[3, 1637, [1, 4]] Skipped سعی کرد به آن فکر نکند و گفت :
[3, 1642, [0, 1]] LVC.full فکر کردم باید دل به دریا بزنم .
[3, 1692, [9, 12]] Skipped اما صدای آواز پرنده تا حدی او را از افکار ش جدا می‌کرد .
[3, 1943, [3, 4]] LVC.full وینستون با خود فکر کرد ، او خیلی جوان است و از زندگی انتظارات زیادی دارد .
[3, 1995, [2, 3]] LVC.full همان‌طور که فکر می‌کرد ، آقای چارینگتون بی دردسر قبول کرد اتاق را به او اجاره دهد .
[3, 2017, [3, 4]] LVC.full دوباره با خود فکر کرد : احمقانه ، احمقانه ، احمقانه !
[3, 2234, [5, 6]] LVC.full شاید اگر آقای چارینگتون خوب فکر می‌کرد ، می‌توانست در گوشه‌ای از ذهن ش آن را پیدا کند .
[3, 2255, [9, 10]] LVC.full احساس می‌کرد می‌تواند به‌درون آن سفر کند و یا فکر می‌کرد با همه اشیای این اتاق اعم‌از تخت ، میز تاشو ، ساعت ، تابلوی قلمزنی و خود بلور در درون آن جای گرفته است .
[3, 2329, [15, 16]] LVC.full هر بار که شعری به یاد می‌آورد با لبخندی پوزش‌خواهانه به وینستون می‌گفت : « فکر کردم باید برای تان جالب باشد . »
[3, 2364, [6, 9]] Skipped این فکر در واقع هرگز به فکر وینستون خطور نکرده بود .
[3, 2372, [31, 32]] LVC.full او درعین‌حال که کل مسئله جنگ را غیرواقعی می‌دانست ؛ گویا حتی به این مسئله هم توجه نکرده که نام دشمن تغییر کرده بود و با بی‌توجهی می‌گفت : « من فکر می‌کردم همیشه با اوراسیا در جنگ بوده ایم . »
[3, 2524, [8, 9]] LVC.full وینستون گفت : « می‌دانی تا این لحظه فکر می‌کردم مادر م را کشته ام ؟ »
[3, 2550, [10, 16]] Skipped سر هر وعده غذا ، مادر باید به او یادآوری می‌کرد که خودخواه نباشد و به فکر خواهر کوچک و مریض ش هم باشد ، ولی فایده‌ای نداشت .
[3, 2571, [10, 11]] LVC.full حتی در همین زمان هم مادر داشت به آن موضوع فکر می‌کرد ، نمی‌دانست چه موضوعی ، که دیگر لحظه وقوع اش نزدیک بود .
[3, 2621, [2, 3]] LVC.full وینستون کمی فکر کرد و گفت : « تا به حال فکر کردی بهترین کار این است که تا دیر نشده از اینجا برویم و دیگر همدیگر را نبینیم ؟ »
[3, 2621, [11, 12]] LVC.full وینستون کمی فکر کرد و گفت : « تا به حال فکر کردی بهترین کار این است که تا دیر نشده از اینجا برویم و دیگر همدیگر را نبینیم ؟ »
[3, 2629, [4, 5]] LVC.full من حسابی درمورد اش فکر کردم .
[3, 2650, [4, 5]] LVC.full جولیا به این موضوع فکر کرد و سرانجام گفت : « آنها نمی‌توانند این کار را بکنند .
[3, 2658, [4, 5]] LVC.full او به صفحه سخنگو فکر کرد و گوش‌های تیز آن که همیشه مشغول به کار بود .
[3, 2750, [0, 1]] Skipped فکر کرد این مرد در تمام طول زندگی اش نقش بازی کرده و اکنون با کنارگذاشتن این نقش ، حتی برای یک لحظه ، خود را در خطر می‌دید .
[3, 2761, [9, 10]] LVC.full او درباره شراب چیزهایی خوانده و بارها به آن فکر کرده بود .
به افتاد فکر LVC.full (1)
[3, 157, [2, 4, 5]] LVC.full وینستون دوباره به این فکر افتاد که سایم را حتما سربه‌نیست خواهند کرد .
به رسید فکر Skipped (8) LVC.full (4)
[2, 112, [16, 17, 20]] LVC.full هفته‌ها بود که خود را برای این لحظه آماده کرده بود و در تمام این مدت به فکر ش هم نرسیده که ممکن است به‌جز شهامت به چیز دیگری هم نیاز داشته باشد .
[2, 159, [1, 2, 4]] LVC.full حتی به فکر ش رسید که شاید او از عوامل پلیس افکار باشد .
[2, 278, [0, 1, 4]] LVC.full به فکر ش هم نرسید که برخورد کوتاه شان را پیگیری کند .
[3, 113, [5, 6, 8]] Skipped – وینستون تا به حال به فکر ت رسیده که حدود سال 2050 حتی یک نفر هم پیدا نمی‌شود که بتواند حرف‌های امروز ما را درک کند ؟
[3, 514, [10, 11, 13]] Skipped زیرا بدون داشتن عقاید اصولی فقط شکایت و گلایه‌های معمولی به فکر شان می‌رسید .
[3, 1178, [0, 3, 6]] Skipped فکر دیگری که به ذهن ش رسید این بود که با عجله خود را به مرکز اجتماعات برساند و تا هنگام بسته‌شدن مرکز آنجا بماند و بهانه‌ای برای عدم حضور ش در آنجا دست‌وپا کند .
[3, 1352, [1, 2, 4]] Skipped اصلا به فکر ش نمی‌رسید که چه اتفاقی ممکن بود برای دختر پیش آمده باشد .
[3, 1930, [1, 2, 4]] Skipped ناگهان به فکر ش رسید که …
[3, 1994, [6, 7, 10]] Skipped در حقیقت اولین بار که این فکر به ذهن ش رسید ، منظره بلور کاغذنگه‌دار را برروی میز تاشو جلوی چشم ش دید .
[3, 2508, [2, 3, 5]] Skipped او از فکر به واژه رسیده بود و اکنون در حال رسیدن از واژه به عمل بود .
[3, 2622, [7, 8, 10]] LVC.full – بلی عزیز م ، چندین بار به فکر م رسیده .
[3, 2701, [9, 10, 13]] Skipped وقتی ابراین از جلوی صفحه سخنگو می‌گذشت گویی ناگهان فکری به خاطر ش رسید .
در فرورفت فکر LVC.full (1)
[2, 286, [6, 7, 8]] LVC.full دریافت در تمام مدتی که مایوسانه در فکر فرورفته بود انگار به گونه‌ای غیرارادی مشغول نوشتن بوده است .
در فکر بود Skipped (8) VID (1)
[2, 112, [10, 12, 17]] Skipped هفته‌ها بود که خود را برای این لحظه آماده کرده بود و در تمام این مدت به فکر ش هم نرسیده که ممکن است به‌جز شهامت به چیز دیگری هم نیاز داشته باشد .
[2, 286, [6, 7, 9]] Skipped دریافت در تمام مدتی که مایوسانه در فکر فرورفته بود انگار به گونه‌ای غیرارادی مشغول نوشتن بوده است .
[3, 87, [9, 12, 15]] Skipped سپس دوباره فکری کرد و گفت : « البته در اصل این فکر برادر بزرگ بود . »
[3, 1065, [0, 2, 6]] Skipped فکری نشدنی بود که به‌محض حضور در ذهن آن را فراموش کرد ؛ اما اتاق نوعی احساس حسرت را در او زنده کرد .
[3, 2151, [1, 3, 4]] Skipped وینستون در این فکر بود که آیا در گذشته‌های دور برای مردم عادی بوده که مثلا در خنکای یک شب تابستانی ، مرد و زنی مانند آنها با هم در تختی بخوابند ، درباره چیزهایی که دوست دارند با هم صحبت کنند ، هیچ اجباری به بلندشدن نداشته باشند ، راحت دراز بکشند و به صداهای بیرون گوش کنند .
[3, 2372, [31, 36, 38]] Skipped او درعین‌حال که کل مسئله جنگ را غیرواقعی می‌دانست ؛ گویا حتی به این مسئله هم توجه نکرده که نام دشمن تغییر کرده بود و با بی‌توجهی می‌گفت : « من فکر می‌کردم همیشه با اوراسیا در جنگ بوده ایم . »
[3, 2508, [2, 6, 9]] Skipped او از فکر به واژه رسیده بود و اکنون در حال رسیدن از واژه به عمل بود .
[3, 2618, [0, 2, 3]] VID در همین افکار بود که بی‌دلیل به یاد ش آمد چند هفته پیش با دیدن دست جداشده‌ای برروی پیاده‌رو مانند یک بوته کلم ، آن را با پا به جوی آب انداخته بود .
[3, 2660, [9, 13, 15]] Skipped با تمام هوش شان آنها تا به حال نتوانسته بودند ، بفهمند دیگری در چه فکری است .
کن فکر LVC.full (28) Skipped (7)
[1, 3, [12, 13]] LVC.full خانم پارسونز بلافاصله وارفت و گفت : « آچار ؟ نمی‌دونم ، فکر کنم ، شاید بچه‌ها … »
[1, 315, [6, 7]] LVC.full به پسرها یمان در جبهه مالابار فکر کنید !
[2, 138, [1, 2]] LVC.full من فکر نمی‌کنم هر بلایی سر ش بیاورند برای کسی اهمیت داشته باشد .
[2, 195, [22, 23]] LVC.full ولی درعین‌حال به قدر کافی معقول بودند تا آدم را به این فکر وادارد که شاید , بعضی افراد که چندان منطقی فکر نمی‌کنند به دام آنها بیفتند .
[3, 32, [0, 1]] LVC.full فکر کنم بعدا تو سینما ببینم ش . »
[3, 67, [15, 16]] LVC.full می‌دانی عمده کار ما خلق واژه‌های جدید است ، اما نه به این سادگی که فکر می‌کنی !
[3, 217, [0, 1]] LVC.full فکر می‌کنی در وهله اول چه چیز آن مرد توجه ش را جلب کرده ؟
[3, 333, [0, 1]] LVC.full فکر می‌کنی تازگی‌ها به آنها چی داده اند ؟
[3, 555, [39, 40]] LVC.full وضعیت ایده‌آل موردنظر حزب ، خوف‌انگیز و عظیم بود – دنیایی از پولاد و سیمان ؛ ماشین‌های غول‌پیکر و اسلحه‌های حیرت‌آور – ملتی متشکل از جنگجویان و متعصبین که متحد با هم پیش بروند ، همه به یک چیز فکر کنند و همه یک شعار را فریاد بزنند و همیشه تا ابد کار کنند ، بجنگند ، پیروز شوند و به دار آویخته شوند – سیصدمیلیون نفر درست مثل هم .
[3, 881, [11, 14]] Skipped ظلم ، بی‌عدالتی و فقر بیشتر از آن بوده که بتوانیم فکر اش را بکنیم .
[3, 895, [0, 1]] LVC.full فکر کنم حدود پنجاه سال پیش بود .
[3, 921, [12, 13]] LVC.full – در واقع چیزی که من می‌خواهم بدانم این است که شما فکر می‌کنید الان از آن زمان‌ها ، آزادی بیشتری دارید یا نه ؟
[3, 942, [5, 6]] LVC.full به ش گفتم : « فکر می‌کنی خیابون و خریدی ؟ »
[3, 1014, [21, 22]] LVC.full مرد با دست سفید و لطیف ش حرکتی حاکی از عذرخواهی انجام داد و گفت : « چه بهتر ، چون فکر می‌کنم نمی‌تونستم رضایت شما را جلب کنم .
[3, 1015, [7, 8]] LVC.full وضع را می‌بینید ؛ حتما با خود فکر می‌کنید چه‌قدر مغازه خالی ست .
[3, 1206, [4, 5]] LVC.full سعی کرد به ابراین فکر کند که دفتر را به او یا برای او می‌نوشت ، اما در عوض فکر ش بدان سو کشیده شد که بعداز دستگیری ش توسط پلیس افکار چه خواهد شد .
[3, 1220, [11, 15]] Skipped اما با صدای آزارنده و مداوم صفحه سخنگو دیگر نمی‌توانست رشته افکار ش را حفظ کند .
[3, 1308, [21, 24]] Skipped وینستون در این کار بسیار ماهر بود و برای مدتی بیش از دو ساعت موفق شد دختر را به کلی از فکر ش بیرون کند .
[3, 1584, [1, 5]] LVC.full فکر اش را هم نکن ، عزیز م .
[3, 1596, [4, 5]] LVC.full – عزیز م ، فکر می‌کنم درمورد کشف بعضی چیزها من از تو زرنگ‌تر م .
[3, 1612, [8, 13]] Skipped و فکر می‌کردی من اگر کوچک‌ترین بهانه‌ای پیدا کنم تو را به پلیس افکار تحویل می‌دهم و می‌کشم ت ، هان ؟
[3, 1637, [4, 5]] LVC.full سعی کرد به آن فکر نکند و گفت :
[3, 1868, [22, 23]] LVC.full به کسی می‌گویند که به طور طبیعی پیرو عقاید مرسوم حاکم در جامعه باشد و هرگز به چیزی مخالف قوانین و مقررات فکر نکند .
[3, 1898, [27, 33]] Skipped حزب جز با سرکوب‌کردن غریزه‌ای قوی و استفاده از آن به‌عنوان نیروی محرک ، چگونه می‌توانست ترس ، تنفر و خوش‌باوری دیوانه‌واری را که نیاز داشت در فکر و وجود اعضا یش تزریق کند ؟
[3, 2208, [1, 2]] LVC.full فکر نمی‌کنم چیز خاصی باشد .
[3, 2209, [5, 6]] LVC.full منظور م این است که فکر نمی‌کنم هیچ استفاده‌ای داشته باشد .
[3, 2245, [0, 1]] LVC.full فکر کنم دیگر وقت رفتن باشد .
[3, 2255, [6, 9]] Skipped احساس می‌کرد می‌تواند به‌درون آن سفر کند و یا فکر می‌کرد با همه اشیای این اتاق اعم‌از تخت ، میز تاشو ، ساعت ، تابلوی قلمزنی و خود بلور در درون آن جای گرفته است .
[3, 2420, [3, 4]] LVC.full من به خودمان فکر می‌کنم .
[3, 2449, [0, 1]] LVC.full فکر می‌کنم از نظر علمی به زبان نوین علاقه دارید ، درست ه ؟ »
[3, 2470, [6, 7]] LVC.full وینستون گفت : « نه ، فکر نمی‌کنم تا به حال چاپ شده باشد .
[3, 2472, [1, 2]] LVC.full فکر می‌کنم قرار نیست تا چند ماه دیگر چاپ دهم منتشر شود .
[3, 2593, [22, 23]] Skipped جولیا بدون اینکه چشم ش را باز کند چرخید و در حالت راحت‌تری قرار گرفت و با لحنی نامفهوم گفت : « فکر کنم آن روزها تو یک بچه‌خوک بدجنس بودی ، همه بچه‌ها همین‌طور ند . »
[3, 2728, [2, 3]] LVC.full – ما فکر می‌کنیم نوعی توطئه و یا تشکیلات مخفی برعلیه حزب وجود دارد و شما هم در آن شرکت دارید .
[3, 2759, [16, 17]] LVC.full چهره اش مجددا حالتی جدی به خود گرفت و گیلاس ش را بالا برد : « فکر می‌کنم بد نباشد که کار مان را با نوشیدن به سلامتی رهبر مان شروع کنیم : به سلامتی رهبر مان ، امانوئل گلدشتاین . »
کرد ملاقات LVC.full (6)
[1, 56, [25, 27]] LVC.full کسی که در سمت راست ش نشسته بود زیر گوش او گفته بود : « در جایی که دیگر اثری از تاریکی نیست همدیگر را ملاقات خواهیم کرد . »
[1, 68, [16, 18]] LVC.full او گفته بود : « در جایی که دیگر اثری از تاریکی نیست ، با همدیگر ملاقات خواهیم کرد . »
[2, 275, [42, 43]] LVC.full هیچ دلیل و مدرکی وجود نداشت فقط نگاه‌های زودگذر که می‌توانست به معنی همه چیز یا هیچ چیز باشد : زمزمه‌هایی که از گوشه‌وکنار شنیده می‌شد , نوشته‌های بدخط و کمرنگ روی دیوار توالت‌ها – یک بار دو نفر غریبه با هم ملاقات کردند و با دست‌های خود حرکت کوچکی انجام دادند که گویی علامت شناخت یکدیگر بود .
[3, 1216, [11, 13]] LVC.full « در مکانی که در آن اثری از تاریکی نیست ، ملاقات خواهیم کرد . »
[3, 1813, [7, 8]] LVC.full هنگامی‌که در برج ناقوس کلیسا یکدیگر را ملاقات می‌کردند ، توانستند صحبت‌های نیمه‌کاره روزهای دیگر را تکمیل کنند .
[3, 2676, [14, 15]] LVC.full گرچه از راه‌های جداگانه آمده بودند و درست جلوی در خانه ابراین با یکدیگر ملاقات کردند .
کن ملاقات LVC.full (2) Skipped (2)
[3, 1522, [21, 25]] Skipped ازطرفی زود به سر قرار رسیده بود و می‌خواست کمی وقت‌کشی کند و ازطرفی بد ش نمی‌آمد دسته‌گلی بچیند و هنگام ملاقات به دختر هدیه کند .
[3, 1768, [18, 19]] LVC.full جولیا مکانی را مشخص کرده بود که چهار شب دیگر بعداز پایان کار بتوانند در آنجا یکدیگر را ملاقات کنند .
[3, 1772, [14, 17]] Skipped اما اگر شانس می‌آوردند دروسط جمعیت می‌توانستند با خیال راحت حدود پانزده دقیقه صحبت کنند و قرار ملاقات بعدی را بگذارند .
[3, 2048, [26, 27]] LVC.full بیش از همه آرزو کرد جایی داشتند که می‌توانستند در آن با هم تنها باشند و مجبور نباشند هر بار فقط برای ارضای غریزه با هم ملاقات کنند .
کرد نگاه LVC.full (40) Skipped (5)
[1, 148, [10, 11]] LVC.full مادر و خواهر ش هر دو از پایین به او نگاه می‌کردند .
[1, 150, [16, 17]] LVC.full آنها در اتاق بزرگ یک کشتی در حال غرق‌شدن بودند و ازمیان تیرگی آب‌ها به او نگاه می‌کردند .
[1, 168, [4, 5]] LVC.full منظره‌ای که به آن نگاه می‌کرد آن‌قدر در خواب‌ها یش تکرار می‌شد که تردید داشت آن را در واقعیت دیده بود یا نه .
[2, 9, [24, 25]] LVC.full در همه طبقات , روبروی آسانسور , همان پوستر با چهره بسیار عظیم ش به دیوار آویخته شده بود و به آدم , خیره نگاه می‌کرد .
[2, 21, [9, 10]] LVC.full از هر نقطه‌ای , چهره مرد سبیلو به آدم نگاه می‌کرد .
[2, 280, [5, 10]] Skipped برای یکی دو ثانیه , نگاهی مشکوک با همدیگر ردوبدل کرده بودند و موضوع تمام شده بود .
[2, 345, [4, 7]] LVC.full خانم پارسونز با دلخوری نگاهی به‌سمت اتاق کرد و گفت : « تقصیر بچه‌ها ست , امروز بیرون نرفته اند .
[2, 351, [6, 7]] LVC.full خانم پارسونز که مایوسانه او را نگاه می‌کرد گفت : « البته اگر تام خانه بود خیلی سریع درست ش می‌کرد .
[3, 149, [14, 15]] LVC.full وینستون ، همان‌طور که به چهره بی‌چشم‌ودهان متحرکی که دائم باز و بسته می‌شد نگاه می‌کرد ، احساس غریبی به او گفت این یک انسان واقعی نیست بلکه آدم مصنوعی است .
[3, 304, [8, 9]] LVC.full دختر او را زیرچشمی ولی با دقتی عجیب نگاه می‌کرد .
[3, 305, [4, 7]] Skipped همین‌که نگاه ش با نگاه وینستون تلاقی کرد ، رو یش را برگرداند .
[3, 309, [1, 3]] LVC.full چرا نگاه ش می‌کرد ؟
[3, 315, [6, 7]] LVC.full نمی‌دانست دختر چه مدت به او نگاه می‌کرده است ، شاید حدود پنج دقیقه ، و احتمال داشت در این مدت او مراقب حالت چهره اش نبوده باشد .
[3, 392, [6, 7]] LVC.full به آمیزش جنسی همچون عمل تنقیه نگاه می‌کردند و آن را عملی چندش‌آور و حقیر می‌شمردند .
[3, 447, [6, 7]] LVC.full وقتی درزیر نور چراغ به او نگاه کردم
[3, 586, [13, 14]] LVC.full به یاد آورد که با چه علاقه مفرطی آنها را از گوشه چشم نگاه می‌کرد .
[3, 620, [8, 9]] LVC.full اما وقتی وینستون دوباره به چهره درهم‌شکسته رادرفورد نگاه کرد ، چشم‌های او پر از اشک بود .
[3, 668, [18, 19]] LVC.full کتاب تاریخ بچه‌ها را برداشت و به عکس برادر بزرگ که در ابتدای کتاب چاپ شده بود ، نگاه کرد .
[3, 784, [9, 10]] LVC.full وینستون بعداز حدود سی متر برگشت و آنها را نگاه کرد .
[3, 796, [21, 22]] LVC.full وقتی آن را به زبان می‌آوردی منطقی به نظر می‌رسید ؛ وقتی به آدم‌هایی که در پیاده‌رو از کنار ت می‌گذشتند نگاه می‌کردی به این حرف ایمان می‌آوردی .
[3, 841, [5, 6]] LVC.full مرد تنومند درحالی‌که به دیگران نگاه می‌کرد گفت : « وقتی تو جوون بودی همه ما روی درخت زندگی می‌کردیم .
[3, 1010, [7, 8]] LVC.full درحالی‌که از بالای عینک ش وینستون را نگاه می‌کرد پرسید : « کاری هست که بتوانم برای تان انجام دهم ؟
[3, 1225, [4, 5]] LVC.full چهره‌ای که او را نگاه می‌کرد جدی ، آرام و پدرانه بود ، اما آن تبسم پنهان درزیر سبیل‌های سیاه ، دیگر چه بود ؟
[3, 1303, [21, 24]] Skipped دختر مومشکی با دو دختر دیگر پشت میزی در انتهای دیگر سالن نشسته بود و نگاه وینستون فقط یک بار با نگاه او برخورد کرد .
[3, 1304, [15, 16]] LVC.full دختر وانمود کرد که اصلا او را ندیده است و او نیز دیگر به آن‌طرف نگاه نکرد .
[3, 1357, [13, 14]] LVC.full از دیدن او چنان خوشحال شده بود که چند ثانیه مستقیما به او نگاه کرد .
[3, 1394, [2, 3]] LVC.full به دختر نگاه نکرد .
[3, 1405, [6, 7]] LVC.full هیچ‌یک از آن دو به اطراف نگاه نمی‌کردند ؛ پشت‌سر هم قاشق سوپ را به دهان می‌بردند ، و در فاصله به دهان بردن قاشق با صدایی آهسته و با حرکات آرام لب معدود کلماتی را که لازم بود می‌گفتند .
[3, 1450, [34, 35]] LVC.full داخل کامیون‌ها ، مردان رنگ‌پریده ریزنقش با یونیفرم‌های کهنه و سبزرنگ چمباتمه زده و چسبیده به هم نشسته بودند و با چهره‌های غمگین و مغولی شان از طرفین کامیون‌ها با بی‌تفاوتی آشکار بیرون را نگاه می‌کردند .
[3, 1503, [9, 10]] LVC.full اگر سر ش را برمی‌گرداند و به چشم‌های او نگاه می‌کرد ، حماقتی باورنکردنی مرتکب شده بود .
[3, 1516, [16, 17]] LVC.full ولی هیچ گشتی آن اطراف نبود و او پس‌از بیرون‌آمدن از ایستگاه مرتب پشت‌سر ش را نگاه می‌کرد تا مطمئن شود کسی او را تعقیب نمی‌کند .
[3, 1534, [12, 13]] LVC.full ابتدا احساس آرامش می‌کرد ولی وقتی به اندام باریک و بلند او نگاه کرد که در جلوی او در حرکت بود و حمایل سرخ ش را دید که محکم به دور بدن ش پیچیده و انحنای بدن او را به خوبی نمایان می‌کرد ، دوباره احساس حقارت به سراغ ش آمد .
[3, 1662, [5, 6]] LVC.full وینستون به محوطه پیش رو نگاهی کرد و با شناختن آنجا دهان ش از تعجب باز ماند .
[3, 1707, [7, 8]] LVC.full اما وینستون برای لحظه‌ای به تن او نگاه نکرد .
[3, 1746, [5, 6]] LVC.full نشست به صورت کک‌مکی دختر نگاه کرد که دست ش را زیر سر نهاده و آرام در خواب بود .
[3, 1748, [3, 4]] LVC.full اگر از نزدیک نگاه می‌کردی یکی دو خط در اطراف چشم‌ها یش بود .
[3, 1790, [17, 18]] LVC.full همان‌طور که در خیابان‌های شلوغ راه می‌رفتند ، از هم کمی فاصله می‌گرفتند و هرگز به یکدیگر نگاه نمی‌کردند ، به نحوی عجیب و متناوب با هم صحبت می‌کردند .
[3, 2026, [15, 16]] LVC.full به طور معمول هنگامی‌که در شلوغی خیابان با هم راه می‌رفتند وینستون به‌ندرت به جولیا نگاه می‌کرد ، اما با همان نگاه کوتاه دریافت که رنگ او پریده‌تر از همیشه است .
[3, 2204, [28, 29]] LVC.full جولیا درحالی‌که دست ش در جیب ش بود و در دست دیگر نان و مربا را گرفته بود ، دور اتاق می‌چرخید و با بی‌تفاوتی به قفسه کتاب نگاه می‌کرد ، درباره بهترین راه تعمیر میز تاشو حرف می‌زد ، روی صندلی راحتی پهن می‌شد تا راحتی آن را امتحان کند و برای سرگرمی ساعت روی پیش‌بخاری را وارسی می‌کرد .
[3, 2289, [10, 11]] LVC.full از همین رو ، از هر زاویه‌ای که به پوستر نگاه می‌کردی به نظر می‌رسید که سر لوله مسلسل به‌سمت تو نشانه رفته است .
[3, 2486, [5, 10]] Skipped در همان حال ، زیر نگاه صفحه سخنگو ، شروع کرد به نوشتن آدرس .
[3, 2563, [6, 7]] LVC.full دختر کوچولو آن را گرفت و نگاه کرد ، شاید اصلا نمی‌دانست که چی ست .
[3, 2591, [41, 42]] LVC.full درست همان‌گونه که مادر ش روی تخت نشسته و خواهر ش به او چسبیده بود ، مادر را در یک کشتی در حال غرق‌شدن دید که نشسته و مسافت زیادی پایین‌تر می‌رفت ، اما هنوز از میان آب‌های تیره به او نگاه می‌کرد .
[3, 2717, [4, 9]] Skipped وینستون به زحمت سعی کرد ثابت به چشم‌های ابراین نگاه کند .
[3, 2777, [5, 6]] LVC.full سپس به ساعت مچی اش نگاه کرد و گفت : « حتی برای اعضای رده‌بالای حزب هم عاقلانه نیست که بیش از نیم ساعت صفحه سخنگو را خاموش کنند .
انداخت نگاه LVC.full (9) Skipped (4)
[1, 175, [18, 23]] LVC.full بدن ش سفید و نرم بود , ولی هیچ تمایلی را در او برنمی‌انگیخت ؛ در واقع حتی نگاهی هم به بدن دختر نینداخت .
[1, 380, [1, 4]] Skipped وینستون نگاهی به سالن انداخت .
[1, 472, [9, 10]] LVC.full یک بار دیگر به رقیب ش در اتاقک روبرو نگاهی انداخت .
[2, 83, [1, 6]] LVC.full او نگاهی سریع به اطراف خیابان انداخت و داخل مغازه شد و کتابچه را به بهای دو دلار و پنجاه سنت خرید .
[2, 158, [13, 16]] LVC.full یک بار که در راهرو از کنار هم می‌گذشتند , دخترک زیرچشمی چنان نگاهی به او انداخت که تا عمق وجود ش رسوخ کرد و برای لحظه‌ای قلب وینستون سرشار از وحشت شد .
[2, 174, [5, 10]] LVC.full در همین موقع , ابراین نگاهی به ساعت مچی اش انداخت و دید ساعت نزدیک یازده است و معلوم بود که تصمیم گرفته است تا تمام‌شدن مراسم دو دقیقه ابراز تنفر در بخش اسناد و مدارک بماند .
[3, 265, [3, 4]] LVC.full به اطراف غذاخوری نگاهی انداخت .
[3, 275, [1, 5]] LVC.full باز نگاهی به اطراف غذاخوری انداخت .
[3, 986, [2, 5]] LVC.full ایستاد و نگاهی به اطراف انداخت .
[3, 1391, [8, 12]] Skipped به سختی از جا یش بلند شد و نگاه ملامت‌باری به وینستون انداخت ، زیرا مطمئن بود وینستون به او پشت‌پا زده است .
[3, 1816, [26, 29]] Skipped ساعت‌ها در فضای خاک‌آلود که پر از فضله پرنده بود ، می‌نشستند و حرف می‌زدند و هرازگاهی یکی از آن دو برمی‌خاست و از شکاف‌های باریک نگاهی به بیرون می‌انداخت تا مطمئن شود کسی به آن طرف نمی‌آید .
[3, 2004, [7, 8]] Skipped وینستون از پشت پرده‌های ململ ، دزدانه نگاهی انداخت .
[3, 2737, [3, 6]] LVC.full از فراز شانه نگاهی به پشت‌سر انداخت .
انداز نگاه LVC.full (9)
[2, 326, [6, 7]] LVC.full می‌توانید بیایید به ظرفشویی آشپزخانه ما نگاهی بیندازید ؟
[3, 1011, [5, 6]] LVC.full یا شاید هم فقط می‌خواهید نگاهی بیندازید ؟ »
[3, 1013, [6, 7]] LVC.full چیز خاصی نمی‌خواستم فقط گفتم یک نگاهی بیندازم . »
[3, 1050, [15, 18]] LVC.full پیرمرد گفت : « بالا یک اتاق دیگه هم هست که شاید دل تان بخواهد نگاهی به آنجا بیندازید .
[3, 1146, [22, 25]] LVC.full برای مدت تقریبا پنج ثانیه دچار چنان شور و شعفی شد که وقتی از مغازه خارج شد بی‌محابا بدون آنکه از پنجره نگاهی به اطراف بیندازد ، بی‌اختیار شروع به زمزمه کرد :
[3, 1919, [17, 20]] LVC.full وینستون که تا به حال چنین چیزی ندیده بود ، کاترین را صدا زد تا بیاید و نگاهی به آنها بیندازد .
[3, 2153, [15, 20]] LVC.full جولیا بیدار شد و چشمان ش را مالید و بعد روی آرنج تکیه داد تا نگاهی به اجاق جلوی بخاری بیندازد .
[3, 2219, [7, 8]] LVC.full جولیا به‌سمت تابلو رفت تا به آن نگاهی بیندازد .
[3, 2475, [2, 5]] LVC.full شاید بخواهید نگاهی به آن بیندازید ؟
کن نگاه LVC.full (17) Skipped (2)
[1, 299, [9, 10]] LVC.full حالا همه افراد , آزاد بایستند و به من نگاه کنید . »
[1, 307, [3, 4]] LVC.full دوباره به من نگاه کنید .
[1, 309, [1, 2]] LVC.full حالا نگاه کنید . »
[2, 228, [18, 24]] Skipped وینستون ناگهان با همان کوششی که انسان , در هنگام دیدن کابوس در بلندکردن سر ش ازروی بالش می‌کند , توانست با تغییر جهت نگاه ش , تنفری را که نسبت‌به چهره روی صفحه سخنگو داشت متوجه دختر مومشکی پشت‌سر ش کند .
[3, 187, [11, 13]] LVC.full پارسونز با آرنج به پهلوی وینستون زد و گفت : « نگاه ش کن , سر ناهار هم کار می‌کند ، علاقه است دیگر .
[3, 941, [4, 5]] LVC.full گفت : « چرا نگاه نمی‌کنی کجا داری می‌ری ؟ »
[3, 1072, [9, 10]] LVC.full حالا به اون میز تاشوی قشنگ در اون گوشه نگاه کنید .
[3, 1294, [28, 33]] Skipped وقتی به خود آمد و دست ش را به‌طرف کاغذ برد تا آن را به‌درون دخمه بیندازد ، گرچه می‌دانست ابراز هیجان زیاد خطرناک است بااین‌حال نتوانست از نگاه مجدد به پیام خودداری کند ؛ زیرا می‌خواست یقین حاصل کند که واقعا آن کلمات آنجا هستند یا نه .
[3, 1384, [17, 18]] LVC.full هنگامی‌که وینستون سینی اش را برداشت که برود ، متوجه شد که مردک مستقیما به میز دختر نگاه می‌کند .
[3, 1414, [3, 4]] LVC.full اصلا به من نگاه نکن .
[3, 1504, [18, 19]] LVC.full درحالی‌که دست‌ها یشان در دست هم بود ، درمیان فشار جمعیت مجبور بودند با نگاه ثابت به جلو نگاه کنند و وینستون به‌جای نگاه‌کردن به چشم‌های دختر باید چشم‌های زندانی پیری را می‌دید که از زیر انبوه موها با اندوه به او خیره شده بود .
[3, 1564, [13, 14]] LVC.full – حالا که قیافه واقعی من و دیدی می‌توانی باز هم به من نگاه کنی ؟
[3, 1635, [32, 33]] LVC.full اما هنوز هم آن خاطره قدیمی ذهن او را به خود مشغول کرده بود ، احساس مبهمی که نمی‌توانست آن را تشخیص دهد ، مثل چیزی که از گوشه چشم به آن نگاه کنی .
[3, 1676, [4, 5]] LVC.full جولیا گفت : « نگاه کن ! »
[3, 1920, [1, 2]] LVC.full نگاه کن ، کاترین !
[3, 2075, [1, 2]] LVC.full اما نگاه کن !
[3, 2096, [12, 13]] LVC.full می‌خواهم روی ت را برگردانی و سه دقیقه به پشت سر ت نگاه نکنی .
[3, 2260, [12, 13]] LVC.full روز سوم وینستون به راهروی بخش اسناد رفت تا به تابلوی اعلانات نگاهی کند .
[3, 2717, [9, 10]] LVC.full وینستون به زحمت سعی کرد ثابت به چشم‌های ابراین نگاه کند .
کرد وانمود LVC.full (2)
[3, 1304, [1, 2]] LVC.full دختر وانمود کرد که اصلا او را ندیده است و او نیز دیگر به آن‌طرف نگاه نکرد .
[3, 2352, [28, 29]] LVC.full به نظر جولیا داستان‌هایی هم که راجع‌به گلدشتاین و ارتش مخفی او می‌گفتند ، فقط مهمل‌بافی‌هایی بود که حزب برای مقاصد خود درست کرده بود و همه باید وانمود می‌کردند که به آن باور دارند .
کن وانمود LVC.full (1)
[3, 2700, [2, 3]] LVC.full حتی نمی‌توانست وانمود کند که برای قرض‌گرفتن لغت‌نامه به آنجا آمده بود ، زیرا در این صورت حضور جولیا هیچ توجیهی نداشت .
کرد پشت Skipped (4) LVC.full (2)
[1, 186, [18, 22]] Skipped این حمله تقریبا همیشه بعداز بیدارشدن از خواب به او دست می‌داد و طوری ریه‌ها یش را تخلیه می‌کرد که می‌بایست به پشت می‌خوابید و چند نفس عمیق می‌کشید .
[1, 247, [30, 33]] Skipped وینستون همان‌طور که شانه‌ها یش را به سختی به عقب می‌کشید ( درحالی‌که دست‌ها یش را برروی ران‌ها قرار داده بود بدن را از کمر می‌چرخاند , نرمشی که فکر می‌کرد برای عضلات پشت مناسب است ) برای هزارمین بار به یاد آورد که ترسناک‌ترین چیز این بود که همه این مسائل حقیقت داشته باشد .
[2, 36, [4, 5]] LVC.full وینستون به صفحه سخنگو پشت کرد .
[3, 306, [1, 4]] Skipped تیره پشت وینستون عرق کرد ، وحشت سراسر وجود ش را فراگرفت .
[3, 320, [2, 7]] LVC.full دختر مجددا پشت ش را به او کرده بود .
[3, 1524, [15, 21]] Skipped تازه دسته‌گل بزرگی چیده بود و مشغول بوییدن عطر بی‌رمق آنها بود که صدایی از پشت سر ش او را میخکوب کرد ، بدون شک صدای پایی برروی شاخه‌های خشک بود .
داشت پشت LVC.full (1)
[1, 86, [3, 7]] LVC.full وینستون که همچنان پشت به صفحه سخنگو داشت ، به‌سمت پنجره رفت .
کرد کار Skipped (43) LVC.full (26)
[1, 9, [36, 40]] Skipped پسر نه‌ساله‌ای بود زیبا و جدی که از پشت میز ش بیرون پریده بود و با اسلحه خودکار اسباب‌بازی ش او را تهدید می‌کرد و خواهر کوچک‌تر ش نیز که تقریبا هفت‌ساله بود با یک تکه‌چوب کار او را تقلید می‌کرد .
[1, 339, [20, 22]] Skipped سه تای دیگر موضوع‌های روزمره بودند , گرچه احتمالا برای انجام دومی باید چند تا از فهرست ارقام را زیرورو می‌کرد که کاری کسل‌کننده بود .
[1, 360, [3, 8]] Skipped با انجام این کار ممکن نبود بتوان ثابت کرد دست‌کاری یا تقلبی صورت گرفته است .
[1, 362, [11, 12]] LVC.full این بخش از اداره حتی از قسمتی که وینستون در آن کار می‌کرد , بزرگ‌تر بود .
[1, 381, [12, 13]] LVC.full در اتاقک مشابهی در طرف دیگر سالن مرد ریزنقشی به نام تیلاتسون کار می‌کرد که ظاهری شسته‌رفته و کمی ته‌ریش داشت .
[1, 382, [17, 22]] Skipped او درحالی‌که روزنامه تاشده‌ای روی پا یش بود و دهان ش را کاملا به میکروفن گفته‌نگار نزدیک کرده بود , بی‌وقفه مشغول کار بود .
[1, 391, [12, 13]] LVC.full چند اتاقک آن‌طرف‌تر آدمی دست‌وپاچلفتی , آرام و خیال‌پرداز به نام آمپل‌فورت کار می‌کرد که گوش‌های پرمویی داشت و استعداد عجیبی در دست‌کاری‌کردن وزن و قافیه اشعار داشت .
[1, 395, [22, 23]] LVC.full چاپخانه‌های بزرگی بود که ویراستاران مخصوص , متخصصان کیفیت چاپ و استودیوهایی با تجهیزات مفصل برای مونتاژ و دستکاری عکس‌ها در آنها کار می‌کردند .
[1, 407, [34, 37]] Skipped وقتی مراسم ابراز تنفر به پایان رسید او به اتاقک خود بازگشت , لغت‌نامه زبان نوین را از قفسه برداشت , گفته‌نگار را به سمت دیگر میز هل داد , عینک ش را پاک کرد و به کار اصلی صبحگاهی اش پرداخت .
[1, 411, [4, 8]] Skipped وینستون در انجام این کار خیلی خوب عمل می‌کرد .
[1, 451, [19, 20]] LVC.full گاهی می‌شد که برادر بزرگ دستور روزانه خود را به گرامیداشت یک عضو ساده حزب اختصاص می‌داد که متواضعانه کار کرده بود و زندگی و مرگ ش الگویی مناسب برای دیگران بود .
[2, 7, [15, 16]] LVC.full زحمت امتحان‌کردن آسانسور را به خود نداد , چون در بهترین شرایط هم به‌ندرت درست کار می‌کرد , چه رسد به حالا که جریان برق , به‌منظور صرفه‌جویی برای استقبال از هفته ابراز تنفر در ساعاتی از روز قطع بود .
[2, 176, [8, 9]] LVC.full زن موحنایی کوچک‌اندامی که در اتاقک مجاور وینستون کار می‌کرد , دربین آنها نشسته بود .
[2, 196, [83, 87]] Skipped او به برادر بزرگتر ناسزا می‌گفت , دیکتاتوری حزب را محکوم می‌کرد , خواهان خاتمه فوری صلح با سرزمین اوراسیا بود , دم از آزادی بیان , آزادی مطبوعات , آزادی اجتماعات و آزادی اندیشه می‌زد و دیوانه‌وار فریاد می‌کشید به انقلاب خیانت شده است – و همه اینها را در قالب یک سخنرانی عجولانه و به تقلید از روش معمول سخنرانان حزبی ارائه می‌داد , و حتی از کلمات زبان نوین , بیش از اعضای حزب که معمولا در زندگی روزانه به کار می‌بردند , استفاده می‌کرد .
[2, 303, [15, 20]] Skipped نام فرد را از دفاتر ثبت پاک می‌کردند , همه اسنادی را که مربوط به کارهای او بود , نابود می‌کردند , موجودیت او را انکار می‌کردند و سپس طرف را به فراموشی می‌سپردند .
[2, 335, [38, 39]] LVC.full دائما از سقف و دیوارها گچ می‌ریخت , لوله‌ها با هر یخ‌بندانی می‌ترکید , هروقت برف می‌آمد بام‌ها چکه می‌کرد , سیستم‌های گرمایی در بهترین حالت که به‌دلیل طرح‌های صرفه‌جویی اقتصادی کاملا بسته نبود , با نصف ظرفیت کار می‌کرد .
[3, 10, [8, 9]] LVC.full دوست ش سایم بود که در بخش تحقیقات کار می‌کرد .
[3, 170, [5, 7]] Skipped همه در چنین مواقعی همین کار را می‌کردند ، اما سایم از همه زودتر .
[3, 214, [11, 13]] Skipped وینستون که کمی جا خورده بود پرسید : « چرا این کار را کردند ؟ »
[3, 273, [24, 25]] LVC.full وقتی کسی از فقر ، مشقت و کثافت رنج می‌برد ، از زمستان‌های تمام‌نشدنی ، از کثیفی جوراب‌ها یش ، از آسانسورهایی که هیچ‌وقت کار نمی‌کردند ، آب سرد ، صابون زمخت ، از سیگارهایی که زود خرد می‌شدند و از غذاهایی که مزه‌ای عجیب و مزخرف داشتند عذاب می‌کشید ، آیا همین امر ثابت نمی‌کرد که روال طبیعی کارها به این گونه نبوده است ؟
[3, 273, [55, 59]] Skipped وقتی کسی از فقر ، مشقت و کثافت رنج می‌برد ، از زمستان‌های تمام‌نشدنی ، از کثیفی جوراب‌ها یش ، از آسانسورهایی که هیچ‌وقت کار نمی‌کردند ، آب سرد ، صابون زمخت ، از سیگارهایی که زود خرد می‌شدند و از غذاهایی که مزه‌ای عجیب و مزخرف داشتند عذاب می‌کشید ، آیا همین امر ثابت نمی‌کرد که روال طبیعی کارها به این گونه نبوده است ؟
[3, 284, [13, 14]] LVC.full عالمانه سری تکان داد و گفت : « وزارت فراوانی امسال خیلی خوب کار کرده ، راستی ، اسمیت عزیز تو تیغ ریش‌تراش نداری که به من بدهی ؟ »
[3, 299, [8, 9]] LVC.full دختر مومشکی هم که در بخش ادبیات داستانی کار می‌کرد همین‌طور .
[3, 373, [30, 35]] Skipped آمیزه‌ای از بوی ساس و لباس چرک و یک عطر ارزان‌قیمت تند ، که فریبنده بود ، زیرا هیچ‌یک از زنان عضو حزب نه عطر می‌زدند نه حتی تصور این کار به مغز شان خطور می‌کرد .
[3, 500, [17, 18]] LVC.full زنان مجبور به کار در معادن زغال‌سنگ بودند ( در حقیقت زنان هنوز هم در معادن زغال‌سنگ کار می‌کردند ) .
[3, 513, [10, 11]] Skipped حتی آن‌گونه که گاهی پیش می‌آمد اگر هم نارضایتی پیدا می‌کردند کار به جاهای باریک نمی‌کشید .
[3, 547, [14, 15]] LVC.full برطبق این قانون هر سرمایه‌داری می‌توانست با هریک از زنانی که در کارخانه‌ها یش کار می‌کردند ، رابطه جنسی داشته باشد .
[3, 562, [21, 24]] Skipped آمارهایی که ثابت می‌کردند مردم امروز غذا و لباس بیشتر ، خانه‌های بهتر و خلاقیت بیشتر داشتند و مدت بیشتری عمر می‌کردند و ساعات کار شان کمتر شده بود و درضمن سالم‌تر ، بزرگ‌تر ، قوی‌تر و شادتر بودند و به‌نسبت مردم پنجاه سال پیش از سواد و هوش بیشتری برخوردار بودند .
[3, 605, [14, 15]] LVC.full وینستون اکنون به یاد نداشت که در آن ساعت از روز توی کافه چه کار می‌کرد .
[3, 645, [26, 27]] LVC.full حفظ ظاهر بی‌تفاوت در چهره ، زیاد سخت نبود ، همچنین با کمی کوشش می‌شد تنفس را نیز کنترل کرد ، اما ضربان قلب را نمی‌شد کاری کرد و صفحه سخنگو آن‌قدر دقیق بود که بتواند پی به تندشدن ضربان قلب ببرد .
[3, 722, [8, 10]] Skipped ولی اگر تو هم جای من بودی همین کار و می‌کردی .
[3, 884, [3, 4]] LVC.full روزی دوازده ساعت کار می‌کردند ، ساعت نه از مدرسه بیرون می‌آمدند و ساعت ده در اتاقی می‌خوابیدند .
[3, 901, [1, 5]] Skipped هر کار می‌خواستند با شما می‌کردند .
[3, 977, [3, 6]] Skipped نیم لیتر اضافی کار خودش را کرده بود .
[3, 1010, [8, 12]] Skipped درحالی‌که از بالای عینک ش وینستون را نگاه می‌کرد پرسید : « کاری هست که بتوانم برای تان انجام دهم ؟
[3, 1130, [13, 14]] LVC.full آقای چارینگتون مرد بیوه شصت‌و‌سه‌ساله‌ای بود که مدت سی سال در این مغازه کار می‌کرد .
[3, 1131, [19, 20]] Skipped در تمام این سال‌ها قصد داشت نام سردر مغازه را عوض کند ، ولی هیچگاه عملا مبادرت به این کار نکرده بود .
[3, 1151, [9, 10]] LVC.full همان دختر مومشکی بود که در بخش ادبیات داستانی کار می‌کرد .
[3, 1192, [4, 6]] Skipped بدون شک بعضی‌ها این کار را می‌کردند .
[3, 1210, [5, 8]] Skipped چرا باید اینها را تحمل کرد درصورتی‌که پایان کار یکسان بود ؟
[3, 1279, [5, 6]] LVC.full تا جایی که فکر ش کار می‌کرد دو احتمال مطرح بود .
[3, 1291, [7, 12]] Skipped مجددا عینک ش را روی بینی جابجا کرد ، خمیازه‌ای کشید و کار بعدی را که تکه‌کاغذ روی آن بود ، پیش کشید .
[3, 1332, [5, 6]] LVC.full اگر دختر در بخش اسناد کار می‌کرد ، موضوع ساده‌تر بود ، اما وینستون حتی جای دقیق بخش ادبیات داستانی را در وزارتخانه نمی‌دانست و هیچ بهانه‌ای هم برای رفتن به آنجا نداشت .
[3, 1376, [1, 5]] Skipped چنین کاری خیلی جلب توجه می‌کرد .
[3, 1580, [1, 3]] Skipped از کاری که می‌کرد خوشحال بود اما تمایل جسمانی نداشت .
[3, 1709, [8, 10]] Skipped پرسید : « قبلا هم با کسی این کار را کرده ای ؟ »
[3, 1820, [14, 15]] LVC.full جولیا همان‌گونه که وینستون حدس زده بود در بخش ادبیات داستانی برروی ماشین‌های داستان‌نویسی کار می‌کرد .
[3, 1833, [7, 8]] LVC.full جولیا می‌گفت افرادی که در این بخش کار می‌کردند به آن لقب « خانه فساد » داده بودند .
[3, 1834, [8, 9]] LVC.full در مدت یک سالی که در این بخش کار می‌کرد به تولید کتاب‌هایی مشغول بود که آنها را در پاکت‌های سربسته با عناوینی مانند « داستان‌های معرکه » و یا « شبی در دبیرستان دخترانه » می‌گذاشتند و عمده خریداران آنها جوانان خانواده‌های کارگر بودند که گمان می‌کردند این کتاب‌ها ممنوع هستند .
[3, 1839, [7, 8]] LVC.full البته من فقط در قسمت لوله اشکال‌نما کار می‌کردم .
[3, 1840, [4, 5]] LVC.full هرگز در گروه بازنویسی کار نکردم .
[3, 1932, [3, 5]] Skipped من بودم این کار را می‌کردم . »
[3, 1934, [3, 5]] Skipped تو بودی این کار را می‌کردی .
[3, 1935, [10, 12]] Skipped من هم اگر آن موقع آدم فعلی بودم ، این کار را می‌کردم .
[3, 1939, [6, 8]] Skipped در کل متاسف م که این کار را نکردم .
[3, 1945, [7, 12]] Skipped وینستون گفت : « راست اش این کار هیچ چیز را عوض نمی‌کرد . »
[3, 1946, [7, 9]] Skipped – پس چرا متاسف ی که این کار را نکردی ؟
[3, 2284, [3, 7]] Skipped گرمای هوا و کار بدنی زمینه‌ای فراهم کرده بود که به بهانه آن ، شب‌ها شلوار کوتاه و پیراهن بی‌آستین بپوشد .
[3, 2348, [8, 10]] Skipped جولیا هم در کمال تعجب از نسنجیده‌بودن این کار صحبتی نکرد .
[3, 2350, [34, 37]] Skipped به‌علاوه برای او مسلم بود که همه ، یا دست‌کم بیشتر افراد ، به طور پنهانی از حزب متنفر ند و اگر بدانند زیر پا گذاشتن قوانین برای آنها خطری ندارد ، حتما این کار را خواهند کرد .
[3, 2538, [28, 32]] Skipped تمام کارهایی را که لازم بود انجام می‌داد ، می‌پخت ، می‌شست ، وصله می‌زد ، تخت را مرتب می‌کرد ، اتاق را جارو و پیش‌بخاری را گردگیری می‌کرد و همه این کارها را خیلی آهسته و بدون هیچ حرکت اضافی که مستلزم صرف انرژی بیشتر باشد ، انجام می‌داد .
[3, 2552, [23, 26]] Skipped او می‌دانست که این کارها یش باعث گرسنه‌ماندن آن دو نفر می‌شود ، ولی نه‌تنها نمی‌توانست جلوی خود را بگیرد ؛ بلکه احساس می‌کرد حق این کار را هم دارد .
[3, 2588, [6, 12]] Skipped یا شاید همراه مادر به اردوگاه کار فرستاده یا جایی رها یش کرده بودند که بمیرد .
[3, 2605, [15, 18]] Skipped وقتی کسی در چنگ حزب گرفتار می‌شد ، هر آنچه را که احساس می‌کرد یا نمی‌کرد ، هر کاری را انجام می‌داد یا نمی‌داد ، واقعا تفاوتی نمی‌کرد .
[3, 2621, [12, 14]] Skipped وینستون کمی فکر کرد و گفت : « تا به حال فکر کردی بهترین کار این است که تا دیر نشده از اینجا برویم و دیگر همدیگر را نبینیم ؟ »
[3, 2668, [2, 4]] Skipped آنها این کار را کردند , بالاخره این کار را کردند .
[3, 2668, [8, 10]] Skipped آنها این کار را کردند , بالاخره این کار را کردند .
[3, 2674, [8, 10]] Skipped تنها فکر وینستون همین بود : آنها این کار را کردند ، بالاخره این کار را کردند .
[3, 2674, [14, 16]] Skipped تنها فکر وینستون همین بود : آنها این کار را کردند ، بالاخره این کار را کردند .
به انداخت کار LVC.full (1) Skipped (1)
[2, 350, [4, 6, 11]] Skipped دولاشدن معمولا او را به سرفه می‌انداخت , و از هر کاری که باید با دست انجام می‌داد بیزار بود .
[3, 2659, [15, 16, 17]] LVC.full آنها شب و روز می‌توانستند جاسوسی آدم را بکنند ولی اگر آدم کله اش را به کار می‌انداخت ، می‌توانست بر آنها پیشی بگیرد .
به بر کار Skipped (2) LVC.full (1)
[3, 82, [31, 32, 33]] LVC.full همین‌طور اگر به صورت قوی‌تر کلمه « خوب » نیاز داشته باشیم چه معنی دارد که یک رشته کلمه به‌دردنخور مثل « عالی » و « فوق‌العاده » و مانند اینها به کار ببریم ؟
[3, 1143, [16, 21, 23]] Skipped می‌خواست تابلوی حکاکی سنت‌کلمنتس‌دین را بخرد ، از قاب اش بیرون بیاورد و درزیر ژاکت یونیفرم کار ش پنهان کند و به خانه ببرد .
[3, 2659, [15, 16, 20]] Skipped آنها شب و روز می‌توانستند جاسوسی آدم را بکنند ولی اگر آدم کله اش را به کار می‌انداخت ، می‌توانست بر آنها پیشی بگیرد .
به برد کار LVC.full (6)
[1, 50, [31, 32, 33]] LVC.full این ترس دلیل خوبی هم داشت زیرا هفته‌ای نبود که روزنامه تایمز خبری درباره استراق‌سمع یکی از این خبرچین‌های کوچولو – که آنها کلمه « کودک قهرمان » را برای ش به کار می‌بردند – چاپ نکند که با شنیدن گفته‌های ننگ‌آور والدین خود ، آنها را به پلیس افکار معرفی کرده بود .
[2, 196, [82, 83, 84]] LVC.full او به برادر بزرگتر ناسزا می‌گفت , دیکتاتوری حزب را محکوم می‌کرد , خواهان خاتمه فوری صلح با سرزمین اوراسیا بود , دم از آزادی بیان , آزادی مطبوعات , آزادی اجتماعات و آزادی اندیشه می‌زد و دیوانه‌وار فریاد می‌کشید به انقلاب خیانت شده است – و همه اینها را در قالب یک سخنرانی عجولانه و به تقلید از روش معمول سخنرانان حزبی ارائه می‌داد , و حتی از کلمات زبان نوین , بیش از اعضای حزب که معمولا در زندگی روزانه به کار می‌بردند , استفاده می‌کرد .
[2, 208, [20, 21, 22]] LVC.full این کتاب عنوان نداشت و مردم , اگر می‌خواستند از آن صحبت کنند فقط کلمه « همان کتاب » را به کار می‌بردند .
[3, 423, [7, 8, 9]] LVC.full او برای این کار دو اصطلاح را به کار می‌برد : « تولید بچه » و دیگری « انجام وظایف حزبی . »
[3, 424, [4, 5, 6]] LVC.full ( دقیقا عبارتی که به کار می‌برد ، همین بود ) .
[3, 1856, [11, 12, 13]] LVC.full وینستون دریافته بود که او فقط واژه‌هایی از زبان نوین را به کار می‌برد که به زندگی روزمره مردم راه یافته بود .
به رفت کار Skipped (2) LVC.full (1)
[2, 91, [11, 12, 13]] LVC.full قلم , ابزار منسوخ‌شده‌ای بود که دیگر به‌ندرت حتی برای امضاکردن به کار می‌رفت و او صرفا به‌این‌دلیل‌که نمی‌خواست آن کاغذ خوش‌رنگ و زیبا را با یک خودکار خط‌خطی کند , ترجیح داده بود این قلم را با دردسر زیاد و به طور پنهانی تهیه کند .
[3, 507, [14, 16, 17]] Skipped آنها به دنیا می‌آمدند ، در زاغه‌های فقیرانه بزرگ می‌شدند ، در سن دوازده‌سالگی به سر کار می‌رفتند ، دوره کوتاهی را در شکفتگی جوانی و تمنای جنسی سپری می‌کردند ، در بیست‌سالگی ازدواج می‌کردند ، در سی‌سالگی به میانسالی می‌رسیدند و اغلب آنها هم در شصت‌سالگی زندگی را بدرود می‌گفتند .
[3, 730, [14, 16, 18]] Skipped در واقع عاقلانه نبود آدم را در چنین جاهایی ببینند ، مگر آنکه برای کار مشخصی به آنجا رفته باشد .
دار کار Skipped (9) LVC.full (1)
[1, 26, [3, 4]] LVC.full من که خیلی کار دارم و تام هم به موقع از سر کار برنمی‌گردد . »
[2, 37, [10, 12]] Skipped این‌طوری مطمئن‌تر بود ؛ گرچه به خوبی می‌دانست که این کار فایده‌ای ندارد و کماکان تحت کنترل است .
[2, 352, [1, 5]] Skipped این‌جور کارها را خیلی دوست داره .
[3, 732, [2, 3]] Skipped اینجا چه کار دارید ؟
[3, 971, [2, 3]] Skipped با زن‌ها کاری نداری و این خودش خیلی خوب ه .
[3, 1631, [3, 8]] Skipped همیشه ظاهری سرحال دارم و هرگز از زیر کاری شانه خالی نمی‌کنم و همیشه شعاردادن با جمعیت را همراهی می‌کنم .
[3, 2350, [30, 34]] Skipped به‌علاوه برای او مسلم بود که همه ، یا دست‌کم بیشتر افراد ، به طور پنهانی از حزب متنفر ند و اگر بدانند زیر پا گذاشتن قوانین برای آنها خطری ندارد ، حتما این کار را خواهند کرد .
[3, 2552, [26, 29]] Skipped او می‌دانست که این کارها یش باعث گرسنه‌ماندن آن دو نفر می‌شود ، ولی نه‌تنها نمی‌توانست جلوی خود را بگیرد ؛ بلکه احساس می‌کرد حق این کار را هم دارد .
[3, 2623, [3, 5]] Skipped ولی ابدا قصد ندارم این کار را بکنم .
[3, 2782, [6, 8]] Skipped به طور کلی شما برای چه کارهایی آمادگی دارید ؟ »
داشت کار Skipped (20) LVC.full (1)
[1, 385, [5, 10]] Skipped وینستون شناخت کمی از تیلاتسون داشت و نمی‌دانست برای چه کاری استخدام شده است .
[1, 391, [12, 17]] Skipped چند اتاقک آن‌طرف‌تر آدمی دست‌وپاچلفتی , آرام و خیال‌پرداز به نام آمپل‌فورت کار می‌کرد که گوش‌های پرمویی داشت و استعداد عجیبی در دست‌کاری‌کردن وزن و قافیه اشعار داشت .
[1, 405, [19, 21]] Skipped حتی یک بخش کامل در این تشکیلات ( که در زبان نوین « هرزه‌نما » نامیده می‌شد ) وجود داشت که کار ش تولید مبتذل‌ترین نوع عکس‌های هرزه بود که درداخل بسته‌های مهروموم‌شده برای مردم ارسال می‌شد و به‌جز افرادی که با تولید این عکس‌ها سروکار داشتند , بقیه اعضای حزب مجاز به تماشای آنها نبودند .
[2, 162, [20, 26]] Skipped دیگری مردی به نام ابراین , از اعضای کمیته مرکزی حزب بود که چندین شغل و مسئولیت مهم بر عهده داشت و وینستون چیز زیادی راجع‌به کارهای متعدد او نمی‌دانست .
[2, 173, [19, 21]] Skipped البته وینستون تا آن لحظه کوچک‌ترین تلاشی برای اثبات این حدس خود نکرده بود ؛ چرا‌که راهی برای این کار وجود نداشت .
[3, 240, [6, 8]] Skipped وزارت فراوانی از قدیم به این کار عادت داشت .
[3, 422, [3, 8]] Skipped کاترین حتی عادت داشت صبح آن روز ، کاری را که باید شب انجام می‌شد به وینستون یادآوری کند که او فراموش نکند .
[3, 547, [14, 19]] Skipped برطبق این قانون هر سرمایه‌داری می‌توانست با هریک از زنانی که در کارخانه‌ها یش کار می‌کردند ، رابطه جنسی داشته باشد .
[3, 791, [14, 15]] LVC.full وینستون با اجرای برنامه قرعه‌کشی بخت‌آزمایی که توسط وزارت فراوانی انجام می‌شد ، هیچ کاری نداشت ، ولی می‌دانست ( در واقع همه توی حزب می‌دانستند ) که جوایز اغلب خیالی هستند .
[3, 793, [10, 15]] Skipped چون میان قسمت‌های مختلف سرزمین اوشنیا ، هیچ‌گونه ارتباطی وجود نداشت ، ترتیب‌دادن چنین وضعیتی کار چندان مشکلی نبود .
[3, 1197, [28, 31]] Skipped اگر به حد کافی سرعت عمل نشان داده بود ، می‌توانست دختر مومشکی را همان جا برای همیشه ساکت کند ؛ اما درست به‌دلیل خطر فوق‌العاده‌ای که این کار در بر داشت ، قدرت انجام آن را از دست داده بود .
[3, 1306, [13, 14]] Skipped درست بعداز ناهار کار مشکل و پیچیده‌ای رسید که نیاز به چند ساعت کار داشت و او باید برای انجام آن ، همه کارهای دیگر را کنار می‌گذاشت .
[3, 1489, [19, 25]] Skipped به‌غیراز عده‌ای که به عنوان جنایتکار جنگی اعدام می‌شدند ، بقیه خیلی ساده ناپدید می‌شدند و این تصور وجود داشت که آنها را به اردوگاه کار اجباری می‌فرستند .
[3, 1498, [12, 15]] Skipped انگشتان دختر کشیده ، ناخن‌ها یش خوش‌ترکیب و کف دست ش بر‌اثر کار سخت پینه داشت .
[3, 1546, [1, 3]] Skipped احتمال داشت میکروفن کار گذاشته باشند .
[3, 1764, [6, 7]] Skipped معلوم بود قریحه‌ای ذاتی برای این کار داشت که وینستون فاقد آن بود و به نظر می‌رسید به‌دلیل پیاده‌روی‌های دسته‌جمعی متعددی که داشت ، اطلاعات گسترده‌ای نیز راجع‌به حومه‌های لندن جمع‌آوری کرده بود .
[3, 1824, [4, 7]] Skipped اما به محصول نهایی کار هیچ‌گونه علاقه‌ای نداشت .
[3, 2152, [1, 6]] Skipped یقین داشت در هیچ دوره‌ای این کار عادی نبوده است .
[3, 2412, [5, 10]] Skipped حتی اگر آن را نگه می‌داشتی می‌توانستی با آن چه کار کنی ؟ »
[3, 2602, [1, 3]] Skipped این کار فایده‌ای نداشت ، چیزی را عوض نمی‌کرد ، مشکلاتی به وجود نمی‌آورد ، از مرگ کودک یا خود او جلوگیری نمی‌کرد ؛ اما به نظر او انجام این کار طبیعی بود .
[3, 2783, [5, 11]] Skipped وینستون گفت : « هر کاری که توانایی انجام‌دادن اش را داشته باشیم . »
کن کار Skipped (29) LVC.full (10)
[1, 50, [32, 36]] Skipped این ترس دلیل خوبی هم داشت زیرا هفته‌ای نبود که روزنامه تایمز خبری درباره استراق‌سمع یکی از این خبرچین‌های کوچولو – که آنها کلمه « کودک قهرمان » را برای ش به کار می‌بردند – چاپ نکند که با شنیدن گفته‌های ننگ‌آور والدین خود ، آنها را به پلیس افکار معرفی کرده بود .
[1, 320, [10, 16]] Skipped حتی اگر به صفحه سخنگو نزدیک هم بود باز نمی‌توانست کار روزانه را بدون آه‌کشیدن آغاز کند .
[1, 386, [8, 11]] Skipped کارمندان بخش اسناد حاضر نبودند به راحتی درباره کار شان صحبت کنند .
[2, 148, [13, 14]] LVC.full او را به اسم نمی‌شناخت ولی می‌دانست در بخش « ادبیات داستانی » کار می‌کند .
[2, 178, [14, 15]] LVC.full لحظه‌ای بعد , صدای گوش‌خراش مهیبی , مانند صدای ماشین غول‌پیکری که بدون روغن کار کند , از صفحه سخنگوی بزرگ در انتهای سالن به گوش رسید .
[2, 235, [6, 12]] Skipped وینستون دوست داشت با او معاشقه کند ولی هرگز موفق به این کار نشده بود , چون آن حمایل سرخ نفرت‌انگیز , همان نماد عفت , به دور کمر دخترک پیچیده شده بود – کمری که وینستون همواره وسوسه در آغوش گرفتن ش را داشت .
[2, 290, [30, 32]] Skipped کار بیهوده‌ای بود , زیرا اقدام به نوشتن دفتر خاطرات به مراتب خطرناک‌تر از نوشتن آن کلمات خاص بود ؛ ولی برای لحظه‌ای وسوسه شد که صفحات سیاه‌شده را پاره کند و کار را به کلی کنار بگذارد .
[2, 291, [3, 5]] Skipped اما نمی‌توانست این کار را بکند , زیرا می‌دانست بی‌فایده خواهد بود .
[3, 187, [18, 19]] LVC.full پارسونز با آرنج به پهلوی وینستون زد و گفت : « نگاه ش کن , سر ناهار هم کار می‌کند ، علاقه است دیگر .
[3, 204, [9, 11]] Skipped تازه به ش گفتم اگر یک بار دیگر این کار را بکند تیرکمان ش را می‌گیرم .
[3, 323, [7, 11]] Skipped اگر می‌توانست از بیرون‌ریختن توتون آن جلوگیری کند ، بعداز پایان کار بقیه اش را می‌کشید .
[3, 475, [10, 12]] Skipped دیر یا زود قطعا آنها به جایی می‌رسیدند که این کار را بکنند .
[3, 533, [22, 23]] LVC.full بچه‌هایی به سن و سال شما مجبور بودند برای دریافت تکه‌ای نان خشکیده و آب روزانه ، دوازده ساعت برای اربابان دیوصفتی کار کنند که در صورت آهسته کارکردن آنها را با شلاق کتک می‌زدند .
[3, 555, [52, 53]] LVC.full وضعیت ایده‌آل موردنظر حزب ، خوف‌انگیز و عظیم بود – دنیایی از پولاد و سیمان ؛ ماشین‌های غول‌پیکر و اسلحه‌های حیرت‌آور – ملتی متشکل از جنگجویان و متعصبین که متحد با هم پیش بروند ، همه به یک چیز فکر کنند و همه یک شعار را فریاد بزنند و همیشه تا ابد کار کنند ، بجنگند ، پیروز شوند و به دار آویخته شوند – سیصدمیلیون نفر درست مثل هم .
[3, 705, [22, 25]] Skipped از او انتظار داشتند زمانی را که در حال کارکردن ، خوردن و یا خوابیدن نیست در یکی از تفریحات عمومی شرکت کند ؛ هر کاری غیراز این ، حتی یک پیاده‌روی ساده ، که نشانه تمایل فرد به تنهایی بود همیشه کمی خطرناک به حساب می‌آمد .
[3, 1143, [16, 19]] Skipped می‌خواست تابلوی حکاکی سنت‌کلمنتس‌دین را بخرد ، از قاب اش بیرون بیاورد و درزیر ژاکت یونیفرم کار ش پنهان کند و به خانه ببرد .
[3, 1144, [1, 2]] LVC.full می‌خواست کاری کند که آقای چارینگتون بقیه آن شعر را هم به یاد بیاورد و برای ش بخواند .
[3, 1296, [8, 11]] Skipped هم مجبور بود فکر ش را روی چند کار پیش‌پاافتاده متمرکز کند و هم از آن بدتر می‌باید عصبانیت خود را از صفحه سخنگو پنهان کند .
[3, 1406, [4, 8]] Skipped – چه ساعتی محل کار ت را ترک می‌کنی ؟
[3, 1526, [1, 4]] Skipped بهترین کاری که می‌توانست بکند ، همین بود .
[3, 1626, [5, 6]] LVC.full در بازی‌ها و مسابقات خوب کار می‌کنم .
[3, 1628, [8, 9]] LVC.full هفته‌ای سه شب برای انجمن جوانان ضدسکس داوطلبانه کار می‌کنم .
[3, 1631, [8, 11]] Skipped همیشه ظاهری سرحال دارم و هرگز از زیر کاری شانه خالی نمی‌کنم و همیشه شعاردادن با جمعیت را همراهی می‌کنم .
[3, 1715, [7, 9]] Skipped ولی خیلی از آنها اگر بتوانند این کار را می‌کنند .
[3, 1852, [24, 30]] Skipped زندگی را خیلی ساده می‌گرفت : تو می‌خواهی از زندگی ات لذت ببری ؛ « آنها » ، یعنی حزب ، می‌خواهد جلوی این کار را بگیرد ؛ بنابراین سعی می‌کنی به بهترین نحوی که می‌توانی قوانین را زیر پا بگذاری ، همین .
[3, 1915, [10, 12]] Skipped چند لحظه دوری از سروصدای دیگران باعث شده بود احساس کند که کار اشتباهی انجام داده است .
[3, 2175, [7, 9]] Skipped نوعی موش بزرگ قهوه‌ای است که این کار را می‌کند .
[3, 2340, [16, 18]] Skipped یا ناپدید شوند ، تغییر شکل دهند ، لهجه کارگری را بیاموزند ، در یک کارخانه کار پیدا کنند و به طور ناشناس در کوچه پس‌کوچه‌ها زندگی کنند .
[3, 2365, [13, 16]] Skipped جولیا گفت که در جریان مراسم دو دقیقه ابراز تنفر روزانه ، مشکل‌ترین کاری که باید بکند این است که جلوی خنده اش را بگیرد و این سخن او نوعی حسادت در وینستون برانگیخت .
[3, 2412, [10, 11]] LVC.full حتی اگر آن را نگه می‌داشتی می‌توانستی با آن چه کار کنی ؟ »
[3, 2480, [5, 8]] Skipped اما می‌ترسم مثل همیشه این‌طور کارها را فراموش کنم .
[3, 2623, [5, 7]] Skipped ولی ابدا قصد ندارم این کار را بکنم .
[3, 2630, [1, 4]] Skipped هر کاری که تو بکنی ، من هم انجام می‌دهم .
[3, 2643, [11, 13]] Skipped جولیا گفت : « اگر منظور ت اعتراف است ، این کار را می‌کنیم .
[3, 2644, [2, 4]] Skipped همه همین کار را می‌کنند .
[3, 2649, [3, 4]] LVC.full اگر آنها بتوانند کاری کنند که من دیگر تو را دوست نداشته باشم ، خیانت واقعی اتفاق افتاده .
[3, 2650, [14, 16]] Skipped جولیا به این موضوع فکر کرد و سرانجام گفت : « آنها نمی‌توانند این کار را بکنند .
[3, 2666, [18, 20]] Skipped بازجویی و شکنجه نمی‌توانست احساسات آدم را تغییر دهد ، زیرا اگر خودش هم می‌خواست ، نمی‌توانست این کار را بکند .
[3, 2759, [17, 21]] Skipped چهره اش مجددا حالتی جدی به خود گرفت و گیلاس ش را بالا برد : « فکر می‌کنم بد نباشد که کار مان را با نوشیدن به سلامتی رهبر مان شروع کنیم : به سلامتی رهبر مان ، امانوئل گلدشتاین . »
گذاشت کار Skipped (3) LVC.full (1)
[3, 1306, [23, 27]] Skipped درست بعداز ناهار کار مشکل و پیچیده‌ای رسید که نیاز به چند ساعت کار داشت و او باید برای انجام آن ، همه کارهای دیگر را کنار می‌گذاشت .
[3, 1546, [3, 4]] LVC.full احتمال داشت میکروفن کار گذاشته باشند .
[3, 2022, [18, 24]] Skipped تا آن موقع هنوز یک ماه مانده بود ولی تدارکات گسترده و پیچیده‌ای که لازمه آن بود ، کار طاقت‌فرسایی را بر دوش همه می‌گذاشت .
[3, 2404, [2, 7]] Skipped بعداز انجام کار ، هیچ مدرکی باقی گذاشته نمی‌شد .
جابجا کرد LVC.full (2) Skipped (1)
[2, 101, [42, 44]] Skipped ازآنجاکه تقریبا مطمئن بود سی‌ونه سال دارد و باور داشت که سال تولد ش 1944 یا 1945 بوده است , حدس زد که باید حدود سال 1984 باشد ؛ اما این روزها هیچ تاریخی را نمی‌شد دقیق و بدون یکی دو سال جابجایی تعیین کرد .
[2, 166, [9, 10]] LVC.full بنابه عادت , عینک ش را طوری روی بینی جابجا می‌کرد که آرامش‌بخش و به نحو غیرقابل‌توصیفی متمدنانه به نظر می‌رسید .
[3, 1291, [6, 7]] LVC.full مجددا عینک ش را روی بینی جابجا کرد ، خمیازه‌ای کشید و کار بعدی را که تکه‌کاغذ روی آن بود ، پیش کشید .
محسوب کرد LVC.full (2)
[1, 11, [22, 23]] LVC.full وینستون با ناراحتی دست‌ها یش را بالای سر ش برد ، رفتار پسرک خشن‌تر از آن بود که بتوان آن را بازی محسوب کرد .
[3, 2111, [22, 23]] LVC.full این کار را تا حدودی ناشی از انحراف در عقاید می‌دانستند و مانند حرف‌زدن با خود ، نشانه رفتار عجیب و خطرناک محسوب می‌کردند .
دراز کش LVC.full (1)
[3, 2151, [51, 52]] LVC.full وینستون در این فکر بود که آیا در گذشته‌های دور برای مردم عادی بوده که مثلا در خنکای یک شب تابستانی ، مرد و زنی مانند آنها با هم در تختی بخوابند ، درباره چیزهایی که دوست دارند با هم صحبت کنند ، هیچ اجباری به بلندشدن نداشته باشند ، راحت دراز بکشند و به صداهای بیرون گوش کنند .
کش خجالت LVC.full (1)
[3, 2577, [9, 10]] LVC.full بعداز آنکه شکلات را بلعید حس کرد از خودش خجالت می‌کشد و چند ساعت در خیابان‌ها پرسه زد .
کش شعله LVC.full (1)
[3, 1297, [7, 8]] LVC.full احساس می‌کرد آتشی از درون شکم ش شعله می‌کشد .
کشت می‌شوند LVC.full (1) Skipped (1)
[3, 2394, [3, 4]] LVC.full مردم که همیشه کشته می‌شوند ، این‌طور نیست ؟
[3, 2396, [6, 7]] Skipped فقط مسئله این نبود که کسی کشته می‌شود .
بالا کشید Skipped (2) LVC.full (1)
[2, 282, [3, 4]] LVC.full وینستون خودش را بالا کشید و در جا یش استوارتر نشست .
[3, 446, [3, 4]] Skipped فتیله چراغ را بالا کشیدم .
[3, 1491, [2, 5]] Skipped گاه‌گاهی از بالای گونه‌های کاملا کشیده شان با شور و حرارت عجیبی چشم در چشم وینستون می‌دوختند و سپس رو می‌گرداندند .
به کشید تصویر LVC.full (1)
[2, 10, [3, 4, 5]] LVC.full چشم‌ها یش طوری به تصویر کشیده شده بود که انگار آدم را تعقیب می‌کرد .
به کشید درازا LVC.full (1)
[1, 471, [35, 36, 37]] LVC.full وینستون با خود کلنجار می‌رفت که شاید بد نباشد یک مدال شایستگی و لیاقت هم به رفیق اگیلوی بدهد ؛ و سرانجام از آن صرف‌نظر کرد چون درآن‌صورت نیاز به ارجاع متقاطع می‌شد و کار به درازا می‌کشید .
بیرون کشید Skipped (3) LVC.full (2)
[1, 6, [20, 21]] LVC.full وینستون آب لوله را خالی کرد و با چندش ، کپه‌ای موی سر را که باعث گرفتگی لوله شده بود بیرون کشید .
[2, 68, [19, 20]] LVC.full پاکت سیگار مچاله‌شده اش را , که آن هم « سیگار پیروزی » نام داشت , از جیب ش بیرون کشید و تا به خود بیاید سیگار اول به زمین افتاد .
[3, 1583, [12, 13]] Skipped دختر برخاست و شاخه‌گلی را که در موها یش گیر کرده بود بیرون کشید و گفت :
[3, 2060, [25, 26]] Skipped وینستون جلو رفت تا او را در آغوش بگیرد ولی او که هنوز کیف را بر دوش داشت کمی عجولانه خود را از آغوش او بیرون کشید .
[3, 2327, [14, 15]] Skipped پیرمرد هر بار قسمت‌هایی از شعرهای قدیمی را از گوشه و کنار ذهن ش بیرون می‌کشید .
دراز کشید LVC.full (6)
[3, 416, [3, 4]] LVC.full با چشمان بسته دراز می‌کشید ، نه مقاومت می‌کرد و نه همراهی ، فقط تسلیم می‌شد .
[3, 746, [6, 7]] LVC.full وینستون فورا با صورت به‌روی زمین دراز کشید .
[3, 1576, [4, 5]] LVC.full لحظه‌ای بعد به‌روی زمین دراز کشیدند .
[3, 2170, [3, 4]] LVC.full جولیا که دوباره دراز می‌کشید با بی‌تفاوتی گفت : « آنها همه جا هستند ، گاهی توی آشپزخانه خوابگاه هم پیدا شان می‌شود .
[3, 2299, [21, 22]] LVC.full وینستون و جولیا هر وقت که امکان داشت به اتاق بالای مغازه آقای چارینگتون می‌رفتند و پهلو به پهلو روی تخت دراز می‌کشیدند و ازفرط گرما لباس‌ها را نیز درمی‌آوردند .
[3, 2520, [11, 12]] LVC.full با چشم‌های بسته ، همچنان غرق در حال‌وهوای خواب ش ، دراز کشیده بود .
کشید به فلک سر LVC.full (1)
[2, 38, [17, 18, 19, 20]] LVC.full یک کیلومتر آن‌طرف‌تر ساختمان سفید وزارت حقیقت , محل کار ش , برفراز منظره دودآلود شهر , سر به فلک کشیده بود .
کشید خمیازه LVC.full (1)
[3, 1291, [9, 10]] LVC.full مجددا عینک ش را روی بینی جابجا کرد ، خمیازه‌ای کشید و کار بعدی را که تکه‌کاغذ روی آن بود ، پیش کشید .
کشید سرک LVC.full (1)
[2, 26, [11, 12]] LVC.full هلیکوپتر گشت پلیس بود که از پشت پنجره‌ها به خانه‌های مردم سرک می‌کشید .
کشید نعره LVC.full (1)
[3, 2548, [35, 36]] LVC.full او نق‌نق‌کنان بارها و بارها با داد و فریاد از مادر ش ، غذای بیشتر می‌خواست ( حتی طنین صدا یش را به یاد می‌آورد که به‌دلیل دوران بلوغ ناهنجارتر شده بود و گاهی هم نعره می‌کشید ) یا ، با گریه و زاری سعی می‌کرد سهم بیشتری از غذا به دست آورد .
به کشید آتش LVC.full (3)
[3, 327, [38, 39, 40]] LVC.full درحالی‌که همچنان پیپ را در دهان داشت و می‌خندید گفت : « هیچ‌وقت برای ت تعریف کرده ام که یک بار بچه‌ها یم دامن زن فروشنده پیر را به‌خاطر اینکه سوسیس را لای پوستر برادر بزرگ پیچیده بود به آتش کشیدند ؟
[3, 2297, [3, 4, 5]] LVC.full پیکره گلدشتاین را به آتش کشیدند ، صدها نسخه از پوستر سرباز اوراسیایی را نیز پاره‌پاره کردند و به آتش سپردند .
[3, 2363, [12, 13, 14]] LVC.full او معتقد بود ، بمب‌هایی که هر روز نقاطی از لندن را به آتش می‌کشیدند ، توسط خود دولت اوشنیا و فقط به منظور تداوم ترس و وحشت در مردم بر سر آنان ریخته می‌شد .
زد آتش LVC.full (1)
[3, 328, [11, 12]] LVC.full آنها دزدکی پشت‌سر ش رفته بودند و با کبریت او را آتش زده بودند .
کشید جیغ LVC.full (3)
[2, 131, [2, 3]] LVC.full پسرک وحشت‌زده جیغ می‌کشید و سر ش را طوری به سینه زن می‌فشرد که گویی می‌خواهد در درون آن پناه بگیرد و زن او را در آغوش گرفته بود و باوجوداینکه چهره خودش هم از ترس کبود شده بود سعی داشت پسرک را آرام کند .
[2, 183, [2, 9]] LVC.full زن موحنایی جیغ کوتاهی ناشی از ترس و نفرت کشید .
[3, 2705, [1, 4]] LVC.full جولیا جیغ بسیار خفیفی کشید که حاکی از تعجب ش بود .
کش جیغ LVC.full (2)
[2, 222, [45, 46]] LVC.full به نظر می‌رسید اشتیاق شدیدی که آمیزه‌ای از ترس و انتقام‌جویی بود , میل به کشتن , شکنجه‌کردن و خردکردن صورت‌ها با پتک را مثل جریان برق به همه مردم سرایت می‌داد و موجب می‌شد انسان حتی برخلاف میل خودش شکلک درآورد و مانند روانی‌ها جیغ بکشد .
[3, 1201, [52, 53]] LVC.full در میدان جنگ ، در سلول شکنجه ، یا کشتی در حال غرق‌شدن ، مسئله‌ای که فرد به‌خاطر آن در حال جنگ بود معمولا فراموش می‌شد ، زیرا بدن آن‌قدر باد می‌کرد که همه فضا را پر می‌کرد و یا وقتی کسی از ترس در حال فلج‌شدن است و یا از درد جیغ می‌کشد ، زندگی مبارزه‌ای لحظه‌به‌لحظه برعلیه گرسنگی ، سرما ، بی‌خوابی ، زخم معده و یا دندان‌درد است .
کشید طول LVC.full (5)
[2, 256, [4, 5]] LVC.full اما حدودا دو ثانیه طول کشید تا واکنش نشان دهد و احتمالا حالات چشمان ش در آن دو ثانیه او را لو داده بود .
[3, 1260, [7, 8]] LVC.full تمام این جریان بیش از نیم دقیقه طول نکشید .
[3, 1481, [3, 4]] LVC.full اما چند دقیقه‌ای طول می‌کشید تا آنها بتوانند خود را ازمیان جمعیت نجات دهند .
[3, 1788, [11, 12]] LVC.full هر شب در مکانی جدید و هرگز بیش از نیم ساعت طول نمی‌کشید .
[3, 2494, [8, 9]] LVC.full صحبت ، آنها با یکدیگر حداکثر دو دقیقه طول کشیده بود .
به انجامید طول LVC.full (1)
[3, 2294, [9, 10, 11]] LVC.full تمام مردم منطقه در مراسم تدفین که چند ساعت به طول انجامید حاضر شدند و نفرت و انزجار خود را به مسببان آن نشان دادند .
داد طول LVC.full (1)
[2, 336, [17, 18]] LVC.full تعمیرات باید با تصویب کمیته‌های رده‌بالا صورت می‌گرفت که گاهی انداختن شیشه یک پنجره را دو سال طول می‌دادند .
کشید نفس LVC.full (1) Skipped (1)
[1, 186, [26, 28]] LVC.full این حمله تقریبا همیشه بعداز بیدارشدن از خواب به او دست می‌داد و طوری ریه‌ها یش را تخلیه می‌کرد که می‌بایست به پشت می‌خوابید و چند نفس عمیق می‌کشید .
[3, 362, [0, 2]] Skipped نفسی عمیق کشید و به نوشتن ادامه داد :
کرد تازه نفس LVC.full (1)
[2, 8, [35, 36, 37]] LVC.full آپارتمان وینستون در طبقه هفتم قرار داشت , و او اگرچه سی‌ونه سال بیشتر نداشت ولی چون بالای قوزک راست ش دچار زخم واریسی بود , آهسته بالا می‌رفت و چند بار نیز دربین راه نفس تازه کرد .
کش نفس LVC.full (1)
[3, 2344, [6, 7]] LVC.full همان‌گونه که تاوقتی هوا هست ، نفس می‌کشیم ، دل سپردن به لحظه‌لحظه این زندگی که به آینده آن امیدی نبود ، غریزه‌ای شکست‌ناپذیر می‌نمود .
آرام کن LVC.full (1)
[2, 131, [43, 44]] LVC.full پسرک وحشت‌زده جیغ می‌کشید و سر ش را طوری به سینه زن می‌فشرد که گویی می‌خواهد در درون آن پناه بگیرد و زن او را در آغوش گرفته بود و باوجوداینکه چهره خودش هم از ترس کبود شده بود سعی داشت پسرک را آرام کند .
باز کن LVC.full (7) Skipped (4)
[2, 318, [5, 6]] LVC.full به‌محض‌آنکه دستگیره در را گرفت باز کند , به یاد آورد که دفتر خاطرات روی میز باز است .
[3, 97, [10, 11]] Skipped ولی چون به خودش مطمئن نبود نمی‌خواست لب به سخن باز کند .
[3, 647, [6, 7]] LVC.full سپس بدون آنکه عکس را دوباره باز کند آن را به‌همراه سایر کاغذهای باطله به‌درون دخمه خاطره انداخت .
[3, 813, [10, 11]] LVC.full می‌خواست وارد مشروب‌فروشی شود ، باب آشنایی با پیرمرد را باز کند و سوالاتی از او بپرسد .
[3, 1086, [15, 17]] LVC.full پیرمرد گفت : قاب به دیوار پیچ شده ، ولی اگر بخواهی می‌تونم برای ت باز ش کنم . »
[3, 1268, [15, 16]] LVC.full همان‌طور که در دستشویی ایستاده بود ، موفق شد با حرکت انگشتان ش آن را باز کند .
[3, 1564, [9, 14]] Skipped – حالا که قیافه واقعی من و دیدی می‌توانی باز هم به من نگاه کنی ؟
[3, 1876, [33, 38]] Skipped وینستون برای جولیا درباره مراسم خشک بچه درست‌کردن ، که به اجبار کاترین هر هفته در شب خاصی باید انجام می‌شد صحبت کرد و گفت : « اگر به‌خاطر این مسئله نبود می‌توانستم باز هم با او زندگی کنم .
[3, 2184, [6, 7]] LVC.full وینستون نتوانست بلافاصله چشم‌ها یش را باز کند .
[3, 2593, [6, 7]] LVC.full جولیا بدون اینکه چشم ش را باز کند چرخید و در حالت راحت‌تری قرار گرفت و با لحنی نامفهوم گفت : « فکر کنم آن روزها تو یک بچه‌خوک بدجنس بودی ، همه بچه‌ها همین‌طور ند . »
[3, 2596, [4, 10]] Skipped وینستون دل ش می‌خواست باز هم درباره مادر ش صحبت کند .
برقرار کن LVC.full (2)
[2, 106, [5, 6]] LVC.full چه‌طور می‌توانست با آینده ارتباط برقرار کند ؟
[3, 1891, [5, 6]] LVC.full – وقتی فرد رابطه جنسی برقرار می‌کند ، بدن ش انرژی مصرف می‌کند و بعد احساس شادی می‌کند و هر چیزی باعث ناراحتی اش نمی‌شود .
برملا کن LVC.full (1)
[3, 646, [16, 17]] LVC.full درحالی‌که به شدت وحشت داشت مبادا اتفاقی برای مثال وزش بادی دراطراف میز راز او را برملا کند با ترس و لرز حدود ده دقیقه صبر کرد .
بلند کن LVC.full (1) Skipped (1)
[3, 223, [11, 12]] LVC.full سایم با حواس‌پرتی و بدون اینکه سر ش را ازروی کاغذ بلند کند ، گفت : « خوب ه . »
[3, 313, [22, 25]] Skipped به احتمال قوی هدف او این بود که به حرف‌های وینستون گوش بدهد و راجع‌به اینکه او به حد کافی با فریادهای بلند ابراز تنفر می‌کند یا نه ، اطمینان حاصل کند .
بیرون کن Skipped (2) LVC.full (1)
[3, 1308, [23, 24]] Skipped وینستون در این کار بسیار ماهر بود و برای مدتی بیش از دو ساعت موفق شد دختر را به کلی از فکر ش بیرون کند .
[3, 2151, [56, 58]] Skipped وینستون در این فکر بود که آیا در گذشته‌های دور برای مردم عادی بوده که مثلا در خنکای یک شب تابستانی ، مرد و زنی مانند آنها با هم در تختی بخوابند ، درباره چیزهایی که دوست دارند با هم صحبت کنند ، هیچ اجباری به بلندشدن نداشته باشند ، راحت دراز بکشند و به صداهای بیرون گوش کنند .
[3, 2681, [22, 23]] LVC.full ترس اینکه مبادا یکی از نگهبانان سیاه‌پوش از گوشه‌ای بیرون بیاید ، مدارک او را بخواهد و بعد او را از آنجا بیرون کند .
بیکار کن LVC.full (1)
[3, 541, [14, 15]] LVC.full آنها می‌توانستند هر کس را که از آنها اطاعت نکند به زندان بیندازند ، بیکار کنند و رها کنند تا از گرسنگی تلف شود .
تمیز کن LVC.full (1)
[3, 2244, [7, 9]] LVC.full یک روز می‌آورم ش پایین و حسابی تمیز ش می‌کنم .
ثابت کن Skipped (2) LVC.full (1)
[1, 287, [6, 7]] LVC.full اما او نمی‌توانست هیچ چیز را ثابت کند .
[3, 1504, [15, 19]] Skipped درحالی‌که دست‌ها یشان در دست هم بود ، درمیان فشار جمعیت مجبور بودند با نگاه ثابت به جلو نگاه کنند و وینستون به‌جای نگاه‌کردن به چشم‌های دختر باید چشم‌های زندانی پیری را می‌دید که از زیر انبوه موها با اندوه به او خیره شده بود .
[3, 2717, [5, 10]] Skipped وینستون به زحمت سعی کرد ثابت به چشم‌های ابراین نگاه کند .
جایگزین کن LVC.full (1)
[1, 351, [18, 19]] LVC.full تنها کاری که او باید انجام می‌داد این بود که هشداری به این مضمون را به‌جای تعهد قبلی جایگزین کند که مثلا ممکن است حوالی ماه آوریل مجبور به کاهش سهمیه شکلات شویم .
جدا کن LVC.full (1)
[3, 2190, [12, 13]] LVC.full با کوششی جانانه ، چنانکه گویی می‌خواهد بخشی از مغز ش را جدا کند ، موفق می‌شد آن چیز را به معرض روشنایی بیاورد .
خاموش کن LVC.full (4) Skipped (1)
[3, 2156, [7, 8]] LVC.full در آپارتمان‌های شما چه ساعتی چراغها را خاموش می‌کنند ؟ »
[3, 2707, [5, 6]] LVC.full – شما می‌توانید آن را خاموش کنید ؟
[3, 2708, [10, 11]] LVC.full ابراین گفت : « بله ، ما می‌توانیم آن را خاموش کنیم .
[3, 2721, [7, 12]] Skipped وینستون بی‌درنگ گفت : « من شروع می‌کنم ، آن دستگاه واقعا خاموش شده ؟ »
[3, 2777, [27, 28]] LVC.full سپس به ساعت مچی اش نگاه کرد و گفت : « حتی برای اعضای رده‌بالای حزب هم عاقلانه نیست که بیش از نیم ساعت صفحه سخنگو را خاموش کنند .
خط‌خطی کن LVC.full (1)
[2, 91, [28, 29]] LVC.full قلم , ابزار منسوخ‌شده‌ای بود که دیگر به‌ندرت حتی برای امضاکردن به کار می‌رفت و او صرفا به‌این‌دلیل‌که نمی‌خواست آن کاغذ خوش‌رنگ و زیبا را با یک خودکار خط‌خطی کند , ترجیح داده بود این قلم را با دردسر زیاد و به طور پنهانی تهیه کند .
خیس کن LVC.full (1)
[3, 1149, [10, 11]] LVC.full ناگهان دل ش هری ریخت و نزدیک بود خود را خیس کند .
درست کن LVC.full (3) Skipped (2)
[3, 337, [5, 7]] Skipped ولی به تربیت آنها کمک می‌کنه ، درست ه ؟
[3, 831, [2, 4]] LVC.full – بیا درست ش کن !
[3, 1197, [19, 22]] Skipped اگر به حد کافی سرعت عمل نشان داده بود ، می‌توانست دختر مومشکی را همان جا برای همیشه ساکت کند ؛ اما درست به‌دلیل خطر فوق‌العاده‌ای که این کار در بر داشت ، قدرت انجام آن را از دست داده بود .
[3, 2154, [19, 20]] LVC.full جولیا گفت : « نصف آب بخار شده ، من الان بلند می‌شوم و تا یک دقیقه دیگر قهوه درست می‌کنم .
[3, 2523, [46, 47]] LVC.full در رویای ش چیزی بود ، در واقع حرکتی بود که مادر وینستون با دست ش انجام می‌داد و سی سال بعد هم ، زن یهودی که در فیلم مستند ، می‌خواست برای پسر کوچک ش بیش از آنکه بمب‌ها بر سر شان بریزد ، پناهگاهی درست کند ، همان حرکت را مجددا انجام داد .
راضی کن LVC.full (1)
[3, 377, [20, 24]] LVC.full معاشرت با روسپیان ممنوع بود ، ولی این هم یکی از آن قوانینی بود که آدم گهگاه می‌توانست خود را راضی به نقض آن کند .
رها کن LVC.full (1)
[3, 541, [17, 18]] LVC.full آنها می‌توانستند هر کس را که از آنها اطاعت نکند به زندان بیندازند ، بیکار کنند و رها کنند تا از گرسنگی تلف شود .
روشن کن LVC.full (2) Skipped (1)
[3, 640, [9, 14]] Skipped اگر امکان داشت آن را برای همه دنیا چاپ کند و اهمیت ش را روشن نماید ، همین یک سند برای نابودکردن ارکان حزب کافی بود .
[3, 1098, [24, 25]] LVC.full یاد م نیست بقیه اش چه‌طور بود ، ولی آخر اش این‌جوری تموم می‌شد : این هم شمعی که راه ت و به‌سوی تخت روشن می‌کنه ، این هم ساطوری که سر ت و قطع می‌کنه .
[3, 2230, [17, 18]] LVC.full ولی یاد م ه آخر اش می‌گفت : این هم شمعی که راه ت و به‌سوی تخت روشن می‌کنه ، این هم ساطوری که سر ت و قطع می‌کنه
ساکت کن LVC.full (1)
[3, 1197, [18, 19]] LVC.full اگر به حد کافی سرعت عمل نشان داده بود ، می‌توانست دختر مومشکی را همان جا برای همیشه ساکت کند ؛ اما درست به‌دلیل خطر فوق‌العاده‌ای که این کار در بر داشت ، قدرت انجام آن را از دست داده بود .
سرازیر کن LVC.full (1)
[3, 246, [13, 14]] LVC.full وینستون در حال کشیدن یک سیگار پیروزی بود و دقت می‌کرد آن را سرازیر نکند .
سربه‌نیست کن LVC.full (2)
[1, 15, [3, 5]] LVC.full می‌کشم ت ، سربه‌نیست ت می‌کنم ، می‌فرستم ت به معادن نمک ! »
[3, 254, [38, 39]] LVC.full موجود نابینای پشت میز آن‌طرفی هم با هیجان و تعصب آن را پذیرفته بود و با تمایلی کین‌توزانه آماده بود هر کسی را که ادعا کند هفته قبل سهمیه سی گرم بوده است ، تعقیب ، افشا و سربه‌نیست کند .
سوراخ‌سوراخ کن LVC.full (1)
[2, 231, [16, 17]] LVC.full می‌توانست او را عریان به دیرکی ببندد و مانند سن‌باستین با تیروکمان تمام بدن ش را سوراخ‌سوراخ کند .
عملی کن LVC.full (1)
[3, 1401, [9, 10]] LVC.full حدود یک دقیقه فرصت داشت که مقصود ش را عملی کند .
غلط کن LVC.full (1)
[3, 189, [0, 1]] LVC.full غلط نکنم سواد من به آن قد نمی‌دهد .
فراموش کن LVC.full (5)
[3, 350, [22, 23]] LVC.full چشم‌ها را بست و با انگشتان ش پلک‌ها را مالید تا شاید بتواند تصویری را که مدام جلوی چشم ش می‌آمد ، فراموش کند .
[3, 422, [21, 22]] LVC.full کاترین حتی عادت داشت صبح آن روز ، کاری را که باید شب انجام می‌شد به وینستون یادآوری کند که او فراموش نکند .
[3, 2104, [6, 7]] LVC.full میگن آدم همیشه می‌تونه چیزها رو فراموش کنه ؛
[3, 2198, [11, 12]] LVC.full وینستون کمی آرام گرفت و سعی کرد آن لحظه ترسناک را فراموش کند .
[3, 2480, [7, 8]] LVC.full اما می‌ترسم مثل همیشه این‌طور کارها را فراموش کنم .
قطع کن LVC.full (3)
[3, 1098, [34, 35]] LVC.full یاد م نیست بقیه اش چه‌طور بود ، ولی آخر اش این‌جوری تموم می‌شد : این هم شمعی که راه ت و به‌سوی تخت روشن می‌کنه ، این هم ساطوری که سر ت و قطع می‌کنه .
[3, 1101, [11, 12]] LVC.full وقتی به جمله « این هم ساطوری که سر ت و قطع می‌کنه » می‌رسیدند دست‌ها را پایین می‌آوردند و طرف را می‌گرفتند .
[3, 2230, [27, 28]] LVC.full ولی یاد م ه آخر اش می‌گفت : این هم شمعی که راه ت و به‌سوی تخت روشن می‌کنه ، این هم ساطوری که سر ت و قطع می‌کنه
متمرکز کن LVC.full (2)
[1, 452, [13, 14]] LVC.full در چنین موقعیتی هم بد نبود وینستون صحبت‌های او را پیرامون گرامیداشت اگیلوی متمرکز کند .
[3, 1296, [10, 11]] LVC.full هم مجبور بود فکر ش را روی چند کار پیش‌پاافتاده متمرکز کند و هم از آن بدتر می‌باید عصبانیت خود را از صفحه سخنگو پنهان کند .
متوجه کن LVC.full (1)
[2, 228, [36, 41]] LVC.full وینستون ناگهان با همان کوششی که انسان , در هنگام دیدن کابوس در بلندکردن سر ش ازروی بالش می‌کند , توانست با تغییر جهت نگاه ش , تنفری را که نسبت‌به چهره روی صفحه سخنگو داشت متوجه دختر مومشکی پشت‌سر ش کند .
متوقف کن LVC.full (1)
[3, 731, [9, 10]] LVC.full اگر با دیدن گشتی‌ها می‌دویدی ، ممکن بود ترا متوقف کنند و بعد : « رفیق ، میشه مدارک تان را ببینم ؟
مجسم کن LVC.full (1)
[3, 1500, [10, 11]] LVC.full فقط با لمس دست‌های او توانست آنها را در نظر مجسم کند .
مربوط کن LVC.full (1)
[1, 448, [11, 12]] LVC.full می‌توانست سخنرانی را به موضوع همیشگی محکوم‌کردن خائنان و مجرمان فکری مربوط کند , اما دستکاری به این صورت , خیلی واضح بود , خلق یک پیروزی در جبهه‌ها و یا پیروزی در شکستن سقف تولید در نهمین برنامه سه‌ساله هم احتیاج به مدرک‌سازی بسیار داشت و موضوع را کمی پیچیده می‌کرد .
نابود کن LVC.full (1)
[3, 1889, [28, 29]] LVC.full منظور آنها نه‌فقط این بود که غریزه جنسی دنیای دیگری برای خود پدید می‌آورد که حزب قادر به کنترل آن نیست و تا حد ممکن باید آن را نابود کند ، بلکه نکته مهم‌تر آن بود که محرومیت جنسی باعث افزایش شور و جنون می‌شود که بسیار مطلوب است ، زیرا می‌توان آن را به اشکال دیگری نظیر علاقه به جنگ و پرستش رهبر تغییر داد .
ناممکن کن LVC.full (1)
[3, 101, [8, 9]] LVC.full در نهایت ما امکان وقوع جرایم فکری را ناممکن می‌کنیم .
نزدیک کن Skipped (3) LVC.full (1)
[1, 77, [13, 14]] LVC.full می‌توان گفت این عملیات می‌تواند جنگ را تا حدود قابل‌قبولی به انتهای خود نزدیک کند .
[3, 972, [2, 6]] Skipped نمی‌دونم باور می‌کنی یا نه ، نزدیک سی سال ه زن ندارم .
[3, 1149, [6, 11]] Skipped ناگهان دل ش هری ریخت و نزدیک بود خود را خیس کند .
[3, 1358, [9, 13]] Skipped روز بعد موقعیتی پیش آمد که از فاصله خیلی نزدیک با او صحبت کند .
نگران کن LVC.full (1)
[3, 2425, [16, 17]] LVC.full آدم وقتی می‌داند که همه این حرف‌ها مهمل است ، چرا باید به‌خاطر آنها خود را نگران کند ؟
وادار کن LVC.full (3) Skipped (1)
[3, 39, [11, 13]] Skipped در صحبت‌کردن با او باید تلاش زیادی به خرج می‌دادی تا وادار ش کنی از چنین موضوع‌هایی دست بکشد و به ریزه‌کاری‌های زبان نوین بپردازد که هم در آن تبحر داشت و هم به آن علاقه‌مند بود .
[3, 2431, [4, 5]] LVC.full امکان داشت آنها را وادار کنند تا فجیع‌ترین حالت‌های نقض واقعیت را نیز بپذیرند ، زیرا آنها به زشتی کاری که از آنان خواسته می‌شد ، پی نمی‌بردند و آن‌قدر به رویدادهای اجتماعی علاقمند نبودند که به آنچه اتفاق می‌افتاد اهمیت بدهند .
[3, 2652, [3, 8]] LVC.full می‌توانند آدم را وادار به گفتن همه چیز بکنند .
[3, 2653, [4, 5]] LVC.full اما نمی‌توانند آدم را وادار کنند تا آن چیزها را باور کند .
پاره کن LVC.full (1)
[2, 290, [29, 30]] LVC.full کار بیهوده‌ای بود , زیرا اقدام به نوشتن دفتر خاطرات به مراتب خطرناک‌تر از نوشتن آن کلمات خاص بود ؛ ولی برای لحظه‌ای وسوسه شد که صفحات سیاه‌شده را پاره کند و کار را به کلی کنار بگذارد .
پاک کن LVC.full (2)
[3, 2246, [4, 5]] LVC.full باید آرایش م را پاک کنم .
[3, 2248, [9, 10]] LVC.full باید جای روژلب را از روی صورت تو هم پاک کنم . »
پر کن LVC.full (1)
[3, 2197, [7, 8]] LVC.full قبل‌از رفتن ، سوراخ را با گونی پر می‌کنم و دفعه بعد که آمدیم کمی گچ با خودم می‌آورم و حسابی جلوی سوراخ را می‌بندم .
پنهان کن LVC.full (2)
[3, 1143, [18, 19]] LVC.full می‌خواست تابلوی حکاکی سنت‌کلمنتس‌دین را بخرد ، از قاب اش بیرون بیاورد و درزیر ژاکت یونیفرم کار ش پنهان کند و به خانه ببرد .
[3, 1296, [24, 25]] LVC.full هم مجبور بود فکر ش را روی چند کار پیش‌پاافتاده متمرکز کند و هم از آن بدتر می‌باید عصبانیت خود را از صفحه سخنگو پنهان کند .
پهن کن LVC.full (1)
[3, 2109, [22, 23]] LVC.full آدم احساس می‌کرد ، اگر شب ماه ژوئن بی‌سحر بود و مقدار لباس‌ها تمام‌نشدنی ، آن زن حاضر بود هزاران سال کهنه پهن کند و آوازهای بی‌سروته بخواند .
پیدا کن LVC.full (10) Skipped (3)
[2, 146, [11, 12]] LVC.full هنگامی‌که وینستون می‌خواست در یکی از ردیف‌های میانی جایی برای خود پیدا کند , دو نفر که آنها را قبلا دیده بود ولی با آنها هم‌صحبت نشده بود , به طور غیرمنتظره وارد سالن شدند .
[2, 172, [19, 20]] LVC.full اما به‌هرحال , آدمی بود که اگر امکان اغفال صفحه سخنگو وجود داشت و می‌توانستی او را به تنهایی پیدا کنی , می‌شد با او حرف زد .
[3, 70, [8, 9]] LVC.full در چاپ یازدهم حتی یک کلمه هم نمی‌توانی پیدا کنی که حداقل تا سال 2050 معتبر نباشد . »
[3, 979, [32, 33]] LVC.full به یاد آورد : حداقل درعرض این بیست سال ، دیگر نمی‌شد جوابی برای سوال مهم و اساسی اش که « آیا زندگی حالا بهتر بود یا زندگی قبل‌از انقلاب ؟ » پیدا کند .
[3, 1612, [7, 8]] LVC.full و فکر می‌کردی من اگر کوچک‌ترین بهانه‌ای پیدا کنم تو را به پلیس افکار تحویل می‌دهم و می‌کشم ت ، هان ؟
[3, 2234, [16, 17]] LVC.full شاید اگر آقای چارینگتون خوب فکر می‌کرد ، می‌توانست در گوشه‌ای از ذهن ش آن را پیدا کند .
[3, 2340, [17, 18]] LVC.full یا ناپدید شوند ، تغییر شکل دهند ، لهجه کارگری را بیاموزند ، در یک کارخانه کار پیدا کنند و به طور ناشناس در کوچه پس‌کوچه‌ها زندگی کنند .
[3, 2448, [7, 8]] LVC.full او گفت : « امیدوار بودم فرصتی پیدا کنم تا با شما صحبت کنم ، چند روز پیش یکی از مقالات زبان نوین شما را در تایمز می‌خواندم .
[3, 2624, [18, 19]] Skipped وینستون گفت : « ما تا حالا خیلی خوشبخت بودیم ولی این وضع نمی‌تواند برای مدتی طولانی ادامه پیدا کند .
[3, 2640, [9, 10]] LVC.full حتی هیچ‌کدام نمی‌توانیم از زنده‌بودن یا مردن دیگری اطلاعی پیدا کنیم .
[3, 2654, [6, 7]] Skipped آنها نمی‌توانند به درون آدم دسترسی پیدا کنند . »
[3, 2656, [6, 7]] LVC.full آنها نمی‌توانند به درون آدم دسترسی پیدا کنند .
[3, 2667, [12, 13]] Skipped آنها می‌توانستند به کوچکترین جزئیات اعمال و گفته‌ها و اندیشه‌های فرد دست پیدا کنند ؛ اما باطن فرد ، که عملکرد اش حتی برای خود او هم اسرارآمیز بود ، دست‌نخورده باقی می‌ماند .
کثیف کن LVC.full (1) Skipped (1)
[2, 321, [24, 25]] LVC.full اما دریافت که باوجود وحشت زیادی که داشت نخواسته بود با بستن کتابچه , باعث پخش‌شدن جوهر خیس شود و ورق‌های شیری‌رنگ کتابچه را کثیف کند .
[3, 2196, [11, 14]] Skipped – نگران نباش ، عزیز م ، دیگر نمی‌گذارم این حیوان‌های کثیف اینجا رفت‌وآمد کنند .
کمتر کن Skipped (3) LVC.full (1)
[3, 821, [1, 7]] Skipped احتمال کمی داشت حرف ش را باور کنند .
[3, 1522, [9, 11]] Skipped ازطرفی زود به سر قرار رسیده بود و می‌خواست کمی وقت‌کشی کند و ازطرفی بد ش نمی‌آمد دسته‌گلی بچیند و هنگام ملاقات به دختر هدیه کند .
[3, 2056, [29, 30]] LVC.full نمی‌توان از آن اجتناب کرد ولی می‌توان آن را به تاخیر انداخت : ولی در عوض انسان هرازگاهی با عملی آرزومندانه و آگاهانه با دست خود این فاصله را کمتر می‌کند .
[3, 2197, [8, 14]] Skipped قبل‌از رفتن ، سوراخ را با گونی پر می‌کنم و دفعه بعد که آمدیم کمی گچ با خودم می‌آورم و حسابی جلوی سوراخ را می‌بندم .
کن استراحت LVC.full (1)
[1, 216, [39, 40]] LVC.full ولی به یاد داشت که پدر ش دست او را در دست داشت و با عجله از پلکانی مارپیچ که درزیر پا جرق‌جروق می‌کرد پایین رفته بودند و او آن‌قدر خسته شده بود که عاقبت مجبور شدند بایستند و استراحت کنند .
کن اطاعت LVC.full (1)
[3, 541, [8, 9]] LVC.full آنها می‌توانستند هر کس را که از آنها اطاعت نکند به زندان بیندازند ، بیکار کنند و رها کنند تا از گرسنگی تلف شود .
کن اعتنا LVC.full (1)
[3, 1189, [6, 7]] LVC.full درحالی‌که بیهوده تلاش می‌کرد به صدا اعتنایی نکند ، نشست و به روکش مرمرین کتابچه چشم دوخت .
کن اقرار LVC.full (1)
[1, 364, [19, 20]] LVC.full کتاب‌ها هم به‌همین‌ترتیب جمع‌آوری , بازنویسی و بدون استثنا مجددا چاپ می‌شد , بدون اینکه حتی به تغییرات آن اقرار کنند .
کن باز لب LVC.full (1)
[3, 97, [7, 10, 11]] LVC.full ولی چون به خودش مطمئن نبود نمی‌خواست لب به سخن باز کند .
کن بیمه LVC.full (1)
[3, 994, [19, 20]] LVC.full امید او دقیقا همین بود که با شروع به نگارش خاطرات ش بتواند خود را دربرابر چنین هیجانات جنون‌آمیزی بیمه کند .
کن تجاوز LVC.full (2)
[2, 232, [3, 4]] LVC.full می‌توانست به او تجاوز کند و در اوج لذت , گلو یش را ببرد .
[3, 1601, [6, 7]] LVC.full دل م می‌خواست اول به ت تجاوز کنم و بعد تو را بکشم .
کن تجزیه LVC.full (1)
[3, 68, [8, 9]] LVC.full ما هر روز ده‌ها و صدها کلمه را تجزیه می‌کنیم .
کن تراوش LVC.full (1)
[1, 225, [16, 17]] LVC.full بوی تند جین از او برمی‌خاست , انگار به‌جای عرق تن , از بدن ش مشروب تراوش می‌کند و اشکی که در چشم‌ها یش جمع شده عصاره خالص آن است .
کن تربیت LVC.full (1) Skipped (1)
[3, 337, [2, 5]] Skipped ولی به تربیت آنها کمک می‌کنه ، درست ه ؟
[3, 1901, [21, 22]] LVC.full در واقع چون امکان حذف خانواده وجود نداشت بنابراین مردم را تشویق می‌کردند که به سبک معمول قدیم بچه‌ها یشان را تربیت کنند و به آنها علاقه نشان دهند .
کن تزریق LVC.full (1)
[3, 1898, [32, 33]] LVC.full حزب جز با سرکوب‌کردن غریزه‌ای قوی و استفاده از آن به‌عنوان نیروی محرک ، چگونه می‌توانست ترس ، تنفر و خوش‌باوری دیوانه‌واری را که نیاز داشت در فکر و وجود اعضا یش تزریق کند ؟
کن تعظیم LVC.full (1)
[3, 1679, [24, 25]] LVC.full بال‌ها یش را باز کرد و دوباره به دقت بست ، سر ش را دزدانه پایین و بالا برد ، طوریکه گویی به خورشید تعظیم می‌کند و سپس چهچهه‌ای سرداد .
کن تعمق LVC.full (1)
[3, 1310, [11, 12]] LVC.full تا تنها نمی‌شد ، نمی‌توانست در این حادثه جدید به خوبی تعمق کند .
کن جاسازی LVC.full (1)
[3, 1032, [6, 7]] LVC.full آنها معمولا مرجان را توی شیشه جاسازی می‌کنند .
کن جبران LVC.full (2)
[1, 162, [31, 32]] LVC.full خاطره مادر ش قلب او را جریحه‌دار کرد زیرا مادر ش به‌خاطر عشق به او , جان باخته و او آن‌قدر جوان و خودخواه بود که نتوانسته بود محبت‌های او را جبران کند .
[3, 584, [27, 28]] LVC.full هر سه نفر آنها مقالات طولانی و شرم‌آوری در روزنامه تایمز نوشتند و به تحلیل دلایل پشت‌کردن شان به آرمان‌های حزب پرداختند و قول دادند گذشته را جبران کنند .
کن جست‌وجو LVC.full (1)
[3, 1916, [12, 13]] LVC.full او می‌خواست با عجله راه آمده را برگردند و راه‌های دیگر را جست‌وجو کنند .
کن حمله LVC.full (1)
[3, 2172, [4, 5]] LVC.full می‌دانستی آنها به بچه‌ها حمله می‌کنند ؟
کن خالی شانه LVC.full (1)
[3, 1631, [9, 10, 11]] LVC.full همیشه ظاهری سرحال دارم و هرگز از زیر کاری شانه خالی نمی‌کنم و همیشه شعاردادن با جمعیت را همراهی می‌کنم .
کن خطر LVC.full (2) Skipped (1)
[3, 1064, [13, 14]] LVC.full فکری از خاطر وینستون گذشت ، اینکه اگر دل به دریا بزند و خطر کند ، خیلی راحت می‌تواند اتاق را درازای هفته‌ای چند دلار اجاره کند .
[3, 1197, [19, 24]] Skipped اگر به حد کافی سرعت عمل نشان داده بود ، می‌توانست دختر مومشکی را همان جا برای همیشه ساکت کند ؛ اما درست به‌دلیل خطر فوق‌العاده‌ای که این کار در بر داشت ، قدرت انجام آن را از دست داده بود .
[3, 2411, [3, 4]] LVC.full من حاضر م خطر کنم ؛ اما برای چیزی که ارزش خطرکردن را داشته باشد ، نه یک تکه روزنامه کهنه .
کن دخل‌وتصرف LVC.full (1)
[1, 248, [6, 7]] LVC.full اگر حزب می‌توانست در حوادث گذشته دخل‌وتصرف کند و بگوید فلان یا بهمان واقعه رخ نداده است مطمئنا چنین چیزی از خود شکنجه و مرگ بدتر بود .
کن دست‌وپا LVC.full (1)
[3, 1178, [33, 34]] LVC.full فکر دیگری که به ذهن ش رسید این بود که با عجله خود را به مرکز اجتماعات برساند و تا هنگام بسته‌شدن مرکز آنجا بماند و بهانه‌ای برای عدم حضور ش در آنجا دست‌وپا کند .
کن ریسک LVC.full (1)
[3, 224, [9, 10]] LVC.full وینستون با وظیفه‌شناسی گفت : « البته ما نمی‌توانیم ریسک کنیم . »
کن سروصدا LVC.full (1) Skipped (1)
[1, 24, [6, 7]] LVC.full به او گفت : « خیلی سروصدا می‌کنن .
[3, 1915, [4, 10]] Skipped چند لحظه دوری از سروصدای دیگران باعث شده بود احساس کند که کار اشتباهی انجام داده است .
کن سفر LVC.full (1)
[3, 2255, [5, 6]] LVC.full احساس می‌کرد می‌تواند به‌درون آن سفر کند و یا فکر می‌کرد با همه اشیای این اتاق اعم‌از تخت ، میز تاشو ، ساعت ، تابلوی قلمزنی و خود بلور در درون آن جای گرفته است .
کن سقوط LVC.full (1)
[3, 694, [16, 17]] LVC.full سنگ‌ها محکم و سفت هستند ، آب رطوبت دارد ، هر جسم بدون‌تکیه‌گاه به‌طرف مرکز زمین سقوط می‌کند .
کن شلیک LVC.full (2)
[2, 308, [10, 11]] LVC.full من و می‌کشن من اهمیتی نمی‌دم به پشت گردن م شلیک می‌کنن اهمیتی نمی‌دم مرگ بر برادر بزرگ اونا همیشه به پشت گردن آدم شلیک می‌کنن باشه من اهمیتی نمی‌دم مرگ بر برادر بزرگ …
[2, 308, [24, 25]] LVC.full من و می‌کشن من اهمیتی نمی‌دم به پشت گردن م شلیک می‌کنن اهمیتی نمی‌دم مرگ بر برادر بزرگ اونا همیشه به پشت گردن آدم شلیک می‌کنن باشه من اهمیتی نمی‌دم مرگ بر برادر بزرگ …
کن شناسایی LVC.full (2)
[3, 1514, [16, 17]] LVC.full البته در اینجا صفحه سخنگو نبود ولی ممکن بود میکروفن‌های مخفی صدای آدم را ضبط و شناسایی کنند ؛ به‌علاوه سفرکردن به تنهایی و بدون جلب توجه ، کار ساده‌ای نبود .
[3, 1548, [11, 12]] LVC.full همیشه ممکن است یکی از آن خوک‌ها ، صدای آدم را شناسایی کند .
کن شک LVC.full (1)
[2, 197, [18, 19]] LVC.full جالب این بود که در تمام این مدت , برای آنکه مبادا کسی به واقعی‌بودن گزافه‌گویی‌های دلفریب گلدشتاین شک کند , در زمینه پشت‌سر ش برروی صفحه سخنگو ستون‌های بی‌پایان ارتش اوراسیا را نشان می‌دادند که از مردمانی جدی و خشک با چهره‌های آسیایی تشکیل شده و پشت‌سر هم از کناره‌های صفحه , می‌آمدند و می‌رفتند .
کن شکنجه LVC.full (1)
[3, 2645, [6, 8]] LVC.full چاره دیگری نداری ، چون آنها شکنجه ات می‌کنند . »
کن ظهور LVC.full (1)
[3, 468, [29, 30]] LVC.full زیرا فقط آنجا ، درمیان خیل عظیم توده‌هایی که مورد بی‌توجهی قرار گرفته بودند و هشتادو‌پنج درصد جمعیت اوشنیا را تشکیل می‌دادند ، امکان داشت نیرویی برای نابودی حزب ظهور کند .
کن غلاف LVC.full (1)
[3, 782, [10, 11]] LVC.full سومی گفت : « اوه ، بس ه دیگه ، غلاف کنید ! »
کن غلغل LVC.full (1)
[3, 1067, [28, 29]] LVC.full حس می‌کرد دقیقا می‌داند نشستن روی چنین صندلی راحتی نزدیک آتش چه احساسی دارد ، درحالی‌که پاها را به حفاظ آتش تکیه داده ای و کتری برروی آتش غلغل می‌کند و تیک‌تاک ساعت در اتاق می‌پیچد و کسی مراقب تو نیست و صدایی به گوش نمی‌رسد .
کن فرار LVC.full (5)
[2, 126, [13, 14]] LVC.full فریادهای مرد عظیم‌الجثه چاقی که هلیکوپتر به‌دنبال او بود و سعی داشت شناکنان فرار کند , تماشاچیان را به هیجان آورد .
[2, 298, [12, 13]] LVC.full ممکن بود آدم برای مدتی یا حتی چند سال از دست شان فرار کند ولی دیر یا زود موفق به دستگیری اش می‌شدند .
[3, 1860, [55, 56]] LVC.full وینستون با خود می‌اندیشید ، در نسل جوان که مانند جولیا پس‌از انقلاب به عرصه رسیده اند و چیزی غیراز وضعیت موجود را ندیده اند ، چند نفر شان مانند او حزب را به صورت واقعیتی ثابت و غیرقابل‌تغییر پذیرفته اند و بدون عصیان درمقابل اقتدار آن ، فقط مانند خرگوشی که از برابر سنگ‌ها فرار می‌کند ، می‌خواهند با زیر پا گذاشتن قانون زندگی خود را حفظ کنند .
[3, 2443, [9, 10]] LVC.full سرانجام با یکدیگر روبرو شدند و وینستون فقط می‌خواست فرار کند .
[3, 2565, [15, 16]] LVC.full سپس با یک پرش ناگهانی سهم خواهر ش را قاپید و به‌طرف در رفت تا فرار کند .
کن فرض LVC.full (1)
[3, 1956, [45, 46]] LVC.full او درک نمی‌کرد که در این صورت دیگر چیزی به نام شادی وجود ندارد ، پیروزی در آینده‌ای دور ، زمانی که دیگر آنها وجود نداشتند به دست می‌آمد و از لحظه‌ای که کسی برعلیه حزب اعلام جنگ می‌کرد ، بهتر بود خود را مرده فرض کند .
کن فعالیت LVC.full (1)
[3, 2729, [9, 10]] LVC.full ما می‌خواهیم به آن ملحق شویم و برای آن فعالیت کنیم .
کن قضاوت LVC.full (1)
[3, 2349, [9, 10]] LVC.full او عادت داشت از روی چهره مردم درباره آنها قضاوت کند ، بنابراین هنگامی‌که وینستون یک برق نگاه ابراین را برای تشخیص قابل‌اعتمادبودن او کافی می‌دانست ، در نظر او هم امری طبیعی جلوه می‌کرد .
کن مبارزه LVC.full (1)
[3, 1198, [16, 17]] LVC.full او دریافت در لحظات بحرانی انسان همیشه به‌جای جدال با دشمنی بیرونی ، با بدن خود مبارزه می‌کند .
کن مصرف LVC.full (1)
[3, 1891, [11, 12]] LVC.full – وقتی فرد رابطه جنسی برقرار می‌کند ، بدن ش انرژی مصرف می‌کند و بعد احساس شادی می‌کند و هر چیزی باعث ناراحتی اش نمی‌شود .
کن معاشقه LVC.full (1)
[2, 235, [5, 6]] LVC.full وینستون دوست داشت با او معاشقه کند ولی هرگز موفق به این کار نشده بود , چون آن حمایل سرخ نفرت‌انگیز , همان نماد عفت , به دور کمر دخترک پیچیده شده بود – کمری که وینستون همواره وسوسه در آغوش گرفتن ش را داشت .
کن مهمان LVC.full (1)
[3, 846, [7, 8]] LVC.full – می‌توانم شما را به یک نوشیدنی مهمان کنم ؟
کن نقض Skipped (2) LVC.full (1)
[3, 377, [22, 24]] Skipped معاشرت با روسپیان ممنوع بود ، ولی این هم یکی از آن قوانینی بود که آدم گهگاه می‌توانست خود را راضی به نقض آن کند .
[3, 1846, [10, 11]] LVC.full ولی من یکی از آنهایی هستم که این تصور را نقض می‌کنم . »
[3, 2431, [5, 9]] Skipped امکان داشت آنها را وادار کنند تا فجیع‌ترین حالت‌های نقض واقعیت را نیز بپذیرند ، زیرا آنها به زشتی کاری که از آنان خواسته می‌شد ، پی نمی‌بردند و آن‌قدر به رویدادهای اجتماعی علاقمند نبودند که به آنچه اتفاق می‌افتاد اهمیت بدهند .
کن نقل LVC.full (1)
[3, 935, [11, 12]] LVC.full البته من فقط چیزی را که در کتاب‌های تاریخ خوانده ام نقل می‌کنم ، ولی هیچ وقت شده بود که آنها یا مستخدم‌ها یشان شماها را در فاضلاب بیندازند ؟
کن هدیه LVC.full (1)
[3, 1522, [24, 25]] LVC.full ازطرفی زود به سر قرار رسیده بود و می‌خواست کمی وقت‌کشی کند و ازطرفی بد ش نمی‌آمد دسته‌گلی بچیند و هنگام ملاقات به دختر هدیه کند .
کن وقت‌کشی LVC.full (1)
[3, 1522, [10, 11]] LVC.full ازطرفی زود به سر قرار رسیده بود و می‌خواست کمی وقت‌کشی کند و ازطرفی بد ش نمی‌آمد دسته‌گلی بچیند و هنگام ملاقات به دختر هدیه کند .
کن پررویی LVC.full (1)
[3, 943, [5, 6]] LVC.full گفت : « اگر بخواهی پررویی کنی گردن ت و می‌شکنم . »
کن پیدا فرصت LVC.full (1)
[3, 2448, [6, 7, 8]] LVC.full او گفت : « امیدوار بودم فرصتی پیدا کنم تا با شما صحبت کنم ، چند روز پیش یکی از مقالات زبان نوین شما را در تایمز می‌خواندم .
کن پیگیری LVC.full (1)
[2, 278, [10, 11]] LVC.full به فکر ش هم نرسید که برخورد کوتاه شان را پیگیری کند .
کن کفایت LVC.full (1)
[3, 85, [12, 13]] LVC.full در پایان کار فقط شش لغت برای نشان‌دادن مفهوم خوبی و بدی کفایت می‌کند ، که آن هم در واقع ، فقط یک لغت است .
کن کمک LVC.full (4)
[3, 337, [4, 5]] LVC.full ولی به تربیت آنها کمک می‌کنه ، درست ه ؟
[3, 1108, [9, 10]] LVC.full همه چیزهایی که ممکن بود به روشنگری درباره گذشته کمک کند ازقبیل مجسمه‌ها ، کتیبه‌ها سنگ‌های یادبود ، و نام خیابان‌ها به گونه‌ای حساب‌شده تغییر می‌کردند .
[3, 1254, [12, 14]] LVC.full دختر دست سالم ش را به‌سمت وینستون دراز کرد تا برای برخاستن کمک ش کند .
[3, 2726, [7, 11]] LVC.full چون در واقع نمی‌دانست که ابراین چه کمکی می‌تواند به او بکند ، توضیح این مسئله که به چه دلیل به آنجا آمده ، مشکل بود .
کن کوشش LVC.full (1)
[2, 228, [4, 18]] LVC.full وینستون ناگهان با همان کوششی که انسان , در هنگام دیدن کابوس در بلندکردن سر ش ازروی بالش می‌کند , توانست با تغییر جهت نگاه ش , تنفری را که نسبت‌به چهره روی صفحه سخنگو داشت متوجه دختر مومشکی پشت‌سر ش کند .
کن اجاره LVC.full (1)
[3, 1064, [25, 26]] LVC.full فکری از خاطر وینستون گذشت ، اینکه اگر دل به دریا بزند و خطر کند ، خیلی راحت می‌تواند اتاق را درازای هفته‌ای چند دلار اجاره کند .
ده اجاره LVC.full (1)
[3, 1995, [15, 16]] LVC.full همان‌طور که فکر می‌کرد ، آقای چارینگتون بی دردسر قبول کرد اتاق را به او اجاره دهد .
کن اجتناب LVC.full (3)
[2, 210, [24, 25]] LVC.full همه اعضای عادی حزب تا جایی که می‌شد , سعی داشتند از اشاره به « همان کتاب » و یا « انجمن برادری » اجتناب کنند .
[3, 1354, [36, 37]] LVC.full شاید او را سربه‌نیست کرده بودند ، شاید خودکشی کرده بود ، شاید او را به دورترین نقطه اوشنیا فرستاده بودند و از همه بدتر ، شاید او تغییر عقیده داده بود و می‌خواست از وینستون اجتناب کند .
[3, 1521, [11, 12]] LVC.full سنبله‌های وحشی چنان انبوه بودند که او نمی‌توانست از لگدکردن آنها اجتناب کند .
کرد اجتناب LVC.full (1) Skipped (1)
[3, 1848, [11, 15]] Skipped طرف او مردی شصت‌ساله از اعضای حزب بود که بعدها برای اجتناب از دستگیری خودکشی کرد .
[3, 2056, [3, 4]] LVC.full نمی‌توان از آن اجتناب کرد ولی می‌توان آن را به تاخیر انداخت : ولی در عوض انسان هرازگاهی با عملی آرزومندانه و آگاهانه با دست خود این فاصله را کمتر می‌کند .
کن باور LVC.full (8) Skipped (1)
[3, 278, [16, 17]] LVC.full وینستون با خود فکر کرد چه خوب بود اگر می‌شد آدم چشم‌ها یش را ببندد و باور کند همه افراد ظاهری دارند مطابق با آنچه که حزب به‌عنوان ظاهر مطلوب معرفی می‌کرد ، یعنی مردان ، قدبلند و قوی و زنان ، با موهای بور ، سینه‌های برجسته ، بشاش با پوست‌های آفتاب‌سوخته و آسوده‌خاطر .
[3, 671, [19, 20]] LVC.full در نهایت ، حزب اعلام می‌کرد دو به‌علاوه دو می‌شود پنج ، و آدم مجبور بود این حرف را باور کند .
[3, 821, [6, 7]] LVC.full احتمال کمی داشت حرف ش را باور کنند .
[3, 945, [1, 2]] LVC.full شاید باور نکنید با کف دست به تخت سینه من کوبید جوری که نزدیک بود زیر یه اتوبوس برم .
[3, 972, [1, 2]] Skipped نمی‌دونم باور می‌کنی یا نه ، نزدیک سی سال ه زن ندارم .
[3, 1288, [20, 21]] LVC.full حتی حالا هم که عقل حکم می‌کرد ، کاغذ حامل پیام مرگ باشد ، باز هم نمی‌توانست این احتمال را باور کند ، امید بی‌دلیل ش همچنان پابرجا بود و قلب ش به شدت می‌تپید ، و هنگامی‌که ارقام را برای گفته‌نگار دیکته می‌کرد به سختی از لرزش صدا یش جلوگیری می‌کرد .
[3, 1562, [1, 2]] LVC.full باور می‌کنی تا این لحظه نمی‌دانستم چشما ت چه رنگی اند ؟
[3, 2383, [4, 5]] LVC.full او احساس نمی‌کرد اگر باور کند همه دروغ‌ها راست هستند ، چه ورطه خطرناکی در انتظار او ست .
[3, 2653, [10, 11]] LVC.full اما نمی‌توانند آدم را وادار کنند تا آن چیزها را باور کند .
دار باور Skipped (2) LVC.full (1)
[2, 101, [6, 8]] Skipped ازآنجاکه تقریبا مطمئن بود سی‌ونه سال دارد و باور داشت که سال تولد ش 1944 یا 1945 بوده است , حدس زد که باید حدود سال 1984 باشد ؛ اما این روزها هیچ تاریخی را نمی‌شد دقیق و بدون یکی دو سال جابجایی تعیین کرد .
[3, 278, [16, 21]] Skipped وینستون با خود فکر کرد چه خوب بود اگر می‌شد آدم چشم‌ها یش را ببندد و باور کند همه افراد ظاهری دارند مطابق با آنچه که حزب به‌عنوان ظاهر مطلوب معرفی می‌کرد ، یعنی مردان ، قدبلند و قوی و زنان ، با موهای بور ، سینه‌های برجسته ، بشاش با پوست‌های آفتاب‌سوخته و آسوده‌خاطر .
[3, 2352, [33, 34]] LVC.full به نظر جولیا داستان‌هایی هم که راجع‌به گلدشتاین و ارتش مخفی او می‌گفتند ، فقط مهمل‌بافی‌هایی بود که حزب برای مقاصد خود درست کرده بود و همه باید وانمود می‌کردند که به آن باور دارند .
داشت باور LVC.full (3) Skipped (1)
[2, 101, [8, 9]] LVC.full ازآنجاکه تقریبا مطمئن بود سی‌ونه سال دارد و باور داشت که سال تولد ش 1944 یا 1945 بوده است , حدس زد که باید حدود سال 1984 باشد ؛ اما این روزها هیچ تاریخی را نمی‌شد دقیق و بدون یکی دو سال جابجایی تعیین کرد .
[2, 274, [6, 7]] LVC.full وینستون بعضی اوقات به وجود آن باور داشت و بعضی اوقات نه .
[3, 664, [15, 16]] LVC.full روزگاری اگر کسی می‌گفت زمین به‌دور خورشید می‌چرخد او را دیوانه می‌پنداشتند ؛ امروز اگر باور داشتی که گذشته غیرقابل‌تغییر است ، دیوانه محسوب می‌شدی .
[3, 821, [2, 6]] Skipped احتمال کمی داشت حرف ش را باور کنند .
کرد باور LVC.full (4) Skipped (2)
[3, 638, [7, 8]] LVC.full وینستون هم حتی در همان زمان هرگز باور نکرده بود که افراد تصفیه‌شده از حزب واقعا مرتکب جرایم مزبور شده باشند .
[3, 1857, [10, 11]] LVC.full درباره انجمن برادری چیزی نشنیده بود و وجود آن را باور نمی‌کرد .
[3, 2351, [10, 11]] LVC.full اما وجود یا امکان وجود تشکیلاتی برای نیروهای مخالف را باور نمی‌کرد .
[3, 2352, [29, 33]] Skipped به نظر جولیا داستان‌هایی هم که راجع‌به گلدشتاین و ارتش مخفی او می‌گفتند ، فقط مهمل‌بافی‌هایی بود که حزب برای مقاصد خود درست کرده بود و همه باید وانمود می‌کردند که به آن باور دارند .
[3, 2353, [40, 41]] LVC.full بارها و بارها در راهپیمایی‌ها و تظاهرات‌های حزب او با آخرین توان خود فریاد زده و خواهان اعدام کسانی شده که نه نام شان را قبلا شنیده و نه حتی ذره‌ای از اتهاماتی را که به آنان نسبت می‌دادند ، باور کرده بود .
[3, 2383, [2, 4]] Skipped او احساس نمی‌کرد اگر باور کند همه دروغ‌ها راست هستند ، چه ورطه خطرناکی در انتظار او ست .
کن تایید LVC.full (1)
[3, 227, [5, 6]] LVC.full گویی می‌خواست حرف پارسونز را تایید کند .
به رسید تایید LVC.full (1)
[3, 390, [9, 10, 12]] LVC.full همه ازدواج‌هایی که بین افراد حزب صورت می‌گرفت باید به تایید کمیته‌ای می‌رسید که به همین منظور انتخاب شده بود ، و درصورتی‌که زوج مذکور علائمی از علاقه جسمانی به یکدیگر نشان می‌دادند ، کمیته از صدور رای موافق خودداری می‌کرد – البته همیشه از ابراز علنی این اصل پرهیز می‌کرد .
کن ترک LVC.full (3)
[3, 1343, [22, 23]] LVC.full روز بعد ، دختر هنگامی به غذاخوری آمد که سوت پایان وقت ناهار را زده بودند و وینستون مجبور بود آنجا را ترک کند .
[3, 1406, [7, 8]] LVC.full – چه ساعتی محل کار ت را ترک می‌کنی ؟
[3, 2778, [14, 15]] LVC.full شما نباید با هم به اینجا می‌آمدید و حالا هم باید جداگانه اینجا را ترک کنید . »
بردار ترک LVC.full (1)
[3, 456, [18, 19]] LVC.full آرایش صورت ش چنان غلیظ بود که گویی ماسکی مقوایی بر صورت دارد و هر لحظه ممکن است ترک بردارد و بشکند .
کرد ترک LVC.full (2)
[3, 1227, [8, 9]] LVC.full وسط روز بود و وینستون اتاقک ش را ترک کرده بود تا به دستشویی برود .
[3, 1767, [5, 6]] LVC.full ابتدا او باید آنجا را ترک می‌کرد و سپس وینستون با نیم ساعت فاصله به‌دنبال او می‌رفت .
کن تعارف LVC.full (1)
[2, 167, [18, 19]] LVC.full این حرکت او آدم را به یاد اشراف‌زاده‌ای از قرن هجدهم می‌انداخت که انگار می‌خواهد انفیه‌دان ش را تعارف کند .
کرد تعارف LVC.full (1)
[3, 1373, [10, 11]] LVC.full با لبخند جای خالی سر میز ش را به وینستون تعارف کرد .
کن تعقیب LVC.full (3) Skipped (1)
[3, 254, [34, 39]] Skipped موجود نابینای پشت میز آن‌طرفی هم با هیجان و تعصب آن را پذیرفته بود و با تمایلی کین‌توزانه آماده بود هر کسی را که ادعا کند هفته قبل سهمیه سی گرم بوده است ، تعقیب ، افشا و سربه‌نیست کند .
[3, 1173, [3, 4]] LVC.full می‌توانست او را تعقیب کند تا به جای خلوتی برسند و بعد با یک قلوه‌سنگ به سر ش بکوبد .
[3, 1334, [5, 6]] LVC.full اما عاقلانه نبود او را تعقیب کند ، زیرا به این منظور می‌بایست مدتی دراطراف وزارتخانه پرسه می‌زد و این کار حتما باعث جلب توجه می‌شد .
[3, 1516, [24, 25]] LVC.full ولی هیچ گشتی آن اطراف نبود و او پس‌از بیرون‌آمدن از ایستگاه مرتب پشت‌سر ش را نگاه می‌کرد تا مطمئن شود کسی او را تعقیب نمی‌کند .
کرد تعقیب LVC.full (3)
[2, 10, [12, 13]] LVC.full چشم‌ها یش طوری به تصویر کشیده شده بود که انگار آدم را تعقیب می‌کرد .
[3, 212, [19, 20]] LVC.full , با دو تا از دوستان ش از گروه جدا شده بودند و تمام بعدازظهر یک مرد غریبه را تعقیب می‌کردند .
[3, 1527, [4, 5]] LVC.full یا کسی او را تعقیب کرده و یا شاید خود دختر بود .
کن تف LVC.full (1)
[3, 368, [1, 2]] LVC.full می‌خواست تف کند .
کرد تف LVC.full (1)
[3, 1222, [17, 18]] LVC.full نصف توتون آن بلافاصله روی زبان ش ریخت ، گرد تلخی که به سختی می‌شد آن را تف کرد .
کن حاصل LVC.full (2) Skipped (1)
[3, 313, [30, 31]] LVC.full به احتمال قوی هدف او این بود که به حرف‌های وینستون گوش بدهد و راجع‌به اینکه او به حد کافی با فریادهای بلند ابراز تنفر می‌کند یا نه ، اطمینان حاصل کند .
[3, 1140, [21, 22]] LVC.full ولی ابلهانه‌ترین کار او در وهله اول این بود که بعداز خرید کتابچه سفید بدون آنکه از قابل‌اعتمادبودن صاحب مغازه اطمینان حاصل کند ، دوباره به آنجا رفته بود !
[3, 1294, [38, 39]] Skipped وقتی به خود آمد و دست ش را به‌طرف کاغذ برد تا آن را به‌درون دخمه بیندازد ، گرچه می‌دانست ابراز هیجان زیاد خطرناک است بااین‌حال نتوانست از نگاه مجدد به پیام خودداری کند ؛ زیرا می‌خواست یقین حاصل کند که واقعا آن کلمات آنجا هستند یا نه .
کن حاصل یقین LVC.full (1)
[3, 1294, [37, 38, 39]] LVC.full وقتی به خود آمد و دست ش را به‌طرف کاغذ برد تا آن را به‌درون دخمه بیندازد ، گرچه می‌دانست ابراز هیجان زیاد خطرناک است بااین‌حال نتوانست از نگاه مجدد به پیام خودداری کند ؛ زیرا می‌خواست یقین حاصل کند که واقعا آن کلمات آنجا هستند یا نه .
کرد حاصل اطمینان LVC.full (1)
[3, 857, [14, 15, 16]] LVC.full کار به شدت خطرناکی بود ، ولی نکته‌ای که او به‌محض ورود از آن اطمینان حاصل کرد ، این بود که حداقل در کافه صفحه سخنگویی وجود نداشت .
کن حرکت LVC.full (4) Skipped (2)
[3, 1154, [11, 12]] LVC.full وینستون برای چند لحظه بر جای خشک ش زد و نتوانست حرکت کند .
[3, 1268, [10, 16]] Skipped همان‌طور که در دستشویی ایستاده بود ، موفق شد با حرکت انگشتان ش آن را باز کند .
[3, 1328, [11, 12]] LVC.full مثل این بود که بعداز مات‌شدن در شطرنج ، بخواهی تازه حرکت کنی .
[3, 1654, [11, 12]] LVC.full وقتی به فضای باز رسیدند جولیا گفت بهتر است در سکوت حرکت کنیم .
[3, 2523, [47, 50]] Skipped در رویای ش چیزی بود ، در واقع حرکتی بود که مادر وینستون با دست ش انجام می‌داد و سی سال بعد هم ، زن یهودی که در فیلم مستند ، می‌خواست برای پسر کوچک ش بیش از آنکه بمب‌ها بر سر شان بریزد ، پناهگاهی درست کند ، همان حرکت را مجددا انجام داد .
[3, 2539, [7, 8]] LVC.full مانند عروسکی چوبی که به دلخواه خود حرکت می‌کند .
کرد حرکت LVC.full (3) Skipped (2)
[2, 275, [43, 48]] Skipped هیچ دلیل و مدرکی وجود نداشت فقط نگاه‌های زودگذر که می‌توانست به معنی همه چیز یا هیچ چیز باشد : زمزمه‌هایی که از گوشه‌وکنار شنیده می‌شد , نوشته‌های بدخط و کمرنگ روی دیوار توالت‌ها – یک بار دو نفر غریبه با هم ملاقات کردند و با دست‌های خود حرکت کوچکی انجام دادند که گویی علامت شناخت یکدیگر بود .
[2, 288, [7, 8]] LVC.full قلم ش با رغبت برروی کاغذ نرم حرکت کرده بود و با حروف بزرگ نوشته بود : مرگ بر برادر بزرگ مرگ بر برادر بزرگ مرگ بر برادر بزرگ مرگ بر برادر بزرگ مرگ بر برادر بزرگ مرگ بر برادر بزرگ , تکرار آن نیمی از صفحه را پر کرده بود .
[3, 1387, [5, 6]] LVC.full وینستون با ناامیدی به‌دنبال او حرکت کرد .
[3, 1534, [13, 19]] Skipped ابتدا احساس آرامش می‌کرد ولی وقتی به اندام باریک و بلند او نگاه کرد که در جلوی او در حرکت بود و حمایل سرخ ش را دید که محکم به دور بدن ش پیچیده و انحنای بدن او را به خوبی نمایان می‌کرد ، دوباره احساس حقارت به سراغ ش آمد .
[3, 1651, [33, 34]] LVC.full از آن فضای باز و گسترده به‌سوی محوطه سایه‌دار و پر از فراز و نشیب رفتند و هر جا که عرض مسیر پهنای بیشتری می‌یافت شانه به شانه و دست در کمر یکدیگر حرکت می‌کردند .
کن خودداری LVC.full (2)
[2, 253, [12, 13]] LVC.full طی مراسم دودقیقه‌ای ابراز تنفر توانسته بود از همراهی با هیجان همگانی خودداری کند , اما این زمزمه احمقانه « ب-ب ! … ب-ب ! » همیشه حس انزجار او را برمی‌انگیخت .
[3, 1294, [32, 33]] LVC.full وقتی به خود آمد و دست ش را به‌طرف کاغذ برد تا آن را به‌درون دخمه بیندازد ، گرچه می‌دانست ابراز هیجان زیاد خطرناک است بااین‌حال نتوانست از نگاه مجدد به پیام خودداری کند ؛ زیرا می‌خواست یقین حاصل کند که واقعا آن کلمات آنجا هستند یا نه .
کرد خودداری LVC.full (2)
[3, 390, [39, 40]] LVC.full همه ازدواج‌هایی که بین افراد حزب صورت می‌گرفت باید به تایید کمیته‌ای می‌رسید که به همین منظور انتخاب شده بود ، و درصورتی‌که زوج مذکور علائمی از علاقه جسمانی به یکدیگر نشان می‌دادند ، کمیته از صدور رای موافق خودداری می‌کرد – البته همیشه از ابراز علنی این اصل پرهیز می‌کرد .
[3, 1420, [16, 17]] LVC.full آنها دیگر با هم صحبت نکردند و تا آنجا که ممکن بود از نگاه‌کردن به یکدیگر خودداری کردند .
کن خودکشی LVC.full (2)
[3, 1194, [22, 23]] LVC.full اما آدم باید خیلی مستاصل شده باشد که بتواند در جایی که هیچ‌نوع سم یا اسلحه‌ای در دسترس نیست ، با شهامت خودکشی کند .
[3, 2339, [4, 5]] LVC.full یا می‌توانستند با هم خودکشی کنند .
کرد خودکشی LVC.full (2)
[3, 1354, [8, 9]] LVC.full شاید او را سربه‌نیست کرده بودند ، شاید خودکشی کرده بود ، شاید او را به دورترین نقطه اوشنیا فرستاده بودند و از همه بدتر ، شاید او تغییر عقیده داده بود و می‌خواست از وینستون اجتناب کند .
[3, 1848, [14, 15]] LVC.full طرف او مردی شصت‌ساله از اعضای حزب بود که بعدها برای اجتناب از دستگیری خودکشی کرد .
کن پیدا دسترسی LVC.full (1) Skipped (1)
[3, 2654, [5, 6, 7]] LVC.full آنها نمی‌توانند به درون آدم دسترسی پیدا کنند . »
[3, 2656, [5, 6, 7]] Skipped آنها نمی‌توانند به درون آدم دسترسی پیدا کنند .
داشت دسترسی LVC.full (1)
[3, 443, [5, 6]] LVC.full حتی اگر او به کاترین دسترسی داشت و موفق به برانگیختن احساسات او می‌شد ، باوجوداینکه او همسر ش بود کار ش اغفال محسوب می‌شد .
کن ردوبدل LVC.full (3)
[3, 1341, [43, 44]] LVC.full اگر موفق می‌شد فقط برای سی ثانیه دختر را سر میزی تنها گیر می‌آورد ، آن هم جایی تقریبا در وسط سالن که خیلی به صفحه‌های سخنگو نزدیک نبود سروصدای اطرافیان نیز به حد کافی بلند بود – ممکن بود بتوانند چند کلمه‌ای ردوبدل کنند .
[3, 1782, [21, 22]] LVC.full گرچه فرقی هم نمی‌کرد ، زیرا بعید به نظر می‌رسید آنها هرگز بتوانند در خانه ملاقات داشته باشند و یا نامه‌ای ردوبدل کنند .
[3, 1794, [12, 13]] LVC.full یک بار پس‌از حدود یک ماه ملاقات‌های شبانه ، موفق شدند بوسه‌ای ردوبدل کنند .
کرد ردوبدل LVC.full (1)
[2, 280, [9, 10]] LVC.full برای یکی دو ثانیه , نگاهی مشکوک با همدیگر ردوبدل کرده بودند و موضوع تمام شده بود .
کن رفتار LVC.full (1)
[2, 254, [9, 10]] LVC.full البته با دیگران همراهی می‌کرد : نمی‌توانست طور دیگری رفتار کند .
شو رفتار LVC.full (1)
[3, 922, [1, 5]] LVC.full الان رفتار انسانی‌تری با شما می‌شود ؟
کن سوال Skipped (2) LVC.full (1)
[3, 813, [11, 13]] Skipped می‌خواست وارد مشروب‌فروشی شود ، باب آشنایی با پیرمرد را باز کند و سوالاتی از او بپرسد .
[3, 964, [3, 4]] Skipped اگر از خیلی‌ها سوال کنی ، این جواب رو میدن .
[3, 2781, [11, 12]] LVC.full حتما متوجه هستید که من باید درباره موارد خاصی از شما سوال کنم .
کرد سوال LVC.full (1) Skipped (1)
[3, 950, [6, 7]] LVC.full اگر تمام روز هم از او سوال می‌کرد ، چیز مهمی دستگیر ش نمی‌شد .
[3, 1515, [33, 35]] Skipped برای رفتن به مکان‌هایی تا صدکیلومتری محل زندگی نیازی به پاسپورت نبود ، ولی گشتی‌هایی بودند که اطراف ایستگاه‌های قطار گشت می‌زدند و اوراق هریک از اعضای حزب را که می‌دیدند ، بازرسی می‌کردند و سوال‌های عجیب و غریب می‌پرسیدند .
کن ضبط LVC.full (1) Skipped (1)
[3, 1514, [14, 17]] Skipped البته در اینجا صفحه سخنگو نبود ولی ممکن بود میکروفن‌های مخفی صدای آدم را ضبط و شناسایی کنند ؛ به‌علاوه سفرکردن به تنهایی و بدون جلب توجه ، کار ساده‌ای نبود .
[3, 1690, [17, 18]] LVC.full او و جولیا تمام مدت آهسته حرف زده بودند و میکروفن نمی‌توانست صدای آنها را به وضوح ضبط کند ولی احتمالا صدای پرنده را ضبط می‌کرد .
کرد ضبط LVC.full (2)
[3, 1690, [24, 25]] LVC.full او و جولیا تمام مدت آهسته حرف زده بودند و میکروفن نمی‌توانست صدای آنها را به وضوح ضبط کند ولی احتمالا صدای پرنده را ضبط می‌کرد .
[3, 1927, [19, 20]] LVC.full در چنین مکانی خطر وجود میکروفن بسیار ضعیف بود و اگر هم میکروفنی وجود داشت فقط صدای اطراف را ضبط می‌کرد .
کن لمس LVC.full (3)
[1, 266, [12, 13]] LVC.full « و حالا بگذارید ببینم چه کسی می‌تواند پنجه پا یش را لمس کند ! »
[1, 318, [39, 40]] LVC.full و بعد با لحنی تشویق‌آمیز به وینستون گفت : « حالا بهتر شد رفیق , خیلی بهتر , » زیرا وینستون با به‌کاربستن آخرین توان ش توانست بعداز چند سال , بدون خم‌کردن زانو , قوزک‌های پا یش را لمس کند .
[3, 413, [5, 6]] LVC.full وینستون به‌محض‌اینکه می‌خواست او را لمس کند بدن ش مثل چوب سفت می‌شد و درآغوش‌کشیدن او مانند بغل‌کردن درختی خشک‌شده بود .
کرد لمس LVC.full (3)
[1, 304, [12, 13]] LVC.full خم می‌شد و با نوک انگشتان ش زیر قوزک پا یش را لمس می‌کرد .
[3, 1266, [20, 21]] LVC.full وینستون هنگام عبور از جلوی در دستشویی آن را داخل جیب ش گذاشت و با نوک انگشتان ش آن را لمس کرد .
[3, 1529, [15, 16]] LVC.full باز هم به چیدن گل ادامه داد تا اینکه دستی به نرمی شانه اش را لمس کرد .
کن مقاومت LVC.full (1) Skipped (1)
[2, 216, [4, 5]] LVC.full گویی دربرابر یورشی وحشیانه مقاومت می‌کند .
[3, 2417, [4, 8]] Skipped ولی آدم می‌تواند تصور کند که هسته‌های اولیه مقاومت در بعضی جاها تشکیل می‌شود .
کرد مقاومت LVC.full (1)
[3, 416, [7, 8]] LVC.full با چشمان بسته دراز می‌کشید ، نه مقاومت می‌کرد و نه همراهی ، فقط تسلیم می‌شد .
کن همراهی LVC.full (2) Skipped (1)
[2, 220, [25, 26]] LVC.full نکته تکان‌دهنده درمورد مراسم‌های دو دقیقه ابراز تنفر این بود که کسی را وادار به شرکت در آن نمی‌کردند ولی انسان خودش نمی‌توانست با دیگران همراهی نکند .
[2, 253, [8, 13]] Skipped طی مراسم دودقیقه‌ای ابراز تنفر توانسته بود از همراهی با هیجان همگانی خودداری کند , اما این زمزمه احمقانه « ب-ب ! … ب-ب ! » همیشه حس انزجار او را برمی‌انگیخت .
[3, 1631, [18, 19]] LVC.full همیشه ظاهری سرحال دارم و هرگز از زیر کاری شانه خالی نمی‌کنم و همیشه شعاردادن با جمعیت را همراهی می‌کنم .
کرد همراهی LVC.full (1) Skipped (1)
[2, 254, [3, 4]] LVC.full البته با دیگران همراهی می‌کرد : نمی‌توانست طور دیگری رفتار کند .
[3, 416, [8, 11]] Skipped با چشمان بسته دراز می‌کشید ، نه مقاومت می‌کرد و نه همراهی ، فقط تسلیم می‌شد .
کن پیروی LVC.full (1)
[3, 520, [11, 12]] LVC.full آنها مجاز بودند در مسائل اخلاقی ، از قوانین پدران شان پیروی کنند .
کرد پیروی LVC.full (1)
[3, 2504, [8, 10]] LVC.full می‌دانست که دیر یا زود از دستور ابراین پیروی خواهد کرد .
دستگیر کن LVC.full (4) Skipped (1)
[2, 204, [12, 13]] LVC.full روزی نبود که پلیس افکار چند جاسوس و خرابکار مزدور او را دستگیر نکند .
[3, 452, [9, 10]] LVC.full خیلی احتمال داشت که گشتی‌ها موقع بیرون‌رفتن او را دستگیر کنند ؛ یا در همان زمان ، بیرون در منتظر باشند .
[3, 1191, [4, 6]] LVC.full بهتر بود قبل‌از اینکه دستگیر ت کنند خودت را بکشی .
[3, 2018, [10, 12]] Skipped بعید بود بتواند بیش از چند هفته به اینجا رفت‌وآمد کنند و دستگیر نشوند .
[3, 2637, [5, 6]] LVC.full هر زمانی که ما را دستگیر کنند ، عملا هیچ‌کدام از ما نمی‌توانیم کاری برای دیگری انجام دهیم .
دور کن LVC.full (2) Skipped (1)
[2, 33, [8, 11]] Skipped حتی اگر می‌گفتند همه مردم را تمام‌وقت کنترل می‌کنند , چندان دور از ذهن نبود .
[3, 352, [43, 44]] LVC.full یا سر ش را به دیوار بکوبد یا میز را به گوشه‌ای پرت کند و شیشه جوهر را از پنجره بیرون بیندازد یا هر کار پرسروصدا ، وحشیانه و یا درد‌آوری را انجام دهد تا شاید بتواند آن خاطره عذاب‌آور را از خود دور کند .
[3, 2627, [5, 6]] LVC.full اگر از افرادی مثل من دوری کنی ، ممکن است پنجاه سال دیگر عمر کنی . »
پرت کن LVC.full (2)
[3, 352, [12, 13]] LVC.full یا سر ش را به دیوار بکوبد یا میز را به گوشه‌ای پرت کند و شیشه جوهر را از پنجره بیرون بیندازد یا هر کار پرسروصدا ، وحشیانه و یا درد‌آوری را انجام دهد تا شاید بتواند آن خاطره عذاب‌آور را از خود دور کند .
[3, 1615, [19, 20]] LVC.full دختر درحالی‌که حمایل سرخ انجمن جوانان ضدسکس را از کمر باز می‌کرد تا آن را روی یکی از شاخه‌ها پرت کند گفت : « هم اش به‌خاطر این لعنتی ه . »
کن کنترل LVC.full (2)
[2, 33, [7, 8]] LVC.full حتی اگر می‌گفتند همه مردم را تمام‌وقت کنترل می‌کنند , چندان دور از ذهن نبود .
[3, 387, [20, 21]] LVC.full هدف حزب جلوگیری از ایجاد رابطه عاطفی بین زنان و مردان بود زیرا توان آن را نداشت چنین روابطی را کنترل کند .
شو کنترل LVC.full (1)
[3, 703, [28, 29]] LVC.full برای دومین بار در سه هفته اخیر ، بعدازظهر به مرکز اجتماعات شهر نرفته بود : اقدامی نسنجیده ، چراکه همه می‌دانستند تک‌تک دفعات حضور شان در آنجا کنترل می‌شود .
کرد کنترل LVC.full (2)
[3, 115, [16, 17]] LVC.full سر زبان ش بود که بگوید : « به‌جز طبقه کارگر » ، ولی خودش را کنترل کرد .
[3, 645, [18, 19]] LVC.full حفظ ظاهر بی‌تفاوت در چهره ، زیاد سخت نبود ، همچنین با کمی کوشش می‌شد تنفس را نیز کنترل کرد ، اما ضربان قلب را نمی‌شد کاری کرد و صفحه سخنگو آن‌قدر دقیق بود که بتواند پی به تندشدن ضربان قلب ببرد .
در هم کوب LVC.full (1)
[2, 226, [75, 76, 77]] LVC.full اکنون تنفر پنهان ش نسبت‌به برادر بزرگ به تحسین تبدیل شد و برادر بزرگ در نظر ش ارزش بیشتری یافت , او را حامی راسخ و شجاعی دید که چون کوهی استوار دربرابر همه آسیا ایستادگی می‌کرد , و گلدشتاین , به‌رغم انزوا و بی‌پناهی و تردیدی که درباره زنده‌بودن ش وجود داشت , همچون جادوگری شریر و بدنهاد به نظر ش آمد که فقط با استفاده از قدرت سخنرانی اش می‌توانست دنیای متمدن را در هم بکوبد .
نیمه‌کاره گذار LVC.full (1)
[2, 347, [5, 6]] LVC.full عادت داشت جمله‌ها یش را نیمه‌کاره بگذارد .
کنار گذار LVC.full (1) Skipped (1)
[2, 290, [36, 37]] LVC.full کار بیهوده‌ای بود , زیرا اقدام به نوشتن دفتر خاطرات به مراتب خطرناک‌تر از نوشتن آن کلمات خاص بود ؛ ولی برای لحظه‌ای وسوسه شد که صفحات سیاه‌شده را پاره کند و کار را به کلی کنار بگذارد .
[3, 1351, [21, 22]] Skipped فقط هنگام کار بود که گاهی ، آن هم حداکثر به مدت ده دقیقه ، موفق می‌شد فکر و خیال را کنار بگذارد .
گذار پا Skipped (2) LVC.full (1)
[1, 266, [3, 9]] Skipped « و حالا بگذارید ببینم چه کسی می‌تواند پنجه پا یش را لمس کند ! »
[3, 1852, [39, 40]] Skipped زندگی را خیلی ساده می‌گرفت : تو می‌خواهی از زندگی ات لذت ببری ؛ « آنها » ، یعنی حزب ، می‌خواهد جلوی این کار را بگیرد ؛ بنابراین سعی می‌کنی به بهترین نحوی که می‌توانی قوانین را زیر پا بگذاری ، همین .
[3, 2678, [18, 19]] LVC.full به‌ندرت اتفاق می‌افتاد کسی بتواند محل اقامت اعضای رده‌بالای حزب را ببیند و یا حتی به محله‌های آنان پا بگذارد .
این کرد و آن پا پا LVC.full (1)
[3, 1128, [5, 6, 7, 8, 9, 10]] LVC.full اما باز هم چند دقیقه‌ای این پا و آن پا کرد تا بیشتر با پیرمرد صحبت کند و فهمید نام پیرمرد با نام « ویکس » که بر سردر مغازه به چشم می‌خورد یکی نیست .
بر شد پا LVC.full (1) Skipped (1)
[2, 248, [63, 65, 69]] Skipped در این موقع جمعیت با صدایی آهسته و عمیق , شروع به ترنم سرودی خوش‌آهنگ کرد : « ب-ب ! … ب-ب ! … ب-ب ! » بارها و بارها آن را تکرار کردند و بین « ب » اول و « ب » دوم مکثی طولانی می‌کردند , صدایی نجواگونه و عمیق و به نحوی عجیب ددمنشانه , که در زمینه آن می‌شد صدای پاهای برهنه‌ای را که بر زمین کوبیده می‌شد و زبان طبل‌ها را شنید .
[3, 2269, [26, 27, 28]] LVC.full راه‌پیمایی‌ها ، جلسات ، رژه‌های نظامی ، سخنرانی‌ها مجسمه‌های مومی نمایش ، برنامه‌های صفحه سخنگو و نمایش فیلم ، همه باید سازمان می‌یافت ؛ باید جایگاه‌ها بر پا می‌شدند ، تمثال‌ها و مجسمه‌ها ساخته می‌شدند ، شعارها نوشته می‌شد ، اشعار سروده می‌شد ، شایعات را به جریان می‌انداختند و عکس‌ها را دستکاری می‌کردند .
به خیز پا LVC.full (1)
[3, 473, [3, 4, 5]] LVC.full فقط کافی بود به پا خیزند و همان‌گونه که اسب‌ها با لرزش بدن مگس‌ها را می‌پرانند ، تکانی به خود بدهند .
کرد به پا جنجال LVC.full (1)
[1, 32, [5, 6, 7, 8]] LVC.full بچه‌ها همیشه برای دیدن آن جنجال به پا می‌کردند .
باقی گذاشت LVC.full (1)
[3, 2404, [6, 7]] LVC.full بعداز انجام کار ، هیچ مدرکی باقی گذاشته نمی‌شد .
بر دوش گذاشت VID (1)
[3, 2022, [21, 22, 24]] VID تا آن موقع هنوز یک ماه مانده بود ولی تدارکات گسترده و پیچیده‌ای که لازمه آن بود ، کار طاقت‌فرسایی را بر دوش همه می‌گذاشت .
تنها گذاشت LVC.full (1) Skipped (1)
[1, 83, [7, 12]] Skipped اثر جین در حال ازبین‌رفتن بود و تنها احساس سبکی به جا گذاشته بود .
[3, 2491, [12, 13]] LVC.full او رفت و وینستون را درحالی‌که کاغذ را در دست داشت ، تنها گذاشت .
گذاشت احترام LVC.full (1)
[3, 162, [10, 11]] LVC.full مشتاقانه به اصول اینگسوس اعتقاد داشت ، به برادر بزرگ احترام می‌گذاشت ، به‌خاطر پیروزی‌ها شادی می‌کرد و از بدعت‌گذاردن متنفر بود و از این جهات هیچ‌یک از اعضای ساده حزب با او برابری نمی‌کردند .
گذاشت تاثیر LVC.full (3)
[1, 60, [14, 18]] LVC.full نکته جالب این بود که در آن لحظه ، در رویا ، این کلمات تاثیر چندانی بر او نگذاشته بودند .
[3, 2385, [2, 6]] LVC.full باز هم تاثیر زیادی بر جولیا نگذاشت .
[3, 2598, [9, 12]] LVC.full احساسات ش متعلق به خودش بود و وقایع بیرون تاثیری بر آن نمی‌گذاشت .
گذاشت زمین LVC.full (1)
[2, 309, [13, 14]] LVC.full به پشتی صندلی تکیه داد , از خودش شرمنده بود , قلم را زمین گذاشت .
آرام گرفت LVC.full (1)
[3, 2198, [2, 3]] LVC.full وینستون کمی آرام گرفت و سعی کرد آن لحظه ترسناک را فراموش کند .
بالا گرفت LVC.full (1) Skipped (1)
[3, 1063, [2, 3]] LVC.full چراغ را بالا گرفته بود به‌طوری‌که همه اتاق را روشن می‌کرد و اتاق زیر نور گرم و ملایم چراغ وسوسه‌انگیز به نظر می‌رسید .
[3, 2759, [7, 12]] Skipped چهره اش مجددا حالتی جدی به خود گرفت و گیلاس ش را بالا برد : « فکر می‌کنم بد نباشد که کار مان را با نوشیدن به سلامتی رهبر مان شروع کنیم : به سلامتی رهبر مان ، امانوئل گلدشتاین . »
به خود گرفت Skipped (7) LVC.full (1) IRV (1)
[2, 59, [22, 23, 24]] Skipped هنگام رویارویی با صفحه سخنگو عاقلانه‌تر بود که چهره اش آرامشی توام با خوش‌بینی را نشان دهد و او نیز چنین حالتی به خود گرفت .
[2, 67, [15, 16, 17]] Skipped اما لحظه‌ای بعد , سوزش درون معده اش برطرف شد و همه چیز رنگی زیبا به خود گرفت .
[2, 268, [16, 17, 18]] LVC.full و بعد القای افکار متوقف شد و چهره ابراین همان حالت مبهم و ناشناخته دیگران را به خود گرفت .
[3, 612, [13, 14, 15]] Skipped آهنگی که از آنها پخش می‌شد تغییر کرد و حالتی گوشخراش و مسخره به خود گرفت که قابل‌توصیف نبود .
[3, 1100, [2, 4, 6]] Skipped همه دست‌ها شون و به هم می‌گرفتند و یکی باید از زیر دست‌ها شون رد می‌شد .
[3, 1493, [25, 30, 31]] Skipped در کامیون آخر مرد مسنی را دید که ایستاده ، و موهای سفید انبوه صورت ش را پوشانده بود ، مچ‌های دست ش را طوری به حالت ضربدر جلوی صورت ش گرفته بود که گویی دست‌ها یش همیشه به این حالت چسبیده بوده اند .
[3, 1925, [6, 8, 11]] Skipped وینستون نزدیک او بود و دست ش را به کمر او گرفت تا نگه ش دارد و ناگهان به یاد آورد در آن لحظه کاملا تنها هستند .
[3, 2202, [15, 16, 17]] Skipped بهتر از بوی قهوه ، مزه آن بود که با شکر مزه‌ای ملایم و خوش‌طعم به خود گرفته بود .
[3, 2759, [5, 6, 7]] IRV چهره اش مجددا حالتی جدی به خود گرفت و گیلاس ش را بالا برد : « فکر می‌کنم بد نباشد که کار مان را با نوشیدن به سلامتی رهبر مان شروع کنیم : به سلامتی رهبر مان ، امانوئل گلدشتاین . »
در گرفت پیش LVC.full (1)
[3, 1911, [12, 13, 14]] LVC.full تقریبا دو دقیقه از بقیه عقب‌تر بودند ، ولی مسیر اشتباهی را در پیش گرفتند و ناگهان خود را در نزدیکی یک معدن قدیمی سنگ گچ یافتند .
نادیده گرفت LVC.full (2)
[3, 383, [24, 25]] LVC.full حزب به طور ضمنی حتی به تشویق فحشا نیز می‌پرداخت زیرا راه خوبی برای فرونشاندن غرایزی بود که نمی‌شد به طور کلی آنها را نادیده گرفت .
[3, 819, [28, 29]] LVC.full طبق معمول باوجوداینکه هیچ منع قانونی برای صحبت با کارگران و رفت‌وآمد به کافه‌ها و بارهای آنها وجود نداشت ، ولی چنین عملی عجیب‌تر از آن بود که نادیده گرفته شود .
گرفت اصابت قرار مورد Skipped (2) LVC.full (1)
[2, 42, [3, 4, 6, 7]] Skipped از محل‌هایی که مورد اصابت بمب قرار گرفته بود , گردوغبار به هوا بلند شود و درخت‌های بید در زمین‌های پرسنگ‌وکلوخ رشد کرده باشند ؛ و هر جا که بمب‌ها , محوطه وسیع‌تری را از بین برده است , انبوهی از خانه‌های چوبی شبیه لانه مرغ , بر زمین سبز شده باشد ؟
[3, 1091, [3, 4, 6, 7]] Skipped چند سال پیش مورد اصابت بمب قرار گرفت .
[3, 1785, [23, 24, 27, 28]] LVC.full این موقعیت در یکی دیگر از مخفی‌گاه‌های جولیا بود ، برج ناقوس کلیسایی در ناحیه نسبتا متروکه حومه شهر که سی سال پیش مورد اصابت بمب اتمی قرار گرفته بود .
گرفت امانت LVC.full (1)
[3, 529, [13, 14]] LVC.full از کشو میز نسخه‌ای از کتاب تاریخ بچه‌ها را که از خانم پارسونز امانت گرفته بود ، بیرون آورد و شروع به کپی‌کردن بخشی از آن در دفتر خاطرات ش نمود :
گرفت به خود حالت Skipped (4) LVC.full (1)
[2, 59, [21, 22, 23, 24]] LVC.full هنگام رویارویی با صفحه سخنگو عاقلانه‌تر بود که چهره اش آرامشی توام با خوش‌بینی را نشان دهد و او نیز چنین حالتی به خود گرفت .
[2, 268, [10, 16, 17, 18]] Skipped و بعد القای افکار متوقف شد و چهره ابراین همان حالت مبهم و ناشناخته دیگران را به خود گرفت .
[3, 612, [9, 13, 14, 15]] Skipped آهنگی که از آنها پخش می‌شد تغییر کرد و حالتی گوشخراش و مسخره به خود گرفت که قابل‌توصیف نبود .
[3, 1493, [25, 26, 30, 31]] Skipped در کامیون آخر مرد مسنی را دید که ایستاده ، و موهای سفید انبوه صورت ش را پوشانده بود ، مچ‌های دست ش را طوری به حالت ضربدر جلوی صورت ش گرفته بود که گویی دست‌ها یش همیشه به این حالت چسبیده بوده اند .
[3, 2759, [3, 5, 6, 7]] Skipped چهره اش مجددا حالتی جدی به خود گرفت و گیلاس ش را بالا برد : « فکر می‌کنم بد نباشد که کار مان را با نوشیدن به سلامتی رهبر مان شروع کنیم : به سلامتی رهبر مان ، امانوئل گلدشتاین . »
گرفت تصمیم LVC.full (5)
[1, 400, [8, 9]] LVC.full آنها بودند که با تنظیم خطوط کلی سیاست‌ها تصمیم می‌گرفنتد که کدام بخش از گذشته باید حفظ شود , کدام‌یک تغییر یابد و کدام به طور کلی از صفحه روزگار محو شود .
[2, 143, [4, 5]] LVC.full حالا می‌فهمید چرا ناگهان تصمیم گرفته بود به خانه برگردد و همین امروز نوشتن خاطرات ش را شروع کند .
[2, 174, [21, 22]] LVC.full در همین موقع , ابراین نگاهی به ساعت مچی اش انداخت و دید ساعت نزدیک یازده است و معلوم بود که تصمیم گرفته است تا تمام‌شدن مراسم دو دقیقه ابراز تنفر در بخش اسناد و مدارک بماند .
[3, 439, [2, 3]] LVC.full اگر حزب تصمیم می‌گرفت ، همه آنها حاضر بودند عقیم شوند .
[3, 474, [2, 3]] LVC.full اگر آنها تصمیم می‌گرفتند همین فردا صبح تمام حزب متلاشی می‌شد .
گرفت تماس LVC.full (1)
[3, 1316, [5, 6]] LVC.full حال چگونه باید با دختر تماس می‌گرفت و ملاقاتی ترتیب می‌داد ، مشکل مهمی بود که باید آن را حل می‌کرد .
گرفت خاک LVC.full (1)
[2, 331, [7, 8]] LVC.full آدم گمان می‌کرد خطوط صورت ش را خاک گرفته است .
گرفت سرچشمه LVC.full (1)
[2, 188, [19, 20]] LVC.full تمام جرایم بعدی علیه حزب , همه خیانت‌ها , اعمال خرابکارانه , سنت‌شکنی‌ها و انحراف‌ها , از آموزه‌های او سرچشمه می‌گرفت .
گرفت هدف LVC.full (1)
[3, 202, [15, 16]] LVC.full – راستی دوست عزیز ، شنیدم دیروز این پسره تخس با تیرکمان ش تو را هدف گرفته بود .
در گرفت آغوش Skipped (4) LVC.full (3)
[2, 130, [16, 17, 18]] LVC.full زن میانه‌سالی که احتمالا یهودی بود , بر دماغه قایق نشسته و پسربچه‌ای حدودا سه‌ساله را در آغوش گرفته بود .
[2, 131, [25, 26, 27]] LVC.full پسرک وحشت‌زده جیغ می‌کشید و سر ش را طوری به سینه زن می‌فشرد که گویی می‌خواهد در درون آن پناه بگیرد و زن او را در آغوش گرفته بود و باوجوداینکه چهره خودش هم از ترس کبود شده بود سعی داشت پسرک را آرام کند .
[3, 1798, [5, 6, 7]] Skipped دختر را بلند کرد و در آغوش گرفت و فهمید چهره‌ای که آن را می‌بوسید گرمای زندگی دارد .
[3, 2126, [3, 4, 5]] Skipped هنگامی‌که او را در آغوش گرفت ، رایحه بنفشه بینی اش را پر کرد .
[3, 2183, [4, 5, 6]] Skipped جولیا او را محکم در آغوش گرفت تا با گرمای بدن ش او را مطمئن سازد که در امان است .
[3, 2542, [4, 5, 6]] LVC.full خیلی به‌ندرت وینستون را در آغوش می‌گرفت و مدت درازی در سکوت او را به خود می‌فشرد .
[3, 2601, [12, 13, 15]] Skipped وقتی آخرین تکه شکلات دیگر خورده شده بود ، مادر بچه را در آغوش خود گرفت .
گرفت آغوش Skipped (6) LVC.full (1)
[2, 130, [17, 18]] Skipped زن میانه‌سالی که احتمالا یهودی بود , بر دماغه قایق نشسته و پسربچه‌ای حدودا سه‌ساله را در آغوش گرفته بود .
[2, 131, [26, 27]] Skipped پسرک وحشت‌زده جیغ می‌کشید و سر ش را طوری به سینه زن می‌فشرد که گویی می‌خواهد در درون آن پناه بگیرد و زن او را در آغوش گرفته بود و باوجوداینکه چهره خودش هم از ترس کبود شده بود سعی داشت پسرک را آرام کند .
[3, 1798, [6, 7]] Skipped دختر را بلند کرد و در آغوش گرفت و فهمید چهره‌ای که آن را می‌بوسید گرمای زندگی دارد .
[3, 2126, [4, 5]] Skipped هنگامی‌که او را در آغوش گرفت ، رایحه بنفشه بینی اش را پر کرد .
[3, 2183, [5, 6]] Skipped جولیا او را محکم در آغوش گرفت تا با گرمای بدن ش او را مطمئن سازد که در امان است .
[3, 2542, [5, 6]] Skipped خیلی به‌ندرت وینستون را در آغوش می‌گرفت و مدت درازی در سکوت او را به خود می‌فشرد .
[3, 2601, [13, 15]] LVC.full وقتی آخرین تکه شکلات دیگر خورده شده بود ، مادر بچه را در آغوش خود گرفت .
در داشت آغوش Skipped (2) LVC.full (1)
[1, 146, [17, 18, 19]] LVC.full در آن لحظه مادر ش در جایی خیلی پایین‌تر از او بود و خواهر کوچک‌تر ش را در آغوش داشت .
[2, 235, [39, 40, 44]] Skipped وینستون دوست داشت با او معاشقه کند ولی هرگز موفق به این کار نشده بود , چون آن حمایل سرخ نفرت‌انگیز , همان نماد عفت , به دور کمر دخترک پیچیده شده بود – کمری که وینستون همواره وسوسه در آغوش گرفتن ش را داشت .
[3, 1578, [18, 19, 20]] Skipped اما حقیقت این بود که وینستون در آن لحظه هیچ‌گونه تمایل جنسی نداشت و فقط می‌خواست دخترک را در آغوش داشته باشد .
ساز مطمئن آغوش LVC.full (1)
[3, 2183, [5, 14, 15]] LVC.full جولیا او را محکم در آغوش گرفت تا با گرمای بدن ش او را مطمئن سازد که در امان است .
گرفت جان LVC.full (2)
[3, 72, [5, 6]] LVC.full صورت لاغر و تیره اش جان گرفته بود و در چشم‌ها یش به‌جای تمسخر ، حالتی رویایی پدید آمده بود .
[3, 681, [8, 9]] LVC.full چهره ابراین به گونه‌ای ناخواسته در ذهن ش جان گرفت .
باخت جان LVC.full (1)
[1, 162, [16, 17]] LVC.full خاطره مادر ش قلب او را جریحه‌دار کرد زیرا مادر ش به‌خاطر عشق به او , جان باخته و او آن‌قدر جوان و خودخواه بود که نتوانسته بود محبت‌های او را جبران کند .
سپرد جان LVC.full (1)
[3, 2298, [57, 58]] LVC.full در میانه این اغتشاش ، چند مغازه را غارت کردند ؛ بعد شایعه شد که جاسوس‌ها با امواج بی‌سیم ، بمب‌های موشکی را هدایت می‌کنند ، خانه زوج سالخورده‌ای را که به داشتن اصل و نسب خارجی و ارتباط با بیگانگان متهم شده بودند ، سوزاندند و خود آن دو نیز براثر خفگی از دود آتش ، جان سپردند .
کن جان نوش LVC.full (1)
[3, 870, [20, 21, 22]] LVC.full سپس لیوان ش را برداشت و سینه اش را جلو داد و گفت : « حالا می‌خوام به سلامتی شما نوش جان کنم ! »
گرفت جای Skipped (2) LVC.full (1)
[1, 355, [26, 31]] Skipped همین‌که تصحیح همه موارد ضروری در یک شماره به پایان می‌رسید , آن شماره می‌بایست مجددا چاپ می‌شد , نسخه اصلی نابود می‌شد و نسخه تصحیح‌شده جای آن را در بایگانی می‌گرفت .
[3, 1168, [8, 11]] Skipped سرانجام حالت بحرانی رد شد و درد مبهمی جای آن را گرفت .
[3, 2255, [32, 33]] LVC.full احساس می‌کرد می‌تواند به‌درون آن سفر کند و یا فکر می‌کرد با همه اشیای این اتاق اعم‌از تخت ، میز تاشو ، ساعت ، تابلوی قلمزنی و خود بلور در درون آن جای گرفته است .
بر ماند جای LVC.full (1) Skipped (1)
[3, 651, [35, 36, 37]] LVC.full این حقیقت مایه تعجب بود که در دست گرفتن آن عکس ، حتی حالا هم برای ش جلوه‌ای متفاوت داشت ، حالا که دیگر از آن عکس و واقعه مربوط به آن چیزی جز خاطره‌ای بر جای نمانده بود .
[3, 2309, [20, 21, 22]] Skipped چاق شده بود و زخم واریس ش تا حدودی بهبود یافته و فقط لکه‌های قهوه‌ای‌رنگ از آن در بالای قوزک بر جای مانده بود .
گرفت درد LVC.full (4) Skipped (1)
[1, 187, [13, 14]] LVC.full رگ‌ها یش از شدت سرفه متورم شده بود و زخم واریس پا یش درد گرفته بود .
[1, 271, [10, 11]] LVC.full زیرا از پاشنه‌های پا یش تا باسن ش , سرتاسر درد می‌گرفت و سرانجام هم باعث یک حمله سرفه دیگر می‌شد .
[2, 116, [10, 11]] LVC.full به‌علاوه , زخم واریس پا یش هم به طور غیرقابل‌تحملی درد گرفته بود .
[3, 1168, [6, 11]] Skipped سرانجام حالت بحرانی رد شد و درد مبهمی جای آن را گرفت .
[3, 1253, [3, 4]] LVC.full فقط یه لحظه درد گرفت .
به خور درد LVC.full (1)
[3, 1732, [3, 4, 6]] LVC.full – پس من به درد ت می‌خورم ، عزیز م .
گرفت صورت LVC.full (8) Skipped (3)
[1, 360, [12, 13]] LVC.full با انجام این کار ممکن نبود بتوان ثابت کرد دست‌کاری یا تقلبی صورت گرفته است .
[1, 365, [45, 46]] LVC.full حتی در دستورهای کتبی که وینستون دریافت می‌کرد و همه را پس‌از رسیدگی بدون کم‌وکاست نابود می‌کرد , هرگز چه به صورت صریح یا ضمنی به سندسازی اشاره‌ای نمی‌کردند , همیشه این‌گونه مطرح می‌شد که جاافتادگی , اشتباه چاپی , خطا و یا نقل‌قول غلطی صورت گرفته است که صرفا به‌خاطر دقت در درستی کار باید تصحیح شود .
[2, 331, [4, 8]] Skipped آدم گمان می‌کرد خطوط صورت ش را خاک گرفته است .
[2, 336, [6, 7]] LVC.full تعمیرات باید با تصویب کمیته‌های رده‌بالا صورت می‌گرفت که گاهی انداختن شیشه یک پنجره را دو سال طول می‌دادند .
[3, 38, [27, 28]] LVC.full با رضایتی غرورآمیز ولی ناخوشایند درباره حمله هلیکوپترها به دهکده‌های دشمن ، یا محاکمه مجرمان فکری و اعترافات آنها و یا اعدام‌هایی که در سرداب‌های وزارت عشق صورت می‌گرفت ، صحبت می‌کرد .
[3, 72, [0, 6]] Skipped صورت لاغر و تیره اش جان گرفته بود و در چشم‌ها یش به‌جای تمسخر ، حالتی رویایی پدید آمده بود .
[3, 234, [9, 10]] LVC.full امروز صبح تعداد زیادی تظاهرات خودجوش در سراسر اوشنیا صورت گرفت .
[3, 249, [20, 21]] LVC.full ناگهان شنید که حتی برای تشکر از برادر بزرگ به‌دلیل افزایش سهمیه شکلات به بیست گرم در هفته ، تظاهراتی صورت گرفته است .
[3, 390, [6, 7]] LVC.full همه ازدواج‌هایی که بین افراد حزب صورت می‌گرفت باید به تایید کمیته‌ای می‌رسید که به همین منظور انتخاب شده بود ، و درصورتی‌که زوج مذکور علائمی از علاقه جسمانی به یکدیگر نشان می‌دادند ، کمیته از صدور رای موافق خودداری می‌کرد – البته همیشه از ابراز علنی این اصل پرهیز می‌کرد .
[3, 510, [37, 38]] LVC.full همیشه چند تن از ماموران پلیس افکار دربین آنها سرگرم پخش شایعات غلط و نشان‌کردن و حذف چند نفری بودند که نظر شان ممکن بود خطرناک باشد ؛ اما هیچ کوششی به‌منظور تعلیم عقاید حزب به آنان صورت نمی‌گرفت .
[3, 1493, [29, 31]] Skipped در کامیون آخر مرد مسنی را دید که ایستاده ، و موهای سفید انبوه صورت ش را پوشانده بود ، مچ‌های دست ش را طوری به حالت ضربدر جلوی صورت ش گرفته بود که گویی دست‌ها یش همیشه به این حالت چسبیده بوده اند .
گیر صورت LVC.full (1)
[3, 658, [19, 20]] LVC.full چیزی که کابوس‌وار عذاب ش می‌داد ، این بود که به درستی نمی‌فهمید چرا چنین حقه‌بازی و شیادی‌هایی باید صورت بگیرد .
بر گرفت عهده LVC.full (3)
[3, 1301, [18, 19, 20]] LVC.full یک گروه از جاسوسان که دختر ش هم عضو آن بود ، این کار را برای همین مراسم بر عهده گرفته بودند .
[3, 1810, [12, 13, 14]] LVC.full این کار داوطلبانه بود و اعضای بسیار مشتاق حزب انجام آن را بر عهده می‌گرفتند .
[3, 2354, [23, 24, 25]] LVC.full در جریان برگزاری دادگاه‌های عمومی همیشه جزو گروه منتخب انجمن جوانان بود که مسئولیت حفاظت از محل دادگاه را از صبح تا شب بر عهده می‌گرفتند و در زمان تنفس بین جلسات فریاد « مرگ بر خائنین » سرمی‌داد !
به گرفت عهده LVC.full (1)
[2, 105, [7, 8, 9]] LVC.full برای اولین بار عظمت کاری را که به عهده گرفته بود , احساس کرد .
از برآمد عهده LVC.full (1)
[1, 390, [13, 14, 17]] LVC.full ازآنجاکه شوهر خود او هم دو سال قبل سربه‌نیست شده بود , خوب از عهده این کار برمی‌آمد .
بر داشت عهده LVC.full (2)
[2, 51, [46, 47, 48]] LVC.full محل استقرار چهار وزارتخانه‌ای بودند که کل تشکیلات دولت بین آنها تقسیم شده بود : وزارت حقیقت که با اخبار , تفریحات , آموزش و هنرهای زیبا سروکار داشت ؛ وزارت صلح که به امور جنگ می‌پرداخت ؛ وزارت عشق که برقراری قانون و نظم را بر عهده داشت ؛ و وزارت فراوانی که مسئول امور اقتصادی بود .
[2, 162, [18, 19, 20]] LVC.full دیگری مردی به نام ابراین , از اعضای کمیته مرکزی حزب بود که چندین شغل و مسئولیت مهم بر عهده داشت و وینستون چیز زیادی راجع‌به کارهای متعدد او نمی‌دانست .
گرفت پیشی LVC.full (1)
[3, 2290, [8, 9]] LVC.full تیراژ این پوستر از عکس‌های برادر بزرگ نیز پیشی می‌گرفت و آن را برروی هر نقطه خالی که گیر می‌آوردند ، می‌چسباندند .
گیر پیشی LVC.full (1)
[3, 2659, [22, 23]] LVC.full آنها شب و روز می‌توانستند جاسوسی آدم را بکنند ولی اگر آدم کله اش را به کار می‌انداخت ، می‌توانست بر آنها پیشی بگیرد .
به‌دنبال گشت LVC.full (2)
[2, 156, [16, 20]] LVC.full متعصب‌ترین طرفداران حزب , آنها که شعارها را دربست می‌پذیرفتند , جاسوس‌های تازه‌کار و کسانی که به‌دنبال نقاط ضعف بقیه می‌گشتند , زن‌ها و خصوصا زنان جوان بودند .
[3, 2534, [15, 28]] LVC.full یاد ش می‌آمد که تمام بعدازظهرها به‌همراه پسرهای دیگر در سطل‌های زباله و توده‌های آشغال به‌دنبال یافتن تکه‌های برگ کلم ، پوست سیب‌زمینی و حتی خرده‌ریزه‌های نان بیات می‌گشتند ؛ و یا سر راه کامیون‌هایی که غذای چارپایان را حمل می‌کردند منتظر می‌شدند تا شاید هنگام ردشدن از چاله‌ها و گودال‌های جاده ، دراثر تکان‌خوردن ، مقداری از کنجاله‌ها بر زمین بریزد و نصیب آنها شود .
ناپدید گشت LVC.full (1)
[2, 185, [20, 21]] LVC.full ولی بعدها در فعالیت‌های ضدانقلابی شرکت کرده و به مرگ محکوم شده بود و سپس به طرز مرموزی گریخته و ناپدید گشته بود .
گفت بدرود LVC.full (1)
[3, 507, [49, 50]] LVC.full آنها به دنیا می‌آمدند ، در زاغه‌های فقیرانه بزرگ می‌شدند ، در سن دوازده‌سالگی به سر کار می‌رفتند ، دوره کوتاهی را در شکفتگی جوانی و تمنای جنسی سپری می‌کردند ، در بیست‌سالگی ازدواج می‌کردند ، در سی‌سالگی به میانسالی می‌رسیدند و اغلب آنها هم در شصت‌سالگی زندگی را بدرود می‌گفتند .
گفت سخن Skipped (3) LVC.full (1)
[1, 387, [23, 24]] Skipped در سالن طویل و بدون‌پنجره‌ای که اتاقک‌های کارمندان در آن قرار داشتند با آن صدای خش‌خش کاغذ و همهمه صداهایی که در گفته‌نگار سخن می‌گفتند ده‌ها نفر از افراد را حتی به نام نمی‌شناخت و فقط رفت‌وآمد شان را در راهروها می‌دید یا در مراسم دودقیقه‌ای ابراز تنفر شاهد حرکات شان بود .
[3, 1645, [22, 23]] Skipped گویا منظور او از « آنها » همان افراد حزب و خصوصا رده‌های بالای آن بود و درباره آنها با نفرت تمسخرآمیزی سخن می‌گفت .
[3, 2381, [14, 15]] LVC.full گاهی درباره بخش اسناد و دستکاری‌های گسترده‌ای که در آنجا انجام می‌داد برای جولیا سخن می‌گفت .
[3, 2424, [25, 26]] Skipped هرگاه وینستون شروع به صحبت درباره اصول اینگسوس و دوگانه‌باوری می‌کرد و از تغییرناپذیری گذشته و نفی واقعیت عینی و استفاده از کلمات زبان نوین سخن می‌گفت ، جولیا کسل و خسته می‌شد و می‌گفت که هیچ‌گاه به این‌طور مسائل توجهی نداشته است .
گفت ناسزا Skipped (2) LVC.full (1)
[2, 196, [4, 5]] LVC.full او به برادر بزرگتر ناسزا می‌گفت , دیکتاتوری حزب را محکوم می‌کرد , خواهان خاتمه فوری صلح با سرزمین اوراسیا بود , دم از آزادی بیان , آزادی مطبوعات , آزادی اجتماعات و آزادی اندیشه می‌زد و دیوانه‌وار فریاد می‌کشید به انقلاب خیانت شده است – و همه اینها را در قالب یک سخنرانی عجولانه و به تقلید از روش معمول سخنرانان حزبی ارائه می‌داد , و حتی از کلمات زبان نوین , بیش از اعضای حزب که معمولا در زندگی روزانه به کار می‌بردند , استفاده می‌کرد .
[3, 1648, [14, 15]] Skipped از اعضای حزب انتظار نمی‌رفت که دشنام بدهند و بهرحال خود وینستون نیز به‌ندرت ناسزا می‌گفت .
[3, 2355, [17, 18]] Skipped در جریان مراسم دو دقیقه ابراز تنفر ، همیشه کسی بود که از همه بیشتر به گلدشتاین ناسزا می‌گفت .
جلو زبان گیر VID (1)
[3, 2706, [12, 13, 16]] VID وینستون چنان جا خورده بود که باوجود ترس شدید ش ، نتوانست جلوی زبان خود را بگیرد و گفت :
نادیده گیر LVC.full (1)
[3, 1808, [12, 13]] LVC.full اگر آدم قوانین کوچک را رعایت کند ، می‌تواند قوانین بزرگ را نادیده بگیرد .
گیر جلو LVC.full (3) Skipped (3)
[2, 132, [17, 21]] LVC.full تمام مدت آن‌چنان او را در بازوان ش گرفته بود که انگار می‌پنداشت با دست‌ها یش می‌تواند جلوی اصابت گلوله‌ها را بگیرد .
[2, 289, [1, 6]] LVC.full نمی‌توانست جلوی احساس ترس خود را بگیرد .
[3, 1852, [22, 26]] LVC.full زندگی را خیلی ساده می‌گرفت : تو می‌خواهی از زندگی ات لذت ببری ؛ « آنها » ، یعنی حزب ، می‌خواهد جلوی این کار را بگیرد ؛ بنابراین سعی می‌کنی به بهترین نحوی که می‌توانی قوانین را زیر پا بگذاری ، همین .
[3, 2365, [20, 24]] Skipped جولیا گفت که در جریان مراسم دو دقیقه ابراز تنفر روزانه ، مشکل‌ترین کاری که باید بکند این است که جلوی خنده اش را بگیرد و این سخن او نوعی حسادت در وینستون برانگیخت .
[3, 2552, [16, 19]] Skipped او می‌دانست که این کارها یش باعث گرسنه‌ماندن آن دو نفر می‌شود ، ولی نه‌تنها نمی‌توانست جلوی خود را بگیرد ؛ بلکه احساس می‌کرد حق این کار را هم دارد .
[3, 2706, [12, 16]] Skipped وینستون چنان جا خورده بود که باوجود ترس شدید ش ، نتوانست جلوی زبان خود را بگیرد و گفت :
گیر سوءظن قرار مورد LVC.full (1)
[3, 996, [11, 12, 13, 14]] LVC.full چون احساس می‌کرد به‌جای‌آنکه همانجا بایستد اگر به‌داخل مغازه برود کمتر مورد سوءظن قرار می‌گیرد ، بنابراین داخل شد .
بود سوءظن مورد LVC.full (1)
[3, 1307, [35, 36, 37]] LVC.full این کار شامل دستکاری در یک‌سری گزارش‌های تولید می‌شد که مربوط به دو سال پیش بود و باید به گونه‌ای تغییر می‌کرد که موجبات بدنامی یکی از اعضای برجسته رده‌بالای حزب را ، که درحال‌حاضر مورد سوءظن بود ، فراهم می‌نمود .
گیر پناه LVC.full (1)
[2, 131, [19, 20]] LVC.full پسرک وحشت‌زده جیغ می‌کشید و سر ش را طوری به سینه زن می‌فشرد که گویی می‌خواهد در درون آن پناه بگیرد و زن او را در آغوش گرفته بود و باوجوداینکه چهره خودش هم از ترس کبود شده بود سعی داشت پسرک را آرام کند .
داد پناه LVC.full (1)
[3, 2603, [11, 12]] LVC.full زن پناهنده نیز در قایق ، کودک را در بازوان خویش پناه داده بود ، بازوانی که درمقابل گلوله‌ها ، همچون برگ کاغذی بی‌تاثیر بود .
یاب پرورش LVC.full (1)
[3, 395, [26, 27]] LVC.full قرار بود همه بچه‌ها ازطریق لقاح مصنوعی ( که در زبان نوین به آن « لقامص » می‌گفتند ) به وجود بیایند و در موسسه‌های عمومی پرورش یابند .
یافت افزایش LVC.full (1)
[3, 2021, [8, 10]] LVC.full ساعت کار برای پیشواز از هفته ابراز تنفر افزایش زیادی یافته بود .
یافت بهبود LVC.full (1)
[3, 2309, [9, 10]] LVC.full چاق شده بود و زخم واریس ش تا حدودی بهبود یافته و فقط لکه‌های قهوه‌ای‌رنگ از آن در بالای قوزک بر جای مانده بود .
یافت سازمان LVC.full (1)
[3, 2269, [21, 22]] LVC.full راه‌پیمایی‌ها ، جلسات ، رژه‌های نظامی ، سخنرانی‌ها مجسمه‌های مومی نمایش ، برنامه‌های صفحه سخنگو و نمایش فیلم ، همه باید سازمان می‌یافت ؛ باید جایگاه‌ها بر پا می‌شدند ، تمثال‌ها و مجسمه‌ها ساخته می‌شدند ، شعارها نوشته می‌شد ، اشعار سروده می‌شد ، شایعات را به جریان می‌انداختند و عکس‌ها را دستکاری می‌کردند .
یافت شکل تغییر LVC.full (1) Skipped (1)
[2, 238, [8, 9, 10]] LVC.full سپس چهره گوسفند به یک سرباز مهاجم اوراسیایی تغییر شکل یافت و مسلسل دستی اش به گونه‌ای سهمگین و وحشتناک می‌غرید و گویی داشت از صفحه سخنگو بیرون می‌آمد , به‌همین‌جهت افراد ردیف جلو در جا یشان خود را عقب کشیدند .
[3, 1134, [32, 34, 35]] Skipped چیز عجیبی بود ، ولی وقتی شعر را در ذهن تکرار می‌کرد ، گویی واقعا صدای ناقوس‌ها را می‌شنید ، ناقوس‌های لندن گمشده‌ای که هنوز می‌شد اینجا و آنجا اثری از آن یافت که تغییر شکل داده و فراموش شده است .
گرفت شکل LVC.full (1)
[3, 809, [15, 16]] LVC.full در خود حزب افراد کمی باقی مانده بودند که بتوان گفت افکار شان پیش‌از انقلاب شکل گرفته است .
یافت کاهش LVC.full (3)
[1, 80, [33, 34]] LVC.full گوینده اخبار بعداز ذکر جزئیات وحشتناک نابودی ارتش اوراسیا ، تعداد زیاد کشته‌ها و اسیران ، اطلاعیه‌ای را خواند که براساس آن از هفته بعد جیره شکلات از سی گرم به بیست گرم کاهش می‌یافت .
[1, 349, [27, 29]] LVC.full چندی قبل در ماه فوریه , وزارت فراوانی قول داده بود ( زبان رسمی آن « تعهد بی‌قیدوشرط » بود ) سهمیه شکلات تا پایان سال 1984 کاهش نخواهد یافت .
[3, 652, [29, 30]] LVC.full وینستون پیش خود اندیشید : آیا این موضوع که تکه‌ای مدرک که حالا دیگر وجود نداشت زمانی وجود داشته است ، بدان معنا بود که سلطه حزب بر گذشته کاهش یافته است ؟
یاب کاهش LVC.full (2)
[1, 350, [21, 22]] LVC.full ولی آن‌طور که وینستون اطلاع داشت , قرار بود سهمیه شکلات از آخر هفته جاری از سی گرم به بیست گرم کاهش یابد .
[3, 250, [16, 17]] LVC.full او با خود اندیشید همین دیروز بود که اعلام کردند سهمیه به بیست گرم در هفته کاهش می‌یابد .
شد یافت Skipped (4) LVC.full (1)
[1, 98, [1, 3]] Skipped چه‌گونه می‌شد اطمینان یافت که حداقل یکی از انسان‌های دوروبر ش طرف او ست ؟
[1, 253, [27, 32]] Skipped اگر بقیه مردم دروغ حزب را می‌پذیرفتند – اگر تمام مدارک با هم جور و یک چیز را نشان می‌داد – آن وقت دروغ به تاریخ راه می‌یافت و به حقیقت بدل می‌شد .
[3, 1021, [18, 19]] LVC.full فضای جمع‌وجور داخل مغازه در حقیقت آکنده از اجناس بود ، ولی تقریبا هیچ چیز باارزشی دربین آنها یافت نمی‌شد .
[3, 1077, [7, 12]] Skipped بعید بود در تمام اوشنیا بتوان کتابی یافت که قبل‌از 1960 چاپ شده باشد .
[3, 2269, [22, 28]] Skipped راه‌پیمایی‌ها ، جلسات ، رژه‌های نظامی ، سخنرانی‌ها مجسمه‌های مومی نمایش ، برنامه‌های صفحه سخنگو و نمایش فیلم ، همه باید سازمان می‌یافت ؛ باید جایگاه‌ها بر پا می‌شدند ، تمثال‌ها و مجسمه‌ها ساخته می‌شدند ، شعارها نوشته می‌شد ، اشعار سروده می‌شد ، شایعات را به جریان می‌انداختند و عکس‌ها را دستکاری می‌کردند .
شو یافت Skipped (2) LVC.full (1)
[1, 361, [25, 31]] Skipped بزرگ‌ترین قسمت در بخش اسناد دربرگیرنده افرادی بود که وظیفه شان جستجو و جمع‌آوری همه نسخه‌های کتاب‌ها , روزنامه‌ها و سایر اسنادی بود که تغییر یافته بودند و لازم بود معدوم شوند .
[2, 61, [35, 36]] LVC.full با ترک وزارتخانه در این ساعت روز , ناهار اداره را از دست داده بود و می‌دانست در آشپزخانه اش هم جز تکه‌ای نان سیاه که برای صبحانه فردا ذخیره کرده بود , چیز دیگری یافت نمی‌شود .
[3, 2397, [8, 13]] Skipped تو قبول داری گذشته که شامل دیروز هم می‌شود ، در واقع پایان یافته است ؟
3. NotMWEs